بحثی پیرامون ولایت فقیه (5)

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 13:16
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3790 بار

مؤلف: سید حسن طاهری خرم آبادی

در شماره گذشته بحث به این جا رسید که قانونگذاری حق اولی و ذاتی خداوند است و هیچ انسانی ذاتا چنین حقی را ندارد ولی بر اساس مصالح خاصی،ممکن است خداوند متعال این حق را به انسانی واگذار کند.

و گفتیم که طبق روایات متعددی حق جعل احکام به پیامبر اکرم(ص)تفویض شده است و در مورد ائمه هم در چندین روایت باین مطلب تصریح شده است.

اینک به چند نمونه از این روایات اشاره می کنیم:

1-در مورد پیامبر اسلام(ص):

کافی:علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن ابی اذینة عن فضیل بن یسار قال:سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول لبعض اصحاب قیس الماصر:ان الله عز و جلّ ادّب نبیّه فاحسن ادبه فلما اکمل له الأدب قال: «و انک لعلی خلق عظیم»ثم فوّض الیه امر الدین و الامة لیسوس عباده فقال عز و جل:«ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»و ان رسول الله صلّی الله علیه و آله کان مسددا موفقا مؤیدا بروح القدس لا یزل ولا یخطئ فی شیئ مما یسوس به الخلق فتأدّب بآداب الله.

ثم ان الله عز و جل فرض الصلاة رکعتین رکعتین عشر رکعات، فاضاف رسول الله الی الرکعتین،رکعتین و الی المغرب رکعة،فصارت عدیل الفریضة،لا یجوز ترکهن الاّ فی سفر،و افرد الرکعة فی المغرب فترکها قائمة فی السفر و الحضر فاجاز الله له ذلک کله فصارت الفریضة سبع عشرة رکعة،ثم سن رسول اللّه صلّی الله علیه و آله النوافل اربعا و ثلثین رکعة مثلی الفریضة، فاجاز الله عز و جل له ذلک،و الفریضة و النافلة احدی و خمسون رکعة...... و فرض الله فی السنة صوم شهر رمضان و سن رسول الله(ص)صوم شعبان و ثلاثة ایام فی کل شهر مثلی الفریضة،فاجاز الله عز و جل له ذلک و حرم الله عز و جل الخمر بعینها و حرم رسول الله المسکر من کل شراب فاجاز الله له ذلک .......1

ترجمه حدیث:مرحوم کلینی در کافی از علی بن ابراهیم و او از پدرش ابراهیم و او از ابن ابی عمیر و او از ابن اذینة و او از فضیل بن یسار نقل می کند که فضیل گفت:

شنیدم از امام صادق علیه السلام که برای یکی از یاران قیس ماصر می فرمود:خداوند پیغمبر خود را ادب نمود و نکیو قرار داد ادب او را.2

پس آنگاه که به مرحلهء کمال اخلاقی رسید و ادب او کامل گردید خداوند به او فرمود:

«انک لعلی خلق عظیم»

یعنی بدرستیکه تو بر خلق بزرگ و عظیمی استوار هستی.3

آنگاه امر دین و امت را به او تفویض فرمود تا امور آنان را تدبیر و سرپرستی نماید و فرمود:

«ما اتاکم الرسول خذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا».4

یعنی هر چه را که رسول برای شما بیاورد،بگیرید و از هر چیزی که شما را از آن نهی نماید خودداری کنید.و بدرستیکه رسول خدا(ص)بوسیله روح القدس تأیید می گردید و در همه امور موفق بود و آنچه را انجام می داد با واقع و حق تطبیق می کرد و مصیب بود،و هرگز خطا و اشتباه-در هیچ امری از امور رهبری و اداره مردم و غیر آن-نمی نمود پس به آداب و اخلاق الهی متخلق بود.

آنگاه امام(ع)به چند مورد از مواردی که رسول خدا(ص)طبق اختیاراتی که به او در امر دین داده شده و عمل فرموده بود،اشاره نموده و فرمود:

(1)کافی ج 1 صفحه 266 باب التفویض الی رسول الله حدیث 4،بحار ج 17 ص 4.

(2)منظور از ادب،تربیت و تکمیل نفس از جهات اخلاقی است.در مصباح المنیر گفته:«ادبته ادبا من باب ضرب،علمته ریاضة النفس و محاسن الاخلاق»یعنی اگر گفته شود ادب نمودم او را،به معنی آن است که ریاضت نفس و محاسن اخلاق را به او یاد دادم.

(3)سوره قلم،آیه 4.

(4)سوره حشر،آیه 7.

خداوند نمازهای یومیه را دو رکعت دو رکعت قرار داده و مجموع ده رکعت میشد پس رسول خدا به هر دو رکعتی(غیر از نماز صبح و مغرب)،دو رکعت دیگر اضافه نمود و به نماز مغرب فقط یک رکعت،پس آنچه را که رسول خدا قرار داد،همسان فریضه گردید و جایز نیست ترک این دو رکعت مگر در سفر،ولی یک رکعت مغرب را در سفر و غیر سفر باید بخواند.پس خداوند آنچه را که پیامبر(ص)انجام داده بود اجازه داد و امضاء فرمود،پس نمازهای واجب هفده رکعت شد.

سپس مستحب فرمود رسول خدا(ص)نوافل(نمازهای نافله شبانه روز)را که سی و چهار رکعت باشد یعنی دو برابر نمازهای واجب یومیه، و خداوند متعال این را اجازه فرمود.

و خداوند واجب فرمود در سال روزه ماه رمضان را و مستحب قرار داد رسول خدا،روزه ماه شعبان و سه روز از تمام ماهها را که مجموعا دو برابر روزه واجب است،و خداوند این موضوع را هم اجازه فرمودند.

و خداوند حرام فرمودند خمر را و حرام فرمودند رسول خدا مسکر از هر آشامیدنی را و خداوند آنرا اجازه فرمود.

آنگاه می فرماید که رسول خدا چیزهائی را که مکروه قرار داد و حرام قرار نداد یعنی اجازه داد که آنها را مرتکب شوند اگر چه مکروه باشد.

ولی نسبت به آنچه را که حرام فرموده است اجازه ارتکاب و همچنین در مورد اموری که واجب فرموده،اجازه ترک نداده است.

و رسول خدا(ص)به کسی اجازه نداده است که دو رکعت نمازی را که ضمیمه فرموده است به نمازهائی که خداوند ابتداء واجب فرموده بود، ترک نماید مگر برای کسی که مسافر است و کسی نمی تواند چیزی را که رسول خدا(ص)اجازه آنرا نداده اجازه دهد.و در آخر حدیث می فرماید: فوافق امر رسول الله(ص)امر الله عزّ و جل و نهیه نهی الله عز و جل و وجب علی العباد التسلیم له کالتسلیم لله تبارک و تعالی.1

(1)یعنی:اوامر و نواهی رسول خدا(ص)،مطابق اوامر و نواهی الهی شد و بر بندگان خدا واجب این حدیث از جهت سند،معتبر صحیح است.

و روایات زیادی به همین مضمون در مورد رسول خدا(ص)داریم که برخی از آنهااز جهت سند هم اعتبار داشته و مورد وثوق می باشند.

مانند روایتی که بصائر الدرجات از احمد بن محمد و او از بزنطی و او از حماد بن عثمان و او از زراره و زراره از ابی جعفر امام باقر(ع)نقل می کند که حضرت فرمود:وضع رسول الله دیة العین و دیة النفس و دیة الانف و حرّم النبیذ و کل مسکر،فقال له رجل:فوضع هذا رسول(ص)من غیر ان یکون جاء فیه شیی ء قال:نعم لیعلم من یطیع الرسول ویعصیه.1

یعنی رسول خدا پرداخت دیه (جریمه های مالی در برابر جنایات) چشم و جان و همچنین دیه  دماغ را واجب کرد و حرام نمود نبیذ(عصیر خرما)و هر مسکری را.مردی(که در آن مجلس حضور داشت)به حضرت باقر(ع)عرض کرد که آیا رسول خدا(ص)این احکام را بدون آنکه در خصوص آنها چیزی از طرف خداوند رسیده باشد وضع نمود؟حضرت فرمود:آری،برای آنکه کسانی که رسول خدا را اطاعت می کنند از کسانی که او را عصیان می نمایند.شناخته شوند.2

2-در مورد ائمه علیهم السلام هم روایات چندی به این مضمون: «آنچه که به پیامبر تفویض شه بود به ما هم تفویض شده است»،نقل شده ولی از جهت سند بعضی از آنها مخدوش و بعضی دیگر مورد بحث و گفتگو است که فعلا مجال بحث درباره آنها نیست و تنها یک حدیث صحیح 3در کتاب کافی و بصائر الدرجات و اختصاص مرحوم مفید به گردید که در مقابل پیغمبر مطیع و فرمانبر باشند همچنانکه در مقابل خدا چنین هستند.

(1)البته این حدیث در اصول کافی به سند دیگری نقل شده است.

(2)بصائر الدرجات ص 381 ح 14 از جزء 8.

(3)کافی،عن ابی اسحاق النحوی قال:دخلت علی ابی عبد الله فسمعته یقول انّ الله عزّ و جلّ ادّب نبیه علی محّبته فقال:و انک لعلی خلق عظیم ثم فوّض الیه فقال عزّ و جل و ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا و قال عز و جل من یطع الرسول فقد اطاع الله ثم قال و انّ نبیّ الله فوّض الی علی علیه السلام و ائتمنه فسلّمتم و جحد الناس فو الله لنحبکّم ان تقولوا اذا قلنا و تصمتوا اذا صمتنا و نحن فیما بینکم و بین الله عزّ و جلّ، ما جعل الله لأحد خیرا فی خلاف امرنا(کافی،ج 1 ص 265 باب التفویض الی رسول الله(ص).)

سندهای مختلف و متعدد نقل شده است که چند سند آن هم معتبر و صحیح است ترجمه آن حدیث بدین قرار است:

ترجمه حدیث:کلینی در کتاب کافی از ابی اسحاق نحوی نقل می کند که ابی اسحاق گفت:خدمت امام صادق علیه السلام مشرف شدم و شنیدم که حضرت می فرمود:بدرستی که خداوند پیامبرش را بر محبت خود ادب نمود و سپس به او گفته:

«و انک لعلی خلق عظیم»

و سپس تفویض فرمود به او و فرمود

«و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»

و فرمود:

من یطع الرسول فقد اطاع الله»

آنگاه امام صادق(ع)فرمود بدرستی که پیامبر خدا(ص)تفویض فرمود به علی علیه السلام و او را امین خود قرار داد و شما (دوستداران علی ع)تسلیم شدید ولی مردم(و دیگران)او را انکار نمودند پس بخدا قسم ما دوست داریم که شما سخن بگوئید آنگاه که ما چیزی را می گوئیم و ساکت شوید آنگاه که ما ساکت شدیم و ما در بین شما و خداوند هستیم و قرار نداده است خداوند برای کسی خیری را در مخالفت با فرمان ما.

این حدیث در کافی 1با دو سند نقل گردیده که یکی از آن دو صحیح می باشد و در بصائر الدرجات 2نیز با مختصر تفاوتی که از جهت اصل مقصود تفاوت نمی کند با دو سند دیگر که باز یکی از آن دو صحیح است وار شده و در کتاب اختصاص 3مرحوم شیخ مفید هم با سندی صحیح نقل شده است.

بیان دلالت حدیث مذکور بر مسئله تفویض آن است که در این حدیث مورد تفویض را آیهء

«ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»

و آیهء

«من یطع الرسول اطاع الله»

قرار داده زیرا فرموده است:

«فوّض الیه فقال...»

یعنی تفویض نمود به او،پس فرمود:

«ما اتاکم الرسول فخذوه»

یعنی (1)کافی،ج 1 صفحه 265 و 266 باب التفویض الی رسول الله حدیث 1 و 2.

(2)بصائر الدرجات صفحه 384 جزء 8 حدیث 4 و 5.

(3)اختصاص صفحه 330.

مورد و متعلق تفویض و چیزی که به آن حضرت واگذار گردید این بود که فرمود هر چه را که رسول برای شما می آورد بپذیرید،و فرمود کسی که رسول را اطاعت نماید،خدا را اطاعت نموده است.

و در روایات دیگر مانند صحیح فضیل بن یسار و دیگر روایات این دو آیه را امام(ع)بر تفویض امر دین و امت و واگذاری جعل احکام به پیغمبر(ص)تطبیق فرموده مثلا در روایت فضیل فرمود:ثمّ فوّض الیه امر الدین و الامة لیسوس عباده فقال عزّ و جلّ«ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا».1

مفاد و مفهوم این جملات این است که با آیه

«ما اتاکم الرسول فخذوه»

و نزول آن بر پیامبر(ص)،امر دین و امّت که از جمله آن«جعل احکام»است به پیغمبر(ص)تفویض گردید،پس آیهء

«ما اتاکم الرسول»

بیان کننده این حقیقت است که هر چه پیغمبر(ص)بفرماید و بدان فرمان دهد، مردم باید سمعا و طاعة آن را گرفته و به آن عمل نمایند،و اوامر پیغمبر(ص) چه احکام و قوانینی باشد که وضع می کند و چه دستورات و فرمانهای حکومتی. و با توجه به اینکه:

1-مورد تفویض در این حدیث،آیه شریفه است.

2-در حدیث فضیل،آیه به تفویض امر دین و امّت و وضع احکام و قوانین تفسیر و تطبیق گردیده است.

پس حدیث مذکور نیز مانند حدیث فضیل بر مسئله تفویض احکام دلالت خواهد داشت.و بعد می فرماید:رسول خدا آنرا به امیر المؤمنین(ع) تفویض نمود.

البته دلالت حدیث،بر تفویض این امور به ائمه دیگر،روشن نیست و محل تأمل است.و لکن در احادیث دیگر،مسئله تفویض به ائمه با صراحت کامل مطرح شده است و جملهء«ما فوّض الی النبی فقد فوّض الینا»یعنی آنچه به پیامبر(ص)تفویض شده به ما هم تفویض گردیده است، دلالت به همین مطلب می کند.

(1)کافی،ج 1 ص 266.

و بحث در اسناد و خصوصیات دیگر روایات مذکور از حوصله این مقاله که مقصد دیگری دارد،بیرون است.و در اینجا این مسئله را با ذکر چند نکته به پایان می رسانیم.

1-در اکثر احادیثی که در مورد تفویض وارد شده است،بر مسأله عصمت پیامبر(ص)تکیه شده است،یعنی علت و اساس و پایهء واگذاری امر دین و جعل احکام و قوانین به رسول خدا آن است که آن حضرت دارای مقام عصمت است و اگر معصوم نبود این منصب به او تفویض نمی گردید،مثلا در روایت فضیل بن یسار می فرماید:ان الله عزّ و جلّ ادّب نبیه فأحسن أدبه فلمّا اکمل له الادب قال و انّک لعلی خلق عظیم ثم فوض الیه امر الدین و الامة.1

مضمون این جمله آنست که پس از آنکه خداوند پیغمبرش را نیکو ادب نمود و او را به کمال رسانید امر دین و امت را به او تفویض نمود.

آنگاه می فرماید:«و انّ رسول الله صلّی الله علیه و آله کان مسّددا موّفقا مؤیدا بروح القدس لا یزّل ولا یخطی ء فی شیی ء مما یسوس به الخلق فتأدّب بآداب الله».

یعنی رسول خدا در کار خود موفق و مصیب بوده و هر چه انجام می داده مطابق با حق و واقع بوده و روح القدس او را تأیید می کرد و هرگز خطا و اشتباه در آنچه را که مربوط به اداره و رهبری مردم بود،نداشت پس متخلق شد به آداب و اخلاق الهی.

و در روایات دیگر نیز نظیر این عبارات دیده می شود مانند:«انّ الله ادّب نبیه فلمّا انتهی الی ما اراد قال و انک لعلی خلق عظیم ففوّض الیه دینه».2

بدرستی که خداوند پیامبر خود را ادب نمود(به او ریاضت نفس را آموخت و در جهات اخلاقی او را کامل ساخت)و آنگاه که تکمیل و تأدیب او را به انتها رسانید و او را به حدی که می خواست از کمالات نائل فرمود به او گفت:

«و انک لعلی خلق عظیم»

یعنی تو دارای اخلاق بزرگ و عظیمی (1)بحار،ج 17 صفحه 4.

(2)بحار،ج 17 صفحه 4.

هستی،و سپس دین را به او تفویض نمود.

ملاحظه می شود که در این احادیث پس از بیان تکمیل نفس پیامبر و رسانیدن آن حضرت به درجات عالیه از کمال،می فرماید:

«انک لعلی خلق عظیم»

و از عظمت روحی و اخلاقی پیامبر خبر می دهد که در سایه تکمیل و تربیت الهی به آن رسیده است و این همان مقام والای عصمت و علم است و مانند احادیث شریفهء: 1-ان الله ادّب نبیه فاحسن تأدیبه.1

2-ان الله ادّب نبیه حتّی اذا اقامه علی ما اراد2.

3-ان الله ادب نبیه فاحسن تأدیبه فلما ائتدب فوّض الیه.....3.

4-ان الله ادّب محمدا صلی الله علیه و آله تأدیبا ففوّض الیه الامر و قال ما اتاکم الرسول فخذوه.4

5-ان الله تبارک و تعالی ادبّ محمّدا فلما تأدب فوّض الیه فقال:ما اتاکم الرسول.....5

6-ان الله خلق محمدا طاهرا ثمّ ادّبه حتی قوّمه علی ما راد ثمّ فوض الیه الامر فقال ما اتاکم الرسول فخذوه......6.

7-ان الله خلق محمدا عبدا فادّبه حتی اذا بلغ اربعین سنة اوحی الیه و فوّض الیه الاشیاء.7

8-ان الله ادّب نبیه علی محبته فقال و انک لعلی خلق عظیم ثم فوض الیه فقال عز و جل ما اتاکم الرسول...8.

(1)بحار ج 17 حدیث 10 ص 7.

(2)بحار ج 17 حدیث 11 ص 8.

(3)بحار ج 17 حدیث 12 ص 8.

(4)بحار ج 17 حدیث 17 ص 9.

(5)بحار ج 17 حدیث 19 ص 10.

(6)بحار ج 17 حدیث 21 ص 11.

(7)بحار ج 17 حدیث 6 ص 331.

(8)بحار ج 17 حدیث 133 ص 334.

در تمام این احادیث-با عبارتهای گوناگون و در عین حال مشابه-به این مطلب توجه داده شده که بعد از آنکه خداوند پیامبرش را از نظر کمالات تکمیل نمود و او را به حدی از کمال که می خواست رسانید و دارای خلق عظیم گردانید،آنگاه دین خود را به او تفویض نمود،یعنی تفویض دین به پیامبر(ص)بدنبال یافتن خلق عظیم و تکامل درجات مختلف انسانی و اخلاقی بوده است.

بنابراین چون پیغمبر دارای چنین مقامی از کمالات نفسانی است و هیچ نوع خطا و اشتباهی در امر دین و اداره مردم نمی کند و همیشه بوسیله روح القدس تأیید می گردد،لذا آنچه را که از احکام و قوانین وضع می کند مطابق مصالح واقعی خواهد بود،یعنی بر ملاکات و علل احکام واقف است و درجات مصالح و ملاکات احکام را در نظر می گیرد،اگر در حد لزوم است امر الزامی و حتمی می کند و اگر در حد لزوم نیست آنرا مستحب قرار می دهد و هرگز فعلی که مصلحت ندارد یا مفسده ای دارد آنرا واجب یا مستحب قرار نخواهد داد و به عکس اگر عملی دارای مفسده و ضرر نیست،حرام نمی کند.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

حاکمیت قانون و ضوابط
قرآن : وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ (سوره نور، آیه 2) ترجمه: اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد در [كار] دين خدا نسبت به آنها (مجرمان) دلسوزى نكنيد. حدیث: انما هم اهل الدنیا مقبلون علیها، و مهطعون الیها و قد عرفوا العدل و راوه، و سمعوه و وعده، و علموا ان الناس عندنا فی الحق فهربوا الی الاثره فبعدا لهم و سحقا. (نهج البلاغه، نامه به سهل بن حنیف استاندار مدینه) ترجمه: آنان دنیا پرستانی هستند که به آن روی آوردند و شتابان در پی آن روانند. عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به خاطر سپردند و دانستند که همه مردم نزد م...

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید