اين چيزي است كه در جهان از آن به ولايت فقيه ياد ميشود و بايد آن را بزرگترين كمك امام خميني (ره) به جنبش اسلامي و انديشة سياسي معاصر دانست.»[1]
از كلمات گهربار امام راحل (ره) در اين خصوص اينكه: «جدايي دين از سياست را... استعمارگران درست كردهاند تا دين را از تصرف امور دنيا و تنظيم جامعة مسلمان بركنار سازند و ضمناً علماي اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادي جدا كنند.
در اين صورت ميتوانند بر مردم مسلط شده و ثروتهاي ما را غارت كنند.»[2] و دربارة سنّت نبوي ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند: «پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ تمام عمرش را در امور سياسي بود. تمام عمرش را صرف كرد در سياست اسلامي و حكومت اسلامي تشكيل داد.»[3] و نيز فرمودند: «بسياري از احكام عبادي اسلام، منشأ خدمات اجتماعي و سياسي است. عبادتهاي اسلام، اصولاً توأم با سيات و تدبير جامعه است.
مثلاً نماز جماعت و حج و جمعه، در عين معنويت و آثار اخلاقي و اعتقادي، حائز آثار سياسي است.»[4] و بدين ترتيب پيوند دين و سياست را پس از تخلل و جدايي چند قرنه غمبار، احيا كرد. و تشكيل حكومت اسلامي را كه طريق مبارزه با ظلم و اجراي عدالت بود، ميتوان يكي ديگر از احياگريهاي آن مرد بزرگ ؟؟؟؟ ايجاد پيوند بين دين و سياست دانست. ايشان در باب لزوم تشكيل حكومت اسلامي ميفرمايند: «سنّت و روية پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ دليل بر لزوم تشكيل حكومت است زيرا اوّلاً خود تشكيل حكومت داد... و ثانياً براي پس از خود به فرمان خدا تعيين حاكم كرده است.»[5]
ولايت فقيه: يكي ديگر از موارد احياء انديشة ديني كه حضرت امام (ره) مصداق اهم و اكم مجدد آن بود، مسئلة ولايت فقيه است.
امام (ره) با مطرح كردن مسئلة ولايت فقيه، مصداق حكومت اسلامي در زمان غيبت را مشخص كرد. ايشان پس از استدلال به ادلة عقلي و نقلي بر ضرورت وجود حكومت اسلامي كه در رأس آن، ولايت فقهاء به عنوان قانون شناسان و دين شناسان است، محوريت حكومت اسلامي را به دست علما و دانشمندان ديني قرار داد و بدينوسيله توطئة اسلام منهاي روحانيت را نقش بر آب كرد و فرمود: «اگر گفتند اسلام منهاي روحانيت، بدانيد با اسلام هم موافق نيستند. اين را براي گول زدن ميگويند... اسلامي كه گويندة اسلامي ندارد، اين اسلام نيست.»[6]
3. تأسيس جمهوري اسلامي: پس از اثبات و تثليت حكومت اسلامي، مطرح شدن شكل حكومت اسلامي از سوي امام (ره)، خط بطلاني بود كه بر افكار متأثر از فرهنگ بيگانه كشيده شد.
يعني كساني كه تلاششان در حذف كلمة «اسلامي» از جمهوري بود تا بدينوسيله انقلاب را به سمت دول شرقي و غربي بكشانند. از اين روي با قاطعيت تمام در مقابل اين تفكرات انحرافي به جمهوري اسلامي تأكيد و اصرار كرد و فرمود: «شكل حكومت، جمهوري است.
جمهوري به معناي اينكه متكي بر آراي اكثريت است براي اينكه متكي به قانون اسلام است و ديگر حكومتها اينطور نيستند كه تكيه بر قانون اسلام داشته باشند.»[7] و در جاي ديگر فرمودند: «حكومت جمهوري اسلامي است و اساسش بر آزادي و استقلال كشور و عدل و تعديل تمام دستگاههاي دولتي است.»[8]
4. اصل نه شرقي نه غربي: «علّت شكست بسياري از احياگران و جنبشهاي آزاديبخش در جهان اسلام، اصيل نبودن آنهاست به اين معنا كه اين جنبشها مفاهيم و راهبردهاي خويش ار ازمنابع غير اسلامي اقتباس ميغكردند يا برخي افكار اسلامي را با ايدئولوژيهاي بيگانه كه با مقتضيات زمان متناسب بود درهم ميآميختند.»[9]
ولي حضرت امام (ره) با تكيه بر اصل نه شرقي و نه غربي بر نشأت گرفتن راهكارها و متدهاي حكومتي از اصول و مباني اسلام تأكيد ورزيد و بدين ترتيب غناي فرهنگ اسلامي را در جهت هدايت انسان در شؤونان مختلف زندگي اجتماعي و سياسي، احيا كرد.
5. نقش زمان و مكان در اجتهاد: از اسلام"جا كه فقه، در واقع تئوري كامل ادارة شؤونات انسان است، بايستي بتواند در حوادث و رويدادهاي جديد جهاني، صاحب رأي و واكنش متناسب با آنها باشد. امام خميني (ره) با توجّه به اين نكته و با اعتقاد به اجتهادي كه بتواند در تمام شؤونات فردي و اجتماعي انسان و در عرصههاي مختلف، متناسب با مقتضيات زمان و مكان، بپردازد، به احياي نقش اين دو عنصر در اجتهاد پرداخت و همين امر در شكوفايي نهضت روشنگري او، نقش بسزايي داشت.
ايشان درخصوص اهميت توجّه به اين مسئله ميفرمايند: «يكي از مسائل بسيار مهم در دنياي پرآشوب كنوني، نقش زماني و مكاني در اجتهاد و نوع تصميمگيري است.»[10] و باز در جمع اعضاي تشخيص مصلحت ميفرمايند: «شما در عين اينكه بايد تمام توان خودتان را بگذاريد كه خلاف شرع صورت نگيرد، و خدا آ" را روز را نياورد بايد تمام سعي خودتان را بنماييد كه خداي ناكرده اسلام در پيچ و خمهاي اقتصادي، نظامي، اجتماعي و سياسي، متهم به عدم ادارة جهان نگردد.»[11] آري ايشان زمان و مكان را به عنوان دو عنصر تعيين كننده در اجتهاد، احيا كردند.[12]
احياء حج ابراهيمي و برائت از مشركان نيز از انديشههايي بود كه با زمان و مكان پيش نرفته بود و امام (ره) آن را احيا كرد.
انديشههايي كه از قالب تئوري مانده و جامعه عمل پوشانده نشده بود، از قبيل امر به معروف و نهي از منكر، جهاد در راه خدا، فرهنگ شهادت، نماز جمعه، و وحدت مسلمانان در برابر ظلم و ستم جهاني، نيز از نظر آن امام عزيز، دور نماند و مشمول نهضت احياء تفكّر ديني او گرديد. در خصوص احياي وحدت اسلامي و فراخوان اتحاد اسلامي نويسندهاي از استراليا چنين مينويسد: «وحدت اسلامي آرزوي تمامي احياگران مسلمان مخلص است....
ميتوان ادعا كرد كه در دورههاي اخير هيچ يك از احياگران مسلمان به اندازة امام خميني (ره) به ايجاد وحدت اسلامي، اشتياق و اعتقاد نداشته است و روشهايي كه امام به منظور دستيابي به وحدت اتخاذ كرد عبارت است از: آگاهي دادن به مسلمانان دربارة اينكه اختلافات آنها سطحي و جزئي است. ... ايراد سخنراني دربارة اهميت رسيدن به وحدت و در واقع بازيافتن شرافت از دست رفته و شكست دادن استعمارگران و كسب استقلال واقعي... ايجاد جوي برادرانه به منظور بحث و تبادل نظر ميان علماي شيعي و سني.... آشنا ساختن مسلمانان به معناي حقيقي و اوليه اشكال مختلف عبادتهاي اسلامي به ويژه نماز جمعه و حج و...»[13]
بررسي ابعاد وسيع نهضت احياء تفكّر ديني امام خميني (ره) و احياگريهاي ايشان، مجال مناسب ديگري را ميطلبد. اميد است با توجّه به مسئوليت خطير حفظ دين و صيانت از آموزههاي آن بتوانيم در ساية كتاب و سنّت و رهنمودهاي عالمان دين خصوصاً احياگر بزرگ عصر يعني امام خميني (ره) پاسدار و نگهبان و شايستهاي براي دين و نظام اسلامي باشيم.
پی نوشت ها:
[1] . همان، مقالة مبادي و اصول احياي دين..، ج 2، ص 440.
[2] . امام خميني (ره) ولايت فقيه ص 19.
[3] . صحيفة نور، ج 3.
[4] . ولايت فقيه همان، ص 156.
[5] . همان، ص 25.
[6] . صحيفة نور، ج 7، سخنراني مورخ 3/3/58.
[7] . همان، ج 4، سخنان مورخ 15/9/57.
[8] . همان، ج 3.
[9] . مجموعة مقالات، مقالة مبادي و اصول احياي دين...، ج 2، ص 442.
[10] . صحيفة نور، ج 21، ص 61.
[11] . همان.
[12] . همان، ص 98.
[13] . مجموعة مقالات، مقالة مبادي و اصول احياي دين، ج 2، ص 444.