تحليلى بر دفاع مقدس براساس نظريه ولايت فقيه

  • یکشنبه, 11 خرداد 1393 13:25
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3395 بار

مؤلف: رستمى

اولين هم اورد دفاع مقدس «توسعه انديشه ولايت فقيه در جهان» و تاثير آن در هدايت جنگ و مديريت درگيري با كفر است.

اصل انديشه ولايت فقيه را مي توان از مدخل مباحث فقهي مورد گفت وگو قرار داد و به دنبال ارزيابي ادله نقلي براي اثبات ولايت فقيه بود آن هم در چهارچوبي كه در پيش فرض هاي مسايل فقهي، فرض، بلكه تعريف شده است.

هرچند از اين زاويه مي توان بحث مطلوبي را مورد بررسي قرار داد ولي فعلا اين موضوع، مورد نظر ما نيست. همچنين مي توان انديشه ولايت فقيه را از مدخل مباني كلامي و سياسي بررسي نمود.

اين نيز يك بحث بسيار گسترده و طولاني را طلب مي كند كه در اينجا ضرورتا از زاويه ديگر به آن اشاره مي شود. ضرورت حكومت و جهت گيري آن اصولا اصل مديريت و مهندسي اجتماعي در هيچ شاني از شئون حيات اجتماعي تعطيل پذير نيست. يعني نه اين گونه است كه حيات جامعه نسبت به شاني از شئون آن قابل تعطيل شدن باشد و نه به گونه اي است كه بتوان اين امر را بدون يك مديريت و مهندسي اجتماعي سامان داد.

لذا هم جامعه رو به تكامل مي رود و دايما روابط آن در حال پيچيده تر شدن آن است و هم اين تكامل براساس يك هماهنگي واقع مي شود كه مي تواند اركان مختلف جامعه را در مسير اين تكامل با هم هماهنگ نمايد.

حال با توجه به همين دو نكته، كافي است كه ما ضرورت مديريت اجتماعي ( ولايت) را در تمامي شئون حيات اجتماعي بپذيريم. ولايت و سرپرستي كه شئون مختلف را بر يك محور تنظيم و بين آن تناسب ايجاد مي كند بايد به گونه اي عمل كند تا پرورش اجتماعي در هيچ مرتبه اي تعطيل نشود و يا همچون اشكال كاريكاتوري، صورت ناهماهنگي به خود نگيرد.

اين هماهنگي تكامل اجتماعي بر پايه يك مديريت تاريخي و اجتماعي واقع مي شود. بنابراين، اين نوع مديريت، ضرورت بقا جوامع انساني است.

نكته دوم اين است كه اين مديريت يا بر پايه عبوديت و بندگي خداي متعال است و هماهنگي شئون اجتماعي را براي توسعه تقرب بندگي و پرستش حضرت حق سامان مي دهد يا اين كه مديريتي است كه بر مبناي عبوديت و پرستش نيست و اين هماهنگي سازي را بر پايه توسعه پرستش دنيا سازماندهي مي كند.

با اين وصف فرض سومي وجود ندارد، چون مبناي اين اداره و مهندسي اجتماعي با عبوديت است و با اين عنصر حيات بخش در آن ملحوظ نيست.

اگر اين اداره بر مبناي عبوديت الهي شكل نگرفت. حتما انگيزه حاكم بر چنين توسعه اي، انگيزه ميل به دنيا خواهد بود. پس مقدمه دوم اين است كه چون مديريت اجتماعي نمي تواند بدون يك هدف و انگيزه مطرح شود لاجرم يا بايست آن انگيزه را به توسعه تعبد و بندگي تعريف نمود يا آن كه انگيزه حاكم بر آن حتما نيل به دنيا و تمتع مادي خواهد بود.

از همين جاست كه مي توان كليه نظام هاي حكومتي و مديريتي كه حاكم بر تاريخ بشريتند را به دو دسته تقسيم نمود:

۱- نظام هاي مديريتي الهي كه تحت مديريت، اشراف و تعاليم انبياي الهي و اوصيا معصوم (س) آنها هستند و به دنبال ايجاد يك بستر اجتماعي براي توسعه كلمه توحيد و عبوديت خداي متعال مي باشند.

۲- نظام هاي مديريت مادي و ضدديني كه تجلي مديريت فراعنه تاريخند و قطب مخالف انبيا الهي (ع) محسوب مي شوند. تقابل تاريخي دو نوع مديريت الهي و الحادي تا بدين جا به دو مقدمه ضرورت حكومت و ضرورت جهت گيري حكومت اشاره گرديد و بيان شد كه: ضرورت حكومت براي ايجاد هماهنگي در توسعه تاريخي بشر است و ضرورت جهت گيري براي تعيين هدف اين توسعه و بر پايه اين دو ضرورت است كه مي توان حكومت ها را به دو قسم تقسيم نمود.

حال اگر پذيرفتيم كه جوامع انساني داراي حكومتند و اين حكومت يا مادي است و يا الهي و معلوم شد كه هماهنگي همه شئون زندگي هم برعهده حكومت و حاكميت است، آنگاه مي توان نتيجه گيري كرد كه هر زاويه از زواياي زندگي اجتماعي كه تحت مديريت و ولايت ديني واقع مي شود ( يعني مديريتي كه مي خواهد اين زاويه را بستر تقرب و بندگي خداي متعال و توسعه كلمه توحيد قرار بدهد) حتما مورد تاخت و تاز و هجوم قدرت هاي مادي و توسعه دنياپرستي قرار مي گيرد تا بتواند وجود خود را بر چنين جوامعي تحميل كند.

از اين مدخل، حكومت و مديريت ديني براي ايجاد هماهنگي اجتماعي در مسير قرب الهي، ضرورت و قطعيت مي يابد چون اصولا هدايت تكامل اجتماعي كلمه توحيد و پرستش خداي متعال در زندگي اجتماعي بشر، رسالت حكومت ديني است و تعطيل شدن آن به معناي توسعه حكومت مادي و پذيرش سلطه حكومت غيرالهي بر روابط سياسي، فرهنگي و اقتصادي جامعه است.

از ديگر سو، چون نمي توان مديريت كفر را بر توسعه حيات انساني پذيرفت، ضرورتا نقطه مقابل آن يعني حكومت ديني بايد پذيرفته شود. عدالت و فقاهت دو ضابطه اصلي در تصدي منصب ولايت بر اين اساس، مي توان مدعي شد كه انديشه ولايت فقيه بر پايه دو انديشه استوار است:

۱- ضرورت حكومت

۲- درگيري دو نوع حاكميت در طول تاريخ كه توسعه هر يك موجب تضييق ديگري است براساس اين انديشه، بنيان ولايت فقيه بر بنيان حكومت ديني است و اين حكومت هم در عصر غيبت، قهرا در شكل حكومت عالم آگاه و متعهد نسبت به دين، تفسير مي شود.

به بيان ديگر اگر ضرورت حكومت ديني در عصر غيبت پذيرفته شد آن گاه نظام قدرتي كه براي حكومت ديني تعريف مي شود، ساختاري خواهد بود كه بر محور عدالت و فقاهت شكل مي گيرد.

در اين حالت اين دو امر جزو ضوابط مناصب اجتماعي به شمار مي رود چون بنابراين كه اين حكومت، ديني باشد. با بيان اين مطلب اخير، سه اصل مورد دقت قرا رگرفت: اصل اول پيرامون ضرورت حكومت اجتماعي و لزوم مهندسي و مديريت توسعه بود.

چون اين توسعه تعطيل پذير نيست و اصولا بدون هماهنگي واقع نمي شود. اصل دوم از ضرورت حكومت ديني از زاويه ضرورت جهت گيري در حكومت و مديريت سخن مي گفت به اين كه جهت گيري يا به سوي توسعه قرب است و يا در جهت توسعه پرستش دنيا و البته هيچ يك از اين دو روند هم تعطيل پذير نيست و بالاخره اصل سوم به اين مطلب اشاره داشت كه چون اصل توسعه ضرورت دارد و اصل جهت گيري هم بر آن حاكم است، لذا هر جا كه پاي مديريت ديني در كار نباشد عملا حضور مديريت كفر غيرقابل اجتناب مي باشد. پس مديريت ديني براي مهندسي اجتماعي در جهت توسعه تقرب، يك ضرورت محسوب مي شود. اين مديريت ديني در عصر غيبت رسول اكرم(ص) و اوصيا معصومش(س) بر مدار فقاهت و عدالت شكل مي گيرد. يعني ساختار نظام قدرت، مقيد به آگاهي و تعهد ديني است.

ولايت فقيه تئوري توسعه قدرت جهاني اسلام حال بر اساس اين تفسير از ولايت فقيه، اولين امري كه حكومت ديني بايست در سايه ولايت فقيه انجام دهد، توسعه كلمه توحيد در عالم است چون اساس ولايت فقيه به عنوان يك تئوري قدرت در سطح جهاني مطرح است نه يك تئوري قدرت در سطح منطقه اي يا ملي تا آن گاه سخن از مرزهاي جغرافيايي سياسي به ميان آيد! اين چيزي نيست جز تئوري كلمه توحيد در سراسر دنيا كه عهده دار گسترش بندگي خدا در تمامي كره خاك و منزوي كردن دولت كفر در تمامي اشكال آن است.

اين تفسير از ضرورت حكومت، در متن خود تفسيري از رسالت حكومت ديني را ارايه مي دهد. تمامي اين معاني به راحتي از كلمات حضرت امام (ره) نيز مشهود است. اصولا تئوري ولايت فقيه كه توسط امام راحل (ره) ارايه گرديد، تئوري توسعه قدرت ديني در دنياست كه براي هدايت بشريت يك ضرورت مي دانند به گونه اي كه هرگاه اين نوع مديريت، توسعه پيدا نكند، حتما نقطه مقابل آن يعني توسعه كفر واقع مي شود. از كلمات معظم له كاملا مي توان چنين تفسيري را از بنيان ولايت فقيه استفاده كرد.

نقش دفاع مقدس در توسعه قدرت جهاني اسلام بنابراين، درگيري دو قطب قدرت در عالم و رابطه متقابل بين توسعه هر يك از انزواي ديگري، مبناي انديشه ولايت فقيه امام (ره) است. بر پايه اين انديشه بود كه حضرت امام (ره) انقلاب اسلامي را در ايران به پيروزي رساندند و پس از تسخير لانه جاسوسي، درگيري با كفر بين المللي را آشكار كردند.

ايشان اين انديشه را در مقام عمل يك گام فراتر از درگيري استبداد منطقه اي به درگيري با كفر بين المللي كشاندند. اين حركت رفته رفته موجب شد تا انقلاب اسلامي به مرحله اي از توسعه سياسي در دنيا نايل شود و از مرزهاي جغرافيايي ايران فراتر رود.

طبيعي است كه دشمن نيز آرام نگيرد و راهكار جنگ تمام عيار نظام را از طريق يكي از كشورهاي همسايه، گزينش كند.

اين تحليلي از دفاع مقدس است. از اين منظر، جنگ هشت ساله، نبرد دو كشور بر سر خاك يا مرز جغرافيايي نيست، بلكه به اعتقاد ما انقلاب اسلامي ايران توانست يك تئوري بر پايه ضرورت توسعه حكومت ديني به تمام قطب هاي جهان ارايه دهد. مبناي اين نظريه صرفا در احتياج جامعه اسلامي به حاكميت دولت ديني خلاصه نمي شد، بلكه در آن، انديشه تقابل دو قطب قدرت در عالم و ضرورت توسعه يكي براي محور ديگري دايما گوشزد مي گرديد.

اين نگاه امام(ره) به ولايت فقيه بود و همين راهم در عمل دنبال مي كردند و در عين حال به عنوان يك تكليف الهي حق حاكميت، مديريت و مشروعيت تصميم گيري فقيه جامع الشرايط عادل نسبت به توسعه اسلام در عصر غيبت مديريتي عطا فرموده است.

نقش فقه حكومت در اداره جامعه اسلامي طبيعي است اگر ما ضرورت قدرت و توسعه حكومت را بپذيريم و اگر بناست دين، اداره بشر را در امور اجتماعي برعهده بگيرد بايد تنفيذ تصميم گيري هاي نظام مديريتي كه بر پايه فقاهت و عدالت شكل مي گيرد نيز از جانب خداوند متعال باشد.

اما نكته مهم اين است كه مديريت ولي فقيه بر پايه اهوا نيست، چون شرط اول اعمال ولايت از سوي فقيه، عدالت و شرط دوم آن، فقاهت است، لذا اين امر مقيد به تعهد به دين بر پايه فقه حكومت است همين فقه است كه مي بايست جامعه را اداره كند و بالطبع تصميماتي كه براي توسعه قدرت بر پايه فقه حكومت گرفته مي شود معتبر خواهد بود.

البته اساسي ترين اصل فقه حكومت هم اصل توسعه قدرت اسلام در عالم است. يعني اولين اصلي كه در فقه حكومت مطرح است اصل توسعه قدرت است. اين توسعه بايست به ساختار قدرت تبديل شود تا عملا قالب حكومتي ايجاد شود.

حضرت امام (ره) صاحب اين انديشه هستند: انديشه اي كه ريشه در بنيان كلامي دارد، اصولا از اين منظر هم مي توان يك نگاه اعتقادي به مساله داشت و هم تحليل جامعه شناسانه دقيق از تكامل اجتماعي و توسعه تحول قدرت داشت. ايشان بر پايه همين انديشه با كفر بين المللي درگير شدند و در عين حال قدرت را در يك محدوده خلاصه نكردند، اين واقعيت به جوهره تئوري مزبور بازگشت دارد كه از ولايت فقيه تفسير جديدي در سايه حكومت ديني ارايه مي دهد.

امام خميني همواره دو قطب قدرت را در تاريخ مي ديدند كه داراي دو نوع موضع گيري نسبت به ربوبيت الهي هستند و به دو شكل طغيان و طاعت ظاهر مي شود. طبعا امام راحل(ره) به دنبال توسعه مديريت طاعت در عالم بودند و مي خواستند اين واقعيت را به صورت بين المللي محقق كنند و با انزواي حكومت كفر، توسعه كلمه توحيد را نتيجه بگيرند.

از اين رو، در طول مبارزه همگان را به اين نكته توجه دادند كه محدوديت حكومت ديني عين پذيرش سلطه كفر بر شئون حيات بشر اعم از شئون سياسي، فرهنگي و اقتصادي است. تهاجم نظامي، جلوه اي از هجوم سياسي، فرهنگي و اقتصادي بر اساس اين بنيان، درگيري با استكبار قطعي است و اين درگيري هم پس از فتح منطقه اي واقع مي شود. همين امر موجب قطب بندي قدرت ها نسبت به ايران اسلامي شد و به صورت قطب بندي در تنازع سياسي، فرهنگي و اقتصادي اما به شكل يك هجوم نظامي شكل گرفت.

به تعبير بهتر، يك بعد از هجوم سياسي، فرهنگي و اقتصادي درگيري نظامي مي باشد. يعني اگر تحليل ما از جنگ چنين باشد، آن گاه جنگ ما جنگ كفر و ايمان است كه امام (ره) مكررا به آن اشاره مي فرمودند. در حالي كه ظاهر امر چنين بود كه دو كشور مسلمان با هم در حال نبردند! اما ديديم كه ايشان با چه ظرافتي به بيان تحليل از دفاع مقدس پرداختند و پرده از چهره تزوير برداشتند و با تنبيه دادن ديگران به ريشه هجوم نظامي، افراد جامعه را به واكنش شايسته نسبت به آن تحريك نمودند. ايشان بر همين اساس انگيزه هاي درگيري با كفر را مبناي جنگ قرار دادند و با رشد دادن اين انگيزه، آن را به انگيزه دفاع تبديل كردند.

البته نكته مهم در اين ميان نيز اين است كه باز در صدد برآمدند شكل ديگري را از قالب منطقه اي به صورت بين المللي درآورند و اين واقعيت را با هزار زبان به بين الملل اسلامي تفهيم كنند كه جنگ ما با عراق جنگ با يك كشور اسلامي نيست، بلكه جنگ با كفر است. در واقع اين كفار هستند كه عراق را تحريك مي كنند. هرچند پس از گذشت چند سال از خاتمه جنگ، امروزه اسناد بسياري براي دخالت مستقيم و غيرمستقيم كفار در دفاع مقدس وجود دارد؛ اما از زياد نبرديم كه تحليل عمده آن روز بر محور نفي چنين دخالتي متمركز بود.

از اين رو اينك نظام اسلامي به راحتي مي تواند اثبات كند كه عرصه اين نبرد از محدوده مرزهاي جغرافيايي دو كشور مسلمان فرا تر رفته بود و شكل بين المللي به خود گرفته بود.

مديريت جهاني موضوع تنازع اسلام و الحاد پس از آن كه معلوم شد انديشه امام (ره) در اين زمينه صحيح بوده است، عملا اين انديشه به انگيزه جنگ با دشمن تبديل شد و باعث گرديد اين نبرد به جنگ خاك و آب و جغرافيا و نژاد عرب و فارس تبديل نشود بلكه در نهايت به يك جنگ تمام عيار ميان اسلام و كفر مبدل گردد كه موضوع درگيري چيزي نيست جز حاكميت اسلام يا الحاد بر عرصه بين الملل. طبعا در اين گستره، پاي سازمان ملل به عنوان مهم ترين مركز تصميم گيري جهاني نيز به ميان آمد و از همين جا بود كه اين سازمان در قدم اول تلاش كرد از كنار اين حادثه به راحتي عبور كند و اجازه دهد دولت عراق به پيشروي خود ادامه دهد.

اما پس از عقب راندن دشمن توسط نيروهاي سپاه اسلام خصوصا پس از پيشرفت ايران اسلامي در فتح خرمشهر، موضع گيري آن ها نيز تغيير كرد. آنها به دنبال اين بودند كه ما را به سازش بكشانند و به نحوي از توسعه جنگ به بيرون از مرزهاي جغرافيايي ايران كه منشا توسعه درگيري اسلام با كل ابرقدرت ها در دنيا بود، جلوگيري كنند.

صدور انگيزه دفاع از اسلام به خارج از مرزها، محور مديريت حضرت امام (ره) در جنگ و بصيرت ايشان، اين جنگ را بر پايه انگيزه بين المللي اداره كردند. از اين رو، در دنياي اسلام كم نبودند مسلماناني كه جنگ ما را در جنگ ايران و عراق خلاصه نمي كردند.

چون ايشان به كنه تحليل حضرت امام (ره) پي بردند و آن را پذيرفته بودند. اين همان گام بزرگي بود كه امام (ره) در مديريت جنگ برداشتند و انگيزه نبرد را به فراتر از آب و خاك سرايت دادند. يعني اول به ملت ايران تفهيم كردند كه اين، جنگ دو كشور بر سر مرز يا منابع اقتصادي - همچون منابع اقتصادي خوزستان ـ يا برتري نژادي بر ديگري نيست، بلكه هدف اصلي، درگيري اسلام و كفر است.

لذا كساني كه جنگ را سازماندهي كرده اند فراتر از مرز جغرافيايي يا نژاد يا منابع اقتصادي را در سر مي پرورانده اند. ممكن است كساني كه به عنوان هدف دوم خود با چنين انگيزه هايي به مصاف نيروهاي اسلام آمده باشند، اما حتما هدف اصلي چنين نبوده و نيست.

ايشان در ابتدا به خوبي اين واقعيت را به ملت ايران و سپس به ملل دنيا ـ خصوصا جهان اسلام تفهيم نمودند و به انگيزه دفاع از اسلام تبديل كردند. صدور اين انگيزه به اقصي نقاط جهان اسلام باعث شد تا مسلمانان دريابند كه براي دفاع از دين هم مي توان اين گونه شهيد داد. اين هنر الگوسازي حضرت امام (ره) براي ملت هاي مسلمان در زمينه دفاع از اسلام بود كه در قالب مديريت جنگ متمركز بود. ايشان از يك سو در داخل به اصلاح انگيزه ها پرداختند و از ديگر سو، در سطح بين المللي به مستضعفين عالم توجه دادند كه طرف اصلي درگير با ما، ابرقدرت ها هستند.

پس از اين آگاهي بود كه ايشان هجمه اصلي انقلاب اسلامي را به سوي ارزش ها و مفاهيم مورد پذيرش نظام استكبار سازماندهي كردند. ايشان در طول تاريخ جنگ، هيچ گاه دشمن واقعي را رژيم عراق معرفي نكردند بلكه تمامي تحليل ها بر اين واقعيت متمركز بود كه بايست پشت دستگاه جنگي حزب بعث عراق، دست هاي خيانت بار ابرقدرت ها را ديد كه براساس درگيري با اسلام و توسعه آن در عالم عليه ايران بسيج شده اند.

از اين رو، مكررا مي فرمودند اينها به خاطر اسلام است كه با ما مي جنگند. ادامه اين تحليل ها همپاي مديريت عيني جنگ، اين باور مقدس را در داخل و خارج ايران ايجاد كرد كه اين، عرصه اي از يك نبرد همه جانبه ميان كفر و ايمان است، لذا كساني كه مي خواهند مقاومت تمامي ايمان را در مقابل تمامي كفر ببينند، كافي است به مرزهاي ايران اسلامي نظر بيفكنند. اين از اساسي ترين عواملي بود كه انگيزه درگيري با كفر را در سطح بين المللي مطرح كرد. اين از اساسي ترين عواملي بود كه انگيزه درگيري با كفر را در سطح بين المللي مطرح كرد.

چون اگر ديگر ملت هاي اسلامي ببينند كه دو ملت بر سر خاك مي جنگند، آنها انگيزه اي براي دفاع از طرف مظلوم در جنگ پيدا نمي كنند ولي اگر ببينند كفر با ايمان در حال جنگ است و طرف مسلمان براي حفظ ارزش هاي خود خون مي دهد، نمي توانند از اين همه ايثار و مشاركت متاثر نشوند. لذا عملا اين ايثار، محرك خوبي براي آگاهي و حركت امت اسلامي شد. در يك كلام، از عمده نقاط مثبت مديريت حضرت امام (ره) به عنوان ولي فقيه جهان اسلام، صدور اين انگيزه و آگاهي به بيرون از مرزهاي جغرافيايي ايران بود.

يعني به محض آن كه دشمن عرصه بين المللي، ما را مورد هجوم قرار داد، امام (ره) هم اين جنگ را به ابزاري عليه قدرت هاي بين المللي تبديل كردند. لذا ايشان در آخرين پيامشان در خصوص جنگ بر اين نكته تصريح فرمودند كه: هر روز ما در جنگ بركتي داشته ايم كه در همه صحنه ها از آن بهره جسته ايم. ما انقلابمان را در جنگ صادر نموده ايم. ما در جنگ پرده از چهره تزوير جهانخواران كنار زده ايم. ما در جنگ به اين نتيجه رسيده ايم كه بايد روي پاي خود بايستيم. ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستيم. ما در جنگ ريشه هاي انقلاب پربار اسلاميمان را محكم كرديم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه نشان داديم كه عليه تمامي قدرت ها و ابرقدرت ها ساليان سال مي توان مبارزه كرد.

جنگ ما كمك به افغانستان را به دنبال داشت. جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت. جنگ ما موجب شد كه تمامي سردمداران نظام هاي فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند. جنگ ما، جنگ حق و باطل بود و تمام شدني نيست. جنگ ما جنگ فقر و غنا بود. جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ از آدم تا ختم زندگي وجود دارد. صداي اسلام خواهي آفريقا از جنگ هشت ساله ماست.

علاقه به اسلام شناسي مردم در امريكا و اروپا و آسيا و آفريقا يعني در كل جهان از جنگ هشت ساله ماست. من در اينجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحليل هاي غلط اين روزها رسما معذرت مي خواهم و از خداوند مي خواهم مرا در كنار شهداي جنگ تحميلي بپذيرد. ما در جنگ براي يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم.

راستي مگر فراموش كرده ايم كه ما براي اداي تكليف جنگيده ايم و نتيجه فرع آن بوده است. خلاصه كلام اين است كه با اين نوع نگرش به جنگ، ريشه پيدايش آن، توسعه انديشه حكومت ديني و ولايت فقيه در عالم ارزيابي مي شود، بدين معنا كه توسعه انديشه درگيري دو قطب قدرت در عالم، بيداري ملت هاي اسلامي و دميدن روح تعهد ديني در مقابل هجوم بي امان دشمن و بالاخره اداره جنگ به وسيله امام (ره) بر پايه انگيزه درگيري كفر و ايمان قابل تفسير است. صحيفه امام، ج ،۲۱ ص ۲۸۳ - ۲۸۴۰ اصولا تئوري ولايت فقيه كه توسط امام راحل ارايه گرديد، تئوري توسعه قدرت ديني در دنياست كه براي هدايت بشريت يك ضرورت مي دانند، به گونه اي كه هرگاه اين نوع مديريت، توسعه پيدا نكند، حتما نقطه مقابل آن توسعه كفر واقع مي شود.

حضرت امام خميني همواره دو قطب قدرت را در تاريخ مي ديدند كه داراي دو نوع موضع گيري نسبت به ربوبيت الهي هستند و به دو شكل طغيان ظاهر مي شوند. طبعا امام راحل به دنبال توسعه مديريت طاعت در عالم بودند و مي خواستند اين واقعيت را به صورتبين المللي محقق كنند و با انزواي حكومت كفر، توسعه كلمه توحيد را نتيجه بگيرند.  

 

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

دوری از فساد
قرآن : ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ   (سوره روم ، آیه 41)ترجمه: فساد و پریشانی به کرده بد خود مردم در همه برّ و بحر زمین پدید آمد تا خدا هم کیفر بعضی اعمالشان را به آنها بچشاند، باشد که (از گنه پشیمان شده و به درگاه خدا) باز گردند.حدیث: امام صادق(ع) : سياتي علي النّاس زمان لا ينال الملك فيه الّا بالقتل و التّجبّر و لا الغني الّا بالغصب و البخل و لا المحبّه الّا باستخراج الدّين و اتباع الهوي؛... (اصول کافی ، ج2 - ص 91)ترجمه: به زودي زماني فرا مي رسد كه در آن به سلطنت رسيدن ممكن نيست، مگر با ...

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید