لذا غفلت از آن میتواند لطمههای کاری بر بدنه جامعه وارد کند؛ بنابراین جامعه نخبگانی کشور، باید به این موضوع مهم توجه شایستهای داشته باشند و برای آینده نیروی انسانی کشور برنامه دقیق ارائه دهند. از همین رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبه ای با سرکار خانم فروغ نیلچی زاده مدرس حوزه و دانشگاه در خصوص بررسی آسیب شناسانه بحران کاهش جمعیت و فقدان تمایل به فرزندآوری در خانواده های ایرانی صورت داده تا از نظرات کارشناسی ایشان در این زمینه جویا، و به اطلاع خوانندگان محترم برساند.
مهمترین و اساسیترین کلیشه حاکم بر فرهنگ فرزندآوری در جامعه ایرانی چیست؟
لازم است در ابتدا به مسئلهی پیش از فرزندآوری اشارهای بهطور مختصر شود؛ زیرا اعتقاد بر این است که در هر زمینه، باید زیرساختی وجود داشته باشد. نکتهای که پیش از مسئلهی فرزندآوری، دارای اهمیت است، مسئله ازدواج است که گفتمان فرزندآوری را تهدید مینماید. چون ازدواج از منظر برخی موضوعی دردسرساز است.
هنگامیکه روابط فاقد حریمهای شرعی در جامعه پذیرفته شده و کمکم مقبولیت اجتماعی و خانوادگی مییابد و افراد بهآسانی میتوانند در محیط اجتماعی از آن سخن بگویند، این امر به هنجارسازی تبدیل میگردد. در واقع نابهنجاریها در جامعه هنجارسازی میشوند و این یکی از مهمترین مسائل و آسیبهایی است که امر ازدواج را مورد تهدید قرار میدهد. زمانی که ازدواج، مطلوبیت خود را از دست بدهد، تلقّی افراد بر این مبنا شکل خواهد گرفت که ازدواج امری دردسرساز است. لذا فرد در حیطهی ازدواج و به طبع آن فرزندآوری دچار خطا و خطر میشود.
در حال حاضر اساسیترین کلیشه گفتمانی این است که فرزند یک مقولهی پردردسر، بیفایده و پرهزینه است.
دلایل شکل گیری کلیشههای غلط فرزندآوری چیست؟ چه روشی برای مقابله با این کلیشه ها پیشنهاد می کنید؟
در دههی هشتاد صراحتاً اعلام شد که کشور به سمت سالمندی در حرکت است؛ ولی هیچکس تمایلی به شنیدن این صدا نداشت؛ تا اینکه حضرت آقا آن را اعلام نمودند، اما آن، زمانی بود که دیگر کارد به استخوان رسیده بود. یکی از دلایل شکلگیری کلیشههای غلط بحث اقتصاد است. نمیتوان برای فرزندان بهصورت مطلوب هزینه کرد، چون درآمد و امکانات محدود است، با این وجود بهتر است که فرزندان کمتر باشند. البته باید به این مطلب، بالا رفتن سطح توقّعات مردم از امکانات را هم اضافه نمود. موانع در سایر حیطههای سیاسی- فرهنگی و اجتماعی و... هم وجود دارد؛ یعنی همان چیزهایی که دلایل شکلگیری هستند، به مانع تبدیل شدهاند. لذا در تمام زمینهها نیاز به اصلاح وجود دارد. به عنوان نمونه در مسئله حقوقی باید امتیازاتی به والدین، بهطور خاص ارائه گردد و از آن به عنوان دیدگاهی حقیقی و ناب در مقابل دیدگاه اومانیستی و فرد محوری دفاع کرد، چون به عقیده صاحبنظران اصالت خانواده در آن است که همهی اعضا با یکدیگر همخوان و رشد یابنده باشند.
برای مثال اگر پسر یا دختر جوانی بخواهند در شهری، اتاقی را اجاره کنند بهراحتی امکانپذیر است؛ ولی اگر آن اتاق را برای سه نفر مطالبه کنند با مخالفت روبرو میشوند در صورتی که آنها یک خانواده هستند؛ ولی کماکان مخالفت ادامه مییابد و گاه شدّت مییابد و این یعنی اینکه امتیاز، شامل رفتارهای اومانیستی و تکنفره است و این امتیازهای نادرست، زمینهای ایجاد میکند که فرد به این نتیجه می رسد که در تنهایی شرایط مطلوبتری دارد.
در مورد قوانین، مواردی وجود دارد که باید در حقوق مدنی، اجتماعی، جزایی و کیفری مورد بازخوانی قرار گیرد و فرمولی را به ما بدهد که به نفع خانواده باشد.
یکی از مهمترین قوانین اولیه در قانون اساسی، صیانت از حریم خانواده است؛ ولی بخش عمدهای از قوانین جاری و ساری در اجتماع، در ضدیت با نظام خانواده است یا حداقل تقویتکنندهی خانواده نیست. اگر خانواده به یک اصل بدل گردد، آنگاه برای حفاظت از این اصل، تمام اقدامات انجام میگیرد و هر اندازه این خانواده جدی و گستردهتر باشد از حمایت بیشتری برخوردار میگردد؛ لذا فرزندآوری جدیتر شده و به یک پروسهی طبیعی و ممکن تبدیل میگردد.
برای دیدن متن کامل این مطلب وارد شوید سپس در این قسمت کلیک نمایید