فصل پنجم: برنامه حكومت اسلامى

برنامه حكومت اسلامى

فصل پنجم دربرنامه حكومت اسلامى است.درفصل سوم بيان شد كه حاكم دراسلام كسى است كه عالم ومجتهد،متدين وآگاه به وضع زمان، مطلع برامور سياسى، اقتصادى، فرهنگى، نظامى، واجتماعى باشد ونيز شرائط آن هم بيان‏شد ودر فصل چهارم بيان شد كه طرز حكومت دراسلام به گونه اقسام حكومت‏هاى موجود در جهان نيست. بلكه طرزخاصى است وقوه مقننه دراسلام فقط خدااست ودر امورى كه حكم آن روشن نيست به واسطه معلوم نبودن عنوان‏كار، شارع مقدس شورى راتشريع فرموده وبامشورت باافراد بصير ومطلع تشخيص خيرو شر وصلاح وفساد داده‏ميشود. و نيز بيان شد كه مملكت اسلامى مرزى ندارد، تمام مسلمانان جهان ازهر نژادى كه باشند ودر هر كجا زيست‏نمايند، تحت حكومت واحدى ميباشند.

 دراين فصل كيفيت اداره مملكت بيان ميشود.برای اداره مملكت حتماً بايد عده‏ای ازافراد متصدی امر باشد زيرايك نفر نميتواند همه كارهای مملكت را اداره كند، بنابراين برحاكم اسلامی است كه عده‏ايرا به كار بگمارد ووظايف‏خطير مملكت را به عهده آنها بگذارد- برآن جمعی كه هر كدام يك نوع منصب ويك قسم ازوظيفه وتكليف به عهده‏آنها است كه درحقيقت هر كدام ازآنها رياست ورهبری عده‏ای كه درآن رشته مشغول كار می‏شوند دارد، عنوان "دولت"اطلاق ميشود.

منصب وزارت

يكی از مناصبي كه برای عده‏ای از اعضاء دولت ثابت است منصب وزارت است .

اين منصب بعد از منصب حاكم ورئيس از مهمترين مناصب است زيرا وزراء مسئوليت جميع رويدادهايی را به‏ عهده دارند كه دربلاد اسلامی رخ ميدهد، خواه آن رويداد درباره امور اقتصادی، اجتماعی، نظامی فرهنگی يا غيراينهاباشد.

وزارت يااز _وزر_ به معنی سنگينی مشتق است ويااز _زور_ به معنی كوهی كه به‏آن پناه برده ميشود، وجه مناسبت‏بنا برمعنی اول اين است كه سنگينی مسئوليت‏ها وامور مملكتی به عهده وزير است وبنا برمعنی دوم اين است كه‏رئيس وحاكم در اداره مملكت بوزير ملتجی ميشود .

درآيه شريفه "واجعل لی وزيرا من اهلی هارون اخی اشدد به ارزی "

حضرت موسی (ع)ازخداوند تبارك وتعالی درخواست می‏كند كه خدا يك وزير براو قرار دهد كه دركارها بااوهمكاری نمايد- ودر ذيل همين آيه ميفرمايد " قداو تيت، سولك ياموسی "

يعنی آنچه خواسته بودی به توعنايت كرديم _ هارون وزير موسی شد_ .

ودر روايت متواتر كه فريقين- سنی وشيعه- آنرا نقل كرده‏اند، پيامبر گرامی اسلام از خداوند متعال درخواست‏مينمايد كه همانگونه كه هارون را وزير موسی قرار دادی، علی بن ابی طالب _ع_ راوزير من قرار بده، وحضرت امير راخدا وزير پيغمبر قرار داد .

ولذا در جميع كارهای مملكتی علی بن ابی طالب(ع) كمك وياری حضرت را مينمود ومعين آن بزرگوار بود وپيغمبر به آن حضرت اعتماد ميفرمود.

وپس ازرحلت رسول‏الله(ص) اين رويه ادامه داشت يعنی رئيس ورهبر وزيری اتخاذ ميكرده است حتی حضرت‏امير در عهدنامه به مالك اشتر چنين مرقوم داشته است:

"ان شر و زرائك من كان للا شرار قبلك وزيراً ومن شركهم فی‏الاثام فلا يكونن لك بطانه "

بدترين وزراء تو كسی است كه وزير حكام قبل ازتو بوده كه به ناحق برمردم حكومت ميكردند وطبعاً درظلم وستم‏وگناهان آنها شريك بوده وچنين افرادی را به وزارت انتخاب نكن .

دراين صورت نويسندگانی كه نوشته‏اند منصب وزارت از زمان عباسيها رسميت يافت صحيح نيست زيرا خودحضرت امير(ع) در زمان حكومت خود، وزرائی داشت، يكی عبدالله بن عباس كه در كارهای مهم مملكتی مورداعتماد حضرت بود، ديگری ابو رافع كه وزير امور مالی حضرت بود وكليدهای بيت‏المال دراختيار او بود وناظر برواردات ومصارف بود .

چون وظائف مربوط به نظم وحفظ مملكت وسياست امور امت دو قسم ميباشد: يك قسم منصوصات كه وظيفه‏عملی آن معين شده است- وقسم دوم غير منصوص وآن اموری است كه تحت ضابط خواص وميزان مخصوص‏ومعين نباشد- در قسم اول تا روز قيامت همان وظيفه ثابت وباختلاف زمان اختلاف پيدا نمی‏كند، زنا كار رابايد صدتازيانه زد، اين حكم درزمان رسول الله(ص) بوده است وتا آخر هم غير قابل تغيير است، ولی قسم دوم باختلاف‏مقتضيات اعصار وامصار ومصالح، اختلاف پيدا ميكند وسابقاً بيان شد كه اصل تشريع شوری دراين قسم است .

بنابراين لازم است كه قوای مملكت تجزيه و هر يك از شعب وظائف نوعيه را در تحت قانون صحيح علمی‏منضبط نمايند واقامه آن را بعهده كفايت و درايت افراد باتجربه در آن امور قرار دهند.

بعضی از مورخين اين تجزيه را از جمشيد می‏دانند امام (ع)در عهديكه بمالك اشتر مرقوم داشته آن را امضاءفرموده و چنين نوشته‏ اند - "واجعل لرأس كل امر من امورك رأسامنهم - و نيز در آن عهد نامه مرقوم فرموده " و اعلم ان‏الرعيه طبقات لايصلح بعضها الا ببعض و لاغنی ببعضها عن بعض فمنها جنود الله و منها كتاب العامه و الخاصه - ومنها قضاه العدل"

مرحوم آيه الله نائينی نوشته‏ اند: "اندراج تمام شعب وزارتخانه‏ های حاليه و دول متمدنه در اصناف مذكوره ظاهراست "تا آنكه می‏فرمايد "بعد از اين فرمايشات برای منتخبين بجهت رياست هر يك از اصناف مذكوره اوصافی اعتبارفرموده چنانچه مرحوم آيه الله العظمی سيدنا الاستاذ العلامه آقای ميرزای شيرازی غالبا بمطالعه اين فرمان مبارك وسرمشق گرفتن از آن مواظبت می‏فرمود - همين طور تمام مراجع امور شرعی و سياسی هر كس باندازه مرجعيتش اين‏روش پسنديده را از دست نداده و اين فرمان مبارك را بنقل موثقين اروپائيان ترجمه‏ها نموده و در استنباط قوانين‏سرمشق خود ساخته‏اند كان لم يكن نشمارند"

آنچه از اخبار و روايات استفاده می‏شود اين است كه اسلام به وظائفيكه بعهده چند وزارت خانه است اهميت‏ بيشتری می‏دهد:

1- وزارت فرهنگ - جهل و نادانی منشأ تمام بدبختی‏ها است. جهل ملت بوظائف و حقوق عمومی سبب‏می‏شود كه انسان آزادی خدادادی و مساواتش را در جميع امور - با همه، حتی زمامداران - را فراموش كند و جهل‏است كه سبب می‏شود انسان بت پرست شود و بشريرا با خدا در صفات خاص خداوندی شريك بداند - جهل است‏كه انسان چاه را، ذلت را عزت و ظلم را خدمت می‏پندارد....روی اين اصل اسلام به تحصيل علم و دانش اهميت فوق‏العاده زيادی قائل است و در آيات و روايات بسياری آنرا گوشزد می‏كند. در روايات بی شماری سفارش تحصيل علم تاآخر زندگی شده است و يا برعلماء فضيلت و برتری بر ساير افراد قائل شده - و يا مداد آنها را افضل از خون شهداءدانسته - و يا آنها را ميراث داران - پيامبران خلفاء رسول الله _ص_، امناء الرسل - شمرده است.

اسلام از تعليم هيچ علمی منع نكرده است - امام صادق _ع_ در مدت كمی كه اوضاع زمان را مساعد ديد، علوم‏زيادی حتی فيزيك و شيمی تدريس می‏فرمود. و عده زيادی دانشمند در جميع علوم تحويل جامعه داد.

البته اسلام در كيفيت تعلم نظر خاصی دارد اولا: بايد در تدريس روشهای اسلامی ملحوظ شود. ثانيا: كيفيت‏استعدا افراد سنجيده شده و هر دسته بيك سلسله از علوم مشغول شوند. امام صادق (ع) كه در ميان شاگردانش دسته‏هائی بودند، برای هر علمی دسته ايرا كه استعدا فرا گرفتن آن را داشتند، انتخاب می‏فرمود. مثلا دسته ايرا در روايات‏نهی شده است كه فلسفه بخوانند آنهائی هستند كه استعداد فراگرفتن اين علم را ندارند و خواندن مباحث اين علم‏موجب می‏شود كه عقائد انحرافی پيدا كنند.

در اين صورت بر عهده وزارت فرهنگ است كه جمعی از متخصصين را جمع نموده و برنامه‏های خاصی بر مدارس‏تعيين كنند و نوباوگان را با روشهای اسلامی تربيت نمايند.

متاسفانه وضع تعليم و تربيت جوانان ما و مدارس از ابتدائی تا آخرين مرحله بنحوی است كه با تربيت و تعليم‏اسلامی فرسنگها فاصله دارد. در مراتب بالا كه تعليمات اسلامی نيست و در مدارسی هم كه تعليمات دينی دارد غيراز اسم چيزی نيست و لذا در مدارس كسی با تعليمات دينی آشنائی پيدا نمی‏كند واينكه اخيرا ديده می‏شود عده‏ای ازجوانان تحصيل كرده بدين گرويده‏اند مربوط به تماسهای غير مدرسه‏ای آنان است و گرنه در مدرسه‏ها كسی با دين واسلام آشنا نمی‏شود، بلكه درست قضيه بعكس است وروی اين جهت جوانان متدين و علاقه‏مند به اسلام موردشكنجه و آزار قرار می‏گيرند تا آنجا اگر در خانه جوان دانشجوئی، كتابهای مذهبی پيدا شود مورد بازخواست و محاكمه‏قرار می‏گيرد.

2- وزارت بهداری: اسلام اهميت زيادی به صحت و سلامت و تندرستی آحاد ملت می‏دهد و علم طب را يكی ازدو علمی كه مورد اهتمام اسلام است شمرده و حتی معالجه يك مريض را از عبادات بزرگ شمرده است، و تحريص وترغيب به پرستاری مريض و تهيه مقدمات معالجه امراض نموده و رهبران مذهبی خواص بسياری از داروها رابيان‏فرموده‏اند و غذاهائی كه برای بيماران مضر است ذكر كرده‏اند.

از نظر اسلام وزارت بهداری موظف است كه بيمارستانهای مجهز تاسيس نموده و آنچه برای معالجه بيماران لازم‏است تهيه نمايد. جماعتی را بخواندن درس طب وادارد و جماعتی را برای پرستاری مريضها مهيا نمايد. و برای‏بيمارستانها جاهای مناسب فراهم نمايد. و مراقبت شديد بر بيمارستانها داشته باشد تا آنكه اطباء و پرستاران با آنهاخوش رفتاری نموده و معالجات بر طبق ميزان صحيح باشد و برای پيش‏گيری از امراض عمومی و غير عمومی‏وسائلی فراهم نمايد كه در وقت احتياج از آنها استفاده شود.

3- وزارت اقتصاد: دير زمانی است كه مساله اقتصاد اسلام را به ميدان مبارزه كشانده و از اين مكتب برنامه‏می‏خواهد - عقب ماندگی اقتصاد كشورهای اسلامی و شكست خوردن زيادی از برنامه‏های اقتصادی بلاد اسلامی‏باعث شده است كه اقتصاد اسلامی بصورت يك مساله پيچيده جلوه كند و از طرفی مخالفين اسلام هم می‏گويندچطور می‏توان از اسلام كه در 1400 سال پيش ظهور كرده و برای آن عصر، هم در جامعه عقب افتاده عربستان يك‏سلسله قوانين اقتصادی عرضه كرده است، انتظار داشت كه برای حل مسائل اين عصر برنامه داشته باشد!، در اين جابطور فشرده به قوانين اقتصادی اسلام اشاره می‏نمائيم و تفصيل را موكول برساله جداگانه می‏نمائيم زيرا اقتصادپيوسته جزئی از يك مكتب است مثلا برای شناختن اقتصاد كمونيسم بايد ايدئولوژی آنرا مورد مطالعه قرار دهيم.اقتصاد اسلام هم نتيجه يك جهان بينی خاص است پس شناخت صحيح اقتصاد اسلام مبتنی بر شناخت ايده ئولوژی‏اسلام است.

اصولا: اقتصاد اسلامی جزئی از سيستم حكومت اسلامی است همان حكومتی كه شكل آن بيان شد و روشن‏گرديد: حكومتی است كه در آن طبقات رنجديده و مستضعف و همه گروه‏هائيكه منافعشان زير پای طبقه ثروتمند وحاكمه لگدمال شده است، به قدرت رسيده و از اين قدرت بعنوان يك امانت به نفع همه مردم بهره برداری می‏كند - وبا برنامه منظم امت را پله پله بسوی هدف اسلامی هدايت می‏كند.

بنابراين اقتصاد اسلامی بدون حكومت اسلامی غير قابل تصور است ودر سابق بيان شد اهداف اقتصادی اسلام درچهارچوب روابط اقتصادی جامعه زندانی نيست، بلكه اسلام با آوردن قوانين اقتصادی اهداف سياسی و اجتماعی رانيز دنبال می‏نمايد.

اسلام در عين آنكه مبارزه شديدی با قدرت اقتصادی كه عليه توده مردم است. می‏نمايد و جبهه‏گيری خاصی درمقابل قدرت اقتصادی "قارون" نموده و مالكيت مطلقه را از آن خدا می‏داند، _رجوع شود بسوره قصص آيه 76 به بعد- سوره مائده آيه 17 -_ بطور كلی سلب مالكيت از انسانها نمی‏كند.

بقول يكی از نويسندگان _قرآن اين مسئله را با ظرافت خاص خود حل می‏كند، خدا را بدون اجتماع آورده او رابانسان نزديك می‏كند، بطوريكه بشر را خليفه الله می‏نامند: _بقره آيه 30_ آنگاه قرآن توده‏های محروم را بر قدرتمندان‏می‏شوراند و تنها اينان را بعنوان گروهی كه حق استفاده از اين مالكيت سپرده شده را دارند بر سميت‏می‏شناسد...اسلام با حذف واژه مالكيت از اقتصاد چنانكه در بالا اشاره شد امكان بوجود آمدن طبقات را ريشه كن‏می‏كند، تساوی مردم در جامعه اسلامی آنقدر بديهی است كه ذكر مجدد آن لزومی ندارد_.

اسلام مالكيت خاصه را امضا نموده و مردم را بحمايت از آن دعوت كرده است - زيرا اگر مالكيت ملغی شود، روح‏رقابت در مردم می‏ميرد و كارهای مثمر و بانتيجه انجام نميگيرد - و آن حب تملك كه ناشی از حب نفس است و ذاتی‏و سبب رغبت بكار است، بی اثر می‏شود - و همچنين شارع مقدس اسلام در آزادی اقتصادی تاكيد می‏كند زيراموجب باز بودن دست در ميدان عمل و زيادی اقتصاد تاكيد می‏كند زيرا موجب باز بودن دست در ميدان عمل وزيادی ثروت می‏شود. و تحريص بر كسب و الزام بكار نموده و كار را جهاد و شرف بحساب می‏آورد و بر كاسب و كارگرعنوان "حبيب الله "و از اين قبيل القاب و صفات پسنديده اطلاق می‏كند - و نهی شديد از بيكاری و تنبلی نموده ودولت را ملزم می‏كند كه وسائل كار برای مردم فراهم نمايد و مقدمات آن را فراهم كند و حاكم و والی را ملزم نموده‏مراقب حالات مردم باشد و زندگی افراد را تحت نظر بگيرد و تفحص كند از حال بيچارگان دست‏گيری نمايد ووسايل‏زندگی برای آنان فراهم نمايد. - و بهمين مناسبت ضمان اجتماعی را تشريع نموده است، يعنی دولت موظف است به‏كسانی كه عاجز از كسب هستند مصارف روزانه بپردازد - حتی اگر مسلمان نباشد - روزی حضرت امير (ع)در بازاركوفه عبور می‏فرمود پيرمردی را ديد گدائی می‏كند، ناراحت شد و تعرض نمود، جواب دادند او يهودی است -فرمود: هر چه باشد بشر است در جوانی از او كار كشيديد حال كه پير شده او را رها نموديد؟ از بيت المال به او انفاق‏كنيد.

اسلام بعد از آنكه مالكيت مطلقه حقيقی را در همه چيز از آن خدا می‏داند و مالكيت خاصه اعتباری محدود را برانسانها امضاء نموده و برنامه منظم خاصی د رتحت قوانين و اصولی عرضه كرده است كه با به كار بستن آن قوانين تمام‏مشكلات حل می‏گردد و ما به چند اصل اشاره می‏كنيم:

1- اصل اشتراك در نيازمنديهای عمومی

2- اصل اشتراك در ثروتهای عمومی.

3- اصل اشتراك فقراء در اموال اغنياء

4- اصل انفاق و بخشش

5- اصل تعاون عمومی

6- اصل برادری امت اسلام - تكافل اجتماعی-

7- اصل استقلال اقتصادی

 

اصل اول اشتراك در نيازمنديهای عمومی

اسلام نسبت باحتياجات عامه اصل اشتراكيت قائل است و معتقد است آنها متعلق بهمه انسانها است و مالكيت‏خصوصی را قبول ندارد. يكی از آنها زمين است. بعضی از فقهاء اساسا منكر مالكيت زمين هستند ولی آنچه مسلم‏است آنكه "اراضی مفتوحة عنوة" يعنی زمينهائی كه با جنگ از كفار گرفته شده ملك كسی نمی‏شود و متعلق بهمه‏مسلمين است. و نيز زمينهائی كه اهلش با ميل و رغبت اسلام آوردند ولی آن زمينها را معطل گذاشته‏اند و آباد نمی‏كنندو همچنين زمينهای موات كه متعلق بامام است و هر كس احياء نمود از آن او می‏شود، ماداميكه احياء شده و اگر خرابه‏شد باز بامام بر می‏گردد و در بعضی موارد كه شخص مالك زمين می‏شود چنانچه دو سال آنرا رها نموده باشد از ملك‏او خارج می‏گردد. توجه داريد كه در بعضی از موارد كه مالكيت زمين را شارع مقدس قبول دارد، مادامی است كه آن راآباد بنمايد و يا زراعت كند و يا كارخانه در آن احداث نمايد و گرنه از ملك او خارج می‏شود - تفصيل اين احكام را مادر كتاب فقهی خود "فقه الصادق "نگاشته ‏ايم.

يكی ديگر از چيزهائيكه مورد احتياج عامه می‏باشد آب است، جماعتی از فقهاء قائلند كه كسی مالك آب‏نمی‏شود ولی آنچه مسلم است آنكه آب از مشتركات مردم بوده و همه در آن مساوی اند و روايتی كه از پيغمبر اكرم(ص) نقل شده است كه فرمود: "الناس شركاء فی ثلاث الماء و الكلاء و النار" و از امام كاظم (ع) روايت شده است‏كه فرموده: "ان المسلمين شركاء فی الماء و النار و الكلاء" مردم در سه چيز شريكند: آب مرتع و منبع سوخت. درمواردی حق اولويت بر بعضی ثابت است تفصيل آن در كتب فقهی بتفصيل آمده است.

و يكی از چيزهائيكه مورد احتياج عامه است مراتع - و نيز منبع سوخت - و روايات گذشته بر اشتراك مردم درآنها، صراحت دارد.

اساسا در قرآن كريم سوره ايست بنام "ماعون" خداوند در اين سوره كسانی را كه منع از ماعون _كه مراد از آن همان‏نحو كه در روايات وارد شده است هر چيزی است كه مورد احتياج عامه است_ در رديف منكر دين و كافر ذكر نموده‏است.

اصل دوم انفال ياثروتهای عمومی

اصل دوم: اشتراك عامه است در ثروتهای عمومی مانند زمينهائی كه توسط مسلمانان فتح شود، جنگلها، معادن‏روی زمين يا زير زمين، نيزارها، بيشه‏ها، رودخانه‏ها، طرق و شوارع و ثروتهای نهفته در آن، غنائم جنگی وارث كسی كه‏وارث ندارد و امثال اينها كه از آنها در قرآن تعبير بانفال شده است در اولين آيه از سوره انفال می‏خوانيم: "يسالونك عن‏الانفال قل الانفال لله و للرسول..."و روايات زيادی از ائمه طاهرين در اين باب رسيده است _رجوع شود بكتاب وسائل‏الشيعه در آخر كتاب خمس ابواب مربوط بانفال_.

اصل سوم حقوق واجبه

اسلام با تمام تضييقاتی كه درملكيت اعتباری محدود، قائل شده است باز در امواليكه افراد بر طبق آن موازين‏بدست آورده‏اند حقوق و مالياتهائی مقرر داشته مانند خمس و زكاه و خراج و مقاسمه و جزيه. بر طبق مذهب از جميع‏منافع و عوائد تجارتی و كشاورزی و غير از آنها پنج يك آن بايد بدهند، نيز از اجناس معينی مقدار معينی بعنوان زكاه‏مقرر شده است، و بر اراضی كشاورزی مالياتی قرار داده شده، حاكم و والی موظف است بر اهل ذمه بر حسب‏استطاعت مالی و در آمدشان، ماليات سرانه به بندد يا از مزارع و چهار پايان آنان ماليات متناسب بگيرد - و بعد ازگرفتن اين اموال مقدار مختصری از اين بودجه هنگفت خرج فقراء و بی نوايان ميشود و مابقی آن در مصالح مسلمين‏مصرف می‏گردد. همان نحو كه در اول اين رساله نگاشته شده خود طرح بودجه باين هنگفتی از دلايل لزوم حكومت‏اسلامی است واين بودجه برای اداره كشور اسلامی و رفع همه احتياجات مالی آن است - به خصوص با ملاحظه‏مصارفی كه برای اين بودجه در كتب فقهی تعيين شده است و اهدافی دنبال می‏شود كه اقتصادی نبوده بلكه سياسی واجتماعی اند - مثلا يكی از مصارف صدقات از ميان برداشتن بردگی است كه از بقايای دوره‏های پيشين است و اسلام‏با تمام قوا برای از بين بردن آن كمر همت بسته است و يكی جهاد و ديگری ساختن راه و بالاخره هر كار اجتماعيست‏كه به تكامل جامعه اسلامی كمك كند - با ملاحظه انی جهات معلوم می‏شود كه قوانين اقتصادی اسلامی بدون‏تشكيل حكومت اسلامی قابل عمل نيست اين همان است كه نوشتيم، اقتصاد اسلامی جزئی از سيستم حكومت‏اسلامی است.

بنابراين بر حاكم اسلامی است كه شخص يا اشخاصی را برای اجراء اين گونه قوانين اقتصادی اسلام تعيين نمايد،همان گونه كه خود پيغمبر اكرم _ص_ عاملين مخصوصی برای اين كارهای اقتصادی داشت و صفاتی را كه چنين افرادبايد واجد باشند، امام (ع) در عهد نامه بمالك اشتر بيان داشته است.

اصل چهارم، انفاق:

اسلام اهميت زيادی بانفاق و بخشش و ايثار می‏دهد آيات و روايات زيادی در فضيلت و ترغيب باين عمل واردشده است و از آنها استفاده می‏شود كه خداوند تبارك و تعالی انسانها را متوجه اين می‏كند كه شما هر كدام مستقل‏نيستيد بلكه عضو يك جامعه می‏باشيد، بنابراين بايد منافع مجتمع اسلامی را بر منافع و لذات شخصی مقدم بداريد وسعادت حقيقی شما در اين كار است _رجوع شود بسوره بقره آيات 110 و 195 و 245 و 261 - و آل عمران آيه180سوره نساء آيه 6 و سور و آيات ديگر از قرآن كريم_

اصل پنجم تعاون عمومی:

مسلمانان موظفند در كارهای نيك يكديگر را كمك نموده و كارهای خوب و عام المنفعه را با كمك يكدگر انجام‏دهند "تعاونوا علی البر و التقوی " _مائده 3_

از پيغمبر اكرم روايت شده است فرمود كسی كه صبح كند و اگر همت بر كارهای ديگران نبندد مسلمان نيست_رجوع شود بوسائل الشيعه ج 11 ص 559_ و از خود پيغمبر _ص_ و ائمه طاهرين دراين باب روايات بحدی است كه‏قابل ذكر در اين مختصر نيست و در بعضی روايات برآوردن حاجت برادر مومن از همه عبادتها با فضيلت‏تر ذكر شده‏است.

اصل ششم، تكافل اجتماعی:

از اصوليكه نظريه اسلام را درباره اقتصاد و برنامه دقيق آن روشن می‏كند اصل برادری و تكافل اجتماعی می‏باشداين اصل از آيات كثيره مانند آيات 178 و 220 از سوره بقره و 103 آل عمران و 11 توبه و 10 حشر استفاده می‏شود.در اين اصل اسلام تمام افراد مسلمان را در انجام وظائف سياسی و اقتصادی در يك بسيج عمومی بصورت اشتراكی وبرادر وار مسئول می‏داند و از هر گونه تك روی و خارج از شكل اجتماعی آن و هر نوع برده گرائی منع نموده است‏بنابراين همان گونه مصرف كالای توليدی همگانی است بايد توليد آن نيز همگانی باشدا، چه نيكو نوشته است يكی ازنويسندگان _اينجا است تصاد بنيادی و آشتی‏ناپذير اسلام با رژيم منحط و ظالمانه سرمايه داری چه سرمايه داری‏افراطی و چه سرمايه داری ارشادی به بهترين و جهی بروز می‏كند تضاد اصلی سرمايه داری در اين است كه توليد كالاخصوصی و در دست مالكين ابزار توليد است ولی مصرف اين كالای توليدی همگانی و اجتماعی است در سيستم‏اقتصادی اسلام اين تضاد از ميان برداشته می‏شود همه مردم درهمه مراحل عمده پروسه اقتصادی _توليد توزيع مبادله ‏و مصرف_ شريك و سهيمند.

اصل هفتم، استقلال اقتصادی:

اسلام در عين آنكه اشتراك عمومی در ثروتهای عمومی قائل است و مالكيت مطلقه را مطلقا قبول ندارد و تفصيل‏آن در اصول گذشته ذكر شد - در سياست اقتصادی خارجی اصل استقلال قائل است كه در اين عصر از آن اصل تعبيرمی‏شود به "جامعه مستقل و خود كفا"كه با هر گونه نفوذ اقتصادی خارجی در داخل جامعه مسلمانان مخالف است وآيه آخر سوره الفتخ بوضوح اين سياست را بيان می‏نمايد.

با تمام اين برنامه‏های منظم اسلام دستوراتی برای تنظيم ثروت و عدم تمركز در جاهای معين داده، ربا را حرام‏نموده و كسانيكه از راه ربا خوای می‏خواهند بقدرت اقتصادی برسند به جنگ با خدا و پيامبر دعوت می‏كند. از احتكارمنع كرده، غش در معامله را حرام دانسته، اگر كسی در معامله مغبون شود می‏تواند معامله، را فسخ كند.

بنابر آنچه بيان شد بر حاكم اسلامی و رئيس امت اسلامی است كه شخصی را كه در اين عصر از او به وزير اقتصادتعبير می‏كنند برای رسيدگی به اين نوع امور تعيين و او هم افرادی را برای كمك انتخاب نمايد و امام (ع) در عهد نامه‏مالك صفاتی را كه بايد عاملين واجد باشند بيان می‏فرمايد.

راستی اگر احكام و قوانين اقتصادی اسلام اجرا شود ملت مسلمان از فقر و بدبختی نجات پيدا می‏كند اگر ثروتهای‏عمومی صرف مصالح عامه مسلمين بشود نه صرف خوشگذرانی حكام جائرواربابان خارجی آنان و كار برای مردم‏تهيه شود كسانيكه كار ندارند بكار گمارده شوند و كسانيكه نمی‏توانند كار كنند از بيت المال مقرری بر آنها قرار بگذارندفقيری باقی نميماند و همه افراد در آسايش بسر می‏برند.

رواياتيكه مفادش اين است در زمان حكومت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه كه حكومت اسلامی تشكيل می‏دهدفقيری در روی زمين باقی نمی‏ماند - در مقام اين نيست كه امام با معجزه و خرق عادت چنين كاری می‏كند بلكه فقط بااجراء احكام و قوانين اقتصادی اسلام است كه وضع باين صورت در می‏ آيد.

و بايد وزارت اقتصاد برنامه‏های جديد اقتصادی را اعم از سرمايه داری و يا كمونيستی كه نتوانسته‏اند مشكل‏اقتصادی جهان را حل كنند، رها نموده فقط برنامه اقتصادی اسلام را اجراء كند تا جامعه روی سعادت ببيند.

4- وزارت دفاع و جنگ - اسلام اهميت فوق العاده بحمايت از وطن اسلامی كه قبلا حدود آن بيان شد، می‏دهد وحفظ مرزها و ثغور اسلامی را از اهم واجبات می‏شمارد، و جهاد و دفاع را جز اساس دين می‏داند و لذا ارتش و قوت‏آن و مجهز شدن باسلاح روز از اصول و هدفهای اساسی اسلام قرار گرفته و خدای تعالی می‏فرمايد: و اعدوالهم مااستطعتم من قوه - _انفال 60_ تا آنجا كه می‏توانيد نيرو تهيه نمائيد. امام (ع) در عهد نامه بمالك اشتر در تعريف ارتش‏چنين می‏فرمايد:

"فالجنود باذن الله حصون الرعيه و زين الولاه و عزالدين و سبل الا من ليس تقوم الرعيه الا بهم"

می‏فرمايد: قشون نسبت به آحاد ملت مانند دژ نسبت به شهر است _همان نحو كه دژ حافظ شهر است از حمله‏دشمن و مردم شهر در امانند بواسطه دژ همچنين قشون حافظ امنيت است نسبت بملت_ و زينت ولات و حكام،ارتش است و عزت دين و راه امنيت بلاد اسلامی ارتش است - و ملتی كه ارتش نيرومند ندارد موجوديت خود رانمی‏تواند حفظ نمايد.

امام سجاد (ع) در صحيفه سجاديه در دعاء 27 - با آنكه حكومت در آن عصر بدست امويها بود، در باره لشگريانی‏كه سرحدات را حفظ می‏كنند، دعا می‏كند:

اما (ع) در عهدنامه بمالك سفارش می‏فرمايد كه رئيس لشكر بايد رعايت حال آحاد قشون را بنمايد و بسيار بآنان‏ محبت كند و جلب دوستی آنان را بنمايد تا آنكه آنها در انجام وظيفه با اخلاص تمام عمل كنند.

و برای انتخاب رئيس لشكر دستوراتی بمالك می‏دهد و صفاتی راقيد می‏فرمايد كه رئيس بايد واجد باشد. در صدراسلام بنحوی مردم مسلمان تربيت شده بودند كه اگر در جنگ كشته می‏شدند با حالت فرح و سرور جان می‏دادند وآنهائيكه از جنگ برمی گشتند ناراحت بودند كه چرا شهيد نشدند - يكی از شرائط وجوب جهاد اذن مادر بوده و اگرمادر اجازه نمی‏داد وجوب جهاد ساقط می‏شد، ولی در زمان پيغمبر اسلام كسی بعذر عدم اذن مادر از رفتن بجنگ‏امتناع نكرد. توجه داريد مادر اذن می‏داد كه فرزندش در جهاد كشته شود با آنكه اگر اذن نمی‏داد، هيچ مسئوليت‏نداشت و همين وضع كار را بجائی رساند كه سرعت سير ترقی و نفوذ اسلام محير العقول بود.

ولكن بعد از آنكه تربيت اسلامی از بين مسلمانان رفت و بدستورات اسلام عمل نكرديم و دستگاه قيصر و كسری‏بنام اسلام زنده شد و آزادی از مسلمانان سلب شد و طوق عبوديت و ذلت بگردن مسلمانان افكنده گرديد در نتيجه‏اسلام و مسلمانان خوار و ذليل شدند و كار بجائی رسيد كه زبون‏ترين مردم - يهود - بلاد مسلمانان راگرفته و يك‏جمعيت كوچك در قلب ممالك اسلامی حكومت می‏كنند...

علاوه بر وزارت‏های فوق، در حكومت اسلامی، وزارت كشور برای اجرای طرحهای اصلاحی داخل كشور وزارت‏خارجه برای نظارت بر امور خارجی و وزارت دادگستری برای برقراری عدل و داد و همچنين تاسيس هر وزارت‏خانه‏ای كه برای جامعه اسلامی وجود آن لازم باشد، بايد به وجود آيد و بحث درباره چگونگی وظايف آنها از عهد اين‏مختصر خارج است. برای نمونه می‏توان به وزارت خانه‏ای اشاره كرد كه در زمان ما وجود ندارد ولی در صدر اسلام‏وجود داشت و خدمات مهمی نيز انجام می‏داد و آن وزارت رسيدگی به تظلمات بود.

وزارت رسيدگی به تظلمات

اين نوع وزارت خانه در زمان حضرت علی(ع) تشكيل شد و حضرت خانه‏ای را در كوفه مخصوص رسيدگی به‏مظالم كرد و نام آن خانه را _بيت المظالم_ گذاشت و دستور داد هر كسی كه خود را مظلوم می‏پندارد و از كسی شكايتی‏دارد نامه بنويسد و به آنجا برساند و در آن خانه بآن شكايت رسيدگی می‏شد. و از قراريكه در مقدمه ابن خلدون ص246 نوشته شده خلفاء تازمان مهتدی شخصا اين منصب را عهده دار بودند.

كارهای اين وزارت خانه عبارت بود از:

1- رسيدگی بشكاياتی كه آحاد ملت از ولات و حكام داشتند.

2- رسيدگی بتجاوزيكه مامورين جلب ماليات در اموال نموده‏اند.

3- رسيدگی بشكايت مامورين دولت از كمی حقوق يا تاخير در ادا آن.

4- برگرداندن آنچه ظالمين از ضعفا امت به غصب گرفته‏اند.

5- نظارت بر اوقاف عامه و خاصه كه بر حسب آنچه وقف شده عمل شود.

6- بازرسی دفترهای دخل و خرج

7- اجراء احكام صادره از ناحيه قضات

8- نظارت بر اقامه شعائر مذهبی و عبادات مانند نظارت بر روزه گرفتن و اينكه كسی تظاهر بروزه خواری و ترك‏نماز و حج و جهاد نكند و امثال اينها...

9- در صورت شبهه در قضيه تاخير انداختن حكم جزی تا روشن شدن حقيقت.

10- تاديب رجال بزرگ دولتی در صورت خلاف كاری.

و اين منصب متوقف بر حضور پنج دسته است:

الف - گروهی كه توقيف كنند كسی را كه جرمش ثابت شده و خيال فرار داشته باشد.

ب - قاضی و حاكم برای آنكه بيان كنند آنچه شرعا بر افراد ظالم از حقوق است.

ج - فقيه تا آنكه در احكام مشكل باو رجوع شود.

د - منشی تا آنكه آنچه بر له و عليه طرفين دعوی است در دفتر ثبت كند.

ه - شهود برای اثبات آنچه از اين قضيه می‏دانند و آن چه حاكم حكم كرده است

اكنون اين وزارت خانه فراموش شده و اسمی از آن در ميان نيست در صورتی كه ضرورت آن محسوس است.

مسئوليت وزراء

وزراء با هيچ مقام ديگری، درحكومت اسلامی " مصونيت قضائی " ندارند بلكه هر جرمی كه مرتكب شوند وهرعمل غير مشروعی را كه انجام دهند بايد بدادگاه بروند ومحاكمه شوند. جرم آنها دو نوع ميتواند باشد: 1- جرم‏سياسی وآن عبارتست از اينكه وزير مرتكب خطای سياسی بشود كه ازلحاظ مادی يا معنوی مضر بوطن اسلامی‏باشند. اگر چنين كاری مرتكب شد بايد رئيس دولت او راتحت محاكمه بكشد .

2- جرم اجتماعی وآن عبارت است ازكارخلاف مضر بعامه، مانند آنكه حقوق ملت را درراه لذت ومنافع شخصی‏خود پايمال كند اموال بيت المال راصرف خوشگذرانی خود وبستگانش بنمايد _ در بعضی ممالك برای محاكمه‏وزيران دراين دو مورد مقرر شده كه محكمه عالی تشكيل شود_.

وحضرت امير(ع) در عهدنامه بمالك اشتر به اين دو مسئله اشاره ميفرمايد ودستور ميدهد كه اگر مرتكب خلافی‏شدند حاكم بايد آنها را رها نكند ومورد باز خواست قرار دهد .

خطر رياست

همان نحو كه قبلاً نوشتيم حكومت اسلامی منصبی است پر مسئوليت وارزش مادی ندارد بلكه فقط وظيفه است‏كه حاكم بايد انجام دهد همچنين بقيه مراتب رياست اعم از وزارت واستانداری وفرمانداری وغير ذلك هر كدام درحدخود منصبی است پر مخاطره وكسی كه دارای آن منصب است مسئوليت خطيری را به عهده گرفته است وبايد بداندكه خدای متعال ناظر اعمال اواست، اگر بر طبق وظيفه عمل نمود سعادت‏مند است واز عذاب الهی نجات پيدا ميكندوگرنه بايد در انتظار غضب پروردگار باشد، حضرت امير از قول رسول گرامی اسلام چنين روايت ميكند :

" ايما وال ولی الامرمن بعدی اقيم علی حدالصراط ونشرت الملائكه صحيفة فان كان عادلا انجاه الله بعدله وان كان‏جائرااشقض به الصراط حتی تتزايل مفاصله ثم يهوی الی النار "

هر كسی متصدی منصبی شد كه بر جمعی ولايت پيدا كرد، روز قيامت سر پل صراط نگاه داشته ميشود وملائكه‏دفتر اعمال او راباز می‏نمايند اگر با عدالت رفتار نموده باشد، بحدی سنگينی او بر بدنش فشار می‏آورد كه مفاصل اومتلاشی گردد ودر آتش جهنم سرمگون شود .

در گذشته كيفيت انتخاب متصديان امر وشرائطی كه كه بايد داراباشند بيان شد وامام(ع) در عهدنامه به مالك اشترآداب مخصوصی را بيان ميكند وميفرمايد :ماموران حكومت اسلامی كه جنبه رياست برعهده دارند بايد واجد اين‏خصوصيات باشند ومادراينجا بنحو اشاره آنها را فهرست‏ وار بيان ميكنيم :

1- رئيس ووالی بارأفت ومهربانی با مردم مواجه شود نه با حالت درندگی ووحشيگری...

2- رياست را وسيله ابهت وتكبر بر مردم قرار ندهد.

3- در رفتار با مردم رعايت احكام الهی رابنمايد وانصاف را ملحوظ بدارد وبستگان وكسانيكه مورد علاقه اوهستند بر ديگران مقدم ندارد حتی خود را مقدم بر ديگران نپندارد .

4- نيكوكاران وخلاف‏كاران رابا يك چشم نبيند بين آنها فرق بگذارد دسته اول را تكريم كند ودسته دوم رابا آنچه كه‏استحقاق دارند مورد كيفر قرار دهد .

5- احسان برعيت بنمايد وبآنها چيزيرا كه واجد آن نيستند، تحميل نكند .

6- مراعات ناتوانان وبيماران ونيازمندان را بنمايد ودر اين امر امام(ع)زياد تاكيد ميكند، چنانچه اين سه دسته‏برای مصارف روزانه و يادواء احتياج داشتند رفع احتياج آنان را بنمايند، بلكه بايد ولايت جماعتی را تعيين نمايد كه‏تفحص از حال رعيت بنمايد در صورتيكه در بين آنها كسانی باشند كه داخل در اين گروهها ميباشند رفع حاجت آنهابنمايد .

7- ولات وقت خاصی برای ارباب حوائج تعيين كنند كه اگر كسی كاری داشت يا تظلمی از كسی داشت يا از اين‏قبيل امور، بتواند حرفش را با خود والی در ميان بگذارد .

8- كارهای مردم را بی جهت بتاخير نياندازد .

9- والی احتجاب از رعيت نكند وبا مردم تماس داشته باشد وگرنه اطرافيان ممكن است كه كار خوب را بد جلوه‏ دهند و بعكس كار بدی شخصي را خوب جلوه دهند، باآنكه كار كوچك را بزرگ وكار بزرگ را كوچك نمايش دهند .

10- در مصرف بيت‏المال بين اقوام وغريبه‏ها فرق‏نگذارند- وهمچنين درتاديب خلاف كار بين آنها فرقی قائل‏نشوند .

11- اگر رعيت سوء ظنی، بوالی ورئيس پيدا كرد رئيس بايد بكوشد تا آن سوء ظن را برطرف كند .

12- والی نبايد خود پسند باشد وحب ثناخوانی وتعريف بی‏جا نداشته باشد .

13- خلف وعد نكند .

14- در كارها عجله ننمايد قبل از موعد عمل نكند واز وقتش تاخير نياندازد .

15- در نيكرفتاری با مردم، منتی بر آنها نگذارد. به اين چند امر در اين مختصر اكتفا شد، كسانيكه مايل باشند ازبقيه سفارشاتی كه امام فرموده وبر هر كدام هم طرق وراههايی ذكر فرموده است .

بعهد نامه حضرت بمالك در نهج البلاغه مراجعه نمائيد .

پليس

همان نحو كه حكومت برای مقابله با دشمنان خارج وحفظ وطن احتياج به سرباز ولشگر دارد همچنين برای برقرارنمودن نظام در داخل هم محتاج به پليس است بنابر اين نيروی پليس، سربازانی است كه برای حفظ نظام و گرفتن‏جانی وبرقرار نمودن امنيت داخلی وامثال اينها مورد لزوم است .

معروف است كه اول كسيكه پليس را انتخاب كرد حضرت امير(ع) بود در زمان حكومت عده‏ای از سربازان اسلام‏را انتخاب نمود ومنصب پليسی به آنان داد واسم آنها را _شرطه الخميس_ گذاشت وآنها افرادی بودند معروف به‏عدالت و مورد اعتماد حتی در بين مردم شهادت يكی ازآنها معادل شهادت دو نفر حساب ميشد. در روايتی امام بيك‏نفر ميگويد: بشارت دهم تورا ای فلان كه پيغمبر(ص) بمن خبر داده كه تو وپدرت داخل در شرطه الخميس می‏باشيد .

در صدر اسلام اين منصب از مناصب بسيار مهم ورئيس پليس اهميتش از وزير زيادتر بوده است البته آنها در اول‏امر دو دسته بودند يك دسته مخصوص جرائم عادی كه آنها شرطه نام داشتند ودسته ديگری مربوط بجرائم دينی كه‏به آنها محتسب می‏گفتند.

به هرحال برحاكم اسلام است جماعتی را كه لايق ميداند برای اين منصب تعيين كند وحقوق آنها را از بيت المال‏بدهد كه بی‏نياز از آنچه در دست مردم است بشوند واگر طمع در مال مردم پيدا كنند مانند زمان ما، نتيجه معكوس‏بدست مي آيد .

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید