دموكراسي و انديشه اصلاحي: سيد قطب و مودودي در چالش با انگاره دموكراسي(3)

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 14:25
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3606 بار

مؤلف: عظام تمیمی

سيد قطب (1966 - 1906) - در سال 1954 زنداني شد و در سال 1966 آزاد گشت از نيمه ي دهه ي 50 نظريه پرداز برجسته ي اخوان المسلمين گرديد. نكات اساسي كتابش - كه در پاسخ به آزار اخوان توسط ناصر نوشته شد - پس از شكست اعراب در نبرد با اسرائيل، در سال 1967 ميلادي استقبال بسيار گسترده ي مردم رو به رو شد. او تز «جاهليت» را - كه اسلام با هدف رها ساختن جهان از آن پديد آمد - ارايه داد.1

نظام هاي اجتماعي را به دو دسته تقسيم كرد:

نظام اسلام و نظام جاهليت،

نظام جاهليت جاهل و فاسد بود و پيش از بعثت حضرت محمد(ص) در عربستان وجود داشت. در آن زمان، انسان ها انسان هاي ديگر را - كه به عنوان معبود تغيير چهره داده بودند - تقديس مي كردند. قطب جامعه ي مسلمانان عصر خود را به دو بخش قلمرو اسلام و قلمرو جاهليت تقسيم مي كرد.

او در اين باره مي نويسد:

جاهليت اكنون نه فقط در غرب سرمايه دار و شرق كمونيست وجود دارد، بلكه به جهان اسلام نيز سرايت كرده است. تمامي آنچه كه پيرامون ما وجود دارد، جاهليت است. تخيّلات مردم، باورها، آداب و رسوم، سنت ها، منابع فرهنگ، هنر و ادبيات، قوانين و مطبوعات و حتي بيشتر آنچه ما فرهنگ اسلامي، مراجع اسلامي، فلسفه ي اسلامي و انديشه ي اسلامي مي دانيم، بخشي از پايه هاي اين جاهليت است.2

سيد قطب با الهام از اين نظريه ي مودودي (79 - 1903) با تسلط جاهليت بر جوامع اسلام، مسلمانان واقعي خود را در حالت جنگ با مرتدها يافتند، نتيجه گرفت كه مسلمانان واقعي بايد در درون جامعه ي ملحدان، نوعي «ضد - جامعه» پديد آورند و چنين نوشت: «ما امت مؤمنان هستيم كه در جامعه ي جاهلي زندگي مي كنيم.» هيچ چيز ما را به اين دولت يا جامعه مرتبط نمي سازد و زنجير وفاداري و تبعيت از آن ها را برگردن ما نمي افكند. ما به عنوان امت مؤمنان بايد خود را در حالت جنگ با اين دولت و جامعه ببينيم.3

به هر حال، تا آن جا كه به دموكراسي مرتبط مي شود، قطب نظريه ي خود را گسترش داده و در اين كار بسيار جلوتر از مودودي پيش رفت. او مفهوم دموكراسي را به طور كلي رد كرد و به عنوان مفهوم بيگانه، ناسازگار با دين و جاهلي محكوم ساخت.

اصطلاح حاكميت - كه قطب هنگام استدلال عليه نظام هاي سياسي ساخته ي بشر پيوسته به كار مي گيرد ـ در اصل توسط مودودي اختراع شد. مودودي اين اصطلاح را براي تمايز ميان جوامع جاهلي و اسلامي به كار مي برد و ادعا مي كرد در وضعيت جاهلي كاخ سياست برپايه ي «الي كمية البشريه» ساخته مي شود؛ و قرار گرفتن قدرت در دستان يك فرد، يك خانواده، يك طبقه يا عموم مردم اين حقيقت را تغيير نمي دهد.

او چنان توضيح مي دهد كه «قانونگذاري در اين نوع حكومت كاملاً در دست بشر است و همه ي قوانين بر طبق اميال و منافع مبتني بر تجربه تصويب مي شوند.

طرح هاي سياسي نيز اين گونه است. اين طرحها تنها آن گونه كه شوق به منفعت و فراهم ساختن منافع تعيين مي كند، ترسيم شده يا تغيير مي يابند. در چنين حكومتي هيچ كلامي اولويت نمي يابد و هيچ امري رونق نمي گيرد مگر وقتي كه از سوي حيله گرترين، چاره جوترين و تواناترين انسان ها - كه به اوج نيرنگ و ستمكاري رسيدند و كنترل كامل را در اختيار دارند و به عنوان رهبران جامعه ي خود به رسميت شناخته شده اند ـ براي دروغ پردازي مورد استفاده قرار گيرد.

مودودي، به رغم همه ي اين مطالب اسلام را به دليل برخورداري از نهاد شورا دموكراتيك مي داند. او به رغم ترديدها و احتياط هايش درباره ي كاركرد دموكراتيك ليبرالي غربي، درخواست كرد به دموكراسي فرصت داده شود تا در كشورهاي اسلامي آزمايش گردد.4

مودودي، با ملاحظه ي وظيفه ي مسلمانان در اصلاح نظام حكومت و مديريت، پيشنهاد مي كند ابزارهاي نيل به اين اصلاح يعني اخراج فاسدان و منحرفان قرار دادن درست كاران در جايگاه آنان مورد توجه قرار گيرد. مودودي درباره ي چگونگي اين تغيير مي گويد:

«جز مشاركت در مبارزه ي انتخاباتي از طريق تعليم و آموزش افكار عمومي در كشور و تغيير استاندارد مردم در انتخاب نمايندگان، هيچ راهي وجود ندارد. ما بايد سازوكار انتخابات را اصلاح كنيم و آن را از سرقت، فريب كاري و جعل سند پاك سازيم.

ما مي توانيم، با انجام دادن اين امر، قدرت را به انسان هاي درستكار و مشتاق توسعه ي كشور بر اساس اسلام واگذار كنيم.»5 هنگامي كه شاگردانش از وي درباره ي كاستي هاي دموكراسي ليبرالي پرسيدند، پاسخ داد: به رغم وجود اين عيب ها و نواقصي كه در همه ي اشكال دموكراسي وجود دارد، اما اين اصل كه مردم از حق انتخاب، مؤاخذه كردن و... برخوردارند بايد همواره غالب باشد.

زماني كه از او درباره ي شيوه ي درست انجام دادن امور مردم پرسيده شد، با تندي جواب داد آيا كساني كه مسئول امور مردمند و از سوي آن ها امورشان را اداره مي كنند، بايد با اراده ي مردم منصوب شوند تا تنها از طريق شورا و پس از كسب رضايت مردم مديريت و حكومت كنند و تا وقتي از اعتماد مردم برخوردارند، در منصب و قدرت خود پايدار باشند يا اين كه يك فرد يا گروهي خود را بر مردم تحميل كند، مسئوليت امور آن ها را به عهده گيرد، بر اساس هوس خود امور را به انجام رساند و انتصاب و عزل آن ها از اراده و كنترل مردم بيرون باشد؟6

او هم چنين توضيح مي دهد كه كاستي هاي موجود در عملكرد دموكراتيك سه دليل عمده دارد. نخست اين فرض كه مردم منبع قدرت كامل و حاكميت مطلق هستند؛ در حالي كه در عمل و در هر دموكراسي اي مردم تحت كنترل قدرت مندان قرار دارند و از سلطه ي آن ها رنج مي برند.

مودودي راه حل اسلام براي اين مشكل را چنين بيان مي كند:

«اسلام اين نقص را در آغاز با تحميل محدوديت بر دموكراسي بر اساس قانون خداوند اصلاح مي كند. هم مردم و هم كساني كه مسئول اجراي امور آن ها هستند مجبورند از قانون الاهي اطاعت كنند. از اين رو، مسئله ي استقلال مطلق - كه در نهايت به شكست دموكراسي مي انجامد - به وجود نمي آيد».7

دليل دوم و سوم - كه مودودي به آن ها استدلال مي كند- به استاندارد تحصيلات و ميزان آگاهي رأي دهندگان مربوط مي شود. در اين جا نيز اسلام راه حل ارائه مي دهد و تحصيل و آموزش مسلمانان را امري واجب معرفي مي كند.8

مودودي مدعي است براي اينكه دموكراسي ثمر دهد و به طور موفقيت آميز پيش رود، بايد به يك افكار عمومي قوي و هوشيار متكي باشد. او مي گويد: «اين افكار عمومي زماني به وجود مي آيد كه جامعه از افراد درست كاري شكل گيرد. افرادي كه به نظام اجتماعي درست و دعوت كننده ي به نيكي ها گام مي نهند.»9

مودودي با تصريح مجدد بر اين مطلب كه اسلام همه ي قوانين و تعاليم ضروري را براي حفظ چنين ضمانت هايي تأمين مي كند، اعتقاد راسخ خود را چنين بيان مي دارد: «تا زماني كه اين ضمانت حفظ شود، دستگاه دموكراسي به طور موفقيت آميز عمل خواهد كرد. ممكن است هر زماني نقصي در اين دستگاه ظاهر شود؛ در اين موقعيت، بايد دستگاهي بهتر اصلاح آن را به عهده گيرد. كافي است به دموكراسي فرصت داده شود و تجربه گردد؛ زيرا از طريق تجربه ممكن است هر دستگاه ناكار آمد و ناقص را توسعه داد و به تدريج كامل كرد.»10

قطب با هر گونه سازش با دموكراسي مخالفت مي نمايد. در آغاز، او مخالف دموكراتيك خواندن اسلام بود و حتي براي يك ديكتاتور عادلانه كه تنها افراد با فضيلت را از آزادي هاي سياسي برخوردار سازد، مبارزه مي كرد.

قطب در تفسير سوره ي شوري مي نويسد: «دموكراسي - كه به عنوان يك شكل حكومت از مدت ها قبل در غرب ورشكسته شده - چرا بايد به خاورميانه وارد شود؟»

سيد قطب و شاگردانش، از جمله سعيد حوّا از سوريه و دكتر عبدالقادر ابو فارس از اردن، در برخورد با دموكراسي موضعي غرب ستيزانه پيش گرفتند. مباحث آنان بيان گر بي علاقگي به خاستگاه، ماهيت و شرايط دموكراسي و يا ناسازگاري آن با ارزش هاي اسلامي است.

در تمامي بحث هاي آنان، مفهوم انتزاعي دموكراسي با نگرش دموكراسي هاي غربي به مسائل جهان عرب و اسلام خلط شده است. بنابراين، رد دموكراسي از سوي آنان واكنشي عليه چيرگي غرب مي نمايد.

سعيد حوّا در ابتدا مي نويسد: «دموكراسي، اصطلاحي يوناني و به معناي حاكميت مردم است. مردم منشأ و منبع مشروعيت هستند؛ به عبارت ديگر، قانونگذاري و حكومت با مردم است. در اسلام، بر خلاف دموكراسي، مردم توسط قوانيني كه خود مي سازند حكومت نمي كنند. بر عكس مردم توسط نظام و مجموعه اي از قوانين خداوند حكومت مي شوند.

او پيش از مرگش موضعي معتدل تر - كه بيش تر باز تاب تغيير نگرش روند كلي جنبش اسلامي بود - پيش گرفت و نوشت: «به نظر ما، دموكراسي در جهان اسلام در نهايت پيروزي اسلام را به ارمغان خواهد آورد. از اين رو، خود و برادرمان را از مبارزه با دموكراسي كاربردي باز مي داريم.

در واقع، به نظر ما در خواست دموكراسي بيش تر، شيوه ي عملي براي موفقيت اسلام در قلمرو اسلام است. دشمنان ما اين حقيقت را دريافته اند و به همين دليل، به جاي دموكراسي، ديكتاتوري برقرار ساخته اند. بسياري از پيروان اسلام از ديدن دست آوردهاي مثبت دموكراسي ناتوانند.

آن ها تنها از چشم اندازي صرفا نظري و ايدئولوژيك به اين مسئله نگريسته اند نه از منظر اين واقعيت كه در دموكراسي اكثريت حكومت مي كند و ارزش هاي اكثريت مسلط است؛ و در هر كشوري كه اكثريت مسلمان وجود دارد، اسلام چيرگي مي يابد. حتي زماني كه مسلمانان در اقليت هستند، اكثر موارد، دموكراسي به نفع آن ها است.»11

سعيد حوّا در تغييري ناگهاني براي يك نظام جايگزين دموكراتيك كوشيد و اسلام گرايان را به پذيرش دموكراسي ترغيب كرد. او از اين كه اسلام گرايان نتوانستند از اوضاع و احوال دموكراتيك بسياري از كشورهاي جهان اسلام بهره گيرند، تأسف مي خورد و بر اين مطلب تأكيد مي ورزد كه در جهان اسلام، دموكراسي مناسب ترين شرايط براي موفقيت اسلام است.

او مي نويسد: «اسلام گرايان در جهان اسلام با دموكراسي مبارزه كرده اند؛ زيرا دموكراسي در مفهوم غربي حق دارد اشيا را حلال يا حرام سازد و اين امر با قاعده ي اثبات شده ي عدم جواز اجتهاد در برابر نص ناسازگار است. البته در اينجا مشكل اين است كه در صورت ناسازگاري بين اسلام و ايدئولوژي هاي ديگر بايد دريابيم، به منظور پيروزي و موفقيت اسلام، كدام سيستم بهتر است.12

سال هاي تبعيد حوّا از اوايل دهه ي 80 تا مرگ وي در عمّان پايتخت اردن(1988) براي تفكر اسلامي مشرقي دوران گذار بود. حوادث بسيار مهم اوايل دهه ي 80 در سوريه، به ويژه رويارويي نظامي رژيم و برخي از گروه هاي اسلام گرا كه به خرابي شهر حمي و نابودي اخوان المسلمين انجاميد، جنگي كاملاً آشكار عليه همه ي اشكال فعاليت اسلامي بود و تأثيري عميق و بلند مدت بر جنبش هاي اسلامي نهاد.

پس از اين موقعيت رهبران و روشنفكران جنبش اسلامي سوريه - كه روند راديكال را هدايت كرده بودند - دريافتند ابزارهاي خشونت آميز تغيير فاجعه به بار مي آورد و رهيافت اصلاح راديكال جز شكست كامل دست آوردي ندارد.

گذار از انديشه ي راديكال مديون حوا و كساني است كه از آگاهي و بصيرت وي برخوردار بودند و او با انتقاد از نويسندگان اسلامي كه سرسختانه در مقابل فرايند دموكراتيك ايستادند، مي نويسد: بي ترديد، در جهان اسلام، دموكراسي مناسب ترين فضا براي پيروز شدن و سود بردن اسلام است.

دموكراسي در هر جاي جهان اسلام كه وجود دارد، به اين معنا است كه در نهايت اسلام و اسلام گرايان پيروز خواهند شد و به اهدافشان خواهند رسيد».13

سعيد حوّا سپس براي خوانندگانش - كه در آن زمان اكثرا اعضا و هواداران اخوان المسلمين در كشورهاي خاورميانه بودند - از تصميم بنيانگذار جنبش حسن البنا براي شركت در انتخابات پارلماني سخن مي گويد. اين مطلب، همان گونه كه بسياري از اسلام گرايان طرف دار دموكراسي اذعان كرده اند، يك حادثه ي بسيار مهم در تاريخ جنبش اسلامي است.

او مي نويسد: «وقتي حسن البنا تصميم گرفت در زندگي پارلماني شركت كند و نيز الهضيبي14 - كه خواستار احياي زندگي پارلماني در مصر بود ـ در شمار عاقلان و خردمندان جاي داشتند... مشاركت در انتخابات براي بهره بردن از زندگي دموكراتيك در ميان جنبش هاي اسلامي ناب مخرجي مشترك گرديده است. از اين رو، ما بايد در اعلام اين كه از ظهور دموكراسي در جهان اسلام نمي ترسيم، بلكه براي جهان اسلام دلهره داريم، دلير و صادق باشيم.15

سعيد حوّا تا آن جا پيش رفت كه به اسلام گرايان يادآوري كرد با افكار دموكراسي مرتكب خودكشي مي شوند: از آن جا كه اسلام گرايان از طريق معناي لغوي دموكراسي و نه مفاهيم ضمني و آثار بعدي اش با دموكراسي مبارزه و درباره ي آن اظهار نظر مي كنند، خود نابود مي سازند؛ زيرا در سايه ي نفي دموكراسي، بدترين رژيم ها بر آن ها چيره گشت و آنچه ره آورد غير قابل قبول دموكراسي مي خواندند، بر آنان تحميل كردند... چگونه اسلام گرايان مي توانند از دموكراسي بترسند، در حالي ترس از دموكراسي تنها منجر به غصب آزادي و حكومت اقليت بر آن ها مي انجامد؟ بايد به خاطر دموكراسي بترسند. تجربه ي بشري تاكنون نشان داده است كه جز انقلاب ها و توطئه هاي اقليت و خشونت، هيچ جايگزيني براي دموكراسي وجود ندارد. خطر پذيرش اين امور بسيار بيش تر از اعطاي آزادي انتخاب به افراد است.16

البته در نظر حوّا دموكراسي هدف نيست؛ بلكه ابزار دست يابي به شريف ترين هدف، يعني اجراي حكومت اسلامي، است تجربه اثبات كرده است كه در امت اسلام، شر و آسيب دموكراسي از شر و آسيب غصب آزادي و حكومت اقليت - كه قبل از رسيدن به دولت اسلامي وجود دارد - كم تر است.

پاورقيها:

1. م. البحّي، الفكر الاسلامي الحديث و سلاته بالاستعمار الغربي، 199 ص 206 - 209.

10. المودودي، الاسلام في مواجهة التحديّات المعاصر، ص 250.

11ـ همان ص 251.

12ـ همان.

13ـ همان، ص 251 - 252.

14ـ همان.

15. E. Sibam، Rafical Islam، Medieval Theology amd Modern Politics، Op. cit. P. 73.

16. Sa'id Hawwa، Jundv Allahi TaJhtitan (Beiryt: Dar Ammar، 1988)، P. 71.

2. Elie Kedouide، Politics in the Middle East (oxford، 1992)، P.332.

3. Dilip Hiro، Islamic Fundamentalism (London.، 1989)، p. 67.

4. المودودي، الاسلام و الجاهليه، ج 2 (دارالتراث العربي، 1980) ص 14 و 15.

5. E. sivan، Radicalislam medeival Theology And madern Politics P،85.

6ـ المودودي الاسلام و الجاهليه، ج 2(دارالتراث العربي، 1980) ص 14 و 15.

7ـ المودودي، اسلام في مواجهة التحديات المعاصر ترجمه ي خليل العامدي، (كويت، دارالقلم، 1971) ص 249 ـ 252).

8_ A. Mawdudi، waqi Al - Muslimin Wa Sabil An _ Nuhvdi Bihim، 3rd Ed. (Beiruy: Ar-Risala 1978)، p.187.9. Ibid، p. 188.

8_ A. Mawdudi، waqi Al - Muslimin Wa Sabil An _ Nuhvdi Bihim، 3rd Ed. (Beiruy: Ar-Risala 1978)، p.187.

9. Ibid، p. 188.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

مصرف گرایی بلای جامعه برانداز
قرآن : وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ  (سوره سجده، آیه 21)ترجمه: به آنان از عذاب نزدیک (عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) مى چشانیم، شاید باز گردند.توضیح : مصرف گرایی بدون تولید مناسب سبب می شود تا قیمت ها در جامعه افزایش پیدا کند و گرانی (که در احادیث به عنوان یکی از عذابهای دنیوی عنوان شده) در جامعه شایع شود.حدیث: وَ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادٌ مَلاعِينُ مَنَاكِيرُ لا يَعِيشُونَ وَ لا يَعِيشُ النَّاسُ فِي أكْنَافِهِمْ وَ هُمْ فِي عِبَادِهِ بِمَنْزِلَة الْجَرَادِ لا يَقَعُونَ عَلَي شَيْ‏ءٍ إلاّ أتَوْا عَلَيْهِ. (اصول کافی،...

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید