جلسه سی و هشتم: رویارویی اندیشه ها و باورهای غرب با قوانین اسلامی

جلسه سی و هشتم

رويارويی انديشه‌ها و باورهای غرب با قوانين اسلامی

1ـ نهضت مشروطيّت و آغاز ترويج ارزشهای غربی

در مباحث طرح شده پيرامون «نظريه سياسی اسلام» ضمن تبيين ديدگاههای اسلام، به برخی از لغزشگاه هايی كه بر اثر نفوذ فرهنگ الحادی غرب در جامعه ما پديد آمده، اشاره كرديم و روی عواملی كه موجب لغزش گشته‌اند تكيه داشتيم، تا مردم ما، بخصوص جوانان عزيز و آينده سازان و وارثان اين انقلاب، به آن لغزشها مبتلا نگردند.

از جمله لغزشگاههايی كه در بحث پيشين نيز بدان پرداختيم، مبحث آزادی و دموكراسی است.

از آغاز نهضت مشروطيّت به اين سو كه ارتباط فرهنگی ما با غرب گسترده‌تر گشت، فراماسون‌ها و غربزدگان مفاهيم و ارزشهايی را كه در غرب رايج بودند و دارای رويه‌ها و ابعاد گوناگونی بودند، به عاريت گرفتند و به ترويج آنها در جامعه اسلامی ما پرداختند.

البته به دلايلی زمينه رواج آن مفاهيم ـ از جمله مفهوم آزادی و مفهوم دموكراسی ـ در جامعه ما فراهم بود: از آنجا كه مردم ما از ظلم و ستم درباريان خودكامه و مستبد به تنگ آمده بودند، براحتی به ندای آزادی پاسخ می‌دادند و وقتی كسانی شعار آزادی سر می‌دادند، مردم با آغوش باز از آن استقبال می‌كردند و در نتيجه، آن شعار تبديل به يك شعار همگانی و مردمی شد و طرفداری از آزادی و آزادی خواهی مقبوليّت عام يافت.

البته آنچه مردم به دنبال آن بودند، آزادی از قيد حكومت‌های خودكامه و مستبد و مخالف ارزشهای اسلامی بود. ولی آنچه غربزدگان و دست پروردگان غرب دنبال می‌كردند، بُعد و رويه ديگر آن مفهوم؛ يعنی، آزادی از قيد اسلام بود. آنها در پرتو آن شعار و ترويج مفهوم آزادی درصدد بودند كه مردم را از اسلام دور كنند، تا ديگر پايبند قوانين و مقرّرات و ارزشهای اسلامی نباشند.

همچنين مردمی كه از حكومت زورمداران، خوانين و فئودال‌ها به تنگ آمده بودند، از شعار دموكراسی استقبال كردند و در پرتو آن خواهان حاكميت مردم بر سرنوشت خويش بودند، نه اين‌كه حاكمان زورمدار، سرمايه داران و فئودال‌ها سرنوشت آنها را رقم زنند. اين آن بُعد و برداشتی بود كه مورد قبول و پذيرش جامعه ما قرار گرفت.

اما كسانی كه اين مفهوم را به طور عام ترويج می‌كردند و به تقديس و پرستش اين ارمغان غرب می‌پرداختند و ديگران را نيز به پرستش آن دعوت می‌كردند، هدفشان از طرح شعار دموكراسی اين بود كه ارزشهای اسلامی كنار نهاده شود و دين از عرصه حيات سياسی جامعه حذف گردد و آراء و خواست مردم جايگزين ارزشهای اسلامی و مذهبی گردد.

كسانی كه به اين هدف پليد غرب‌زدگان و فرماسون‌ها واقف نبودند، به طور مطلق اين شعار را می‌پذيرفتند؛ اما كسانی كه دورانديش و تيزبين بودند، عكس العمل نشان دادند و در راه روشن كردن مردم و آگاهانيدن آنان نسبت به توطئه عناصر خودفروخته حتّی حاضر شدند جانشان را فدا كنند و با همه وجود اعلان كردند كه آزادی و دموكراسی مطلق كه حتّی مستلزم مخالفت با اسلام و مقرّرات اسلامی باشد، از ديدگاه اسلام و شريعتْ مطرود و محكوم است.

جُرم شهيد شيخ فضل الله نوری(قدس سره) اين بود كه با دموكراسی و مشروطه غربی كه ارزشهای دينی و الهی را ناديده می‌گرفت مخالفت می‌كرد و در برابر مشروطه مطلقه، مشروطه مشروعه را مطرح می‌كرد.

او می‌گفت: ما مشروطه را به طور مطلق نمی‌پذيريم و مشروطه‌ای را می‌پذيريم كه موافق شرع و احكام و قوانين اسلامی باشد، ولی ديگران دم از مشروطه مطلقه زدند و برايشان مهم نبود كه موافق شرع باشد و يا نباشد؛ و برای پيشبرد هدف ننگين خويش آن روحانی عالی مقام را به اتّهام طرفداری از استبداد و مخالفت با مشروطه به دار آويختند و به شهادت رساندند.

البته اين جدال و كشمكش بين اصولگرايان و اسلام خواهان از يك سو، و دگرانديشان و غرب زدگان از سوی ديگر، تاكنون ادامه دارد.

2ـ ناخشنودی برخی نويسندگان از طرح آزادی مطلوب در اسلام

در سال گذشته، به مناسبتی ما در مورد آزادی و دموكراسی بحث كرديم و گفتيم كه درجامعه ما آزادی مطلق قابل قبول نيست و آنچه در فرهنگ اسلامی ما و در قانون اساسی پذيرفته شده، آزادی مشروط است.

طبق اصل چهارم قانون اساسی، اصول قانون اساسی و قوانين موضوعه و مصوّبات مجلس و مقرّراتی كه مراجع ذی صلاح وضع می‌كنند، در صورتی معتبرند كه با عموم و اطلاق ادله شرعی مغايرت و مخالفت نداشته باشند.

پس حتّی اگر يكی از اصول قانون اساسی با عموم و اطلاق آيات و روايات مخالفت داشت، فاقد اعتبار است ! مردم ما به اين قانون اساسی كه دارای چنين پشتوانه محكم اسلامی است رأی دادند.

بر اين اساس، مردمی كه برای احيای اسلام انقلاب كرده‌اند و در قانون اساسی خود نيز خواهان حفظ جايگاه و منزلت مقرّرات و احكام اسلامی شده اند، محال است كه زير بار ارزشهای غير اسلامی بروند؛ و از ديدگاه اين مردم كه همان ديدگاه اسلام است، آزادی در چارچوب احكام و ارزشهای اسلامی مورد پذيرش است.

پس از طرح آن بحث، بسياری از ارباب مطبوعات به مخالفت با ما پرداختند و مقالات فراوانی عليه ما منتشر كردند و ما را متّهم كردند به ضديّت با آزادی و دموكراسی و طرفداری از استبداد و حكومت خودكامه، حتّی گفتند كه فلانی می‌خواهد ايران را به دوران ارتجاع و ما قبل از مشروطيت برگرداند !

سرانجام نويسندگان مسلمان و منصف به آنچه ما گفتيم اعتراف كردند و گفتند: آزادی مورد قبول جامعه ما كه می‌شود از آن دفاع كرد، آزادی مشروع و در چارچوب قوانين و احكام اسلامی است؛ مسؤولان نظام نيز بارها به اين مطلب تصريح كرده‌اند و می‌كنند.

3ـ حكم اسلام درباره محارب و مفسد فی الارض

در مباحث قبل نيز گفتيم كه حكومت و قوه مجريه بايد برخوردار از قدرت فيزيكی و قوه قهريه باشد تا با استفاده از آن بتواند متخلّفان را سر جای خود بنشاند و مجرمان را مجازات كند و بايد برای اين مقصود به قوه قهريه توسّل جست.

اگر چنين قوه‌ای در اختيار دولت اسلامی نباشد، در سطح جامعه مقرّرات و قوانين اسلامی ضمانت اجرايی نخواهد داشت. اين چيزی است كه بجز آنارشيست‌ها و كسانی كه اصلا وجود حكومت را لازم نمی‌دانند، همه نظامهای دنيا پذيرفته‌اند و همگی قوه قهريه را برای دولت لازم می دانند.

پس دولت اسلامی، برای حفظ امنيّت و نظام جامعه و نيز برای اجرای احكام و حدود الهی و قوانين جزايی اسلام، بايد از قوه قهريه استفاده كند. همچنين اگر عده‌ای عليه نظام اسلامی قيام كردند و دست به آشوب و اغتشاش زدند، دولت موظّف است كه با توسّل به قوه قهريه آشوبگران را سر جای خود بنشاند.

گفتيم كسانی كه آزادی را مطلق و بدون حد و مرز و به عنوان يك ارزش استثناناپذير مطرح می‌كنند، و در مقابل، خشونت را به عنوان يك ضدّ ارزش مطلق قلمداد می‌كنند و می‌گويند: حتّی در مقابل كسانی كه عليه نظام قيام می‌كنند و دست به خشونت می‌زنند، نبايد خشونت نشان داد و بايد با مهربانی، رأفت و رحمت الهی و اسلامی با آنها برخورد كرد؛

بی شك نگرش آنان نادرست است و اگر در مقابل مجرمان و متخلّفان برخورد جدّی و قاطعی صورت نگيرد و در موارد لزوم، از قوه قهريه و زور و خشونت استفاده نشود، زمينه برای تكرار آشوب‌ها و جنايات فراهم می‌آيد.

حتّی ممكن است كسانی از چنين موضعی تفسير غلط داشته باشند و وقتی گفته می‌شود كه در مقابل آشوبگران و كسانی كه مساجد را به آتش كشيدند و چادر از سر خانمها برداشتند و اموال مردم را آتش زدند و رعب و وحشت ايجاد كردند، بايد با لبخند و عطوفت و مهربانی برخورد كنيم، اين را چراغ سبزی برای آشوبگران تلقّی می‌كنند كه شما مجدداً می‌توانيد دست به آشوب و اغتشاش بزنيد!

اين تلقّی و برداشت، ناصحيح و مطابق با اسلام نيست. اسلام دستور می‌دهد كه درباره محارب و مفسد فی الارض مجازات سختی اعمال گردد.

به طور كلی تخلّف از مقرّرات دولتی و توسّل به خشونت گاهی جنبه فردی دارد و گاهی جنبه عمومی و اجتماعی. جنبه عمومی و اجتماعی آن در صورتی است كه يك گروه متشكّل و سازمان يافته‌ای دست به قيام مسلّحانه عليه حكومت بزنند. در فقه از اين گروه به «بُغاة» و «اهل بَغْی» تعبير شده است.

يكی از اقسام جهاد اسلامی كه در اسلام مطرح شده، جهاد با اين دسته؛ يعنی، جنگ با اهل بغی است. اگر كسانی در گروههای سازمان يافته، عليه حكومت اسلامی، قيام مسلّحانه كردند، بايد با آنها جنگيد، تا تسليم حكومت اسلامی شوند و نبايد با آنان سازش كرد.

يك وقت توسّل به خشونت عليه حكومت و قيام عليه مقرّرات حكومت، سازمان يافته و گروهی نيست، بلكه در قالب حركت‌های فردی است و يك نفر و يا دو نفر با استفاده از اسلحه گرم و يا سرد امنيّت جامعه را مختل می‌كنند و به اموال و ناموس مردم تجاوز می‌كنند و به ايجاد رعب و وحشت می‌پردازند.

در فقه اسلامی اين افراد «محارب» شناخته می‌شوند. در مقابل محارب لازم نيست لشكركشی شود، بلكه اين افراد در دادگاه اسلامی محكوم به مجازات می‌شوند و دولت اسلامی موظّف به اجرای حكم قاضی اسلامی است.

بر حسب تشخيص قاضی، يكی از چهار حكمی كه اسلام درباره محارب و مفسد فی الارض تعيين كرده اجرا می‌گردد:

1ـ يا او را به دار می‌آويزند
2ـ يا او را با شمشير و يا گلوله اعدام می‌كنند
3ـ يا دست راست با پای چپ و يا دست چپ با پای راست او را می‌برند
4ـ يا او را از كشور اسلامی تبعيد می‌كنند:

«إِنَّمَا جَزَاؤُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِی الاَْرْضِ فَسَاداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاَف أَوْ يُنْفَوا مِنَ الاَْرْضِ ذلِكَ لَهْمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِی الاْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ.»1

كيفر آنها كه با خدا و پيامبرش به جنگ بر می‌خيزند و اقدام به فساد در روی زمين می‌كنند، (با تهديد اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله می‌برند،) فقط اين است كه اعدام شوند، يا به دار آويخته گردند يا دست و پای آنها، به عكس يكديگر، بريده شوند؛ و يا از سرزمين خود تبعيد گردند. اين رسوايی آنها در دنياست، و در آخرت مجازات عظيمی خواهند داشت.

پس كسانی كه به آشوب و شورش عليه حكومت و نظام اسلامی دست زدند، محارب و مفسد فی الارض هستند و بايد مجازات اسلامی در حقّ آنها اجرا گردد و به هيچ وجه كيفر و مجازات اسلامی برداشته نشده است.

كسانی كه مخالف فرهنگ اسلامی هستند می‌گويند مجازات و احكام اسلامی خشونت آميز است و به طور كلّی هر رفتار خشونت آميز محكوم است. ما در بحثی كه در ارتباط با خشونت ارائه داديم، گفتيم همان طور كه آزادی مطلق مطلوب و ستوده نيست، مطلق خشونت نيز مذموم و محكوم نيست.

بلكه برخی از خشونت‌ها روا و لازم است و بايد در مقابل كسانی كه به خشونت متوسّل می‌شوند، با خشونت رفتار گردد والاّ اگر با آنان با مدارا و رأفت رفتار شود، بواقع به آنان چراغ سبز نشان داده شده كه می‌توانند دوباره دست به آشوب و اغتشاش بزنند و زمينه برای اقدامات بعدی آشوبگران فراهم می‌آيد.

1ـ مائده/ 33.

4ـ نتيجه عدم برخورد قاطع با توطئه گران

در سال گذشته، در گوشه و كنار كشور ما آشوبهای محدودی رُخ داد كه به دلايلی مسؤولان صلاح دانستند كه با آشوبگران مماشات شود و برخورد قاطعانه انجام نگيرد؛ همين برخورد مسالمت جويانه و رأفت آميز و مسامحه آنان باعث گرديد كه بار ديگر آشوبی به راه بيفتد كه البته دامنه و خسارات و تبعات آن فراوان و غير قابل تحمّل گشت.

اگر با اين آشوبگران و مفسدين فی الارض برخورد نشود و كيفر اسلامی در حقّ آنان اجرا نگردد، هيچ تضمينی وجود ندارد كه بار ديگر آشوبگران به بهانه‌ای آشوب ديگری به راه نيندازند و مجدداً از فضای دانشگاه سوء استفاده نكنند.

البته دانشجويان عزيز و مسلمان ما بسيار هوشيار و موقع شناس‌اند و از اغتشاش و آشوب مبرّا هستند. اما هستند كسانی كه از احساسات پاك دانشجويان سوء استفاده می‌كنند و زمينه را برای آشوب ديگری فراهم می‌آوردند.

پس اگر با آشوبگران برخورد قاطع صورت نگيرد و به قول آقايان برخورد خشونت آميز نشود، چه تضمينی وجود دارد كه باز اين آشوبها تكرار نگردد. بايد توجه داشت كه اگر اسلام احكام جزايی سختی را در مورد دزد و ساير جنايت پيشه گان و بخصوص محارب در نظر گرفته است، برای اين است كه ديگر كسی جرأت نكند دست به جنايت و آشوب بزند و دشمنان و آشوبگران و متخلّفان از كيفر جنايت خود بترسند.

چه اين‌كه موضوع ترساندن دشمن و مُجرم حكمت بزرگی دارد كه قرآن نيز بدان اشاره كرده است و بايد مسلمانان و سياستگزاران بدان توجه داشته باشند:

«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَ اخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ...»1

هر نيرويی در توان داريد، برای مقابله با آنها [=دشمنان] آماده سازيد؛ و (همچنين) اسبهای ورزيده (برای ميدان نبرد)، تا به وسيله آن دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد، و (همچنين) گروه ديگری غير از اينها را كه شما نمی‌شناسيد و خدا آنها را می‌شناسد.

از جمله مواردی كه خشونت حتّی از ناحيه مردم تجويز شده است، آنجاست كه مردم احساس كنند كه كيان اسلامی در خطر است و توطئه‌ای عليه نظام اسلامی شكل گرفته است و دولت اسلامی به تنهايی قادر به دفاع از نظام اسلامی نيست.

1ـ انفال/ 60.

چون وقتی دولت اسلامی پی برد كه توطئه‌ای عليه نظام شكل گرفته، وظيفه دارد كه خود اقدام كند، حال اگر اقدام دولت كافی نبود، مردم موظّف‌اند كه به كمك دولت اسلامی بشتابند و از كيان اسلام و نظام دفاع كنند.

چنانكه همه شاهد بودند كه پس از آشوبها و اغتشاشهايی كه توسط اوباش و اراذل و عوامل مزدور بيگانه در تيرماه امسال رخ داد و نظام در خطر جدّی قرار گرفت و قوای دولتی به تنهايی قادر به مهار آشوبها و فرو نشاندن آنها نبودند، مردم و بسيجيان عزيز به كمك آنان شتافتند و به سرعت به غائله و فتنه عوامل بيگانه خاتمه دادند؛ و برخی از مسؤولان عالی رتبه نظام نيز تصريح كردند كه آن غائله به همّت بسيجيان عزيز فرو نشانده شد.

پس حتّی اگر توطئه‌ای عليه نظام اسلامی در كار بود ـ گرچه عده‌ای از آن غافل بودند و وجود توطئه را احساس نكردند ـ اما دلايل روشن و شواهد قطعی بر وجود توطئه برای ما وجود داشت و راهی بجز اِعمال خشونت برای خنثی كردن توطئه وجود نداشت، خشونت واجب و لازم است.

چنانكه امام فرمود: در اينجا تقيه حرام است و بايد قيام كرد، ولو بلغ مابلغ. وقتی اصل اسلام در خطر است، نه جای تقيه مداراتی است و نه تقيه خوفی، بايد برای دفاع از اصل اسلام بپا خاست، حتّی اگر هزاران نفر كشته شوند.

بنابراين، در صورتی كه برخی قصد براندازی نظام و سرنگونی آن را داشتند، ولو ديگران و به هر دليلی متوجه خطر نشدند و يا صلاح نديدند كه اقدام كنند، وقتی با دلايل قطعی روشن برای مردم ثابت شد كه كيان اسلام و نظام در خطر جدّی قرار گرفته است، واجب است كه خودشان اقدام كنند؛ پس در اينجا نيز اِعمال خشونت جايز است.

معنای سخن ما اين نيست كه در همه جا بايد دست به خشونت زد. بنده تئوريسين خشونت نيستم، بلكه معتقدم كه رحمت و مهربانی اصل است و تنها به هنگام ضرورت و اضطرار بايد دست به خشونت زد.

سخن من اين است كه وقتی دولت اسلامی وجود دارد، بايد بر طبق رأی دادگاه و مقامات ذی صلاح دولت اسلامی عمل شود؛ اما اگر كار از دست دولت اسلامی خارج شد و برای حفظ اسلام و نظام راهی جز قيام خشونت آميز مردمی نبود، خشونت واجب است.

5ـ مواضع غير مسؤولانه در مقابل طرح بحث خشونت

به دنبال مطالبی كه راجع به خشونت بيان كردم، مطبوعات غرب‌گرا برای نقد عرايض من بسيج عمومی دادند و مقالات فراوانی در روزنامه‌ها ارائه گشت.

البته بنده شخصاً از همه كسانی كه در موافقت و يا مخالفت سخنان بنده سخن گفتند و يا مقاله نوشتند، تشكر می‌كنم و معتقدم كه نه تنها بررسی و نقّادی اين مطالب و مباحث، در مطبوعات، زيان ندارد؛ بلكه موجب روشنگری و آگاهی مردم می‌گردد و باعث می‌شود كه مردم بر عقايد خود راسخ‌تر گردند و وظايفشان را بهتر درك كنند.

البته به شرطی كه مطبوعات يك سويه قضاوت نكنند و حرف طرفين را كامل و جامع منعكس سازند. ولی متأسفانه گزارشات ناقصی به عرض برخی از مسؤولان رسانده‌اند و قسمت هايی از سخنان بنده را گزينش كرده‌اند و در اختيار آنان قرار داده‌اند كه موجب ناراحتی آنان و اقدام به موضع گيری عجولانه آنان عليه ما شده است.

ما از ديگران انتظار نداريم كه سخنان ما را تأييد كنند و همچنين بيم و هراسی از مخالفت آنان نداريم. ما برای انجام وظيفه الهی و شرعی خود سخن می‌گوييم، حال اگر كسی از سخنان ما خوشش آمد، كه آمد؛ و اگر از سخنان ما خوششان نيامد، ما به وظيفه مان عمل كرده‌ايم و كار را به خدا واگذار می‌كنيم و هراسی از تهديدها و توهين‌ها نداريم.

ولی از كسانی كه منادی «تولرانس» و تحمّل افكار ديگران و خواهان جامعه چندصدايی و پلورال هستند، انتظار داشتيم كه بزرگوارانه و با سعه صدر به همه سخنان ما گوش دهند. چه بسا پس از شنيدن همه سخنان ما، همه آنها را تصديق می‌كردند و اگر نظر مخالفی نيز داشتند، با دليل و منطق به مباحث ما پاسخ می‌گفتند؛ نه اين‌كه با الفاظی كه دور از نزاكت و ادب است عليه ما موضع بگيرند.

متأسفانه، ما برای پاسخگويی به همه كسانی كه در سخنرانی‌ها و روزنامه‌ها و مطبوعات اظهار محبت كردند و به نفع و يا ضرر ما مطلب ارائه دادند و در دو هفته اخير صدها مقاله ارائه دادند، فرصتی برای ارائه پاسخ كتبی نداريم و همچنين در اين مجال نمی‌توانيم به تك تك آنها جواب شفاهی بدهيم.

از اين رو، از پاسخ به آنها خودداری می‌كنيم و اميد آن داريم كه همه آنها با قصد قربت و برای رضای خدا موضع گيری كرده باشند. ما وظيفه خود می‌دانيم مطالبی را كه لازم و به نفع جامعه اسلامی است، همراه با دليل و منطق بيان كنيم؛ اگر كسانی خوششان نيامد، انتظار داريم كه با انصاف و منطق به ما پاسخ گويند.

6ـ بررسی معادل واژه خشونت در قرآن

در اينجا لازم می‌دانم كه از مباحثی كه راجع به خشونت و فروعات آن ارائه داديم جمع بندی كنم: اصولا واژه «خشونت» كه واژه‌ای عربی است و در زبان و ادبيات فارسی نيز استعمال می‌گردد، به معنای درشتی و زبری است، و در مقابل آن واژه «لين» است كه به معنای نرمی می‌باشد.

در قرآن، در مقابل واژه «لين» واژه «خشونت» به كار نرفته است، بلكه واژه «غلظت» به كار رفته است؛ و در واقع، آن دو مترادف هستند. چنانكه ما در فارسی الفاظ مترادف فراوان داريم، در عربی نيز الفاظ مترادف فراوان هستند و در قرآن، از بين آن واژگان مترادف، گاهی تنها يك واژه استعمال شده است و گاهی هر دو واژه به كار گرفته شده است و گاهی از هر يك از واژگان معنای خاصّی اراده شده، مثلا از «قلب» معنايی برداشت شده است و از «فؤاد» معنای ديگری. گاهی آن واژه‌ها جابه جا نيز به كار گرفته شده اند.

در قرآن در مقابل واژه «لين» كه به معنای نرمی است، واژه «غلظت» به كار رفته است، چنانكه خداوند خطاب به پيغمبر اكرم(صلی الله عليه وآله وسلم)می فرمايد:

«فَبَِما رَحْمَة مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ...»1
به بركت رحمت الهی در برابر آنان [=مردم] نرم (و مهربان)شدی؛ و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراكنده می‌شدند.

در فارسی، غلظت به معنای درشتی به كار نمی‌رود، بلكه در فرهنگ ما «غلظت» عموماً درباره مايعات استعمال می‌شود و مثلا می‌گويند فلان شيره غليظ است؛ اينجا غلظت به معنای سفتی به كار رفته است؛ و برگردان واژه «غلظت» كه در عربی در مقابل «لين» به كار رفته است، در فارسی «خشونت» است كه ما در باره آن بحث كرديم و گفتيم چنانكه برخی می‌گويند، خشونت مطلقاً و در همه جا مذموم نيست؛ بلكه در مواردی تنها خشونت مذموم نيست، بلكه واجب نيز هست.

1ـ آل عمران/ 159.

7ـ مفهوم تحمّل و «تولرانس» از نگرش غربی و اسلامی

در مورد آزادی گفتيم، مفهوم آزادی كه در فرهنگ سياسی و ادبيات سياسی ما مطرح است، ابتدا به عنوان ترجمه واژه «ليبراليسم»1 كه در غرب رايج است، به كار گرفته می‌شد. همچنين واژه «تحمّل» كه در مقابل خشونت به كار می‌رود، برگردان و ترجمه واژه «تولرانس»2 است كه در زبان انگليسی استعمال می‌گردد و يا «تالرنس» فرانسوی است.

به هر حال، اين مفهوم و اصطلاح در ادبيات غرب رايج است. البته اشكالی ندارد كه مفهوم و اصطلاحی كه در زبان بيگانه كاربرد دارد و برخوردار از شفافيّت و معنای رسايی است، ما عين همان اصطلاح و يا معادلش را در ادبيات خودمان وارد كنيم و مورد بهره برداری قرار دهيم.

اما نكته‌ای كه نبايد از آن غفلت داشت اين است كه گاهی اين مفاهيم وارداتی دارای حدود و قيود و بارهای معنايی ويژه‌ای هستند و در آنها بارهای ارزشی متناسب با فرهنگی كه آن اصطلاح در آن شكل گرفته، اِشراب شده است.

يعنی وقتی در فرهنگی واژه‌ای به كار می‌رود، يك بار ارزشی مثبت و يا منفی نيز دربر دارد، اما وقتی آن واژه به فرهنگ ديگری ـ كه با فرهنگ مبدء بيگانه است ـ منتقل می‌گردد، بار ارزشی خود را از دست می‌دهد، و يا بالعكس بار ارزشی جديدی از زبان دوم كسب می‌كند. توضيح اين كه:

همان طور كه «آزادی» از فرهنگ غرب در ادبيات ما وارد شد و به دليل اين‌كه اين واژه در غرب گستره وسيعی داشت و به معنای بی بندوباری جنسی نيز به كار می‌رفت كه در جامعه ما مطرود بود و هرگز چنين برداشتی در فرهنگ ما و برای مردم مسلمان ما قابل تحمّل نبود، ما مجبور شديم كه با توجه به ارزشهای اسلامی و ملّی خود، قيودی را به آزادی اضافه كنيم و خواهان آزادی مشروع و آزادی در چارچوب ارزشهای اسلامی گرديم و بصراحت اعلام كنيم كه ما آزادی مطلق را قبول نداريم.

همچنين مفهوم «خشونت»، در اصطلاح جديد، از فرهنگ غرب وارد فرهنگ ما شد و بر خلاف غرب كه به مقتضای فرهنگ خويش مطلقاً آن را مذموم و محكوم می‌دانست، ما به طور مطلق آن را ضدّ ارزش نمی‌دانيم، چنانكه آزادی را به عنوان ارزش مطلق نپذيرفتيم. بلكه ما خشونت عاری از منطق را كه بی جا و مخالف اخلاق انسانی باشد، مذموم می‌دانيم و معتقديم كه در مواردی خشونت موجّه و به مقتضای عقل و تأمين كننده مصالح جامعه است؛ كه در اين صورت بار منفی نخواهد داشت.

1 - Liberalism.
2 - Tolerance.

پس وقتی واژه «تولرانس» از فرهنگ غرب وارد ادبيات ما می‌شود، ما قبل از آن‌كه به طور مطلق آن را مطلوب معرفی كنيم، بايد به خاستگاه آن توجه كنيم و ريشه آن را پيگيری كنيم و بنگريم در ادبيات غرب اين واژه به چه معنی و برخوردار از كدام بار ارزشی مثبت و يا منفی است و اساساً با چه انگيزه‌ای اين واژه در فرهنگ غرب رايج گشته است و با چه انگيزه‌ای آن را به فرهنگ و ادبيات سياسی ما منتقل كرده اند؟ و نيز بنگريم كه آيا پس از انتقال آن واژه در مفهوم آن تغييری ايجاد شده است و يا نه؟

مفهوم «تولرانس» از جمله ارمغانهای فرهنگ مدرن غربی است كه پس از رنسانس بتدريج رشد كرد و قبول عام يافت و امروز يكی از مشخصه‌های اصلی فرهنگ الحادی غرب شناخته می‌شود. [سابقاً نيز عرض كرديم كه وقتی از فرهنگ غربی نام می‌بريم، منظورمان فرهنگ همه ساكنان مغرب زمين نيست؛

چون در آنجا انسانهای موحّد و متديّن فراوان اند، بلكه منظورمان فرهنگ الحادی مسلط بر غرب است كه در غرب نيز مخالفان زيادی دارد.]

برای ريشه يابی مفهوم تولرانس بايد عرض كنيم كه اولا: در فرهنگ مسلّط غرب همه ارزشها ـ اعم از ارزشهای اخلاقی، ارزشهای اجتماعی، ارزشهای حقوقی و سياسی ـ امور اعتباری هستند و ريشه عقلانی و واقعی ندارند.

به عبارت ديگر، ارزشها تابع خواست‌ها و سليقه‌های مردم هستند. نمی‌شود گفت كه چيزی و اعتقاد و باوری برای هميشه و برای همه دارای ارزش است. بلكه به نظر غربی‌ها مادامی كه جامعه آن را می‌پذيرد، ارزشمند است و اگر روزی سليقه مردم تغيير كرد، همان ارزش تبديل به ضدّ ارزش می‌گردد.

ثانياً: اعتقادات و باورهای دينی را نيز در شمار همان ارزشهای اعتباری قرار می‌دهند و فرد را در گزينش آنها و يا طرد آنها آزاد می‌بينند و آنها را در حدّ يك سليقه تنزل می‌دهند:

همان طور كه افراد بر اساس سلايق خود رنگ لباسشان را بر می‌گزينند، مثلا كسی دوست دارد كه لباس سُرمه‌ای بپوشد و ديگری لباس مشكی می‌پوشد و ديگری نيز لباس قهوه‌ای می‌پوشد، و نمی‌شود كسی را مذمّت كرد كه چرا رنگ قهوه‌ای را انتخاب كرده است و يا خاكستری را؛ چون هر كسی در انتخاب سليقه خود آزاد است، همچنين افراد ارزشها و گزاره‌های دينی را بر اساس سليقه و خواست خود انتخاب می‌كنند و نمی‌شود كسی را محكوم كرد كه چرا تو به فلان دين اعتقاد داری و يا اعتقاد نداری، و چرا به فلان اعتقاد دينی توهين می‌كنی و به طرد و نفی آن می‌پردازی.

بالاتر از اين، اگر كسی به يكباره اعتقادات دينی خود را كنار نهاد و ارزشهای دينی جديدی را برگزيد، نمی‌شود او را محكوم كرد؛ چون تغيير عقيده او درست به مانند تغيير سليقه او در انتخاب رنگ لباس است!

اما از ديدگاه اسلام و فرهنگ اسلامی، مقدّسات و ارزشهای دينی به مراتب از جان، مال و ناموس و بستگان عزيزتر است. حال اسلامی كه به ما اجازه می‌دهد كه حتی تا سر حدّ جان از مالمان دفاع كنيم، آيا به ما اجازه دفاع از مقدّسات دينی را نمی‌دهد؟

گرچه آن آقا كه اكنون يكی از نمايندگان شورای شهر تهران است اجازه داد كه مردم عليه خدا نيز تظاهرات كنند، اما بر اساس فتوای همه مراجع تقليد و اجماع فقهای شيعه و سنّی كه همه مسلمانان نيز بر آن اتفاق دارند، حتّی اگر كسی در بيابانی و محلّ خلوتی و به دور از چشم پليس به خدا، پيامبر و مقدّسات و ضروريّات دين اسلام اهانت كرد و امكان تحويل او به پليس و يا دادگاه اسلامی نبود، بر هر فرد مسلمانی لازم است كه به جرم اهانت به مقدّسات اسلام او را اعدام كند.

بر اساس همين نگرش اسلامی بود كه امام راحل(قدس سره) فتوای قتل سلمان رشدی مرتد را صادر كردند و ساير فقهای شيعه و سنّی نيز آن را تأييد كردند. اين نقطه اختلاف ما با فرهنگ غربی است و چيزی است كه اسلام قبول دارد، اما غرب نمی‌پذيرد.

وظيفه دينی و غيرت دينی به ما اجازه نمی‌دهد كه شاهد اهانت به مقدّسات اسلام باشيم و ساكت بمانيم و اسلام برای دفاع از مقدّسات دينی خشونت را تجويز كرده است. وقتی اسلام و مقدّسات از جان و مال خود و فرزندانمان عزيزتر است، ما می‌توانيم برای دفاع از آنها حتّی جان خود را به خطر افكنيم.

از اين جهت اگر كسی به مقدّسات دينی توهين كرد انسان می‌تواند او را مجازات كند. حتّی اگر احتمال بدهد كه فردا او را دستگير می‌كنند و به محاكمه می‌كشند كه چرا فلانی را كشتی و تو حقّ چنان كاری را نداشتی و او نتواند مهدورالدم بودن مقتول را اثبات كند و در نتيجه به اعدام و قصاص محكوم می‌گردد، باز او به عنوان وظيفه دينی خود می‌تواند اقدام به مجازات آن اهانت كننده پليد و گستاخ كند مگر اينكه اقدام او موجب فساد بيشتری باشد.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

حاکمیت قانون و ضوابط
قرآن : وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ (سوره نور، آیه 2) ترجمه: اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد در [كار] دين خدا نسبت به آنها (مجرمان) دلسوزى نكنيد. حدیث: انما هم اهل الدنیا مقبلون علیها، و مهطعون الیها و قد عرفوا العدل و راوه، و سمعوه و وعده، و علموا ان الناس عندنا فی الحق فهربوا الی الاثره فبعدا لهم و سحقا. (نهج البلاغه، نامه به سهل بن حنیف استاندار مدینه) ترجمه: آنان دنیا پرستانی هستند که به آن روی آوردند و شتابان در پی آن روانند. عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به خاطر سپردند و دانستند که همه مردم نزد م...

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید