مِنْ عَبْدِ اللهِ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ إِلَی عَبْدِ اللهِ بْنِ قَيْسٍ.
أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ قَوْلٌ هُوَ لَكَ وَعَلَيْكَ، فإذَا قَدِمَ عَلَيْكَ رَسُولي فارْفَعْ ذَيْلَكَ، واشْدُدْ مِئْزَرَكَ واخْرُجْ مِنْ جُحْرِكَ وَانْدُبْمَنْ مَعَكَ، فَإِنْ حَقَّقْتَ فَانْفُذْ وَإِنْ تَفَشَّلْتَفَابْعُدْ!
وَايْمُ اللهِ لَتُؤْتَيَنَّ حَيْثُ أَنْتَ، وَلاَ تُتْرَكُ حَتَّی يُخْلَطَ زُبْدُكَ بِخَاثِرِكَ وَذَائِبُكَ بِجَامِدِكَ، وَحَتَّی تُعْجَلَ عَنْ قِعْدَتِكَ وَتَحْذَرَ مِنْ أَمَامِكَ كَحَذَرِكَ مِنْ خَلْفِكَ، وَمَا هِيَ بِالْهُوَيْنَیالَّتِي تَرْجُو، وَلكِنَّهَا الدَّاهِيةُ الْكُبْرَی، يُرْكَبُ جَمَلُهَا، وَيُذَلُّ صَعْبُهَا، وَيُسَهَّلُ جَبَلُهَا. فَاعْقِلْ عَقْلَكَ وَامْلِكْ أَمْرَكَ، وَخُذْ نَصِيبَكَ وَحَظَّكَ، فَإِنْ كَرِهْتَ فَتَنَحَّ إِلَی غَيْرِ رَحْبٍ وَلاَ فِي نَجَاةٍ، فَبِالْحَرِيِّلَتُكْفَيَنَّوَأَنْتَ نَائِم، حَتَّی لاَ يُقَالَ: أَيْنَ فُلاَنٌ؟ وَاللهِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مَعَ مُحِقٍّ، وَمَا أُبَالِي مَا صَنَعَ الْمُلْحِدُونَ، وَالسَّلاَمُ
ترجمه
از نامه های امام عليه السلام اين نامه را امام عليه السلام به«ابو موسی اشعری»فرماندار كوفه به هنگامی نوشت،كه به او خبر رسيد ابو موسی اهل كوفه را از حركت درهمراهی آن حضرت برای جنك جمل بازداشته است. [1]
از بنده خدا علی امير مؤمنان به«عبد الله بن قيس»(ابو موسی اشعری).
اما بعد!سخنی از تو به من گزارش داده اند كه هم به سود تو است و هم به زيان تو!هنگامی كه فرستاده من بر تو وارد می شود فورا دامن بر كمر زن،و كمربندت را محكم ببند،و از خانه ات بيرون آی،از كسانی كه با تو هستنددعوت نما،اگر حق را يافتی و تصميم خود را گرفتی آنها را بسوی ما بفرست،و اگر سستی را پيشه كردی از مقام خود دور شو!.به خدا سوگند!هر كجا و هرچه باشی،به سراغت خواهند آمد،دست از تو بر نخواهند داشت و رهايت نخواهند ساخت تا گوشت و استخوان،و تر و خشكت را بهم درآميزند.(اين كاررا انجام ده پيش از آنكه)در باز نشستگی و بر كناريت تعجيل گردد،و از آنچه پيش روی تو است همانگونه خواهی ترسيد كه از پشت سر،)آنچنان بر تو سخت گيرند كه سراسر وجودت را خوف و ترس فرا گيرد و در دنيا همانقدر وحشتزده خواهی شد كه در آخرت)اين حادثه آنچنان كه فكر میكنی كوچك و ساده نيست،بلكه حادثه بسيار بزرگی است كه بايد بر مركبش سوار شد و مشكلات و سختيهايش را هموار ساخت.و كوههای ناصافش را صاف نمود،پس انديشه خود را به كار گير!و مالك كار خويش باش و بهره و نصيبت را درياب و اگربرای تو خوشايند نيست كنار رو،بدون كاميابی و رسيدگی به راه رستگاری.
اگر تو خواب باشی ديگران وظيفه ات را انجام خواهند داد،و آنچنان بدست فراموشی سپرده شوی كه نگويند فلانی كجا است؟به خدا سوگند اين راه،حق است و بدست مرد حق انجام میگردد.و من باكی ندارم كه خدانشناسان چه كارمیكنند.و السلام.
توضيحات
[1]ابو موسی،نامش عبد الله ابن قيس است در سال فتح خيبر اسلام اختيار كرد،پيامبر او را والی«زبيد»و«عدن»قرار داد و بعدها عمر او را پس از عزل مغيرة بن شعبه والی بصره گردانيد.
عثمان نيز او را بر همين منصب ابقاء كرد و سپس بركنار نموده،ابن عامررا به جايش گماشت. ابو موسی به كوفه منتقل شد،هنگامی كه مردم سعيد ابن عاصرا از كوفه بيرون كردند از عثمان خواستند كه ابو موسی را والی كوفه قرار دهدو او چنين كرد وی همچنان تا هنگام جنك جمل از طرف امام نيز والی كوفه بود،و چون مردم را از ياری امير مؤمنان باز ميداشت امام(ع)او را عزل نمودو بجای او«قرظة ابن كعب»انصاری قرار داد.
(مصادر نهج البلاغه ج3 ص449)
درباره ابو موسی نكات جالب ديگری نيز آورده ايم كه میتوانيد به جلد 2صفحه 611 و در جريان«حكمين»جلد 1 صفحه329 مراجعه فرمائيد.