جايگاه امنيت در نظام اسلامي

  • یکشنبه, 03 آذر 1392 13:27
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3495 بار

مؤلف: سید مهدی موسوی کاشمری

 

يكي از پژوهشهايي كه در مركز تحقيقات علمي دبيرخانه مجلس خبرگان، بخش عمده آن به سامان رسيده، تحقيق در موضوع «دولت اسلامي و امنيت» است كه توسط محقق محترم حجة الاسلام آقاي سيد مهدي موسوي كاشمري، در دست تكميل مي باشد.

اين تحقيق كه در پنج بخش كلي و زير مجموعه اي از فصول تشكيل شده، مباحث كلي «دولت و امنيت»، «اقسام امنيت»، «عوامل ناامني»، «راههاي تأمين امنيت ملي» و «پرسشهاي امنيت داخلي» را مورد كنكاش و بررسي قرار مي دهد.

در بخش نخست تحقيق كه به مباحث كلي «دولت و امنيت» اختصاص يافته، پس از تبيين مفهوم دولت، مفهوم امنيت و رابطه دولت و امنيت، به جايگاه امنيت در نظام اسلامي پرداخته شده است. «ويژگيهاي امنيت اسلامي» و «امنيت مطلوب در نظام اسلامي»، دو فصل ديگر اين بخش مي باشد. آنچه به هدف معرّفي اين تحقيق پيش روي شما گذاشته شده، فصل چهارم از بخش نخست اين پژوهش مي باشد كه به جايگاه امنيت در نظام اسلامي مي پردازد.

هر دولتي در راستاي ايفاي نقش و مسؤوليت خود بايد به دو امر بپردازد: 1 ـ تعيين وظايف؛ 2 ـ تعيين اولويت ها در حوزه اين وظايف.

تعيين وظايف

هر دولتي به طور كلي داراي دو گونه وظايف است:

1 ـ وظايفي كه به صورت عام براي هر نظامي مطرح است و از اقتضائات سيستم خاصّي به شمار نمي آيد، همچون تأمين امنيت، تنظيم و سازماندهي سياست خارجي و غير آن.

2 ـ وظايفي كه مربوط به نوع سيستم و ويژه نظام هاي خاص اند و هر نظامي خود را متعهد بدان نمي داند، همچون آزادي كه از اقتضائات نظام هاي مردمي و مبتني بر دموكراسي است و يا تحكيم باورها و ارزش هاي ديني در حكومت ديني.

تلاش دولتهاي مردمي بيشتر در كم كردن بار مسؤوليت خود در اداره جامعه و سپردن امور مختلف مردم به خود آنان و اقبال به بخش وظايف اصلي دولت است، در حالي كه نظام هاي خوداتكا و توتاليتر بيشترين تلاش خويش را براي به مهار درآوردن همه امور و خارج كردن آن از اختيار مردم مي گمارد. واگذاري امور به مردم اين ويژگي را دارد كه در اين صورت دولت بهتر مي تواند به وظايف اصلي خود بپردازد و پاسخگوي مطالبات مردم در آن باره باشد.

البته واگذاري كارها به مردم در صورتي مفيد است كه در جامعه به قدر كافي نيروي متخصص و كارآمد وجود داشته باشد و تا وصول به آن وضعيت، دولت ناچار از به اختيار گرفتن بسياري از امور است.

تعيين اولويّتها

تعيين وظايف و ترسيم مسؤوليت هاي دولت چندان پيچيده و دشوار نيست. آنچه نيازمند بحث و بررسي جدّي و نظر كارشناسانه و احياناً جاي نزاع و ابراز نظرهاي متضاد است، تعيين اولويت هاست. نظير گفتگوهايي كه در تاريخ معاصر كشور ما رخ داد كه آيا توسعه سياسي مقدم است يا اقتصادي و يا هيچ كدام؟

تعيين اولويت در وظايف دولت نقش اساسي در كارآمد كردن و به روز كردن سياست هاي نظام داشته و در صورت موفقيت، موجب استحكام و تثبيت موقعيت آن در بين مردم و مايه رشد و بالندگي و سازندگي و توسعه خواهد شد.

اگر دولتي در ارائه سياستي مستدل و قابل دفاع از اولويتها ناتوان باشد، در مواجهه با طوفان حوادث ضربه پذير خواهد بود و دير يا زود، سردرگمي در سياستها و اركان دولت پديدار خواهد شد. به ويژه اگر امكانات جامعه و دولت نتواند پاسخگوي سياست هم عرض و انداموار باشد. در اين صورت سياست درست اقتضا مي كند كه ابتدا در سطح كلان، اولويتها تعيين و بر اساس آن برنامه ريزي خرد صورت پذيرد.

بخشي از اين اولويتها موقت و ويژه شرايط و اوضاع خاصي اند و بخشي حالت ثابت داشته و از اولويتهاي استراتژيك نظام محسوب مي شوند.

اولويتهاي موقّت: گاهي جامعه نسبت به برخي از جهات ديگر عقب مانده و به ركود دچار مي شود، در اين صورت لازم است براي ايجاد توازن و تعادل در بخش هاي مختلف اجتماعي در حوزه اي كه دچار عقب ماندگي شده، سرمايه گذاري بيشتر صورت پذيرد و توجه جدي تري به آن مبذول شود. البته اجراي اين سياست بايد به گونه اي باشد كه توجه زيادتر به بخشي خاص، بخشهاي ديگر را به ركود و سستي نكشاند و آن ها نيز در حركتي معقول، روبه رشد باشند.

سياست هم عرض در چنين وضعي كارساز نيست؛ زيرا اولاً: آن بخش عقب مانده همچنان فاصله خود را با بخش هاي ديگر حفظ خواهد كرد و ثانياً: تا توجهي افزون و انرژي انبوه تري در آن بخش راكد صورت نگيرد، اين حركت آغاز نشده و يا حداقل سرعت لازم را نخواهد يافت؛ زيرا عوامل بازدارنده و توقف زا كه گاهي نهادينه شده و ريشه هاي خود را تا اعماق فرهنگ و روابط اجتماعي و اقتصادي جامعه گسترانيده، به آساني قابل مقابله و دفع نيستند.

و نيز گاهي بر اثر حوادث غير قابل پيش بيني، همچون تخريب و انهدام منابع در اثر بروز جنگ، زلزله، سيل و امثال آن، چنين وضعيتي براي دولت پيش مي آيد كه لازم مي شود برخي از طرح هاي در دست اجراي خود در زمينه هاي مختلف را كنار گذاشته و به آن حادثه و عواقب آن بپردازد.

اولويتهاي ثابت و استراتژيك: در ميان وظايف دولت، برخي از اهميت ويژه اي برخوردارند و اين اهميت بدان لحاظ است كه عنصر خاصي نسبت به ساير نيازمنديها و امور جاري، نقش پايه و زير ساخت داشته باشد، مثلاً در نظام هاي مبتني بر ليبراليسم، اصل آزادي از چنان موقعيتي برخوردار است و ساير امور نقش هاي بعدي را دارند و لذا در اين حكومت ها بسياري از مسايل اخلاقي، ديني، عدالت اجتماعي و اقتصادي و حتي ابعادي از امنيت قرباني آن مي شود.

در حالي كه در نظام هاي مبتني بر ديكتاتوري و استبداد آنچه در اولويت نخست واقع مي شود، امنيت است، به طوري كه هر حركت و صداي اعتراض و اقدام به بهانه اخلال در امنيت منع شده و بسياري از حقوق مسلّم و قطعي شهروندان تحت اين عنوان از آنان سلب مي گردد.

همچنان كه در نظام هاي مبتني بر دين، ارزش هاي اخلاقي و قانون و كسب رضاي الهي به عنوان اصلي حاكم بر همه شؤون و مناسبات سياسي و اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي و غير آن، مطرح بوده و از اولويت برخوردار است.

وظايف دولت در نظام اسلامي

برخي از صاحب نظران با استفاده از آيات و روايات وظايف دولت را تا پانزده مورد برشمرده اند.1 مي توان با جمع بندي و كلي نگري، مجموع آن را اين گونه بر شمرد:

1. ايجاد امنيت در جامعه و پاسداري از آن.

2. تنظيم و سازماندهي روابط خارجي.

3. تعليم و تربيت و ارتقاي فرهنگ و دانش در جامعه.

4. پاسداري از ارزشهاي ديني.

5. ايجاد عدالت اجتماعي و پاسداشت حقوق مردم.

6. قضاوت و داوري به عدل و اجراي حدود.

به ديده برخي در نظر اسلام، امور مختلف مردم در حوزه اقتصادي، تجارت، كشاورزي، صنعت و فعاليتهاي اجتماعي و رفاهي بهتر و حتي لازم است به خود آنان واگذار شود و دولت در اين زمينه ها دخالتي نداشته باشد.2

تفاوت نظام اسلامي با نظامهاي ليبراليستي در اين است كه دولت در فعاليتهاي اقتصادي و ساير شؤون زندگي اجتماعي مردم هيچ گونه اعمال كنترل و نظارتي ندارد و تنها بسترساز فعاليت هاي مردمي است، در حالي كه در نظام اسلامي گرچه اين گونه فعاليتها در زمينه هاي گوناگون در اختيار مردم است، ولي حكومت نقش هدايتي خود را همچنان حفظ مي كند و با اجراي وظايف خاص خود مبني بر پاسداري از ارزشهاي معنوي، آن فعاليتها و حركتها را هدايت كرده و بر سالم بودن آن، نظارت دارد. و اين امر، خود بازتابي از رعايت و حاكميت اولويتها در سطح سياستهاي كلان نظام است.

اولويتها در حوزه وظايف

در نظام اسلامي رعايت حدود الهي و پاسداشت آن از اولويتهاي قطعي دولت است كه در شرايطي همه چيز، حتّي امنيّت فداي آن مي شود و تعرض به كيان دين و اساس آن به هيچ قيمتي پذيرفته نيست. ولي درغير اين صورت، گاهي براي صيانت از جان مؤمن از يك حكم خاص صرف نظر مي شود.

پيش از اين گفتيم امنيت مورد انتظار در نظام اسلامي امري نسبي است و با توجه به اين كه نظام اسلامي بر رعايت همه حقوق شهروندان خود تكيه كرده و تأمين تمامي آن را وظيفه خود مي داند، دستيابي و وصول به امنيت مطلق اجتماعي مورد توقع نيست، ولي گاهي در اثر بروز اوضاع ويژه، چه از ناحيه تحركات نيروي خارجي و چه بر اثر اقدامات عوامل داخلي آنان، اساس امنيت و تأمين جاني مردم مورد تهديد واقع شده و جامعه با ناامني و نگراني مواجه مي شود. در اين صورت اين پرسش مطرح مي شود كه كدام يك از آن حقوق مقدم است؟ امنيت يا آزادي؟ امنيت يا مدارا؟ به امنيت جامعه يا حقوق فردي؟

البته اين كه گفتيم امنيت مطلق از دولت اسلامي متوقع نيست، در اوضاع حاضر و وضعيت كنوني حاكم بر سياستهاي جهاني و بين المللي است، گرچه در موقعيت مطلوب و آرماني كه اهداف عالي دين در ساير جهات در بالاترين سطح خود جامعه عمل پوشد، امنيت مطلق نيز حاكم خواهد گشت كه در مباحث آينده بدان اشارت خواهد شد.

جايگاه و ارزش امنيّت در قرآن و روايات

گذشت كه دولت در اسلام برآيند نيازها و احتياجات واقعي مردم است و بر اين اساس كشف اولويت يك وظيفه بر ساير وظايف از منظر ديني، نيازمند مراجعه به متون ديني و استخراج اساسي ترين و بنياني ترين مطالبات و احتياجات مردمي از لابه لاي آيات و روايات است.

از متون ديني اين چنين به دست مي آيد كه امنيت در بعد جاني آن، از نعمتهاي بزرگ خداوند و مقدم بر ساير نيازمندي هاي بشر است كه ما در ادامه اين بحث به برخي آيات و روايات ضمن چند عنوان مي پردازيم.

1. امنيت نعمت بي بديل الهي

قرآن كريم مي فرمايد: «لايلاف قريش ايلافهم رحلة الشتاء و الصيف فليعبدوا ربّ هذا البيت الّذي اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف».

از برخي روايات به دست مي آيد كه اين سوره در تعقيب سوره فيل بوده و آن دو را يك سوره دانسته اند.3

بر اين اساس، مضمون كلّي اين دو سوره اين است: ما جريان شكست اصحاب فيل را پيش آورديم تا قريشيان به حمايت و دفاع ما از شهر مكه و خانه خود مطمئن شوند و آنان كه در پناه ما جاي گرفته اند، احساس آرامش كنند و گردهم جمع شوند و زمستان و تابستان براي كار تجارت به يمن و شام كوچ كنند. آنان بايد به پاس اين نعمت، پروردگار اين خانه را پرستش كنند. همان خدايي كه زمينه شكوفايي اقتصادي آنان را فراهم ساخت و از گرسنگي نجاتشان داد و احساس ناامني آنان را تبديل به امنيت كرد.

باز قرآن كريم موضوع امنيت را به عنوان منّتي بزرگ بر مؤمنان تحت ستم و آزار كافران ياد كرده و مي فرمايد:

«و اذكروا اذ انتم قليل مستضعفون في الارض تخافون ان يتخطفكم الناس فآواكم و ايّدكم بنصره و رزقكم من الطيبات لعلّكم تشكرون»4.

در اين آيه موضوع امنيت پيش از اقتصاد و امور معيشتي مطرح شده، ولي در سوره ايلاف امر معيشت پيش از آن آمده است. شايد بتوان گفت اگر امنيت در حوزه مسائل داخلي منظور باشد، اقتصاد و اصلاح امر معيشت از پايه هاي امنيت داخلي و مقدم بر آن است؛ زيرا جرم و جنايت از صاحبان شكمهاي گرسنه، كاري دور از انتظار نيست.

مطابق حديثي از نبي اكرم(ص): فقر انسان را تا مرحله كفر نزديك مي كند.5 ناامني محيط مكه پيش از اسلام، بيشتر داخلي و بر اثر گرسنگي و فقر بود و همين امر بود كه قبايل مختلف را به قتل و غارت يكديگر وادار مي كرد.

اگر امنيت در حوزه تهديدات خارجي مورد نظر باشد، وضعيّت معيشت مردم، چندان در آن تعيين كننده نيست، بلكه وجود امنيّت و نبود تهديد خارجي، تأمين كننده زمينه مساعد براي رشد و شكوفايي اقتصادي و مقدم بر آن است. نيز قرآن كريم ناامني را از عوامل امتحان مؤمنان دانسته و مي فرمايد:

«و لنبلونكم بشي ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصابرين».6

برخي از مفسران مقصود از محنت ها و مصيبت هاي مذكور در آيه را در مورد مجاهدان دوره نخستين اسلام شمرده اند و آن را نوعي تمهيد و آماده سازي براي آنان دانسته اند تا بر مصائب و سختي هاي جنگ و جهاد شكيبا باشند و سستي و ضعف از خود نشان ندهند.7 مرحوم طبرسي منشأ خوف را تصميم مشركان بر عداوت با مؤمنان ذكر كرده است، گرچه برخي ديگر آن را به طور عام معنا كرده اند.8

از مقابله خوف با از دست دادن ساير سرمايه ها، به دست مي آيد كه مقصود از آن، از دست دادن امنيت جاني است، و از قرار گرفتن آن در صدر موارد ياد شده استفاده مي شود كه امنيّت، به ويژه در بعد جاني آن، بر ساير نعمت هاي الهي مقدم است و از كف دادن آن نيز مصيبتي بزرگتر نسبت به از دست دادن ساير نعمتهاي مادي خداوند به حساب مي آيد.

همچنين در اين باره مي فرمايد:

«...ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النّعيم».9

حضرت صادق(ع) در باره اين آيه كريمه فرمودند:

«مقصود از نعمت ها كه در قيامت از انسان درباره آن سؤال مي شود، امنيّت و سلامتي و ولايت حضرت علي(ع) است».10

در نگاه اوّل به اين حديث، دو احتمال در معناي آن مي رود، نخست اين كه از انسان مي پرسند آيا امنيّت و سلامت و ولايت علي بن ابي طالب(ع) را داشته اي يا نه؟ در اين صورت، وظيفه فرد آن است كه در صدد كسب هر يك از اين سه چيز باشد. ديگر اين كه سؤال مي شود كه با نعمت موجود ولايت، امنيت و سلامت چه كرده و چگونه از آن استفاده كرده اي؟

احتمال نخست به دو دليل مردود است، اوّل آن كه ظهور كلام «عن النّعيم» دلالت بر نعمت موجود دارد و اين كه با آن چه كرديد؟ دوم آن كه لحن آيه شريفه «ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم» پرسش مؤاخذه اي و تكليفي است، در حالي كه در بسياري از موارد، سلامت و امنيت از قدرت و اختيار انسان خارج است. در اين صورت، چگونه انسان بر كاري كه خارج از توانايي و اختيار او است از سوي خداوند مورد مؤاخذه و سؤال واقع مي شود؟ گذشته از اين كه اصل در موجودات و از جمله انسان بر سلامتي و حصول آن است و مرض، عارضي و خلاف جريان عادي است و بر اين اساس، سؤال هم از همين نعمت موجود و چگونه برخورد كردن با آن است، نه كسب آن. وحدت سياق هم، احتمال اول را در مورد دو امر ديگر نيز منتفي مي سازد.

بنابراين، معناي دوم در روايت تقويت مي شود و بر اين اساس مسؤوليت انسان در برابر اين نعمت ها به دو گونه است، يكي از جهت پاسداشت و حفاظت از آن و ديگري كيفيت بهره برداري و برخورد با آن.

ممكن است اين اشكال به ذهن بيايد كه مردمان در باره ولايت تنها از نحوه استفاده و كيفيت برخورد با آن مورد پرسش نيستند، بلكه از اصل تحصيل و داشتن آن نيز مورد سؤال واقع مي شوند. پاسخ اين است كه موجوديّت در مورد سلامت و امنيت با موجوديّت در باب ولايت متفاوت است.

آن دو امر اول، پيش از وجود در جهان خارج و عينيّت، هيچ گونه موجوديّتي جز در عالم ذهن و مفاهيم ندارند، در حالي كه مسأله ولايت مورد جعل الهي است و پيش از تحقق خارجي آن، درعالم جعل و اعتبار الهي موجود است و لذا دور افتادگان از وادي ولايت مسؤول اند كه با اين نعمت مجعول خداوندي كه براي پذيرفتن و دلدادگي به آن قرار داده شده چه كردند؟ گرويدند يا نه؟ و دارندگان آن نيز مورد سؤال اند كه آيا نسبت به وظايفي كه در قبال آن داشته اند به خوبي قيام كرده اند يا نه؟

باز حضرت صادق(ع) در روايتي فرمودند: «خمس خصال من فقد واحدة منهن لم يزل ناقص العيش زايل القلب، مشغول القلب، فاوّلها: صحة البدن و الثانية: الامن و الثالثة: السعة في الرزق، و الرابعة: الانيس الموافق...و الخامسة و هي تجمع هذه الخصال: الدعة».11

اشكالي كه در مورد اين روايت به نظر مي رسد اين است كه در اين حديث آسودگي و راحتي عنواني مستقل از ساير موارد مذكور در آن آمده است كه نشان استقلال آن است، در حالي كه حديث در مورد آن مي گويد: اين امر در بردارنده ساير امور و جامع آن است. در اين صورت نمي توان آن را موضوعي جدا از ساير موضوعات دانست، بلكه در حقيقت حاصل اجتماع اين امور در مورد انسان است.

براي حل اشكال مي توان گفت اين مطلب صحيح است كه آسودگي خاطر، آن امور مذكور در روايت را لازم دارد و راحتي خيال به هر يك از آنها ميسّر نيست، ولي اين چنين نيست كه بااجتماع اين امور، الزاماً آسودگي خاطر و رفاه روحي نيز حاصل شود.

چه بسيارند كساني كه با وجود داشتن و برخورداري از آنها باز هم از امنيت خاطر بي بهره اند و در نگراني به سر مي برند. بنابراين، گذشته از آن انسان لازم است از سلامت روحي و طمأنينه نفساني و ايماني نيز برخوردار باشد تا خاطري آرام داشته باشد و لذا بدين جهت و از اين نگاه خود يك امر مستقل و جداگانه محسوب مي گردد.

اميرمؤمنان(ع) وقتي مردم را به تأمل در احوال مؤمنان در گذشته دعوت مي كند، كه در شديدترين و دشوارترين وضعيت به سر مي بردند و از هر سو عوامل ترس و پريشان حالي و تلخكامي به جانب آنها روي آورده بود و آنان با صبر و متانت و بردباري آن را پشت سر گذاشته بودند، مي فرمايد:

«حتي اذا رأي الله سبحانه جدّ الصبر منهم علي الاذي في محبته و الاحتمال للمكروه من خوفه جعل لهم من مضايق البلاء فرجا فأبدلهم العزّ مكان الذّل و الأمن مكان الخوف فصاروا ملوكا حكّاماً و أئمّة اعلاماً».12

در اين بخش ها، حصول امنيّت، به عنوان پاداشي براي جهاد و صبر آنان معرفي شده است و خود گوياي اهميّت بسيار و جايگاه عالي آن از منظر الهي و در نگاه اميرمؤمنان است.

امنيّت؛ نعمت مجهول

اين جمله مشهور است كه: «نعمتان مجهولتان الصّحة و الامان».13 در تتبّعي كه صورت گرفت، گرچه نتوانستيم براي اين كلام مدركي كه حاكي از حديث بودن آن باشد و به معصومي مستند شود، دست يابيم، ولي كلامي است مشهور و بر فرض كه حديث هم نباشد، برگرفته از مضامين احاديث و حدّاقل بيان گر نوع نگرش مؤمن در فرهنگ اسلامي به موضوع امنيت است.

اقتضاي تحقيق در مورد اين كلام، اين است كه اگر مقصود از مجهول بودن، جهل به ارزش آن دو باشد، در اين صورت اسناد كلمه «مجهولتان» به «نعمتان» مجاز خواهد بوده، در حالي كه اسناد مجازي خلاف اصل در محاورات است و بناي عقلا در استعمالات واژه ها و نسبت ها بر استعمال حقيقي است.

بنابراين، مطابق اين روايت، خود اين دو نعمت مجهول اند. با اين بيان كه: علم بر دو گونه است، تفصيلي و اجمالي. علم تفصيلي اين است كه حقيقتي با تمام ابعادش براي انسان روشن باشد، برخلاف علم اجمالي كه در مورد آن حقيقت جاي گرفته در ذهن مورد غفلت بوده و در برابر ديد مستقيم آن، آشكار و روشن نباشد.

پزشكان مي گويند نشانه سلامتي يك عضو آن است كه انسان به وجود آن در خود توجه نداشته باشد. وقتي آن عضو به درد مي آيد وجود آن را احساس مي كند و همين احساس، نشانه مريضي اوست. پس انسان گرچه به طور اجمال مي داند كه مثلاً داراي معده، كليه، قلب، مثانه و...مي باشد ولي نگاه تفصيلي به آن نداشته و از آن غافل است، وقتي از ناحيه آن عضو احساس درد و رنج مي كند وجود آن را در خود احساس مي كند.

صحت و امنيت از همين مقوله اند، زيرا اگر چه انسان در حال سلامتي و امنيت اجمالاً به آن واقف است، ولي اين دانستن غالباً در هاله اي از غفلت و بي خبري و در نوعي از جهل پنهان مي ماند. انسان از دو راه به وجود و ارزش فوق العاده آن به روشني پي مي برد. يكي از باب «تعرف الاشياء باضدادها» وقتي به ضد آن گرفتار مي شود، و ديگري زماني كه با تلقين و تبليغ و توجه دادن مستمر، به وجود و حضور آن متوجه شود.

عدم توجه كافي به اين دو نعمت گرانبها خسارات سنگيني بر جامعه در پي دارد؛ زيرا بي اطلاعي و احساس نكردن نعمتي موجب مي شود تا جامعه نسبت به آفات و عوامل مخلّ و مزاحم آن حساسيت لازم را نداشته باشد و در پاسداري از آن سستي به خرج دهد. اين بي توجهي و عدم مراقبت، خود نوعي ناسپاسي در برابر نعمت خداوندي محسوب شده و موجبات سلب و يا تضعيف آن را فراهم خواهد ساخت.

امنيت از ويژگي هاي شهرخوب

براي معرفي شخص، شي ء و منطقه اي خاص، بايد بهترين، سرآمدترين و بايسته ترين ويژگي ها و صفات آن به قلم و زبان آيد.

ذكر يك چيز و همراه كردن آن با وصفي خاص نشان دهنده اعتنا و اهميت بسياري است كه آن وصف براي گوينده آن از بين ساير اوصاف دارد. خداوند در قرآن كريم وقتي براي بيان آفرينش استثنايي انسان و خلقت ويژه او به اموري قسم ياد مي كند، در نهايت، شهر مكه را در اين رديف آورده و آن را با ويژگي امنيت همراه مي كند.14 اين ويژگي براي شهر مكه در آيات ديگر نيز ذكر شده است.15

و اين خود بيانگر نقش يگانه و ضرورت وجود امنيّت براي زندگي جمعي و حيات مادّي و معنوي بشر است. لذا بنيانگذار خانه توحيد، به عنوان معمار بيت الله، بهترين خواسته خود از خداوند در باره شهر مكه و بايسته ترين چيزبراي آن را امنيّت دانسته و آن را مهمترين مطالبه خود از خداوند قرارداده و آنگاه معيشت فراخ را براي اهل آن طلبيده است.16

قرآن كريم جريان ورود حضرت يعقوب و همسر و فرزندانش بر فرزند مصيبت كشيده و به دولت رسيده خود، حضرت يوسف را بيان كرده و مي فرمايد:

«فلمّا دخلوا علي يوسف آوي اليه ابويه و قال ادخلوا مصر ان شاء الله آمنين».17

در اين بخش ها حضرت يوسف، خطاب به پدر و مادر و برادران خود مصر را مكاني امن براي ايشان دانسته و امنيت آنان را از جهت وجود و حاكميت امنيت در شهر و نبود عوامل ناامني در آن تضمين كرده است.

البته اين احتمال نيز مي رود كه سخنان آن بزرگوار ناظر به امنيت حاكم در مصر نباشد، بلكه آن حضرت، امنيت را براي خصوص آنان تضمين كرده باشد كه از ناحيه من به شما ستمي نخواهد رسيد. در اين صورت، اهميت و ارزش اصل امنيت مورد توجّه بوده است.

البته احتمال دوم قدري ضعيف به نظر مي رسد، زيرا اوّلاً: قرآن نقل مي كند كه آن حضرت، برادران خود را پيش از اين بخشيده بود.18 و با اين حال، احتمال آزار و خطري نبوده است تا آن حضرت تأمين داده باشد و ثانياً: در بين آنان پدر و مادر او هم بودند، كه در مورد حضرت يوسف گناهي نكرده بودند تا نيازي به تأمين خاص باشد و ثالثاً: تضمين امنيت آنان از ناحيه خود را منوط به خواست الهي كردن گرچه در واقع اشكالي ندارد ولي چنين سخني خلاف محاورات عرفي در تضمين و تعهد شخصي نسبت به كاري در مورد ديگران است. كاري كه اطمينان به عملي شدن آن، رفع پريشاني از آنان كرده و احتمال خلاف آن، مايه پريشاني آنها مي شود.

باز قرآن كريم مي فرمايد:

«و جعلنا بينهم و بين القري التي باركنا فيها قري ظاهرة و قدّرنا فيها السّير سيروا فيها ليالي و ايّاماً آمنين».19

اين آيه در باره اهل سبا آمده است كه در يمن به سر مي بردند و با مسافرتهاي پي در پي به سوي شام، به كار تجارت و سياحت و غير آن مي پرداختند و در مقام بيان منّت خود به آنان، امنيت را ذكر كرده است.

در اين آيه به امنيت پايدار اشاره شده است و اين كه در تمام روزها و شبهايي كه در اين مسير طي مي شد، امنيت و آرامش حاكم بود و اين گونه نبوده است كه روزي چنين باشد و روزي غير آن و يا منطقه اي داراي آن باشد و جاي ديگر فاقد آن. اين نكته اي است كه توجه به آن در سياستهاي كلان امنيتي كشور بسيار مهم است و امنيت در تمام ابعاد جاني، مالي و... وقتي آثار خود را نشان مي دهد كه قابل اعتماد و پايدار و مستمر باشد. تزلزل و ناپايداري در امنيّت ناكامي و بي اعتمادي به بار خواهد آورد و به سرمايه گذاري ها و برنامه ريزي هاي بلند مدّت در ابعاد مختلف لطمه اي جدّي وارد خواهد كرد.

نيز قرآن مجيد مي فرمايد:

«ضرب الله مثلاً قرية كانت آمنة مطمئنة يأتيها رزقها رغداً من كلّ مكان فكفرت بأنعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما كانوا يصنعون».20

برخي اين قريه را مكه و برخي غير آن دانسته اند كه در بحث ما اهميت چنداني ندارد و در هر صورت، قريه اي به عنوان نمونه ذكر شده و از مهمترين اوصاف آن امنيت و وضعيّت خوب اقتصادي، نام برده شده است.

نكاتي در آيه قابل توجه است:

1. در آيه كريمه پس از صفت امنيّت، اطمينان آمده است و در معناي آن گفته اند: «محل استقرار و سكونت مردم آن است و اهل آن نيازي به انتقال از آن به جاي ديگر به جهت احساس ناامني و گرسنگي ندارند».21 و اين نكته نشان مي دهد كه از عوامل مهم در باب مهاجرتها و توسعه بي رويّه شهرهاي بزرگ وجود ناامني و عقب ماندگي اقتصادي در مناطق مختلف است و به ويژه مسأله امنيّت نقش عمده تري دارد؛ زيرا ممكن است مردم با درآمد كم قناعت كرده و تحمّل كنند ولي وجود ناامني و مخاطره جاني براي هيچ كس قابل تحمّل نيست و به سرعت مناطق ناامن را از وجود ساكنان آن خالي مي كند.

2. امنيت و رونق اقتصادي از نعمت هاي بزرگ الهي اند كه سپاسگزاري و شكر لازم دارد و يقيناً شكرگزاري از آن، تنها از طريق زبان حاصل نمي شود. شكر عملي آن هم به پاسداري و استفاده بهينه از آن در جهت خدمت به خلق و ارتقاي معنويت و رفاه عمومي و مهمتر از آن پيش گيري از غفلت زدگي و شيوع فساد و گناه در جامعه است، و در غير اين صورت كفران نعمت شده و خود عامل عمده سلب آن است.

3. در آيه كريمه از گرفتاري مردم آن منطقه به گرسنگي و ناامني پس از برخورداري از آن به لباس تعبير شده است؛ زيرا همچنان كه مرحوم طبرسي فرموده است اثر گرسنگي و ترس مانند لباس بر انسان ظاهر مي شود.22 فقر و خوف از اموري اند كه به سرعت و شدّت، آثار زيان بار خود را بر فرد و جامعه تحميل مي كند و پريشاني و ناتواني و درماندگي با شتاب هر چه بيشتر، خود را نشان مي دهد.

امنيت، خواسته مؤمن از خداوند

دعاهاي رسيده از معصومان(ع) اين ويژگي را دارد كه در آن مصالح واقعي و نيازهاي حقيقي و قطعي بشر مطرح و از خداوند طلب شده است و نيز به مفاسد و زيانهاي جدّي او توجّه و از آن پرهيز داده شده است. ما در دعاها خواهيم توانست به مطالبات حقيقي انسانها و جامعه بشري پي برده و بر اساس آن برنامه ريزي و سياست گذاري كنيم. امنيت مقوله اي است كه در بسياري از دعاها در رديف نخست مطالبات بنده از خداوند قرار گرفته است.

حضرت ابراهيم(ع)، اولين خواسته خود از خداوند در خصوص شهر مكّه را امنيت براي آن قرارداد و اين گونه از او طلب كرد:

«و اذ قال ابراهيم ربّ اجعل هذا بلداً آمنا و ارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و اليوم الآخر».23

خواسته آن حضرت از خداوند خواه جعل تكويني باشد و خواه جعل تشريعي، نشان از اهميتي است كه آن بزرگوار براي موضوع امنيت قائل است. از امام حسن(ع) نقل شده است كه رسول گرامي(ص) بين دو ركعت اول نماز ظهر مي خواندند:

«اللهم و اسئلك السعة و الدّعة و الامن و الكفاية و السّلامة».24

درمورد اين دعا ممكن است اشكال شود كه مقصود از «أمن» در اين كلام، امنيت از خطرهاي آخرت است.

پاسخ اين است كه گرچه واژه «امن» داراي اجمال است، ولي وحدت سياق در دعا قرينه بر اين است كه مقصود از آن، امنيت جاني از خطر دشمن است، زيرا ساير خواسته هايي كه در اين رديف آمده است، ظاهر در نعمت ها و مصاديق دنيوي آنند.

اميرمؤمنان در تعقيب نماز ظهر مي خواندند:

«اللهم لاتدع لي ذنباً الاّ غفرته و لاخوفاً الاّ آمنته».25

البته سياق واحد دو بخش از دعا اقتضا مي كند كه مقصود از خوف در بخش دوم مربوط به امور آخرت باشد و امنيت اين جهاني را كه مورد بحث ماست شامل نباشد و مؤمن از خداوند مي طلبد كه او را از آن چه مايه نگراني او نسبت به عذاب هاي برزخي و عالم قيامت است برهاند، ولي ممكن است بگوييم: از اين جهت كه جمله «و لاخوفاً» نكره در سياق نفي است ظهور در عموم دارد و تخصيص آن نياز به قرينه اي قوي تر از ظهور عام دارد و اين اقوي بودن يا به نص است يا به اظهر بودن و وحدت سياق. در جايي كه جمله اي ظهور در معنايي داشته باشد و جمله بعد ظاهر در معنايي نباشد، قرينه بر ظهور پس از آن است و در جايي كه آن جمله نيز در معنايي ظاهر باشد، در صورتي وحدت سياق مقدم مي شود كه ظهور او قوي تر باشد، در حالي كه، در اين جمله ها اين گونه نيست و عموميت بخش اخير منافاتي با مفاد فراز پيش ندارد.

دعاي مخصوص حضرت سجّاد(ع) درباره مرزبانان و مجاهدان26 و توجه و دقّت در بخش هاي آن نشان اهتمام خاصي است كه پيشوايان دين، به موضوع امنيت و ضرورت وجود آن براي حيات مادّي و معنوي جامعه از خود بروز داده اند.

وعده الهي به پيامبر(ص) و مؤمنان

رسول اكرم(ص) پيش از جريان حديبيّه در خواب ديد كه خود و اصحابش در كمال امنيت وارد مكه شدند و به انجام مناسك پرداختند ولي در آن سال آن رؤيا محقق نشد.

قرآن كريم وعده عملي شدن آن را به پيامبر اكرم مي دهد و مي فرمايد:

«لقد صدق الله رسوله الرّؤيا بالحق لتدخلّن المسجد الحرام ان شاء الله آمنين محلّقين رؤوسكم و مقصّرين لاتخافون فعلم ما لم تعلموا فجعل من دون ذلك فتحا قريبا.»27

اين وعده الهي در سال آينده آن جامه عمل پوشيد و پيامبر اكرم(ص) همراه با ياران خود در ماه ذي القعده سال هفتم هجري بي آن كه از سوي مشركان كوچكترين گزندي به او و يارانش برسد وارد مكه شدند و طيّ سه روز اقامت در آن شهر در كمال امنيّت مناسك عمره را كه به عمرة القضا معروف است به جاي آوردند و سپس پيروزمندانه از آن خارج شدند و به مدينه بازگشتند.

در اين سفر، امنيّت همه جانبه مسلمانان، در شهري كه ناامن ترين نقطه براي آنان به حساب مي آمد و در اثر همين آزار و شكنجه هاي طاقت فرساي قريش بود كه مسلمان ها پا به هجرت گذاشتند، بزرگترين نعمت خداوندي براي آنها به شمار مي رفت كه براي همگان جالب و ديدني بود. نوشته اند28 زنان و مردان و كودكان گرد هم آمده بودند و ورود شكوهمند رسول خدا(ص) و يارانش و طواف آنان را نظاره گر بودند.

از نعمت هاي بهشتي

در آيات مختلفي نعمت امنيت از بارزترين نعمت هاي بهشت معرفي شده و برخورداري از آن، ويژگي مهم مؤمنان در قيامت محسوب شده است.29

اميرمؤمنان پس از بازگشت از صفين در وصيتي در باره اموال خويش اين چنين نوشت:

«هذا ما امر به عبداللّه علي بن ابي طالب اميرالمؤمنين في ماله ابتغاء وجه الله ليولجني به الجنة و يعطيني به الأمنة».30

گرچه امنيت در اين موارد مربوط به بهشت است و بحث ما امنيت در دنياست ولي اولاً: از مجموع آيات و روايات به دست مي آيد كه نعمت هاي بهشتي برآمدن آرزوها و خواسته هاي مادي و معنوي و فوق آن است. قرآن كريم مي فرمايد: «و هم فيما اشتهت انفسهم خالدون».31

از اين آيه استفاده مي شود، آنان آرزوهايي داشته اند كه برآورده نشده و يا ناقص بوده است و خداوند وعده مي دهد كه بهشت جاي برآمدن آن خواسته هاست. بسياري از مؤمنان كه در دنيا از داشتن نعمت هاي خداوندي محروم ماندند از خالص ترين و ناب ترين صورت آن در آخرت بهره مندند. بنابراين، هر چه بر روي يك نعمت بهشتي تأكيد و تمجيد بيشتري صورت پذيرد، نشانه اهميت و ضروري تر و خوشايندتر بودن آن براي مؤمن در دنيا است.

ثانياً: گفتيم امنيت مقوله اي داراي مراتب مفهومي است و چون بالاترين و ناب ترين مرتبه آن تنها در بهشت قابل تحقيق است، تعظيم از يك مرحله آن در واقع نوعي بزرگداشت از مراتب نازل آن نيز هست.

ثالثاً: مطابق آيه كريمه مؤمنان در بهشت به هر نعمتي مي رسند و مي گويند ما نمونه آن را در دنيا ديده ايم و با آن آشناييم. آنچه در آخرت مشاهده مي كنند شبيه همان است كه با فاصله اي بسيار زياد در دنيا ديده اند.32 بنابراين، اهميت دادن به نعمتي خاص در بهشت در حقيقت مهم دانستن اصل آن محسوب مي شود.

وظيفه اساسي دولت

گذشت كه دولت اسلام برآيند نيازها و احتياجات واقعي بشر است و در طيّ آيات و روايات روشن شد كه امنيت مهم ترين و بديهي ترين مطلوب جامعه انساني و ايماني است و لذا در روايات، تأمين امنيت از وظايف مهمّ دولت به شمار آمده كه نمونه هايي از آن ذكر مي شود.

1. در روايت فضل بن شاذان از حضرت رضا(ع) در باره فلسفه و حكمت جعل اولي الامر كه پيش از اين ذكر آن رفت، جلوگيري از تعدي به حقوق ديگران و منع ظالمان از تجاور به ساحت مظلومان از وظايف خطير حكومت به حساب آمده است.33

در نامه اي كه اميرمؤمنان(ع) به معاويه مي نويسد، مي فرمايد:

«و الواجب في حكم الله و حكم الاسلام علي المسلمين بعد ما يموت امامهم او يقتل، ضالاً كان او مهتديا، مظلوماً كان او ظالماً، حلال الدم او حرام الدم، الاّيعملوا عملاً و لايحدثوا حدثاً و لايقدّموا يداً و لارجلاً و لايبدئوا بشي ء قبل أن يختاروا لأنفسهم اماماً عفيفاً عالماً عارفاً بالقضا و السنة يجمع امرهم و يحكم بينهم و يأخذ للمظلوم من الظالم حقّه و يحفظ اطرافهم و يجبي فيئهم و يقيم حجتهم و يجبي صدقاتهم».34

در اين نامه، آن حضرت با جمله: «يأخذ للمظلوم من الظالم حقه» به امنيت داخلي و با جمله: «و يحفظ اطرافهم» به امنيت خارجي اشاره فرموده است، و آن را از اموري دانسته است كه جز با وجود دولت و زمامدار، محقق نمي شود. اين موضوع گرچه خود حقّي از حقوق عمومي است ولي پس از تصدّي دولت، ايفاي آن به عنوان اداي حق عمومي و تكليفي الهي و وظيفه دولت به شمار مي رود.

اميرمؤمنان در ردّ منطق خوارج مي فرمايد:

«هولاء يقولون: لا امرة الا للّه و انّه لابدّ للناس من امير برّ او فاجر، يعمل في إمرته المؤمن و يستمتع فيها الكافر و يبلغ الله فيها الاجل و يجمع به الفي ء و يقاتل به العدوّ و تأمن به السبل و تؤخذ به للضعيف من القوّي حتي يستريح برّ يستراح من فاجر».35

از ديدگاه علي(ع)، ناامني مقوله اي است كه با آنارشيسم و عدم وجود دولت آميخته است و دولت و امنيّت رابطه اي ساختاري و ماهوي دارند به گونه اي كه براي تحقّق آن چاره اي از وجود دولت نيست، حتي اگر زمامدار فرد يا گروهي فاسد و فاجر باشند.

و آن چه به عنوان آثار دولت و زمامدار در اين خطبه آمده است رابطه اي مستقيم يا غير مستقيم با مسأله امنيت دارد.

اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه حكومت فاجر گرچه براي مؤمن امنيتي كامل تأمين نمي كند ولي در مقايسه با آنارشيسم وجود ناامني در آن كمتر است و لذا امنيّت مورد نظر در اين خطبه نسبي است.

نكته ديگر اين كه مقصود از «بلوغ اجل ها» رسيدن اجل هاي طبيعي است؛ زيرا در اوضاع ناامني و رواج قتل و تجاوز به نفوس، اجل ها پيش افتاده و قبل از رسيدن به حدّ عادي و طبيعي مقرّر خود، اتفاق مي افتند.

حضرت رضا(ع) در قسمتي از روايت طولاني كه عبدالعزيز بن مسلم نقل مي كند، فرمود:

«..بالامام...منع الثغور و الاطراف؛

به وسيله امام مرزها و حدود كشور پاسداري مي شود.»36

امام حسين(ع) مي فرمايد:

«اللهم انك تعلم انه لم يكن الّذي كان منّا منافسة في سلطان و لا التماس شي ء من فضول الحطام ولكن لنردّ المعالم من دينك و نظهر الإصلاح في بلادك فيأمن المظلومون من عبادك و تقام المعطّلة من حدودك».37

اين سخنان به اميرمؤمنان(ع) نيز نسبت داده شده است.38

در اين مرامنامه، آن حضرت ايجاد امنيت را از جمله اهداف خود در تشكيل دولت و حكومت توسط خويش مي داند.

پاورقيها:

14. سوره تين، آيه 3 ـ 1.

1. دراسات في ولاية الفقيه، ج2،ص 23 ـ 21.

17. سوره يوسف، آيه 99. آنگاه كه آنان بر يوسف وارد شدند، پدر و مادر خود ـ خاله آن حضرت و همسر پدر ـ را مأوي داد و زير چتر حمايت ويژه خود گرفت و به همه آنان گفت: بر شهر مصر وارد شويد كه با خواست خداوند در امن به سر خواهيد برد.

19. ما ميان آنان و مناطقي كه بركت هاي خود را در آن نازل كرده بوديم قريه هايي به صورت پي درپي و زنجيره اي قرار داده بوديم و حركت در آن را اندازه گيري كرده بوديم و گفتيم در آن شبها و روزها راه پيماييد در حالي كه در آرامش و امنيّت خواهيد بود. سوره سبأ، آيه 18.

10. بحار الانوار، ج35، ص426.

13. دو نعمت مجهولند: 1 ـ صحت و سلامتي. 2 ـ امنيت. سيد عبدالله جزايري، التّحفة السّنّية، نسخه خطّي كتابخانه آستان قدس رضوي، ص67. آنچه در روايت پيامبر(ص) آمده است با اين تعبير است: نعمتان مكفورتان الأمن و العافية. بحار الانوار، ج81، ص170.

16. بقره، آيه 125.

18. سوره يوسف، آيه 92.

15. سوره عنكبوت، آيه 67؛ قصص، آيه 57؛ ابراهيم، آيه 37 و بقره، آيه 126 ـ 125.

11. وسايل الشيعه، ج14، ابواب مقدمات، باب 14، ج7، ص31. پنج چيز است كه اگر كسي فاقد آن باشد زندگيش دچار كمبود و قلبش پريشان و ناآرام خواهد بود: 1 ـ صحت و سلامت بدن 2 ـ امنيت 3 ـ روزي وسيع 4 ـ همدم همراه و پنجم راحتي و آسودگي كه جامع اين امور است.

12. آن گاه كه خداوند جديّت در شكيبايي و صبر بر آزار مشركان در راه محبت او و تحمّل ناگواري ها از خوف او را از آنان ديد، تنگناهاي زندگيشان را گشايش داد و ذلت و خواري آنها را به عزت و خوف و ناامني شان را به آرامش و امنيت مبدّل ساخت. نهج البلاغه، تحقيق صبحي صالح، خ192، ص296.

2. همان، ص25.

26. صحيفه سجادّيه، دعاي 26.

23. پروردگارا! اين شهر را امن قرار ده و مردم آن را از ميوه ها روزي ده، آنان كه به خدا و قيامت ايمان آورند. سوره بقره، آيه 126.

25. بار خدايا! هيچ گناهي را جز آن كه ببخشي و هيچ ترس و وحشتي را مگر آن كه مرا از آن ايمن سازي براي من باقي مگذار. همان، ج86، ص65.

20. خداوند قرايي را مثال مي زند كه در امنيت و استقرار به سر مي برد و فراخناي معيشت از هر ناحيه به سويشان روي آورده بود. سپس آنان به نعمتهاي خداوند كفران ورزيده و ناسپاسي كردند. خداوند نيز به جهت كارهاي ناروايشان به لباس ترس و گرسنگي دچارشان كرد. سوره نحل، آيه 112.

27. به يقين خداوند آنچه در خواب به پيامبرش نماياند، راست و حق است كه قطعاً شما به خواست خداوند وارد مسجد الحرام خواهيد شد در حالي كه در امن بوده و سرهاي خود را تراشيده و تقصير مي كنيد و از گزند مشركان خوفي نخواهيد داشت، پس او به آن چه شما نمي دانستيد آگاه بود و پيش از ورود به آن، فتحي نزديك (فتح خيبر) برايتان مقرّر ساخت. سوره فتح، آيه 27.

24. پروردگارا! از تو گشايش و راحتي و امنيت و كفايت و سلامت، خواهانم. بحارالانوار، ج87، ص65.

29. سوره سبا، آيه 37؛ انعام، آيه 82؛ دخان، آيه 55؛ حجر، آيه 46 و فصلت، آيه 40.

28. مجمع البيان، ج9، ص127.

22. همان، ص390.

21. مجمع البيان، ج6، ص389.

34. حكم واجب خدا و اسلام بر مسلمانان اين است كه پس از آن كه پيشوايشان بميرد يا كشته گردد، چه گمراه بوده و چه هدايت يافته، ستمديده باشد يا ستمگر، حلال خون يا حرام خون، اقدام به هيچ كاري نكنند و حادثه اي پديد نياورند .

36. اصول كافي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، ج1، ص200.

30. اين است آنچه بنده خدا علي بن ابي طالب اميرمؤمنان در مورد دارايي خود دستور انجام آن را مي دهد براي كسب رضايت و توجه الهي تا او را وارد بهشت كرده و در قبال آن امنيت بدو عطا كند. نهج البلاغه، تحقيق صبحي صالح، ص389، نامه 24.

31. بهشتيان از آنچه ميل نفساني آنان باشد برخوردار بوده و در آن جاودانند. سوره انبيا، آيه 102.

3. مجمع البيان، 5441.

37. بار خدايا! تو مي داني كه آنچه كرديم از سر قدرت طلبي و آز دنياطلبي نبوده است، بلكه براي آن بوده است كه نشانه هاي دين تو را برگردانده و اصلاح را در جامعه نمودار و ظاهر كنيم تا ستمديدگان از بندگانت احساس امنيت كرده و حدود تعطيل شده، جريان يابد. تحف العقول، انتشارات بصيرتي، قم، ص239.

38. نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص406، صبحي صالح، ص189، خ 131.

32. سوره بقره، آيه 25.

35. آنان مي گويند: امارت جز براي خداوند نيست در حالي كه مردم ناچارند اميري داشته باشند، نيكوكار باشد يا بد عمل، تا مؤمن در سايه حكومت او بر انجام وظايفش قيام كرده و كافر به زندگي خود بپردازد و خداوند به هر كس عمر تعيين شده اش را عطا كند (كشت و كشتار موجب اجل هاي زودرس نشود) و ثروت مردم به وسيله او گردآوري شده و با دشمن نبرد شود و راه ها امنيت يابند و حق مظلوم از ستمگر گرفته شود، تا اين كه انسان هاي نيك در راحتي به سربرند و از ناحيه بدكاران ايمن شوند. نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص125، صبحي صالح، ص82، خ40.

33. علل الشرايع، مكتب حيدريّه نجف، باب 182، حديث 9، ص253.

4. سوره انفال، آيه 26. «به ياد آوريد روزگاري را كه گروهي اندك بوديد و در زمين به استضعاف كشانده شده بوديد و از اين كه مردمان شما را ربوده و آزار دهند، در ترس و وحشت به سر مي برديد، سپس خداوند پناهتان داد و با نصرت خود ياريتان كرد و از پاكيزه ها روزيتان ساخت، شايد سپاس بگزاريد».

5. محدث عباس قمي، سفينة البحار.

6. و يقيناً شما را به چيزي از ترس و گرسنگي و كم شدن ثروتها و جانها و ميوه هايتان مي آزماييم و صابران را بشارت ده. سوره بقره، آيه 155.

7. مجمع البيان، ج1، ص237. الميزان في تفسير القرآن، ج1، ص343.

8. زمخشري، كشاف، ج1، ص323.

9. سپس روز قيامت از نعمتها از شما سؤال خواهد شد. سوره تكاثر، آيه 8.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

دوری از فساد
قرآن : ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ   (سوره روم ، آیه 41)ترجمه: فساد و پریشانی به کرده بد خود مردم در همه برّ و بحر زمین پدید آمد تا خدا هم کیفر بعضی اعمالشان را به آنها بچشاند، باشد که (از گنه پشیمان شده و به درگاه خدا) باز گردند.حدیث: امام صادق(ع) : سياتي علي النّاس زمان لا ينال الملك فيه الّا بالقتل و التّجبّر و لا الغني الّا بالغصب و البخل و لا المحبّه الّا باستخراج الدّين و اتباع الهوي؛... (اصول کافی ، ج2 - ص 91)ترجمه: به زودي زماني فرا مي رسد كه در آن به سلطنت رسيدن ممكن نيست، مگر با ...

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید