حكومت اسلامي در عصر انتظار(1)

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 15:10
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3552 بار

مؤلف:محمد صادق مزينانى

 

از مباحث مهّم و اساسي در دوره غيبت بحث حكومت اسلامي و انتظار فرج و ارتباط آن دو با يكديگر است. بيشتر فقهاي شيعه تشكيل حكومت اسلامي را در دوره غيبت ضروري مي دانند و بر اين باورند كه فقهاي عادل بايد به اين مهم اقدام كنند و اگر يكي ازآنان تشكيل حكومت داد بر ديگران واجب است كه از او پيروي كنند.

در مقابل شماري اندك برآنند كه اقامه حكومت از شؤون امام معصوم است بنابراين در عصر غيبت تشكيل حكومت جايز نيست. اين تفكّر كه نخست به صورت يك اختلاف نظر فقهي كلامي مطرح بود در اين اواخر رنگ سياسي به خود گرفت.

شماري براساس همين بينش به مخالفت با مشروطه پرداختند1 و بزرگاني چون: آخوند خراساني آية اللّه مازندراني علامه نائيني و… را تخطئه كردند. زيرا اين گونه كارها را در عصر انتظار مشروع نمي دانستند. اين تفكر چون تضادي با خودكامگي حكّام نداشت بلكه غير مستقيم توجيه گر اعمال آنان نيز بود از سوي آنان حمايت و ترويج شد تا جايي كه پيش از انقلاب اسلامي هواداران اين انديشه به صورت تشكيلاتي منسجم در آمدند.

اين گروه با تبليغ اين كه وظيفه ما در اين عصر انتظار است و بس و ما نبايد در كارهاي سياسي دخالت كنيم با مبارزان و طرفداران راه امام خميني مخالفت مي كردند. اين بيشن با القاي گفتاري از قبيل اين كه: از ما كاري ساخته نيست آقا امام زمان(عج) خود بايد بيايد و كارها را اصلاح كند ما موظّف به چنين اموري نيستيم و… روحيّه بي تفاوتي سكوت و سكون و ظلم پذيري راتقويت مي كردند2 .

هر چند با تلاش عالمان آگاه و پيروزي انقلاب اسلامي اين باور غلط از صحنه بيرون شد و بسياري از هواداران آن به صفّ انقلاب و مبارزان پيوستند ولي اين بدان معني نيست كه اين تفكّر به كلّي ريشه كن شده و ديگر هيچ هواخواهي نداشته باشد زيرا هنوز در گوشه و كنار حتي از سوي برخي از خواص به آن دامن زده مي شود. از اين روي بسياري از دانشوران و صاحب نظران پس از انقلاب اسلامي برخي به اجمال و برخي به تفصيل به نقد و بررسي اين انديشه و مباني آن پرداخته اند3.

با نگاهي به گفته ها و نوشته هاي طرفداران اين نظريه و دلائلي كه بدان استناد كرده اند مي توان گفت كه اين باور انحرافي از سه راه زير سرچشمه گرفته است:

1. برداشت نادرست از رواياتي كه گسترش ستم و فساد را از نشانه هاي ظهور امام زمان(عج) معرفي مي كند.

2. استناد به رواياتي كه از هرگونه قيامي در عصر غيبت نهي و به سكوت و سكون و صبر بر بلاها دعوت كرده است.

3 . تفسير نادرست از امامت و رهبري و تصوّر اين كه تشكيل حكومت درعصر غيبت دخالت در قلمرو كار امام معصوم(ع) است.

در اين مقال با بهره گيري از گفتار بزرگان و با استناد به منابع روايي سيره معصومين(ع) و… به نقد و بررسي دلائل فوق خواهيم پرداخت:

فراگيري ستم و فساد از نشانه هاي ظهور

در روايات مأثوره از معصومين(ع) آمده است كه پيش از ظهور مهدي(ع) ظلم و فساد جهان را فرا مي گيرد انحراف و كجروي به اوج خود مي رسد. بسياري از گناهان بزرگ رواج مي يابد.

پيامبر اسلام مي فرمايد:

(المنتظر الّذي يملاء اللّه به الارض قسطاً وعدلاً كما مُلئت جوراً وظلماً.4)

زمين را خدوند به وسيله مهدي منتظر(عج) پر از عدل و داد مي كند همان گونه كه پر از ستم و جور شده است.

مضمون جمله فوق از ائمه معصومين(ع) نيز نقل شده است.5 در برخي از رواياتِ همين باب بعضي از گناهاني كه پيش از ظهور رواج پيدا مي كند آمده است6 .

برخي از اين گونه روايات نتيجه گرفته اند كه وجود ستم و فساد و حكومتهاي خود كامه در جهان پيش از ظهور مهدي(ع) طبيعي است بلكه مقدّمه ظهور و فرج آن حضرت است و ما نبايد با مقدّمه ظهور آن حضرت مبارزه كنيم.

اينان با اين برداشت تشكيل حكومت اسلامي را در دوره غيبت ممنوع اعلام كرده اند; زيرا به پندار اينان هر اندازه دولت اسلامي موفقيت كسب كند از ظلم و فساد كاسته مي شود و ظهور امام(ع) كه مشروط به پر شدن زمين از فساد و ستم است به تأخيرمي افتد!

نقد و بررسي

پيامدهاي زيانبار اين برداشت از روايات تا حدودي روشن است. زيرا بر اساس اين تفكّر امر به معروف ونهي از منكر و دخالت در امور سياسي نه تنها جايز نيست كه بايد با كساني كه به اين مسائل مي پردازند مخالفت كرد:

(آنان اجازه هيچ گونه فعاليت سياسي خلاف رژيم طاغوتي را به اعضاي خويش نمي دادند و تمام فعاليتهاي گروههاي مبارزاتي مسلمان را بدون پشتوانه فرهنگي مردمي و مردود مي دانستند و متقابلاً رژيم طاغوت هم هيچ برخوردي جدّي با تشكيلات آنان نداشت.7)

صاحبان اين تفكّر راه و حركت امام خميني را تخطئه مي كردند. و ارتباط با امام و ياران او را گناهي نابخشودني مي دانستند8.

اين برداشت از روايات به دلايل زير باطل است:

* به نتيجه اين برداشت هيچ فقيهي نمي تواند ملتزم باشد زيرا لازمه اين تفكّر تنها عدم مشروعيت حكومت نيست بلكه هر عمل مصلحانه اي بايد از ديدگاه آنان جايز نباشد. از امر به معروف و نهي از منكر در امور جزئي گرفته تا مبارزه با ستم و حكومتهاي ستمگر. حال آن كه امر به معروف و نهي از منكر از ضروريات اسلام و بر هر فرد مسلمان انجام آن واجب است.

افزون بر اين پيامبر گرامي اسلام (ص) در خصوص وظايف منتظران مهدي(ع) مي فرمايد:

(طوبي لمن ادرك قائم اهل بيتي و هومقتد به قبل قيامه يتولّي وليه ويتبرّا من عدوّه ويتولي الائمة الهاديه من قبله اولئك رفقايي و ذوو ودّي ومودّتي واكرم امّتي عليّ…)9

خوشا به حال كسي كه به حضور (قائم) برسد و حال آن كه پيش از قيام او نيز پيرو او باشد. آن كه با دوست او دوست و با دشمن او دشمن و مخالف است و با رهبران و پيشوايان هدايتگر پيش از او نيز دوست است. 

اينان همنشين و دوستان من و گرامي ترين امّت در نزد من هستند.

بزرگترين مبارز عليه ظلم وجوروحكومتهاي باطل خود مهدي(ع) است پس چگونه ممكن است كه جامعه منتظر در اين بُعد به اواقتدا نكند و به او مانند نشود.

بنابراين انسان منتظر نمي تواند در برابر فساد و ستم و حكومتهاي جور بي تفاوت باشد تا چه رسد به اين كه مؤيّد آنان باشد.

* لازمه اين تفكّر اين است كه قيام و اقدام پيامبر(ص) و ائمه معصومين(ع) نيز براي تشكيل حكومت درست نبوده است; زيرا اين حديث هم از پيامبر(ص) و هم ازديگر ائمه نقل شده است و مضمون آن نيز مقيّد به زمان خاصّي نيست. بنابراين بايد تلاشهاي ائمه(ع) و حتي پيامبر(ص) را در راه تشكيل حكومت اسلامي منكر شويم و يا (نعوذ باللّه) آنها را نيز محكوم كنيم; زيرا همه اينها حركتهاي اصلاحي قبل از ظهور بوده است. پس برداشت فوق با سيره قطعيه معصومين(ع) ناسازگار است زيرا آنان با اين كه در انتظار حكومت 

جهاني مهدي(ع) بودند لحظه اي از تلاش و كوشش در راه مبارزه با حكومتهاي جور باز نمي ايستادند. احاديثي كه از علي(ع) درباره ظهور مهدي(ع) نقل شده بيانگر آن است كه آن حضرت با اين كه در انتظار حكومت جهاني مهدي(ع) بوده ولي اين انتظار او را از تلاش و مبارزه باز نمي داشته است. براي كسي كه اندك آشنايي با تاريخ اسلام داشته باشد مي داند كه علي(ع) تا آخرين لحظات زندگي در تلاش و مبارزه براي تحقق حكومت حقّ بود و هنوز از جنگ با خوارج نياسوده بود كه در نهروان ايستاد و مردم را به جنگ بامعاويه دعوت كرد10.

در كوفه نيز آماده مي شد تا جنگ ديگري را با معاويه ساز كند كه به شهادت رسيد11.

پس از شهادت آن حضرت جريان تشكيل حكومت اسلامي و كوتاه كردن دست جباران از حاكميت مردم به عهده امام حسن(ع) قرار گرفت و امام(ع) پس از به وجود آوردن تشكّل نوين در لشگر به معاويه مي نويسد:

(فاليوم فليتعجب المتعجب من توثّبك يا معاويه علي امر لست من اهله لابفضل في الدّين معروف ولااثر في الاسلام محمود… فدع التمادي في الباطل وادخل فيما دخل فيه الناس من بيعتي فانّك تعلم انّي احقّ بهذا الامر منك عنداللّه وعند كلّ اوّاب حفيظ.12)

امروز جاي آن است كه از دست اندازي تو بدين مسند در شگفت فرو روند چرا كه تو به هيچ روي شايسته اين منصب نيستي نه به داشتن فضيلتي اسلامي و نه به گذاشتن اثري نيك و پسنديده… پس پي گيري باطل را فرو گذار و چونان ديگر مردم به بيعت من در آي; چه تو خود مي داني كه من به خلافت از تو شايسته ترم در نزد خداوند و در نزد هر مسلمان توبه كار و شايسته.

امّا پس از آن كه عده اي از فرماندهان وي به معاويه پيوستند و خلل در صف لشكريان پديد آمد و ياران وفادار اندك شدند و جنگ را با آن وضعيت بي سرانجام ديد صلح و مراقبت بر اعمال معاويه را اصلح دانست و در برابر اعتراض برخي از يارانش فرمود:

(واللّه ما سلّمت الامر اليه الاّ انّي لم اجد انصاراً ولووجدت انصاراً لقاتلته المعاويه ليلي و نهاري.13)

به خدا سوگند! كار را به معاويه وانگذاشتم مگر به خاطر اين كه ياوري نداشتم. اگرياوراني داشته باشم شب و روز با معاويه خواهم جنگيد.

امام حسين(ع) نيز براي برچيدن بساط ننگين و فساد گستر يزيدبن معاويه به پا مي خيزد و حماسه بزرگ كربلا را به وجود مي آورد. آن حضرت درتبيين گوشه اي از هدفهاي خود از امر به معروف و نهي از منكر و مبارزه با سلطنت ناحقّ يزيد سخن مي گويد و رهبري راحقّ خود مي شمردو با استناد به سخنان پيامر گرامي اسلامي(ص) از مبارزه با سلطان جائر به عنوان وظيفه همه مسلمانان ياد مي كند14.

ديگر ائمه نيز با توجّه به شرايط زماني و مكاني نه تنها با دستگاههاي ظالم مبارزه كردند كه مسلمانان را نيز به جهاد بر ضدّ آنان فرا خواندند. بيش از پنجاه روايت در (وسائل الشيعه) و (مستدرك الوسائل) و ديگر كتابهاي روايي است كه ائمه به شيعيان امر مي فرمايند: از پادشاهان وستمگران كناره گيري كنيد به دهان مداحان خاك بريزيد هر كس مدادي براي آنان بتراشد و يا دواتشان را آماده كند چنين و چنان مي شود و…15

آري ائمه(ع) منتظر حكومت جهاني مهدي(ع) بودند. ولي انتظار آنان مسؤليت ساز بود نه مسؤوليت بردار. انتظاري كه آنان را لحظه اي از تلاش و كوشش براي نابودي دشمن و استقرار حكومت اسلامي باز نمي داشت.

* اين برداشت معارض است با آن دسته از رواياتي كه از وجود قيامها و حكومتهاي حقّ كه پيش از ظهور مهدي(ع) پديدار مي گردند خبر مي دهند:

پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد:

(يخرج اناس من المشرق فيوطّئون للمهدي سلطانه.16)

مردمي از مشرق قيام مي كنند و زمينه حكومت مهدي(ع) را فراهم مي سازند.

حافظ ابو عبداللّه گنجي شافعي محدّث معروف اهل سنّت در كتابي كه درباره مناقب علي(ع) نوشته بابي را با عنوان: (ذكر نصرة 

اهل المشرق للمهدي(ع)) آورده است. وي در اين باب حديث فوق را نقل كرده و در ذيل آن نوشته است:

(هذا حديث حسن صحيحٌ روتَهْ الثقات والاثبات اخرجه الحافظ ابو عبداللّه بن ماجة القزويني في سننه.17)

اين حديث حديثي است حسن و صحيح كه آن راراويان موثق و عالمان حجّت روايت كرده اند و حافظ ابن ماجه قزويني اين حديث را در كتاب سنن خود آورده است.

در برخي ديگر از روايات فريقين به شكل گرفتن دولت حقّي پيش از ظهور مهدي(ع) كه تا قيام آن حضرت ادامه پيدا مي كند تصريح شده است:

امام باقر(ع) مي فرمايد:

كانّي بقومٍ قدخرجوابالمشرق يطلبون الحقّ فلا يعطونه ثم يطلبونه فلا يعطونه فاذا رأوا ذلك وضعوا سيوفهم علي عواتقهم فيعطون ما سألوا فلا يقبلونه حتي يقوموا ولا يدفعونها إلاّ الي صاحبكم قتلا هم شهداء اما انّي لو ادركت ذلك لابقيت نفسي لهذا الامر.18)

گويا مي بينم مردمي را از مشرق كه در طلب حقّ قيام كرده اند ولي [حاكمان] به آنان پاسخي نمي دهند. پس از مدتي دوباره قيام مي كنند. اين بار نيز به آنان پاسخي داده نمي شود. ولي اين مرتبه وضع را چنين مي بينند شمشيرهاي خود را برشانه هايشان مي نهند. در اين هنگام آنچه را مي خواهند به آنان مي دهند. امّا نمي پذيرند و دست به قيام مي زنند [و رژيم حاكم را ساقط و حكومتي بر اساس مباني اسلام تشكيل مي دهند] اينان اين حكومت را جز به صاحب شما [حضرت مهدي(عج)] تسليم نمي كنند. كشتگان اين قيام همه شهيد به شمار مي آيند. اگر من آن زمان را درك كنم خود را براي خدمت مهدي(ع) نگه مي دارم.

در سنن ابن ماجه19 كنز العمّال20 الملاحم والفتن21 روايتي نزديك به مضمون اين روايت آمده است با اين تفاوت كه اين حديث از پيامبر اكرم(ص) و از طريق اهل سنّت و آن روايت از طريق شيعه از امام محمد باقر(ع) نقل شده است. هر دو 

به اين معني اتفاق دارند كه پيش از انقلاب جهاني مهدي(ع) انقلابي در شرق رخ مي دهد كه به انقلاب جهاني مهدي متّصل مي شود. سيد بن طاووس اين حديث را به صورتي دقيق تر از كتاب (الفتن) تأليف نعيم بن حمادّ خزاعي22 كه از محدثين بزرگ اهل سنّت است و در قرن دوّم و سوّم هجري مي زيسته نقل كرده است:

نعيم بن عبداللّه به سند خود از ابراهيم بن علقمه از عبداللّه نقل مي كند كه ما روزي نزد پيامبر اسلام(ص)نشسته بوديم كه گروهي از بني هاشم نزد ما آمدند. تا چشم پيامبر(ص) به آنان افتاد رنگش دگرگون و آثار ناراحتي در چهره اش نمايان شد. اصحاب علّت ناراحتي را پرسيدند حضرت چنين توضيح داد:

(انّا اهل بيت اختار اللّه لنا الاخره علي الدّنيا وانّ اهل بيتي هولاء يلقون بعدي بلاء وتطريداً وتشريداً حتي ياتي قوم من هاهنا نحو المشرق اصحاب رايات سود يسألون فلا يعطونه مرّتين او ثلاثاً فيقاتلون فينصرون فيعطون ما سألوا فلا يقبلونها حتي يدفعونها الي رجلٍ من اهل بيتي فيملاء الارض عدلا كما مَلَوُها ظلما فمن ادرك ذلك منكم فلياتهم ولو حبوا علي الثلج فانّه المهدي.23)

ما خانداني هستيم كه خداوند براي ما آخرت را بر دنيا برگزيده واينان كه خاندان من هستند پس از من دچار بلا و آوارگي و دوري و تبعيد از وطن مي گردند و اين سختيها ادامه مي يابد تا زماني كه مردمي از مشرق زمين قيام مي كنند. آنان كه اصحاب پرچمهايِ سياه هستند. در آغاز قيام خواسته مردم از حكومت حقّ است ولي سردمداران حكومت زير بار نمي روند دو يا سه بار قيام با اين انگيزه صورت مي گيرد تا اين كه مردم به مبارزه خود ادامه داده و حكومت تسليم خواسته هاي آنان مي گردد ولي اين بار مردم نمي پذيرند.

و حكومت جديدي براساس حقّ تشكيل مي دهند و اين حكومت تداوم مي يابد.

تااين كه مردم آن را به مردي از خاندان من تحويل مي دهند و او زمين را پر از عدل مي كند همان گونه كه پر از ظلم كرده اند. پس اگر كسي از شماآن زمان را درك كند بايد به آن مردم بپيوندد هر چند سينه خيز روي برف برود چون او مهدي(ع) است.

گروهي احاديث فوق را بر قيام و نهضت امام خميني حمل كرده اند و جمهوري اسلامي را زمينه ساز حكومت مهدي(ع) شمرده اند24.

در روايتي ديگر قيام يماني از نشانه هاي قيام قائم خوانده شده و پرچم او پرچم هدايت و مردم نيز به ياري او دعوت شده اند.

امام باقر مي فرمايد:

(… وليس في رايات راية اهدي من اليماني هي رايةهدي لانّه يدعو الي صاحبكم فاذا خرج اليماني حرم بيع السلاح علي الناس وكلّ مسلم واذا خرج اليماني فانهض اليه فانّ رايته راية هدي ولايحلّ لمسلم ان يتلوي عليه فمن فعل ذلك فهو من اهل النّار لانّه يدعو الي الحقّ والي طريق مستقيم.25)

هيچ يك از پرچمهاي برافراشته شده [پيش از ظهور امام زمان(ع)] هدايت يافته تر از پرچم يماني نيست. پرچم او پرچم هدايت است. زيرا او مردم را به حكومت امام زمان(ع) فرا مي خواند. به هنگام خروج يماني فروش سلاح بر مردم و هر مسلمان حرام است. هنگامي كه يماني خروج كرد به سوي او بشتاب زيرا پرچم او پرچم هدايت است. براي هيچ مسلمان روا نيست كه با او مخالفت كند. مخالف او در آتش است زيرا يماني مردم را به حقّ و صراط مستقيم دعوت مي كند.

از روايات فوق استفاده مي شود كه پيش از قيام قائم قيامهايي صورت مي گيرد و مردم بايد در آن قيامها شركت كنند.

* رواياتي كه دلالت بر فراگير شدن ظلم در هنگام ظهور مهدي(ع) مي كنند به اين معني نيستند كه همه مردم در آن زمان فاسد و ستمگرند و هيچ فرد و يا گروه صالحي در آن هنگام يافت نمي شود كه از حقّ طرفداري كند كه در نتيجه فراگير شدن ظلم و فساد جبري باشد و مبارزه با آن غلط و مبارزه با مقدمه ظهور فرج! زيرا به تعبير قرآن به هنگام ظهور مهدي(ع) افراد صالح و مستضعف وجود دارند كه آنها وارث حكومت زمين به رهبري آن حضرت مي شوند.26روايات زيادي نيز بر اين معني دلالت دارند27. بنابراين اين برداشت با اين دسته از آيات و روايات تعارض دارد.

* دراحاديث ياد شده تكيه برفراگير شدن ظلم است نه فراگير شدن كفر و بي ديني. يعني چنان نيست كه در هيچ جا اهل اعتقاد و دين يافت نشوند.پس همان گونه كه از ظاهر اين روايات استفاده مي شود مراد از جمله: (مُلئت ظلماً وجوراً.) ظلم طبقه حاكمه است زيرا لازمه ظلم وجودمظلوم است بنابراين به هنگام ظهور مهدي(ع) ظلم طبقه حاكم در ابعاد گوناگون شدّت مي يابد و فراگير مي شود و قيام مهدي(ع) براي حمايت از مظلومان است:

(مسلمانان در آخر الزمان به وسيله مهدي(ع) از فتنه ها و آشوبها خلاصي مي يابند همان گونه كه در آغاز اسلام از شرك و گمراهي رهايي يافتند.28)

باتوجه به اين معني اين احاديث به هيچ روي مسؤوليت مبارزه با فساد و ستم و جانبداري از حقّ و عدالت و همچنين تشكيل حكومت اسلامي را نفي نمي كنند.

ممنوعيت قيام در عصر غيبت

از جمله رواياتي كه براي مشروع نبودن تشكيل حكومت در عصر غيبت مورد استفاده واقع شده اند رواياتي است كه به ظاهر قيام مسلحانه راپيش از ظهور مهدي(ع) منع مي كنند و تاكيد دارند كه اين گونه قيامها به ثمر نمي رسند. روايات ياد شده را شيخ حرّ عاملي در (وسائل الشيعه) و محدّث نوري در (مستدرك الوسائل) گرد آورده اند. براي پاسخ به شبهه فوق به دسته بندي روايات ياد شده مي پردازيم و از هر كدام نمونه اي نقل و سپس به نقد آن مي پردازيم:

1 . برخي از اين روايات به طور عامّ هر نوع قيام و بر افراشتن هر پرچمي را پيش از ظهور حضرت حجّت(ع) محكوم مي كنند و پرچمدار آن را طاغوت و يا مشرك معرّفي مي كنند.

امام صادق(ع) مي فرمايد:

(كلّ رايه ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت يعبد من دون اللّه).

هر پرچمي پيش از قيام قائم بر افراشته شود صاحب آن طاغوتي است كه در برابر خدا پرستش مي شود.29

امام باقر مي فرمايد:

(هر پرچمي پيش از پرچم مهدي(ع) بلند شود پرچمدار آن طاغوت است.30)

نقد و بررسي

برافراشتن پرچم كنايه از اعلان جنگ با نظام حاكم و تلاش براي تأسيس حكومت جديد است.

(طاغوت) يعني انساني كه به حدود الهي تجاوز كرده و مي خواهد كه مردم حاكميت او را در برابر حاكميت خداوند بپذيرند.

واژه (طاغوت) و جمله: (يعبد من دون اللّه) در دو حديث فوق به خوبي بيانگر آن است كه مقصود از (پرچم برافراشته شده پيش از قيام قائم) پرچمي است كه در مقابل خدا و رسول و امام(ع) بر افراشته گردد و برافرازنده در مقابل حكومت خدا حكومتي تأسيس كند و در پي آن باشد كه به خواسته هاي خود جامه عمل بپوشاند. بنابراين نمي توان شخص صالحي كه براي حاكميت دين قيام و اقدام كرده طاغوت خواند; زيرا در اين صورت چنين پرچمي نه تنها در مقابل پرچم قائم بر افراشته نشده كه در مسير و طريق وجهت او خواهد بود.

بر اين سخن گواه از سخن معصوم داريم از جمله:

امام محمد باقر(ع) مي فرمايد:

(وانّه ليس من احد يدعو الي ان يخرج الدجّال اِلاّ وسيجد من يبايعه ومن رفع رايه ضلاله فصاحبها طاغوت.31)

هيچ كس مردم را تا خروج دجّال فرا نمي خواند مگر اين كه افرادي يافت مي شوند كه با او بيعت كنند. هر كس پرچم گمراهي برافراشت صاحب آن طاغوت است.

در اين روايت امام(ع) با قيد (ضلالت) براي (راية) آن قيام كننده اي را طاغوت خوانده است كه پرچم گمراهي برافرازد.

مؤيّد ديگر صحيحه عيص بن قاسم است. امام(ع) در اين روايت قيامها را به دو دسته تقسيم مي فرمايد:

* قيامهايي كه جلوداران آنها به خود دعوت مي كنند.

* قيامهايي كه براي مقابله با باطل و اقامه حقّ صورت مي گيرد.

امام(ع) قيامهاي دسته دوّم را تأييد مي كند و قيام (زيدبن علي) و مانند وي را از اين نوع مي داند و به پيروان خود هشدار مي دهد كه هر قيامي را به قيام زيد قياس نكنند تا به گمراهي دچار نشوند:

(هنگامي كه كسي براي قيام به سوي شما آمد توجّه كنيد كه براي چه هدفي قيام مي كنيد. نگوييد كه زيد هم خروج كرد. زيد مردي عالم و راست گفتار بود. او هرگز شما را به سوي رياست و حاكميت خويش دعوت نكرد بلكه به آنچه رضاي آل محمّد(ص) است فرا خواند. و اگر پيروز مي شد به عهد خود وفا مي كرد او براي شكستن قدرت طاغوتي بني اميه قيام كرد; امّا آن كه امروز قيام كرده است [محمّد بن عبداللّه] شما را به چيز ديگر مي خواند. ما شهادت مي دهيم كه به دعوت او راضي نيستيم. او امروز از ما پيروي نمي كند تا چه رسد به روزي كه پرچمها براي او بسته شود.32)

در روايت بالا امام(ع) قيام زيدبن علي(ع) و مانند او را كه داعي به حقّ هستند تأييد مي كند و قيامهاي اشخاصي چون: محمدبن عبداللّه33 كه مردم را به خود فرا مي خوانند محكوم مي كند.

گواه ديگر اين كه: ائمه(ع) قيام حسين بن علي شهيد فخّ را كه در زمان حكومت هادي برادر هارون الرشيد انجام گرفته تأييد كرده اند.

بنابراين قيام زيدبن علي و شهيد فخّ و نهضتهايي از اين دست را نمي توان از نمونه هاي طاغوت شمرد.

افزون براينها اگر با استناد به اين روايات هرگونه قيام و نهضتي را محكوم و غير مشروع بدانيم اين گونه برداشت با روايات جهاد امر به معروف و نهي از منكرو همچنين با سيره پيامبر(ص) و ائمه معصومين(ع) تعارض دارد و در مقام تعارض بايد از اين روايات صرف نظر كرد.

همچنين در گذشته رواياتي را كه از فريقين نقل كرديم كه پيامبر(ص) و ائمه(ع) به برخي از قيامهاي پيش از قيام قائم(ع) اشاره كرده و آنها را تأييد كرده اند34.

با توجّه به آنچه آورديم معناي حديث اين است كه: هر پرچمي پيش از قيام قائم بر افراشته شود و رهبر آن مردم را به سوي خود فراخواند صاحب اين چنين پرچمي طاغوت است.

اما اگر شخص صالحي در دوره غيبت قيام كند به نيابت از امام(ع) تشكيل حكومت دهد بدون ترديد مشمول اين روايات نخواهد بود.

2. رواياتي كه بيانگر ناكامي و موفق نشدن قيامهاي پيش از قيام مهدي(ع) است. اين دسته از روايات در ضمن اشاره دارند 

بر مشروع نبودن تلاش براي ايجاد حكومت اسلامي. زيرا قيامي كه بدون ثمر باشد از ديدگاه عقل و عقلا ناپسنداست.

امام سجاد مي فرمايد:

(واللّه ما يخرج احدٌ منّا قبل خروج القائم الاّمثله كمثل فرخ طار من وكره قبل ان يستوي جناحاه فاخذه الصبيان.35)

به خدا سوگند هيچ يك از ما پيش از قيام قائم خروج نمي كند مگر اين كه مَثَل او مانند جوجه اي است كه پيش از محكم شدن بالهايش از آشيانه پرواز كرده باشد. در نتيجه كودكان او را گرفته و با او به بازي مي پردازند.

(ما خرج ومايخرج منّا اهل البيت الي قيام قائمنا احد ليدفع ظلما او ينعش حقّاً اِلاّ اصطلمته البليه وكان قيامه زيادة في مكروهنا وشيعتنا.36)

هيچ كس از خاندان ما تا قيام قائم براي دفع ستم و يا زنده كردن حقّ خروج نكرده و نمي كند مگر اين كه باعث فزايش گرفتاري ما و شيعيان ما مي گردد.

از اين دو روايت نتيجه گرفته اند كه قيام براي تشكيل حكومت اسلامي نه تنها بي نتيجه است كه گرفتاري و ناراحتي اهل بيت(ع) را نيز در پي دارد. بنابراين بايد از تشكيل حكومت اسلامي پيش از قيام مهدي(ع) چشم پوشيد.استناد به دو روايت بالا و مانند آن از جهاتي باطل است: 

* اين دو روايت در صدد اين نيستند كه اصل جواز قيام را ردّ كنند بلكه پيروزي را نفي مي كنند. زيرا اگر نفي جواز كنند قيام امام حسين(ع) را در برابر يزيد و همچنين قيام زيد بن علي و حسين بن علي شهيد فخ و… را محكوم كرده اند با اين كه بدون ترديد اين قيامها مورد تأييد ائمه(ع) بوده است.

* عدم پيروزي قيام دليل بر نفي تكليف به قيام نيست. 

مثلاً در جنگ صفّين شايع شد كه معاويه مرده است. اين خبر باعث شادي مردم شد. امّاعلي(ع) در مقابل شادي مردم فرمود:

(والّذي نفسي بيده لن يهلك حتّي تجتمع عليه الامّه قالوا: فبم تقاتله؟ قال: التمس العذر فيما بيني وبين اللّه تعالي.37)

سوگند به آن خدايي كه جان من در قبضه قدرت اوست معاويه هلاك 

نمي شود تا مردم بر او هماهنگ شوند.از آن حضرت سؤال كردند: بنابراين پس چرا با او مي جنگيد امام فرمود: مي خواهم بين خود و خدايم عذر داشته باشم.

به روايت ديگر مردي از شام به كوفه آمد و از مرگ معاويه خبر داد.

علي(ع) به او فرمود:

(انت شهدت موته؟ قال: نعم وحثوت عليه قال: انّه كاذب قيل: وما يدريك يا اميرالمؤمنين انّه كاذب؟ قال: انّه لايموت حتي يعمل كذا و كذا ـ اعمال عملها في سلطانه ـ فقيل له: فلم تقاتله وانت تعلم هذا قال: للحجّه.38)

آيا تو بر مرگ معاويه شاهد بودي؟

گفت: بله من خود خاك بر قبر او ريختم.

علي(ع) فرمود: اين مرد دروغگوست.

گفته شد: اي امير مؤمنان از كجا مي داني كه اين شخص دروغ مي گويد.

علي(ع) فرمود: معاويه نمي ميرد تا اين گونه و آن گونه عمل كند.

و اعمالي كه او در مدّت حكومت خود انجام مي دهد يادآوري كرد.

به آن حضرت گفته شد: بنابراين چرا با او مي جنگي؟ علي(ع) فرمود: براي اتمام حجّت و انجام وظيفه با او مي جنگم.

اين روايات بيانگر اين معني هستند كه انسان مسلمان بايد به تكليف خود عمل كند و نبايد انتظار داشته باشد حتماً به نتيجه مطلوب برسد. در هر برهه اي از زمان با مطالعه و دقت همه جانبه آنچه را وظيفه خود مي بيند بدون توجيه گري و راحت طلبي انجام دهد. حال يا به نتيجه مطلوب مي رسد يا نمي رسد. درهر صورت تكليف خود را انجام داده است.

و بايد با ستمگران ستيزيد و به داد مظلوم رسيد وبراي از بين بردن ستم و حكّام ستمگر و برپا داشتن عدل و داد و حكومت اسلامي تلاش ورزيد هر چند به آن نتيجه اي كه از اين اقدامات انتظار هست نرسيد.

* امكان دارد مقصود از جمله (منّا اهل البيت) و (احدٌ منّا) تنها ائمه معصومين(ع) باشند; زيرا شيعيان از آنان انتظار خروج مسلحانه را داشتند و ايشان با توجه به شرايط حاكم بر آن زمان مي خواستند با اخبار غيبي آنان را قانع كنند كه هر كس از ما پيش از قيام قائم خروج كند به علت نبود امكانات لازم پيروز نخواهد شد و مصلحت اقتضا مي كند كه خروج مسلحانه نداشته باشند. 

* چنان كه اشاره شد در برخي از روايات به قيامهايي پيش از قيام قائم بشارت داده شده است كه زمينه ساز حكومت مهدي(ع) هستند. بدون ترديد زمينه سازي آنها به لحاظ موفقيت آن قيامهاست. افزون بر اين كه ايجاد آمادگي خود بزگترين ثمره اين قيامهاست.

* اگر بگوييم اين روايات در صدد نهي از قيام و مبارزه با ستم و فسادند با آيات جهاد و امر به معروف ونهي از منكر و همچنين با سيره ائمه معصومين(ع) ناسازگارند از اين روي بايد به دور افكنده شوند.

3 . دسته سوّم از رواياتي كه براي مشروع نبودن تلاش در راه ايجاد حكومت اسلامي در دوره غيبت بدانها استناد كرده اند رواياتي هستند كه به سكوت و سكون فرا مي خوانند و از مشاركت در هر قيام و مبارزه اي پيش از تحقق نشانه هاي ظهور باز مي دارند.

امام صادق(ع) مي فرمايد:

(يا سدير الزم بيتك وكن حلسا من احلاسه واسكن ما سكن الليل والنّهار فاذا بلغك انّ السفياني قد خرج فارحل الينا.39)

اي سدير! در خانه بنشين و به زندگي بچسب. آرامش داشته باش تا آن هنگام كه شب و روز آرام هستند امّا هنگامي كه خبر رسيد كه سفياني خروج كرده به سوي ما بيا اگر چه با پاي پياده باشد.

يا مي فرمايد:

(خمس علامات قبل قيام القائم: الصيحة والسّفياني والخسف وقتل نفس الزكيه واليماني.

فقلت: جعلت فداك ان خرج احد من اهل بيتك قبل هذه العلامات انخرج معه؟

قال: لا…)40

پنج نشانه پيش از قيام قائم وجود دارد: صيحه و نداي آسماني خروج سفياني و فرو رفتن [لشگر سفياني در سرزميني به نام بيداء] كشته شدن نفس زكيّه خروج يماني.

عمر بن حنظله مي گويد: از آن حضرت سؤال كردم اگر شخصي 

از خاندان شما پيش از اين نشانه ها قيام كند آيا ما نيز با او قيام و خروج كنيم؟

آن حضرت فرمود: نه.

در حديثي ديگر امام باقر(ع) به جابر فرمود:

(الزم الارض ولا تحرك يداً ولا رجلاً حتي تري علامات اذكرها لك ـ وما اراك تدركها ـ اختلاف بني فلان ومناد ينادي من السماء ويجيئكم الصوت من ناحية دمشق…)41.

اي جابر! آرامش خود را حفظ كن و دست و پايت را حركت نده تا نشانه هايي كه برايت مي گويم ببيني (هر چند گمان نمي كنم تا آن زمان زنده باشي) اختلاف بني فلان و ندا دهنده اي كه از آسمان ندا مي دهد و صدايي كه از سوي دمشق بلند خواهد شد.

گفته شده كه مقتضاي اين روايات منحصر به سدير عمر بن حنظله و جابر نيست بلكه بر همه واجب است كه تا خروج سفياني وديگر نشانه ها و بالاخره تا قيام قائم (عج) سكوت كنند و از قيام و خروج خودداري كنند.

پاسخ: الغاي خصوصيّت و تعميم حكم به همه افراد در همه زمانها متوقف است بر اين كه ما علم داشته باشيم به اين كه شخص خاصّ و يا مورد خاصّي مورد نظر امام نبوده است.

در روايات بالا نه تنها چنين علمي نداريم كه خلاف آن براي ما ثابت است.

از باب نمونه به ويژگيهاي سدير و حالات او اشاره مي كنيم:

با نگاهي به تاريخ و ديگر روايات مي يابيم كه سدير فردي بوده كه همواره احساساتش بر عقلش غلبه داشته است و او مي پنداشته كه شرايط قيام و اقدام براي تشكيل حكومت اسلامي براي امام(ع) وجود دارد و به همين دليل همواره منتظر قيام و خروج آن حضرت بوده است. حضرت در بيان فوق نبود امكان قيام و تشكيل حكومت ظاهري را به ايشان گوشزد كرده است و به وي و افرادي مانند وي كه تحت تأثير احساسات غلط قرار گرفته اند. سفارش مي كند: بهتر است كه در خانه بنشينند.

گواه بر اين سخن حديثي است كه خود وي از امام صادق(ع) نقل مي كند:

(بر امام صادق(ع) وارد شدم و به آن حضرت عرض كردم: به خدا سوگند 

نشستن براي شما روا نيست. حضرت فرمود: چرا اي سدير؟ گفتم: به خاطر ياران و پيرواني كه داريد. به خدا سوگند اگر اميرالمؤمنين(ع) به اندازه شما پيرو داشت قبايل تيم و عدي در خلافت طمع نمي ورزيدند.

حضرت فرمود: تعداد آنان چه اندازه است؟

گفتم: صد هزار.

حضرت فرمود: صد هزار.

گفتم: بله بلكه دويست هزار.

فرمود: دويست هزار؟

گفتم: بله و بلكه نصف دنيا.

حضرت ساكت شد و پس از لحظه اي فرمود: آيا مي تواني همراه ما به ينبع [محلّي نزديك مدينه] بيايي… حضرت در آن مكان به پسر بچه اي كه چند بزغاله مي چرانيد نگاه كرد و فرمود:

اگر من به اندازه اينها (شيعه) داشتم سكوت را روا نمي دانستم.42)

سدير مي گويد: آنها را شماره كردم شمار آنها هفده رأس بود.

از اين روايت حدود ادراك سدير در اين گونه مسائل مشخص مي گردد. ضمناً مراد از شيعه در روايت فوق تنها كساني نيستند كه نامي از شيعه داشته باشند بلكه مراد شيعه واقعي است يعني كساني كه تا مرز شهادت همراهند و اينان در آن زمان اندك بوده اند.

در روايت ديگر معلّي بن خنيس مي گويد:

(نامه عبدالسّلام و سدير را با نامه هاي ديگر افراد خدمت امام صادق(ع) بردم در زماني كه صاحب پرچمهاي سياه [ابو مسلم خراساني] قيام كرده و هنوز آثار حكومت بني عباس ظاهر نشده بود. در آن نامه ها نوشته بود كه ما پيش بيني مي كنيم كه امر خلافت به شما واگذار گردد شما چه نظر داريد حضرت با عصبانيت نامه ها را به زمين زد و فرمود: من امام اينان نيستم. آيا نمي دانند كه سفياني بايد كشته شود.43)

از اين روايت نيز استفاده مي شود كه سدير و ديگر دوستان او به خاطر آگاه نبودن از اهداف و مقاصد ابومسلم پنداشته بودند كه وي براي باز گرداندن خلافت به امام(ع) قيام كرده است غافل از اين كه ابومسلم گرچه به ظاهر مردم را به اطاعت فردي از بني هاشم فرا مي خواند. ولي از سوي ابراهيم عباسي به سامان دادن خراسان گماشته شده بود و پس از كشته شدن ابراهيم مردم را به خلافت برادرش عبداللّه سفاح دعوت مي كرد.

در هر صورت با توجه به مطالب بالا و ديگر مطالبي كه درباره سدير و خصوصيات او آمده است ما نمي توانيم از روايتي كه او را ملزم مي كند در خانه بنشيند الغاي خصوصيت كنيم و بگوييم: وظائف همه حتي در عصر غيبت سكوت و خانه نشيني است.

افزون بر اين آيا با اين روايت مي توان از همه آيات و روايات و همچنين حكم عقل كه بر وجوب امر به معروف و نهي از منكر و جهاد در راه خدا و مبارزه با حاكمان ستم دلالت دارند دست برداشت.

روايت حنظله نيز همانند روايت سدير درباره قضيّه خاصّي است. گواه بر اين اين كه امام(ع) عمر بن حنظله و افراد ديگري همانند وي را از خروج با يكي از سادات اهل بيت نهي كرده است. يعني فرد مشخصي مطرح بوده و امام از همراهي با او نهي كرده است. ذيل روايت دلالت دارد كه آن شخص ادّعاي مهدويت داشته و امام(ع) با ذكر نشانه هاي ظهور ادّعاي آن شخص را رد كرده و يادآور شده كه هر كس از اهل بيت پيش از اين نشانه ها قيام كند آن قائم موعود نيست.

اين حديث و مانند آن در واقع مي خواهند جلو سوء استفاده برخي از سادات علوي را كه به عنوان مهدي موعود قيام مي كردند و به افرادي مانند: سدير و عمر بن حنظه و جابر و... بفهمانند كه فريب اينان را نخورند.

با توجّه به آنچه آورديم پاسخ روايت جابر و همچنين روايات ديگري كه در(مستدرك الوسائل) آمده از قبيل: روايت چهارم پنجم هفتم و هشتم باب دوازدهم44 روشن شد.

4 . از رواياتي كه بر مشروع نبودن ايجاد حكومت اسلامي در دوره غيبت بدان استناد شده رواياتي است كه به صبر دعوت كرده اند و از شتاب نهي. در برخي از اين روايات آمده است كه انسان مسلمان پيش از فرا رسيدن موعد فرج و زوال ملك ظالم 

نبايد خود را به زحمت بيندازد و به دنبال برقراري حكومت عدل باشد.

انسان مسلمان در دوره غيبت. اگر نيّت جهاد داشته باشد ثواب جهاد به او داده خواهد شد:

علي(ع) مي فرمايد:

(الزموا الارض واصبروا علي البلاء ولاتحركوا بايديكم وسيوفكم في هوي السنتكم ولاتستعجلوا بما لم يعجله اللّه لكم فانّه من مات علي فراشه وهو علي معرفة حقّ ربّه وحقّ رسوله واهل بيته مات شهيداً ووقع اجره علي اللّه واستوجب ثواب ما نوي من صالح عمله وقامت النيّة مقام اصلاته لسيفه فانّ لكلّ شيٍ مدّةً واجلاً.45)

به زمين بچسبيد و بر بلاها صبر كنيد دستها و شمشيرهايتان را در جهت خواستهاي زبانتان به حركت در نياوريد و نسبت به آنچه خداوند براي شما در آن عجله قرار نداده عجله نكنيد. اگر كسي از شما در رختخواب بميرد امّا نست به خدا و رسول و اهل بيت رسول شناخت و معرفت داشته باشد شهيد از دنيا رفته و اجر او با خداست و آنچه را از اعمال نيك نيّت داشته پاداشش را خواهد برد و همان نيّت خير او در رديف به كار گرفتن شمشير است. بدانيد كه براي هر چيز مدّت و سرآمدي است.

يا پيامبر(ص) به علي(ع) سفارش مي فرمايد:

(انّ ازالة الجبال الرواسي اهون من ازالة ملك لم تنقض ايّامه.46)

كندن كوههاي محكم و برافراشته شده آسان تر از نفي حكومتي است كه هنوز روزگار آن پايان نيافته است.

امام صادق(ع) مي فرمايد:

(الغبرة علي من آثارها هلك المحاصير قلت: جعلت فداك وما المحاصير؟ قال: المستعجلون اما انّهم لمن يريدوا اِلاّ من يعرض لهم… يا ابا المرهف قلت: لبيك قال: اتري قوماً حبسوا انفسهم علي اللّه عزّ ذكره لايجعل لهم فرجا؟ بلي واللّه ليجعلن اللّه لهم فرجا.47)

گرد و غبار به ضرر كسي است كه آن را بر انگيخته است. اسبهاي چموش مغرور هلاك مي شوند.

عرض كردم: فدايت شوم اسبهاي 

چموش چه كساني هستند؟

فرمود: كساني كه شتاب مي كنند. آنان كساني را دستگير مي كنند كه در معرض ديد آنها باشند و يا با آنان برخوردي داشته باشند…

سپس فرمود: اي ابو المرهف!

گفتم: بله.

فرمود: آيا ديده اي جمعيتي كه جان خود را وقف راه خدا كرده باشند. خداوند براي آنان فرجي قرار نداده باشد بلي به خدا سوگند خداوند براي آنان فرجي قرار داده است.

پاسخ: بدون ترديد سخنان علي(ع) در ارتباط با مورد خاصّ و شرايط ويژه است.

در گذشته ياد آور شديم كه جهاد همانند ديگر امور متوقف برتهيّه مقدمات و امكانات است وشتابزدگي در آن پيامدهاي ناگواري را در پي دارد. امام علي(ع) در بيان فوق به همين معني اشاره مي كند.

ابن ابي الحديد در تفسير سخن فوق مي نويسد:(امام علي(ع) با كلام فوق بر آن نيست كه كوفيان را از جنگ با اهل شام باز دارد زيرا امام همواره آنان را از سستي و كوتاه آمدن در جنگ با شاميان سرزنش كرده است بلكه شماري از ياران امام(ع) بر آن بودند كه فساد و نفاق گروهي از كوفيان را افشاء كنند. علي(ع) براي جلوگيري از تفرقه و ايجاد اختلاف داخلي در ارتشِ خود آنان را از اين كار در آن شرايط بازداشت و فرمود: بنشينيد و بر بلاها صبر كنيد.48

چگونه ممكن است شخصيتي كه آن همه خطبه در تشويق به جهاد و مبارزه با ستمگران دارد مردم را به سكوت و گوشه نشيني در مقابل ظلم و فساد دعوت كند.

او كه مي فرمايد:

(زشت باد رويتان كه هدف تيرهاي دشمن قرار گرفته ايد. به شما هجوم مي آورند به آنها هجوم نمي بريد. باشما مي جنگند با آنان نمي جنگيد. معصيت خدا مي شود و شما بدان رضايت مي دهيد49.

در حديث دوّم نيز هدف رسول گرامي اسلام(ص) اين نيست كه رو در رويي با پادشاهان به نتيجه نخواهد رسيد; چرا كه مسلمانان صدر اسلام بسياري از قدرتهاي حاكم محلّي و جهان را ساقط كرده اند و ما ديده ايم بسياري از انقلابها از جمله انقلاب اسلامي ايران در برابر نظامهاي طاغوتي به موفقيت رسيده است.

از سوي ديگر اين روايت در صدد تحريم مبارزه عليه ستمگران نيست وگرنه قيام علي(ع) و امام حسن(ع) در مقابل معاويه و قيام امام حسين(ع) در مقابل يزيدبن معاويه صحيح نبود.

بنابراين پيامبر(ص) در اين سخن سنگيني كار ولزوم امكانات مورد نياز براي درگيري با حكومتهاي خودكامه را يادآوري كرده است. همان گونه كه از جاي كندن كوهها به آساني ممكن نيست و نياز به امكانات و صرف وقت كافي دارد مبارزه با ستمگران; بويژه آنان كه پايه هاي حكومت خود را محكم كرده اند نيز آن چنان است. بر فرض اگر اميد چنداني هم به پيروزي نبود باز وظيفه مردم در مبارزه با ستم و فساد به حال خود باقي است.

از روايت سوّم استفاده مي شود كه برخي از افراد عليه حكومت بني اميّه قيام كرده بودند و حكومت نيز در پي آنان بود.

ابي المرهف نيز ترس آن داشت كه بني اميّه او را دستگير كنند. امام در اين گفتار خواسته اند كه ترس وي را از بين ببرند. آن گاه امام از هلاكت فرد شتابزده يعني كسي كه احساسات زودگذر او را به قيام و اقدام واداشته است خبر مي دهد.

در هر صورت اين روايت در مقام منع از دفاع در مقابل هجوم دشمنان و يا منع از ايجاد حكومت اسلامي در صورت توان و وجود شرايط آن نيست.

اگر در اين روايات آمده كه شتاب نكنيد به معناي صبر بر ظلم و سكوت در برابر از بين بردن دين و آثار دين و پذيرش سلطه جباران و تسلّط آنان بر دين و نواميس مردم نيست بلكه اين احاديث به معني شتاب نكردن در رسيدن به دولت حقّه جهاني است. شيعيان براساس رواياتي كه از پيامبر(ص) رسيده بود منتظر فردي از اهل بيت براي نجات و تشكيل دولت حقّ بودند و به شكلهاي گوناگون اين انتظار را اظهار مي كردند و گاهي هم از روي اعتراض به ائمه(ع) گفتند: چرا قيام نمي كنيد و ستمگران را به جاي خود نمي نشانيد. آنان از ائمه(ع) انتظار داشتند كه به عنوان موعود قيام كنند. ائمه(ع) نيز با توجّه به چنين ذهنياتي مي فرمودند:

(اين توقع شما پيش از موقع است. آن قيام را نشانه هايي است كه پيش از پديد آمدن آنها قيام به عنوان مهدي موعود(ع) درست نيست.)

ائمه(ع) در اين روايات تن دادن به ستم را سفارش نمي كنند بلكه آنان با طرح اين روايات شيعيان را از شتاب و اين كه هر قيامي را قيام موعود تلقي كنند بر حذر داشته اند. از اين روي اين روايات به هيچ روي در صدد منع از قيامهايي كه از سوي مصلحان براي مبارزه با ستم و تشكيل حكومت اسلامي به منظور آماده سازي براي قيام حضرت مهدي(ع) صورت مي گيرد نيست.

5 . برخي از روايات به ور عموم و بعضي ديگر در دوره غيبت شيعيان را به تقيّه دعوت مي كنند.

امام رضا(ع) مي فرمايد:

(لا دين لمن لاورع له ولاايمان لمن لاتقيّه له وان اكرمكم عنداللّه اعلمكم بالتّقية قيل يابن رسول اللّه الي متي قال: الي قيام القائم فمن ترك التّقية قبل خروج قائمنا فليس منّا50.

كسي كه از گناهان پرهيز ندارد دين ندارد. همچنين كسي كه از تقيّه استفاده نمي كند ايمان ندارد. گرامي ترين شما در نزد خداوند داناترين شما به تقيّه است.

گفته شد: اي پسر رسول خدا(ص)! تقيّه تا چه زماني لازم است؟ فرمود: تا قيام قائم. هر آن كه پيش از خروج قائم ما تقيّه را ترك كند از مانيست.

روايت ديگري نيز مفضّل از امام صادق(ع) نقل كرده است و در آن روايت نيز امام(ع) رفع تقيّه را بستگي به قيام قائم(ع) مي داند51.

با استناد به اين روايات گفته شده است كه دخالت در سياست و مخالفت با حكومتهاي ستم پيشه خلاف تقيّه است; بنابراين جايز نيست52.

در اين كه در مبارزه با دشمن لازم است از تقيه و اصول مخفي كاري استفاده كرد ترديدي نيست و امّا به نام تقيّه مسؤوليتهاي اجتماعي را كنار گذاشتن و تا ظهور امام زمان(ع) در سنگر تقيه ماندن چيزي نيست كه اسلام آن را تأييد كند.

 

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

حاکمیت قانون و ضوابط
قرآن : وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ (سوره نور، آیه 2) ترجمه: اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد در [كار] دين خدا نسبت به آنها (مجرمان) دلسوزى نكنيد. حدیث: انما هم اهل الدنیا مقبلون علیها، و مهطعون الیها و قد عرفوا العدل و راوه، و سمعوه و وعده، و علموا ان الناس عندنا فی الحق فهربوا الی الاثره فبعدا لهم و سحقا. (نهج البلاغه، نامه به سهل بن حنیف استاندار مدینه) ترجمه: آنان دنیا پرستانی هستند که به آن روی آوردند و شتابان در پی آن روانند. عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به خاطر سپردند و دانستند که همه مردم نزد م...

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید