حكومت اسلامي در عصر انتظار(2)

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 15:21
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3431 بار

مؤلف: محمد صادق مزينانى

 

اسلام اجازه داده در جايي كه جان و يا مال و يا ناموس انسان در خطر است و اظهار حق هيچ گونه نتيجه اي ندارد از آن تا آماده شدن شرايط خودداري كند و وظيفه خود را پنهاني انجام دهد.

بنابراين تقيّه گاه لازم است; زيرا باعث حفظ جان و يا حفظ دين است و اما گاهي تقيه و سكوت باعث نابودي دين و انحراف جامعه اسلامي است. اين جا جاي سكوت نيست جاي امر به معروف و نهي از منكر و ايثار و فداكاري و شهادت در راه دين است. در اين جا ديگر تقيّه حرام است. از اين روي امام خميني در سالها 42 و 43 فرياد زد:

(والله گنه كار است كسي كه سكوت كند.)

بنابراين روايات تقيه در صدد بازداشتن از جهاد يا امر به معروف و نهي از منكر و مبارزه با ستم نيستند بلكه به انسان مسلمان گوشزد مي فرمايند: در حالي كه به وظايف خود عمل مي كند در صورت امكان جان و مال خود و ديگر مسلمانان را حفظ كند. در روايات آمده: 

(التقيّة جنّةُ المؤمن) و(التقية ترس المؤمن)53.

تقيه زره و سپر مؤمن است.

روشن است كه از زره و سپر در ميدان جنگ استفاده مي شود نه در خانه هاي در بسته چنانكه برخي از به اصطلاح منتظران مهدي(ع) بر اين باور بودند و تا آن جا به (تقيه) اي كه خود تفسير مي كردند پايبندي نشان مي دادند كه موافقت زباني با حكومتهاي ستم را جايز مي دانستند54.

امام صادق(ع) خطاب به ابو حمزه ثمالي در رابطه با معناي تحريف شده (تقيّه) كه چيزي جز فرار از مسؤوليت و رفاه طلبي نيست مي فرمايد:

(… وايم اللّه لودعيتم لتنصرونا لقلتم لانفعل انما نتّقي ولكانت التّقية احبّ اليكم من آبائكم وامهاتكم ولو قدقام القائم ما احتاج الي مسائلتكم عن ذلك ولا قام كثير منكم من اهل النّفاق حدّ اللّه.55)

به خداسوگند اگر ما شما را به ياري خود عليه حكومتهاي ستم فرا خوانيم ردّ مي كنيد و به تقيّه تمسك مي جوييد. تقيّه در نزد شما از پدران و مادرانتان دوست داشتني تر است. اگر قائم قيام كند نياز به پرسش از شما ندارد و درباره بسياري از شما كه نفاق پيشه كرده ايد حدّ الهي را جاري خواهد كرد.

امام(ع) هشدار مي دهد كه اين گونه از 

تقيه برداشت كردن نشانه نفاق است و هنگاميكه حضرت مهدي(ع) ظهور كند با اين كه اين عدّه ادّعاي شيعه بودن را دارند به عنوان منافق با آنان برخورد خواهد كرد.

افزون بر آنچه در پاسخ روايات آورديم رواياتي نيز از ائمه(ع) نقل شده كه در آن بسياري از قيامهاي علويان و غير آنان مورد تأييد ائمه(ع) قرار گرفته است. همچنين قيامهايي داريم كه شيعيان و عالمان معروف در آن شركت داشته اند. اين دسته از روايات روايات پيشين را توضيح مي دهند و تفسير مي كنند از جمله: 

1. محمدبن ادريس در كتاب (سرائر) نقل مي كند كه: فردي در حضور امام صادق(ع) سخن از قيام به ميان آورد و از خروج كساني كه از اهل بيت قيام مي كنند سؤال كرد حضرت فرمود:

(لازال انا وشيعتي بخير ما خرج الخارجي من آل محمّد(ص) ولو ددت انّ الخارجي من آل محمّد(ص) وعليّ نفقة عياله.56)

پيوسته من و شيعيانم بر خير هستيم تا هنگامي كه قيام كننده اي از آل محمد(ص) قيام كند. چقدر دوست دارم كه شخصي از آل محمد(ص) قيام كند و من مخارج خانواده او را بپردازم

2. رواياتي كه دينداران را ستوده اند و دينداري را مانند كرده اند به آتش در كف گرفتن و…57 و رواياتي كه درباره سنگيني مسؤوليت مسلمانان راستين و ارزش آنان در دوران غيبت وارد شده و … روايات پيشين را كه در نهي از قيام مسلحانه وارد شده بودند رد مي كنند.

پيامبر(ص) مي فرمايد:

(پس از شما افرادي خواهند آمد كه هر يك از آنان ارزش و اجر پنجاه تن از شما را دارد.

اصحاب عرض كردند: اي رسول خدا(ص)! ما به همراه تو در بدر اُحد و حنين شركت كرديم درباره ما قرآن نازل شد [چگونه آنان از ما برترند] آن حضرت فرمود: آنان مشكلات و مسؤوليتهايي دارند كه شما تاب و تحمّل آنها را نداريد.58)

در روايتي ديگر امام سجاد(ع) پاداش هزار شهيد همانند شهداي بدر و اُحد را به شيعيان واقعي وعده داده است59.

چه كساني در دوره غيبت پاداش هزار شهيد بدر و اُحد و حنين را دارند و به پنجاه 

مسلمان صدر اسلام مي ارزند؟ آيا كساني كه سكوت و گوشه نشيني را برگزيده اند و حدّاكثر نمازي مي گزارند و روزه اي مي گيرند؟

بدون ترديد آن همه ستايش و ارزش از آنِ اينان نيست. كساني مي توانند از نمونه هاي احاديث بالا باشند كه دست كم همانند مسلمانان صدر اسلام با ستم و فساد مبارزه كنند و به مسؤوليتهاي خود جامه عمل بپوشانند اگر غير اين باشد آتش دست گرفتن و اجر هزار شهيد بدر احد و حنين را داشتن بي معني خواهد بود.

3 .خبر دادن پيامبر(ص) از حركتهاي پيروز مسلمانان:

(لا تزال طائفة من امّتي يقاتلون علي الحقّ ظاهرين الي يوم القيامه.60.

همواره گروهي از امّت من براساس حقّ قيام مي كنند و پيروز مي شوند. و اين قيامها تا روز قيامت ادامه خواهد داشت.

(لن يبرح هذا الدّين قائماً يقاتل عليه عصابة من المسلمين حقّ تقوم السّاعة.61)

همواره اين دين پا برجا خواهد بود و گروهي از مسلمانان براي پاسداري از آن به جهاد و جنگ بر مي خيزند تا قيامت فرا رسد.

4 . تأييد قيام زيد:

امام صادق(ع) مي فرمايد:

(انّ عمّي كان رجلاً لدنيانا وآخرتنا مضي واللّه عمّي شهيداً كشهداء استشهدوا مع رسول اللّه(ص) وعلي والحسن والحسين.62)

عموي من مردي مفيد براي دنيا و آخرت ما بود. او شهيد از دنيا رفت. همانند شهيداني كه در زمان پيامبر(ص) و علي و حسن و حسين(ع) به شهادت رسيدند.

پيامبر اسلام(ص) به امام حسين(ع) فرمود:

(اي حسين! از صلب تو مردي به وجود خواهد آمد كه زيد ناميده مي شود. او و يارانش روز قيامت با گامهاي خود از گردنهاي مردم مي گذرند در حالي كه برق نور پيشاني آنان چشمهاي مردم را مي ربايد و بدون حساب وارد بهشت مي شوند.63)

امام رضا(ع) در پاسخ مأمون كه زيدالنّار برادر امام رضا(ع) را با زيدبن علي مقايسه كرد فرمود:

(لاتقس اخي زيداً الي زيدبن علي فانه كان من علماء آل محمد(ص) غضب للّه عزوجل فجاهد اعدائه حتي قتل في سبيله.64)

برادرم زيد را با زيد بن علي مقايسه نكن. چون زيدبن علي از عالمان آل محمّد(ص) بود. براي خدا خشم كرد و در راه خدا جهاد كرد و كشته شد. 

آن گاه امام رضا(ع) از پدرش موسي بن جعفر(ع) و او از پدرش امام صادق(ع) نقل مي كند كه آن حضرت درباره زيدبن علي مي فرمودند:

(رحم اللّه عمّي زيداً انه دعا الي الرضا من آل محمّد ولو ظفر لو في بما دعا اليه وقد استشارني في خروجه فقلت له: يا عمّ ان رضيت ان تكون المقتول المصلوب بالكناسه فشانك. فلمّا وليّ قال جعفربن محمّد ويل لمن سمع واعيته فلم يجبه…65)

خدا عمويم زيد را رحمت كناد. او به رضاي از آل محمّد(ص) دعوت مي كرد. اگر پيروز مي شد به وعده اش وفا مي كرد. او در قيام خود با من مشورت كرد و من به او گفتم:

عمو! اگر آمادگي داري كه كشته شوي و به دار در كناسه آويخته گردي اقدام كن. چون قيام كرد جعفر بن محمد فرمود: واي بر آن كس كه فرياد وي را بشنود و به وي پاسخ ندهد.

درباره زيد بن علي روايات بسيار است. از عالمان شيعي: شيخ مفيد شيخ طوسي شهيد اوّل شيخ بهايي بحر العلوم اردبيلي شيخ حرّ عاملي علامه مجلسي و… او را ستوده اند66 و رواياتي نيز در تأييد او از ائمه(ع) نقل كرده اند.

در تنقيح المقال آمده است:

(تمام علماي اسلام بر بزرگواري و مورد وثوق بودن و پارسايي و علم و فضيلت زيد بن علي اتفاق نظر دارند.67)

5 . تأييد قيام حسين بن علي شهيد فخّ: 

وي از شهداي بزرگي است كه در سرزمين فخّ حدود يك فرسخي مكّه با سپاه هادي عباسي جنگيد و به شهادت 

رسيد. دشمنان بدن او و يارانش راقطعه قطعه و سرهاي آنان را از بدن جدا و اجساد آنان را رها كردند و رفتند.

در آخرين ديدار حسين بن علي شهيد فخ با امام موسي بن جعفر(ع) امام به وي فرمود:

(يابن عمّ انك مقتول فاجّد الضراب فان القوم فساق يظهرون ايمانا ويسترون شركا وانّا للّه وانّا اليه راجعون احتسبكم عنداللّه من عصبه.68)

اي پسر عمو! تو كشته خواهي شد. پس نيكو جنگ كن; زيرا اين قوم فاسق هستند. اظهار ايمان مي كنند ولي در دل مشركند. من مصيبت شما جماعت را به حساب خدا مي گذارم و بر صبر در اين مورد از خدا پاداش مي طلبم.

امام در ين سخن دشمنان زيد را فاسق و مشرك مي خواند و شهادت او را به حساب خدا مي گذارد و بدين وسيله قيام او ويارانش را تأييد مي كند.

امام جواد(ع) مي فرمايد:

(لم يكن بعد الطّف مصرع اعظم من فخّ…)69

پس از واقع كربلا قتلگاهي بزرگتر از فخّ نيست.

پيامبر اسلام(ص) در عبور از سرزمين فخّ از شهادت شهداي فخّ خبر داد و بر آنان گريست و ارزش ياران حسين بن علي را براي اصحاب خودش بيان كرد70.

امام صادق(ع) نيز در آن زمين نماز گزارده و در عظمت شهيدان فخ فرموده:

(يقتل ههنا رجلٌ من اهل بيتي في عصابة تسبق ارواحهم اجسادهم الي الجنّة.71)

در اين مكان مردي از خاندان من با گروهي از يارانش به شهادت مي رسند كه روح آنان پيش از جسم آنان به بهشت داخل مي شود.

هنگامي كه سرهاي شهداي فخّ را به مدينه آوردند تا علويان را بترسانند در سكوت مجلس امام موسي بن جعفر(ع) فرمود:

(انا للّه وانّا اليه راجعون مضي واللّه مسلماً صالحا صوّاماً قواما آمراً بالمعروف ناهياً عن المنكر ما كان في اهلبيته مثله.72)

حسين [شهيد فخ] در گذشت ولي به خدا سوگند او مسلماني شايسته روزه دار شب زنده دار امر كننده به 

معروف و نهي كننده از منكر بود و در ميان خاندانش نظير نداشت.

شيخ طوسي شيخ مفيد علامه حلّي نجاشي علامه مجلسي محدّث قمي علّامه سيد محسن امين و… او را ستوده اند و از شخصيت و قيام او تجليل و احترام كرده اند و ارزش ويژه اي براي او قائل شده اند 73 .

6 .تأييد قيام مختار به خونخواهي شهداي كربلا و بر ضدّ بني اميه.

امام سجاد درباره وي مي فرمايد:

(… جزي اللّه المختار خيراً.74)

خداي به مختار جزاي خير عنايت كناد.

امام باقر(ع) مي فرمايد:

(لاتسبوا المختار فانّه قتل قتلتنا وطلب ثارنا وزوّج اراملنا وقسّم فينا المال علي العسره75)

به مختار ناسزا نگوييد چون او قاتلان ما را كشت و به خونخواهي ما برخاست و بيوه زنان ما راشوهر داد و در شرايط سخت و تنگدستي به ما كمك مالي كرد.

گروهي از سران كوفه به مدينه آمدند و با وساطت محمدبن حنفيه به حضور امام سجاد(ع) رسيدند. آن گروه از قيام مختار پرسيدند آن حضرت خطاب به محمّد بن حنفيه فرمود:

(يا عمّ لو انّ عبداً زنجيّا تعصّب لنا اهل البيت لوجب علي الناس موازرته قدوليّتك هذا الامر فاصنع ما شئت76.)

اي عمو! اگر برده اي سياه پوست تعصب ما اهل بيت را داشت بر مردم واجب مي شد كه از او حمايت كنند. من مسؤوليت اين كار را به تو دادم. به هرگونه كه صلاح مي داني عمل كن.

مامقاني پس از نقد و بررسي روايات رسيده درباره مختار مي نويسد:

(فتلخص من جميع ما ذكرنا ان الرجل امامي المذهب فان سلطنته برخصة من الامام(ع)… ولو لا الاّ ترحم مولينا الباقر(ع) ثلاث مرات في كلام واحد لكفي في ادراجه في الحسان.77)

خلاصه آنچه آورديم اين است كه: اين مرد [مختار] معتقد به امامت ائمه(ع) بوده و حكومت اونيز با اجازه امام(ع) بوده است. اگر هيچ مدحي جز طلب رحمت امام باقر(ع) آن هم سه بار در يك سخن براي او نبود همين وي را بس بود كه در صفّ نيكان قرار گيرد.

آقاي خويي نيز پس از آن كه اخبار رسيده درباره مختار را به دو دسته تقسيم مي كند روايات مدح را قوي تر مي داند78.

بسياري از مورخان و محدثان نيز او را ستوده اند79.

7 . تأييد قيام توابين: 

رهبري اين قيام را سليمان بن صرد خزاعي بر عهده داشت كه از اصحاب رسول خدا(ص) به شمار مي آمد و افرادي چون مسيب بن نجبه عبداللّه بن سعد عبداللّه بن وال بكر بن وائل و رفاعة بن شدادبجلّي از برگزيدگان ياران علي(ع) در اين قيام او را همراهي مي كردند از سخناني كه مسيب بن نجبه در يك گردهمايي ايراد كرده روشن مي شود كه بيشترين نيروهاي اين قيام را بازماندگان دوران علي(ع) و سربازان و رزمندگان جنگ با ناكثين قاسطين مارقين تشكيل مي داده اند80.

اينان با شعار (يا لثارات الحسين) سلاح بر گرفتند و براي طلب آمرزش از خدا بر سر مرقد امام حسين(ع) گرد آمدند و سپس به قيام خود ادامه دادند.

تحليل قيام توابين و مسائلي چون رابطه قيام با امام سجاد(ع) و اوضاع و شرايط آن زمان چگونگي برخورد مختار با اين قيام و… احتياج به بررسي بيشتري دارد كه در اين مقال نمي گنجد.

ابوالفرج اصفهاني پس از آن كه حدود سيصد نفر از فرزندان علي(ع) را نام برده و قيامهاي مسلحانه آنان را ثبت كرده مي نويسد:

(آنچه آورديم ماجراهايي از قيام و ايثار و شهادت آن عدّه از آل ابوطالب از زمان رسول خدا(ص) تا سال 1313 است. ولي در اطراف يمن و محدوده طبرستان گروهي از اين تبار دست به قيامهاي پيروزمند و يا شكست خورده اي زده اند كه ما از آنها اطلاعي در دست نداريم.81)

ياد آوري: برخي از قيامها پيروز شده اند و تشكيل حكومت داده اند:

حكومت ادريسيان در مغرب حكومت علويان در طبرستان حكومت علوي اطروش حكومت آل بويه در عراق و ايران 

حكومت فاطميان در آفريقا دولت حمدانيان حكومت سربداران بالاخره حكومت اسلامي ايران به رهبري امام خميني نمونه اي از اين حكومتهابه شمار مي آيند.

در اين جا فقط اشاره اي مي كنيم به حكومت ادريسيان و علوي اطروش.

ادريس بن عبداللّه از ياران حسين بنِ علي شهيد فخّ بود. وي پس از جنگ مخفيانه به مغرب رفت (آفريقا) و پس از آن كه شناخته شد مردم را به حكومت اسلامي و رضاي آل محمد(ص) فرا خواند. مردم به او پيوستند و او در سال 172 هـ . ق. رسماً تشكيل حكومت داد.

از امام رضا(ع) درباره وي نقل شده:

(ادريس بن عبداللّه من شجعان اهل البيت واللّه ما ترك فينا مثله.82)

ادريس از شجاعان اهل بيت پيامبر(ص) بود. به خدا سوگند همانند او درميان ما كسي نيامده است.

قيام ادريس و تشكيل حكومت توسط وي مايه وحشت هارون الرشيد شد. وي براي نابودي اين حكومت انقلابي از هيچ كوششي فرو گذار نكرد و سرانجام او را به قتل رسانيد.83.

مردم پس از ادريس: با پسر وي ادريس بن عبداللّه بيعت كردند:

حكومت علوي اطروش: عالمان و مورخان بزرگ از حكومت اطروش به خوبي ياد كرده اند از جمله طبري مي نويسد:

(ولم ير الناس مثل عدل الاطروش وحسن سيرته واقامته الحق.84)

مردم حاكمي عادل تر و زمامداري نيك سيرت تر از او نديدند. او حق را چنان كه شايسته بود برپا داشت.

وي چندين كتاب در فقه و امامت نوشت. ترويج و تبليغ اسلام از هدفهاي قيام بزرگ او بود.85

علاّمه اميني پس از اين كه به فضائل اطروش درياري دين و نشر دانش اشاره مي كند مي نويسد:

(اعترف بفضله القريب والبعيد واذعن بكماله العدوّ والصدّيق… وقد جمع بين السيف والقلم فرف عليه العلم والعلم فهو في الجبهه والسنام من فقهائنا كما انّه معدود من ملوك الشيعه وزعمائها…86)

نزديكان به اطروش و غير آنان به فضل اطروش اعتراف كرده اند. دوست و 

دشمن به كمالات او باور داشته اند.

او فردي بود كه بين شمشير و قلم جمع كرد و آن دو را با هم به كار گرفت.

او در صحنه جنگ و نبرد وهمچنين قلم از فقهاي شيعه بود همان گونه كه او از اندك زمامداران شيعه ورهبران آنان به شمار مي آيد.

علامّه اميني پس از گفتار بالا ستايشهاي ابن ابي الحديد شيخ بهايي علامه مجلسي نجاشي و ديگران را درباره اطروش نقل مي كند87.

اطروش پس از پاكسازي منطقه طبرستان و ديلم از نفوذ سامانيان شهر ري را نيز از تصرف آنان در آورد و سرانجام در يكي از جنگها در سال 304 به شهادت رسيد. پس از اطروش حسن بن قاسم ملقب به داعي به حكومت رسيده سيره او را تداوم بخشيد و باگسترش قلمرو حكومتش شهر ري را مركز حكومت خود قرار داد و بر قزوين زنجان ابهر و قم نيزتسلط يافت88.

در قرن اخير نيز نهضتهاي اسلامي در جهان اسلام بويژه ايران اسلامي به وقوع پيوسته كه در بسياري از آن نهضتها ياخود عالمان ديني رهبري آن بر عهده داشته اند يا مورد تأييد آنان بوده است.

تشكيل حكومت در عصر غيبت دخالت در قلمرو امام معصوم

سومين دليل كه بر مشروع نبودن مبارزه و تشكيل حكومت اسلامي در دوره غيبت اقامه كرده اند اين كه تشكيل حكومت اسلامي درعصر غيبت دخالت در قلمرو كار امام زمان(ع) است. اين ديدگاه از اين باور سرچشمه مي گيرد كه تشكيل حكومت خاصّ امام معصوم!(ع) است و ديگران چنين حقي ندارند و اگر حركتي كردند و حكومتي تشكيل دادند پيروي از آنان لازم نيست:

(الان هم مي گويي حكومت اسلامي خوب است. شما آن مصداق حاكم اسلامي را نشان بدهيد. اوني كه معصوم از گناه باشد. اوني كه از هوي و هوس و حبّ رياست و شهرت و غصب و تمايلات نفسي به هيچ وجه در او اثر نكند نشان بدهيد. او بيايد ميدان جلو بيفتد ملّت مي افتد به خاك پايش.89)

اين نظريه داراي دو بخش است يكي اين كه تشكيل حكومت اختصاص به معصوم دارد ديگر اين كه (در حقيقت تحليل و مبناي اصلي اين نظريه است) وجود خطاء و اشتباه در غير معصوم مانع از لزوم پيروي از اوست.

نقد و بررسي

بيشتر فقهاي ما بر اين باورند كه فقيه داراي شرايط درزمان غيبت وظيفه دارد تشكيل حكومت بدهد. شرط عصمت ويژه زمان حضور است.

صاحب جواهر مي نويسد:

(اگر امام از كسي مطالبه زكات كند و او به امام نپردازد و به ديگري پرداخت كند زكات بر ذمّه اوست و در صورت از بين رفتن عين آن دگر بار بايد از مال خود جدا و پرداخت كند.)

وي پس از سخن بالا در پاسخ صاحب مدارك كه مي نويسد:

(بحث از اين مقوله در زماني كه امام معصوم(ع) حضور ندارد بي مورد است).

مي نويسد:

(اطلاق ادلّة حكومته (الفقيه) خصوصاً رواية النّصب التي وردت عن صاحب الامر روحي له الفداء ـ يصيره من اولي الامر الّذين اوجب اللّه علينا طاعتهم.90)

اطلاق ادلّه حكومت فقيه بويژه توقيع اسحاق بن يعقوب فقيه را در رده اولي الامر قرار مي دهد. اولي الامري كه اطاعت از آن بر ما واجب است.

بسياري از قدماء متأخرين و معاصرين براساس همين توقيع شريف به ولايت فقيه حكم كرده اند. برخي ديگراز فقها براي نفوذ حكم فقيه و ولايت وي به مقبوله عمر بن حنظله استناد جسته اند. محقق كركي ضمن اشاره به فراواني روايات دلالت كننده بر ولايت فقيه از مقبوله به عنوان سندي در نيابت عامّه فقها ياد مي كند91.

وي در جاي ديگر سيره عالمان بزرگي همچون: سيّد مرتضي علم الهدي محقّق طوسي علّامه حلي و… را دليلي بر مسأله فوق دانسته و به آن استناد كرده است92.

صاحب جواهر حاج آقا رضا همداني و ديگران بر اين باورند كه شيوه فقهاء در مباحث فقهي بيانگر اين است كه آنان ولايت فقيه و وجوب اطاعت از وي را به عنوان اصلي مسلّم پذيرفته اند93.

هر چند با توجه به آنچه گذرا درباره ولايت فقيه آورديم بخش دوّم استدلال آنان: (امكان اشتباه از سوي غير معصوم مانع از نفوذ كلمه و وجوب اطاعت است) داده شد ولي براي روشن تر شدن بحث مي گوييم:

امكان اشتباه مانع از نفوذ كلمه و لزوم اطاعت و پيروي نيست; زيرا علي!(ع) مالك اشتر را با همه اختيارات حكومتي به حكومت گمارد و مردم را به اطاعت از وي دستور داد.94

همچنين وي را به فرماندهي بخشي از سپاه خود گمارد وبه دو نفر از فرماندهان سپاه خود نوشت:

(فاسمعا واطيعا واجعلاه درعاً و مجنّا فانّه ممّن لايخاف وهنه ولاسقطته.95)

دستورات او را بشنويد و پيروي كنيد و او را براي خود زره و سپر قرار دهيد زيرا بيم سستي و لغزيدن در او نيست.

فقهاي شيعه نيز براساس همان دليلهاي ولايت فقيه به وجوب اطاعت از حكومت فقيه عادل حكم كرده اند96.

اصولاً اين كار امري است عقلايي. مردم مديريت مدرسه و يا كارخانه و يا امور ديگر را به افراد غير معصوم مي سپارند و شاگردان مدرسه يا كارگران كارخانه را به اطاعت از آنان دعوت مي كنند با اين كه ممكن است مدير مدرسه و يا كارخانه در كارخود اشتباه كنند.

حضرت علي(ع) كوشش مي كند كه شايسته ترين افراد را براي حاكميت بر استانهاي گوناگون برگزيند نمي تواند كساني را برگزيند كه به هيچ وجه اشتباه نكنندوحتي نمي تواند افرادي را انتخاب كند كه خيانت نكنند. گاهي افرادي كه آنان را به منطقه اي مي فرستاد خيانت مي كردند97. 

ميرزاي نائيني پس از آن كه لزوم حكومت و مشروعيت حكومت فقيه عادل را در عصر غيبت ياد آوري مي كند حكومت مشروطه را به لحاظ اين كه ظلم كمتري مي كند در عصر غيبت مشروع مي داند و در برابر كساني كه با استناد به لزوم عصمت حكومت را در عصر غيبت غير مشروع مي پنداشتند موضع مي گيرد و مي نويسد:

([اين عدّه] از شدّت غر ضانيّت [غرض ورزي] گمان كرده اند تهران ناحيه مقدسه امام زمان ارواحنا فداه 

و يا كوفه مشرفه و زمان ما عصر خلافت شاه ولايت علي(ع) است و مغتصبين مقام آن بزرگوارانند.98)

ايشان اين اشكال را ابن كمونه اي مي خواند و در موراد بسيار بر مشروعيت حكومت در عصر غيبت پاي مي فشارد و به اشكالهاي مخالفان پاسخ مي گويد. 

با توجّه به آنچه آورديم تلاش مردم بويژه فقهاء براي حاكميت قسط و عدل و ايجاد حكومت اسلامي جايز بلكه واجب و از اهمّ واجبات است. آيا مي توان گفت كه در طول مدت غيبت صغرا كه بيش از هزارسال از آن مي گذرد و ممكن است هزارها سال ديگر ادامه داشته باشد اجراي احكام اسلام لازم نيست؟

بدون ترديد پاسخ منفي است; چرا كه لازمه سخن فوق اين است كه احكام اسلام محدود به صدر اسلام و زمان حضور معصوم(ع) باشد و اين بر خلاف ضروريات اعتقادي اسلام است و به گفته حضرت امام خميني:

(اعتقاد به چنين مطالبي يا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است… هركه اظهار كند كه تشكيل حكومت اسلامي ضرورت ندارد منكر ضرورت اجراي احكام اسلام شده و جامعيت احكام و جاودانگي دين مبين اسلام را انكار كرده است.99)

بر همين اساس بيشتر فقهاي بزرگوار شيعه از جمله امام خميني در دوره غيبت تشكيل حكومت اسلامي را واجب مي دانند و بر اين باورند كه اگر يكي از فقهاء تشكيل حكومت داد بر ديگران واجب است از او پيروي كنند و اگر تشكيل حكومت اسلامي به جز از راه قيام و اقدام دسته جمعي امكان پذير نباشد همگان بايد بدين مهمّ اقدام كنند و در صورتي كه تشكيل حكومت ممكن نباشد باز هم تكليف ساقط نيست بايد به اندازه توان احكام اسلامي را اجراء كنند100.

بنابراين انتظار فرج و حكومت جهاني مهدي(ع) به هيچ روي ناسازگاري با قيامهاي پيش از ظهور ندارد بلكه برخي ازقيامها و حكومتها زمينه ساز قيام و حكومت جهاني مهدي(ع) خواهند بود.

 

 

پاورقيها:

11 . (همان مدرك) ج10/100.

100 . (كتاب البيع) امام خميني ج2/466 ـ 465 اسماعيليان قم; مجله: (حوزه) ج57 ـ 56 (كاوشي در فقه و علوم وابسته آن) كتاب اوّل 79 189; (تنبيه الامه و تنزيه الملّه).

16 . (بحارالانوار) ج51/87; (سنن) ابن ماجه ج2 حديث 4088 احياء التراث العربي. در سنن اين روايت چنين آمده است: (يخرج ناس من المشرق فيوطئون للمهدي يعني سلطانه.

1 . (انديشه سياسي در اسلام معاصر) حميد عنايت ترجمه بهاء الدين خرشاهي/290 خوارزمي. يادآوري: مخالفت شيخ فضل اللّه نوري و… را نبايد به حساب اعتقاد آنان به مشروع نبودن حكومت در دوره غيبت گذاشت بلكه مخالفت آنان جهت ديگري داشته كه در جاي خود آمده است.

13 . الاحتجاج طبرسي با تعليقات سيّد محمّد باقر خرسان ج2/291 مؤسسه اعلمي بيروت.

18 . (همان مدرك) ج52/243; (كتاب الغيبة) نعماني تحقيق علي اكبر غفاري /273 مكتبة الصدوق تهران.

10 . (شرح نهج البلاغه) ابن ابي الحديد ج2/194 ـ 197 داراحياء التراث العربي بيروت.

14 . (تاريخ الامم والملوك) محمّد بن جرير الطبري ج4/48 دارصادر بيروت.

17 . (بحارالانوار) ج51/87. علامّه مجلسي خلاصه بخشي از كتاب وي را به نام: (مناقب علي) كه روايات مهدي را در آن جمع آورده آورده است.

15 . (وسائل الشيعه) شيخ حرّ عاملي ج12/127 ـ 135 داراحياء التراث العربي بيروت; (مستدرك الوسائل) حاج ميرزا حسين نوري ج13/130 ـ 122 مؤسسه آل البيت قم.

19 . (سنن) ابن ماجه ج2 حديث 4082.

12 . (صلح الحسن) شيخ راضي آل ياسين/80 ـ 81 دارالكتب العراقيه في الكاظميه.

21 . (الملاحم والفتن) سيدبن طاووس/52.

29 . (وسائل الشيعه) ج11/37.

20 . (كنز العمال) حسام الدين هندي ج14/267 حديث 38677 مؤسسة الرساله بيروت.

2 . امام خميني بارها و بارها تفكر اين گروه را مطرح كرده و به نقد آن پرداخته است. از جمله ر.ك: (صحيفه نور) مجموعه رهنمودهاي امام خميني ج196/20; 96/21 وزارت ارشاد.

22 . نعيم بن حماد از محدثين مورد وثوق اهل سنّت است. وي در زمان خلافت ابي اسحاق بن هارون به خاطر اين كه پاسخ دلخواه دستگاه خلافت را در رابطه با قرآن نداد بازداشت شد و در سال 228 هـ . ق. درزندان در گذشت . ر. ك: (الملاحم والفتن) سيد بن طاووس /18 ـ 19.

25 . (كتاب الغيبه) نعماني 256.

27 . تفسير (صافي) فيض كاشاني ج3/444 382 و 357 موسسه اعلمي بيروت; (نورالثقلين) حويزي ج3/616 ـ 620 حكمت قم.

26 . سوره (نور) آيه /55; (قصص) آيه 5; (انبياء) آيه 105.

28 . (بحار الانوار) ج51/93.

24 . (همان مدرك).

23 . (تداوم انقلاب اسلامي ايران تا انقلاب جهاني مهدي) محمّدي ري شهري /56 وي حديث ياد شده را با نقلهاي مختلف و شرح و تفسير آن آورده است.

36 . (صحيفه سجاديه) با ترجمه و تفسير الهي قمشه اي مقدمه/12 انتشارات اسلامي.

32. (وسائل الشيعه) ج11/35.

35 . (وسائل الشيعه) ج11/36; (مستدرك الوسائل) ج11/37.

3 .(فقه سياسي) عميد زنجاني ج2/189 ـ 196 اميركبير; (دادگستر جهان) ابراهيم اميني /271 ـ 300 شفق قم; (دراسات في ولاية الفقيه) حسينعلي منتظري 190/205 ـ 254.

30 . (مستدرك الوسائل) ج11/34.

31 . (فروع الكافي) كليني ج8/297 حديث 456 دارالتعارف بيروت.

33 . (مقاتل الطالبين) ابي الفرج اصفهاني 157 ـ 165; (بحارالانوار) ج47/277; (اصول كافي) ج1/363 ـ 367.

39 . (وسائل الشيعه) ج11/36.

34 . (بحارالانوار) ج52/243 (كتاب الغيبة) نعماني/256 273.

37 . (بحارالانوار) ج41/298.

38 . (همان مدرك) /304.

47 . (فروع كافي) ج8/273 ـ 274 (وسائل الشيعه) ج11/36 ـ 37.

41 . (همان مدرك)/41; (مستدرك الوسائل) ج11/38.

48 . (شرح نهج البلاغه) ابن ابي الحديد ج13/113.

42 . (اصول كافي) ج2/242.

45 . (وسائل الشيعه) ج11/40; (نهج البلاغه) فيض الاسلام خطبه 233.

43 . (وسائل الشيعه) ج11/38.

46 . (وسائل الشيعه)/38.

40 . (همان مدرك)/37.

44 . (مستدرك الوسائل) ج11/35 ـ 37.

4 . (بحارالانوار) علامه محمد باقر مجلسي ج 51/71 ـ 73 موسسة الوفاء بيروت.

49 . (نهج البلاغه) فيض الاسلام خطبه 95.

53 . (وسائل الشيعه) ج11/461 465.

55 . (وسائل الشيعه) ج11/483.

5 . (همان مدرك) ج52/322 و 38; (دلائل الامامه) ابن جعفر محمد بن جرير رستم الطبري/ 258 منشورات الرّضي قم.

51 . (همان مدرك) 467.

54 . (در شناخت حزب قاعدين زمان) 133 136.

57 . (بحارالانوار) ج52/135.

50 . (وسائل الشيعه) ج11/466.

56 . (سرائر) ابن ادريس حلّي ج3/569 انتشارات اسلامي قم; (وسائل الشيعه) ج11/39; (بحارالانوار) ج46/172.

58 . (همان مدرك)/130.

59 . (همان مدرك)/125.

52 . (در شناخت حزب قاعدين زمان) /134 به نقل از (انتظار بذر انقلاب) حسين تاجري/ 114 117.

6 . (همان مدرك) ج52/256.

62 . (عيون اخبار الرّضا) شيخ صدوق ج1/252 رضا مشهدي; (بحارالانوار) ج46/175.

69 . (همان مدرك) ج48/165.

60 . (صحيح مسلم) ج3/1524 ح1923; (كنز العمال) ج14/334 حديث 38846.

63 . (عيون اخبار الرضا) ج1/249; (بحارالانوار) 46/170.

65 . (همان مدرك).

68 . (بحارالانوار)ز ج48/161.

66 . (شخصيت و قيام زيدبن علي) سيد ابوفاضل اردكاني انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم; (سيره و قيام زيدبن علي) حسين كريمان علمي و فرهنگي تهران.

61 . (صحيح مسلم) حديث 1922.

64 . (بحار الانوار) ج46/174.

67 . (تنقيح المقال) مامقاني ج1/467.

73 . (ماهيّت قيام شهيد فخ) سيد ابوفاضل اردكاني 71 ـ 75 انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم.

77 . (تنقيح المقال) مامقاني /3/206.

70 . (همان مدرك) 170; (تنقيح المقال) ج1/377.

74 . (بحارالانوار) 45/344; (تنقيح المقال) ج3/204.

72 . (بحارالانوار) ج48/165.

75 . (اختيار معرفة الرجال) شيخ طوسي با تصحيح و تعليق مصطفوي/125 دانشگاه مشهد.

78 . (معجم رجال الحديث) سيد ابوالقاسم خوئي ج18/94 ـ 101 مدينة العلم قم.

71 . (همان مدرك)/170; (تنقيح المقال) ج1/377.

76 . (بحارالانوار) ج45/365.

7 . (در جستجوي قائم) سيد مجيد پور طباطبايي /390 انتشارات آستان مقدس صاحب الزّمان جمكران قم.

79 . ر . ك: (قيام مختار) سيد ابوفاضل اردكاني انتشارات دفتر تبليغات اسلامي.

8 . (در شناخت حزب قاعدين زمان) ع. باقي /319 ـ 320.

83 . (مقاتل الطالبين)/326; (بحارالانوار ج48/162 پاورقي.

82 . (ماهيّت قيام شهيد فخ) /251.

88 . (الكامل في التاريخ) ابن اثير ج8/189 دارصادر بيروت.

80 . (تاريخ الامم والملوك) طبري ج4/427 مكتبة اروميه قم.

85 . (شهداء الفضيله) علامه اميني/4 دارالشهادة.

81 . (مقاتل الطالبين) ابن الفرج اصفهاني/460 مؤسسه دارالكتاب للطباعة والنّشر قم.

87 . (همان مدرك).

83 . (مقاتل الطالبين)/326; (بحارالانوار ج48/162 پاورقي.

86 . (همان مدرك)/2.

89 . (درشناخت حزب قاعدين)/122.

94 . (نهج البلاغه) فيض الاسلام نامه 38/951.

95 . (همان مدرك) نامه 13/951.

99 . (ولايت فقيه) امام خميني /27 انتشارات آزادي قم.

92 . (همان مدرك)/270.

93 . (جواهر الكلام) ج21/359; (مصباح الفقيه) حاج آقا رضا همداني كتاب الخمس/160 ـ 161; (بلغة الفقيه) سيّد محمّد بحرالعلوم ج3/234 مكتبة الصّادق تهران.

9 . (بحارالانوار) ج52/130. در ج 51/72 با تفاوتي اندكي همين حديث آمده است.

97 . (نهج البلاغه) فيض الاسلام نامه 40 41 43; (سيماي كارگزاران علي بن ابيطالب) علي اكبر ذاكري. انتشارات دفتر تبليغات اسلامي. نويسنده در اين زمينه نمونه هايي با شرح و تفصيل آورده و برخورد علي(ع) را نيز با آنان نمايانده است.

98 . (تنبيه الامّه وتنزيه المله) علامّه شيخ محمد حسين نائيني با مقدمه و تعليقات سيد محمود طالقاني/77 ـ 78.

90 . (جواهرالكلام) شيخ محمّد حسن نجفي ج15/421 داراحياء التراث العربي بيورت.

96 . ر . ك: (مجله حوزه) 56 ـ 57/131; (كاوشي در فقه و علوم وابسته آن) كتاب اوّل 79 189.

91 . (رسائل محقق كركي) تحقيق محمّد حسون /ج1/142 كتابخانه آية اللّه مرعشي نجفي.

 

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

همکاری با نفوذیان خائن و اختلاس‌گران بی دین
قرآن : لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: تا روز قیامت بار گناهان خود را تمام بردارند ، و [ نیز ] بخشی از بار گناهان کسانی را که ندانسته آنان را گمراه می کنند. آگاه باشید ، چه بد باری را می کشند.حدیث: و ایما داع دعی الی ضلالة فاتبع علیه، فان علیه مثل اوزار من اتبعه، من غیر ان ینقص من اوزارهم شیئا!: (مجمع‌البیان، ج6، ص 365)ترجمه: ... و هر کس دعوت به ضلالت کند و از او پیروی کنند همانند کیفر پیروانش را خواهد داشت، بی آنکه از کیفر آنها کاسته شود.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید