مباحث مقدماتی
پلوراليزم يا تكثّر اديان از مباحث «فلسفه دين» است كه در قرن حاضر به صورت جدی متفكران غرب آن را مطرح كردهاند. قرائت و معنای شايع و متبادر آن پذيرفتن حقانيت تمامی اديان است؛ و لازمه آن تعدّد صراطهای مستقيم است. پيشينه اين بحث در ايران حدودا به چند دهه گذشته - البته نه با اصطلاح پلوراليزم بلكه به عنوان «تعدّد اديان»- برمیگردد. اين مقوله در آن عصر نيز برای خود طرفداران و مخالفانی داشته است كه میتوان به دو فيلسوف و متفكر معاصر يعنی علامه طباطبايی «1» و شهيد مطهری اشاره كرد كه هر دو گام در اين عرصه نهادند و به ابطال پلوراليزم پرداختند.
در سالهای اخير دوباره مشعل اين بحث روشن شده است و اين بار مدعيان، آن را در مجامع و تريبونهای مختلفی برای عموم مردم مطرح كردند كه چهبسا موجب سردرگمی مخاطبانی گردد كه آشنايی كامل با مبانی نظريه پلوراليزم و اسلام ندارند، و به تعبير متفكر شهيد مطهری:
عصر ما از نظر دينی و مذهبی خصوصا برای طبقه جوان، عصر اضطراب و دودولی و بحران است «2».
ازاينرو ضرورت ارائه يك بحث شفاف و به دور از هرگونه غرضورزی و افراط و تفريط برای نسل جوان بيش از پيش احساس میشود، اين احساس ضرورت نگارنده را بر آن داشت كه تحليل و نقد پلوراليزم را از شعاع انديشه متفكر و صاحبنظری منعكس كند كه جای هيچگونه ترديد در تخصص و خلوص وی در اين مقولات نباشد و مورد قبول مخاطبان اين نوشتار نيز قرار گيرد.
1. ضرورت دين
در ابتدای بحث تكثر اديان بايد اين نكته تنقيح گردد كه انسان به وجود دين و بعثت پيامبران نيازمند است يا نه؟ در پاسخ مختصر آن بايد گفت كه هدف از آفرينش انسان رسيدن به ساحل نجا و خوشبختی است و تأمين آن با شكفته شدن استعدادهای نهفته او ميسّر میشود. در اينجا اين سؤال بهوجود میآيد كه آيا انسان، خود توان شناخت استعدادهای نهفته خود را دارد، يا نه؟ علاوهبر آن آيا انسان میتواند قوانين اساسی و فردی- اجتماعی به منظور تأمين سعادت خود و اجتماع وضع كند يا نه؟
تا عصر حاضر هيچ فيلسوفی و دانشمندی مدعی شناخت انسان و نيازهای فطری او نشده است و هر روز كه قافله علم و فلسفه به پيش میتازد، بر مجهولات انسان در اين زمينه افزون میشود؛ و لذا در تعريف انسان گفته شده است كه «انسان موجودی است ناشناخته».
ازاينرو، حكمت و لطف الهی اقتضا میكند كه انسان را در اين ره بیرهنما نگذارد و با فرستادن پيامبران هادی انسان گردد «3».
بعد از احساس ضرورت انتخاب دين و بعثت انبيا، انسان وقتی قدم در عرصه انتخاب دين میگذارد، در نگاه آغازين، متوجه وجود اديان و مكاتب متكثری میشود كه هر كدام كثيری از مردم را به سوی خود جذب كردند. در همين نگاه آغازين، متوجه تعارض بنيادين ميان اديان موجود میشويم، برای نمونه، میتوان به اديانی كه به «آسمانی» معروفند، اشاره كرد. دين يهوديت و مسيحيت، هريك به نوعی به شرك و تعدد «اله» معتقدند. آيين زرتشت با طرح دوگانهپرستی (يزدان و اهريمن) در عداد اديان شركآلود قرار گرفته است؛ و از سوی ديگر اسلام منادی توحيد محض است و خطاب به قوم يهود و مسيح، در قرآن كريم آمده است:
يا اهل الكتاب تعالوا الی كلمة بيننا و بينكم ان لا نعبد الّا اللّه و لا نشرك به شيئا «4».
از وجود تناقضات در اركان اديان آسمانی موجود به راحتی میتوانيم وضعيت اديان ديگر را تشخيص بدهيم، مكاتب و اديانی كه يا به كلی منكر وجود امر قدسی هستند و يا فقط قائل به وجود امر قدسی و عالم ماوراء طبيعت هستند و منكر وجود خداوند و نبوتاند؛ مثل مكتب كمونيستها و آيين هندو.
2. تبيين عقلانی وحدت اديان آسمانی
در برخورد و مواجهه با اديان مختلف اين سؤال برای ذهن هر متفكری مطرح میشود كه آيا به راستی همه اديان مختلف و بعضا متناقض، بر حقند؟
يا اينكه دين حق و صراط مستقيم يكی بيش نيست؟ و بقيه اديان از حقيقت و خواسته الهی دور شدهاند.
آيا ممكن است كه خداوند خيرخواه، اديان مختلف از حيث ماهيت برای بشر بفرستد؟
با تأمل در حكمت ضرورت دين كه عبارت است از وجود نيازهای فطری و ثابت انسان از سوی ديگر يكی بودن فرستنده اديان، به نظر میرسد پاسخ سؤال مذكور جندان مشكل نباشد؛ زيرا فرستنده دين خداوند حكيم و خيرخواه است كه با برآوردن نيازهای فطری انسان و به فعليت رساندن استعدادهايش سعادت او را تأمين میند. در اين صسورت، فرستادن اديانی كه با يكديگر از حيث ماهيت مختلفند، توجيهپذير نيست، زيرا تفسير ماهوی يك برنامه و آيين در صورتی موجّه است كه العياذ باللّه ماهيت و لبّ اديان پيشين فاقد محتوا و توانايی لازم در جهت هدايت انسان باشد؛ و يا اينكه خداوند دين ناقص فرستاده باشد. اين فرض با براهين عقلی و فلسفی ناسازگار است و خرد آن را نمیپذيرد.
فرض ديگر اينكه نقصان از سوی خود انسان باشد كه به خاطر هوای نفسانی از قرار گرفتن در ركاب رهيافتهگان سرباز میزند، لازمه اين فرض، نه تغيير ماهوی دين، بل تأكيد و راهنمايی و نصيحت بيشتر است.
فرض سوم اينكه تغيير ماهوی اديان مستند به تغيير شرايط زمانی و مكانی و نيازهای جديد بشری باشد. در پاسخ اين احتمال- كه امروزه طرفدارانی دارد- بايد گفت كه گوهر اديان الهی مشتمل بر معارفی بنيادی است كه ناظر به سعادت انسان و نيازهای فطری و ثابت اوست؛ مثلا دين از انسان خواسته است كه از خداوند و پيامبرانش اطاعت كنند و به اصول اخلاقی ثابت مثل نوعدوستی و عدالت پايبند باشند. اديان الهی برای تعالی روح انسانی و برقراری عدالت نازل شدهاند و اين معارف و اصول نيز به هيچ وجه با گذشت زمان تغيير نمیكند.
«مگر بشر چند گونه فطرت و سرشت و طبيعت میتواند داشته باشد» «5».
آری تغيير زمان و نيازهای جديد و غيرثابت انسان، تغيير برخی احكام و فروع، يا تكميل آنها را میطلبد. ولی لازمه آن، تغيير و تكامل شريعت است؛ نه دين. شهيد مطهری در اين زمينه میگويد:
تفاوت و اختلاف تعليمات انبياء با يكديگر از انواع اختلاف برنامههايی است كه در يك كشور هرچند بار به مورد اجرا گذاشته میشود و همه آنها از يك قانون اساسی الهام میگيرد. همه آنان [پيامبران] مردم را به يك شاهراه به سوی يك هدف دعوت میكردند «6».
3. قرآن و وحدت دين
با رجوع به قرآن كريم درمیيابيم كه خداوند نه تنها دين حضرت محمد صلّی اللّه عليه و اله و سلّم را «اسلام» مینامد؛ كه دين پيامبران پيشين را نيز به همين نام توصيف میكند، مثلا در آيهای آيين حضرت ابراهيم را اسلام میشمرد:
ما كان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا و لكن كان حنيفا مسلما «7».
و در آيه ديگر، پيامبر اسلام با اشاره به اسلام كه تنها صراط مستقيم است، از راههای ديگر منع میكند:
انّ هذا صراطی مستقيما فاتّبعوه و لا تتّبعوا السّبل «8».
استاد شهيد با تذكر اين نكته كه دين در اصطلاح مورخان و مردم به صورت جمع و متعدد به كار میرود، موضع قرآن را چنين تقرير میكند:
از نظر قرآن دين خدا از آدم تا خاتم يكی است، همه پيامبران اعم از پيامبران صاحب شريعت و پيامبران غيرصاحب شريعت به يك مكتب دعوت میكردهاند. اصول مكتب انبياء كه دين ناميده میشود، يكی بوده است «9».
استاد در جای ديگر، آيه «فاقم وجهك للدّين حنيفا فطرة اللّه الّتی فطر النّاس عليها» «10» را دليل وحدت دين میشمارد «11».
4. تكامل دين و اختلاف شرايع
از مطالب گذشته روشن شد كه «دين» اصول اعتقادی ثابت مطابق نيازهای فطری بشری است؛ و «شريعت» تعدادی احكام فردی و اجتماعی است كه بعضی از آنها برحسب ضرورت و تحول نيازهای بشری قابل تغيير است. به ديگر سخن، ماهيت دين در همه اعصار يكی است؛ اما با بالا رفتن استعدادها و قابليتهای مخاطبان، دين نيز جامعتر میشود. استاد شهيد، تعدد پيامبران را به تعدد معلمان و كتب آسمانی را به كتب درسی دورههای مختلف تحصيلی تشبيه میكند و میگويد:
بشر در تعليمات انبياء، مانند يك دانشآموز بوده كه او را از كلاس اول تا آخرين كلاس بالا بردهاند. اين تكامل دين [است] نه اختلاف اديان، قرآن هرگز كلمه دين [را] بهصورت اديان نياورده است «12».
هر نبی و هر ولی را مسلكی است ليك با حق میبرد جمله يكی است
ده چراغ ار حاضر آيد در مـــــــــكان هر يكــــی باشد بهصورت غير آن
فــــــرق نتوان كرد نـــــور هر يكی چون به نورش روی آری به شكی
خطای تشبيه پيامبران به فلاسفه
مدعيان پلوراليزم پنداشتهاند كه همانطوركه در جهان نه يك فلسفه بل فلسفههای مختلفی هست كه نشأت گرفته از اختلاف انديشههاست؛ به همين شكل نيز اديانی كه پيامبران مختلف میآورند، مانند مكاتب فلسفی، رنگ اختلاف به خود میگيرند.
بطلان اين قياس نيازمند توضيح بيشتری نيست. زيرا منشأ اختلاف در فلسفهها به اختلاف فيلسوفان و افكار مختلف يك فيلسوف برمیگردد؛ درحالی كه مصدر اديان، خداوند حكيم و عالم است كه علم او ازلی و تغييرناپذير است.
پيامبران، علاوهبر برخورداری از نبوغ، از طريق وحی به مبدأ هستی و علم ازلی نيز متصلاند
تفاوت پيامبران با نوابغ و فلاسفه بزرگ اين است كه فلاسفه هر كدام مكتب مخصوص به خود داشتهاند، ازاينرو هميشه در جهان فلسفهها وجود داشته نه فلسفه؛ ولی پيامبران الهی هميشه مؤيد و مصدّق يكديگر بودهاند و يكديگر را نفی نكردهاند، هر كدام از پيامبران اگر در محيط و زمان پيامبر ديگر میبود مانند او قانون و دستورالعمل میآورد «13».
راز ختم نبوت
از مطالب گذشته میتوان به راز ختم نبوت به دست پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و اله و سلّم پی برد. زيرا انسان بعد از طی مراحل مختلف، قابليت دريافت برنامه كلی هدايت خود را پيدا میكند و از اين مرحله به بعد انسان با رشد و تكامل عقلانی خود میتواند بدون پيامبر و با اتكا به كتاب مقدس او و ائمه هدی طی طريق نمايد، همانگونه كه شهيد مطهری میگويد:
بشر در مسير تكاملی خود مانند قافلهای است كه در راهی و به سوی مقصد معينی حركت میكند، ولی راه را نمیداند. هرچند يك بار به كسی برخورد میكند كه راه را میداند و با نشانیهايی كه از او میگيرد دهها كيلومتر راه را طی میكند ... تا تدريجا خود قابليت بيشتری برای فراگيری پيدا میكند و میرسد به شخصی كه نقشه كلی راه را از او میگيرد و برای هميشه با در درست داشتن آن نقشه از راهنمايیهای جديد بینياز میگردد «14».
نام احمد نام جمله انبياست چون كه صد آمد نود هم پيش ماست
__________________________________________________
(1). ر. ك: علامه طباطبائی، ظهور شيعه، صص 8 و 9.
(2). عدل الهی، ص 7.
(3). برای توضيح بيشتر ر. ك: شهيد مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 7، ص 77 (درسهای اشارات، نمط نهم). نيز: اسلام و مقتضيات زمان، ج 1، ص 364.
(4). سوره آل عمران، آيه 64.
(5). مجموعه آثار، ج 3، ص 160. برای توضيح بيشتر ر. ك: امدادهای غيبی، مقاله «خورشيد دين هرگز غروب نمیكند».
(6). مجموعه آثار، ج 3، ص 158.
(7). سوره آل عمران، آيه 67.
(8). سوره انعام، آيه 153.
(9). مجموعه آثار، ج 2، ص 181.
(10). سوره روم، آيه 30.
(11). ر. ك: مجموعه آثار، ج 3، ص 181.
(12). مجموعه آثار، ج 2، ص 181.
(13). مقدمهای بر جهانبينی اسلامی (وحی و نبوت)، ص 165 و نيز 146.
(14). مجموعه آثار، ج 3، ص 161.