أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ تَضْيِيعَ الْمَرْءِ مَا وُلِّيَ، وَتَكَلُّفَهُ مَا كُفِيَ، لَعَجْزٌ حَاضِرٌ، وَرَأْيٌ مُتَبَّرٌع، وَإِنَّ تَعَاطِيَكَ الْغَارَةَ عَلَی أَهْلِ قِرْقِيسِيَا وَتَعْطِيلَكَ مَسَال وَلَّيْنَاكَ ـ لَيْسَ بِهَا مَنْ يَمْنعُهَا، وَلاَ يَرُدُّ الْجَيْشَ عَنْهَا ـ لَرَأْيٌ شَعَاعٌ فَقَدْ صِرْتَ جِسرْاً لِمَنْ أَرَادَ الْغَارَةَ مِنْ أَعْدَائِكَ عَلَی أَوْلِيَائِكَ، غَيْرَ شَدِيدِ الْمَنْكِبِهع، وَلاَ مَهِيبِ الْجَانِبِ، وَلاَ سَادٍّ ثُغْرَةً وَلاَ كَاسرٍ مُغْنٍ عَنْاًع أَهْلِ مِصْرِهِ، وَلاَ مُجْزٍ عَنْ أَميِرِهِ
ترجمه
از نامه های امام عليه السلام به«كميل ابن زياد نخعی»فرماندار«هيت»از آباديهای كشور عراق [1]و [2]
(امام در اين نامه او را ملامت میكند كه چرا با لشكريان غارتگر دشمن كه از آن منطقه عبور كرده اند مقابله نكرده است)
اما بعد!سستی انسان در انجام آنچه بر عهده او گذارده شده،و اصراربر انجام آنچه در وظيفه او نيست،يك ناتوانی روشن و نظريه باطل و هلاك كننده است،تو به اهل«قرقيسا»حمله كرده ای ولی مرزهائی را كه حفظ شبر عهده تو گذارده ايم بی دفاع رها ساخته ای اينكار،يك فكر نادرست و بيهوده است.تو در حقيقت پلی شده ای برای دشمنانی كه ميخواهند بر دوستانت دست غارت بگشايند،نه بازوی توانائی داری،نه هيبت و ترسی در دل دشمن ايجادمی كنی! نه مرزی را حفظ میكنی و نه شوكت دشمنی را در هم میشكنی،نه اهل شهر و ديارت را كفايت میكنی و از آنان به خوبی دفاع مینمائی،و نه امير و پيشوايت را از دخالت در آنجا بی نياز میسازی!
توضيحات
[1]اين نامه را بلاذری در كتاب انساب الاشراف ص473 چاپ اعلمی مختصرتر از آنچه در اينجا هست نقل نموده.
(مصادر نهج البلاغه ج3 ص 444) .
[2]طبق نوشته«ابن ابی الحديد»كميل فرماندار امام امير مؤمنان(ع)برهيت بود،ولی در اداره امور قدرتمند نبود و نمیتوانست حمله های معاويه را دفع كند.
او برای تلافی و ضربه زدن به معاويه بجای ايستادگی در قبال دشمن،به قرقيسيا كه تحت فرماندهی معاويه بود حمله برد و همين موجب شد كه نامه بالا را كه جنبه توبيخ دارد امام به او بنويسد.