فقها و دخالت در سياست

  • دوشنبه, 15 مهر 1392 15:23
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3489 بار

مؤلف: محسن غرویان

همان طور كه «ادخال ما ليس من الدين في الدين» بدعت است، «اخراج ما في الدين من الدين» نيز بدعت است. كساني كه دين را از سياست جدا مي دانند، آيا «مجاري الامور والاحكام علي ايدي العلماء بالله، الامناء علي حلاله و حرامه»[1] را نيز از دين خارج مي كنند؟! و آيا اين بدعت نيست؟ اين چه مصيبت و گرفتاري بزرگي است كه امروزه دامنگير پاره اي عالمان ديني شده است كه وجاهت ديني خود را در عزلت و دوري از صحنه هاي سياسي و اجتماعي مي دانند؟

مگر اين سخن اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) را نديده اند كه مي فرمايد: «العلماء حكّام علي الناس»؟[2] و مگر امام صادق (عليه السلام) نمي فرمايند: «الملوك حكام علي الناس و العلماء حكام علي الملوك»؟ [3] اگر عالم ديني بخواهد حاكم بر ملوك و رؤساي سياسي باشد و رهبري آنان را به دست گيرد، آيا مي تواند فقه را بر كنار از سياست بخواند و دين را جداي از مديريت و تدبير امور اجتماعي مردم مطالعه نمايد؟ به راستي مراد از حوادث واقعه چيست؟آيا دين براي حوادثِ واقعه امروز ما نيست؟ آيا احاديث و اخبار و آيات براي حل مشكلات سياسي و اجتماعي و... امروزين كارآيي ندارند؟ چرا پاره اي عالمان با عمل و رفتار انزواطلبانه خود به مردم وانمود و القاء مي كنند كه گويا دخالت در سياست، از حوزه دين بيرون است؟ اينان با توقيع شريف حضرت ولي عصر (عج)ـ انصافاًـ چه مي كنند كه فرمود: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجة الله عليهم»؟[4]

شكي نيست كه جامعه، سلطان و حاكم مي طلبد. اگر فقيهان حاكميت را به دست نگيرند، لاجرم غيرفقيهان بر مردم مسلط مي شوند. آيا عالم ديني مي تواند راضي به سلطنت و حكومت غيرفقيه ديني باشد؟

بدون شك اسلام، وطن و جغرافياي عقيدتي ماست واز سويي حبّ الوطن و حفظ الوطن، شرط ايمان است. براي حفظ عقايد و اركان اسلام چه بايد كرد؟ مگر نه اين است كه موسي بن جعفر(عليه السلام) فرموده اند: «... لأن المؤمنين الفقهاء حصون الاسلام كحصن سورالمدينة لها»؟[5] مگر عالم و فقيهِ در دين، خود را سرباز دين و امام زمان(عج) نمي داند؟ امروز براي صيانت از كيانِ ديانت، آيا مي توان به دور از سياست نشست و تماشاگر بود؟

كسي كه با عمل و رفتار خود، دين را از سياست جدا جلوه مي دهد، نه عالم حقيقي است و نه ديندار واقعي! چرا كه امام صادق(عليه السلام)مي فرمايند: «العلماء ورثة الأنبياء انّ الانبياء لم يورثوا ديناراً و لادرهماً و لكن ورّثوا العلم، فمن أخذ منه أخذ بحظ وافر»[6] سؤال اين است كه مگر انبياء در امور سياسي و حكومت دخالت نمي كردند؟ مگر قرآن كريم نمي فرمايد: «ان اللّه يأمركم ان تؤدوا الأمانات الي أهلها» (نساء:58) در جهان امروز براي دينداران چه امانتي مهم تر و بزرگ تر از حكومت و مديريت جامعه ديني بر اساس كتاب و سنّت و قوانين و مقررات الهي قابل تصوّر است؟

اگر فقيهان و عالمان ديني در عصر غيبت، خليفه و جانشين رسول اللّه هستند ـ كه هستند ـ مي بايست همان رسالت و وظيفه اي را كه آن حضرت داشت، بر دوش خود احساس كنند و در امور سياسي، نظامي، و مديريت جامعه مداخله نمايند.

مگر نه اين است كه آن حضرت فرمودند: «الهم ارحم خلفائي، قيل يا رسول اللّه و مَن خلفائك؟ قال: الذين يأتون من بعدي يروون حديثي و سنّتي».[7] و در سند ديگر آمده است كه: «... و من خلفائك؟ قال: الذين يبلغون حديثي و سنتي ثم يعلمونها امتي»[8] و در سندي ديگر در ذيل همين روايت آمده است: «اولئك رفقائي في الجنّة».[9] آري علماء دين در حقيقت كساني هستند كه سنّت پيامبر(صلي الله عليه وآله) را احيا كنند و با تشكيل حكومت ديني، احكام الهي را زنده بدارند. چرا كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) در توصيف خلفاء راستين خود مي فرمايد: «... الذين يحيون سنّتي و يعلمونها عباداللّه»[10]

فقيهان و عالمان ديني موظف اند كه مردم را از مراجعه به طاغوت بازدارند چرا كه امام صادق(عليه السلام) فرمودند: «من تحاكم اليهم في حق أو باطل فانما تحاكم الي الطاغوت و ما يحكم له فانما يأخذ سحتاً و ان كان حقاً ثابتاً له، لأنه أخذه بحكم الطاغوت و قد أمر اللّه ان يكفربه»[11] امّا وظيفه و مسؤوليت تنها به بازداشتن از مراجعه به طاغوت ختم نمي شود، بلكه بايستي كساني كه علم به حلال و حرام الهي دارند، خود در ميان مردم به حكومت بنشينند.

مگر در حديث فوق نمي خوانيم: «... قلت فكيف يصنعان؟ قال: ينظران (الي) من كان منكم ممن قدروي حديثنا و نظرفي حلالنا وحرامناوعرف احكامنا، فليرضوابه حكماً فاني قد جعلته عليكم حاكماً»[12] اميد است در ايام سالگرد ارتحال فقيهِ احياگر، حضرت امام خميني(رحمه الله) از انديشه هاي آن بزرگ عالم ربّاني الهام بگيريم و در جهتِ تعميق وت بيين هر چه بهتر معارف اسلامي گام برداريم.

پاورقيها:

[2] غرر و درر، ج 1 / 137، ح 506

[11] بحار، ج 2/25، باب 8، ح 83 و نيز ر.ك: عيون اخبار الرضا، ج2/ 37، باب 31، ح 94، وسائل الشيعه، ج 18/ 65و66و100، باب 8، ح 50 و53 و باب 11، ح 7

[1] تحف العقول، 237

[6] اصول كافي، ح 5/38،ح 2

[12] اصول كافي، ج 1/67، ح 10، فروع كافي،7/ 412، وسائل الشيعه 18/ 98، باب 11، ح1

[10] مستدرك الوسائل، ج 3 / 182، باب 8، ح 10 و 11

[5] اصول كافي، ج 1/46، ح 5/38،ح 2

[3] بحار، ج 1/ 183، باب 1، ح 92

[4] كمال الدين، ج 2 / 483، باب 4، ح 4

[7] اصول كافي، ج1/34،ح 1 و نيز ر.ك: بحار، ج 1/164، باب1،ح 2، كافي، ج 1/22، وسائل، ج 18/53،نهج البلاغه، حكمت 96/ غرر و درر، ج2/ 409و505، بحار، ج 2/22،باب 8،ح67، فقه الرضا،ج 338، عوائد، ج 186

[8] من لايحضره الفقيه، ج 4/420، حديث 5919

[9] امالي شيخ صدوق/109، مجلسي، ج 34، ح 4

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

همکاری با نفوذیان خائن و اختلاس‌گران بی دین
قرآن : لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: تا روز قیامت بار گناهان خود را تمام بردارند ، و [ نیز ] بخشی از بار گناهان کسانی را که ندانسته آنان را گمراه می کنند. آگاه باشید ، چه بد باری را می کشند.حدیث: و ایما داع دعی الی ضلالة فاتبع علیه، فان علیه مثل اوزار من اتبعه، من غیر ان ینقص من اوزارهم شیئا!: (مجمع‌البیان، ج6، ص 365)ترجمه: ... و هر کس دعوت به ضلالت کند و از او پیروی کنند همانند کیفر پیروانش را خواهد داشت، بی آنکه از کیفر آنها کاسته شود.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید