حضرت امام (ره) نامه را تا كرد، قسمت دموكراتيك آن را پاره كرد و نامه را پس فرستاد. پرسيدند چه اصراري بر حذف دموكراتيك داريد؟ فرمود دموكراتيك ليبرال هم هست، چون دموكراسي رايج آن است. و فرمود جمهوري اسلامي نه بيشتر و نه كمتر.
تأثير دموكراسي ليبرال بر كشورهاي ديگر
اين كه در غرب با شعار دموكراسي به منابع مردم توجه شده است يا خير جاي بحث مفصلي است. امّا آن چه مسلم است اين كه دموكراسي ليبرال براي كشورهاي ديگر نه تنها نفع نداشتند و حتي خنثي هم نبودند، بلكه ضرر هم داشتهاند. نه انگلستان و نه آمريكا قدمي براي كشور ديگر برنداشتند.
حكومت استبدادي رضاخان در سال 1299 توسط انگليسيها اتفاق افتاد. كودتاي 28 مرداد 1332 توسط آمريكاييها با نقشه انگليس اتفاق افتاد. انگليسيها با لمي شدن نفت مخالفت كردند، وزير خارجه بريتانياي وقت ميگويد در 1326 به ايران سفر كردم، ملاقات خصوصي با شاه و زمامداران ايران داشت و خواستار افزايش اختيارات شاه تا حد توان انحلال شد، چون مجلس نماد حضور مردم است.
آمريكايي ها از جنگ جهاني اوّل به بعد، به دو دليل در خاورميانه نفوذ كردند:
1. ذخائر نفتي؛
2. فروش كالاهاي خود و ايجاد بازار.
قضية فعلي عراق نيز نمونه بارزي از اهداف آمريكاي ليبرال است. مدعي شناسايي اسلحههاي كشتار جمعي در عراق شدند، در حالي كه همينها القاعده و طالبان را تشكيل دادند. در حرم حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ از اعضاي طالبان بمبگذاري كردند، همچنين تقويت حزب بعث، راهاندازي جنگ ايران و عراق... همه كار خودشان بوده است. ولي به بهانههاي واهي وارد عراق شدند و از شيرهاي نفت آن بيحساب بهره ميگيرند و استثمار ميكنند.
پس اگر فرض كنيم دموكراسي ليبرال براي افراد خودشان مفيد باشد، براي كشورهاي ديگر مفيد نيست، لذا ماهيتاً به لحاظ اصول مباني و هم به لحاظ كاركردها بين دموكراسي ليبرال و مردمسالاري ديني تفاوت است، و حضرت امام (ره) به هيچ عنوان اعتقادي به دموكراسي به معناي غربي نداشت و آن دموكراسي را اصيل ميدانست كه در آن حقوق مردم رعايت شود و هيچ آئيني چون اسلام طرفدار حقوق توده مردم نيست.