ولايت فقيه مقوله اي است كه بسياري از نظريه پردازان بزرگ فقه شيعي در عصر حاضر بدان پرداخته اند. ولايت فقيه ابعاد و وجوه مختلفي دارد. از يك سو ولايت فقيه، مقوله اي فقهي است و از سوي ديگر، مقوله اي كلامي. حتي ابعادي عرفاني نيز مي يابد.
در اين نوشتار، به دو وجه توأمان كلامي/ اعتقادي و فقهي ولايت فقيه از ديدگاه آيتالله جوادي آملي مي پردازيم.
الف. نسبت دو وجه كلامي و فقهي ولايت فقيه بزرگاني چون حضرت امام خميني(ره)
وقتي به مقوله سياست، حكومت و ولايت مي نگرند، وجوه چندگانه آن را ـ بهويژه دو وجه كلامي و فقهي آن را ـ بهصورت توامان مورد نظر قرار مي دهند.
در اين ميان، بي ترديد كلامي/ اعتقادي بودن مقوله تدبير سياسي جامعه بعد از زمان پيامبر(ص) مطمح نظر است. اين امر به دوران غيبت و مسئوليت خاص عالمان ديني نيز سرايت كرده است.
كلامي يا اعتقادي بودن مقوله ولايت تنها مربوط به ائمه معصوم(ع) نيست. بلكه اصل مقوله جانشيني، از اين ويژگي برخوردار است. يعني، جانشيني مستقيم و غيرمستقيم آن حضرت(ص)، مقوله اي جدا از منصب امامت پيامبر(ص) نيست. بدين معنا كه مقوله امامت پيامبر(ص) با امامت جانشينان او، از يك مقوله است و تنها با اذن و نصب الهي قابل تحقق است.
بر اين اساس، اصل مسئوليت تدبير جامعه ـ بهعنوان بخش مهم امامت و جانشيني پيامبر(ص) ـ را نمي توان امري دنيوي تلقي كرد.از اين رو، ولايت فقيه بهمناسبت استمرار ولايت ائمه معصوم(ع)، مقوله اي اعتقادي است. حضرت آيتالله جوادي آملي، بهمثابه فقيه، فيلسوف، متكلم و عارفي ژرف انديش در برخورد با اين مقوله ـ همانند برخي ديگر از ژرف انديشان معاصر خود مانند آيتالله مصباح يزدي ـ وجه كلامي و فقهي ولايت را توأمان در نظر مي گيرند. در هر حال، كلامي دانستن مقوله ولايت فقيه بدان معناست كه نمي توان آن را در سطح ساير مقولههاي ديني دانست.
اما اين نكته بدان معنا نيست كه همه مقولههاي اعتقادي و كلامي در يك سطح هستند و ولايت فقيه نيز در عرض اموري چون توحيد و نبوت است. بلكه، طيفي از امور كلامي و اعتقادي داريم كه مقوله ولايت فقيه ـ بهمثابه نيابت از امام معصوم ـ نيز از آن زمره است. وجه ديگر مقوله ولايت فقيه، فقهي بودن آن است.
فقهي بودن يك مقوله بدان معناست كه به وظايف و حقوق مكلَفان مربوط مي شود. چنان كه احكام فقهي مبتني بر آموزههاي اعتقادي و كلامي است، دانش كلام نيز از جهت رتبه و منزلت، متأخر از دانش كلام است. بر اين اساس، گزارههاي فقهي مبتني بر گزارهها و مفروضات كلامي خاصي هستند. فقهي بودن مقوله ولايت فقيه، بدان معناست كه مسئله وظايف و حقوق ولايي از منظر فقهي روشن شود.
بهتعبير ديگر، طرح مقوله ولايت فقيه از منظر فقهي بدان معناست كه دانش فقه مي خواهد افعال مكلَفان را سامان دهد. در دايره دانش فقه، مشخص شدن تكليف افعال مكلَفان، با ضوابط خاصي انجام مي گيرد كه آن ضوابط مبتني بر پيش فرض هاي كلامي و اعتقادي هستند. اما اين امر بدان معنا نيست كه همه ضوابط مورد نياز در دانش كلام، تماما در اين دانش متأخر نيز وجود دارند، بلكه تفاوت هاي خاصي وجود دارد كه به اقتضاي تفاوت رتبه و جايگاه طولي اين دو دانش، شكل مي گيرند.
ب. شاخصههاي دو وجه كلامي و فقهي در بحث ولايت فقيه حضرت آيتالله جوادي آملي،
با توجه به اين نسبت خاص، دو وجه كلامي و فقهي ولايت فقيه را بهصورت توأمان در نظر مي گيرند. از منظر ايشان، در زمينه ولايت فقيه، از دو جنبه كلامي و فقهي ميتوان سخن گفت. در اين راستا، برخي از مؤلفههاي شايان توجه عبارتند از:
1. يكي از مسائل مهم در زمينه روش علوم مشهور بهنقلي ـ مانند فقه ـ آن است كه آيا روش آنان صرفا نقلي است؟ و آيا دانش كلام صرفا عقلي است؟ تأثير اين بحث در تلقي ما از كلامي يا فقهي بودن ولايت فقيه تأثير دارد. از منظر آيتالله جوادي آملي، صرف عقلي بودن دليل، مسئلهاي را كلامي يا فلسفي نميكند. چنان كه، بسياري از مسائل فقهي را ميتوان يافت كه دليل آنها عقلي است نه نقلي، مانند وجوب اطاعت از خداوند. چه آن كه، اين مسئله در عينحال كه دليلي عقلي دارد، مسئلهاي فقهي بوده و مربوط به وظيفه مكلف است. (ولايت فقيه؛ ولايت فقاهت و عدالت، ص141ـ143) از منظر ايشان، كلامي بودن ولايت فقيه، از كلامي بودن امامت سرچشمه ميگيرد و با آنكه اثبات ولايت و تعيين امامت پس از نبوت از سوي خداوند، يك مسئله كلامي است، ولي در عين حال در فقه نيز از آن بحث ميشود، هم از وظيفه امام در پذيرش امامت و هم از وظيفه مردم در اطاعت از امام خود. (همان)
2. يكي از نكاتي كه مي تواند بيانگر تمايز دقيق بين دو وجه كلامي و فقهي ولايت فقيه باشد، اين است كه از معيار موضوع براي تمايز علوم بهره بگيريم. در ديدگاه آيتالله جوادي، هر مسئلهاي كه موضوعش فعل خدا باشد، كلامي خواهد بود و هر مسئلهاي كه موضوع آن فعل مكلف باشد، فقهي است. از اين رو، اگر نتيجه برهاني كه در اثبات ولايت فقيه ذكر ميشود، وجوب و ضرورت تعيين ولايت فقيه از سوي خداوند سبحان باشد، بحث از ولايت فقيه، بحثي كلامي خواهد بود. بحث كلامي درباره ولايت فقيه، اين است كه آيا ذات اقدس اله كه عالم بههمه ذرات عالم است: «لا يعزب عنه مثقال ذره»، او كه ميداند اولياي معصومش زمان محدودي حضور و ظهور دارند و خاتم اوليائش مدت مديدي غيبت ميكند، آيا براي زمان غيبت، دستوري داده يا اينكه امت را بهحال خود رها كرده است؟
در اين تلقي، موضوع چنين مسئله اي، فعل الله است و لذا اثبات ولايت فقيه و برهاني كه بر آن اقامه ميشود، مربوط به علم كلام است. پس از اثبات ولايت فقيه در علم كلام، در علم فقه نيز از دو جهت، سخن از ولايت فقيه بهميان خواهد آمد: اول آنكه، چون خداوند در عصر غيبت ولايت را براي فقيه تعيين فرموده، پس بر فقيه جامعالشرايط واجب است كه اين وظيفه را انجام دهد و دوم اينكه، بر مردم بالغ و عاقل و حكيم و فرزانه و مكلف نيز واجب است كه ولايت چنين رهبري را بپذيرند و از احكام شرعي و قضاها و ولايت هاي شرعي كه توسط او ثابت يا صادر ميشود، اطاعت كنند.
اين دو مسئله، فقهياند و متفرع بر آن مسئله كلامي هستند، زيرا در اين دو مسئله اخير، سخن از فعل مكلف است، يكي فعل فقيه و ديگري فعل مردم، كه هر دو مكلف بهانجام وظايف دينياند. بنابراين، اصل ولايت فقيه، مسئله اي كلامي است، ولي از همين ولايت فقيه، در علم فقه نيز بحث ميشود تا لوازم آن حكم كلامي، در بايدها و نبايدهاي فقهي روشن شود. (ولايت فقيه؛ ولايت فقاهت و عدالت، ص141ـ143) ج. دو چهره «اطاعت از صاحبان ولايت» بي ترديد خداوند متعال كار لغوي انجام نمي دهد. از اينرو، در برخورد با مقولاتي مانند جعل ولايت براي انبياء و اوصياء و ديگر صاحبان ولايت، تصوير ما از ولايت نمي تواند بهگونه اي باشد كه بهصورت محدود يا بهصورت تمام عيار بهحكم تن در دهيم كه مقتضي لغويت در كار خداوند متعال باشد. اين نكته بدان معناست كه جعل ولايت براي صاحبان ولايت، نمي تواند جدا از ايجاب اطاعت از آنان، باشد.
از اين منظر، خاستگاه ايجاب اطاعت از آنان برآمده از خواست و مصلحت سنجي خداوند متعال است. خواست خداوند هم ذاتا مقتضي پيروي از اوست. چنان كه، مالكيت انحصاري و حقيقي خداوند متعال بر سراسر عالم مقتضي حق ذاتي خداوند براي الزام اطاعت از خود او و اطاعت از كساني است كه او آنها را ولايت مي دهد. اصل مشهور عدم ولايت، مبتني بر اين خاستگاه اعتقادي و كلامي است كه تنها خداوند است كه ولايت ذاتي ـ در دو جنبه تكويني و تشريعي ـ دارد و هيچكس جز از جانب او از ولايت برخوردار نيست و نمي شود.
اعطاي ولايت از جانب خداوند به برگزيدگان خود مقتضي لزوم اطاعت از آنان است. چه آن كه، ولايت آنان از جانب كسي بهآنها داده شده است كه تنها او بهصورت ذاتي ولايت دارد و برخوردار از حق اطاعت است. بدين معنا كه هيچكس جز از جانب خداوند حتي بر امور خود نيز ولايت ندارد. بنابراين، اصل مقوله وجوب اطاعت از صاحبان ولايت، خاستگاهي كلامي دارد. اما بررسي برخي از ابعاد فرعي تر آن مي تواند از منظر فقهي صورت گرفته و تكليف عملي و رفتاري مكلفان را روشن كند.
بر اين اساس، پاسخ اين مسئله روشن مي شود كه آيا اطاعت از ولي فقيه، مقوله اي كلامي است يا مقوله اي فقهي؟ و تأثيري در عمل خارجي مكلفان دارد يا نه؟ از منظر آيتالله جوادي آملي، بسياري از مسائل فقهي را ميتوان يافت كه دليل آنها عقلي است نه نقلي، مانند وجوب اطاعت از خداوند. اين مسئله در عين حال كه دليلي عقلي دارد، مسئله اي فقهي بوده و مربوط به وظيفه مكلف است. اين تلقي مقتضي آن است كه اطاعت از ولي فقيه همانند اطاعت از خداوند متعال، مربوط به وظيفه مكلف است. يعني، بررسي لزوم اطاعت از خداوند متعال يا اطاعت از ولي فقيه ـ بهرغم تفاوت سطح و نوع ولايت آنها ـ هر دو در دايره دانش فقه است.
اين امر نه مقتضي كاستن از منزلت اطاعت از خداوند است و نه بهمعناي ارتقاي سطح ولايت فقيه به سطح ولايت ذاتي خداوند متعال. اين مسئله صرفا نشان دهنده طبيعت موضوع مورد بحث است. نكته مهم در اينجا اين است كه نسبت خاص مقولههاي فقهي با مقولههاي كلامي بدين صورت است كه مقولههاي فقهي بر مفروضات و مباني كلامي تكيه دارند: بر مردم بالغ و عاقل و حكيم و فرزانه و مكلف نيز واجب است كه ولايت چنين رهبري را بپذيرند و از احكام شرعي و قضاها و ولايت هاي شرعي كه توسط او ثابت يا صادر مي شود، اطاعت كنند. اين دو مسئله، فقهياند و متفرع بر آن مسئله كلامي هستند؛ زيرا در اين دو مسئله اخير، سخن از فعل مكلف است، يكي فعل فقيه و ديگري فعل مردم، كه هر دو مكلف بهانجام وظايف دينياند. (همان)
د. بازتاب «دو وجه كلامي و فقهي ولايت فقه»
در تاريخچه «عينيت ولايت فقيه» برخورداري توأمان ولايت فقيه از دو وجه فقهي بودن و كلامي بودن، اگر در آيينه تاريخچه تحقق ولايت فقيه تصوير شود، مي تواند بهاين سئوال نيز پاسخ دهد كه چگونه و چرا ولايت فقيه در سخنان فقها بدان گونه بازتاب نيافت كه در سخن و عمل امام خميني(ع) بازتاب يافت؟
از منظر آيتالله جوادي آملي، اگر پيش تر، «جريان ولايت و سرپرستي فقيه عادل نسبت به امور مسلمين، اگر بهصورت مبسوط در متون فقهي نيامد، نه براي آن است كه فقهاي متقدم، قائل به ولايت فقيه نبودند و پس از قرن دهم، بهتدريج، سوق چنين كالايي رواج يافت و در عصر مرحوم نراقي (ره) خريداران وافري پيدا كرد و زمان امام خميني (قدس سره) به بالندگي و ثمربخشي خود رسيد، بلكه تا آن عصر، زمزمه سياست ديني و نواي حكومت اسلامي و صلاي رهبري سياسي، نه دلپذير بود و نه گوش نواز، و از اينرو، از ولايت سياسي ائمه معصومين عليهمالسلام نيز در متون فقهي بحث نميشد، زيرا فقه سياسي بهمعناي گفتوگوي مشروح پيرامون مسئول اجراي حدود و تعزيرات و فرماندهي كل قوا يا فرماندهي لشگر، بهطور رسمي طرح نميشود تا آنكه بالاصاله از آن امام معصوم باشد و بالنيابه در عصر غيبت امام معصوم عليهالسلام، برعهده فقيه عادل باشد و اين، براي آن نيست كه در عصر غيبت نميتوان درباره امام معصوم عليهالسلام بحث كرد (بهبهانه اينكه فعلا امام معصوم عليهالسلام حاضر نيست)، زيرا بررسي متون اسلامي و تحقيق پيرامون دين و سياست و عدم انفكاك آنها از يكديگر، جزو مباحث اصيل كلام اسلامي است از يك سو و جزو مباحث مهم فقه سياسي است از سوي ديگر؛ ليكن شرايط محيط و خفقان حاكم بر امت اسلامي و علل دروني و عوامل بيروني هماهنگ، سبب خروج اين گونه مسائل اساسي از صحنه كلام و از ساحت فقه و از فهرست احكام الهي سياسي شده اند.
غرض آنكه، نه تنها از ولايت واليان ديني يعني فقيه عادل در متون فقهي بحث نميشد (مگر بهطور نادر و متفرق) بلكه از زعامت و رهبي واليان معصوم نيز در آنها بحث عميق و دامنه دار بهعمل نميآمد و جزو مسائل و احكام غيرمبتلابه محسوب ميشد» (همان، ص281ـ282) خوانش كلامي- فقهي نام كتاب: ولايت فقيه ولايت فقاهت و عدالت نويسنده: آيت الله عبدالله جوادي آملي اين كتاب يكي از منابع مفصل بحث ولايت فقيه است كه خواندن آن براي هر كسي كه مي خواهد نگاهي جامع به اين مسئله داشته باشد، ضروري است. مي توان گفت كه در اين كتاب به مانند ديگر آثار استاد جوادي آملي، نگاه عقلي غالب است و استفاده از آيات و روايات به شكلي ظريف و بي بديل صورت گرفته است. يكي از خصوصيات مهم اين كتاب، مجموعه اي از سوالات و جواب هايي است كه غالبا توسط دانشجويان در ديدارهاي مختلف از حضرت استاد پرسيده شده و ايشان به صورتي متقن و كامل به آن ها پاسخ داده اند.