حوزه و حفظ نظام(1)

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 15:45
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3254 بار

مؤلف: محمد صادق مزينانى

 

پاسداري از نظام اسلامي و دستاوردهاي انقلاب و مبارزه با آفتها و خطرها وظيفه اي است بر دوش همگان بويژه روحانيت متعهد.روحانيت از دير باز به مرزباني از اسلام شهره بوده است. امروز نيز با تشكيل نظام اسلامي و زمينه تحقق قوانين اسلام در همه صحنه هاي زندگي وظيفه اي دارد بس سنگين تر و حساس تر.

پاسخ به هزارها هزار پرسش فرهنگي سياسي اجتماعي حراست از ارزشهاي انقلاب نظارت بر امور حكومتي تربيت نيروهاي مؤمن و متعهد مبارزه با آفتهاي نظام و... از جمله آن مسؤوليتهاست.

در اين نوشتار بر آنيم برخي از وظايف روحانيان را بنمايانيم تا تذ كاري باشد براي ما و ديگر روحانيان وظيفه بان.

پيش از ورود به بحث تشريح مباني حفظ نظام ضروري و مفيد مي نمايد. از اين روي بحث را در دو محور پي مي گيريم:

1 . مباني حفظ نظام اسلامي.

2 . مسؤوليتهاي حوزويان در حفظ نظام.

مباني حفظ نظام

در بينش فقهي اسلام حكومت اسلامي و حفظ آن جايگاه ويژه اي دارد.

به نظر همه فقهاي شيعه آن گاه كه كيان اسلام تهديد شود مسلمانان بايد به دفاع برخيزند مرد و زن كوچك و بزرگ.

با توجه به همين جايگاه فروعات مهمي در فقه مطرح مي شود از جمله:

اگر كفار براي ضربه زدن به اسلام و نظام اسلامي گروهي از مسلمانان را به گروگان بگيرند و در پيشاپيش لشكر خويش قرار دهند براي از بين بردن ترفند دشمن فقها كشتن آن مسلمانان بي گناه را مجاز مي شمارند1.

فقط در اين جا كه امر داير است بين نابودي نظام و از بين رفتن عده اي از مسلمانان حفظ نظام اسلامي را مقدم مي دارند.

فقها مستقل و مستدل به مقوله حفظ نظام اسلامي نپرداخته اند ولي از لابه لاي نوشته هاي آنان از جمله: بحث جهاد بر مي آيد كه حفظ حكومت اسلامي را در رأس ديگر واجبات و حاكم بر آنها قرار داده اند. اينك به برخي از دلايلي كه بر حفظ نظام اسلامي اقامه كرده اند اشاره مي كنيم:

1 . دلايل لزوم تشكيل حكومت اسلامي

همه دلايل و شواهدي كه برضرورت ايجاد حكومت و نظام اسلامي دلالت دارند بر حفظ و پاسداري آن نيز به طريق اولي دلالت دارند. در ذيل خلاصه اي از آن را مي آوريم:

* نياز فطري. پديده حكومت چون بسياري از پديده هاي اجتماعي ديگر زاييده نياز جامعه است. فطري بودن نياز به تشكيلات حكومتي به اندازه اي بود كه وقتي پيامبر(ص) پس از هجرت به مدينه اقدام به تشكيل حكومت كرد مردم با وجود سؤالاتي كه در زمينه هاي گوناگون و مسائل عبادي مطرح مي كردند در اين مورد هيچ گونه سؤالي را مطرح نكردند و توضيحي نخواستند. حتي پس از آن حضرت نيز مسلمانان در اصل لزوم حكومت اتفاق داشتند هرچند در شرائط آن اختلاف.

* تحقق اهداف شريعت: رهايي انسان از بردگي و اسارت حاكميت مستضعفان و وراثت زمين اجراي حدود و دستورات الهي تأمين و تضمين وحدت مسلمانان پاسداري از تماميت ارضي مسلمانان دفع تهاجم مادّي و معنوي دشمنان اسلام آزادي ملّتها و سرزمينهايي زير نفوذ و اشغال دشمنان اسلام اعلاي كلمه حقّ: (ليكون كلمة اللّه هي العليا) سيادت مسلمانان و... از اهداف شريعت اسلامي است2.

گستردگي و عمق اين اهداف مبتني بر تشكيل حكومت اسلامي و استمرار اين اهداف نيز مبتني بر استمرار نظام و حكومت اسلامي است.

* ماهيّت قوانين اسلامي: قوانين اجتماعي سياسي اقتصادي نظامي و... اسلام بر لزوم تشكيل حكومت و پاسداري از آن دلالت مي كنند.

اگر خمس زكات خراج جزيه امر به معروف و نهي از منكر جهاد و مسائل مربوط به آن از قبيل: تأمين امكانات بسيج نيروها و... مسائل قضايي و اجراي عدالت و نظام حقوق مدني و كيفري را بررسي كنيم ترديدي به خود راه نخواهيم داد كه اجراي اين همه قوانين به جز از طريق تشكيل حكومتي مقتدر و حفظ و بقاي آن امكان پذير نيست.

* روايت فضل بن شاذان از امام رضا(ع)3. حضرت در اين حديث حكومت را از نيازهاي ديني و دنيوي مردم دانسته است.

پر واضح است وقتي كه حكومت نياز بود و ضرورت براي جامعه و براي دين و دنياي مردم حفظ و پاسداري آن نيز واجب خواهد بود.

2 . روايات خاصه

رواياتي كه درباره فلسفه امامت و رهبري در متون ديني آمده است بر لزومِ حفظ آن نيز دلالت دارند:

علي(ع) در ضمن فلسفه برخي از احكام مي فرمايد:

(فرض اللّه الايمان تطهيراً من الشرك ... والامامه نظاما للامّة والطّاعة تعظيماً للامامه.4)

خداوند ايمان را براي پاك كردن دلها از شرك ... امامت و پيشوايي را براي نظم و آرامش مردم و پيروي از امام را براي بزرگي مقام امامت واجب 

گردانيد.

حضرت صديقه زهراء سلام اللّه عليها در خطبه معروف خود مي فرمايد:

(وطاعتنا نظاما للملّة وامامتنا لماً للفرقة.5)

خداوند اطاعت ما را براي برقراري نظم و امامت ما را براي جلوگيري از افتراق قرار داده است.

امام رضا(ع) مي فرمايد:

(انّ الامامه زمام الدّين ونظام المسلمين وصلاح الدّنيا وعزّ المؤمنين.6)

امامت مهار دين و نظام مسلمانان و مايه صلاح دنيا و آخرت است.

امام باقر (ع) امامت را نظام دين معرفي مي كند.7

فقها نيز حفظ نظام جامعه و جلوگيري از هرج و مرج را از واجبات مسلّم شرعي و عقلي دانسته اند.

از باب نمونه: شيخ انصاري مي نويسد:

انّ الصناعات الّتي تتوقف عليها النّظام يجب كفايةً...8

انّ وجوب الصناعات ليس مشروطاً ببذل العوض لانّه لاقامه النّظام الّتي هي من الواجبات المطلقة...9

صنعتهايي كه نظام جامعه بر آن توقف دارد10 واجب كفايي است... وجوب آن مشروط به دادن عوض در مقابل آن نيست. زيرا وجوب صنايع براي برپايي نظام است و آن از واجبات مطلقه است.

شهيدين در كتاب لمعه و شرح آن محقق كركي در جامع المقاصد11 حسيني العاملي در مفتاح الكرامه12 سيد علي طباطبائي در رياض المسائل 13 و ديگران 14نيز بر همين نظرند.

شهيد اول مي نويسد:

(فالواجب منها ... مطلق التجاره التي يتمّ بها نظام النوع الانساني فانّ ذلك من الواجبات الكفائيه.15)

از اقسام واجب تجارت تجارت هايي است كه قوام نظام جامعه انساني بستگي به آنها دارد و آن از واجبات كفايي است.

بديهي است مراد ازنظام حكومت نيست بلكه منظم بودن زندگي جامعه و رفع اختلال و هرج مرج است.

فقها حفظ نظام جامعه و جلوگيري از هرج و مرج را يكي از دلائل تشكيل حكومت اسلامي و حفظ آن شمرده اند16.

3 . سيره پيامبر و علي(ع)

اكثر جنگهاي پيامبر(ص) و علي(ع) براي حفظ نظام اسلامي بوده است و همچنين بيشتر پيمانها و قراردادهاي پيامبر(ص) با يهود و نصاري و همكاري علي(ع) با خلفاء.

علي(ع) پس از پيامبر(ص) براي رفع ناهنجاري عظيمي كه رخ نموده بود تلاش بسيار كرد امّا هنگامي كه احساس كرد كيان اسلام در معرض خطر قرار دارد با خليفه وقت دست بيعت داد.17

يا هنگامي كه خليفه دوم براي شركت در جبهه جنگ با لشكر پادشاه ستمكار ايران با آن حضرت مشورت مي كند در پاسخ مي فرمايد:

(مكان القيّم بالامر مكان النظام من الخرز يجمعه ويضمّه فاذا انقطع النظام تفرق الخرز وذهب ثم لم يجتمع بحذا فيره ابداً.18)

در سخن فوق امام زمامدار را تشبيه به نظام كرده و جامعه و امت را تشبيه به (خَرَزْ) 

ابن ابي الحديد در شرح سخن امام(ع) مي نويسد:

نظامِ گردنبند عبارت است از نخي كه آن را جمع مي كند و نظم خاصّي به آن مي دهد19.

(خَرَزْ) به معني دانه هاي سوراخ داري است كه براي درست كردن تسبيح و يا گردنبند از آن استفاده مي شود. بنابراين معني سخن امام(ع) چنين مي شود:

زمامدار رشته اي است كه دانه هاي پراكنده جامعه را تحت نظام ويژه اي در مي آورد و آنها را به هم مي پيوندد. هنگامي كه اين نخ پاره شد دانه ها پراكنده مي شوند و هر يك به سويي مي روند و پس از آن هيچ گاه به صورت اوّل فراهم نمي گردند.

امّت اسلامي با تكيه بر رهبري وحدت خود را حفظ مي كند. قوام جامعه اسلامي به وجود رهبر است و او همانند رشته اي دانه هاي پراكنده را منسجم مي كند و به هم مي پيوندد و در يك خط قرار مي دهد.

با قطع شدن اين رشته مسلمانان دچار پراكندگي و از هم گسيختگي مي گردند. بنابراين انسان مسلمان نه تنها بايد يكي از دانه هاي اين رشته منسجم باشد كه بايد در حفظ بقيّه نيز سعي بورزد.

علي(ع) پس از به دست گرفتن زمام امور در خطبه اي بيش از سي بدعت را بر مي شمرد كه حكومت گران گذشته گذارده اند ولي چون منع از آنها را سبب از 

هم گسيختن نظام مي داند مردم را در انجام آن امور به حال خود وا مي گذارد20.

در جاي ديگر علي(ع) درباره كساني كه از بيعت با آن حضرت خود داري و يا پس از بيعت پيمان شكني كردند مي فرمايد:

(انّ هولاء قدتمالئوا علي سخطة امارتي وسأصبر مالم اخف علي جماعتكم فانّهم ان تمموا علي فيالة هذا الرأي انقطع نظام المسلمين.21)

آنان بر اثر بغض و دشمني بر حكومت من با هم اجتماع كرده و دست به دست هم داده اند. من صبر خواهم كرد تا هنگامي كه بر اجتماع شما بترسم كه از هم پاشيده شود و نظام مسلمانان از هم بگسلد و عامل وحدت نابود شود.

از سخن فوق نيز استفاده مي شود كه حفظ نظام واجب است و در صورت ترس از گسستن آن بايد به اقدامي جدّي و باز دارنده دست زد. ملاك اقدام در برابر مخالفان و دشمنان نظام خوف و ترس است نه قطع و يقين. بنابراين اگر علائم و امارات توطئه عليه نظام ديده شود بايد اقدام كرد.

4 . لزوم پيروي ازامام عادل

آيات و رواياتي كه بر اطاعت و پيروي از امام عادل دلالت دارند بر وجوب حفظ نظامي كه او در رأس آن است نيز دلالت دارند.

عقل و نقل بر وجوب پيروي از امام عادل دلالت دارند. ازاين روي مفسّران مي گويند: امر خداوند در آيه: (اطيعوا اللّه واطيعوا الرسول واولي الامر منكم22) ارشادي است نه تعبدي. يعني خداوند در آيه شريفه به چيزي فرمان داده كه عقل انسان نيز بدان امر مي كند. دستور خداوند به اطاعت تاكيد و تأييد همان عقل فطري است. اين حكم در زمان حضور پيامبر و امامان(ع) اختصاص به آنان و نواب خاص ايشان دارد ولي در زمان غيبت فقيه واجد شرايط از باب اولي الامري ويا نيابت از اولي الامر كارها را بر عهده مي گيرد. در هر دو صورت اطاعت از وي واجب است.

(اسمعوا واطيعوا لمن ولاّه اللّه الامر فانّه نظام الاسلام.23)

سخن كسي را كه خداوند بر شما ولايت داده است بشنويد و اطاعت كنيد كه اين خود نظام اسلام است.

در روايتي امام باقر(ع) اطاعت و حرف شنوي مردم را از حقوق امام به شمار آورده است24.

صاحب جواهر25 و شيخ انصاري26 حاكم عادل را از مصاديق اولي الامر شمرده و اطاعت و پيروي از او را واجب دانسته اند.

ابن حزم اندلسي مي نويسد:

(اتّفق جميع اهل السنّة وجميع المرجئه وجميع الشيعه وجميع الخوارج علي وجوب الامامه وان الامّه واجب عليها الانقياد لامام عادل يقيم فيهم احكام اللّه ويسوسهم باحكام الشريعه الّتي اتي بها رسول الله(ص).27)

اهل سنّت و مرجئه و شيعه و خوارج بر وجوب امامت اتفاق دارند و نيز همگان معتقدند: بر امت واجب است از امام عادلي كه احكام الهي را در ميان آنان به پا مي دارد و امور آنان را با احكامي كه پيامبر(ص) آورده است اداره مي كند اطاعت كنند.

وقتي كه اصل وجود حكومت اسلامي و پيروي ازآن اتفاقي همه مسلمانان باشد پس حفظ آن امري ضروري و بديهي خواهد بود.

5 . برخورد با مخالفان

آيات و رواياتي كه به مبارزه با (بغات) امر كرده اند بر حفظ حكومت اسلامي دلالت دارند28.

(بغات) به كساني گفته مي شود كه بر حاكم عادل خروج كنند. امامان(ع) و فقهاي فريقين نبرد با اين گروه را واجب دانسته اند29.

مصداق روشن اين گروه در زمان علي(ع) ناكثين قاسطين و مارقين بودند كه علي(ع) با آنان به نبرد برخاست علي(ع) نامه اي به معاويه مي نويسد:

(هركس از اجتماع و فرمان حكومت اسلامي خارج شود بايد بر گردانده و يا با او نبرد شود.30)

بر همه مسلمانان واجب است كه حكومت و ولي امر مسلمانان را در اين امر ياري دهند. روايات ترك ياري امام را حرام و مايه گستاخي دشمن و تجاوز به مسلمانان و حدود اسلامي دانسته اند31.

نه تنها دفاع از امام عادل در ميدان جنگ واجب است كه اگر در مجلسي از او بد بگويند واجب خواهد بود دفاع از او32.

نكته در خور يادآوري اين كه: فقهاي شيعه بحث (بغات) را بر محور حكومت معصوم(ع) مطرح كرده اند33 و خروج بر امام معصوم را (بغي) ناميده اند. با توجه به ضرورت حكومت اسلامي در دوره غيبت و با توجّه به اطلاق ادلّه (بغي) نمي توان آن را ويژه دوره حضور معصوم دانست بلكه شامل خروج بر نايب امام(ع) در دوره غيبت نيز مي شود.

بر فرض بپذيريم اطلاقات انصراف به معصوم(ع) دارند از باب عموم ملاك احكام بغات را نسبت به كساني كه بر نايب امام(ع) خروج كنند نيز جاري مي دانيم. زيرا اگر با (بغات) در دوره غيبت نشود بر خورد كرد همه چيز را مختل مي كنند نظام را از هم مي گسلند.

بنابراين فقيه عادلي كه حكومت را در زمان غيبت به دست گرفته بايد با باغيان برخوردي قاطع داشته باشد و مردم نيز در همه مراحل به ياري وي برخيزند.

كاشف الغطاء مي نويسد:

(ويدخل في البغي كلّ باغ علي الامام او نائبه الخاص او العامّ ممتنعٌ عن طاعته فيما امر به ونهي عنه فمن خالف في ترك زكوة او خمس او ردّ حقوق حاربوه.34)

باغي كسي است كه بر امام معصوم(ع) و يا نائب خاص و يا نائب عامّ او شورش كند و از دستورات او سربپيچد امر او را اطاعت نكند و نهي او را ترك نكند. هر كس در اداي زكات يا خمس يا برخي ازحقوق ديگر با رهبري جامعه به مخالفت برخيزد بايد با او جنگيد.

6 . حفظ امانت

در آيات و روايات از حكومت اسلامي به عنوان امانت ياد شده حفظ امانت هم در اسلام از مسلّمات است.

(انّ اللّه يامركم ان تود والامانات الي اهلها واذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا بالعدل...35)

خدا به شما فرمان مي دهد كه امانتها را به صاحبانشان باز گردانيد. و چون در ميان مردم به حكومت نشينيد به عدل حكم كنيد.

به قرينه اذا (حكمتم) (يامركم) خطاب به حكّام است. همچنين از (اذا حكمتم) و آيه بعد: (اطيعوا اللّه واطيعوا الرسول واولي الامر منكم) بر مي آيد كه مقصود از (امانت) حكومت مي باشد. برخي از روايات به اين 

مطلب اشاره دارند. مفسراني نيز در هنگام بحث ازاين آيه اين نكته را يادآور شده اند36.

طلحه و زبير پس از بيعت با علي(ع) به نزد آن حضرت آمدند و رياست منطقه اي را درخواست كردند. علي(ع) در پاسخ آنان فرمود:

(ارضيا بقسم اللّه لكما حتي اري رأيي واعلما اني لااشرك في امانتي الاّ من ارضي بدينه وامانته من اصحابي ومن قد عرفت دخيلته فانصرفا وقد دخلها الياس.37)

به قسمت خدا درباره خودتان راضي باشيد تا بينديشم و تصميم بگيرم. بدانيد كه من در امانت خود از اصحاب و يارانم كسي را شريك نمي كنم مگر اين كه از دين و امانت او راضي باشم. به كسي مقامي واگذار مي كنم كه بدانم اين مقام را براي چه مي خواهد آيا براي رضاي خدا و يا رياست بر مردم.

طلحه و زبير با حالت يأس محضر آن حضرت را ترك كردند.

يا در نامه اي به ابن عباس حكومت خود و ابن عباس را امانت مي نامد:

(فاني كنت اشركتك في امانتي .... فلا ابن عمّك آسيت ولا الامانه اديّت.38)

من تو را در امانت خود شريك كردم... نه با پسر عمويت مواسات كردي و نه حقّ امانت را ادا كردي.

يا در نامه اي به عمر بن ابي سلمه حاكم بحرين پس از تقدير و تشكر نوشت:

(نزعت يدك بلا ذمّ لك ولاتثريب عليك فقد احسنت الولايه واديت الامانه فاقبل غير ظنين.39)

تو را بدون آن كه نكوهش و سرزنش برايت باشد فرا خواندم. تو خوب حكومت و اداي امانت كردي. به سوي من بيا بي آن كه گمان بدي به تو داشته باشم.

در نامه اي به اشعث بن قيس كندي40 و در نامه اي ديگر به قاضي اهواز41 و ...42 از حكومت به عنوان امانت يادكرده است.

روايات فوق دلالت دارند كه حكومت امانت است از سوي خدا و از سوي امت.اگر به مسلمانان خيانت روا دارند به خدا به امام مسلمانان و به مسلمانان خيانت كرده اند.

امام خميني نيز در بسياري از سخنان و پيامهايشان از جمهوري اسلامي به عنوان امانتي الهي كه همگان در حفظ آن مسؤوليت دارند ياد مي كند و ضربه به اصول انقلاب و حكومت را خيانت به اسلام و مسلمانان مي داند از جمله:

(امروز جمهوري اسلامي وديعه اي است از جانب خداوند متعال به ملت ايران سپرده شده و همه از زن و مرد پير و جوان در حفظ اين وديعه مسؤول هستيم و بايد تمام قشرها با اتكال به خداوند تبارك و تعالي و وحدت كلمه و اجتناب از اختلاف جمهوري اسلامي را نگهبان باشيم و راه مستقيم انسانيت و اسلاميت را به توفيق الهي ادامه دهيم.43)

7 . نصيحت به ائمه مسلمين

آيات و رواياتي كه مؤمنان را امر به نصيحت ائمه مسلمين مي كنند بر حفظ و پاسداري از نظام اسلامي دلالت دارند. از جمله: خداوند مي فرمايد:

(ليس علي الضعفاء ولاعلي المرضي ولاعلي الذين لايجدون ما ينفقون حرج اذا نصحوا للّه ورسوله...44)

بر ضعيفان و بيماران و آنان كه وسيله اي براي انفاق در راه جهاد ندارند ايرادي نيست كه در جهاد شركت نكنند هرگاه براي خدا و رسولش خيرخواهي كنند.

آيه شريفه فوق در رفع حرج از مؤمنان نصيحت را شرط مي كند.

نصيحت هرگونه خيرخواهي و اقدام مخلصانه را در بر مي گيرد. چون مسأله جهاد مطرح است ناظر به تلاشها و كوششهايي است كه در اين زمينه صورت مي گيرد.

از قبيل: تشويق مجاهدان حفظ اسرار آنان ايستادگي در مقابل مخالفان آنان دعوت مردم به مساعدت آنان و...45

احاديث بسياري نيز از پيامبر(ص) و ائمه(ع) در اين باره وجود دارد.

پيامبر(ص) مي فرمايد:

(ثلاث لايغلّ عليهن قلب امرءٍ مسلم اخلاص العمل للّه والنصيحه لائمه المسلمين واللزوم لجماعتهم.46)

قلب هيچ مسلماني در سه مورد نبايد ترديد كند: اخلاص عمل براي خدا نصيحت براي رهبران مسلمانان و شركت در اجتماعات آنان.

يا: 

(من لايهتم بامرالمسلمين فليس منهم ومن لايصبح ولايمسي ناصحاً للّه ولرسوله ولكتابه ولامامه وامامة المسلمين فليس منهم.47)

هر كس به امور مسلمانان اهميت ندهد مسلمان نيست. هركس در حال نصيحت خدا رسول خدا قرآن و امامت مسلمانان شب را به صبح نرساند از مسلمانان نيست.

در چندين مورد از روايات نصيحت از حقوق متقابل و الي بر رعيت و رعيّت بر والي شمرده شده است48.

نصيحت ائمه مسلمانان داراي مفهوم گسترده اي است. همراهي و همكاري و دفاع از حكومت اسلامي مبارزه با فساد اداري و مفسدان و مخالفان حكومت اسلامي و... از مصاديق آن به شمار است كه بدان خواهيم پرداخت.

8 . دفاع از كيان اسلام

فقها در كتاب جهاد از اصل اسلام و حكومت اسلامي به (بيضه اسلام) تعبير كرده اند و گفته اند: اگر بيضه اسلام در خطر

باشد بر همه مسلمانان واجب است كه با دشمنان به مقابله برخيزند.

شيخ طوسي مي نويسد:

(متي لم يكن الامام او من نصبه الامام سقط الوجوب بل لايحسن فعله اصلاً اللهم اِلاّ ان يدهم امر يخاف علي بيضة الاسلام ويخشي بواره او يخاف علي قوم منهم فانه يجب حينذٍ دفاعهم.49)

در صورتي كه امام و يا نائب خاصّ امام نباشد جهاد واجب نيست بلكه انجام آن نارواست مگر آن كه دشمنان بر (بيضه اسلام) هجوم آورند يا برعده اي از مسلمانان هجوم كنند كه در اين صورت دفاع واجب مي شود.

همين مضمون در ديگر كتابهاي فقهي از قبيل: منتهي تذكره دروس رياض و... آمده است50.

ميرزا ابوالقاسم قمي مي نويسد:

(جنگ زير پرچم پادشاه جائر جايز نيست مگر اين كه (بيضه اسلام) به خطر افتد.51)

ايشان در پاسخ به اين سؤال كه (بيضه اسلام) چيست و خوف بر آن چه معني دارد؟ مي نويسد:

(بيضه در لغت عرب به چند معني آمده است: اول: تخم مرغ.دوم: خصيه.

سوم: خُود آهن كه بر سر مي گذارند براي محافظت از اسلحه. چهارم: حوزه و ناحيه به معني جانب.

پنجم: بيضه البلد مي گويند; يعني يگانه شهر كه بزرگ شهر است و مردم تابع او هستند و دور او جمع مي شوند.52)

به نظر ميرزاي قمي اطلاق بيضه به اسلام معناي مجازي است و مراد معنايي خواهد بود كه با يكي از معاني حقيقي مناسبت داشته باشد. مي شود تخم مرغ باشد. همان گونه اصل تخم مرغ است كفار برآنند كه تخم و بيضه اسلام را براندازند. مي شود چون: (خود) باشد. اسلام را تشبيه كرده اند به شخص جنگي كه (خود) بر سر دارد براي حفاظت جان. كفار بر آنند كه اين (خود) را از سر اسلام كه سلطان و بزرگ آنان است بردارند و...

از امام رضا(ع) سؤال شد: وظيفه مرد شيعه اي كه از سوي حكومتِ جور براي نگهباني از مرزهاي كشور اسلامي به سر 

حدّات فرستاده شده در هنگام هجوم دشمن چيست؟ امام فرمود:

(بايد از بيضه و كيان اسلام دفاع كند.)

سؤال شد: جهاد كند؟

فرمود: 

(خير مگر اين كه از حمله و تجاوز دشمن به مملكت اسلامي بيم داشته باشد.)

سپس فرمود:

(اگر مثلاً روميان حمله كنند بر مسلمانان واجب نيست از آنان جلوگيري كنند. تنها وظيفه مراقبت و مرزباني بر عهده اين شخص است نه جهادو مقاتله. آري اگر بر بيضه اسلام و استقلال مسلمانان بترسد بايد با كفّار به مقابله و ستيز برخيزد كه در اين صورت جنگ او به نفع سلطان جور نخواهد بود بلكه براي خودش خواهد بود [يعني در مسير طرز تفكّر و اعتقادات اصيل اسلامي خود مي باشد] بديهي است كه در زمينه انهدام بيضه اسلام و تجاوز به كيان مسلمانان اسلام از بين خواهد رفت و ياد 

محمد(ص) نابود خواهد شد.53)

فقها فتوا به وجوب دفاع از كيان اسلام داده اند. در جنگ ايران و روس با اين كه سلطان جور حاكم بود عده اي از فقها جهاد با روس را واجب دانستند54 و برخي مستقيم در جنگ دوّم ايران و روس دخالت كردند55.

9 . حكم عقل

عقل انساني برقراري نظم را در جامعه تحسين و هرج و مرج فساد اجتماعي شيوع فحشاء و منكرات را تقبيح مي كند. روشن است كه ايجاد نظم و دفع و رفع ناهنجاريها نياز به حكومت و نظام دارد. از اين روي عقل به حفظ نظام و تداوم آن حكم مي كند.

شيخ انصاري در بحث اقسام ولايت مي نويسد:

(منها ما يكون واجبه وهي ما توقف الامر بالمعروف والنّهي عن المنكر الواجبان عليه فانّ مالايتمّ الواجب الاّ به وجب مع القدره.56)

برخي از اقسام ولايت واجب است و آن ولايتي است كه امر به معروف و نهي از منكر توقف بر آن دارد.

زيرا مقدمه واجب در صورت قدرت واجب خواهد بود.

افزون بر آنچه آورديم رواياتي از قبيل:

(من اصبح لايهتم بامور المسلمين فليس بمسلم.57)

نيز بر حفظ حكومت اسلامي دلالت دارند زيرا كه حكومت اسلامي از مهم ترين امور مسلمانان مي باشد.

حفظ نظام جمهوري اسلامي

با توجه به ادّله اي كه آورديم حفظ نظام اسلامي امري است بديهي و مسلم كه هيچ فقيهي در آن ترديد ندارد. بدون شكّ جمهوري اسلامي از بارزترين و عالي ترين مصاديق آن در دوره غيبت به شمار مي آيد. از اين روي حفظ و پاسداري از آن وظيفه اي است واجب بر همگان.

براي توضيح سخن فوق اشاره اي به تأسيس نظام و گفتار و سيره علماء و مراجع معاصر در اين باره مفيد و مناسب مي نمايد.

ملّت ايران و در رأس آن مراجع تقليد پس از پيروزي انقلاب اسلامي بااكثريت قاطع (2/98) به نظام جمهوري اسلامي رأي داد. با واژه جمهوري شكل حكومت و با كلمه اسلامي محتواي آن را مشخص كرد. تصميم گرفت كه اين كشور بر اساس حاكميت ملّي و با اصول و مقررات اسلامي اداره شود.

پس از گذر از اين مرحله حساس قانون اساسي جمهوري اسلامي تدوين و به تصويب ملت ايران رسيد. قانوني كه نشأت گرفته از اسلام است و تار و پود آن را اسلام تشكيل مي دهد.

در جاي جاي قانون اساسي اين ارتباط عميق و عنيق و دامن گستر به چشم مي خورد. در اصل چهارم آمده است:

(كليه قوانين و مقررات مدني جزايي مالي اقتصادي اداري فرهنگي نظامي سياسي و غير اينها بايد براساس موازين اسلامي باشد.)

به دليل اهميّت و محور بودن اين اصل در چند جاي ديگر قانون اساسي به آن اشاره شده است از جمله: در اصل دهم و بيستم و هفتاد دوّم.

در اصل هفتاد دوّم آمده است:

(مجلس شوراي اسلامي نمي تواند قوانيني وضع كند كه با اصول و احكام مذهب رسمي كشور يا قانون اساسي مغايرت داشته باشد.)

نكته مهم و شايان دقت در اصل چهارم قانون اساسي اين است كه مي گويد:

(اين اصل بر اطلاق يا عموم همه اصول قانون اساسي و قوانين و مقررات ديگر حاكم است.)

افزون بر موارد ياد شده براساس اصل پنجم قانون اساسي در رأس اين نظام بايد فقيهي عادل آگاه به زمان مدير و مدبّر قرار داشته باشد كه براساس اصل يكصددهم و يكصد دوازدهم تعيين سياستهاي كلّي نظام و نظارت بر حسن اجراي آن و...نصب و تعيين فقهاي شوراي نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت نظام را بر عهده دارد. در اصول ديگر قانون اساسي اهداف و عناصر تشكيل دهنده نظام و قواي حاكم و وظايف و مسؤوليتها و اختيارات آنان آمده است.

پس از تصويب قانون اساسي عالمان ديني و مراجع بزرگوار: آية اللّه گلپايگاني آية اللّه مرعشي آية اللّه آملي آية اللّه اراكي و... به آن رأي دادند و به مناسبتهاي گوناگون از نظام جمهوري اسلامي حمايت كردند و خود در انتخابات شركت جستند و 

ديگران را به اين مهم فرا خواندند.

آية اللّه گلپايگاني در وصيت نامه خود مي نويسد:

(حفظ اصل جمهوري اسلامي را لازم مي دانم. بر مسؤولين محترم است كه از خط مستقيم اسلام منحرف نشوند و سعي كنند روز به روز نظام با اسلام تطبيق بيشتر پيدا كند و دور از هر اختلاف با اتحاد از اين عطيّه الهي پاسداري نمايند و خير و صلاح و رسيدگي به حال مستمندان را وجهه همت قرار دهند و بر مردم است كه در حفظ دستاوردهاي انقلاب اسلامي كوتاهي نكنند...58)

آية اللّه اراكي مي گويد:

(حوزه بايد همواره ناظر به مسائل كشور و نظام اسلامي باشد و آنچه در مورد تحكيم نظام اسلامي و پياده كردن احكام الهي است ارائه نمايد).

همانطوري كه اساس نظام اسلامي با حمايت و معاضدت حوزه به وجود آمده است... امروز حوزه هاي علميه وظيفه دارند نيازهاي نظام اسلامي را از نظر فقهي و فرهنگي و سياسي تأمين كنندو با نظام در ارتباط باشند.59)

ديگر مراجع نيز از نظام جمهوري اسلامي حمايت و پاسداري از آن را واجب شمرده اند60.امام بزرگوار مؤسس و بنيانگذار نظام حساسيت ويژه اي نسبت به نظام و مسائل مربوط به آن داشت.

آن حضرت در برابر كوچكترين كاري كه احتمال مي رفت نظام را با خطر مواجه و دچار مشكل كند واكنش نشان مي داد.

حجة الاسلام والمسلمين توسلي در مصاحبه بامجلّه حوزه مي گويد:

(مرتبه اوّل كه ايشان دچار حمله قلب درد گرديدند و در بيمارستان بستري شدند گاهي اوقات حالشان خيلي وخيم مي شد. از جمله: روز رأي گيري رياست جمهوري حال ايشان خوب نبود. لذا به حاج احمد آقا توصيه كردند: اگر اتفاقي افتاد مخفي بماند تا اين كه انتخابات به پايان برسد كه مبادا در انتخابات خللي به وجود آيد و در نتيجه نظام تضعيف شود.61)

امام خميني بارهاي بار از حفظ نظام اسلامي سخن گفت و در پيامهاي خود بر آن پاي فشرد. به اندازه اي به اين مسأله اهميت 

مي داد و روي آن حساسيت داشت كه محور وصيت نامه سياسي الهي خود را همين موضوع قرار داد.

آن حضرت حفظ و حراست از نظام جمهوري اسلامي ايران را اصلي غير قابل انعطاف و از آن به عنوان بالاترين واجب ياد مي كرد:

(اگر حفظ اسلام يك فريضه الهي است; حفظ اين جمهوري از اعظم فرايض است.62)

چرا كه حفظ اسلام و اجراي قوانين آن بستگي به حفظ نظام اسلامي دارد. و با نبود آن فرائض آن گونه كه اسلام مي خواهد و مي طلبد انجام نمي پذيرد63.

بر همين مبني مي گويد:

(.... حفظ نظام جمهوري اسلامي بر همه مسلمانان واجب عيني است حتي از نمازهم واجب تر است.64)

يا در وصيت نامه سياسي الهي خود مي نويسد:

(آنچه در اين حكومت مطرح است اسلام و احكام مترقي آن است. بر ملّت عظيم الشأن ايران است كه در تحقق محتواي آن به جميع ابعاد و حفظ و حراست آن بكوشند كه حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است... و امروز بر ملت ايرن خصوصاً بر جميع مسلمانان عموماً واجب است اين امانت الهي را كه در ايران به طور رسمي اعلان شده... با تمام توان حفظ نموده و در راه ايجاد مقتضيات بقاء آن و رفع موانع و مشكلات آن كوشش نمايند.65)

و براي تبيين وظيفه فوق به رمز پيروزي و تدوام انقلاب و آفات و خطراتي كه آن را تهديد مي كند اشاره مي كند و از مسؤولان مردم مراجع و روحانيت مي خواهد كه در همه زمينه ها هشيار باشند و حاضر.

مسؤوليتهاي حوزه در جهت حفظ نظام

انقلاب اسلامي از حوزه نشأت گرفته است و از تفكر ديني مايه. از آنجا كه عالمان ديني بيشترين و اساسي ترين نقش را در هدايت و بسيج توده ها در براندازي نظام پوشالي و استعماري پهلوي و استقرار جمهوري اسلامي داشته اند انقلاب اسلامي با نام آنان و حوزه هاي علميه عجين شده است.

امروز جهانيان واژگاني چون: انقلاب اسلامي روحانيت ونظام جمهوري اسلامي ايران را واژه هايي مترادف مي شناسند.

بنابراين مسؤوليت تداوم انقلاب و نظام اسلامي متوجه حوزه و روحانيت است. گرچه شايد برخي از روحانيان منزوي و بي تعهد و كوتاه انديشان بي تحرك كه گرفتار انجماد فكري هستند بر آن باشند كه حوزه را از نظام مقدس جمهوري اسلامي و اساساً از سياست و حكومت دور نگه دارند و به پندار خود رابطه اي ميان اين دو قائل نباشند و سرنوشت و عملكرد آينده اين دو را از يكديگر جدا بپندارند ولي نه چنين بوده و نه چنين خواهد بود.

رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با حوزويان 66 پس از اشاره به وظايف حوزه نسبت به نظام اسلامي و تفاوت آن وظايف با پيش از انقلاب سه تصوير براي موضع گيري و ارتباط حوزه و نظام اسلامي ياد آور شدند كه در ذيل بدان اشاره مي كنيم:

1 ـ حوزه علميه و عالمان ديني عضو دولت و همانند الازهر دنباله رو حكومت باشند.

بدون ترديد اين كار درست نيست چرا كه مقام حوزه برتر از آن است كه در چارچوب تشكيلات دولتي بگنجد. در معارف شيعي و در تاريخ گذشته حوزه چنين چيزي را سراغ نداريم. استقلال حوزه هاي علمي شيعه از كار آمدترين ارزشهايي است كه در هيچ يك از محافل ديني ديده نمي شود و اين خصيصه عامل تحرك و آزاد منشي حوزويان بوده و اثر خود را از دورانهاي گذشته به خوبي نشان داده است. بنابراين حوزه نبايد سازماني از سازمانهاي دولتي باشد حتي اگر آن دولت دولت جمهوري اسلامي باشد.

همه مصلحان تيز بين و دورانديش در ارائه هر طرح و روشي بر اين اصل پر ارج تاكيد كرده اند.

سخنان مقام معظم رهبري در جمع حوزويان و تاكيد ايشان بر حفظ استقلال حوزه نمونه بارزآن است.

2 . حوزه و روحانيت نسبت به حكومت ومسائل آن بي تفاوت باشند و يا بالاتر موضعي خصمانه داشته باشند و همانند گذشته كه با رژيم طاغوتي مبارزه مي كردند با اين نظام نيز مقابله كنند.

اين گونه برخورد نيز به دلائل گوناگون درست نيست. زيرا جمهوري اسلامي دستگاه عدل و اسلامي است. آن دستگاهها دستگاه ظلم و غصب بود. در رأس اين نظام رهبري قرار دارد كه بايد فقيه و از حوزه باشد. افزون بر همه اينها براساس قانون اساسي همه نهادهاي اين نظام بر اساس اسلام بايد اداره شوند. بنابراين حوزه هاي علميه و عالمان ديني نمي توانند نسبت به حكومت اسلامي بي تفاوت و يا با آن موضعي خصمانه داشته باشند.

3 . حوزه جدا باشد استقلال داشته باشد اما همراه باشد و از نظام جمهوري اسلامي پشتيباني كند.

روحانيت همان گونه كه پيش از انقلاب تا تحقق نظام اسلامي در همه صحنه هاي اجتماعي مسلمانان حضور فعال داشت از اين پس نيز بايد در همه صحنه هاي سياسي فرهنگي و اجتماعي حضور داشته باشد. اسلاميت نظام و استمرار آن در گرو حضور او در صحنه هاي گوناگون است. اگر روحانيت از صحنه بيرون رود به تدريج جمهوري اسلامي غير اسلامي خواهد شد. قدرت و امكانات بسياري در خارج و داخل كشور براي غير اسلامي شدن به كار گرفته شده و به كار گرفته مي شوند.

اگر حوزه هاي علميه از صحنه خارج شوند در مقابل ايثار و فداكاري رزمندگان خون شهداء و امام راحل كه با تمام وجود براي اين نظام كار مي كرد مسؤول خواهند بود.

اگر روحانيت صحنه را ترك كند و در مقابل رخدادها و مسائل بي تفاوت باشد فرصت طلبان و ابن الوقت ها كساني كه فضايل اخلاقي و صداقت سياسي براي آنان مفهومي ندارد وارد صحنه مي شوند و براي رسيدن به زر و زور به رياكاري و تملّق گويي مي پردازند:

(وقتي عاقلان ميدان را خالي گذاشتند جاهلان سبقت مي يابند.)

وقتي شايستگان و مصلحان خود را كنار بكشند فرصت طلبان در نظام رخنه مي كنند و به اسلاميت آن خدشه مي زنند. از اين روي بزرگان اصرار داشته و دارند:

(انقلاب ايران اگر در آينده بخواهد به پيروزي برسد و همچنان پيروزمندانه به پيش برود مي بايد باز هم روي دوش روحانيون و روحانيت قرار داشته باشد. اگر اين پرچمداري از دست روحانيت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفكر بيفتد يك قرن كه هيچ يك نسل كه بگذارد اسلام به كلّي مسخ مي شود. زيرا حاصل فرهنگ اصيل اسلامي در نهايت بازهم همين گروه روحانيون متعهد هستند...67)

در سده اخير روحانيت نهضتهاي زيادي را رهبري كرده است ولي متأسفانه پس از پيروزي به انگيزه هاي گوناگون كه بي شك استعمار در برانگيختن آن انگيزه ها بيشترين نقش را داشته صحنه را ترك كرده اند و به كارهاي فرعي وجنبي پرداختند و اين عمل ضربه هاي جبران ناپذيري بر نهضتهاي مردمي فرو كوفت و آنها را از سير صحيح خارج كرد.

از اين روي امام راحل اصرار مي ورزد و از ملت بويژه روحانيت متعهد مي خواهد كه در صحنه هاي گوناگون حضور فعال داشته باشند تا فاجعه مشروطيت تكرار نشود.68

آن حضرت در آغازين روزهاي پيروزي انقلاب به مصلحت نمي ديد روحانيان در پستهاي اجرايي قرار گيرند; ولي پس از آن كه احساس كرد داستان مشروطيت در حال تكرار است و مهمانان ناخوانده و غرب زدگان حريصانه چشم طمع دوخته اند به روحانيان اجازه داد كه وارد ميدان شوند و در سنگرهاي اجرايي انجام وظيفه كنند69.

استاد شهيد مرتضي مطهري نيز حوزه هاي علميه و روحانيان را به هشياري و عبرت از نهضتهاي صد ساله اخير فرا مي خواند:

(انقلاب ايران با پايمردي روحانيت شيعه به ثمر رسيد امّا روحانيت از ثمره آن بهره برداري نكرد و نتيجه اش را امروز مي بينيم. مشروطيت ايران را روحانيت به ثمر رسانيد امّا آن را ادامه نداد و بهره وري نكرد و لهذا طولي نكشيد كه يك ديكتاتوري خشن روي كار آمد و از مشروطيت جز نام باقي نماند بلكه تدريجاً در مردم سوء ظنّ به وجود آمد كه اساساً رژيم استبداد از رژيم مشروطه بهتر بوده است و مشروطيت گناه است... 

اكنون اين نگراني در مردم هوشمند به وجود آمده كه آيا باز هم روحانيت كار خود را نيمه تمام خواهد گذاشت؟70)

در پاسخ اين سؤال آميخته با نگراني بايد گفت: روحانيت تصميم دارد كه نهضت الهي خويش را ادامه دهد. البته به خوبي مي داند كه استمرار نهضت از خود نهضت مشكل تر است: (الابقاء علي العمل اشدّ من العمل71) ديروز مي بايست حركت و پويش ايجاد كند و مردم را به حركت وا دارد امروز بايد حركت را ادامه دهد و مشكلات و معضلات را از سر راه بردارد. 

ديروز مي بايست پايه هاي حكومت بيگانگان را خراب مي كرد امروز بايد به فكر پياده كردن اسلام در ابعاد گوناگون آن باشد.

امروز حوزه بايد نيازهاي اسلامي نظام را در زمينه حلّ مشكلات فقهي آن بر عهده گيرد. نيروهاي لازم را براي اداره و هدايت نظام تربيت كند.

خلاصه حوزه امروز بايد به تداوم نهضت و حفظ نظام اسلامي بينديشد و اسباب آن را فراهم كند. آفات و خطرات را شناسايي كند و به گونه اي شايسته در تداوم اين نظام مقدّس بكوشد.

1 . مسؤوليت تدوين نظام ارزشي اسلام

نخستين كاري كه در هر نظام سياسي مكتبي بايد انجام پذيرد ارائه تفكّر صحيح و ديد كلّي از جهان هستي است. زيرا انسان جزئي از جهان هستي است و بايد با شناخت نظام كلّي جهان به شناخت خود برسد تا بتواند به تنظيم صحيح برنامه زندگي نائل شود. در نظامهاي (لائيك) كه حكومتِ مبتني بر آراء عمومي را بهترين نوع حكومت مي شمارند اراده جمعي ملّت منبع اصلي حقوق است. در نظامهاي حقوقي مبتني بر تفكّر توحيدي خداوند هم خالق جهان است و هم ربّ و پرورش دهنده و هدايت كننده موجودات جهان. اختيار همه قلمروهاي هستي در دست قدرت اوست: (بيده ملكوت كلّ شي) مالك حقيقي جهان نيز اوست: (بيده الملك وهو علي كلّ شيء قدير).

حاكميت خداوند بر جهان تكويني و جبري است و بر انسان تشريعي. انسان بااراده و اختيار خود دستورات و قوانين الهي را اطاعت مي كند و جز خالق خود را شايسته فرمانبرداري نمي داند.

نظام جمهوري اسلامي ايران براساس اصل چهارم قانون اساسي بر محور تفكرات اسلامي بنا شده و بر محور بينشهاي اسلامي و احكام و مقررات الهي بايد اداره شود. اين مقررات و بينشها در كجا بايستي تنقيح و تحقيق شود و به سؤالات پاسخ گفته شود؟ بدون ترديد اين مسؤوليت بزرگ را بايد حوزه هاي علميه و عالمان ديني بر عهده گيرند و براساس منابع اصيل اسلامي به استنباط بپردازند و خط مشي نظام را مشخص كنند و در حلّ معضلات فقهي و فرهنگي و نيازهاي نظري نظام بكوشند زيرا استكبار با همه توان در صدد ناتوان جلوه دادن اسلام از اداره زندگي بشر امروز است:

(همه توطئه هاي جهانخواران عليه ما از جنگ تحميلي گرفته تا حصر اقتصادي و غيره براي اين بوده است كه ما نگوييم اسلام جواب گوي جامعه است و حتي در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگيريم.72)

امام بزرگوار در ادامه پيام فوق مسؤوليتي بس بزرگ و سنگين را بر دوش حوزه هاي علميه مي نهد. وي در دست گرفتن نبض تفكّر و نياز آينده جامعه را و پيش بيني ترفند هاي استكبار جهاني و خنثي سازي آن را از وظايف اصلي روحانيت و در راستاي تداوم نظام اسلامي مي داند:

(حوزه و روحانيت بايد نبض تفكّر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث مهياي عكس العمل مناسب باشند. چه بسا شيوه هاي رايج اداره امور در سالهاي آينده تغيير كند و جوامع بشري براي حلّ مشكلات خود به مسائل جديد اسلام نياز پيدا كند. علماي اسلام از هم اكنون بايد خود براي اين موضوع فكري كنند.73)

در بينش آن بزرگمرد حوزويان تئوريسين انقلاب و نظام اسلامي اند. آنان به منزله مغز در پيكره جامعه اسلامي بايد عمل كنند. بايد مشكلات فرهنگي جامعه را سامان بخشند و براي معضلات نظري جمهوري اسلامي راه حلّ بيابند. براي اين منظور عالماني دانا بر فرهنگ و سياست جهان مسلّط بر ترفندهاي استكبار توانا در استخراج مقررات اسلامي وحلّ مشكلات مردم تربيت دهند.

امروز نه تنها مسلمانان جهان انتظار 

دارند ايران اسلامي طرحي نو در افكند كه ديگران نيز چنين انتظاري دارند.

پرفسور متس استاد علوم سياسي دانشگاه كلن آلمان مي گويد:

(انقلاب اسلامي براي اوّلين بار در مقابل تمام ارزشهاي فرهنگي ما در غرب علامت سؤال قرار داده است. يعني ما فكر مي كنيم در فرهنگ ما عيب و نقصي بوده كه نتوانسته در دنيا موفّق شود و در واقع اين يك عكس العملي است در مقابل جريان فرهنگي ما. به عبارت ديگر اين نوع شكستي براي فرهنگ غرب به شمار مي آيد.74)

او در ادامه سخنانش مي خواهد بداند كه اسلام به جاي ارزشهاي غربي كه در هم مي شكند و آنها را نامطلوب و مضر مي شمارد چه ارزشي را مي خواهد جايگزين بكند.

اين جا حوزه و تشكيلات حوزه وظيفه دارد طرح نو خود را و ارزشهايي را كه مي خواهد به جاي ارزشهاي غرب بنهد با زبان روز و با استدلالهاي دقيق و متين به جهانيان عرضه كند.

براي رسيدن به اين آرمان بزرگ بايستي خانه تكاني كرد و بازنگري جديد.

به گفته مقام معظم رهبري:

(ما مسائل اقتصادمان ... مسائل نظامي مان مسائل سياست خارجي مان را ارتباطات اخلاقي مان را بايد از دين در بياوريم. خيلي از مسائل فردي مان را بازنگري كنيم... در گذشته اين را به عنوان يك قالبي براي حكومت ... نگاه نكرديم. امروز فقه يك شكلي است براي حكومت و نظام اجتماعي. هيچ كس نمي تواند ادّعا كند كه فقه از اين زاويه به طور بايسته و كامل مورد تحقيق و بررسي قرار گرفته است. بنابراين بايد از اين زاويه به سراغ فقه برويم و مسائل را استخراج كنيم و از اين زاويه به تربيت محقّق مدرس سياستمدار مبلّغ و تدوين كتاب و به تربيت انسانها بپردازيم...75)

حوزه و حوزويان بايد براي حلّ معضلات و پاسخ گويي به نيازها اصولي را در نظر بگيرند:

* حكومتي انديشيدن . از زاويه حكومت و 

جمع به مسائل نگريستن. در گذشته به خاطر نبود حكومت در دست شيعيان عالمان شيعي و حوزه هاي علمي بيشتر همّ خود را بذل حلّ مشكلات فرد مي كردند ولي امروز نبايد چنين باشد. اداره حكومت به آنان واگذار شده است از اين روي بايد مدبّرانه به گره گشايي همّت گمارند. اين همان چيزي است كه از عالم ديني اكنون انتظار مي رود. اكنون كه به جهاني ديگر و به مرحله اي ديگر پا گذارده اند بايد سمت و سوي تدريسها و مباحثه ها و مطالعات و تحقيقات حكومت و پاسخ گويي به نيازهاي زندگي اجتماعي باشد.

ما بر اين باوريم اگر حوزه ها با تواني كه دارند در اين سمت و سو حركت كنند خيلي سريع كارنامه درخشاني عرضه خواهند كرد.

* تربيت نسل حكومت باور و جمعي نگر. پرواضح است وقتي پلّه اولي كه همانا حكومتي كردن سمت و سوي تحقيق و تدريس و مطالعه و زاويه نگاه است پيموده شد پلّه دوّمي كه همانا تربيت نسل حكومت باور و جمعي نگر است به راحتي پيموده 

خواهد شد.

اين اصل اصل جدي است. تربيت نيروهايي كه توان اصلاح جامعه و حكومت را داشته باشند حكومت را اصلاح كنند و صالح هم نگهدارند از مهم ترين مسائلي است كه حكومت مردمي و مستقر بر پايه ارزشهاي والاي اسلامي بدان نياز دارد. از اين روي حوزه هاي ديني بايد بهاي لازم را بدين امر بدهد.

به گفته شهيد مطهري:

(اگر نظام صالح بود كمتر فرد ناصالح قدرت تخطي دارد و اگر ناصالح بود فرد صالح كمتر قدرت عمل و اجراء منويات خود را پيدا مي كند و احياناً منويات و افكار خود را مي بازد و همرنگ سازمان مي شود.76)

* حوزه با بي برنامگي يا برنامه ريزي ضعيف و غير راهگشا و كارا نمي تواند در اسلامي كردن نظام و اسلامي نگهداشتن آن نقش داشته باشد.

رهبري و هدايت نظام با كلّي گويي امكان پذير نيست. نمي توان گفت كه بايد همه امور و مسائل مطابق اسلام باشند ولي برنامه اي و تلاشي در اين جهت انجام نگيرد.

لازم به ياد آوري است كه حوزه و روحانيت در طرح و برنامه براي نظام در صورتي موفق است كه پيش از آن طرحي جامع براي سيستم دروني خود داشته باشد.

 

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

همکاری با نفوذیان خائن و اختلاس‌گران بی دین
قرآن : لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: تا روز قیامت بار گناهان خود را تمام بردارند ، و [ نیز ] بخشی از بار گناهان کسانی را که ندانسته آنان را گمراه می کنند. آگاه باشید ، چه بد باری را می کشند.حدیث: و ایما داع دعی الی ضلالة فاتبع علیه، فان علیه مثل اوزار من اتبعه، من غیر ان ینقص من اوزارهم شیئا!: (مجمع‌البیان، ج6، ص 365)ترجمه: ... و هر کس دعوت به ضلالت کند و از او پیروی کنند همانند کیفر پیروانش را خواهد داشت، بی آنکه از کیفر آنها کاسته شود.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید