رأي آوردن حزب اسلامي در تركيه غير دموكراتيك است و هر حكومتي چون ايران اگر پاي دين را به ميان بكشد را غيردموكراتيك تلقي ميكنند.
توجه به اين اصل در دموكراسي ليبرال براي جامعه ما ضروري است. برخي بر اين تصورند كه اگر ايران عضو كنوانسيون رفع تبعيض زنان بشود، از نظر غرب حكومت ايران دموكراتيك تلقي ميگردد، و بر اين خيالند كه اگر عملكرد غرب و مواضع آنها را بپذيريم دموكراتيك ميشويم، در حالي كه تا زماني كه در حكومت ما از حضور اجتماعي دين سخن به ميان آيد، غير دموكراتيك است.
كارتر صريحاً حركتهاي مردم ايران برعليه حكومت شاهنشاهي را غيردموكراتيك و حكومت شاه را دموكراتيك اعلام ميدارد. اختناق شاهنشاهي دموكراتيك و حركت جمعي مردم را غيردموكراتيك ميدانستند.
مردم سالاري ديني
اين مدل از دموكراسي كه از زمان مرحوم امام بروز تحقق روشني يافت، نيز داراي اصول و پايههايي است:
الف. اصل رعايت حقوق مردم
مراد از مردم، عموم افراد جامعه است نه مردم پيرو حزب پيروز در انتخابات. هر چند وجود حزبها در نظام مردم سالاري ديني ممنوع نيست و احزاب داراي نقش نيز هستند، امّا رعايت كل مردم از اصول دين نظام است. و به قول مقام معظم رهبري «تكليف و وظيفه مسئولان در نظام جمهوري اسلامي ايران به كارگيري تمام توان براي خدمت به مردم است».
يعني اگر مسئولان در سير خدمتگزاري به مردم گام بردارند، در مسير مردمسالاري ديني هستند و امّا اگر قدمهاشان به نفع گروه و حزب خاص باشد، مردمسالاري ديني نيست.
به فرموده مقام رهبري: «منت نگذاشتن بر مردم در قبال كارهايي كه انجام دادهاند، مبالغه نكردن در گزارش عملكردها پرهيز از دادن وعدههاي بدون عمل، خود داري از خود محوري در قبال مردم و تلاش براي كسب رضايت مردم...»
علي ـ عليه السّلام ـ در نامة خود به مالك تأكيد ميكند كه بيشتر به فكر رضايت اكثر مردم باش تا مردم دور و بر خودت، پس رضايت اكثريت و تودة مردم از اصول مسلم اين مدل است.
علي ـ عليه السّلام ـ در منشور حكومتي خود به مالك:
به عمران و آبادي شهرها، روستاها و قريهها بپردازد و خراج و ماليات را دقيقاً زير نظر بگيرد، امّا به گونهاي كه صلاح ماليات دهندگان منظور باشد، زيرا در بهبودي وضع ماليات و حال آنها، بهبودي حال ديگران نيز نهفته است.
... قبل از آن كه به فكر گرفتن ماليات باشي، در فكر عمران و آباداني باش، چه اين كه تا عمران و آبادي نباشد ماليات نيست، (به تعبير امروزي، وزارت بايد اوّل اقتصاد باشد و سپس دارائي، نه وزارت دارايي و اگر فرصتي شد اقتصاد).
حقوق مردم نيز اعم از حقوق اقتصادي، سياسي، قضايي، فرهنگي و... است كه حقوق ديگران در قانون اساسي تعريف شده است. توسعة سياسي، توسعه اقتصادي و توسعه قضايي زماني تحقق مييابد كه اين حقوق ايفا گردد.
ب. اصل ارزش مداري
ارزشها در مردم سالاري ديني عبارت از خواهشها و خواستههاي حزب پيروز نيست، ارزش عبارت آن است كه در متن دين بيان شده است. خدا در مردمسالاري ديني ارزش است. ما نميتوانيم در يك جامعه ديني و با حاكميت ديني خدا را حذف كنيم و يكي از مهمترين حقوق، حق است. حق خدا بر ما انسانها اطاعت خدا در اوامر و نواهي او است. هر چند كه اطاعت و عصيان او نفع و ضرري بدو نميرساند چرا كه او غني مطلق است و احكامي را كه ذكر كرده است هدفمندانه است. تمام احكام او به نفع ما است.
برخي معتقدند اسلام دين تكليفمدار است نه حقمدار، در حالي كه اين اشتباه فاحش و آشكاري است. اين نسبت خيانت به دين است.
احكام دين مجموعهاي از حق و تكليف است و اصولاً حق از تكليف جدا شدني نيست. نميتوان هيچ حقي فرض كرد كه تكليفي را به همراه نداشته باشد. وقتي سخن از حق معلم، حق والدين و حق حاكمان به ميان ميآيد، حتماً تكليف به همراه است. وقتي مردم حق دارند براي خود نمايندهاي انتخاب كنند، آن نماينده مكلف به رعايت حقوق مردم است. حق و تكليف متضايفين هستند و با حذف يكي ديگري نيز حذف ميشود، اسلام ديني حقمدار، تكليفمدار است همان گونه كه تمام نظامهاي دنيا حقمدار و تكليفمدارند.
دين در مردمسالاري ديني ارزش است، مردم در اين نظام ارزش هستند. هيچ گاه مردم در عرض دين و در برابر دين نيستند، زيرا در بطن دين مردم حضور دارند.
علي ـ عليه السّلام ـ هنگامي كه در كوفه قدم ميزد، اهل كتابي را ديد كه در حال تكدي است، حضرت از اطرافيان پرسيد چرا او گدايي ميكند، جواب دادند او اهل ذمه و اهل كتاب است، حضرت به شدت ناراحت شد، فرمود آن گاه كه جوان بود و در جامعه كار ميكرد و مفيد بود نميگفتيد اهل ذمه است، امّا الآن كه زمينگير شده است، ميگوييد؟ مگر از ماليات سهمي به او نميرسد؟
وقتي به علي ـ عليه السّلام ـ خبر دادند كه خلخال از پاي دختر يهودي ربودند، خطبه ميخواند و با عتاب و تغيير اظهار تأسف شديد ميكند.
يعني در بطن سياست علي ـ عليه السّلام ـ مردم داراي جايگاه، حرمت، ارش و قداستند.
علي ـ عليه السّلام ـ در نهج البلاغه دارد كه من براي حاكمانم عيون ميگذاشتم و براي عيونم، عيون ديگري داشتم، اينها همه ابزار كنترل در جهت رعايت حقوق مردم بود.
عثمان بن حنيف وقتي بر سر سفره اغنياء مينشيند،علي ـ عليه السّلام ـ بر ميآشوبد و به او خطاب وعتاب دارد كه چنين شنيدهام كه بر سر سفره اغنياء نشستي... .
حضرت خود با تازيانه به بازار ميرفت و نظارت شخصي ميكرد. اين به معناي نداشتن نظام قضايي در حكومت او نبود، بلكه رعايت حال عموم مردم در نظر او داراي اهميت ويژه و فوق العاده بود.
پس در نظام مردمسالاري ديني، الله ارزش است، دين ارزش است و خود مردم ارزشاند، و هم چنين عدالت داراي ارزش است. عدالت بايد در همه عرصهها ظهور پيدا كند.
اگر دولت مردمسالار براي تأمين گرماي زمستاني تهرانيها سوبسيد ميپردازد، بايد براي تابستان مردم جنوب نيز سوبسيد بپردازد نه اين كه با سفر رهبري به هرمزگان و دستور رهبري اين مسأله چند ماه اجرا شود و باز هم دولت آن را معطل بگذارد.
عدالت در هر جا داراي مصداقي است. دربارة قضاوت، عدل در صدور احكام است. معلم بايد عادل باشد، يعني بايد نسبت به دانشآموزان به مساوات برخورد كند. عدالت در نظام قانون گذاري يعني وقتي دولت لايحهاي را پيشنهاد ميدهد، مجلس بايد تمام توجيهات را نسبت به لايحة مربوطه دريافت كند، براي وضع قانون، توجيه اقتصادي، سياسي و فرهنگي و...لازم است.
ج. اصل قانون مداري:
در نظام مردمسالاري ديني قانون اسلام ملاك است، و اين قانون در قانون اساسي تجلي پيدا كرده است و به تعبير رهبري ميثاق بزرگ ملي، ديني و انقلابي است. قانون اساسي مملو از حقوق مردم است.
بنابراين يكي از نكاتي كه به مردمسالاري ديني مشروعيت ميبخشد كارآمدي اوست، تحقق حقوقي كه اسلام براي مردم قايل شده است به آن مدل حكومت مشروعيت ميبخشد.
شارع مقدس براي حاكمان در عصر غيبت شرايطي را مشخص فرموده است و حاكميت مردمسالاري ديني مبتني بر اين اصول است.
به كارگيري واژة دموكراسي توسط مرحوم امام خميني و نيز اهتمام به مردم و ملت
حضرت امام (ره) در سرتاسر صحيفه، هفتاد بار واژة دموكراسي را به كار برده است؛ يك بار در سال 1354، دو بار در سال 1356، سي و يك بار در سال 1357، سي و سه بار در سال 1358 و يك بار در سال 1362، يك بار در سال 1367 و يك بار در سال 1368.
در اكثر موارد، حضرت امام براي تبيين دروغ پردازي مدعيان دموكراسي اين واژه را به كار گرفته است، يعني بيشتر در مقام نقد دموكراسي غرب. به عنوان مثال:
«در منطق كارتر اين جنايتها، اختناقها، وحشيگريهاي شاه، كوشش در راه استقرار اصول دموكراسي است امام مردم ايران را متهم ميكند كه با آزادي مخالفند.»
«مع الاسف در ممالك غرب كه بيشتر دم از دموكراسي ميزنند خبري از دموكراسي نيست، غربيان با آن افسون ميخوانند، ما را خواب ميكنند، بهره برداري از ما ميكنند كه ما هم تحت لواي اسلام نباشيم.»
«ميگويند اي دموكراسي يست، دموكراسي غير ازاين است كه مردم خودشان سرنوشت خودشان را در دست بگيرند. كجاي دنيا اينقدر دموكراسي است كه براي قانون اساسي دو دفعه مردم رأي دهند.»
در كشف الاسرار امام (ره) آمده است:
«هيچ فرقي بين دموكراسي فعلي غرب با ديكتاتوري نيست.»
نكته آن كه امام كه واژة دموكراسي را هفتاد بار، آن هم اكثراً در مقام نقد دموكراسي غرب به كار برده است، لفظ «مردم» را هزار و دويست و دوازده بار بكار برده است، لفظ ملت را هزار و پانصد و بيست و سه بار به كار گرفته است.
تاريخ افراد كمي چون امام (ره) به چشم ميخورند كه اين قدر به مردم اهتمام ورزيده باشد و نه تنها در مقام سخن بلكه در عمل نيز بدان پاي بند باشد. آنچه در مورد مردم گفت عين حقيقت بود، با مردمش صادق بود. ذرهاي دروغ به مردم نگفت، حتي وقتي در اواخر جنگ كه قطعنامه را پذيرفت، فرمود من به مردم دروغ نميگويم، به آنچه ميفرمود صادقانه عمل ميكرد، لذا امام دموكراسي را قبول نميكرد ولي مردمسالاري ديني را ميپذيرفت و بدان عمل ميكرد.
وقتي كه براي رأي گيري ميخواستند جمهوري اسلامي را مطرح كنند، آقاي بازرگان طي نامهاي به مرحوم امام (ره) اصرار داشت كه عنوان به جمهوري دموكراتيك اسلامي تغيير يابد.