اجرايی و قضايی میپردازيم. انتخاب اين سه كشور بدين جهت است كه هريك نمونهای كامل از انواع رژيمها و نظامهای رايج دنيا میباشند؛ انگلستان نمونه رژيم پارلمانی*، آمريكا نمونه رژيم رياستی* و فرانسه نمونه رژيم رياستی- پارلمانی* است و بقيه كشورها اصولا از اين سه نظام الگو گرفتهاند. جدولهايی كه ارائه میگردد میتواند در تطبيق و مقايسه ميان نظام جمهوری اسلامی ايران با اين سه نظام الگو، مفيد واقع شود.
جدول شماره (1) حاكميت و عوامل تأثيرگذار بر قدرت سياسی «1» در كشورهای ايران «2»، انگلستان «3»، فرانسه «4» و آمريكا «5»
()
__________________________________________________
(1). با توجه به دوره پنج ساله رياست جمهوری و نمايندگان مجلس ملی و دوره نه ساله مجلس سنای فرانسه.
(2). ايران ركورددارترين كشور از نظر برگزاری رفراندوم و انتخابات در جهان به شمار میرود: طی 28 سال بعد ازپيروزی انقلاب در 29 همهپرسی و انتخابات (تا آذر سال 1385) به آرای عمومی مراجعه شده است.
(3). حزب كارگر و حزب محافظهكار. احزاب ضعيف و كوچكی همچون حزب كمونيست، حزب ليبرال و اتحادسوسيال دمكراتيك نيز وجود دارند، ولی هيچگاه سهمی در قدرت نداشتهاند. قدرت سياسی ميان دو حزبقدرتمند دست به دست میگردد.
(4). احزاب فرانسه عبارتند از: الف) احزاب دست چپی: حزب سوسياليست) PS (، حزب كمونيست) PCF (، حزب اكولوژيست (سبزها). ب) احزاب دست راستی: گليستها) RPR (، اتحاديه دمكراتيك فرانسه و جبهه ملی.
(5). حزب دمكرات و حزب جمهوریخواه.
جدول شماره (2) نحوه و شرايط انتخاب مقامات عالی كشورهای ايران، انگلستان، فرانسه «1» و آمريكا «2»
()
__________________________________________________
(1). مسعود اسد اللهی و قهرمان طاهری، وليت فقيه و دمكراسی، ص 164.
(2). براساس همهپرسی سال 2001 م، به پنج سال كاهش يافته است.
جدول شماره (3) نحوه و شرايط عزل و استعفای مقامات عالی كشورهای ايران، انگلستان، فرانسه و آمريكا «1»
()
__________________________________________________
(1). ولايت فقيه و دمكراسی، ص 165.
جدول شماره (4) عناوين وظايف و اختيارات مقامات عالی اجرايی كشورهای ايران، انگلستان «1»، فرانسه و آمريكا «2» در زمينه اجرايی «3»
()
__________________________________________________
(1). همان، ص 170.
(2). برابر اصل يكصد و سيزدهم قانون اساسی، رئيس جمهور رياست قوه مجريه را جز در اموری كه مستقيما بهرهبری مربوط میشود، بر عهده دارد.
(3). انگلستان تنها كشوری است كه قانون اساسی مدوّن ندارد.
جدول شماره (5) عناوين وظايف و اختيارات مقامات عالی اجرايی كشورهای ايران، انگلستان، فرانسه و آمريكا در زمينه نظامی و قضايی «1» «2» ()
__________________________________________________
(1). ولايت فقيه و دمكراسی، ص 173.
(2). اعضای ديوان عالی ايالات متحده آمريكا نه نفرند. اين افراد تا پايان عمر عضون ديوان خواهند بود مگر درصورت استعفا يا محكوميت. در اين هنگام رئيس جمهور فرد جديدی را به جای آنان منصوب خواهد نمود.
جدول شماره (6) عناوين وظايف و اختيارات مقامات عالی اجرايی كشورهای ايران، انگلستان، فرانسه و آمريكا در زمينه قانونگذاری «1» «2»
()
__________________________________________________
(1). ولايت فقيه و دمكراسی، ص 175.
(2). رئيس جمهور میتواند قانون مصوب كنگره را وتو كند، ولی اگر كنگره با 3/ 2 آرا بر همان قانون اصرار ورزد، او موظف به امضا میباشد.
جدول شماره (7) ساير وظايف و اختيارات مقامات عالی اجرايی كشورهای ايران، انگلستان، فرانسه و آمريكا «1» «2»
()
__________________________________________________
(1). ولايت فقيه و دمكراسی، ص 177.
(2). گرچه برابر اصل پنجاه و نهم قانون اساسی «درخواست مراجعه به آرای عمومی بايد به تصويب دو سوممجموع نمايندگان مجلس برسد» اما براساس بند سوم از اصل يكصد و دهم قانون اساسی فرمان همهپرسی ازاختيارات رهبری است. به نظر میرسد رأی مجلس جنبه كارشناسی داشته و رهبر با عنايت به تشخيصنمايندگان درصورتیكه لازم بداند فرمان همهپرسی را صادر خواهد كرد.
جدول شماره (8) نحوه و شرايط انتخاب نمايندگان مجلس در كشورهای ايران، انگلستان، فرانسه و آمريكا «1» «2» ()
__________________________________________________
(1). از ميان نمايندگان مجلس ملی، شهرداران، شوراهای شهرداریها، شورای منطقهای و كسانی كه توسط آرایعمومی انتخاب شدهاند، برگزيده میشوند.
(2). كنگره میتواند مقامات عالی دولت فدرال را به اتهام خيانت يا ارتشا جلب و محاكمه كند. ابتكار اتهام با مجلسنمايندگان میباشد و صدور حكم از صلاحيتهای خاص مجلس سناست. درصورتیكه 3/ 2 نمايندگان سنا رأی به مجرميت دهند، فرد محاكمه شده مستعفی شناخته میشود.
پيوست دوم: دين و آزادی
آزادی يكی از موهبتهای خداوند به انسان است و اسلام آزادی انسان را در تكوين و عرصه طبيعت، به عنوان اصلی خدشهناپذير بيان كرده است. انسان در انتخاب روش زندگی و برگزيدن دين و مكتب، هيچگونه الزام و اكراهی ندارد، چنانكه آيات زير به صراحت بر اين نكته تأكيد دارند:
إنّا هديناه السّبيل إمّا شاكرا و إمّا كفورا «1»؛
ما راه به او نشان داديم، خواه شاكر باشد [و پذيرا گردد] يا ناسپاس!
لا إكراه فی الدّين قد تبيّن الرّشد من الغیّ «2»؛
در دين هيچ اجباری نيست و راه از بيراهه به خوبی آشكار شده است.
و قل الحقّ من ربّكم فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر «3»؛
و بگو حق از پروردگارتان [رسيده] است. پس هر كه بخواهد بگرود و هر كه بخواهد انكار كند.
آزادی تكوينی، آزادی تشريعی
آزادی در اسلام از دو منظر تكوين و تشريع ملاحظه میگردد. آيات فوق ناظر به
__________________________________________________
(1). انسان (76) آيه 3.
(2). بقره (2) آيه 256.
(3). كهف (18) آيه 29.
آزادی تكوينی انسان در عالم آفرينش است و او میتواند هرچه را میخواهد برگزيند حتی اگر باطل و ناصواب باشد.
از سوی ديگر، حكمت الهی اقتضا میكند كه ابزار لازم برای گزينش حق را در اختيار انسان آزاد قرار دهد:
و جعل لكم السّمع و الأبصار و الأفئدة لعلّكم تشكرون «1»؛
و برای شما گوشها و چشمها و دلها قرار داد، باشد كه سپاسگزاری كنيد.
چشم و گوش و عقل، ابزار شناخت حق از باطلند و چون اين ابزار در اختيار انسان قرار داده شده است، انتخابی از انسان پذيرفته است كه انتخاب درست و حق باشد.
به همين منظور انسان در عين آزادی تكوينی، به گزينش احسن توصيه شده است:
فبشّر عباد* الّذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه «2»؛
پس بشارت بده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا میدهند و بهترين آن را پيروی میكنند.
در مرحله بعد، سخن و پيام احسن نيز معرفی میگردد تا هيچ ابهامی وجود نداشته باشد بدين صورت كه:
و من أحسن قولا ممّن دعآ إلی اللّه و عمل صالحا و قال إنّنی من المسلمين؛
اراده تكوينی خداوند كه بر آزادی بدون قيد و شرط انسان تعلق گرفته است، در بعد تشريع و انتخاب عقيده، انسان را موظف به گزينش دين حق كه همان اسلام است مینمايد و جز آن را از او نمیپذيرد:
و من يبتغ غير الإسلام دينا فلن يقبل منه «3»؛
و هر كه جز اسلام، دينی [ديگر] جويد هرگز از وی پذيرفته نشود.
__________________________________________________
(1). نحل (16) آيه 78 و ر. ك: سجده (32) آيه 9.
(2). زمر (39) آيات 17- 18.
(3). آل عمران (3) آيه 85 ور. ك: آيه 19: إنّ الّذين عند اللّه الإسلام.
از نظر اسلام، آزادی تشريعی در انتخاب و پذيرش دين وجود ندارد. آنجا كه تكاليف شرعی متوجه انسان است، آزاد و رها بودن در برابر آن مجاز نيست و اساسا به همين جهت است كه بر انجام يا عدم انجام آن ثواب و عقاب مترتب میگردد.
با اين بيان، هيچ تقابلی ميان آيه 285 سوره بقره كه هرگونه اكراه و اجبار در دين را نفی میكند و آيه 85 سوره آل عمران كه هيچگونه دينی، جز اسلام را نمیپذيرد، وجود نخواهد داشت، زيرا آيه اول مربوط به آزادی تكوينی و آيه دوم مربوط به وظيفه تشريعی است. «1»
به طور خلاصه نكاتی كه از اين بحث استفاده میگردد عبارتند از:
1. انسان از نظر تكوين در گزينش و انتخاب راه حق يا باطل آزاد است.
2. ابزار شناخت حق و باطل در اختيار انسان قرار داده شده است.
3. انسان به گزينش برتر توصيه شده است.
4. دين حق و گزينه برتر به انسان معرفی شده است.
5. انسان از نظر تشريع، موظف به گزينش دين حق و گزينه برتر است.
آزادی و آزادگی «2»
نگاه اسلام به آزادی، نگاهی فراگير و همهجانبه است. درحالیكه مكاتب سياسی و حقوقی جهان معاصر كه داعيه آزادی دارند تنها به آزادی بيرونی انسان در زمينه روابط اجتماعی با همنوعان خود و با دولت و حكومت پرداختهاند، اسلام علاوه بر آن كه اين بخش از آزادی را با توجه تمام مورد عنايت خود قرار داده، از بعد دير آزادی كه در سرنوشت مادی و معنوی او بسيار تعيينكننده است نيز،
__________________________________________________
(1). برای اطلاع بيشتر، ر. ك: محمّد حسين طباطبائی، الميزان، ج 4، ص 116 به بعد، تحت عنوان «ما معنی الحرية في الاسلام؟».
(2). در اين زمينه ر. ك: مرتضی مطهری، گفتارهای معنوی، ج 1.
غفلت نكرده است.
در بخش آزادی بيرونی، اسلام پيامآور راستين آزادی است. در تعاليم دينی ارزش والای انسان مورد توجه قرار گرفته و نفی بندگی و سلطهپذيری انسان از انسان اعلام گرديده است:
لا تكن عبد غيرك و قد جعلك اللّه حرّا؛ «1» بنده ديگری مباش، خدا تو را آزاد آفريده است.
پيامبران الهی برای آزادسازی مردم به مبارزه با طاغوت زمان خويش میپرداختند:
و إذ أنجيناكم من آل فرعون يسومونكم سوء العذاب «2»؛
و ياد كن هنگامی را كه شما را از فرعونيان نجات داديم كه شما را سخت شكنجه میكردند.
اسلام هر گونه استبداد و خودكامگی را نفی میكند. رسولان الهی در مقابله آنان كه دعوی خدايی داشتند و مردم را به بندگی خود درآورده بودند ايستادگی نموده، آنان را در مقابل تاريخ به محاكمه كشيدند. حضرت موسی عليه السّلام خطاب به فرعون میگويد:
و تلك نعمة تمنّها علیّ أن عبّدت بنی إسرائيل «3»؛
و آيا اينكه فرزندان اسرائيل را بنده [خود] ساختهای نعمتی است كه منتش را بر من نهی؟
به تعبير قرآن مجيد، پيامبر قيد و بندهايی را كه بر دوش مؤمنان است برمیدارد. «4»
در بخش آزادی درونی، اسلام كرامت و ارزش والای انسانی را در بندگی خالصانه
__________________________________________________
(1). نهج البلاغه، نامه 31.
(2). اعراف (7) آيه 141؛ ابراهيم (14) آيه 6 و بقره (2) آيه 49.
(3). شعراء (26) آيه 22.
(4). و يضع عنهم إصرهم و الأغلال الّتی كانت عليهم (اعراف (7) آيه 157).
خدا و آزادی از هوسها و اسارتهای نفسانی میداند. اين همان حقيقت آزادی است كه متأسفانه دمكراسی غربی از آن بیبهره است.
اسلام بسياری از انسانهای به ظاهر آزاد را برده میداند؛ بردگانی كه اسير نفس خويش گرديده و طعم شيرين آزادی واقعی را كه در پرتو بندگی حاصل میگردد نچشيدهاند:
كم من عقل أسير تحت هوی أمير؛ «1» چه بسيار عقلهايی كه اسير نفس امير گشتهاند.
پيامبران تنها برای اين نيامدهاند كه استبداد بيرونی را درهم شكنند و انسانها را از بيرون آزاد نمايند. هنر بزرگتر پيامبران در آزادسازی درونی انسانها نهفته است كه از آن به جهاد اكبر تعبير میشود. «2»
در مكاتب الهی، انسانها آنگاه كه قفس تن را میشكنند و در فضای بیانتهای عبوديت به پرواز درمیياند، آزادگی واقعی خواهند بود.
طيران مرغ ديدی تو ز پای بند شهوت به در آی تا ببينی طيران آدميت
آزادی مشروع و آزادی نامشروع
ارزش اسلام در نگاه جامعی است كه به آزادی میكند. اعتقاد و باور به آزادی درونی و قائن بودن هويت انسانی به آن باعث میگردد تا هر گاه ميان آزادی بيرونی و آزادی درونی تزاحمی به وجود آيد، آزادی درونی را مقدم داشته، برای آزادی بيرونی
__________________________________________________
(1). نهج البلاغه، حكمت 211.
(2). بندگان شكم و شهوت، بندگان شهرت و ثروت و بندگان مقام و قدرت وقتی از بندهای اسارت رهايی میيابندكه پيروان راستين رسول خدا، پيامبر آزادی و آزادگی باشند:
آزاد تو ساختی بشر را اين بنده زور و سيم و زر را
بخشيديش از فضيلت دين چشمی كه شناخت خير و شر را
داديش ز فرّ علم و تقوا جايی كه گشود بال و پر را
محدوديت قائل شويم و فريب شعار دلربای ليبراليسم لجام گسيخته را كه هدف انسان و سعادت او را در بهرهمندی از بيشترين لذت با كمترين زحمت میداند، نخوريم.
اساسا تقسيم آزادیهای بيرونی به آزادیهای مشروع و نامشروع، به همين منظور صورت گرفته است. آزادی بيرونی هر گاه در تعارض با آزادی درونی انسان قرار گيرد و نتيجه آن اسارت درونی باشد و يا به عبارت ديگر، با كرامت و شرافت انسانی در تعارض باشد، آزادی نامشروع خواهد بود.