سواد رسانهای چیست و وضعیت مطلوب آن برای جامعة ایرانی چه شاخصهایی دارد؟
ابتدا لازم هست که در مورد خود سواد بحث شود. افراد فکر میکنند که وقتی به یک دانش خاصی رسیدند دیگر نیازی به سواد ندارند یعنی گویا تحصیل سواد، در مراحل ابتدایی زندگی آنها بوده و دیگر نیازی به آن نیست. در ادبیات فارسی، سواد یعنی سیاهی یک شهر را از دور دیدن. وقتی یک سیاهی را از دور میبینید، یعنی آنجا یک شهر است و کسی هست و اتفاقاتی در آن در حال وقوع است. آرام آرام روی این واژه تعاریف جدیدی گذاشته شد و سواد به درک و برقراری ارتباط معنا شد. فناوری های رسانه ای با تمام پیامهایی که برای افراد دارند، نیاز دارند که فرد آنها را درک نموده و با آنها ارتباط برقرار کند و درک نماید که چه چیزی میگویند و باید چطور از آنها استفاده کرد؟ این کل سواد رسانه ای است.
نه فقط در کشور ایران بلکه در تمام دنیا، رسانه محور است یعنی وقتی که شما میخواهید اطلاعات کسب کنید، رسانه محور است، حتی وقتی میخواهید خرید انجام دهید، خیلی راحت جستجو میکنید و اطلاعات لازم راجع به خرید خود را به دست میآورید. در واقع افراد از طریق رسانه زندگی میکنند یعنی حتی مدل زندگی عوض شده است. یک ضلع سفره بسیاری از افراد، تلویزیون است و او هم مثل یک عضو خانواده نشسته است. این عضو که فوق العاده روی ماهیت فکری و ذهنی افراد و زندگی آنها تآثیر میگذارد، در حال ایفای نقش است.
در سال 1967 مارشال مک لوهان در مورد سواد رسانه ای صحبت کرد چون سرعت رشد این فناوری به قدری زیاد بود که او گفت آرام آرام برای نحوه ارتباط برقرار کردن، باید به یک درک و مهارت در مورد رسانه رسید تا افراد توانایی استفاده از رسانه را داشته باشند. کانادا در این زمینه پیشرو هست و بعد ژاپن، انگلستان و فرانسه هستند که خیلی هم خوب کار کردهاند و به آن شاخصهای لازم در سواد رسانهای رسیده اند. خیلی جالب است که وقتی مک لوهان که یک کانادایی است این را مطرح میکند، میگوید کانادا از طریق سواد رسانهای باید از آمریکایی شدن فرهنگ خود جلوگیری کند چون خود آنها به دلیل تأثیر رسانه بر روی سبک زندگی و فرهنگ کشور خود، به راحتی ضرورت این کار را حس کرده بودند.
یونسکو هم میگوید برای مهارت زندگی کردن به سوادهای مختلف نیاز هست که سواد عاطفی، سواد دیجیتال، سواد اقتصادی و ... را در برمی گیرد. یکی از آن سوادها سواد رسانه ای است که مهارت استفاده درست و صحیح از رسانه است.
این موضوع چقدر به ایران ورود پیدا کرده است؟
متأسفانه تازه سال قبل اولین سالی بود که این مبحث وارد مدارس کشور شد و در سطح دبیرستان آمد. در سطح دانشگاهها هم تقریباً فقط دانشگاه علمی کاربردی مبحث سواد رسانه ای را به عنوان یک درس دو واحدی تدریس میکند. اخیراً در سازمان بسیج دانش آموزی کشور یک سایتی راه اندازی شده بود که در آن سایت، اطلاعاتی راجع به برخی از CDهای بازی و انیمیشن داده شده بود که تقریباً یک درک یا بینش خوبی را راجع به تمام CDهایی که برای دانش آموز در سه مقطع، نیاز هست به آنها منتقل می کرد. تقریباً هیچ پایگاه دیگری در این زمینه وجود ندارد، درحالیکه خیلی از نهادها میتوانند این کار را انجام دهند.
یکی از مباحث مهم در حوزه سواد رسانه، رده بندی است. در این حوزه، کانادا پیشتاز است و اولین کشوری است که کار کرده است. خیلی جالب است که کار خود را از سن مهد کودک و پیش دبستانی شروع کردند و کودکان را از دوران خردسالی آموزش می دهند که چطور از رسانه استفاده کنند. برای دوران پیش دبستانی، دبستان، نوجوانی و جوانی میتوان آموزشهای خاص آن دوران را داشت. ریشه این علم در کاناداست البته نباید تقلید کرد چون در کشور ایران با فرهنگ و سرمایه اجتماعی خاص خود، هر نوع تقلیدی مشکل آفرین است. در حال حاضر خیلی از دروس آموزشی که از دروس دانشگاههای غربی کپی شده است، در هنگام سیاستگذاری، ایجاد تقابل می کنند. اما خیلی خوب است که بعضی الگوها و مدل ها در کشورهایی که خود منشأ و مبدع این رشته هستند یا در این حوزه پیشتاز هستند، مورد بررسی قرار گیرند. کانادا یک کشور مهاجرپذیر است. در این کشور قومیتها و فرهنگهای مختلف از سراسر دنیا زندگی می کنند. قسمت شمالی آن فرانسوی زبان و دارای فرهنگ انگلیسی بریتیش و یک قسمت دیگر دارای زبان و فرهنگ انگلیسی آمریکایی هست. برقراری هماهنگی و یکسان کردن این فرهنگ ها خیلی سخت است. آنها برای حل این موضوع، یک فرهنگ یکپارچهای را از طریق آموزش زبان انگلیسی ایجاد کردند و جالب است که آموزش زبان انگلیسی را با سواد رسانه شروع کردند. در واقع همزمان یک آموزش غیر مستقیم برای سواد رسانه بود و حتی مستقیماً به آن پرداخته نشد. چون کار مستقیم جواب نمی دهد.
حضرت آقا تأکید دارند که فعالیت در فضای مجازی عبادت هست و حقیقتاً هم همین است یعنی اگر فرد به آن سواد رسانه ای رسیده و به صورت درست و اثرگذار تولید پیام کند، قطعاً میتواند هم هدایت و هم تربیت انجام دهد.
سواد رسانه ای چه بخشهایی را شامل میشود؟
به طور مثال وقتی فرد در فضای اینترنت میخواهد به اطلاعات خاصی دسترسی پیدا کند، باید مطلع باشد که دقیقاً به کجا و کدام منبع مراجعه کند؟ یکی دیگر از بحثهای سواد رسانه این است که فرد پیام را شناخته و مطلع باشد که این پیام چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ سواد رسانه ای اساساً یک مهارت درک و برقراری ارتباط است و وقتی فرد به آن مهارت رسید، سپس میتواند از رسانه استفاده کند. وقتی فرد به طور سرگردان در سایتهای مختلف و بین اطلاعات مختلف می گردد، یعنی سواد رسانه ای ندارد. در این بحث یکی از مهمترین فاکتورهایی که وجود دارد تئوری ارزش فایده است. اینکه در هنگام جستجوی اطلاعات در ازای چه مدتی از صرف عمر و چه میزان انرژی، چه چیزی به دست می آید، بسیار مهم است. در آموزش ها گفته می شود که پیام را شناخته و ویژگیهای آن را به دست آورید و سپس شروع به پرسشهای ذهنی کنید؛ مثل اینکه منظور از این پیام چه بود و چه چیزی را میخواست منتقل کند؟
یکی از مباحث خیلی مهمی که در بحث سواد رسانهای هست، تفکر انتقادی است. شاه کلید تفکر انتقادی این است که در مورد محتوای پیام قضاوت شود که چه چیزی میخواهد منتقل کند؟ خوب است یا بد؟ صحیح است یا خیر؟ منبع پیام اعتبار دارد یا ندارد؟ بعد از رسیدن به تفکر انتقادی، این توانایی در مخاطب حاصل می شود که خودش هم پیام تولید کند! البته استیکر و پاسخهای فانتزی یک واکنش است ولی تولید پیام نیست. در کنار تمام این بحثها سواد رسانه ای میگوید که یادتان باشد که تقوای رسانه ای باید داشته باشید. شاید خیلیها فکر میکنند که این یک واژه دینی است ولی تقوا یعنی خودمراقبتی! یعنی مراقبت کنید که به کدام سایت میروید و مراقبت کنید که در کدام فضای مجازی هستید؟ آیا این فضای مجازی مناسب سن و جنسیت شما هست یا خیر؟ آیا این فضای مجازی حسب نیاز واقعی شما هست یا خیر؟ آیا همانطور که نمی پسندید که عکس و اطلاعات شخصی شما در فضای مجازی به دست دیگران نشر شود، اطلاعات دیگران را هم پخش نمی کنید؟ این تقوای رسانهای است.
به طور کلی مخاطب باید سؤالات لاسوِل(Harold Lasswell) را که شامل «چه میگوید؟»، «چرا میگوید؟»، «به چه کسی میگوید؟»، «چرا به من میگوید؟»، و «منظورش چیست که به من میگوید؟» می باشد، در رابطه با پیام از خود سؤال کند.
در مدل پتر(James Potter) هم به نوعی همین سؤالات تکرار می شود: «چه کسی میگوید؟»، «چرا میگوید؟»، «چطور میگوید؟»، «به چه دلیل میگوید؟»، «چرا دارد به من این پیام را میدهد؟»، و «کدام منبع میگوید؟».
برای یک فرد معمولی یافتن پاسخ این سؤالات به خصوص وقتی پیامها حالت تخصصی تر پیدا می کند، بسیار مشکل است. اینجاست که نقش آموزش اهمیت پیدا می کند.
حتما آموزش میخواهد و آموزش آن هم در سطوح مختلف است. طبیعی است آموزش به یک بچه خردسال تا یک بچه نوجوان خیلی متفاوت است. با نیازسنجی مشخص می شود که بچه خردسال انیمیشن را خیلی دوست دارد و باید روی انیمیشن کار کرد ولی برای یک نوجوان می توان سواد رسانه ای را از طریق نگاه انتقادی و تفکر انتقادی روی بازی آموزش داد چون نیاز او بازی است. یعنی از طریق نیازها خیلی خوب میتوان این کار را به مرحله اجرا رساند.
• سرفصل های درس سواد رسانه ای در مدارس و دانشگاه ها چیست؟
در سرفصلها در رابطه با محتوای پیام، شیوههای اقناع در پیام، راههای مختلف ارائه پیام و ... صحبت می شود. راههای خوب دیدن، خوب خواندن، خوب شنیدن و ... بررسی و آموزش داده می شود. مثلاً آموزش داده میشود که برای قضاوت در مورد یک ویدئو باید کل آن را دیده باشید و تا زمانی که آن را کامل گوش ندهید نمیتوانید در مورد آن قضاوت کنید. آموزش داده می شود که تفکر انتقادی یعنی اینکه راجع به محتوا قضاوت کنید.
وظیفه نهادهای آموزشی کشور به معنای عام درباره آموزش سواد رسانهای چیست؟
یکی از موضوعات مهم آموزش معلمان است. سال 95 همایش سواد رسانه ای برگزار شد و خیلی جالب بود که بیشتر افرادی که در این همایش شرکت کردند، معلمین بودند چون آمده بودند تا برای آنها معلوم شود، اصلاً سواد رسانهای چیست؟ یعنی هنوز حتی معلمان آموزش و پرورش هم آموزش مناسبی ندیده اند.
باید در سیستم آموزشی معلمان دورههای حین خدمت سواد رسانه ای گذاشته شود و کل نهادهای آموزشی کشور جزوههای سواد رسانه ای را برای والدین هم داشته باشند. چون خیلی از والدین نمیدانند که سواد رسانه ای چیست؟ در برخی از مدارس غیرانتفاعی گاهی اوقات کارهای خوبی می شود به طور مثال انیمیشن «باب اسفنجی» که گرایش زیادی در بچههای مدارس به آن وجود دارد، توسط کارشناس رسانه در مورد آن توضیح داده می شود که اصلاً محتوای آن و تکنیک چیست که اینگونه به صورت ناخودآگاه به فرزندان منتقل میشود؟
شاید بیشترین نقطهای که میتوان روی آن تمرکز پیدا کرد رسانه ملی است. به دلیل اینکه به تعبیر امام یک دانشگاه عمومی است و ابزاری در دسترس همه است که اگر قرار باشد به مادری که در یک روستا هست سواد رسانه ای آموزش داده شود، شاید برای او حضور در آموزش و پرورش شهرستان مربوطه خیلی سخت باشد ولی از طریق تلویزیون یا رادیو، می توان در دل آن روستا رفت و به آن مادر آموزش داد.
در این حوزه برنامهای در تلویزیون ساخته شده است؟
در سال 92 پیشنهادی به دولت داده شد تا با حمایت از صداوسیما، طرح آموزش مادران در حوزه سواد رسانه ای در صداوسیما شکل گیرد. چون مادر، مادر است، زن است، همسر است، دختر است، مادرِ پسر و مادرِ دختر است. یعنی تشعشعات و دامنه زیادی از جامعه را مادر میتواند پوشش دهد. ولی این مسئله خیلی ملزومات دیگر هم دارد. وقتی تهیه کنندهای که شما می خواهید با او کار کنید، اصلاً نمیداند سواد رسانهای چیست؟، مشکلات زیادی به وجود می آید. خیلی از کارشناسان و مدیران رسانه ملی که تولید محتوا میکنند حتی در تعاریف ابتدایی سواد رسانه ای هم نمیتوانند صحبتی داشته باشند و اصلاً نمیدانند که کاربرد آن چیست؟ یعنی نمیدانند که بر فرض مثال فیلمی برای گروه سنی زیر 6 سال اصلاً مناسب نیست و شما نمیتوانید این پیام را برای او داشته باشید یا کودکی که در سریال هست و رفتارهای گستاخانهای دارد، چقدر میتواند به کودکان دیگر آموزش دهد؟ باید یک آموزش درون سازمانی برای این افراد داشت و این افراد میتوانند با ساختن برنامههای مختلف سواد رسانه را آموزش دهند. ضمن اینکه همینطور که برنامه آموزش فیزیک در صداوسیما هست، برنامه آموزش سواد رسانه ای هم می توان داشت. یعنی دقیقاً برای گروههای سنی مختلف و جنسیتهای مختلف و با ردههای تحصیلاتی مختلف، می توان نحوه استفاده از رسانه را تعریف کرد. طبعیی است که نحوه استفاده یک دانشجو از رسانه، با نحوه استفاده یک خانم خانه دار کاملاً متفاوت است. خانم خانه دار روی تبلیغات تجاری و سبک زندگی ایرانی اسلامی تمرکز می کند و دانشجو در حوزه علمی از رسانه استفاده میکند و در مسیر خود میتواند به سایتهایی برخورد کند که خیلی مسیر زندگی او را عوض کند.
این مسئله الآن کاملاً اتفاقی انجام میشود.
دقیقاً! درحالیکه اگر سواد رسانه باشد این تغییر حتماً هدایت شده است. سؤال مهم این است که رسانه در دست شماست یا شما در دست رسانه هستید؟ کسی که سواد رسانه ای دارد، مخاطب و کاربر فعال است. مخاطب منفعل توسط رسانه به هر سمت و راهی می رود. مثلاً خیلی از افراد وقتی مطلبی را جستجو می کنند و بعد در دل کار یک موضوع دیگر از جای دیگر لینک می شود، به دنبال موضوع جدید می روند و فراموش میکنند که به دنبال محتوای دیگری بوده اند! درحالیکه سواد رسانه ای برای او مانع و فیلتر است و باعث میشود که فرد هدف خود را فراموش نکند و به مسیرهای دیگر نرود.
یک حلقه گمشده وجود دارد که هنوز خود نخبگان به ادبیات سواد رسانهای نرسیده اند تا برای کودکان یا نوجوانان برنامه ریزی کنند. متأسفانه حتی هنوز در مرحله تقلید هم نیستند که توقع رود تا به یک ادبیات بومی در حوزه سواد رسانه ای نائل شوند.
یکی از نهادهای دیگری که در این زمینه میتواند خیلی فعالیت کند نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاههای مختلف است تا کلاسهای مختلفی را برای اساتید گروه معارف داشته باشند. رسانه یکی از بهترین راههایی است که میتوان دین را معرفی کرد و اصلاً جدایی از آن معنا ندارد. در دروس معارف به اخلاق در زندگی می پردازند ولی باید از آنها پرسید، شما با چه چیزی زندگی میکنید؟ میخواهید صحبت کنید با موبایل صحبت میکنید، میخواهید خرید کنید، از طریق رسانه است، می خواهید به جایی مراجعه کنید از طریق اسنپ این کار را می کنید و ... پس اخلاق در رسانه را باید در دل اخلاق در زندگی دید و حتماً به آن توجه نمود و مبحث سواد رسانه ای را در بحث اخلاق در گروه معارف داشت. اگر قرار باشد که فقط در زیرگروه ارتباطات، رسانه یا علوم اجتماعی این درس را داشته باشند، درست نیست و باید حداقل جزء دروس عمومی قرار گیرد. اساتید گروه معارف باید به یک درک عمیق رسند چون آنها کتابهای خیلی خیلی متقن و عمیق و مراجع خیلی خوب ما را مطالعه میکنند و میتوانند رسانه را در آن کتابها پیدا کنند و به تعاریف جدید رسیده و اصلاً ادبیات را از آنجا شروع به تعریف کنند. مقالات زیادی با عناوین مرتبط با رسانه و قرآن و نهج البلاغه نوشته شده است، که باید گروهی با استفاده از این تحقیقات سرفصل ها را طراحی کنند و به آن ادبیات دست پیدا کنند و سپس این مباحث را در گروه معارف آموزش دهند.
عملکرد مسئولان را در این زمینه چگونه ارزیابی می کنید؟
نقطه شروع فعالیت مشخص نیست. یعنی نقطه شروع این کار در کشور گم شده است. شاید زیباترین کار این باشد که اساتید گروه ارتباطات و رسانه شروع کنند و یک اجماعی را داشته باشند. باید همایشی برگزار شود و با اجماع آنها، به یک ادبیات یکسان و زیبایی برای سواد رسانه رسید. ادبیات سواد رسانه ای برای گروههای سنی مختلف و برای کاربران مختلف جوان، زن، مرد و ... متفاوت است. این ادبیاتها باید در همایشها اتفاق افتد و ماحصل این همایشها به دفتر ریاست جمهوری، وزیر آموزش و پرورش و یا ریاست سازمان صداوسیما ارجاع شود.
سؤال آینده پژوهانه این است که اگر در این حوزه ورود نکرده و سواد رسانهای در بین مردم آموزش داده نشود و ارتقا نیابد، چه مشکلی ممکن است در آینده پیش آید؟
رسانه یک ابزار نیست بلکه یک اتاق فکر پر از نخبه پشت یک ابزار است. آن اتاق فکر قطعاً برای مخاطب فکر کرده است و میخواهد هدایت افکار عمومی را بر عهده گیرد. در صنعت فرهنگ هدف این است که همه افراد یک اندازه شوند، یک مدل فکر کنند و یک مدل زندگی کنند و در واقع تحت یک اتاق فکر باشند و این اتاق فکر برای آنها تصمیم گیری کند. اگر فعالیت لازم در این عرصه شکل نگیرد بزرگترین اتفاق در آینده این خواهد بود که سرمایه اجتماعی کشور از دست میرود. یکی از مسائل مهم تنوع فرهنگ، ارزشها و اصالتها و تنوع لباسها، غذاها، رفتارها، لهجهها و گویشها و ... است که تمام اینها از طریق رسانهها در حال از بین رفتن و استحاله است. البته تغییر ممکن است و ایرادی ندارد ولی استحاله و دوری از اصالت ها و آسیب های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در حال به وجود آمدن است که اصلاً جبران پذیر نیست. جوانان هرگز دیگر نمیتواند با باورها و فرهنگها و ارزشهای نسل قبل خود که میراث نسلهای قبل از خودش بود، آشنا شوند. چون دائما با رسانهای کار میکنند که اتاق فکرش در جای دیگر است و فرهنگش در جای دیگر است.
خیلی جالب است که مک لوهان میگوید که میخواهد از آمریکایی شدن فرهنگ کانادا جلوگیری کند و به همین دلیل سواد رسانه ای را مطرح میکند. باید از همین ادبیات شروع کرد: « ما از آمریکایی شدن فرهنگ ایرانی میخواهیم جلوگیری کنیم» اگر این اتفاق یک مقدار دیرتر رخ دهد، تقریباً بازگشت خیلی سخت است و جبران پذیر نیست به دلیل اینکه جوانان به دلیل سرعت پیشرفت خیلی زیاد فناوری های رسانه ای و جذابیتهای مختلفی که آنها دارند، به آن راضی می شوند. نظریه ای تحت عنوان «رضایت و خشنودی» هست که میگوید که شما چه چیزی دوست دارید؟ ما به شما میدهیم! در این نگاه به هر طریقی میخواهند شما را راضی نگاه دارند. بدین ترتیب یک نسل خودشیفته، تنبل و تن پرور که لقمههای راحت و جویده شده را در دهان او میگذارند، رشد می دهند. حتی جای آنها فکر میکنند و قدرت تفکر را از انسانها میگیرند. زمانی که شما میتوانید یک خبر را از طریق اینترنت دریافت کنید، دیگر حاضر نیستید روزنامه مطالعه کنید چون حوصله و صبر شما کم میشود و دیگر حوصله خواندن ندارید. جدیداً حتی یک تیتر میزنند و یک لینک میگذارند و اگر حوصله داشتید روی لینک کلیک می کنید و اگر نه، همان تیتر کافی است. ذهنها و حوصله ها در حال کوچک شدن است و به زودی با یک تغییرات رفتاری خیلی زیادی مواجه خواهیم بود. این موضوع روی سلامت افراد هم تأثیر میگذارد. چون دارند صحبت کردن را از جامعه میگیرند و همه افراد در یک فضا نشستهاند و شروع به ارتباط گیری میکنند و بدین ترتیب فرهنگ اجتماعی و سیاسی جامعه شکل میگیرد و مهمتر از همه چیز، فرهنگ دینی در حال تغییر است. اگر روی این موضوع کار نشود، عملاً تربیت جامعه به دست کسی سپرده شده است که معلوم نیست که چه فرهنگی دارد و چه میخواهد و دقیقاً مثل یک فرد صنعتی، مردم کاری را میکنند که او میخواهد.
اگر نقش یک رسانهای مثل BBC در شکل دهی افکار عمومی جامعه در انتخابات اخیر مورد بررسی قرار گیرد، کسانی که سواد رسانه ای داشتند اولین سؤالی که از خودشان میکردند این بود که BBC در کدام کشور است؟ کدام نهاد آن را از نظر مالی و از نظر سرمایه پوشش میدهد؟ آیا آن کشور دوست کشور ایران هست یا دشمن؟ متأسفانه مردم پشت پرده خیلی از رسانهها را نمیدانند. حداقل این است که حتی اگر افراد به پشت پردهها پی نبرند، با داشتن سواد رسانه ای از محتوای خود پیام، به اتفاقی که در حال وقوع است، پی میبرند.
سواد رسانهای باید دقیقاً مثل سواد خواندن و نوشتن الزامی و اجباری شود یعنی همانطور که میگویند باید افراد خواندن و نوشتن را آموزش بینند، باید به طور اجباری سواد رسانه ای را هم آموزش بینند.
نه فقط در مدارس بلکه حتی از پیش دبستانی و مهدکودک باید شروع کرد. وقتی کودک 5 ساله پای یک انیمیشن مینشیند و یک کارتون را میبیند و تمام آن حرکتها را یاد می گیرد و تحت تأثیر قرار می گیرد، پس داشتن سواد رسانه ای هم از همان سنین لازم است.
در یکی از سایتهای خارجی که سواد رسانه ای برای کودکان پیش دبستانی را آموزش میداد، برای والدین هم آموزش داده شده بود. در ایران هم باید چنین سایت هایی باشد و حوزههای روابط عمومیها و خود رسانه ملی باید پوشش دهند که چنین سایتهایی وجود دارد و خانوادهها به آنها مراجعه کنند. در چنین سایت هایی به مخاطب گفته می شود که مثلاً یک انیمیشن در دقایق خاصی شامل فلان صحنه است و دختری با پوشش بد میآید و یا پسری با یک اسباب بازی خاص میآید و اگر نمیپسندید و دوست ندارید که فرزند شما شاهد این صحنه باشد، این CD برای شما مناسب نیست.
• یعنی در واقع باید هر محتوایی یک پیوست سواد رسانهای داشته باشد.
بله. متولی این کار میتواند وزارت فرهنگ و ارشاد باشد که بر روی تمام CDهایی که تکثیر میشود در مورد محتوای آن و گروه سنی مناسب و مواردی از این قبیل توضیح دهد. این کار حداقل 30-25 سال است که در کانادا اجرا میشود و به این طریق آرام آرام به خانواده شکل و جهت میدهند. برای برنامههای تلویزیونی هم این تذکر داده شد که عباراتی مثل 15+ زیرنویس شود تا گروه سنی مناسب هر برنامه معلوم باشد.
همانطور که گفته شد در کانادا آموزش سواد رسانه ای با آموزش زبان انگلیسی شکل گرفت. به عنوان مثال اینکه فرد میخواهد از یکی از سایتها یک دستگاه دیجیتال خریداری کند، به عنوان یک مبحث درسی در آموزش زبان انگلیسی قرار می گرفت تا دانش آموز هم نحوه خرید اینترنتی را آموزش دیده باشد و هم زبان انگلیسی را یاد گیرد. در ایران یکی از دلایلی که در بحث تجارت الکترونیکی موفقیت لازم حاصل نمی شود این است که زبان انگلیسی در این حوزه خیلی ضعیف است. درحالیکه اگر قرار باشد سواد رسانه ای را به زبان انگلیسی در قالب محتوای دروس انگلیسی آموزش دهند، هم دانش آموز دوست دارد و هم پیامی که آموزش داده میشود، پیام رسانهای است.
خلاصه راهکارها:
1- باید یک سایت جامع برای دانشآموزان تمام مقاطع طراحی شود و تمام محتواهای مورد نیاز در آن بارگذاری شود و به والدین جهت نظارت بر بچهها آموزش اصولی داده شود.
2- تمام رسانهها باید تولیدات خود را ردهبندی سنی نموده و در محصولات خود آن را برای مخاطبان درج نمایند.
3- مسئولان باید از روشهای تجربه شده و موفق در عرصه آموزش سواد رسانهای که در دنیا صورت گرفته، استفاده کنند.
4- باید با ساخت برنامههای انیمیشنی و تولیدات مناسب برای ردههای سنی مختلف از خردسالی تا نوجوانی، تفکر انتقادی را به آنها آموخت و با سواد رسانهای آشنا نمود.
5- باید در سیستم تربیت معلمان، آموزش سواد رسانهای گنجانده شود و نهادهای آموزشی جزواتی برای آموزش والدین تهیه و در اختیار آنها قرار دهند.
6- به دلیل تاثیر پذیری بیشتر فرزندان از مادران باید طرح ملی آموزش سواد رسانهای برای مادران توسط مسئولان برنامهریزی و اجرا شود.
7- رسانهملی باید تمام کارشناسان و مدیران و برنامهسازان خود را با موضوع سواد رسانهای آشنا نموده و آنها را در این راستا آموزش دهد.
8- باید در زمینه سواد رسانهای نخبگان توجیه شوند و آنها را با ادبیات سواد رسانهای آشنا نمود. تا براساس آن یک ادبیات و تعریف بومی شده از سوادرسانهای در کشور شکل گیرد.
9- گروههای معارف دانشگاهها باید در زمینه اخلاق رسانه کارکرده و مسئله اخلاق رسانهای را تدریس نمایند.
10- مسئولان با کمک نخبگان باید تلاش کنند در زمینه تعریف و تعیین معیارهای سواد رسانهای اقدام جدی صورت دهند تا براساس آن نقشه راه و برنامهریزیهای دقیق انجام شود.
11- باید در زمینه سواد رسانهای به نحوی فرهنگسازی صورت پذیرد که فراگیری آن به عنوان یک ضرورت و الزام از سوی جامعه پذیرفته شود.
ضرورت استفاده از ظرفیت نخبگانی برای نهادینه سازی سواد رسانه ای در جامعه
سلسله گفتگو های کارشناسی با موضوع وضعیت سواد رسانه ای
سواد رسانهای مهارتی است که اهميت آن در دنياي امروز كمتر از سواد خواندن و نوشتن نيست؛ زیرا به جهت فراگیری اطلاعات گسترده و در دسترس قرار گرفتن آسان حجم بالای اطلاعاتی، قرار گرفتن در دام معاندان با ترویج اخبار کذب یا اطلاعات مهندسیشده، ممکن الوقع است. این امر نشان از لزوم ترویج مهارت سواد رسانهای برای آحاد جامعه دارد. با نگاهی دقیق و عمیق به وضعیت موجود کشور در حوزه سواد رسانهای و همچنین با توجه به هجمه گسترده و تلاش شبانهروزی شبکههای رسانهای بیگانه و بعضاً معاند، روشن است که چندان مطلوب نبوده لذا اهمیت برنامهریزی و اجرای هماهنگ و دقیق برنامهها از سوی تمام آحاد مردم و مسئولان ضروری است. نهادهای حاکمیتی باید با تکیهبر دانش نخبگان و اندیشمندان خود در این مسیر حرکت کرده و اعتماد مردم را برای همراهی و کمک جلب نمایند و این طریق زمانی میسر میگردد که برنامه آنها براساس یک نقشه راه مشخص و راهبرد اصولی طراحیشده باشد. این نقشهراه و راهبرد اصولی زمانی مؤثر و کاربردی میشود که مسئله آسیبشناسی سواد رسانهای و عدم اقبال جامعه به آن و یافتن گره اصلی آن بهصورت روش نخبگانی شناسایی شود. بررسیها نشان داد میدهد که پرسش اصلی این تحقیق چنین است: «چگونه میتوان ضعف عملکرد نهادهای آموزشی در حوزه سواد رسانهای را برطرف کرد؟»
از همینرو موسسه مطالعاتی صراط مبین مصاحبهای را با سرکار خانم دکتر مریم عالی داعی استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه برنامه ریزی محتوایی صداو سیما انجام داده است تا نظرات کارشناسی ایشان را جویا شده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.