ساختار حكومت پيامبر (ص)

  • چهارشنبه, 09 مرداد 1392 18:56
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 4866 بار

مؤلف: سید صمصام الدین قوامی

اصل تقسيم كار داراي اركاني است كه بدون آن حتي اگر كارها تقسيم شده باشد، كاري تشكيلاتي و سازماني و علمي و عقلاني نيست. اين اركان اثبات مي كنند تقسيم كاري كه از آن تفصيلاً بحث كرديم اصلي منطبق با موازين شناخته شده مديريت و سازمان است. از ميان اركان مذكور، مهم ترين عبارتند از:

1. شرح وظايف

گفتيم كه مهم ترين امر سازماندهي تقسيم كار ميان كاركنان براساس ميزان تخصص و تعهد است، به گونه اي كه مشاغل و مسؤوليت هاي هر فرد دقيقا روشن باشد تا هر كس مسؤوليت خود را بشناسد و در صورت كوتاهي مؤاخذه شود. اصل اين است كه هر كس به كاري گماشته مي شود، وظيفه او مشخص باشد و رها نشود. پيامبر اكرم(ص) اين اصل را مانند ساير اصول مراعات مي كرد. مجموعه اي از نامه هاي رسول خدا را در دست داريم كه بيشتر آنها در سال هشتم تا دهم هجري نوشته شده است. اين نامه ها خطاب به رؤساي قبايل و نصب آنها به عنوان حاكم و عامل رسول خدا بر قبيله است. پيامبر در اين نامه ها دستورهايي درباره رعايت عدالت، مسائل قضايي، نيز حوزه جغرافيايي قبيله و حقوق خاص آنها صادر كرده است.1

برخي معتقدند عهدنامه نويسي همان شرح وظايف است كه در زمان پيامبر(ص) و امام علي(ع) شروع شد.2 براي اثبات اين امر ابتدا كامل ترين نامه اي را كه به دستمان رسيده است و مطلوب ما را تأمين مي كند مي آوريم. اين عهدنامه را حضرت(ص) به عمروبن حزم كه عازم يمن به عنوان والي بود نگاشت.3 ترجمه نامه طبق نسخه ابن هشام چنين است:

بسم الله الرحمن الرحيم: اين بياني است از خدا4 و رسولش، خطاب به عمر بن حزم، زماني كه او را به يمن مبعوث كرد: ـ او را امر مي كند به تقواي الهي در همه امور (إنَّ الله مع الذين اتقوا و الذين هم محسنون).5 ـ او را امر مي كند به حق عمل كند و حق مدار باشد. ـ مردم را به خير بشارت دهد و به خير امر كند. ـ به مردم قرآن تعليم نمايد و آنها را دين شناس كند. ـ مردم را از تماس با قرآن نهي كند مگر آنكه طاهر باشند. ـ خبر دهد مردم را به مطالبي كه له و عليه آنهاست (حلال و حرام و اوامر و نواهي). ـ با مردم كه بر حق هستند، آرام و ملايم باشد و اگر ظالمند، بر آنها شدت و سخت بگيرد. خداوند ظلم را دوست ندارد و از آن نهي كرده است و فرمود: «ألالعنة الله علي الظالمين.»6 ـ مردم را به بهشت و اعمال بهشتي بشارت دهد و از آتش بترساند و از عمل آتش آفرين بيم دهد. ـ مردم را جمع كند تا دين بياموزند. ـ به مردم قوانين حج و واجبات و مستحبات آن را بياموزد و اينكه خدا به حج اكبر امر كرده است. ـ به مردم بياموزد لباس مناسب بپوشند كه عورت را نمايان نكند. ـ آرايش مو را درست كنند و موها را از پشت سر نبندند. ـ آنها را از قبيله و عشيره گرايي نهي كند و به خداگرايي تمايل دهد و ملي گراها را بكشد. ـ مردم را به زياد وضو گرفتن امر كند. ـ مردم را به نماز در وقت آن و اتمام ركوع و سجود امر كند و اوقات نماز را به آنها بياموزد. ـ آنها را به نماز جمعه و غسل جمعه امر كند. ـ از مردم سهمي از غنائم و مغانم بگيرد. خمس بگيرد و زكات را به 101 در ديم و 201 در آب ياري بگيرد. در هر ده شتر دو گوسفند بگيرد. در هر 20 شتر، 4 گوسفند و در هر سي گاو... و در هر 40 گوسفند كه خود به چرا مي روند، يك گوسفند. ـ هر يهودي و نصراني كه اسلام آورد، تابع قوانين اسلام و مسلمانها خواهد بود. ـ هر كس نصراني يا يهودي بماند، بايد جزيه بدهد و گرنه دشمن خدا و رسول خدا و مؤمنان است.

آنچه در اين نامه ـ علاوه بر جامعيت و كمال آن ـ نظر ما را جلب مي كند آن است كه پيامبر فرمود: اينها از خدا و رسول است؛ يعني مبتني بر وحي است، كه اين فرمايش، گمشده ما است كه مي خواهيم ساختاري آسماني و اسلامي را اثبات كنيم، از اين رو تصريح به اين نكته براي ما حائز اهميت است، گرچه بحث مشروح در مقدمه گذشت.

شبيه چنين نامه اي با همين مضمون با مقداري تفاوت در كتب سيره در باره وظايف معاذ بن جبل آمده است.7 در سيره ابن هشام شرح وظايف به شكل غير مستقيم خطاب به او گفته شده، ولي در روايتي كه در تحف العقول است، خطاب مستقيم است. وقتي پيامبر او را به عنوان والي فرستاد، در توشه راه او وصيت و عهدنامه اي قرار داد تا در پرتو آن حركت كند.8

«يا معاذ! علّمْهم كتابَ الله، و أحسِنْ ادبهم علي الاخلاق الصالحة، و أنزلِ الناسَ منازلَهم خيرَهم و شرَّهم، و انفذ فيهم أمر الله، و لا تحاش في أمره و لا مالِه أحدا، فإنّها ليست بولايتك و لا مالك و أدِّلهم الأمانةَ في كلِّ قليلٍ و كثيرٍ، و عليك بالرفق و العفو في غيرترك الحق، يقول الجاهل قد تركتَ مِن حق الله، و اعْتذرْ إلي أهل عملك مِن كّل أمر خشيتَ أنْ يقع اليك منه عيبٌ، حتي يعذّروك و أمِتْ أمَر الجاهلية إلاّ ما سنَّه الإسلام، و أظهرْ أمرَ الإسلام كلَّه كبيره وصغيره، و لْيكنْ أكثر همّك الصلاة فإنّها رأس الإسلام بَعد الإقرار بالدين، و ذكِّرِ الناسَ باللهِ واليوم الآخر، و اتَّبعِ الموعظة فإنّه أقوي لهم علي العمل بما يحبّ الله، ثم بثِّ فيهم المعلمين، واعْبدالله الذي إليه ترجع، و لا تخفْ في الله لومة لائم، و أوصيك بتقوي الله و صدق الحديث و الوفاء بالعهد و أداء الامانه...؛ اي معاذ! ـ به آنها قرآن بياموز. ـ آنها را براساس اخلاق صالحه تأديب و تربيت كن. ـ با مردم (خوبان و بدان) مطابق شأن آنها برخورد كن. ـ امر خدا را اجرا كن و در اين زمينه ملاحظه احدي را نكن. ـ امانت مردم را چه كم چه زياد به آنها برگردان. ـ در كارها با مردم آسان بگير و عفو كن، به شرطي كه حقي تضييع نشود. ـ اگر عيبي از كارمندان سرزد، عذر آنان را قبول كن. ـ سنت هاي جاهلي را محو كن، مگر اسلام پذيرفته باشد. ـ نشانه هاي ريز و درشت اسلام را آشكار كن. ـ بيشترين اهتمام تو برپايي نماز باشد كه بعد از اقرار به دين در رأس اسلام قرار دارد. ـ مردم را به ياد خدا و قيامت بينداز. ـ آنها را موعظه كن تا در عمل تقويت شوند. ـ آموزگاران را بين مردم گسيل دار. ـ از خدا بترس كه بايد به سوي او برگردي. ـ در راه خدا از ملامت ملامتگر مهراس.

يكي از صاحب نظران مي گويد اين نامه شرح وظايف كارگزاران را مشخص مي كند9 و وظايف زير را در بر دارد:

1. اقدام به آموزش و پرورش مردم تحت حكومت.

2. اجراي دقيق احكام حيات بخش اسلام بدون ملاحظه كاري.

3. رفق با رعيت و عفو خطا كار جز در ترك حق.

4. محو آثار و نشان هاي جاهلي و آداب و رسوم باقيمانده از آن مگر اسلام بپذيرد.

5. ظاهر كردن پيام اسلام و بيان تمامي شؤون آن.

6. اهتمام به نماز.

7. موعظه جامعه و پرهيز دادن از معاصي و جرائم.

8. تشويق مردم به علوم سودمند و بالا بردن فرهنگ آنها.

9. قاطعيت و صلابت در احقاق حق و نترسيدن از هيچ كس در راه اقامه عدل و حق.

اكنون به عهد نامه هاي ديگري از رسول خدا اشاره مي كنيم كه مانند نامه هاي فوق كامل نيست و احتمال مي دهيم بريده (تقطيع) شده يا همه آن به دست ما نرسيده باشد.

رسول خدا براي معاذ و ابوموسي نوشت:

«تشاوراْ، تطاوعاْ، يسّراْ و لا تعسّراْ، بشّراْ و لا تنفّراْ؛ مشورت كنيد؛ كار نيك مردم را بپذيريد؛ آسان بگيريد؛ سخت نگيريد؛ مژده دهيد و ايجاد نفرت نكنيد.»10

پيامبر(ص) در عقبه اولي از افرادي كه با او بيعت كرده بودند، جدا شد و مصعب بن عمير را با آنها فرستاد و به او امر كرد:

«به آنها قرآن بياموز؛ اسلام را تعليم ده؛ آنها را با دين آشنا كن.»11

رسول خدا به عتاب بن اسيد و معاذ بن جبل، دو والي خويش نگاشت:

«فقه را به مردم ياد دهيد و قرآن را به آنان بياموزيد.»12

استيعاب مي گويد: پيامبر(ص) فردي را بر نجران منصوب كرد و نوشت:

«به آنها دين بياموزد؛ قرآن تعليم كند و صدقات از آنها بگيرد.»13

در استيعاب از نامه اي كه رسول خدا به خالد بن وليد نوشته، اشارت رفته كه مضمون آن در فرائض و سنن و صدقات است.14

در سيره ابن هشام است كه رسول خدا(ص) عبدالله بن جحس بن رئاب الاسدي را در بدر اولي مبعوث كرد و با او هيجده گروه از مهاجران را كه از انصار بين آنها نبود فرستاد و براي او نامه اي نوشت و امر كرد آن را نخواند تا دو روز بگذرد. بعد از دو روز نامه را گشود و ديد در آن نوشته شده:

«وقتي نامه مرا ديدي، به حركت ادامه بده تا به منزل نخله بين مكه و طائف برسي. پس در كمين قريش باش و اخبار آنها را براي ما بياور.» و او چنين كرد.15

البته اين بيشتر به حكم مأموريت مي ماند، ولي از بُعدي شرح وظيفه يك مأمور و حاكي از اين كه است پيامبر وظيفه كارگزاران را مشخص كرده است.

در سيره ابن هشام است: وقتي رسول الله(ص) معاذ را به يمن مبعوث كرد، بدو فرمود:

«آسان بگير و سخت نگير؛ بشارت بده و جذب كن و فراري نده. تو بر قومي وارد مي شوي كه اهل كتاب هستند و از تو مي پرسند كليد بهشت چيست، پس به آنها بگو: شهادت لااله الاالله وحده لاشريك له.»16

رسول خدا(ص) خالدبن وليد را به سمت بني الحارث بن كعب به نجران فرستاد و او را امر كرد: «قبل از اينكه با آنها جنگ كند آنها را به اسلام دعوت كند. اگر اجابت كردند، از آنها قبول كند و گرنه با آنها بجنگد.» خالدبن وليد گزارش كار داد. رسول خدا مرقوم فرمود:

«بسم الله الرحمن الرحيم. از محمد نبي، رسول خدا به خالدبن وليد. سلام بر تو. حمد خدايي را كه جز او خدايي نيست. اما بعد، نامه تو به دست من رسيد. توسط فرستاده ات خبرداده بودي بني الحارث بن كعب قبل از جنگيدن با تو اسلام آوردند و شهادت دادند و هدايت شدند. پس بشارت بده و آنها را بترسان و گروه آنها را بپذير و همراهان تو هم گروه آنها را بپذيرند.»17

همين حد را براي اثبات شرح وظائف كافي مي دانيم. مشخّص شد رسول خدا(ص) فرستادگان و منصوبين خويش را بدون شرح وظايف نمي گذاشت. دو نامه مفصّل معاذ بن جبل و عمر بن حزم كه مضموني مساوي دارند شايد دليلي باشند بر اينكه رسول اكرم براي تمام استاندارانش به اين مضمون شرح وظايف تعيين مي فرمود، گرچه به دست ما نرسيده باشد. اكنون به شرح وظايفي كه از جهاتي برجسته تر از آنچه گفتيم است، اشاره مي شود:

پيامبر خدا(ص) به استانداران خود در يمن، فرمانهايي با يك متن نوشت:

«به نام خداوند بخشاينده بخشايشگر

اين فرماني است از سوي پيامبر فرستاده خدا به فلان:

پيامبر به او دستور مي دهد كه در همه كارهاي خويش از نافرماني خدا بپرهيزد، زيرا كه خداوند با پرهيزگاران و نيكوكاران است، حقوق را آن سان كه خداي تعالي واجب گردانيده است، بستاند و آن گونه كه او دستور داده است، به كاربرد. پرداختن به كار نيك را با رفتار خويش آسان گرداند. با مردم به جدال نپردازد، زيرا كه قرآن ريسمان خدا است كه دادگري و دانش اندوزي و خرّمي دلها در آن است. از اين رو آيه هاي محكم آن را به كاربنديد و همه حلال و حرام آن را به كارگيريد و متشابه آن را باور كنيد.

به نماينده خود دستور داده ام كه كار نيك را از نيكوكار بپذيرد و او را براي آن كار بستايد و فرآيند كار بد را به بدكار بازگرداند...وظيفه كارگزار من است كه مردم را از ستم كردن بر يكديگر باز دارد.

اي نمايندگان من! خود را تباه مسازيد، زيرا خداوند سرپرستان را ياور ناتوانان و بازدارندگانِ نيرومندان قرار داده است.

براي كسي كه داراي توانايي باشد، يك بار رفتن به خانه خدا واجب است.

...اي نماينده من! به مردم دستور ده كه نمازها را در وقت هاي خود بگزارند و وضو را كامل سازند.

...وظيفه تو است زكاتي را كه بايد بپردازند، از دارايي ايشان برداري.

...نماينده من مؤظف است به مسلمانان دستور دهد كه سالمندان و حافظان قرآن را گرامي بدارند. نامداران را ارج نهند. قرآن را مطهّر دارند و با وضو به آن دست گيرند...»

آنچه در اين نامه جالب و از همه نامه هاي قبل جالب تر است، آن مي باشد كه اين نامه خطابِ عام به استانداران يمن با عنوان «فلاني» و بدون مشخص كردن نامي خاص دارد و اين شيوه كنوني است كه شرح وظايف سازماني را مي فهماند كه براي افرادِ مشابه يكسان است و اين طور نيست كه براي هر فرد، شرح وظيفه مخصوص نوشته شود. اين نامه حاكي از كمال سازماني در آن عهد است.18

2. معيارهاي گزينشي

ركن ديگر تقسيم كار مراعات معيارهاي گزينشي است، زيرا معيار در تقسيم كار عمدتا بر مبناي تعهد و مسؤوليت و تخصصّ و توان اجرايي و علاقمندي مي باشد.19 هر چند برخي معتقدند افراد بايد در انتخاب شغل آزاد باشند تا براساس تخصص و علاقه و ذوق، كار مورد دلخواه را پيدا كنند، كه خلاقيت و نوآوري آن گاه حاصل است.

در حكومت پيامبر اكرم(ص) تقسيم كار بر اساس معيارهاي فوق شكل مي گرفت. به نمونه هايي از مراعات معيارهاي گزينشي توسط پيامبر توجه كنيم.

پيامبر از بين اصحابش كساني را مسؤوليت مي داد كه داراي صفات خير باشند و بتوانند به عنوان الگو مطرح شوند و شرايط و مقدمات مسؤوليت در آنها باشد. جوان بيست ساله اي به نام «عتاب» كلامش نافذ، نامش آشنا، خوش برخورد با مردم، سختگير بر مفسدان و نرمخو با مؤمنان و زاهد بود. در قلبش از مال دنيا هيچ نبود. به خانه خدا تكيه مي زد و مي گفت: و الله! در انجام وظيفه اي كه رسول خدا بر دوشم گذاشت چيزي به من نرسيد مگر دو لباس كهنه كه مولايم كيسان آن را پوشيده و پوشانده است.20 او بردبار و خردمند بود. پيامبر با اين عمل ثابت نمود نيل به مقامات و مناصب اجتماعي فقط در گرو لياقت و شايستگي است. به مردم مي گفت: پيامبر برايم حقوقي تعيين كرده است و من در سايه آن از هر نوع كمك و هديه مردم بي نيازم.21

پيامبر(ص) والي را در اغلب مواقع از افراد منطقه (بومي) اختيار مي كرد كه به خاطر عوامل رواني است و به احساسات اهالي منطقه مربوط مي شود تا واليان پايگاه بهتر و همكاري مناسب تري با مردم داشته باشند. از اين جمله اند: عتاب بن اسيد كه مكي بود و بر مكه نصب شد؛ قيس بن مالك در همدان، عدي بن حاتم در منطقه طي، عين فروه مسلك مرادي در مراد و عمرو بن حزم در يمن.22

پيامبر اكرم در تشكيلات ديپلماسي معيارهاي زير را براي گزينش ديپلمات ها داشت:23

ـ زبان؛ در طبقات ابن سعد است آنها زبان مناطقي را كه بدان جا فرستاده شده بودند، آموزش مي ديدند.

1. قدرت بر بلاغت و اقناع، مانند بلاغت جعفر طيار در مقابل نجاشي.

2. صبر و مقاومت فراوان. به بعضي از فرستادگان اهانت مي شد، مثل عبدالله بن خلافه، چنان كه بعضي زنداني و كشته شدند، مانند حارث بن عمير، اما ايستادگي كردند.

3. هيبت و جمال، مانند دحيه كلبي كه شبيه ملائكه بود؛ هم چنين جعفر و عبدالله بن حذافه.

در تبليغات، مرداني با صداي رسا و بلند را انتخاب مي كرد، از جمله ربيع بن امية بن خلف كه صدايي رسا داشت. پيامبر به او فرمود: آن چه را كه مي گويم، فرياد بزن و به مردم برسان.24

در بعد نظامي پيامبر(ص) فرماندهان را براساس قواعد نظامي انتخاب مي كرد و به معيارهاي غير نظامي اهميت نمي داد حتي اگر جامعه به آن معيارها ارزش مي داد. بر همين اساس اسامة بن زيد را كه بيست سال بيشتر نداشت، نصب كرد و فرمود: او بهترينِ شما نيست، ولي در برابر گرسنگي و تشنگي مقاوم تر است. عبدالله بن حجش اوّلين امير در اسلام بود.25

در گزينش سرباز رضايت مادر را لحاظ مي كرد و مي فرمود: مواظب مادرت باش كه بهشت زيرپاي مادران است.26 گاهي اجازه والدين را شرط سربازگيري مي دانست.27

قدرت بدني در سرباز لحاظ مي شد. سمرة بن جندب كه دوستش براي جنگ انتخاب شد، گِله كرد چرا من انتخاب نشدم، پيامبر فرمود: با دوستت كشتي بگير. وقتي برنده شد و قدرت بدني او معلوم گشت، فرمود اجازه داري بجنگي.28

در سربازگيري سن و سال لحاظ مي شد. ابن عمر چهارده سال داشت و پيامبر او را قبول نكرد. سال بعد كه پانزده ساله شد، آمد و او را در جمله سربازان پذيرفت.29 در برخي روايات است نافع بن خديج در جنگ بدر كوچك شمرده شد و گزينش نشد، ولي در جنگ احد در سال بعد قبول شد.30

برخي معتقدند پيامبر بسياري از مسؤوليت ها را به نو مسلمانها مي داد، به شرط اينكه كفايت در مديريت و آگاهي از تشكيلات و امور سياسي داشته باشند. نومسلمان بودن مانع واگذاري مسؤوليت نمي شد.31

بعضي اعتقاد دارند پيامبر و اميرالمؤمنين و ساير خلفاي صدر اسلام مسؤوليت ها را به افراد متخصص گرچه در حد مطلوبي از عقيده وتعهد نبودند، مي دادند، مگر اينكه افراد متخصص و متعهد در يك سطح بودند.32

پيامبر حكومت را به افراد با كفايت مي سپرد كه امانتدار و با معرفت و قدرتمند بودند. زماني كه ابوذر از او درخواست كرد امارتي به او بدهد، فرمود: تو ضعيف هستي و اين امانت است و در قيامت موجب خزي و ندامت است.33 از اين رو به رغم علاقه زيادي كه به ابوذر داشت و سوابق زيادي كه او در اسلام داشت، مدتها صلاح نديد به او مسؤوليتي بدهد. همين كار را در زمان حضرت علي(ع) ملاحظه مي كنيم كه حضرت، محمد بن ابي بكر را عزل كرد و مالك اشتر را به جاي وي فرستاد.34

تمام مورّخان و مفسّران اتفاق نظر دارند پيامبر(ع) براي قرائت برائت، اوّل ابوبكر، سپس علي(ع) را فرستاد، به دليل اين كه ابلاغ اين سوره تنها به وسيله كسي بايد باشد كه از پيامبر است و پيامبر از او است. اين معيار گزينش است.35

از آن جا كه فرمود: به من وحي شده است او را انتخاب كنم، مي توان استفاده كرد اين معيار الهي است.

در شأن نزول آيه امانت نوشته اند وقتي رسول خدا با پيروزي كامل وارد مكه شد، عثمان بن طلحه را كه كليددار خانه كعبه بود، احضار كرد و كليد را از وي گرفت و درون خانه رفت و بت ها را بيرون انداخت. پس از انجام اين كار عموي پيامبر (عباس) نزد حضرت آمد و تقاضا كرد منصب كليد داري خانه كعبه به او سپرده شود. پيامبر اين آيه راتلاوت كرد كه: «إنَّ الله يأمركم أنْ تؤدّو الأمانات إلي أهلها.» آن گاه كليد را به عثمان بن طلحه سپرد.36

در بعضي از تفاسير آمده است آيه امانت درباره رهبران و كساني كه امور مردم را بر عهده دارند، نازل شده است و آنان بايد اهليت داشته باشند؛37 يعني كارها را جز به اشخاص صالح و شايسته واگذار نكنيد.38 رسول خدا مي فرمايد: «أيّها الناس إنَّ أحقّ الناس بهذا الأمر أقواهم عليه و أعلمهم بأمرالله فيه.» علي(ع) فرمود: «رسول خدا اين صفات را در من ديد كه مرا جانشين قرار داد»؛39 يعني قدرت روحي و جسمي، توان اداره، شجاعت كافي، قاطعيت لازم، علم مربوط به كار و علم دين در حد لازم. ابو بُرده به همراه دو نفر از پسر عموهايش بر پيامبر وارد شدند. يكي از آن دو گفت: اي رسول خدا! ما را بر قسمتي از آنچه خداوند تو را بر آن ولايت و حكومت داده، زمامداري ده. ديگري نيز سخني نظير اين را گفت. حضرت فرمود: «إنا و اللهِ لانولّي علي هذا العمل أحدا سأله و لا أحداً حرص عليه؛ هر كس طالب مقام و بر آن حريض باشد، به او نمي دهيم.» اين معياري جالب در دستگاه حكومتي آسماني است. هم چنين فرمود: «إنّا لا نستعمل علي عملنا مَن يريده» يا: «لا نستعمل علي عملنا مَن يحرص عليه.» همه اينها قدرت طلبان شايسته اي نيستند كه مسؤوليتي بديشان سپرده شود.40

يكي ديگر از معيارها انتخاب اصلح در هر كاري است. رسول خدا فرمود: «مَن اسْتعمل عاملاً مِن المسلمين و هو يعلم أنّ فيهم أولي بذلك منه و أعلم بكتاب الله و سنة نبيّه فقد خان اللهَ و رسولَه و جيمع المسلمين» يا «أيّما رجل اسْتعمل رجلاً علي عشرة أنفس علم أنَّ في العشرة أفضل ممَّن اسْتعمل، فقدْ غشَّ الله وَ غشَّ رسولَه و غشَّ جماعةَ المسلمين.» كار را به غير اصلح سپردن غش و خيانت همه جانبه است.41

در خيبر پس از آن كه ابوبكر و عمر نتوانستند خيبرگشايي كنند فرمود: فردا پرچم را به كسي با معيارها و خصوصيات زير خواهم داد:

1. كرّار غير فرّار؛بسيار حمله كننده و آن كه نمي گريزد.

2. يحبُّ اللهَ و رسولَه؛ خداو رسول را دوست دارد.

3. يحبّه اللهُ و رسولُه؛ خدا و رسول او را دوست دارند.

4. لا ينصرف حتي يفتح اللهُ علي يده؛ باز نمي گردد تا خدا به دست او فتح كند.42

وقتي معاذبن جبل را در رأس گروهي به يمن فرستاد، در مورد خصوصيات او به ملوك حمير نوشت:

إنّي قد أرسلتُ إليكم من

1. صالحي أهلي؛ صلاحيت دارد و مورد اعتماد من است.

2. أُولي دينهم؛ ديندار و متدين است.

3. أولي علمهم؛ تخصص و علم دارد و كارشناس است.43

يعني دقيقا معيارهايي كه در مديريت هاي امروز مي خواهند (تعهد و تخصص و كارآيي).

رسول خدا به عتاب بن اسيد فرمود:

«يا عتاب! تدري علي مَن اسْتعملتك به؟ علي أهل الله عزَّوجلَّ و لو أعلمُ لهم خيرا منك اسْتعملتُه عليهم؛ اي عتاب! مي داني تو را براي چه به اين مقام برگزيدم و بر كدام قوم فرمانروا كردم؟ تو را فرماندار اهل حرم خدا و ساكنان مكه نمودم. اگر در مسلمانان كسي را براي اين مقام شايسته تر از تو مي يافتم، اين كار را به او مي سپردم.»44

رسول خدا فرمود: «إذا ضيّعتَ الأمانةَ انتظر الساعةَ.» قيل: يا رسول الله و ما اضاعتها؟ قال: «إذا وسّد الأمر إلي غير أهله فانتظر الساعة.»45 تعبير به پايان يافتن جهان قابل درك است؛ يعني با جنگ خانمان سوز بساط تمدن و حتي نسل انسان از روي زمين برچيده مي شود. اين حديث پشت انسان را مي لرزاند و به همگان هشدار مي دهد در انتخاب افراد لايق و كاردان دقت كنند.

تاكنون معلوم شد رسول خدا چگونه در سازمان دهي اش معيارهاي گزينشي را در تقسيم كار رعايت مي كرد. ايشان دقيقا ملاكاتي را مراعات مي كرد كه امروز در مدرن ترين سازمانها و حكومت ها مراعات مي كنند.

با يك نگاه ديگر به آنچه گذشت، مي فهميم معيارهاي ذيل مورد توجه حضرت بوده است:

تعهد، تخصص، امانت داري، اهليت، اولويت، اصلح، قرابت، ايمان، خدادوستي، قدرت، قاطعيت، مقاومت، صبر، پيشگام در ايمان(سابقون)، بومي، كارشناس، مورد اعتماد، ديندار، مقام پرست نبودن، توان اجرايي، علاقمندي، زهد، بردباري، خردمندي و... حضرت براي هر رشته اي مانند امور نظامي، ديپلماسي، استانداري، قضاوت وغيره، تخصصها و ويژگيهاي آن رشته را لحاظ مي كرد.

تا اين جا ركن اصلي سازماندهي يعني تقسيم كار با دو ركنش يعني شرح و ظايف و معيارهاي گزينشي مورد بحث قرار گرفت. اثبات شد در سيره حكومتي نبوي وجودشان محسوس و ملحوظ بوده است. تا همين حد اثبات كرده ايم پيامبر اكرم سازمان كامل و جامع داشته است ولي براي تحقيق افزون تر ديگر اركان سازماندهي را بحث مي كنيم.

تفويض اختيار

قدرت عمل و اختيار، شالوده ساختار سازمان و مانند بندي است كه هستي سازمان را شدني مي سازد و وسيله اي است كه بدان مي توان كوشش ها را زير هدايت مدير قرار داد و هماهنگي واحدهاي سازماني را بهبود بخشيد. اين ابزاري است كه با آن مدير مي تواند قدرت عمل و اختيار خود را به كاربندد و وضعي پديد آورد تا كاركرد فرد ممكن گردد. برخي از سودمندترين اصول سازماندهي بسته به قدرت عمل و اختيار است.46 هر اندازه ميزان اختيار، از بالاترين جايگاه مديريت تا هر شغل پايين دست روشن تر باشد، مسؤوليت تصميم گيري روشن تر و ارتباط سازماني اثر بخش تر خواهد بود.47

اصل واگذاري اختيار مي گويد: اختياري كه به مديران واگذار مي شود، بايد به گونه اي باشد كه توانايي آنان را براي دست يابي به اهداف مورد انتظار تضمين كند.48 اصل مطلق بودن مسؤوليت بر آن است كه مسؤوليت هر كاري نمي تواند بزرگ تر از اختياري باشد كه براي انجام دادن آن واگذار شده است و مسؤوليت نمي تواند از اختيار واگذار شده كمتر باشد.49

اصل تراز اختيار مي گويد حفظ اختيار بسته به آن است تصميم هايي كه در قلمرو اختيار فردي مديران توسط آنان گرفته مي شود، به رده هاي بالاتر سازماني ارجاع نگردد.50 اصل آسان سازي رهبري كه همان تفويض اختيار است، بر اين است كه واگذاري اختيار و ترتيب هاي ساختاري بايد وضعي بيافريند كه در آن رئيسان بخش هاي گوناگون به گونه رهبران پنداشته شوند؛ يعني زيردستان آنها را به مثابه رهبر بنگرند، و اين آسان سازي رهبري است.51

اصل عدم تمركز اداري و سازماني مي گويد: مي توان در محدوده هدفهاي تعيين شده روشهاي مشخصي را براي نيل به آن به زير دستان تفويض كرد تا از تراكم در بالاي مخروط سازمان جلوگيري شود.52 طبق نظريه سنتي كلاسيك ها منشأ اختيار و قدرت عمل، قانون و مقررات است، در حالي كه در نظريه هاي جديد اختيار و قدرت عملي صرف نظر از اختيارات قانوني، ناشي از تمايل فرو دستان به فرمانبرداري و قبول ضمني دستورهاي مافوق است. به نظر چستربارنارد براي اينكه دستوري مورد قبول مرئوسين قرار گيرد، بايد چهار شرط داشته باشد:

1. در حدود درك و فهم مرئوسين باشد.

2. مخالف اميال و منافع مشروع مجري آن نباشد.

3. مغاير با هدفهاي عالي سازمان نباشد.

4. مجري دستور، توانايي اجراي دستور را داشته باشد.53

اينها نظريه و نگرش مختلف صاحب نظران مديريت و سازمان در اصل تفويض اختيار بود. اين اصل ما در بسياري از اصول كوچكتر مديريتي است كه همه به نوعي به اختيار باز مي گردند. اين اصل بعد از تقسيم كار اهميت بسزايي دارد به طوري كه اگر رعايت نشود اختلال سازماني بي ترديد پيش مي آيد.

از ديدگاه اسلام تفويض اختيار و مسؤوليت خواهي يك سنت الهي است. خداي متعال پس از آنكه بندگان شايسته خود را در بندگي مي آزمايد، به آنان مسؤوليت مي سپارد و بر اساس اختياري كه به ايشان داده است، مسؤوليت مي خواهد. هر چه محدوده اختيار گسترده تر باشد، ميزان مسؤوليت خواهي بيشتر خواهد بود.54 موسي(ع) ابتدا اختيار و مسؤوليتي را به هارون تفويض كرد (اخْلفني في قومي) و سپس باز خواست كرد(أخذ برأس أخيه يجرّه إليه) هارون هم جواب داد (إنّي خشيتُ أنْ تقولَ فرَّقتَ بين بني إسرائيل و لم ترقبْ لي قولي،55 و إنَّ القومَ اسْتضعفوني و كادوا أنْ يقتلوني56). ابتدا تفويض اختيار، سپس مسؤوليت خواهي و توضيح خواستن. مراحل سازماني به شكلي روشن در اين سازمان دو نفره مراعات شده است.

امام صادق(ع) مي فرمايد:

«إنَّ الله عزّوجلّ ادَّبَ نبيَّه فأحسنَ أدبَه فلمّا أكملَ له الأدبَ قال: «إنّك لعلي خُلُقٍ عظيم» ثمَّ فوَّض إليه أمر الدين والأمة ليسوس عبادَه، فقال عزّوجلّ: «ما آتاكم الرسولُ فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا» و أنَّ رسول الله(ص) موفّقاً مؤيّداً بروح القدس. لايزلّ و لا يخطي ء في شيءٍ مما يسوس به الخلق فتأدّب بآداب الله.»57

اين سازمان دهي آسماني و الهي است. ابتدا مي آزمايد، صلاحيت مي بيند، بعد اختيارات مناسب تفويض مي كند تا رسول خدا(ص) مردم را سياست و رياست و اداره كند. خدا به زيردستان و امت رسول اعلام مي كند امر ونهي او را همچون امر ونهي خدا بپذيرند.

در حديثي ديگر از امام صادق است: «إنَّ نبيَ الله فوَّض إلي علي و أئمته» يعني پيامبر هم به ديگران تفويض كرد. از اين رو اصرار و ادعا داريم ساختار، اسلامي و الهي و آسماني بود و اختيار از آسمان تفويض شد.

رسول خدا اختيار تفويض شده آسماني را به ائمه مخصوصا علي و ديگر صحابي و ياران و شايستگان واگذار نمود. براي اثبات اين امر به بخشي از روايتي بلند توجه فرماييد:

«... وقتي رسول خدا تسلط حتمي و قطعي بر مكه معظمه يافت و كارها به ثبات آمد، عتاب بن اسيد را امير مكّيان قرارداد. وقتي اين خبر به آنان رسيد، گفتند كه محمد به تحقير ما ادامه مي دهد، به گونه اي كه جوانكي كم سن و سال و هجده ساله را بر ما ولايت و امارت بخشيد، در حالي كه بين ما پيران سالخورده و جواران حرم امن الهي ـ كه بهترين بقعه زمين است ـ وجود دارد.

رسول خدا نامه بلكه عهدنامه اي خطاب به اهل مكه و به نفع عتاب نگاشت:

از محمد رسول الله به همسايگان بيت الله الحرام و سكانداران آن، اما بعد، هر كدام از شما مؤمن به خدا و محمد نبي خدا است، افعال و اقوال پيامبر را تصديق و تصويب مي كند و به علي، برادر محمد و رسول و صفيّ او و بهترين خلق خدا بعد از او به عنوان وليّ نگاه مي كند. او از ما است و در خط ما است و هر كس مخالف او است، مستحق سحق و عذاب سعير است. خداوند هيچ يك از اعمالش رانمي پذيرد، هر چند بزرگ باشد و براي هميشه وارد جهنم خواهد شد. بدانيد محمد رسول خدا عتاب بن اسيد را براي مصالح و احكام و شئون گوناگون شما نصب نمود و به او اموري همچون تنبيه غافلان و تعليم جاهلان و مستقيم نمودن منحرفان و تأديب بي ادبان شما تفويض كرد، زيرا رسول خدا به خوبي فضيليت اين جوان را بر شما در خصوص تبعيت و موالاتش از رسول خدا و علاقمندي به علي كه وليّ خدا است، مي داند. پس عتاب خدمتگزار ما و در راه خدا برادر ما و دوستدار دوستداران ما و دشمن دشمنانمان است و براي شما آسماني سايه سار و زميني حاصل خيز و پاك و خورشيدي فروزان است. خدا او را بر همه شما برتري داد به خاطر محبت و موالات محمد و علي و پاكان خاندان آن دو. خدا او را حاكم شما قرار داد. وي به آنچه خدا اراده مي كند، عمل مي نمايد. خدا او را توفيق مي دهد و ياري مي كند، چون او حظ و شرف را از محبت محمد وعلي گرفته است. او نياز به مؤامره و مطالعه ندارد [=در تصميم گيري ها آزاد است و نياز نيست مرتبا با ما در تماس باشد [و راستگو و سديد و امين است. هر كس او را اطاعت كند، سزاوار پاداش فراوان است اما هر كس با او مخالفت كند، لايق عذاب شديد است و خداي غالب و عزيز بر او غضب خواهد كرد.

مبادا هيچ كدام از شما به جواني او خرده بگيرد و احتجاج كند، زيرا بزرگتر، افضل نيست، بلكه افضل اكبر است! عتاب در موالات ما و موالات دوستان ما و خصومت با دشمنان اكبر است. بدين خاطر او را امير شما قرار داديم و رئيس گردانيديم. مرحبا به فرمانبردارانش.

وقتي عتاب نزد مكّيان آمد و عهدنامه و حكمش را خواند، در جايي ايستاد كه همه او را مي ديدند و فرياد زد: اي مردم مكه! رسول خدا(ص) مرا به عنوان يك شهاب آتش زا به سوي منافقان ميان شما پرتاب كرده و به عنوان رحمت و بركتي بر مؤمنان فرستاده و من عالمترين مردم به حال و وضع شما هستم و منافقان را خوب مي شناسم. به زودي نماز را برپا مي دارم. هر كس پيوست، با او برخورد مؤمن خواهم كرد وهر كس گسست، او را دشمن خواهم داشت، مگر معذور باشد كه عذرش پذيرفته است وگرنه مجازات خواهد شد و گردن او را خواهم زد تا حرم خدا را از منافقان پاك كنم.

اما بعد همانا راستي شرط امانت و فجور، خيانت است. گناه و فحشا ميان قومي شيوع و رسوخ نيافت مگر آنكه ذليل و عليل شدند. اي مردم! قدرتمند شما نزد من ضعيف است تا حق از او بستانم و ضعيف شما نزد من قدرتمند است تا حق او را بستانم. تقوا داشته باشيد و مفتخر به اطاعت الهي شويد و خود را با مخالفت خدا ذليل نكنيد.

راوي مي گويد كه عتاب به آنچه گفت، به عدل و انصاف عمل كرد و احكام خدا را جاري نمود و نيازمند به مؤامره و مراجعه مكرر نبود (مطابق اختيارات تفويض شده عمل مي كرد و در تصميمات مزاحم رسول خدا(ص) نمي شد).58

رسول خدا در حكومت، ولايت مطلقه به ولات مي داد، البته به بعضي ولايت برخي امور را داد،59 ولي آنها را در چارچوب اختيارات، آزاد مي گذاشت. البته نظارت به معناي عام آن هميشه لازم است و در حكومت پيامبر بود، كه منافاتي با آزادي در تصميم گيري ندارد.

داستان زيبا و معروف معاذ بن جبل زماني كه به محل مأموريت خويش (يمن) رفت، مؤيد خوبي است. رسول خدا به او فرمود:

«بِمَ تحكم؟» قال: بكتاب الله. قال: «فإنْ لم تجدْ؟» قال: بسنت رسول الله. قال: «فإنْ لم تجدْ؟» قال: أجتهد رأيي. فقال: «الحمد لله الذي وفَّق رسولَ رسولِ الله لما يحبّه اللهُ و رسولُه.»60 وقتي معاذ مي گويد به اجتهاد خود عمل مي كنم و مزاحم شما نمي شوم، رسول خدا اين عمل را تقرير مي كند؛ يعني وقتي اختيار تفويض شد، در آن چار چوب، آزادي عمل لازم است وگرنه شيرازه سازمان سست مي شود.

اختيارات معاذ در زمينه نماز و صدقه بود.61 خالدبن سعيد فقط در صدقه و62 علي(ع) ولايت عام و اختيارات تام داشت.63

داستان معاذ و عتاب بن اسيد و علاء الحضرمي64 نشان مي دهد رسول خدا(ص) رسيدگي دائمي نسبت به آنها به گونه اي كه آزادي عمل نداشته باشند، نمي فرمود و آنها مرتبا به مركز مراجعه نمي كردند، بلكه استقلال كامل داشتند.65

البته تفويض اختيار قرين اصل مسؤوليت خواهي است؛ يعني والي كه تام الاختيار است، در مقابل مركز مسؤول است و بايد پاسخگو عواقب كار باشد. رسول خدا در ساختار الهي حكومت خويش به اين نكته توجه داشتند؛ چنان وقتي پيامبر براي استقبال علي(ع) بيرون رفت، از مسلمانان پرسيد: فرمانده خود را چگونه يافتيد؟ گفتند: بسيار خوب جز آنكه در نماز جماعت بعد از سوره حمد، قل هوالله احد را مي خواند! حضرت به علي(ع) فرمود: چرا خواندي؟ عرض كرد: زيرا اين سوره را دوست دارم. حضرت فرمود: پس خدا هم تورا دوست دارد.66

آنچه مهم است روش رسول خدا در بازخواست كارگزاران است كه به آنها اختيارات واگذار شده است، حتي اگر كارگزار علي(ع) باشد و پاسخ درستي داشته باشد. اصل پاسخگويي بايد در كنار تفويض اختيار مراعات شود.67

همان طوري كه گفته شد اين اصل توابعي دارد، از جمله اين كه با انتقال اختيارات، از تفويض كننده سلب مسؤوليت نمي شود؛ يعني «در واقع مسؤوليت قابل تفويض نمي باشد. هر فردي مسؤول تمام امور است، حتي اموري كه واگذار كرده است. اين يك اصل در اداره و سازمان است كه تفويض اختيار به معناي رفع مسؤوليت نيست، بلكه روشي براي اداره بهتر امور است. در نهايت مسؤوليت كليه امور به تفويض كننده باز مي گردد.»68 رسول خدا در سازماندهي خويش نهايتا خود را مسؤول مي دانست و به معاذ بن جبل اين مهم را تفهيم كردند:

«و اعْتذرْ إلي أهل عملك مِن كل أمر خشيتَ أنْ يقع إليك منه عيب يعذرونك؛ از رفتار كارگزارانت در هر مورد كه ممكن است بدان سبب به تو عيبي وارد شود، عذر و دليلي بياور تا مردم عذر تو را بپذيرند».69

رسول اكرم(ص) خالد را فرستاده بود كه بني جذيمه را به اسلام دعوت كند. خالد آنها را كشت و اسير كرد و غارت نمود. حضرت سه بار روبه آسمان فرمود: «اللهم إنّي أبرء إليك ممّا صنع خالدبن وليد.» آن گاه علي(ع) رافرستاد تا از نظر مال و جان و دَين جبران گذشته را كند.70

اين وقايع و امثال آن رعايت اصل عدم تفويض مسؤوليت (شانه خالي كردن از زير بار مسؤوليت) است. پيامبر در مقابل خدا خود را مسؤول امور حكومت مي ديد و سه بار گفت: من از عملكرد خالد بيزارم، و عملاً جبران كرد و هرگز توجيه ننمود. بنابراين سازمان حكومتي و ساختار سياسي رسول خدا(ص) رعايت كننده اصول سازماندهي بوده است و تفويض اختيار رابا تمام ابعادش بعد از تقسيم كار بخوبي ملاحظه فرمود تا نشان دهد ساختاري اصولي داشته است.

سلسله مراتب

اصل ديگري از سازماندهي، سلسله مراتب است. بنابراين اصل، افراد هر سازمان اداري بايد به وسيله رشته اي از فرامين صريح كه از بالا صادر مي شود، نيز احساس مسؤوليت از پايين، رسما به هم وابسته شوند. همه كارمندان بايد دقيقا بدانند مقامات بالا دست و زير دستانشان چه كساني هستند و از چه كساني بايد فرمان برند. در اغلب سازمانها براي ساماندهي مدرن و سلسله مراتب «كشيشي كليساي رم» به عنوان مثال ذكر مي شود.71 هرسازماني طبعا شكل و ترتيب معيّني دارد كه به وسيله آن، روابط مشاغل بر پايه سلسله مراتب اداري نشان داده مي شود. شبكه روابط نامبرده تركيب سازمان را نشان مي دهد كه معمولاًبه شكل هرم يا مثلث است، زيرا تعداد مشاغل در رده هاي بالاتر كمتر از رده هاي پايين است. در رأس هرم سازمان، رئيس و يكي از معاون او قرار دارند72 اين هرم قدرت است كه مقتدرترين نيروها در رأس قرار دارند. و به ترتيب سلسله مراتب قدرت، شاهد نزول قدرت هستيم. به هر حال اصل سلسله مراتب مي گويد زير دست بايد از زبردست در ساختار ،فرمان ببرد. از اين رو به جاست نام ديگر اين اصل، سلسله مراتب فرماندهي باشد.

اگر اين اصل توجيه و مراعات نشود، سنگ روي سنگ بند نمي شود، زيرا همه نمي توانند مستقيم از رأس هرم اطاعت كنند. بنابراين سلسله اي از قدرت پيش مي آيد. اگر ما هرم قدرت را در ديد اسلامي از خداي قادر و قدير شروع كنيم ـ كه بايد چنين كنيم ـ اين سلسله از او شروع و با رسول او ادامه مي يابد و به اولي الامر و عمّال (كارگزاران) مي رسد: «أطيعوالله و أطيعوالرسول و أولي الأمر منكم»73 يا «مَن يطع الرسول فقد أطاع الله»74 و «ما أرسلنا مِن رسول إلا ليطاع بإذن الله.»75

برخي سلسله مراتب را از آيه زير فهميده اند: «و إذاجاء هم أمر من الأمن أوِ الْخوف إذاعوا به و لوردّوه إلي الرسول و إلي أولي الأمر منهم لعلمه الذين....»76

اين آيه گرچه مطلق است، ولي به طريق اولي انطباق با مسؤولان اداري و ساير مسؤولين ساختار اسلامي را دارد كه تا رسول و اولي الامر به عنوان افراد بالا دست هستند، به آنها مراجعه كنيد و از آنان اطاعت نماييد و غير تشكيلاتي كار نكنيد و شايعه پراكني ننماييد. از پيامبر اكرم فرمايش هايي نقل شده كه ناظر بر اصل سلسله مراتب است: «مَن أطاعني فقد أطاع الله و مَن عصاني فقد عصياللهَ و مَن أطاع أميري فقد أطاعني و مَن عصي أميري فقدْ عصاني»77 يا: «علي المرء السمع و الطاعة فيما أحبَّ وَ أكرهَ إلا أنْ يؤمر بمعصية فإنْ أمر بمعصية فلا سَمْعَ و لا طاعةَ؛ هر فردي بايد از بالا دست اطاعت كند، چه مطابق ميل او باشد چه نباشد، مگر به معصيت امر شود كه نبايد اطاعت كند.» در پايان همين جمله مي افزايد علت اطاعت آن است كه بالا دست و ولي امر چيزهايي مي داند كه زير دست نمي داند.78 شايد به اين منظور كه بالا دست كارشناس و متخصص است، اطلاعات بيشتري دارد. پس بايد اطاعت شود.

برخي جمله رسول خدا (كلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعيته) را ناظر بر همين اصل قرار داده اند.79 اگر «اولي الامر» را به معناي فرمانده و امر كننده بدانيم، خيلي از معضلات حل مي شود؛ يعني او امر كننده و صاحب امر است و ديگران تحت امرند.

با اين حساب در اين واژه كليدي به تمام فرماندهان و فرمانبران تعميم داده مي شود. آيه 59 سوره نساء دقيقا منطبق بر اصل سلسله مراتب قدرت خواهد شد.

از رسول خدا نقل شده است: «سَيَليكم بعدي ولاة... فاسْمعوا لهم و أطيعوا في كلِّ ما وافق الحقَّ.»80

بايد از امير و بالادست اطاعت كرد حتي اگر مطابق ميل نباشد: «مَن رأي مِن أميره شيئاً فكرهه فليصبرْ.»81 سيره حكومتي رسول خدا مؤيد اصل فوق در ساختار سياسي حكومت است.

از همراهي اسامة بن زيد تخلف شد. پيامبر بر منبر رفت و كارشكني و نافرماني در سپاه را مطرح كرد و از آنان خواست فرمان اسامه را اطاعت كنند و توضيح داد او شايسته اين كار است، همان گونه كه پدرش شايسته بود. آن گاه سفارش اكيد كرد هر چه زودتر خود را به لشكر گاه برسانند و تأخير روا ندارند82 و فرمود: «لعن الله مَن تخلّفَ عنه و انفذوا بعث اسامة».83

در عهد نامه اي كه براي عتاب بن اسيد نگاشت، قبلاً خوانديم84: «فليطمع المطيع منكم بحُسن معاملته شريفَ الجزاء و عظيمَ الحباء و ليتوقي المخالف له شديد العذاب و غضب الملك العزيز الغلاّب». هر كس او را اطاعت كند، پاداش دارد و گرنه عذاب شديد در انتظار اوست.

در بخش ديگري از همين عهدنامه است: «فمَن أطاعه فمرحباً به و مَن خالفه فلا يبعدالله غيره» كه هم نشان از سلسله مراتب است؛ يعني اطاعت از «عتاب» اطاعت از پيامبر و اطاعت از او اطاعت از خداست. اين سلسله مراتب الهي در حكومت ديني است.

در روايت است كه حذيفة بن يمان و معاون او عمار بن ياسر كه داراي خصوصيات اطلاعاتي بودند، به امر رسول خدا به اين كار منصوب و مشغول شدند تا افراد متلوّن و اخلالگر را شناسايي كنند و مسلمانان را از آنها برخذر دارند.85 اين هم از سلسله مراتب است كه بعد از رسول خدا اوّل حذيفه سپس عمار ياسر است و عمار بايد مطيع حذيفه باشد و حذيفه مطيع رسول خدا.

در نقل است كه ابن رواحه در رأس يك گروه سه نفره براي امور اطلاعاتي از طرف خدا منصوب شد.86

در مدينه نُه مسجد بود و همه مؤذن ها اذان را با اذان بلال هماهنگ مي كردند كه در مسجد جامع حضور داشت.87 پيامبر گاهي چند گروه جاسوسي مي فرستاد و فرمانده آنها را عاصم بن ثابت قرار مي داد.88 مستوفي كه توسط رسول خدا منصوب بود، وظيفه اش جمع آوري زكات و ماليات از عاملان بود؛ يعني عاملان زير نظر مستوفي بودند و مستوفي زير نظر رسول خدا.89

اينها نمونه هايي از جلوه سلسله مراتب اداري در مديريت رسول خدا است كه نشان مي دهد افرادي از طرف حضرت بر امور تبليغي يا نظامي يا مالي و غيره نصب مي شدند كه منصوبين داراي زيردستان و نيروهاي تحت امر بودند.

از اين قبيل فراوان است كه فرصت ذكر همه آنها نيست و چه بسا امري قهري و طبيعي است و نياز به اثبات ندارد؛ زيرا هنگامي كه از نصب استاندار بحث مي كنيم، يقينا بر افرادي در استان امر مي كند و آنها بايد از او اطاعت كنند. از سلسله مراتب قدرت جز اين معنا را نمي فهميم. مديريت جديد هم طبق تعاريفي كه شد، به همان اشاره دارد.

البته اطاعت از مافوق كوركورانه نيست، بلكه فرمان مافوق بايد در چارچوب شرع و مبتني بر اصول شناخته شده اسلام باشد. چنان كه گذشت پيامبر فرمود: «السمع و الطاعة علي المرء المسلم مالم يؤمر بمعصيت فإذا أمر بمعصية فلا سمعَ وَ لا طاعةَ» يا «لا طاعة في معصية الله إنّما الطاعة في المعروف.» اين جمله را زماني فرمود كه سپاهي را گسيل داشت و فرماندهي نصب كرد و فرمان داد دستور او را بشنوند و از وي اطاعت كنند. اين فرمانده آتشي بر افروخت و به آنان امر كرد ميان آتش روند. گروهي خواستند فرمان او را اطاعت كنند و وارد آتش شوند و گروهي خودداري كردند و گفتند: ما از آتش فرار كرده ايم. خبر به پيامبر رسيد، فرمود: «اگر وارد آتش مي شديد، تا روز قيامت، پيوسته در آتش مي مانديد.» چنان كه عمل آنها كه دستور فرمانده را پذيرفته بودند، تأييد كرد و از آنان تمجيد نمود، آن گاه جمله فوق را اظهار كرد. هم چنين فرمود: «لا طاعةَ لمخلوقٍ في معصية الخالق.»

در جمع بندي بايد گفت سلسله مراتب قدرت در حكومت اسلامي و نبوي طبق آيه 59 سوره نساء تبيين مي شود: «أطيعوالله و أطيعو الرسول و أولي الأمر منكم.» مراد از اولو الأمر به شكل بارز، معصومان و به شكل عام تمام منصوبان از طرف رسول خدا هستند چنان كه در عهد نامه ها و شرح وظايف ها و فرمايش هاي گوناگون ملاحظه شد. بعضي از عهد نامه ها سريعا مي فرمايد: به زيردستان دستور بده؛ يعني امر كن، چون تو صاحب امر هستي. بر اين اساس در سلسله مراتب، هر فرماني فرمان خدا و رسول محسوب مي شود؛ البته استثنائاتي دارد كه اشاره شد. پس در دولت رسول اكرم مراعات اصل سلسله مراتب قدرت مي شد و از اين حيث نقصي نداشت.

انعطاف پذيري

آنچه تا به حال گفته شد يعني اصول: تقسيم كار، تفويض اختيار و سلسله مراتب قدرت از اصول مورد اتفاق و اجماع كارشناسان علم سازمان است. از اين رو آنها را در ابتدا آورديم. از اين گذشته اصل معروف و مشهور ديگري به نام انعطاف پذيري هست كه نظر به اهميت آن، نگاهي گذرا به آن مي اندازيم، با اين هدف كه ساختار حكومتي رسول خدا را واجد آن بيابيم.

كارشناسان مسائل اداري اعتقاد دارند هر اندازه انعطاف پذيري سازماني بيشتر باشد، رشد آن بيشتر خواهد بود. انعطاف پذيري به اين معنا است كه بافت سازماني به گونه اي باشد كه هم خاصيت تأثيرپذيري و هم خاصيت تأثير گذاري داشته باشد. تأثير پذيري يعني طرح ها و روش هاي خوب و مثبت را از خارج بگيريم تا هر چه بهتر موجبات رشد و اعتلاي خود را فراهم كنيم. تأثير گذاري آن به لحاظ انتقال تجربيات و منافع به سازمانهاي ديگر مي باشد. بنابراين سازمان حالتِ دهندگي و گيرندگي دارد وگرنه هم از جهت دروني ضعيف و خشك مي گردد و هم به صورت يك پديده ناهماهنگ در پيكر نظام ظاهر مي شود.90

با اين تعريف اسلام سازماني را بنا مي نهد كه صفت دهندگي و گيرندگي كاملاً در آن لحاظ شده باشد. اگر تشكيلات باز را مي طلبد، بيشتر به جهت دهندگي آن است.91 هر چه نرمش و انعطاف در ساختار سازمان بيشتر باشد، سازمان بسنده تر مي تواند به مقصود خود دست يابد. بايد در ساختار هر سازماني تدبيرهاي لازم براي دگرگوني و واكنش در برابر آن پيش بيني گردد. هر سازماني كه بي نرمش و سخت باشد، در رويارويي با چالش ها و دگرگونيهاي اجتماعي خطر ناتواني را براي خود فراهم مي كند.92 در نظريه هاي كلاسيك سازمان به عنوان يك سيستم بسته مورد بررسي قرار مي گيرد، ولي در نظريه هاي نو، سازمان يك سيستم فني ا جتماعي تلقي مي شود كه براي رشد و كمال همواره بايد خود را با عوامل متغير داخلي و خارجي سازگار و هماهنگ سازد.93 سيستمِ بسته صرفا با استفاده از نيروهاي داخلي و بدون ارتباط با محيط خارج مي تواند به كار خود ادامه دهد كه از مشخصات آن گرايش ذاتي در جهت تعادل ايستا و ركود و توقف است. در سيستم باز گرايش در جهت تعادل پويا و رشد وتكامل از طريق ارتباط دائم با محيط خارج ملاحظه مي شود.94

اينها تعاريف كارشناسانه از اصل انعطاف پذيري در سازماندهي بود. در حكومت پيامبر(ص) نشانه هايي از انعطاف پذيري در دو بُعد گيرندگي ودهندگي مشاهده مي شود. ايشان به اخذ علوم از ديار كفار دستور داد و بعضي از اموري را كه سودمند بود و ايراني و غير ايراني به كار مي گرفتند، استفاده كرد، مثل كندن خندق و روشنايي مسجد با آتش.95

وقتي پيامبر خواست به هرقل امپراتور روم نامه بنويسد، گفتند عجمان نامه بدون مهر نمي پذيرند. براي پيامبر مهري از نقره ساختند كه نقش آن «محمد رسول الله» بود.96 مسلمانان نظام اداري خود را از ايران اقتباس كردند. دفاتر و دواوين دستگاه خلافت به سبك دفاتر و دواوين قديمي ايران تنظيم مي شد.97 رسول خدا فرمود: «اطلبو العلم ولو بالصين.» بديهي است منظور حضرت، معارف الهي نبود، بلكه علوم تجربي و تكنيكي بود.98 كتاب ايران از نظر خاورشناسان نقل مي كند كه در زمان حضرت محمد(ص) عرب صنعتي نداشت يا اگر داشت، ناچيز بود. بعداً آن را از مصر و ايران و سوريه گرفت.99

انعطاف پذيري به شكل بارز از زمان عمر شروع شد، چرا كه ابوبكر دوسال بيشتر بر كار نبود و از او چندان نامي در توسعه اداري نيست.

روحيه انعطاف در همه حالات پيامبر(ص) بود، حتي نسبت به سنت هاي موجود در جزيرة العرب و قريش. اگر خوب و مفيد تشخيص مي داد، آن را زنده نگه مي داشت و بدان احترام مي گذاشت اما اگر لازم مي ديد، آن را نفي مي كرد. آن كه به محيط اطرافش در سرزمين جاهلي احترام قائل است و منعطف مي باشد، احكام را گاهي تأسيس و گاهي تأكيد مي كرد، كه نشان مي دهد در محيط خارجي در صورت ارتباط و تماس منعطف مي باشد و نقاط مثبت را درك مي نمايد و نكات منفي را ترك مي كند. انعطاف نسبت به نظامات اداري مخصوصا از ايران كه ريشه ديرينه داشته،100 كاملاً طبيعي به نظر مي آيد. قبلاً گفتيم حتي كارشناسان آنها را استخدام مي كرد101 يا افرادي را براي كسب تجربيات اداري مي فرستاد.102 بنابراين ساختار حكومتي رسول خدا انعطاف پذير بود. امضاي او مثل تأسيس است و مشروعيت دارد كه تفاوت چنداني ندارند، چون سرانجام به اسلام برمي گردد و به نام اسلام است. روحيه انعطاف پذيري نبي اكرم باعث شد خلفاي بعدي اين سيره را استمرار بخشند.

اميدواريم توانسته باشيم وجود ساختار حكومتي و منطبق باتعاريف و موازين شناخته شده در علم سازمان و مديريت را براي دولت نبي اكرم اثبات كرده باشيم. تكرار مي كنيم ساختار، روابط هماهنگ شده اي است كه داراي اركاني مي باشد، مانند تقسيم كار وتفويض اختيار و سلسله مراتب اداري و انعطاف پذيري. با نگرشي سريع به متون و نصوص، حكومت رسول خدا را واجد چنين ساختاري يافتيم. البته مي توان مطالب را تعميق بخشيد و با فرصت و دقت بيشتر، به مدارك و منابع جديدي دست پيدا كرد. مطالب فوق را براي اثبات مطلب كافي مي دانيم. هدف ما پاسخ دادن به تفكري است كه معتقد است با اوضاع صدر اسلام نمي توان تشكيلاتي راتصور كرد. چه بسا مرادشان از تشكيلات آن باشد كه در عصر ما متداول است كه در حقيقت ابزار تشكيلات است. اثبات كرديم در آن زمان و آن سرزمين ابزار تشكيلات بسيط و ابتدايي بود، ولي تشكيلات كامل و بي نقص بود.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید