چرا ولایت فقیه دوره ای نیست؟

  • سه شنبه, 23 مهر 1392 13:31
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3422 بار

مؤلف: حمید انتظار

در رژیم های جمهوری، برای حراست از سلامت حکومت و حاکمان،رؤسای جمهور به صورت دوره ای،یعنی برای مدت مثلا چهار سال انتخاب می شوند. در نظام جمهوری اسلامی این امر نسبت به رییس جمهوری و نمایندگان پیش بینی شده است، اما نسبت به رهبری به دلائل خاصی که مربوط به ویژگی جایگاه رهبری است،دوره ای بودن پیش بینی نشده است.این امر به این دلیل است که اساسا رهبر از ویژگی هایی برخوردار است که ریاست نظام های سیاسی دیگر از آن بی بهره اند.

رهبر در نظام اسلامی از مکانیزم های قوی درونی کنترل قدرت همچون عدالت و اسلام شناسی برخوردار است و این دو علاوه بر مکانیزم های بیرونی کنترل قدرت که در قانون اساسی وجود دارد، به صورت جدی رهبر را در برابر آفات قدرت ایمن می سازد،اما در عین حال به شرح بیشتری در خصوص این سؤال می پردازیم.

1.ولایت فقیه هر چند دوره ای نیست،اما مادام العمری نیز نیست،بلکه مادام الصفات است؛به این معنا که ولی فقیه تا زمانی که صفات ولایت فقیه را دارا باشد،از مشروعیت برخوردار است.اگر حقیقت این است که رهبری در نظام ارزشی اسلام یک تکلیف سنگین است که هر کسی را یارای قبول این مسئولیت بزرگ نمی باشد.

صفات را از دست داد،حتی اگر یک سال رهبر باشد،از ولایت ساقط است.قانون اساسی در دو اصل به بیان این صفات ویژه می پردازد:یکی اصل پنجم:«در زمان غیبت حضرت ولی عصر -عجل اللّه تعالی فرجه-در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و باتقوا،آگاه به زمان، شجاع،مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده دار آن می گردد.»

و دیگری اصل یکصد و نهم که شرایط و صفات رهبر را به شرح زیر بیان می دارد:«1-صلاحیت علمی لازم برای افتا در ابواب مختلف فقه.2-عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام.3-بینش صحیح سیاسی و اجتماعی،تدبیر،شجاعتـ، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.»و در ادامه این اصل مقرر می دارد که«در صورت تعداد واجدین شرایط فوق،شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قوی تر باشد مقدم است.»

مطابق اصل یکصد و هفتم و یکصد و نهم قانون اساسی نیز ابتدا خبرگان رهبری درباره همه فقهای واجد شرایط مذکور در اصل پنجم و اصل یکصد و نهم بررسی و مشورت می کنند.در صورت تعدد واجدین شرایط رهبری،شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قویتر باشد برای انتخاب بر دیگران مقدم است و اگر از این لحاظ واجدین شرایط هم سطح و هم طراز باشند.

قانون؛ ملاک های دیگری را برای تقدّم او و نهایتا انتخاب رهبری تعیین نموده است که ملاک های مزبور عبارتند از این که:دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات و شرایط رهبری باشد و اگر هیچ کدام از ملاک های مورد بحث برای ترجیح و مقدم داشتن فردی جهت تصدی امر رهبری قابل اعمال نبود و از این جهات تقدم و برتری وجود نداشت،در این صورت مجلس خبرگان رهبری یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می نماید.

مدلول اصل یکصد و یازدهم آن است که مجلس خبرگان حق نظارت بر بقای شرایط و صلاحیت های لازم رهبر را داراست.این اصل دلائل و شرایط عزل و برکناری رهبر را تحقق یکی از امور ذیل دانسته است:

1.عجز و ناتوانی رهبر از ایفای وظایف قانونی خود.

2.فقدان یکی از شرایط رهبری.

3.معلوم شود رهبری از آغاز فاقد بعضی از شروط بوده است.

بنابراین اگر رهبر شرایط را از دست بدهد،مشروعیت بقای بر این مسئولیت را از دست خواهد داد؛حتی اگر قانون اساسی به شکل کنونی بوده باشد و دوره ای بودن آن را قید نکرده باشد.

2.امکان ادواری بودن ولایت فقیه تابع دلیل اعتبار ولایت فقیه است.بنابراین باید دید آیا از دلیل اعتبار ولایت فقیه می توان ادواری بودن را استنباط کرد؟

ولایت فقیه در امتداد ولایت پیغمبر و ائمه معصومین علیهم السّلام است،بدین معنا که در عصر غیبت،مسئله زعامت از دیدگاه اسلام نادیده گرفته نشده است.

شریعت که برای تنظیم حیات اجتماعی است،همواره به مسئول یا مسئولان اجرا نیاز دارد،تا حافظ مصالح امت و ناظر بر اجرای صحیح عدالت اجتماعی باشند و با امتداد شریعت،مسئولیت اجرایی و نظارت نیز ادامه دارد و لذا ولایت فقیه در دوران غیبت،امتداد همان زعامت سیاسی پیغمبر و ائمه معصومین علیهم السّلام است که مسئولیت اجرای اسلام و اداره شئون عامه را بر عهده دارد.محصول ولایت فقیه، زعامت سیاسی دین است و شریعت حاکم بر مقدّرات مردم بوده و فقیه،ضامن اجرای صحیح آن می باشد.

از این رو انتخاب در حکومت اسلامی به معنای اعطای ولایت از جانب مردم،که در واقع اعطای وکالت از جانب مردم نیست،بلکه انتخاب،در حکومت اسلامی،صرفا شناسایی و یافتن اشخاص منصوب است که پس از شناسایی و پذیرفتن (بیعت نمودن)یک شخص از میان منصوب شدگان به رهبری، فرد انتخاب شده فرمان اعمال ولایت حقه الهیه را پس از شناسایی مردم،از جانب شارع دریافت می دارد.مگر آن که ولی امر مسلمین،فاقد برخی از شرایط لازمه شود که در این صورت خودبه خود منعزل خواهد گردید و تشخیص آن با خبرگان مردم است.بنابراین ولی فقیه منصوب از سوی مردم نیست که آنان رهبر در جامعه اسلامی کسی است که با جان و مال و ناموس مردم سروکار دارد و نمی توان برای هوی و هوس در این حوزه نقشی قائل شد.

بتوانند او را به دلیل شرایط خاصی که خود منظور می کنند،مثل گذشت مدت زمان خاص،او را کنار بگذارند.در روایت و ادله نصب فقیه هیچ قیدی برای ولایت فقیهان در نظر گرفته نشده است و آنان به طور مطلق منصوب شده اند.

3.ادواری بودن ولایت فقیه برای سه منظور مطلوبیت دارد که هیچ یک از این سه برای توجیه ضرورت ادواری بودن تصدی رهبری کافی نمی نماید:

جانشینی اصلح به جای رهبر موجود

برای رسیدن به هدف اول نیازی به ادواری شدن رهبری نیست،چون در حالت غیر ادواری بودن نیز این هدف حاصل است،زیرا وجود مجلس خبرگان برای نظارت بر صفای رهبری است تا رهبر کسی باشد که از حیث صفات مطابق قانون اساسی ویژگی هایی داشته باشد که او را از دیگران ممتاز نماید و بنا بر اصل یکصد و یازدهم اگر معلوم شود که رهبر از صفات و ویژگی هایی اولیه جدا شده و اصلحیت او برای خبرگان زیر سؤال برود،ملزم است که شخص اصلح را به جای او بگمارد.

اصل یکصد و یازدهم قانون اساسی در موارد:

1.عجز و ناتوانی رهبر از ایفای وظایف قانونی خود؛

2.فقدان یکی از شرایط رهبری؛

3.معلوم شود رهبری از آغاز فاقد بعضی از شروط بوده است؛

حق عزل رهبری را برای رهبر به مجلس خبرگان داده است:

«هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود،یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد،یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است،از مقام خود برکنار خواهد شد.تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم می باشد.در صورت فوت یا کناره گیری یا عزل رهبر،خبرگان موظفند در اسرع وقت نسبت به تعیین و معرفی رهبر جدید اقدام نمایند.»

در چنین حالی دیگر نیازی به دوره ای بودن رهبری نیست.

جانشینی فرد پایین تر به جای رهبر موجود

در این صورت نیز بدیهی است که مبنای معقولی برای جایگزینی وجود نخواهد داشت تا لازم باشد از مکانیزم دوره ای بودن ولایت استفاده شود،زیرا مصالح جامعه اسلامی این اجازه را نمی دهد که این جایگاه خطیر ملعبه قرار گیرد.رهبر در جامعه اسلامی کسی است که با جان و مال و ناموس مردم سروکار دارد و نمی توان برای هوی و هوس در این حوزه نقشی قائل شد.

جانشینی فرد مساوی به جای رهبر موجود

در این صورت یک سؤال اساسی رخ می نماید که آیا جایگزین یک شخص مساوی به جای رهبری،آنقدر مهم و اساسی است که ثبات جایگاه رهبری به خاطر آن به مخاطره افتد؟

گذشته از این،حقیقت این است که رهبری در نظام ارزشی اسلام یک تکلیف سنگین است که هر کسی را یارای قبول این مسئولیت بزرگ نمی باشد و ولع و شیفتگی که در نظام های بشری نسبت به رهبری و ریاست بر جامعه وجود دارد،در نظام و جامعه الهی رنگی ندارد.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

دوری از فساد
قرآن : ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ   (سوره روم ، آیه 41)ترجمه: فساد و پریشانی به کرده بد خود مردم در همه برّ و بحر زمین پدید آمد تا خدا هم کیفر بعضی اعمالشان را به آنها بچشاند، باشد که (از گنه پشیمان شده و به درگاه خدا) باز گردند.حدیث: امام صادق(ع) : سياتي علي النّاس زمان لا ينال الملك فيه الّا بالقتل و التّجبّر و لا الغني الّا بالغصب و البخل و لا المحبّه الّا باستخراج الدّين و اتباع الهوي؛... (اصول کافی ، ج2 - ص 91)ترجمه: به زودي زماني فرا مي رسد كه در آن به سلطنت رسيدن ممكن نيست، مگر با ...

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید