از همین رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبهای را با حجتالاسلاموالمسلمین دکتر سید محمدعلی ایازی ترتیب داده تا از نظرات کارشناسی ایشان استفاده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.
چگونه میتوان فرآیند آگاهی بخشی برای جداسازی خرافات از دین را در جامعه ایرانی فعال و تقویت کرد؟
این مسئله از دو دیدگاه قابلتأمل و بررسی است، یکی از زاویه فردی است؛ یعنی به لحاظ شخصیت فردی چگونه میشود مسئله خرافهپرستی را در ذهن و ضمیر افراد زدود و دیگری به لحاظ اجتماعی است.
به لحاظ فردی مسلماً بحث نخست، مسئله مبانی خرافهپرستی است و اینکه خرافه چیست و مرز آن با حقیقت کجا است؟
خرافه هم میتواند یک معنای غیرواقعی داشته باشد یعنی چیزی که صورت عینی و واقعی در خارج ندارد، هم میتواند تغییر ناصحیح جایگاهها باشد، این نیز خرافه است.
بهعبارتدیگر اگر شیء، اندیشه و... از جای خودش بهجای دیگری منتقل شود تبدیل به خرافه میشود. به لحاظ مبنایی اینکه هر چیزی در جایگاه خودش قرارگیرد بسیار مهم است.
کلام امیرالمؤمنین به درک این معنا کمک فراوانی میکند، ایشان میفرماید: يستَدَلَّ عَلَي ادبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: تَضييعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ وَ َتقديمِ الاَراذِلِ وَ تَاخيرِ الاَفاضِلِ
چهار چيز باعث شکست دولتها میشود: ضايع کردن اصول (مسائل مهم)، سرگرم شدن به فروع (امور کماهمیت)، به کار گماردن آدمهای پست و کنار گذاردن انسانهای فاضل.
بهعنوانمثال امربهمعروف و نهی ازمنکر را یک اصل بسیار مهم فرض کنید، اگر این اصل از جایگاهش در قالب یک سری موضوعات سطح پایین قرار گیرد، عظمت و اهمیتش از بین میرود، این همان تضییع الاصول است.
در مثالی دیگر میتوان فرض کرد که در جامعه، ظلم و فقر و انحطاط، یک منکر باشد و فردی به مسائل فرعی و جزئی معلول بپردازد واضح است که این تضییع اصل یا خراب کردن اصل است.
به اعتقاد روانشناسان شیوه تخریب هر مسئلهای دفاع غلط از آن است که سبب عدم طرح و تشریح مناسب آن میشود.
اما تمسک باالفروع؛ یعنی تبدیل موضوعات فرعی به موضوعات اصلی و مهم که سبب سقوط و انحطاط میشود.
بهعنوانمثال در جامعه امروز بهجای پرداختن به بحران اجتماعی، اخلاقی و مسائل موجود دیگر به مسئله حجاب بهعنوان مهمترین مشکل بپردازیم در حالیکه مسائل مهمی چون فساد، فحشا، ظلم، فقر و ... مغفول واقع گردد. نه اینکه پرداختن به حجاب غلط باشد اما باید در جای خودش به آن رسیدگی شود.
بعد دیگر بعد اجتماعی است؛ یعنی فارغ از بعد فردی که آموزش و تربیت در خانواده تأثیر فراوانی دارد، بخشی از آن مربوط به حوزه جامعه و فرهنگسازی و تمدن سازی است. اصولاً یک تمدن و فرهنگ، زمانی بهطور صحیح شکل میگیرد که حرکت و سمتوسوی جامعه صحیح باشد.
در ادامه حضرت علی (ع) میفرماید: تَقديمِ الاَراذِلِ وَ تَاخيرِ الاَفاضِلِ
مصداق این کلام جامعهای است که در آن عالمانش مهجور و بیسوادها میداندار باشند. بهعنوانمثال به جای اینکه عالمان و فرهیختگان متولی تبیین دین در جامعه باشند این کار به مداحان سپرده شود. در مدیریت ها هم اینگونه است که شما مدیران کارشناس و باتجربه را کنار گذاشته و افراد بیتجربهای که اهل تملق و ستایش هستند را در رأس امور قرار دهید.
در کلام دیگری حضرت علی (ع) دراینباره میفرماید جامعهای به انحطاط میرسد که در آن «عالمه ملجم و جاهله مکرم» یعنی عالمانش نتوانند حرفشان را بیان کنند و در صورت بیان سخنشان آنها را منزوی کنند اما جاهلان را احترام کنند، عنوان و لقب دهند، پست و مقام و... دهند. این همان تضییع است!
درواقع به لحاظ فرهنگی، زمانی فرهنگ اصلاح و تمدن ساخته میشود که هر چیزی در جایگاه خودش قرار گیرد.
اما پس از حوزه فردی و اجتماعی، حوزه دیگر سیاسی است. پیامبر (ص) در روایتی میفرمایند: صِنفانِ مِن اُمَّتي إذا صَلُحا صَلُحَت اُمَّتي و إذا فَسَدا فَسَدَت اُمَّتي، قيلَ: يا رسولَ اللّه ِ و مَن هُما؟ قالَ: الفُقَهاءُ و الاُمَراءُ؛ دو گروه از امّت من هستند كه اگر آنها درست شوند امّتم درست شود و اگر آنها فاسد گردند امّتم فاسد گردد. عرض شد: اى رسول خدا! آن دو گروه کدماند؟ فرمود: فقيهان و زمام داران؛ یعنی برای اصلاح جامعه باید ابتدا این قشر از جامعه اصلاح شوند.
میبایست ابتدا مبانی را در خرافه منقح کرد. بهعنوانمثال برخی معتقدند که بیماریهای خاص از قبیل نابینایی، ناشنوایی، عقبماندگی ذهنی و... خواست خداوند بوده و انسان در قبال آن عاجز است اما در بحرین خلاف آن ثابت شد. حدود 50 سال پیش شیعیان بحرین از 20 سالگی به نابینایی هر دو چشم یا یکچشم دچار میشدند و تقریباً جمعیت عظیمی به این بیماری دچار بودند. با بررسیهایی دریافتند که آب دارای مشکل است و با اصلاحات بهداشتی که روی آن صورت گرفت در نسل بعد نابینایی از بین رفت.
یا در شهر ورامین در یک بازه زمانی مشاهده شد که قتل و چاقوکشی افزایشیافته است و پس از بررسیهای علمی ید داخل آب را کاهش دادند که پسازآن این معضل کاهش یافت. درواقع ریشه این مسائل علمی و طبیعی است.
مسئله عمده امروز جامعه ما عقلانیت است. اگر بخواهیم جامعه با خرافات، مرزبندی صحیحی داشته باشد باید عقلانیت هم در حوزه دین و هم در حوزه جامعه افزایش یابد در این صورت عقاید خرافی اصلاح خواهد شد.
بهعنوانمثال در فرهنگ دینی و در روایات، پیامبر چنین میفرماید: «لَوْلَا أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي أَوْ عَلَى النَّاسِ لَأَمَرْتُهُمْ بِالسِّوَاكِ مَعَ كُلِّ صَلَاةٍ»؛ اگر بر مردم سخت تمام نمیشد آنان را به مسواک کردن در هر وضو امر می کردم.
چون در آن زمان پیامبر با چوب درخت اراک مسواک میزده امروزه این چوبها را در سجادهها میگذارند و بعد از نماز دردهانشان میکنند به گمان اینکه ثواب دارد بدون اینکه در مورد موضوعیت این دستور تفکر کنند. نمونههای فراوانی از این قبیل در حوزه فردی و اجتماعی وجود دارد. اینکه موضوعی بعدها تغییر میکند و سبب برداشت خرافی و غلط در آن میشود که منطق و دلیل ندارد یعنی این موضوع به یک امر خرافی تبدیلشده است.
اوایل چون مجسمهسازی حرام بود، کسی جرئت خرید عروسک را از بازار عربستان نداشت. از کسانی هم که خریداری کرده بودند در فرودگاه میگرفتند. در مکاسب محرمه شیخ طوسی هم به مجسمهسازی، نقاشی و... اشارهشده است اما در آن زمان به علت بتپرستی، حرام بوده و امروزه این موضوع تغییر کرده است. حتی در برخی از پارکها مجسمه برخی از شخصیتها را شبانه میشکستند و نابود میکردند. این تقریباً از همان نمونهها است. فقط عقلانیت میتواند این مسئله را اصلاح کند.
برای دیدن متن کامل این مطلب وارد شوید سپس در این قسمت کلیک نمایید