و بر اين مسئله گوشزد ميفرمايند كه: «آن خودباختگيهايي را كه دولت سابق و دولتهاي سابق داشتند و چشمگو بودند.... آنها ديگر نبايد باشد.»[1]
2. ايجاد اختلاف در جوامع مسلمين توسط قدرتهاي بيگانه:
«بعد از جنگهاي صليبي، غربيها براي جلوگيري از قدرت مجدد مسلمانان و گسترش اسلام در قلب اروپا، بهترين چاره را تقسيم امپراطوري اسلام به كشورهاي متعدد ديدند استعمار نو نيز با همين روش و ترويج ناسيوناليسم و مليگرايي در بين كشورهاي اسلامي، آنها را دبني تعقيات پوچ و واهي واداشته و با ايجاد درگيريهاي قومي ـ نژادي، در بين مسلمين، آنها را از توجّه به حركت خزنده در غارت و تاراج سرزمينهاي اسلامي منحرف گردانيد.»[2]
حضرت امام خميني (ره) با تشخيص اين توطئه در جاي جاي پيامها و سخنرانيهاي خود، نسبت به اين امر هشدار داده است به يك نمونه دقت كنيد: «آمريكا و شوروي براي تضعيف اسلام و دولتهاي اسلامي، مشغول فعاليت از قبيل تفرقهافكني و ايجاد تشنجات داخلي به دست عمال مزدور يا فريب خورده و برافروختن جنگ بين كشورهاي اسلامي و مستضعف جهان هستند.»[3]
3. تحجّرگرايي و مقدسمآبي و عدم درك زمان و مكان يكي از معضلات عمده در باب احياي دين و انديشة اسلامي وجود تحجرگرايان و مقدسنماهاي وابسته است امام خميني (ره) در گوشزد كردن خطر اين افراد براي دين و نظام اينچنيني ميفرمايند: «امروز عدّهاي با ژست مقدسمآبي چنان تيشه به ريشة دين و انقلاب و نظام ميزنند كه گويي وظيفهاي غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدسنمايان احمق در حوزههاي علميه كم نيست. طلاب عزيز لحظهاي از فكر اين مارهاي خوش خط و خال كوتاهي نكنند. اينها مروج اسلام آمريكايياند و دشمن الله.»[4]
4. برداشتهاي انحرافي از بعضي اخبار:
يكي ديگر از موانع احياي تفكّر ديني در نهضت امام خميني (ره) وجود برخي روايات و يا استنباطها و برداشتهاي نادست از رواياتي است كه در منابع اسلامي آمده است از جمله رواياتي كه پرچمداران قيامها را طاغوت معرفي ميكند[5] و يا قيامهاي قبل از ظهور حجت را شكست خورده تلقي مينمايد.[6] در حالي كه تمسك به چنين اخباري از جهاتي ممنوع است چرا كه برخي از آنها جعلي بوده، برخي مربوط به موضوع و حادثة شخصي بوده و بعضي هم از روي تقيه صادر شده و قسمتي هم برداشت غلط از آنها ميشده است.
غير از همة اينها تمسك به چنين رواياتي با ادلة قطعي عقلي و نقلي سازگاري ندارد چرا كه مثلاً آيات و روايات زيادي دربارة امر به معروف و نهي از منكر، مبارزه و جهاد با دشمن، عدم پذيرش ظلم و... وارد شده است كه با مفاد آن روايت در تعارض است در هر حال اين هم يكي از چالشهاي موجود، بوده است كه حضرت امام خميني (ره) در مقابل آن بارها موضعگيري كردهاند. ايشان در اين خصوص ميفرمايند: «ممكن است فراوان، روايت را نشان بدهند كه (به وسيلة) اعمال ظلمه و آخوندهاي درباري در تعريف و تمجيد سلاطين جعل شده است.
به طوري كه ملاحظه ميكنيد با دو روايت ضعيف چه بساطي راه انداختهاند و آن را در مقابل قرآن قرار دادهاند. قرآني كه حديث دارد (كه) بر ضد سلاطين قيام كنيد و موسي ـ عليه السّلام ـ را به قيام عليه سلاطين وا ميدارد.[7] و در خصوص عدم لزوم تمهيد و تحصيل مقدمات جهت ظهور حضرت حجت (عج) كه عقيدة بعضي افراد غافل است، ميفرمايند: «نظر بعضي عاميهاي منحرف آن است كه براي ظهور آن بزرگوار بايد كوشش در تحقق كفر و ظلم كرد تا عالم را ظلم فراگيرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانا لله و انا اليه راجعون»[8]
5. تحريف بخشي از مفاهيم و آموزههاي ديني: يكي از آسيبها كه در انحراف جامعة اسلامي تأثير بسزايي داشته است تحريف در آموزههاي ديني است. مثلاً توكل كه در اسلام به آن سفارش شده و سازنده است، برخي آن را به معناي تبليغ تنبلي و كسل بودن و تلاش نكردن تعبير و يا تفسير كردهاند و يا زهد را كه به معناي دل نبستن به دنيا است، به معناي رها كردن كار و تلاش در امور زندگي، گرفتهاند و يا انتظار فرج كه به معناي آماديگ براي نبرد بزرگ است را به انتظار نشستن و كاري نكردن و دست رويدست گذاشتن تلقي كردهاند و يا تقيه را كه خود يك روش مبارزه براي حفظ يدن و مذهب است به گونهاي معنا و تفسير گرديد كه مانعي در راه مبارزه براي حفظ اسلام و مذهب بود.
حضرت امام خميني (ره) در اين خصوص ميفرمايند: «تقيه براي حفظ اسلام و مذهب بود كه اگر تقيه نميكردند مذهب را باقي نميگذاشتند. تقيه مربوط به فروع است مثلاً وضو را اينطور بگير يا آن طور بگير امّا وقتي اصول اسلام و حيثيت اسلام در خطر است، جاي تقيه و سكوت نيست.»[9]
6. استظهار ناقص از حكومت حقة اسلامي: «برخي عقيده دارند تشكيل حكومت اسلامي تنها وظيفة امام معصوم است. هر حكومتي جز حكومت معصوم ـ عليه السّلام ـ ناحق است يكي از طرفداران اين نظريه ميگويد: «شما آن مصداق حاكم اسلامي را نشان بدهيد اوني كه معصوم از گناه باشد، اوني كه از هوي و هوس و حبّ و رياست و شهوت و غصب و تمايلات نفسي به هيچ وجه در او اثر نكند، نشان دهيد، او بيايد ميدان جلو بيفتد، ملت ميافتد به پايش.»[10]
حضرت امام راحل (ره) در پاسخ به اين نوع تفكّر ميفرمايند: «اعتقاد به چنين مطالبي يا اظهار آنها، بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است... هر كه اظهار كند كه تشكيل حكومت اسلامي ضرورت ندارد، منكر ضرورت اجراي احكام شده، و جامعيت احكام و جاودانگي دين مبين اسلام را انكار كرده است.»[11]
7. جدايي دين از سياست: يكي ديگر از عوامل انحراف و سقوط قدرت مسلمين تلقي جدا بودن دين از سياست وترويج آن است. الزم به ذكر است كه ريشة چنين تفكري به اروپا و در پايان قرون وسطي برميگردد .
پيدايش اين تفكّر در اروپا به منظور تقليل و يا از بين بردن قدرت كليسا و نيز فلسفه «اسكولاستيك» حاكم بر آن بود بديهي است وارد كردن چين تفكري در فرهنگ اسلامي سزاوار نبوده و امري نابخردانه است چرا كه اوّلاً: اسلام مانند مسيحيت موجود در تبيين جهان و تبض وبسط علم متحجرانه برخورد نكرده است. ثانياً: در ايدئولوژي و حكمت عملي هم، روش مسيحيت را كه تنها به حوزة اخلاق پرداخته و از حوزههاي گوناگون ديگر غفلت كرده بود، نپذيرفته است و علماي اسلام نيز مانند علماي مسيحيت نبودهاند.
در هر حال جامعة مسيحيت براي كاستن مشكلات خود، سكولاريسم كه همان دنيايي كردن دين و يا جدايي دين از سياست را دامن زدند و با انگيزههاي سياسي به پخش و نشر آن پرداختند.[12] متأسفانه جوامع مسلمين نيز از خطر اين نوع تفكّر در امان نماند و بعضي از علماي حكومتهاي مسلمین و نيز بعضي از روشنفكران وابسته به ترويج و اشاعه اين تفكّر ناميمون در جوامع ديني كردند و اثرات نامطلوب آن هم بر اين جوامع و جامعة اسلامي ايران هويدا گرديد و اين خود، ضربة سنگيني بر پيكرة قدرت سياسي اسلام وراد كرد كه حضرت امام خميني (ره) به مبارزه با اين تفكّر آمد و بارها و بارها بر عدم جدايي دين از سياست و منحرف بودن كساني كه به اين قضيه دامن ميزنند، تصريح ميفرمودند.
8. تجدد خواهي روشنفكران متأثر از فرهنگي غرب و شرق: تأثيرپذيري شتابزده از فرهگ بيگانه و باور اينكه سعادت ما در گرو پذيرش شش دانگ و دربست فرهنگ و عملكرد بيگانه است به اثر هجوم افكار بيگانگان غربي و شرقي در كشورهاي اسلامي بود. كه اين عامل نيز يكي از مشكلات مهم در استقرار فرهنگ ديني و م.جب انحلال عزت اسلامي بود.
آنچه گذشت پارهاي از موانع و مشكلات موجود در راه احياي دين و تفكّر ديني بود.
مشخصههاي جنبش احياگري امام خميني (ره): در واقع بازسازي تفكّر اسلامي از ناحية امام خميني (ره) در حوزههاي مختلف نظري و عملي انجام شد كه به برخي از اين موارد اشاره ميشود:
1. مبارزه با سكولاريسم و تلقي جدايي دين از سياست: چنانچه گذشت سكولاريسم تفكّر دنيايي كردن دين و يا به تعبيري جدايي دين از سياست است. حضرت امام خميني (ره) با دورانديشي خاص خود با اين تفكّر به مبارزه برخاست و تشكيل حكومت اسلامي از طرف ايشان، طليعة مبارزه با اين تز بود.
ايشان از اول نهضت اسلامي تا زمان حياتشان با تكيه بر معارف اسلامي و سنّت نبوي و ائمه ـ عليهم السّلام ـ و تلاشهاي فراوان، توانست مجدداً دين را در عرصة اجتماع و سياست وارد كرده و پس از مدتي خمودي دين، آن را احيا نمايد.»
ايشان در مباحث خويش بر اين نكته تأكيد ميكند كه شخص پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با تأسيس چنين حكومتي (حكومت اسلامي) بر توزيع عدالت مديريت كرد و رياست امور نظامي را بر عهده گرفت. ضمن اينكه ضرورت استقرار چنين حكومتي به دورة پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ محدود نميشد، زيرا اسلام به هر زمان و مكاني قابل تعميم است و اين باور مشترك همة مسلمانان است به علاوه، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ رياست جامعة اسلامي را بعد از خودش به امام علي ـ عليه السّلام ـ سپرد تا همان راه را ادامه دهد و ايشان نيز به امامان بعد از خود سپرد. در زمان غيبت نيز اين وظيفه بر عهدة علمايي است كه به متون مقدس آگاهند و قادرند احكام اسلامي را با تحقيقو تفحص در قرآن و سنّت، استنباط كنند.
پی نوشت ها:
[1] . همان، ج 7، ص 85.
[2] . مجموعة مقالات كنگرة بينالمللي امام خميني و احياي تفكّر ديني، مقالة تجديد حيات انديشة ديني، خسروپناه، عليرضا، ج 2، ص 148.
[3] . همان، ج 18، ص 120.
[4] . صحيفة نور، ج 21، ص 91.
[5] . وسائلالشيعه، 20 جلدي، ج 11، ص 37.
[6] . همان، ص 36.
[7] . امام خميني (ره) ولايت فقيه، نشر آثار، ص 53.
[8] . اسلام ناب، نشر آثار، ص 449.
[9] . امام خميني (ره) ولايت فقيه، نشر آثار ص 135.
[10] . مجلة حوزه، شمارة 71 - 70، ص 215.
[11] . همان، ص 218.
[12] . ر. ك: مجموعة مقالات كنگرة بينالمللي امام خميني (ره) و احياي تفكّر ديني، مقالة امام خميني و بازآفريني معرفت ديني، عاشور لنگرودي، حسن، ج 3، ص 323.