حوزه و حفظ نظام(2)

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 15:46
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3354 بار

مؤلف: محمد صادق مزينانى

 

2 . پاسداري ارزش ها

حيات رشد و بالندگي هر مكتبي بستگي به حيات ارزشهاي آن مكتب دارد. بي توجهي و غفلت از ارزشهاي مكتبي شكنندگي ژرفي براي مكتب در پي دارد.

جامعه اي كه به مكتبي و ديني باور دارد مهم ترين عامل اصلاح توجه دادن آن است به ارزشهاي مكتب و بسيج آن عليه ضد ارزشها.

ارزشها همواره به انسان هشدار مي دهند تا شيوه هاي انساني و اخلاقي مناسب را برگزيند.

پاسداري ازارزشها وفراخواندن مردم به حفظ و پاس ارزشها بر عهده حوزه هاي علميه و عالمان ديني است.

آنان بايد چنان ارزشها را درست و دقيق و به دور از شعار شعورمندانه و خردمندانه بنمايانند كه مردم فوج فوج به ارزشها بگروند و ضد ارزشها را به كناري نهند.

اين كاري است مشكل پيچيده و ظريف. دعوت گران به ارزشها بايستي كاملاً آشنا به ارزشها و ضد ارزشها باشند و كار آزموده و مرد اين ميدان و سرد و گرم روزگار چشيده مردم شناس منطقه شناس و عالم به روحيات و حساسيتها.

استعمار براي تسلط براقوام و ملتها بويژه بر امت ارزشمدار مسلمان گام به گام ظريف و حساب شده بسياري از ارزشهاي اصيل و اسلامي را از مدار زندگي خارج كرد و ضد ارزشهايي را ارزش نماياند و جايگزين كرد كه سلطه را به آساني بپذيرند و واكنشي نشان ندهند.

انقلاب اسلامي ارزشها را احيا كرد و ضد ارزشهاي ارزش نما را زدود و نوح وار مردمان مؤمن و ارزشمدار را بر كشتي ارزشها مستقر كرد واز طوفان بنيان برافكن و همه جاگير استعمار بدطينت و زشت سيرت رهاند و به ساحل نجات رساند.

اينك روحانيت نبايد بپندارد كه به ساحل امن رسيده است و هيچ خطري كيان دين و مردمان ديندار را تهديد نمي كند. بلكه بايد بداند كه اين بار خطرهاي سهمگين تري دين و دينداري را تهديد مي كند. دشمن پر زكينه و ترفند چون مار زخم خورده هر آن در فكر انتقام و نابودي اين نسل بيدار و آيين بيداري آفرين است. گواه ما هزاران حيله و ترفندي است كه تاكنون عليه انقلاب اسلامي به كار برده است.

از اين روي هيچ چيز و هيچ كس نبايد ما را به عقب نشيني از ارزشها وا دارد. برنامه هاي اقتصادي سياسي فرهنگي و... بايد با توجه به ارزشها پي ريزي شود.

و در آنها عزّت شرف مؤمنان و ذلّت منافقان و منحرفان و دنياطلبان حمايت از مظلومان عالم مبارزه با ستم و استكبار صدور انقلاب اصل نه شرقي نه غربي دفاع از اسلام و در يك كلمه (اسلام ناب محمدي) لحاظ گردد.

چه بسيار مردماني كه با شعار آزادي و كرامت انسانها قيام كردند ولي سرانجام مشكلات اقتصادي و رسيدن به رفاه بيشتر موجب شد كه از شعارهاي انقلابي خود دست بردارند و براي رسيدن به زندگي بهتر وحلّ مسايل اقتصادي خود هويت و شرافت ملّي خود را در پيشگاه ثروت و رفاه قرباني كنند. ما نيز در طول دوراني كه بر اين 

انقلاب مي گذرد در سطوح مختلف اجتماعي شاهد كمرنگ شدن برخي از ارزشها بوده و هستيم. گرايشهاي مادّي و تجملّي خودخواهيها مقام طلبيها باند بازيها وبي تفاوتيها در مقابل رخدادهاي سياسي و اجتماعي از جمله آن موارد است. حوزه هاي علميه به عنوان اصلي ترين پايگاه اسلام و مدافعان واقعي انقلاب بايد با دقت اين پديده را پي گيرند و علل آن را شناسايي كنند و در اصلاح آن بكوشند.

3 . نظارت و كنترل

نظارت و كنترل نصيحت و خيرخواهي طرح انتقادها و اشكالها از عواملي هستند كه در حفظ و تثبيت نظام اسلامي اهميت به سزايي دارند. در نظام اسلامي دو نوع نظارت و كنترل پيش بيني شده است:

* از سوي امام و رهبر بر كارگزاران حكومتي.

* از سوي مردم به عنوان وظيفه اي همگاني.

رهبر وظيفه دارد از چگونگي گردش امور و شيوه سلوك عمّال با رعيّت لحظه اي غافل نباشد و به وسيله بازرساني مخفي و هشيار و تيز بين و زيرك از كم و كيف قضايا به طور دقيق آگاه شود.

علي(ع) در دستورالعمل سياسي خود به مالك اشتر پس از آن كه شرائط گزينش كارگزاران را گوشزد مي كند در مورد نظارت بر اعمال كارگزاران مي فرمايد:

(ثمّ تفقد اعمالهم وابعث العيون من اصل الصدق والوفاء عليهم فان تعاهدك في السرّ لامورهم حدوةً لهم علي استعمال الامانه والرّفق بالرّعيه وتحفظّ من الاعوان...77)

اي مالك! اعمال كارگزارانت را توسط جاسوسان صادق و باوفا زير نظر بگير چه اين عمل سبب مي شود آنان به امانت داري و مدارا كردن با مردم ترغيب شوند . همچنين معاونانت را به شدّت زير نظر بگير.

افزون بر سفارش فوق براي اداره بهتر امور جامعه و رسيدگي به حقوق مردم و جلوگيري از لغزشهاي خطرناك در درون حكومت بازرسان آگاه به سرتاسر كشور اسلامي اعزام كرده بود تا آنچه در حوزه 

حكومتش مي گذرد به اطلاع وي برسانند. نامه هاي رسمي كه از سوي ايشان براي استانداران و فرماندهان ارسال شده است به خوبي بر مطلب فوق دلالت دارند78.

نظارت همگاني: در هر نظام سياسي ـ اجتماعي احتمال لغزش و انحراف از هدفهاي اعلام شده مي رود. اين خطر گريبانگير بسياري از حكومتها و انقلابها بوده و هست.

اسلام به عنوان نظامي همه سونگر با وضع قانون نظارت همگاني از اين خطر پيشگيري و حفظ و سلامت نظام را از درون تضمين كرده است.

اسلام با طرح تكاليف اجتماعي براي پيروان خويش از قبيل: نصيحت و خيرخواهي براي ديگران امر به معروف و نهي از منكر دعوت به حق و خير انتقاد و انتقاد پذيري و... روش تازه اي براي استحكام نظام پي ريخته است كه اشاره مي كنيم:

* نصيحت و خيرخواهي: در اسلام روابط بين افراد جامعه براساس خيرخواهي استوار است. همگان بويژه حوزويان با توجه به اين اصل بايد حركتهاي اصلاحي خويش را پي بريزند و نسبت به آنچه در جامعه مي گذرد خيرخواهانه برخورد كنند.

در صدر اسلام مسلماني به سادگي در مقابل خليفه مي ايستاد و در پاسخ خليفه كه مي پرسيد: آيا من پادشاهم يا خليفه؟ با شجاعت پاسخ مي داد: اگر يك درهم يا بيشتر و كمتر در غيرمورد خرج كني پادشاهي وگرنه خليفه رسول خدا79.

علي(ع) مصرّانه ازاصحاب خويش مي خواست:

(اعينوني بمناصحة خلّيةٍ من الغش سليمه من الرّيب80).

با نصايح خالي از غشّ و سالم از ريب مرا ياري كنيد.

مسلمانان با از دست دادن اين روحيه گرفتار حكومتهاي خودكامه شدند. اسلام نيز بازيچه اي شد در دست عدّه اي متملق و چاپلوس كه اعمال ناشايست حاكمان را توجيه شرعي مي كردند. مردم مسؤولان بويژه حوزويان بايد از گذشته درس عبرت گيرند و نگذارند اين اصل در حكومت اسلامي به فراموشي سپرده شود زيرا اين كار پيامدهاي ناگواري در پي دارد:

راه را بر مدافعان واقعي انقلاب و خيرخواهان نظام مي بندد و بر متملقان مفسد و بي اعتقادِ به نظام مي گشايد:

(من اعرض عن نصيحة النّاصح احرق بمكيدة الكاشح.81)

كسي كه از نصيحت ناصحان روي بگرداند به آتش حقّه دشمنان مي سوزد.

يا:

(من لايهتم بامر المسلمين فليس منهم ومن لايصبح ولايمسي ناصحاً للّه ولرسوله ولكتابه ولامامه وامامة المسلمين فليس منهم.82)

هركس به امور مسلمانان اهميّت ندهد مسلمان نيست و هركس در حال نصيحت و اخلاص نسبت به خدا و رسول و كتاب او و نسبت به امام خود و امامت مسلمانان صبح و شب نكند از آنان نيست.

جايگاه و اهميت اين اصل آن قدر بالاست كه علي(ع) آن را از غرائز مؤمن مي شمارد: 

( 81 ) 

(المؤمن غريزته النّصح.83)

غريزه مؤمن نصيحت و خيرخواهي است.

وجود اين غريزه در ميان معتقدان به يك مكتب و نظام موجب مي شود كه همكاري و همدلي در ميان آنان رشد كند و نيروهاي جامعه از حركت عرضي و فرسايشي كه باعث اصطكاك و هدر رفتن توانها مي شود به حركت طولي و هماهنگ و پيشرو گام بگذارد. در چنين جامعه اي از قدرت نمايي خيانت تخريب ديگران و... خبري نيست.

براي اين كه به اهميّت و ارزش اين اصل و به نقش اساسي آن در حفظ نظام پي ببريم تبيين مفهومي نصيحت كه در حقيقت تبيين قلمرو آن نيز هست ضروري مي نمايد: 

نصيحت در فرهنگ اسلامي به معناي خيرخواهي است. به تعبيرِ راغب: ابراز عمل و يا گفته اي كه صلاح نصيحت شونده در آن باشد84.

ابن حجر در فتح الباري و قسطلاني درارشاد الساري به گستردگي مفهوم نصيحت اشاره كرده و نوشته اند:

(النّصيحة لائمه المسلمين اعانتهم علي ما حملوا القيام به وتنبيههم عند الغفله وسدّ خلتهم عند الهفوه وجمع الكلمه عليهم وردّ القلوب النافره اليهم ومن اعظم نصيحتهم دفعهم عن الظلم بالّتي هي احسن.85)

نصيحت به ائمه مسلمين عبارت است از: ياري آنان در امور حكومتي هشدار به آنان در هنگام غفلت ترميم لغزشهاي آنان دعوت مردم به اتحاد و هماهنگي با آنان جذب ناراضيان. بزرگترين نصيحت اين است كه آنان از ستم به شايستگي باز داشته شوند.

در مفهوم نصيحت علاوه بر خيرخواهي مفهوم برقراري رابطه بين اشياء هم در نظر گرفته شده است. برهمين اساس به خيّاط (نصّاح) گفته مي شود چون بين قسمتهاي مختلف پارچه اتصال برقرار مي كند.

وجود مفهوم خيرخواهي همراه با برقراري ارتباط بين دو بخش جدا ازهم در معناي نصيحت باعث شده است كه اسلام اين واژه را براي چگونگي روابط اجتماعي اسلام انتخاب كند و در روابط بين دولتمردان و مردم كه احتمال جدايي و تضادّ بين آنان 

زياد مي رود اين اصل را بيشتر به كار گرفته است.

مرحوم سيّد علي خان در شرح صحيفه سجاديه مفهوم وسيع و گسترده اي را براي نصيحت آورده است:

(النّصيحة كلمةٌ جامعه ومعناها الدّعاء الي ما فيه الصلاح والنّهي عمّا فيه الفساد ... ولاشكّ انّه صلي اللّه عليه وآله اُمر بالنّصح لهم عامّه فنصح بل بالغ في النّصيحه لهم اذا اَمَرهم بالمعروف ونهاهم عن المنكر ودفع عنهم الضرّ واحسن لهم الخلق ودعالهم بالمغفره علي جهلهم وبذل لهم المعروف فقيل نصيحته من قبل وصدّعنها من خذل.86)

سيّد در عبارت فوق امر به معروف و نهي از منكر دفع بديها برخورد نيكو در گفتار و ... از مصاديق نصيحت شمرده است.

علامّه مجلسي پيروي از حاكم اسلامي و ياري او را به وسيله جان و مال نصيحت ناميده است87.

علي(ع) گزارش ابوالاسود را درباره خيانت و اختلاس فرماندار بصره نصيحت ناميده و از وي تشكر كرده است:

(فمثلك نصح الامام والامّه وادّي الامانه ودلّ علي الحقّ ... فلا تدع اعلامي بمايكون بحضرتك ممّا النّظر فيه للامّه صلاح فانّك بذلك جدير وهو حقُّ واجب عليك88)

امثال تو امام و امّت را نصيحت مي كند و امانت را اداء مي نمايد وبه حقّ راهنمايي مي كند... پس از اين نيز گزارش دادن را نسبت به چيزهايي كه در حضور شما واقع مي شود در مواردي كه صلاح امّت در گزارش آن است ترك نكن زيرا تو به اين كار سزاوار و اين عمل بر تو حقّ واجب است.

همچنين علي(ع) در نامه اي كه به كميل بن زياد نخعي و شبيب بن عامر نوشته جنگ با دشمنان حكومت اسلامي را نصيحت امام مسلمانان دانسته است:

(وقد احسنت النّظر للمسلمين ونصحت امامك.89).

نسبت به مصالح مسلمانان خوب عمل كردي و همچنين نصيحت امام خود را انجام دادي.

عبدالرحمان از سوي معاويه براي غارت و كشتار شيعيان علي(ع) به بلاد جزيره حمله كرد. حاكم جزيره شبيب بن عامر نامه اي به كميل حاكم هيت نوشت و از وي استمداد كرد آن دو با ياري يكديگر عبدالرحمان را شكست دادند. حضرت دو نامه جداگانه نوشت و جنگ آنان را با عبدالرحمان از مصاديق نصيحت به ائمه مسلمانان شمرد.

همچنين گزارشاتي كه از دشمنان اسلام براي پيامبر(ص) مي آمد مصداقي از نصيحت به شمار آمده است.

طائفه خزاعه همگي عيون پيامبر(ص) بودند در يكي از گزارشات آمده است:

(اذ جاءه بديل بن ورقاء في نفرمن قومه وكانوا عيبة نصح رسول اللّه(ص) من اهل تهامه...90)

بديل بن ورقا با گروهي از قوم خود به خدمت رسول گرامي اسلام آمدند. قوم بديل عيون آن حضرت بودند. بديل نصيحت و گزارش اهل تهامه را به پيامبر(ص) داد.

با توجه به آنچه آورديم نصيحت مفهوم عام و قلمرو گسترده اي دارد. مردم در صورتي وظيفه نصيحت وخيرخواهي خود را نسبت به حكومت انجام داده اند كه همواره در اجراي دستورات حكومت اسلامي كوشش كنند. باجان و مال از حكومت اسلامي پاس دارند و با دشمنان حكومت بجنگند. اگر از كارگزاران حكومت ظلم و يا انحرافي را ديدند گزارش دهند. در همه موارد به عنوان عيون حكومت ناظر بر جريان امور باشند.

در مقابل امام و حاكم اسلامي بايستي ناصح امت اسلامي باشد. ارزشها را پاس بدارد از احكام اسلامي حفاظت كند لايق ترين افراد را بر پستها برگمارد از ناروا مصرف شدن بودجه بيت المال مانع شود بر خيانتهاي مالي عرضي ناموسي و... سدّ بربندد دادِ مظلوم از ظالم بستاند جاي جاي كشور ادارات وزارت خانه ها كارخانه ها و... عيون امين برگمارد تا صحيح ترين اخبار را به وي انتقال دهند تا او بتواند قبل از فاجعه به اصلاح امور برخيزد.

و بايد عيوني داشته باشد بسيار زيرك و كاردان كه از نقشه ها و تحركهاي دشمن و عِدّه وعُدّه آنان او را بياگاهانند و...

درنصيحت و خيرخواهي بايستي شرايط و محيط مناسب فراهم باشد. در محيط و جو سالم مي تواند كارايي داشته باشد. زيرا در محيط ناسالم و متشنج حركتهاي خيرخواهانه و گوشزد كردن ناراستيها چه بسا به اختلاف و تفرقه بينجامد و نصيحت نتيجه عكس بدهد. از آن جا كه به اين بحث در گذشته پرداخته شده است91 در اين جا به همين مقدار بسنده مي كنيم.

همچنين نصيحت مرزهايي دارد كه بايد ناصحان به آن توجه داشته باشند تا به غيبت افشاء سرّ اشاعه فحشاء و... گرفتار شوند92.

امر به معروف و نهي از منكر: افراد جامعه همانند سرنشينان كشتي سرنوشت واحدي دارند. همان گونه كه كوچك ترين تخريبي درداخل كشتي سرنشينان آن را در معرض خطر جدّي قرار مي دهد در محيط زندگي انسانها نيز اگر افراد به وظايف خود عمل نكنند با زندگي ديگران به طور مستقيم ارتباط پيدا مي كند. از اين روي عقل و شرع حكم مي كند كه همگان در سالم نگهداشتن محيط بكوشند. امر به معروف و نهي از منكر همان قانون عقل است.

اسلام براي پاكسازي محيط و كوتاه كردن دستهاي آلوده از پيكر جامعه به مردم دستور داده كه از حقوق اجتماعي استفاده كنند و منكر را از بُن برآرند و جامعه اي براساس معروف بنيان نهند:

(ولتكن منكم امة يدعون الي الخير ويأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر.93)

بايد از ميان شما جمعي دعوت به نيكي كنند و امر به معروف و نهي از منكر نمايند.

اسلام با وضع اين قانون مردم را به حضور در جامعه و فعاليت و تلاش در صحنه اجتماع و مبارزه با فساد وا داشته است.

انتقاد به بوته نقد گذاردن عملكردهاست. يعني پس ازآن كه عملي پايان پذيرفت و كاري به انجام رسيد افراد خبره و كارشناس به بررسي مي پردازند و خوب و بد كار انجام گرفته را از هم جدا مي سازند.

ولي نصيحت راهنمايي فرد و جمع است پيش از عمل. ناصحان پيش از وقوع عمل زشت و زيبا و خوب و بد و راه و چاه را مي نمايانند.

همان گونه كه نصيحت و خيرخواهي وظيفه اي همگان بود نقد و انتقاد نيز در بينش اسلامي وظيفه اي است همگاني. قوام جامعه اسلامي به بررسي و به بوته نقد گذاردن عملكردهاست. مردم وظيفه دارند از كنار حوادث بي تفاوت نگذرند. حتّي علي(ع) حكومتش را از خطا و اشتباه مصون و محفوظ نمي داند و از مردم مي خواهد كه ناظر جريانها باشند و از حق گويي و انتقاد و مشورت به عدل خودداري نكنند:

(فلا تكفوا عن مقاله بحقّ او مشورة بعدل فانّي لست في نفسي بفوق ان اخطي ولاآمن من ذلك من فعلي الاّ ان تكفي اللّه من نفسي ما هو املك به منّي.94)

در تعاليم حيات بخش اسلام با بيانات گوناگون اهميت انتقاد بويژه انتقاد از حكومت بازگو شده است از جمله:

1 . امام حسن مجتبي در باره سياست مي فرمايد:

(... ان ترفع عقيرتك في وجهه (ولي الامر) اذا حاد عن الطريق السّوي.95)

سياست يعني اعتراضت را در مقابل لغزشهاي حاكم فرياد كني.

2 . علي(ع) مي فرمايد:

(ليكن احبّ الناس اليك من هداك الي امر ارشدك وكشف عن معايبك.96)

دوست ترين افراد براي تو كسي است كه تو را در كارها هدايت كند و راه را به تو نشان دهد و از عيبهايت پرده بردارد.

3 . امام صادق(ع) مي فرمايد:

(احبّ اخواني اليّ من اهدي اليّ عيوبي.97)

بهترين دوستان من كساني هستند كه مرا به عيوبم آگاه سازند.

همان گونه كه انتقاد لازم شمرده شده انتقاد پذيري نيز تكليف شده است. انتقاد پذيري نشانه رشد مي باشد. افرادي كه اصولي فكر مي كنند به استقبال انتقاد مي روند و از منتقدان سپاسگزارند. اين كه مسؤولان و دست اندركاران نظام اسلامي افرادي دلسوزند و كارهاي خود را به خوبي انجام مي دهند مجوّزي براي حذف نظارت و انتقاد نيست. زيرا:

1 . همه افراد در يك حدّ ازايمان و تعهد نيستند و افراد ضعيف الايمان در صورتي كه خود را مطلق و رها ببينند در معرض خطا و لغزش و سقوط قرار مي گيرند.

2 . گاه مسؤولان كارهايي را به صلاح مي دانند و انجام مي دهند كه با نقد آن مشخص مي شود كه ضرر آن چه بسا از نفع آن بيشتر است.

3 . همواره در ميان كارگزاران احتمال افراد نفوذي وجود دارد و... 

از اين روي نبايد از اين اصل اساسي غفلت كرد كه غفلت از آن پيامدهاي زيانباري را در پي خواهد داشت كه استبداد نفاق و گرايشهاي انحرافي ناشناخته ماندن در دها و جدايي و بيگانگي از مردم از جمله آن پيامدهاست.

مرز انتقاد و تضعيف

براي آن كه انتقاد و تضعيف با هم اشتباه نشود به برخي از ويژگيهاي انتقاد سالم و سازنده اشاره مي كنيم:

نقد و انتقاد بايد منطقي و مستدل باشد. و هدف از انتقاد راهنمايي و نشان دادن اشكالات و نابسامانيها باشد. اگر هدف تخريب و بي اعتبار ساختن ديگران باشد انتقام است نه انتقاد.

در اسلام انتقادي مشروع و پسنديده است كه دلسوزانه و متعهدانه انجام گيرد و با اصول اخلاقي و انساني بسازد.

انتقادي مقبول است كه دردي را درمان كند و كژي و ناراستي را راست گرداند.

افزون بر همه اينها منتقد بايد خوبي و بدي نقاط مثبت و منفي هر دو را ببيند. نكات منفي را همان گونه كه هست مطرح كند نه اين كه از كاه كوهي بسازد و جزئيات و فروع را بزرگ جلوه دهد.

انتقاد بايد در جوّي آرام و بدون التهاب و به دور از جدال انجام پذيرد.

مهم تر در انتقاد بايد اخلاص مراعات شود. يعني اين كار با حسن نيّت و براي خدا انجام پذيرد نه اين كه پوششي باشد براي اعمال مخالفتهاي گروهي و كينه هاي شخصي و تثبيت موقعيت و جذب مردم!

مسأله انتقاد با همه نقشي كه در حفاظت و حراست جامعه و نظام و سلامت آن دارد اگر نادرست انجام پذيرد ضررهاي جبران ناپذيري را به بار مي آورد.

از اين روي منتقدان بايد به چگونگي انجام آن توجّه كامل داشته باشند. انتقام و باند بازي را به حساب انتقاد نگذارند.

4 . مراقبت براعمال

در طول تاريخ همواره رفتار و منش و طرز تفكّر رهبران فكري و سياسي به خاطر موقعيتي كه در جامعه داشته اند الگو و مدل رفتار مردمان در زندگي فردي و اجتماعي قرار مي گرفته است. در حقيقت مردم آينه اي را مانند كه چگونگي سلوك آن دو صنف را در خود منعكس مي كنند. از مواردي كه تقليد رُخ مي نماياند همين جاست و از اين روزنه است كه اخلاق مترقي و منحط به جامعه راه مي يابد. پيامبراكرم(ص) در تأثيرگذاري اين دو صنف در ساختار فكري و اخلاقي جامعه مي فرمايند:

(صنفان من امتي اذا صلحا صلحت امّتي و اذا فسدت فسدت امّتي قيل: يا رسول اللّه(ص) ومن هم؟ قال: الفقهاء والامراء.98)

از امت من دو گروه هستند كه اگر اصلاح شوند همه امّت من اصلاح مي شوند و اگر فاسد شوند همه امّت من فاسد مي شوند.

گفته شد: اي رسول خدا! آنان چه كساني هستند؟

فرمود: دانشمندان و زمامداران.

بلكه با دقت نظر تأثير عالم ديني در صلاح و فساد از سلطان بيشتر است. به همين جهت علي(ع) مي فرمايد:

(زلّة العالم كانكسار السفينه تغرق وتغرق معها غيرها.99)

لغزش عالم همانند شكستن كشتي است كه هم خود را غرق مي كند و هم ديگران را.

يا:

(زلّة العالم تفسد عوالم100)

لغزش عالم عالمي چند را فاسد مي كند.

مقام و مرتبت عالم ديني هرچه بالاتر باشد و اطمينان و رجوع مردم به او بيشتر لغزش و خطاي او سنگين تر است; چرا كه مردم از آنان الگو مي گيرند. آنان با چگونگي گفتار و رفتارشان به مردم نشان مي دهند كه اين گونه مي توانيد باشيد و تا اين جا مي توانيد بيائيد و بايد بيائيد. در زيارت علي(ع) مي خوانيم:

(السلام عليك يا ميزان الاعمال).

درود برتواي ترازوي اعمال.

يعني عمل امام علي(ع) چه در رابطه با خداوند و چه در رابطه با خلق از نماز و روزه گرفته تا موضع گيريهاي سياسي و

اجتماعي در برابر دوست و دشمن وبالاخره شكل زندگي آن حضرت معيار سنجش اعمال امّت است. تا انسان به اين مرحله از تكامل نرسيده باشد نمي تواند رهبر جامعه باشد و به گفته علي(ع):

(من نصب نفسه للناس اما ما فعليه ان يبدأ بتعليم نفسه قبل تعليم غيره وليكن تاديبه بسيرته قبل تأديبه بلسانه ومعلّم نفسه ومودّبها احقُّ بالاجلال من معلّم الناس ومودّبهم.101)

كسي كه خود را به عنوان امام نصب و معرّفي مي كند بايستي پيش از تعليم و رهبري ديگران خود را تعليم دهد. بايد تأديب و رهبري او پيش از اين كه با زبان و گفتار انجام گيرد با روش و شكل زندگي و كردار انجام گيرد. و رهبر خويش و تأديب كننده نفس خود سزاورتر است براي احترام از كسي كه تنها به تعليم و تأديب و رهبري مردم مي پردازد.

از اين روي امام خميني در جاي جاي سخنان و پيامهايشان اعمال و رفتار ناپسند روحانيان را ضربه به اسلام و جمهوري اسلامي مي داند.

(امروز مكتب ما بسته به اعمال ماست. مكتب ما بسته به اعمال روحانيون است. اگر روحانيون سابق خداي نخواسته يك حرف خلافي و يك كار خلافي مي كردند ... آخرش اين بود كه مي گفتند: روحانيون اين جور هستند.102)

آري پيش از تحقق انقلاب اسلامي اگر يك روحاني مرتكب خلافي مي شد و كاري كه با زيّ طلبگي منافات داشت از او صادر مي شد لطمه اي بود به آبروي روحانيت ولي ارتكاب همان خلاف پس از استقرار جمهوري اسلامي و شرايط كنوني افزون بر ضرر ياد شده ضربه اي است جبران ناپذير به اسلام و حيثيت نظام و حاكميت سياسي اسلام.

5 . مبارزه با آفتهاي نظام اسلامي

همه معتقدان به نظام اسلامي و در رأس آنان حوزه هاي علميه و عالمان ديني وظيفه دارند كه نخست آفات و خطرها و مصاديق تضعيف نظام را به درستي بشناسند و سپس در جهت حفظ نظام اسلامي و مبارزه با آفات و عوامل تضعيف كننده هشيارانه و با دقت به مبارزه برخيزند.

براي شناخت آفتها و مصاديق تضعيف نظام بايد در جست وجوي عوامل و اقداماتي بر آمد كه ازاعتبار و منزلت نظام مي كاهد و موجوديت آن را به مخاطره مي افكند و يا حركت نظام را در رسيدن به اهدافش كُند مي كند.

به طور كلي اين عوامل به سه دسته ذيل تقسيم مي شوند:

1 . تبليغ و يا هرگونه اقدام نظري و عملي كه پايه هاي ايماني مردم و كارگزاران نظام را نسبت به اسلام و نظام اسلامي سست كند. ترويج اسلام آمريكايي تز جدايي دين از سياست گسترش روحيه بي تفاوتي نسبت به نظام و... از مصاديق عامل فوق به شمار مي آيند.

2 . مخالفت با قانون اساسي بويژه اصولي كه بيانگر اسلامي و ولايي بودن نظام هستند. زيرا كه با نبود وليّ فقيه هيچ ضمانتي براي اسلامي بودن نظام و تداوم آن وجود ندارد.

3 . ايجاد انحراف يا انجام هرگونه اقدام عملي و تبليغي باز دارنده و تضعيف كننده.

عوامل و اقدامات فوق گاه از سوي كارگزاران حكومتي است و گاه از سوي ديگران .

از اين روي عوامل تضعيف نظام به دو گروه تقسيم مي شوند: عوامل دروني و بروني. 

عوامل دروني: عواملي هستند كه از درون به نظام ضربه مي زنند و مايه تضعيف آن مي شوند. مثل ضعف در مديريت بي توجهي به خواست مردم فساد عقيده و رفتار بي اعتقادي كارگزاران به نظام و اهداف نظام و...

از آن جا كه هدايت نظام به سمت اهدافش به لحاظ اجرايي به دولت و ساير كارگزاران محوّل شده است عملكرد نادرست آنان بيش از عوامل ديگر مي تواند نظام را به ضعف بكشاند و دچار آفت كند. به عبارت ديگر در صورتي كه قواي حاكم در نظام براساس ضوابط تعيين شده عمل نكنند جمهوري اسلامي از رسيدن به اهدافش باز مي ماند و در نتيجه موجبات تضعيف نظام به خودي خود فراهم مي گردد.

علي(ع) مي فرمايد:

(يستدل علي ادبار الدّول باربع: تضييع الاصول والتّمسك بالفروع و تقديم الاراذل وتأخير الافاضل.103)

چهار عامل سبب افول و اضمحلال دولتها مي شود:

1 . ضايع ساختن اصول (اهميّت ندادن به مسائل اصلي و اساسي نظام.)

2 . پرداختن به فروع (طرح مسائل جزئي و غير اصولي و اهميّت دادن به آنها).

3 . مقدم ساختن افراد رذل و فاسد. (دادن كارها به دست افراد بي تعهّد و بي اخلاق.)

4 . كنار زدن افراد فاضل و شايسته (طرد عالمان و شايستگان از كارها و مسؤوليتها.)

عوامل بروني: عواملي كه خارج از بدنه نظام و مستقل از اراده و حوزه مسؤولان زمينه تضعيف نظام را فراهم مي سازند. مانند: تحريك مردم به قصد برهم زدن امنيت تشكيل گروههاي مسلّحانه براي ضديت با نظام افشاء اسرار نظام براي بيگانگان گفتار و اعمالي كه موجب تضعيف رهبري نظام گردد و...

 

 

پاورقيها:

13 . (رياض المسائل) سيد علي طباطبايي ج1 كتاب التجاره انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم.

16 . (ولايت فقيه) امام خميني /26 انتشارات آزادي قم.

100 . (همان مدرك) /109.

14 . (مكاسب محرّمه) امام خميني ج2/203 ـ 204 اسماعيليان قم.

1 . (القواعد والفوائد) محمّد بن مكي العاملي (شهيد اوّل) ج1/287 قاعده 99 تحقيق سيد عبدالهادي حكيم مكتبة المفيد قم.

10 . (اللمعة الدمشقية) محمّد بن مكي العاملي شرح كلانتر ج3/220 دارالعالم الاسلامي بيروت.

15 . (اللمعة الدمشقية) ج3/220.

101 . (نهج البلاغه) فيض الاسلام حكمت/70.

17 . (نهج البلاغه) دكتر سيد جعفر شهيدي نامه 62 و خطبه 74 آموزش انقلاب اسلامي.

18 . (نهج البلاغه) فيض الاسلام خطبه 146/442.

11 . (جامع المقاصد) محقق كركي ج1/202.

19 . (شرح نهج البلاغه) ابن ابي الحديد ج9/96 داراحياء التراث العربي بيروت.

12 . (مفتاح الكرامه) حسيني العاملي ج4/5.

102 . (در جستجوي راه از كلام امام) دفتر هشتم /149.

103 . (غررالحكم دُرَر الكلم) تصحيح محدث ارموي ج6/450 دانشگاه تهران; (غرر الحكم) ترجمه محمّد علي انصاري ج2/864; (الحياة) حكيمي ج1/308. در چاپ دانشگاه به جاي (التمسك بالفروع) (التمسك بالغرور) آمده است.

24 . (بحارالانوار) ج27/244.

22 . (سوره نساء) آيه 59.

21 . (نهج البلاغه) فيض الاسلام خطبه 168/548.

29 . (وسائل الشيعه) ج11/60; (تذكرة الفقهاء) علامه حلّي 456; (المغني) ابنِ قدامه ج8/106.

2 . (سوره اعراف) آيه 157; (سوره قصص) آيه 5; (سوره مائده); آيه 49 (سوره آل عمران) آيه 139; (سوره توبه) آيه 40.

26 . (المكاسب) شيخ انصاري /152.

25 . (جواهر الكلام) شيخ محمّد حسن نجفي ج15/421 داراحياء التراث العربي بيروت.

27 . (الفصل في الملل والاهواء والنّحل) ج4/87; (دراسات في ولاية الفقيه) آية اللّه منتظري ج1/86 المركز العالمي للدراسات الاسلاميه.

28 . (سوره حجرات) آيه 9 (وسائل الشيعه) ج11/60 و 62.

23 . (الامالي) شيخ مفيد مجلس دوّم ح2/14.

20 . (الروضه من الكافي) كليني ج8/58 ـ 63 حديث 21; (وسائل الشيعه) شيخ حر عاملي تحقيق: رباني شيرازي ج5/193 احياء التراث العربي.

3 . (علل الشرايع) شيخ صدوق /253 مكتبة الدّاوري قم.

35 . (سوره نساء) آيه 58.

30 . (نهج البلاغه) فيض الاسلام نامه 6.

36 . (دعائم الاسلام) قاضي ابي حنيفه النّعمان محمّد التميمي المغربي تحقيق: آصف بن علي اصغر فيضي ج2/527 دارالمعارف قاهره. (نورالثقلين) ابن جمعه العروسي الحويزي تصحيح و تعليق رسولي محلاتي ج1/495 اسماعيليان قم; (الميزان) علامه طباطبايي ج4/385 مؤسسة الاعلمي.

31 . (وسائل الشيعه) ج11/505 و 507.

32. (همان مدرك)/504.

39 . (همان مدرك) نامه 42.

34 . (كشف الغطاء) شيخ جعفر كاشف الغطاء/404 انتشارات مهدوي اصفهان.

38 . (نهج البلاغه) فيض الاسلام نامه 41.

37 . (شرح نهج البلاغه) ابن ابي الحديد ج1/231 ارشاد اسلامي داراحياء التراث العربي.

33 . (تذكرة الفقهاء) 456; (جواهر الكلام) ج21/324.

41 . (دعائم الاسلام) ج2/531 (مستدرك الوسائل) محدث نوري ج3/196 چاپ قديم وج17/355 چاپ مؤسسه آل البيت قم.

43 . (صحيفه نور) رهنمودها و پيامهاي امام خميني ج15/232; (وصيت نامه سياسي الهي).

47 . (ميزان الحكمه) محمدي ري شهري ج10/54 مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم.

49 . (المبسوط) شيخ طوسي ج2/8 المكتبه المرتضويه تهران.

45 . (الميزان) علاّمه طباطبايي ج9/362 مؤسسة الاعلمي; (تفسير القران الحكيم الشهير بالتفسير المنار) رشيد رضا ج10/587 دارالمعرفه بيروت.

46 . (كافي) ج1/403 ـ 404; (بحارالانوار) ج27/68.

4 . (نهج البلاغه) فيض الاسلام حكمت 244.

44 . (سوره توبه) آيه 91.

48 . (نهج البلاغه) فيض الاسلام خطبه 43; (بحارالانوار) ج72/354.

40 . (همان مدرك) نامه 5.

42 . (نهج البلاغه) نامه 26.

57 . (اصول كافي) ج1/163 روايت 1 و 4.

54 . (جامع الشتات) ج1/376.

59 . مجلّه (نور علم) شماره 48/10.

52 . (همان مدرك) /376.

50 . (منتهي المطلب) علامه حلّي ج2/900; تذكره ج1/410; (الدروس)/159; (رياض المسائل) ج1/497.

58 . (وصيت نامه آية اللّه العظمي گلپايگاني).

53 . (وسائل الشيعه) ج11/376.

55 . سيد محمّد اصفهاني مجتهد به همراه كثيري از عالمان ديني در جنگ دوّم ايران و روس شركت كردند آنچه كه باعث شد اين عالمان به طور غير مستقيم از حكومتي همچون فتحعلي شاه حمايت كنند خطري بود كه از ناحيه روسها براي اسلام و كشور شيعي احساس كرده بودند. ...

56 . (المكاسب) شيخ انصاري /56.

5 . (كشف الغمّه) العلامه المحقق ابي الحسن علي بن عيسي بن ابي الفتح الاربلي ج2/109 دارالكتاب الاسلامي بيروت.

51 . (جامع الشتات) ميرزا ابوالقاسم قمي تصحيح و اهتمام: مرتضي رضوي ج1/358 مؤسسه كيهان.

6 . (اصول كافي) كليني ج1/200 تصحيح و تعليق علي اكبر غفاري دارالتعارف بيروت.

61 . مجله (حوزه) شماره 45/57.

63 . امام باقر(ع) (ولايت) را از ديگر واجبات مهمتر مي داند. (اصول كافي) ج1/18.

69 . (در جستجوي راه از كلام امام) دفتر هشتم روحانيت /332 ـ 304.

66 . (سخنان مقام معظم رهبري در جمع روحانيون قم به تاريخ اول اسفند 1370.

68 . (صحيفه نور) ج15/203.

65 . (وصيت نامه سياسي الهي امام خميني).

62 . (در جستجوي راه از كلام) دفتر هشتم /171 امير كبير تهران.

64 . سخنراني امام در تاريخ 23/11/64.

60 . (همان مدرك) شماره 52/53.

67 . (پيرامون انقلاب اسلامي) شهيد مطهّري /184 صدرا.

79 . (الطبقات الكبري) ابن سعد ج3/306 دار صادر بيروت; مجله (حوزه) شماره 11/9.

71 . (اصول كافي) ج1/296. (الحياة) محمد رضا علي و محمد حكيمي ج1/281 دفتر نشر فرهنگ اسلامي تهران.

72 . مجلّه (حوزه) شماره 42/21 منشور حوزويان.

77 . (نهج البلاغه) صبحي صالح نامه 53.

73 . (همان مدرك).

78 . (همان مدرك) نامه 3 18 40 43 و 45.

70 . (نهضتهاي اسلامي در صدساله اخير) شهيد مطهري /95. صدرا.

74 . (گزيده مقاله ها مجموعه مقاله هاي تحقيقي و پيشنهادي مجلّه حوزه درباره مسائل حوزه هاي علميه) /13.

75 . سخنان مقام معظم رهبري در جمع روحانيون حوزه علميه قم اول اسفند 1370.

7 . (بحارالانوار) علاّمه مجلسي ج78/183 موسسة الوفاء بيروت.

76 . (ده گفتار) شهيد مطهري /243 صدرا.

81 . (غرر الحكم) تميمي آمدي تصحيح: محدث ارموي ج5/350 دانشگاه تهران.

85 . (فتح الباري بشرح صحيح البخاري) ابن حجر العسقلاني ج1/138 دارالفكر; (ارشاد الساري) ج1/151.

80 . (نهج البلاغه) خطبه 117.

87 . (بحار الانوار) ج2/149.

86 . (رياض السالكين) سيد علي خان حسيني ج2/294. انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم.

82 . (معجم صغير طبراني) ج2/50.

84 . (مفردات راغب) /514.

89 . (سيماي كارگزاران) علي اكبر ذاكري ج1/300 مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم به نقل از (الفتوح) ابن اعثم كوفي ج2/225.

83 . (ميزان الحكمه) محمدي ري شهري ج10/56.

88 . (العقد الفريد) ابن عبدرَبّه تحقيق: الدكتور مفيد محمد قميحه ج5/103 دارالكتب العلميه بيروت.

8 . (مكاسب) شيخ انصاري /63 چاپ تبريز.

94 . (نهج البلاغه) صبحي صالح خطبه 216.

90 . (مسند الامام احمد بن حنبل) ج4/329 دارالفكر.

92 . (همان مدرك) شماره 13/16.

96 . (الحياة) حكيمي ج1/171.

98 . (تحف العقول) بحراني /50 تصحيح علي اكبر غفاري انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم.

93 . (سوره آل عمران) آيه 104.

91 . مجلّه (حوزه) شماره 11/12 ـ 8.

9 . (همان مدرك) /64.

97 . (همان مدرك).

95 . (حياة الامام الحسن بن علي) باقر شريف قرشي ج1/351 چاپ سوّم مطبعة الآداب نجف اشرف.

99 . (غرر الحكم ودررالكلم) تميمي آمدي تصحيح محدث ارموي ج4/110.

 

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

حاکمیت قانون و ضوابط
قرآن : وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ (سوره نور، آیه 2) ترجمه: اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد در [كار] دين خدا نسبت به آنها (مجرمان) دلسوزى نكنيد. حدیث: انما هم اهل الدنیا مقبلون علیها، و مهطعون الیها و قد عرفوا العدل و راوه، و سمعوه و وعده، و علموا ان الناس عندنا فی الحق فهربوا الی الاثره فبعدا لهم و سحقا. (نهج البلاغه، نامه به سهل بن حنیف استاندار مدینه) ترجمه: آنان دنیا پرستانی هستند که به آن روی آوردند و شتابان در پی آن روانند. عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به خاطر سپردند و دانستند که همه مردم نزد م...

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید