لزوم احیای صحیح امربهمعروف و نهی از منکر در جامعه
سلسله گفت گو های کارشناسی با موضوع خرافه گرایی
خرافات در میان ملتها و جوامع بستگی به نوع نگرش، فرهنگ، آداب و سنن آنان دارد ولی آنچه ممکن است بین جوامع متفاوت باشد کم یا زیاد بودن میزان خرافات در میان آنان است اما نکته مشترک آن است که نمی توان تمایل به خرافات را بهطور کامل از بین برد لذا برای اصلاح و درمان این پدیده فرهنگی باید راهی یافت و تلاش نمود باورهای مردم را در گرایش به خرافات اصلاح کرد و طبعاً این اصلاح با شناخت کامل از ریشه ها و سیر تطورات مصادیق خرافه ممکن خواهد شد.
از همین رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبهای را با حجتالاسلاموالمسلمین دکتر عزالدین رضانژاد ترتیب داده تا از نظرات کارشناسی ایشان استفاده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.
چه راهکارهایی بهمنظور فعال سازی و تقویت فرآیند آگاهی بخشی برای جداسازی خرافات از دین در جامعه ایرانی پیشنهاد میکنید.
برای مقدمه در مورد اینکه مقصود از دین و مقصود از خرافه چیست، در کتب لغت هر سخن بیهوده، پوچ و باطل را خرافه می نامند. گاهی هم از افسانه و اسطوره به خرافات تعبیر می کنند. این لفظ در کتب واژه شناسی عربی هم آمده است. در این کتب، وجه نامگذاری سخنان باطل و بیهوده را به این صورت ذکر کرده اند که در میان مردم عرب، مردی از قبیله عذره زندگی می کرد که با جن در ارتباط بود، گاهی اوقات می رفت و مدتی غایب می شد و بعد که می آمد، حرف ها و سخنانی می گفت که مردم او را تکذیب می کردند. نام این مرد خرافه بوده است و لذا زمانی که حرف های باطل می زد مردم می گفتند که این حرف، حرف خرافه است. زمانی که می گفتند حدیث، خرافه است یعنی از همان حرف های باطل است که فلانی می زد و صحت هم نداشت. در کتاب لسان العرب جلد 9 صفحه ی 44 این مطلب آمده و معروف شده به «هذه حدیث خرافه»! این سخن، سخن خرافه است.
پس وقتی می گوییم خرافات، یعنی مجموعه ای از عقاید، افکار، اندیشه ها و اعمالی که نشانی از دین و عقل در آن نیست. آن زمانی که می گوییم برخلاف دین است، مقصود از دین یعنی آموزه های وحیانی به معنای آنچه خداوند از طریق رسولانش و با وحی به مردم رساند. آن وحی مسلماً باطل نیست و سخن گزاف، پوچ و افسانه نخواهد بود.
بنابراین جداسازی خرافات از دین یعنی جداسازی سخنان باطل، پوچ و افکار و اندیشه های نادرست از دین.
اگر بخواهیم خرافات را از دین جدا کنیم، راهکارهایی وجود دارد که من دو بخش را عرض می کنم.
اول در مباحث اعتقادی است؛ رسالت همه ی پیامبران طبق آیه 157 سوره اعراف این بود که «یضع عنهم اصرهم و الأغلال الّتی کانت علیهم» یعنی پیامبران می آیند تا غل و زنجیرهای باطل، خرافه و نادرست را از روی مردم بردارند. در مسائل اعتقادی وظیفه پیامبران این بود که مردم را دعوت به حق و پرستش خداوند کنند. هر پرستشی که بهحق نباشد و مربوط به الله نباشد، در حقیقت خرافه است پس دعوت به توحید یعنی مبارزه با شرک و خرافات.
در مباحث اعتقادی کار اول پیامبران این بود که مرز بین حق و باطل و اعتقاد درست و نادرست را برای مردم روشن کنند. لذا در سوره هود در مأموریت پیامبران آمده است که همه آنها آمده اند تا به مردم بگویند که « اُعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت» یعنی پرستش خدا کنند و از طاغوت بپرهیزند.
در مباحث اعتقادی، اولین پیام پیغمبر اسلام این بود: « قولو لا اله الا الله تفلحوا » یعنی اگر لا اله الا الله را بگویید و اعتقادتان را نسبت به خالق جهان و نوع پرستش، اصلاح کنید و مبدأتان شرک آمیز نباشد و اعتقادات توحیدی داشته باشید؛ تفلحوا! یعنی شما پیروز، سربلند و اهل نجات خواهید بود. پس در بحث اعتقادی مرز بین توحید و شرک، می تواند خرافات را از دین جدا کند و انبیاء چنین کاری را انجام می دادند.
در خصوص آگاهی بخشی، یک بخش آن این است که ما مباحث و حقایق دینی را آنچه هست به مردم ارائه دهیم. ارائه دادن حقایق دینی خودش گامی است که خرافه را از دین جدا می کند. بهعبارتدیگر اگر مردم با حق و آموزه های وحیانی آشنا شوند مرز بین حقیقت و خرافه را تشخیص خواهند داد.
در بحث مناسک، پیغمبر اکرم(ص) راه حل نشان داده اند. بهعنوانمثال دستورالعملهای پیامبر(ص) در خصوص مناسک، اعمال و کردار، بهویژه در مباحث عبادی در همین راستا است.
این سخن از فرمایشات پیامبر (ص) است که همه نقل میکنند: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي» یعنی آنگونه که من نماز می خوانم شما نماز بخوانید. درواقع شخص پیامبر(ص)، راه را عملاً به مردم نشان داده است.
پس یک راه تأسی به سنت عملی پیغمبر اکرم(ص) است، تا مرز میان خرافات و حقایق مشخص شود. در این رابطه نهتنها خود ایشان جزو پیشگامان مبارزه با خرافات بود بلکه ائمه دین و بعد از آنها فقها و عالمان دین، کسانی هستند که با مراجعه به آنها تفاوت بین خرافه و دین داری به دست خواهد آمد.
لازم است در اهمیت این مسئله این نکته را عرض کنم که در سیاستهای کلی نظام که مربوط به برنامه پنجم «پیشرفت و عدالت» توسط مقام معظم رهبری در آذرماه سال 1387 ابلاغ شده است، در بخش امور فرهنگی به همین نکته اشاره شده که باید با جریان های انحرافی در حوزه دین مقابله کرد و بر زدودن خرافات و موهومات از جامعه دینی تأکید دارد.
بهطورکلی راهکارها را می توان در چند دسته فرهنگی، علمی و اجتماعی تقسیم بندی کرد؛ در حوزه فرهنگی اقداماتی که میتوان انجام داد بدین ترتیب است:
1. دعوت به اندیشه ورزی و تعقل در آموزه های دینی، اجتماعی و اخلاقی
2. احیاء مسئله امربهمعروف و نهی از منکر در جامعه؛ با این توضیح که آمر به معروف، معروف را بشناسد و ناهی از منکر، منکر را بشناسد. اگر ما معروف را بشناسیم دیگر به سمت خرافه نمی رویم و اگر منکر را بشناسیم و دیگران را نهی کنیم، چون خرافات جزو منکرات هستند، دیگر به سمت خرافات نخواهیم رفت.
3. روشنگری عالمان و مبلغان دین؛ مقصود من از روشنگری، فقط در عرصه تبلیغ، منبر و سخنرانی نیست. عالمان در سطوح مختلف با نوشتن کتاب و مقاله، سخنرانی در مجامع عمومی و نشست های علمی در حوزه تخصصی و همچنین حضور در عرصه مطبوعات، فضای سایبری و نیز در عرصه هنر می توانند ایفای نقش کنند. اگر این روشنگری صورت گیرد، خرافه زدایی هم آغاز خواهد شد.
در حوزه اجتماعی نیز می تواند اقداماتی صورت گیرد؛ بهعنوانمثال نسبت به مواردی که جزو خرافات است، افشاگری کنیم و نسبت به کسانی که دم از خرافات می زنند و یا جزو باندهای خرافه گرایی هستند، اقدام قانونی انجام دهیم. در اینگونه راهکارها حتماً باید از وسایل ارتباطجمعی بهصورت بهینه استفاده کرد، بهره-وری صحیح داشت و از نمادها و سمبل های صحیح و حق استفاده نمود.
خلاصه راهکارها:
• برای جدا شدن خرافات از مناسک دینی، سنت عملی پیامبر (ص) در جامعه ترویج شود.
• مرز بین توحید و شرک بهدرستی در سطح جامعه تبیین و تبلیغ شود.
• رویکرد اندیشه ورزی و تعقل در آموزه های دینی، اجتماعی و اخلاقی در جامعه نهادینه شود.
• مسئله ی امربهمعروف و نهی از منکر در جامعه بهدرستی و در تمام زمینهها احیا شود.
• عالمان و مبلغان دینی از همه امکانات بهخصوص از فضای رسانهای و مجازی استفاده مطلوب نمایند.
• برای افشا و معرفی باندها و فعالانی که مروج خرافه گرایی هستند، برنامهریزی صحیح شود.
• مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 87 درباره مباحث خرافات بهروزرسانی و اجرا شود.
مهم ترین نقاط کانونی در شکل گیری خرافات در پنج قلمرو اعتقادی، مناسکی، تجربی، فکری، پیامدی دین را چه چیزی ارزیابی می کنید و چه راهکارهایی برای رفع این نقاط کانونی پیشنهاد می-کنید؟
در رابطه با عوامل شکل گیری خرافات می توانیم دسته بندی های مختلفی داشته باشیم. برخی از عوامل ناشی از فعالیت فرد، برخی دیگر در مباحث سیاسی و برخی هم در مسائل اجتماعی است. بهعنوانمثال از عوامل شکل گیری خرافات می توانیم به این عناوین اشاره کنیم:
1. جهل و نادانی، بیسوادی و حرکت از روی ناآگاهی در میان عامه مردم
2. آدابورسوم قبیله ای؛ برخی از خرافات نشئتگرفته از قبیله و آدابورسومی است که انسان در آن محیط و قبیله زندگی می کند.
3. تقلید کورکورانه از گذشتگان و بزرگان
4. رقابت با دیگران و مخالفان
5. محبت افراطی افراد نسبت به جریان ها، مکان ها و یا افراد مقدس
6. جمود بر ظواهر
برای دیدن متن کامل این مطلب وارد شوید سپس در این قسمت کلیک نمایید