فصل نهم: اهداف حكومت و وظائف حاكم‏

فصل نهم: اهداف حكومت و وظائف حاكم‏

از آنجايى كه در حكومت اسلامى حاكم به عنوان خليفه و جانشين پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) و ائمه اطهار (عليهم السلام) بر مردم حكومت مى‏كند، قهرا وظائف و اهدافى كه در حكومت او، مورد نظر است، همان وظائف پيامبر (صلى اللّه عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) و اهداف مورد نظر آنها در حكومتشان خواهد بود؛ يعنى همانگونه كه پيامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله) مأمور بود كه احكام و دستورات الهى را در جامعه پياده كند، وبه ميل هوى و هوس ديگران توجهى نكند، قهرا حاكم در حكومت اسلامى

نيز بايد خاطر جلب رضايت مخالفين دست از اجرای بعضی از دستورات الهی برداشته، و يا بعضی از دستورات ديگر را مطابق ميل آنان تغيير دهد، زيرا وقتی خداوند به پيامبر- كه در اين نظام و پايه‏گذاری آن اصل است. بفرمايد «و انزلنا اليك الكتاب بالحقّ مصدّقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمنا عليه، فاحكم بينهم بما انزل اللّه و لا تتّبع اهوائهم عمّا جائك من الحقّ ... و ان حكم بينهم بما انزل اللّه ولا تتّبع اهوائهم و احذروهم ان يفتنوك عن بعض ما انزل اللّه اليك ...» حاكم در حكومت اسلامی كه فرع او جانشين اوست به طريق اولی‏ بايد تابع مقررات اسلامی بوده و به «ما انزل اللّه» عمل نمايد، نه آنكه بخواهد حالت روشنگری فكری بخود گرفته بگويد هرچه مردم خواسته‏اند من عمل ميكنم و يا بگويد:

ما بايد طوری رفتار كنم كه دنيا بپسندد، مثلا بگويد اجرای حدود از قبيل رجم زناكار در زنان محصنه و يا قطع دست دزد فعلا نبايد انجام گيرد زيرا دنيا نمی‏پسندد. اين همان خطری است كه در دو آيه فوق الذكر به پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله) گوشزد شد كه مبادا تابع خواسته‏های يهود و نصاری گشته و بعضی از دستورات را ترك نمايد.

و اصولا اگر كس حكم خدا را ترك نموده و اجرا ننمايد طبق آيه ديگر فاسق است و فاسق نيز در بينش اسلامی حق رهبری ندارد چنانكه فرموده: «و من لم يحكم بما انزل اللّه فاولئك هم الفاسقون».

بنابراين وظيفه حاكم روشن است كه چه كارهايی را بايد انجام دهد، از دو جهت بايد همان هدفی كه پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله) در حكومتش تعقيب می‏كرد، او نيز تعقيب نمايد:

1- از جهت اينكه حاكم، جانشين و نماينده پيامبر و كفيل امت او است و خليفه بايد كارش همانند كار مستخلف باشد وگرنه به وظائف خلافتش عمل نكرده است.

2- در قرآن كريم پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله): به عنوان اسوه و الگو و مقتدای مردم معرفی گرديده است چنانچه فرمود: «لقد كان لكم فی رسول اللّه اسوة حسنة لمن كار يرجوا اللّه و اليوم الاخر و ذكر اللّه كثيرا» «2» پس هريك از مردم مسلمان بايد در كار خود پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله) را الگوی خود قرار داده و همانند او عمل نمايد، و حاكم نيز در حكومتش و اهداف حكومتش بايد از پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله) تبعيت نموده، و همانند او رفتار نمايد.

و ما اينك به بعضی از اهداف حكومت در بينش اسلامی اشاره می‏كنيم:

اهداف حكومت‏

از آنجا كه اهداف حكومت در يك آيه يا روايت به صورت جمعی بيان نشده است، بلكه هر هدفی را از آيه ‏ای، يا روايتی بايد به دست آورد، ما ابتداء به آيات و روايات‏

وارده در اين باب اشاره می‏كنيم، و سپس در آخر با يك جمع‏بندی كوتاه آنها را به شمارش درآورده و به نظر خوانندگان می‏رسانيم.

آيات:

1- «الذّين تيّبعون الرّسول النبیّ الامٌ الّذی يجدونه مكتوبا عندهم فی التّوراة و الأنجيل، يأمرهم بالمعروف وينهاهم عن المنكر و يحلّ لهم الطيّيبات و يحرّم عليهم الخبائث و يضع عنهم اصرهم و الاغلال الّتی كانت عليهم ...» «1»

از اين آيه شريفه استفاده می‏شود كه پيامبر اسلام (صلّی اللّه عليه و آله) برای تابعين و طرفدارانش اين امور را انجام می‏داده: 1- امر به معروف و نهی از منكر 2- حلال كردن اشياء پاك و آنچه كه با طبع سليم سازگار است 3- حرام كردن اشياء خبيث و ناپاك و تنفرآميز.

4- برداشتن بارهای گران و زنجيرهای اسارت‏بار كه معمولا حكام جور بر ملت خود تحميل می‏كنند، يعنی پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله) نه تنها باری بر دوش مردم نمی‏گذاشت بلكه با حذف قوانين دست و پا گير جاهلی بارها و زنجيرهای ذلت‏باری كه از حكومت های پيشين و از آداب و رسوم جاهلی بر مردم سنگينی می‏كرد را نيز بر می‏داشت.

و از آنجا كه حاكم جانشين پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله) و بايد پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله) را الگوی خود قرا دهد قهرا او نيز بايد به اين امور در جامعه خود بپردازد، گرچه امر دوم و سوم مربوط به اصل تشريع حكم است و به حاكم ارتباطی ندارد، زيرا تحليل و تحريم اشياء در اصل تشريع است و آن مربوط به پيامبر است ولی حاكم اسلامی موظف است حلال را حلال، و حرام را حرام بداند و بر طبق آن عمل نمايد.

2- «الذّين ان مكنّاهم فی الأرض اقاموا الصلوة و آتوا الزّكاة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و للّه عاقبة الامور» «2».

در اين آيه شريفه خداوند در مقام ستايش بندگان مؤمن خود می‏فرمايد: اگر به آنان قدرت دهيم و تمكن پيدا كنند كه حكومتی تشكيل دهند و زمام امور را در دست گيرند، دست به اين گونه كارها خواهند زد: 1- اقامه نماز در جامعه بر همگان واضح است‏

مقصود خواندن نماز نيست كه آنان نماز می‏خوانند بلكه مقصود برپاداری نماز است يعنی ملت خود را طوری تربيت كرده و نظام حكومتی‏شان را طوری تنظيم می‏كنند، كه در آن جامعه نماز برپا داشته می‏شود يعنی جامعه، به سوی عبوديت خدا كه نماز مظهر اتم آن است، سوق داده می‏شود.

2- زكاة در آن جامعه پرداخت می‏گردد يعنی مردم اهل زكات گرديده و به ضعفاء و فقراء و تهيدستان توجه می‏كنند.

3- امر به معروف و نهی از منكر می‏كنند.

پس حاكم نيز در حكومت اسلامی بايد اين چنين باشد، زيرا اين امور از حاكم پسنديده و مورد ستايش پروردگار است.

3- «يا ايّها الّذين آمنوا لا تتّخذوا بطاتة من دونكم لا يأتونكم خبالا، و دّوا ما عنتم قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفی صدورهم اكبر قد بيّنا لكم الايات ان كنتم تعقلون» «1»

از اين آيه شريفه استفاده می‏گردد كه مؤمنين نبايد كسانی را به عنوان «بطانه» و محرم اسرار و همدستان خود انتخاب كنند زيرا كه آنان مترصد نابودی، مؤمنين بوده و از زحمت و رنج و تعب آنها خوشحال می‏گردند، و هميشه می‏خواهند مؤمنين در گرفتاری و بيچارگی بسر بروند و از هرگونه شر و فساد ی نسبت به آنها كوتاهی نمی‏كنند، بلكه با كسانی همراز و هم‏پيمان باشند كه خيرخواه آنان بوده و درصدد آزار و اذيتشان نباشند.

بنابراين، حاكم در حكومت اسلامی در روابط بين المللی و سياست خارجی خود بايد اين آيه را در نظر بگيرد، و با هر كشوری پيمان مودت و دوستی نبندد و هر كشوری را محرم اسرار نداند.

خلاصه با كشورهايی هم‏پيمان و همراز باشند كه احترام متقابل در ميان باشد، نه براساس سلطه‏گری و سلطه‏پذيری.

4- «لا ينهيكم اللّه عن الّذين لم يقاتلوكم فی الدّين و لم يخرجواكم من دياركم ان تبرّوهم و تقسطوا اليهم انّ اللّه يحب المقسطين، انّما ينهيكم اللّه عن الّدين قاتلوكم فی الدّين و اخرجوكم من دياركم و طاهروا علی اخراجكم ان تولوّهم، و من يتولّهم فاولئك هم الظّالمون» «2».

از اين دو آيه به خوبی می‏توان استفاده كرد كه حاكم در سياست خارجی‏اش‏

می‏تواند به چه كشورهايی در رابطه بوده و پيمان دوستی واحترام متقابل داشته باشد، و با چه كشوری نداشته باشد؛ می‏فرمايد: كسانی كه با شما سر جنگ نداشته و درصدد اذيت شما نيستند و چشم طمعی به خاك و وطن شما ندارند و قصد اخراج شما از خانه‏هايتان را ندارند، دوستی با آنان مانعی ندارد شما می‏توانيد با آنان به نيكی رفتار كنيد و با آنها با عدالت برخورد نماييد، اما كسانی كه با شما سر جنگ داشته و قصد اخراج شما از خانه و كاشانه‏تان را دارند، حق پيمان مودت و دوستی با آنها را نداريد قهرا می‏توان گفت با اين دو آيه، آيه سوره آل عمران تا حدی تببين شده است كه مؤمنين چه كسانی را می‏توانند «بطانه» و هم راز انتخاب نمايند.

5- «و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة و من رباط الخيل ترهبون به عدوّ اللّه و عدوّكم و آخرين من دونهم لا تعلمونهم اللّه يعلمهم تنفقوا من شی‏ء فی سبيل اللّه يوفّ اليكم و انتم لا تظلمون. و ان جنحوا للسّلم فانجح لها و توكّل علی اللّه انّه هو السميع العليم» «1».

از اين دو آيه دو مطلب استفاده می‏گردد كه هر دو در مقام عمل مربوط به حاكم اسلامی است، زيرا آيه اوّل می‏فرمايد: مسلمانها تا می‏توانند بايد بنيه دفاعی خود را مستحكم نمايند و از نظر وسائل جنگی خود را به مدرن‏ترين سلاحها مجهز نمايند تا بتوانند در موقع لزوم دشمنان خدا و دشمنان مسلمانها را بترسانند.

اين كار امروزه تنها در دست حاكم و دولت اسلامی است، اوست كه می‏تواند كشور را با همه نوع سلاحهای جنگی از زمينی و دريايی و هوايی مجهز نمايد، و بيت المال هم عموما در دست اوست. و اگر يك وقت برای تهيه وسائل دفاعی نياز به كمك داشت مسلمين بايد انفاق كرده و خلأ مالی را پر نمايند. از ذيل آيه اوّل اين جهت نيز استفاده می‏گردد لذا فرمود: «و ما تنفقوا من ...».

و از آيه دوم استفاده می‏گردد كه اگر دشمنان اسلام قصد صلح داشتند و واقعا می‏خواهند صلح كنند و ابراز تمايل نمودند حاكم اسلامی نيز با توكل به خدا با آنها صلح نمايد (البته اگر درصورتی‏كه قصدشان صلح باشد نه تجهيز) و اين مطلب نيز در رابطه با سياست خارجی حاكم مطرح است.

حاصل اينكه: از اين آيه استفاده می‏شود كه مسلمين بايد مجهز به سلاحهای جنگی‏

باشند، و اگر دشمنان اسلام، خواستند با مسلمانها صلح كنند، مسلمين مجاز به صلح هستند، و اين دو كار در جهان امروز به دولتها و حكام مملكت ارتباط دارد، ن به فرد فرد ملت.

6- «لن يجعل اللّه للكافرين علی المؤمنين سبيلا» «1».

از آيه شريفه استفاده می‏شود كه هر نوع سلطه و ولايتی از كفار بر مؤمنين نفی شده و كفار به هيچ وجه بر مسلمين ولايت ندارند. بنابراين حاكم اسلامی بايد در روابط بين المللی و سياست خارجی خود، مخصوصا در پيمانهای اقتصادی، سياسی و نظامی طوری برخورد كند كه باعث ذلت مسلمين و سلطه كفار بر مسلمين نگردد و بخصوص در برخورد با سران كفر.

روايات‏

1- قال رسول اللّه (صلّی اللّه عليه و آله): «يا معاذ! علّمهم كتاب اللّه و احسن ادبهم علی الأخلاق الصّالحة. و انزل النّاس منازلهم- خيرهم و شرّهم- و انفذ فيهم امر اللّه. و لا تحاش فی امره و لا ماله احدا. فانّها ليست بولائك و لا مالك، وادّ اليهم الامانة فی كلّ قليل و كثير. و عليك بالرّفق و العفو فی غير ترك للحقّ يقول الجاهل قد تركت من حقّ اللّه و اعتذر الی اهل عملك من كلّ امر خشيت ان يقع اليك منه عيب حتّی يعذروك، و امت امر الجاهليّة الّا ما سنّة الإسلام. و اظهر امر الإسلام كلّه، صغيره و كبيره اليك اكثر همّك الصّلاء، فانّها رأس الإسلام بعد الإقرار بالّدين، و ذكّر النّاس باللّه و اليوم الاخر و اتبع الموعظة فانّه اقوی لهم علی العمل بما يحبّ اللّه، ثمّ بثّ فيهم المعلّمين و اعبد اللّه الّذی اليه ترجعوا و لا تخف فی اللّه لومة لائم ..» «2».

اين كلمات نورانی به عنوان وصيت و سفارش پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله) به معاذبن جيل در هنگامی كه او را به عنوان حاكم يمن منصوب، و روانه بدان ديار نمود ايراد شده و از آنجايی كه سخنان پيامبر طولانی است و بعضی از آن مربوط به كارهای شخصی معاذ است. كه چندان ربطی به بحث ما ندارد لذا به مقدار مورد لزوم كه بيانگر وظائف اجتماعی حاكم است اكتفاء نموده و به توضيح آن می‏پردازيم از اين نحيحت و سفارش پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله) استفاده می‏گردد كه حاكم در اجتماع چه كارهايی را بايد

انجام دهد وچه اموری را بايد مورد اهتمام خويش قرار دهد.

از اين كلمات بطور اختصار چند مطلب استفاده می‏شود:

1- تعليم قرآن، يعنی حاكم بايد در جامعه اسلامی، تعليم قرآن را يكی از اهداف حكومت دانسته و به آن همت گمارد، زيرا قرآن پايه و اساس اسلام است.

2- تأديب رعيت به آداب الهی و اخلاق صالح و بر حذر داشتن آنان از اخلاق زشت و صفات رذيله.

3- شناخت مردم در جامعه و تميز دادن نيكان از بدان، و قرار دادن هر كدام را به جای خويش، زيرا اگر حاكم نسبت به رعيت شناخت نداشته باشد چه بسا نادانان و اشرار خود را به جای دانايان و صالحان جا زده، و قدر و ارزش نيكان و دانشمندان در جامعه شناخته نشده در نتيجه هركس به قدر كمالش مورد تكريم و تعظيم قرار نگيرد. و اين كار به نوبه خود گناهی است نابخشودنی، چرا كه در اين صورت چه بسا كارها در مملكت به دست عده‏ای از افراد نالايق بيفتد زيرا افراد دلسوز و لايق و متعهد، شناخته نشده‏اند تا به كارها گمارده شوند و ضمنا اشرار نه تنها به مجازات و كيفر كردارشان نمی‏رسند بلكه چه بسا در اثر ناشناخته ماندن آنان، به كارهای مهم و كليدی نيز گمارده شوند و از اين راه مورد تكريم قرار گيرند. لذا حضرت به معاذ سفارش می‏كند كه افراد را بشناس، خوبان را از بدان تشخيص بده، و هركس را در جای خود جای ده. مولی امير المؤمنين (عليه السلام) نيز در اين زمينه به مالك اشتر همين سفارش را دارد: «و لا يكوننّ المحسن والمسی‏ء عندك بمنزلة سواء فانّ فی ذلك تزهيدا لأهل الاحسان فی الإحسان و تدريبا لاهل الإسانة علی الاسائة! و الزم منهم ما الزم نفسه ...» «1».

4- امر خدا و دستورات الهی را در بين مردم اجرا كردن و در اجرای آن از احدی نترسيدن، و در اجرای احكام الهی و تقسيم بيت المال احدی را استثنا نكردن زيرا حاكم نه صاحب اختيار امر خداست و نه صاحب بيت المال، پس همانگونه كه دستور اسلام است بايد عمل نمايد و در اين را ه از احدی وحشت «2» نداشته باشد.

5- ادای امانت مردم چه كم باشد و چه زياد، بايد پرداخته شود.

6- با رعيت بايد با رفق و مدارا رفتار نمود و حاكم بايد نسبت به رعيت عفو و بخشش داشته و حتی طبق بعضی از روايات همچون پدری مهربان باشد، البته در حق شخصی خود نه در حق خدا، يعنی حق خدا و دستورات الهی بايد به طور دقيق انجام گيرد، ولی در حقوق شخصی، حاكم نبايد نسبت به مردم سختگيری نمايد.

7- شعاره و سنت‏های جاهليت بايد از بين برود مگر سنتی كه اسلام آن را تأييد كرده باشد.

8- دستورات اسلام از بزرگ و و كوچك بايد در جامعه اسلامی پياده شود و حاكم در بين احكام الهی نسبت به اقامه نماز بايد بيشتر از امور ديگر همت بخرج دهد.

9- از نظر وعظ و تبليغ بايد كوشا و جدی بوده بطوری كه ترتيب مسائل دين و احكام الهی را به مردم برساند، مخصوصا امروزه با در دست داشتن رسانه‏های گروهی اين كار بسيار آسان خواهد بود.

10- بايد اساتيد و معلمين در قراء و قصبات و اطراف و اكناف مملكت برای تعليم و تربيت مردم فرستاده شوند، تا مرم از جهل و نادانی رهايی يافته و نسبت به مسائل دينی خود آگاهی پيدا كنند. اين همان است كه امروزه وزارت آموزش و پرورش متصدی آن است.

2- قال علی (عليه السلام) «اللّهم انّك تعلم انّه لم يكن الّذی كان منّا منافسة فی سلطان‏و لا التماس شی‏ء من فضول الحطام، ولكن ليزد المعالم من دينك، و تظهر الاصلاح فی بلادك، فيامن المظلومون من عبادك و تقام المعطّلة من حدودك ...» «1»

 

از اين عبارت چند هدف از اهداف حكومت فهميده می‏شود كه حاكم در حكومت اسلامی نبايد هدفهای پست و ناچيز (از قبيل به دست آوردن پست و مقام و دست‏يابی به اموال و خلاصه امور مادی) را مدّنظر خويش قرار دهد بلكه بايد هدفش از فرمانروايی و حكومت اين باشد كه: اوّلا نشانه‏های از بين رفته دين را بازگردانده و آثار محو شده از

اسلام را دو مرتبه زنده نمايد. و ثانيا: ويرانی‏های باقی مانده از حكومتهای جائر پيشين را در مملكت اسلامی اصلاح و ترميم نموده ودست به عمران و آبادی بزند و صلح و صفا و زندگی مسالمت‏آميز را در شهرها و قراء كشور برای ملّت تأمين نمايد. و ثالثا: در پرتو حكومت عادله او بندگان مظلوم خدا در امام و آسايش زندگی نمايند. و رابعا: حدود تعطيل شده در زمان حكومتهای جور، اقامه گرديده تا رد پرتو اجرای حدود الهی جلو بسياری از جنايات و خرابكاری‏ها گرفته شود. همانگونه كه ملاحظه می‏كنيد، در اين كلام شريف به چهار هدف از اهداف حكومت اسلامی اشاره شده است كه حاكم اسلامی بايد برای اين امور دست به تشكيل حكومت زده، و رهبری امت را به عهده گيرد، نه برای بدست آوردن پست و مقام و يا ازدياد ثروت و ...

3- قال علی (عليه السلام) «و اللّه لهی احبّ الیّ من امرتكم، الّا ان اقيم حقّا، او ادفع باطلا» «1».

ابن عباس در هنگامی كه علی (عليه السلام) مشغول وصله زدن كفشش بود، بر آن حضرت وارد شد، حضرت از او پرسيد، ارزش اين كفش چقدر است؟ ابن عباس گفت قيمتی ندارد. حضرت در پاسخ به ابن عباس فرمود: قسم به خدا اين كفش بی ارزش برای من از حكومت و امارت بر شما محبوب‏تر است، مگر آنكه بتوانم يكی از دو كار را انجام دهم: يا اقامه حقی نموده، ويا دفع باطلی بنمايم.

همانگونه كه ملاحظه می‏كنيد، حضرت می‏خواهد بفرمايد: اگر هدف از امارت و حكومت امور پست مادی باشد به اندازه يك كفش كهنه ارزش ندارد ولی اگر هدف اقامه حق و يا دفع باطل باشد. آنگاه ارزش پيدا كرده و می‏ارزد كه انسان زمام امور را در دست گيرد.

4- قال علیّ (عليه السلام): «... لابدّ للنّاس من امير برّ او فاجر يعمل فی امرته المؤمن و يستمع‏فيها الكافر، و يبلّغ اللّه فيها الأجل و يجتمع به الفی‏ء، و يقاتل به العدوّ، و تأمن به السبل و يؤخذ به‏للضّعيف من القوّی حتّی يستريح برّ و يستراح من فاجر» «2».

در اين كلام شريف گرچه ابتداء به ضرورت اصل حكومت در جامعه بشری اشاره شده است كه اگر حكومت نباشد قهرا در جامعه هرج‏ومرج حاكم شده آنگاه نه مؤمن‏

می‏تواند به كارهای معنوی خود برسد و نه كافر به هدفهای مادی خود. ولی ضمنا به بعضی از اهداف حكومت و وظايف حاكم نيز اشاره شده است:

1- بوسيله حاكم، بيت المال جمع‏آوری شده (قهرا در جای خويش مصرف می‏گردد).

2- به وسيله او با دشمنان مبارزه می‏شود، زيرا در جنگها تا زمامداری نباشد و رهبری را به عهده نگيرد، نمی‏توان با دشمن جنگيد و پيروز شد.

3- به وسيله حاكم جاده‏ها امن گرديده و رفت‏وآمد مردم آسان می‏گردد.

4- به وسيله حاكم حق ضعيفان از نيرومندان گرفته می‏شود.

5- به وسيله حاكم، نيكوكاران در رفاه و از دست اشرار و بدكاران در امام می‏مانند.

اينها مواردی هستند كه بايد حكومت آنها را تأمين نمايد، پس حاكم در حكومت خويش بايد به اين اهداف چشم دوخته و برای تأمين اين هدفها زمام امور مسلمين را در دست گيرد.

5- قال علی (عليه السلام): «فيمارد علی المسلمين من قطائع عثمان: و اللّه لو وجدته قد تزّوج به النساء، و ملك به الإماء لرددته فانّ فی العدل سعة، ومن ضاق عليه العدل، فالجور عليه اضيق» «1».

ابن عباس می‏گويد اين خطبه را امام در روز دوّم خلافتش ايراد كرده است، از آنجا كه عثمان بسياری از زمينهای خراجی را كه متعلق به عموم مسلمين بود، به بستگانش بخشيده بود، و پولهای فراوان از بيت المال را به خويشان خود (بنی اميه)، به عنوان عطايا و بخشش داده بود، و اسلحه‏های بسيار در خانه خود ذخيره كرده بود كه عليه انقلابيون مسلمان بكار می‏برد، و شتران بسياری از صدقات در منزل داشت وقتی كه امير المؤمنين (عليه السلام) به خلافت رسيد دستور داد تمامی اموال بخشيد شده به بستگان عثمان را به بيت المال برگردانند و اموال منزل عثمان را نيز مصادره كردند، اينجا بود كه اين خطبه را ايراد كرد و فرمود: اگر آن اموال به مهريه زنان درآمده و يا با آنها كنيزانی خريده شده باشد، قسم به خدا همه را به بيت المال برمی‏گردانم «2».

از اينجا استفاده می‏شود كه يكی از وظايف حاكم و اهداف حكومت در اسلام اين است كه، وقتی حاكم اسلامی روی كار آمد در اوّلين فرصتبايد اموال عمومی مسلمين را كه از ناحيه حكومتهای جائر پيشين به يغما رفته و به ملكيت شخصی افراد در آمده است از آنان پس گرفته و به بيت المال بازگرداند، پس مصادره اموال غارتگران امری لازم و ضروری و از كارهای عادلانه است.

6- قال علی (عليه السلام)، «... فاعلم انّ افضل عباد اللّه عند اللّه امام عادل هدی و هدای فأقام‏سنة معلومة بدعة مجهولة ...»»

 

اين عبارت بخشی از كلماتی است كه حضرت به عثمان گفته بود در هنگامی كه مردم از دست عثمان نزد علی (عليه السلام) شكايت برده، و از او خواستند كه با عثمان صحبت كند و او را از كارهای زشتش بازدارد. حضرت نزد عثمان رفته و او را نصيحت كرد و به خاطر كارهيا زشتش او را سرزنش نمود و در ضمن فرمود:

 «بهترين بنده از بندگان خدا در نزد پروردگار امام و پيشوای عادلی است كه خود هدايت يافته و ديگران را هدايت كند و سنت معلومی را به پا داشته و بدعت مجهولی را بميراند».

از اين جمله استفاده می‏شود كه حاكم در حكومت خود بايد يكی از اهدافش را، بپاداری سنت و هدف ديگرش را از بين بردن بدعتها قرار دهد. پس دو هدف در اين كلام تبيين شده:

1- اقامت سنت. 2- از بين بردن بدعت.

7- قال علی (عليه السلام): «... ليس علی الّا ما حمّل من امر ربّه إلّا بلاغ فی الموعظةو الإجتهاد فی النّصيحة و الإحياء لسنة و اقامة الحدود علی مستحقّها و اصدار السّهمان علی‏اهلها ...» «2».

در اين قسمت از كلا، حضرت در مقام موعظه مردم و وظائف حاكم را برمی‏شمارد حاكم و پيشوا، غير از آنچه كه از ناحيه خداوند مأمور است وظيفه ديگری ندارد؛ وظايف او بدين قرار است:

1- با پند و اندرز و موعظه فرمان خدا را به مردم برساند.

2- در خيرخواهی مردم كوشش نمايد (آنچه كه خير است به مردم برساند و آنچه كه شر است از مردم دور نمايد).

3- سنت رسول خدا را احيا نمايد، (يعنی براساس سنت رسول خدا عمل نمايد).

4- حدود الهی را بر كسانی كه مستحق كيفرند اجرا نمايد.

5- حق مظلومان را به آنها برساند (و يا سهم هركس را از بيت المال بپردازد).

8- قال علی (عليه السلام): «ايّها النّاس لی عليكم ولكم علیّ حقّ، فامّا حقكم علیّ: فالنّصيحة لكم و توفير فيئكم عليكم و تعليمكم كيلا تجهلوا و تأديبكم كما تعلموا ...» «1».

در اين خطبه حضرت در مقام برشمردن وظايف حاكم و پيشوا و وظايف رعيت نسبت به امامشان سخن فرموده است كه نسبت به وظايف حاكم، چهار وظيفه بيان كرده:

1- از خيرخواهی نسبت به مردم دريغ نورزيده و از نصيحت مردم و ترغيب آنان به اخلاق حسنه و دوری گزيدن از كارهای ناپسند، كوتاهی نكند.

2- بيت المال را به نحو صحيح و خداپسند به امت اسلامی برساند.

3- احكام و دستورات خدا را به مردم تعليم دهد، تا مردم نسبت به دستورات الهی جاهل نباشند.

4- دستورات اخلاقی و آداب نفسانی را به مردم بياموزد، تا مردم مؤدب به آداب الهی و متخلق به اخلاق اسلامی گردند.

9- عن ابی عبد اللّه (عليه السلام) قال: «اتّقوا الحكومة فانّ الحكومة انّما هی للإمام العالم بالقضاء العادل فی المسلمين كنبیّ او وصیّ نبیّ» «2».

از اين حديث استفاده می‏گردد كه قضاوت و فصل خصومت در بين مردم از وظايف امام و رهبری مسلمين است. لذا يكی از كارهای حاكم اسلامی، تشكيل قوه قضائيه و انتخاب افرادی كه برای قضاوت صلاحيت دارند، و تأسيس دادگاهها و دادگستريها در سطح مملكت است، تا مردم در منازعات و اختلافاتشان به آنها مراجعه نموده، و رفع اختلاف نمايند.

10- قال الرضا (عليه السلام) (فی حديث طويل): «فان قال فلم جعل اولی الامر و امر

بطاعتهم؟ قيل لعلل كثيرة: منها انّ الخلق لمّا وقعوا علی حدّ محدود وأمروا ان لا يتعدّلوا ذلك الحدّ لما فيه من فسادهم لم يكن تثبت ذلك و لا يقوم الّا بان يجعل عليهم فيه امينا ليمنعهم من التّعدی و الدّخول فيما خطر عليهم، لأنّه لو لم يكن ذلك كذلك، لكان احد لا يترك لذّته و منفعته لفساد غيره، فجعل عليهم قيّما لمنعهم من الفساد، و يقيم فيهم الحدود و الأحكام».

و منها انّآ لا نجد فرقة من الفرق ولا ملة من الملل بقوا وعاشوا الّا بقيّم و رئيس لما لا بدّلهم منه فی امر الدّين و الدّنيا ... فيقاتلون به عدوّهم، و يقسّمون به فيئهم، و يقيم لهم جمعتهم و جماعتهم و يمنع ظالمهم من مظلومهم.

و منّها انّه لو لم يجعل لهم اماما قيّما امينا، حافظا مستودعا لدرست الملّة، و ذهب الدّين و غيّرت السّنة و الاحكام و لزاد فيه المبتدعون، و نقص منه الملحدون و شبّهوا ذلك علی المسلمين ...» «1».

از اين كلام نورانی حضرت رضا (عليه السلام) كه در مقام بيان لزوم اصل حكومت و رهبری است، وظائف حاكم و اهداف حكومت نيز معلوم می‏گردد:

وظائفی كه حضرت، در اين كلامش برای امام و ولیّ امر مسلمين بيان كرده است.

بدين قرار است.

1- جلوگيری و منع ستمگران، از تعدی و تجاوز به حقوق ديگران.

2- جلوگيری از فساد و تباهی در جامعه.

3- اقامه حدود و اجرای احكام الهی در جامعه.

4- جنگ با دشمنان اسلام و مسلمين.

5- تقسيم بيت المال در بين مسلمين.

6- اقامه نماز جمع و جماعت در بين مسلمين.

7- حفظ احكام الهی و سنت نبوی از تغيير و تبديل و نابودی و زياد و نقصان توسط بدعتگذاران و ملحدين.

نتيجه كلی: همانگونه كه ملاحظه كرديد، وظائيف حاكم و اهداف حكومت، در نظام اسلام در آيات و روايات متعددی تبيين شده است، گرچه ما به همه آنها دست نيافته، و اصولا ذكر همه آنها در اين مختصر ميسّر نبوده و نيازمند به نوشتن كتاب مستقلی است ولی در مجموع اهداف اصلی حكومت، در بينش اسلامی، در اين آيات‏

و روايات، تبيين شده است.

از آنجا كه بعضی از آن وظائف و اهداف مكررا در آيات و روايات مطرح شده‏اند، ما با حذف مكررات و جمع‏بندی آنها به صورت خلاصه و فهرست‏وار به مجموع اهداف حكومت و وظايف حاكم اشاره خواهيم كرد:

1- اقامه فرائض الهی و شعائر مذهبی از قبيل: نماز، روزه، حج، زكات، و جهاد ...

2- مؤدب شدن ملت به آداب الهی و متخلّق ساختن آنان به اخلاق حسنه، در اثر تبيين مسائل اخلاقی و آداب نفسانی.

3- تعليم قرآن و سنّت رسول خدا (صلّی اللّه عليه و آله) و تبيين حلال و حرام و حدود اسلام و خلاصه بيان آنچه كه برای رعيت مفيد و يا مضر است، و اعزام معلمين و اساتيد در اطراف و اكناف مملكت برای تعليم مسائل دين و سوادآموزی، و ترغيب مردم برای فهم احكام خدا و توجه آنان به دين.

4- احيای سنتها و از بين بردن بدعتها و حفظ شرايع و سنن از تغيير و تبديل و تأويل و تحريف.

5- امر به معروف و نهی از منكر به معنای وسيع آن.

6- استمرار در موعظه و تبليغ و انذار و تبشير در سطح جامعه.

7- توجه به امور مسلمين و اهتمام به آن و حفظ نظام آنان، و حفاظت از مرزها، و دفاع از حقوق حقه مسلمين و جهاد عليه دشمنان اسلام و مسلمين.

8- اصلاح (عمران و آبادی) بلاد.

9- ايجاد امنيت در سراسر كشور مخصوصا در راه‏ها

10- برداشتن زنجيرهای اسارت و غلهای باری كه به واسطه حكام جائر پيشين، و يا از عادات و رسوم جاهليت باقی مانده است. رهانيدن ملّت اسلامی از هر قيد و بندی كه موجب ذلّت و خواری آنها است.

11- جلوگيری از ظلم ظالمين، و رفع ستم از محرومين، و احقاق حق ضعيفان از نيرومندان و غارتگران.

12- بازگرداندن اموال عمومی و ملّی به غارت رفته و مصادره اموال نامشروع و اجراء مساوات در اموال و احكام الهی در سطح جامعه.

13- جمع‏آوری صدقات و بيت المال و تقسيم عادلانه آن در بين مستحقين.

14- شناخت نيك و بد رعيت و اكرام و احسان نسبت به نيكان و مجازات اشرار و بدان.

15- تصدی مقام قضاء و فصل خصومت به صورت عادلانه، و اجرای حدود و احكام الهی درباره مستحقين آنها.

16- عفو و بخشش و رفق و مدارا نسبت به رعيت و برخورد پدرانه با آنان.

17- ايجاد جو صلح و صفا در بين مردم، و تأمين زندگی مسالمت‏آميز.

18- در (سياست خارجی) حاكم و ولی امر مسلمين به عنوان رئيس يك ملّت و مملكت، در روابط بين المللی و سياست خارجی خود می‏تواند با همه ملل و مذاهب رابطه حسنه برقرار كرده، و با آنان به نيكی و عدالت رفتار نمايد، و از باب روابط متقابل حقوق آنان را محترم بشمارد مگر زمانی كه آنان عليه اسلام و مسلمين اعلان جنگ دهند، در آن صورت نه تنها دوستی با آنان روا نبوده، بلكه قتال و مبارزه با آنها نيز لازم خواهد بود.

موضوع ديگری كه بايد در روابط با جهان خارج به خصوص با جهان كفر در نظر داشته باشد، اين است كه در پيمانها و معاهدات بين المللی خود طوری برخورد نمايد كه باعث هيچ نوع سلطه‏ای بر مسلمين نشود و دست اجانب را نسبت به جان و مال و عرض مسلمين، دراز نكند. و خلاصه روابط براساس سلطه‏گری و سلطه‏پذيری نبوده، بلكه بر اساس صداقت و احترام متقابل تنظيم گردد، لذا در قانون اساسی جمهوری اسلامی گفته شد كه: «هرگونه قرارداد كه موجب سلطه‏گری بيگانه، بر منابع طبيعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش، و ديگر شؤون كشور گردد ممنوع است» «1».

ديگر اينكه حاكم اسلامی در هنگام برخورد و ملاقات با سران كفر و الحاد، بايد طوری برخورد كند، كه باعث ذلت و خواری اسلام و مسلمين نشود، زيرا حاكم اسلامی در حقيقت تبلوری از همه امت اسلامی است. اگر بنا باشد رهبر مسلمين در برابر رهبران كفر ذيلانه، برخورد نموده و اظهار ذلت نمايد، اين عمل باعث خفت و خواری همه مسلمين خواهد بود. درحالی‏كه در بينش اسلامی عزت تنها از آن خدا و رسول خدا و مؤمنين می‏باشد، «و للّه العزة و لرسوله و للمؤمنين ...» «2».

لذا برخوردی كه امروزه سران كشورهای اسلامی، در برابر سران كفر و الحاد

و ابرقدرتها دارند، و يا در گذشته پادشاهان ايران داشته‏اند، هيچگاه با بينش اسلامی سازگار نبوده و مورد رضای حضرت حق نيست.

همين برخوردهای ذلت‏بار، و اظهار ضعف و زبونی است كه به ابرقدرتها و جنايتكاران جهانی، جرأت تجاوز به حقوق حقه مسلمين را داده، و به مسلمانها با چشم حقارت نگاه می‏كنند، زيرا ملتی كه رهبرش آنگونه در برابر آنها خوار و ذليل باشد ديگر در نظر دشمن حائز اهميت نخواهد بود، و برای آن ملت و حقوقشان، ارجی قائل نبوده، و با آنان به صورت وحشی برخورد می‏كنند. شاهد بر اين مدعا، حق توحش گرفتن مستشاران آمريكايی، در كشورهای زير سلطه است. اما اگر همه رهبران اسلامی همانند رهبر كبير انقلاب اسلامی ايران امام خمينی (دام ظله) در برابر جنايتكاران بين المللی، با تمام قدرت و عظمت و عزت بايستند، ملت همه كشورهای اسلامی نيز، همانند ملت رشيد و فداكار ايران سربلند و سرافراز و در چشم دشمنان باعظمت جلوه می‏كنند.

به اميد آنكه خداوند، منجی عالم بشريّت و باعث عزت و عظمت مسلمين يعنی حضرت مهدی آل محمد (صلّی اللّه عليه و آله) را برای نجات بشريت از سقوط عموما، و برای نجات مسلمين خصوصا هرچه زودتر، از پشت پرده غيبت ظاهر كرده و چشمان دوستان را به ديدار جمالش روشن سازد.

پايان‏

الحمد للّه اوّلا و آخرا و صلّی اللّه علی محمد و آله الطاهرين‏

 «22 بهمن سال 1364»

 «حبيب اللّه طاهری»

 

 

 

 

 

 

 

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

همکاری با نفوذیان خائن و اختلاس‌گران بی دین
قرآن : لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: تا روز قیامت بار گناهان خود را تمام بردارند ، و [ نیز ] بخشی از بار گناهان کسانی را که ندانسته آنان را گمراه می کنند. آگاه باشید ، چه بد باری را می کشند.حدیث: و ایما داع دعی الی ضلالة فاتبع علیه، فان علیه مثل اوزار من اتبعه، من غیر ان ینقص من اوزارهم شیئا!: (مجمع‌البیان، ج6، ص 365)ترجمه: ... و هر کس دعوت به ضلالت کند و از او پیروی کنند همانند کیفر پیروانش را خواهد داشت، بی آنکه از کیفر آنها کاسته شود.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید