سؤال: آیا رسالت مسجد در انقلاب اسلامی همان رسالت مسجد نبوی است یا اینکه با توجه به اقتضائات زمان باید دچار تحول شود؟
ما امروز بعد از انقلاب ادعا داریم که میخواهیم تمدن جدیدی شکل بدهیم؛ ادعا داریم میخواهیم همان تمدن قدیم از دست رفته را با محوریت اسلام اجرا کنیم. آیا ما باید از همان مدل پیروی کنیم؟ یعنی مدل مسجد امروز همان مدلی است که برای ما مطلوبیت دارد یا اینکه مسجد دیگر موضوعیت ندارد و کارکرد خودش را از دست داده است؟ مثلاً وقتی فردی در اجتماعات و سالنهای همایش و دانشگاهها و پژوهشگاهها میرود، دیگر برای اجتماع در مسجد جایی باقی نمیماند. آیا باید کارکردهای مسجد را در سایر نهادها توزیع کنیم؟
در زمان سابق نهادی به نام نهاد «حسبه» داشتیم که همه کارهایی را که امروز در قالب نهادهای مختلف انجام میشود در آن نهاد انجام میگرفت؛ یعنی امروز نهاد نیروی انتظامی ما حسبه است، ارشاد حسبه است، اوقاف حسبه است، شهرداریهای ما حسبهاند، همه این کارها در نهاد حسبه بود و نهادش هم محتسب بود؛ اما مدتی که گذشت اینها تخصصی شد و اداره بلاد را به شهرداریها و اداره انتظامی جامعه را به پلیس و نیروی انتظامی دادند و .... آیا همچنان که حسبه را به نهادهای مختلف تبدیل کردیم و امروز دیگر نهادی به نام حسبه نداریم، امروز هم باید کارکردهای مسجد را تفکیک کنیم و بگوییم اقتضای جامعه امروز ما تفکیک بین کارکردهای مسجد در نهادهای مختلف است و بیایم مدل سازی کنیم یا اینکه ما باید محورهای مختلف را به داخل مسجد بیاوریم؟ یعنی آیا میشود بصیرت را از داخل مسجد به دانشگاه ببریم یا اینکه همه را تحت محوریت مسجد ببریم؟
دو تلقی در اینجا وجود دارد؛ این منطق که مسجد باید محور بشود یا اینکه مسجد باید توزیع بشود یک منطق محوری است؛ آنهایی که تلقیشان این است که محصول را باید توزیع کنیم، عملاً این منطق را باور دارند که ما باید در دراز مدت به عرفی گرایی دچار شویم؛ یعنی نکات شرعی مسجد را باقی بگذاریم و نکات عرفی با ایده ضرورتهای زمان خودشان را بگیریم؛ چون آن زمان دانشگاه و پژوهشگاه نبود و اداره پلیس نبود بلکه همه اینها در مسجد بود. نتیجه منطقی این حرف، جدایی امور عرفی از امور دینی و البته جدا شدن انسانها از حیث منطق فهمیشان به این امور شرعی و دینی است که این یعنی سکولاریزم و دوگانگی دین و سیاست. این حرف به معنای تغییر مکان نیست؛ چون تغییر مکان یک الزاماتی دارد. تغییر مکان، محوریتش را به داخل پژوهشگاهی که شکل خاص خودش را دارد میبرد؛ مثلاَ الگوی معماری غربی دارد، الگوی کلیسا دارد. خود این ساختار و خود این شکل، محتوایی را القا میکند؛ چون ساختار فارغ از محتوا نیست. شما امروز میبینید خرجهای گزافی میکنند که فلان دانشگاه این شکلی باشد! ما میگوییم چرا باید این شکلی باشد؟ چرا شبیه به نهاد قدیم ما یا نهاد مدرن باشد؟ این یک بعد محتوایی و فکری دارد. ما اگر مسجد را به نهادهای عرفی تبدیل کنیم، نتیجتاً نهاد عرفیای که این وسط شکل میگیرد، خودش را فارغ و خالی از فضای مسجد فرض میکند؛ یعنی دیگر یک امام جماعت عادل راهبر وجود ندارد بلکه آنجا محوریت ،دانشی فارغ از دین، فارغ از متافیزیک و فارغ از خدا است.
اینکه این مسئله در داخل مسجد شکل میگیرد یعنی این منطق دانش اسلامی عملاً هم محوریت دینی و هم محوریت ماورایی دارد. طبیعتاً انتظار این نیست که ما همیشه یک مسجد محوری داخل شهر داشته باشیم و همه بیایند در آنجا نماز بخوانند؛ چنین چیزی که نمیشود. آنچه در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله محقق بود یک مسجد محوری مشخص بود؛ همه جمع میشدند، اما محلات مسجد داشتند و نشستهای جزئی داخل مساجد بود. امروز اگرچه دانشگاه و پژوهشگاه و مدارس هست، اما اگر در کنار اینها مسجد و حسینیه و دعا و معنویتی باشد، خود به خود این آدم نمیتواند سکولار بار بیاید. در این مسجد چون اجتماع شکل میگیرد کارکردهای فرهنگی ایجاد میشود و بخشی از این کارکردها کارکردهای دینی است. با توجه به اینکه نتیجه تابع اخص ( یعنی پستترین مقدمات ) است، اگر شما این فرمول را داشته باشید، یعنی اگر کمترین معادله را لحاظ نکنید، نتیجه نهایی فارغ از او شکل میگیرد و اگر شما نهاد مسجد را در فرض علم بلکه فرهنگ بلکه اقتصاد بلکه نظام بلکه انتظام به معنای نمادی که در آنجا همه مشکلات شکل میگیرد نهادینه بگیرید، نتیجه این فرمول، غیر دینی خواهد شد؛ چون منطق دین در آن دخالت پیدا نکرده است. امروز در شوراهایی که تشکیل میدهند و فرماندار و استاندار و وزیر و امام جمعه منطقه را با هم دعوت میکنند؛ چرا حضور امام جمعه در این میان دخیل است؟ زیرا بسیاری از امور، رویکرد مذهبی دارد و بسیاری از مشکلات جز با رویکرد مسجد حل نمیشود, به همین خاطر مسجد یکی از عوامل مؤثر ما در نظام امروز است.
ما باید مسجد را طبیعتاً به عنوان نکته محوری با همه کارکردهایش لحاظ کنیم؛ اما در تمدنی که شکل میگیرد و ما داعیه آن را داریم حتماً نقطه محوری باید مسجد باشد. نه مسجد به معنای محل سجده و عبادت بلکه مسجد به معنای اینکه در کنارش حوزه علمیه است. شما در قدیم دیدید که وقتی مسجد بود در کنارش هم یک حوزه علمیه و بازار هم شکل میگرفت و در کنار بازار هم یک سری اجتماعاتی شکل میگرفت؛ یعنی خود به خود باعث میشد همه دور مسجد جمع بشوند و حوزهها و مجامع علمی با مسجد آشنا بشوند و اگر درس میخوانند تحصیلشان فارغ از خدا نباشد. اگر طبابت میکنند طبابتشان با منطق معنویت شکل بگیرد و اگر بازاری هستند با نگاه به مسجد و مناره در بازار معامله کنند. به طور مثال زمانی که در دوره صفویه و قاجاریه، مجدداً محوریت مسجد شکل گرفت شما میبینید که مسجد امام در تمدن صفوی در اصفهان محوریت دارد و یک مکان اجتماع بزرگ هم دارد که همه در آنجا جمع میشوند و بازار و مسجد شیخ لطف الله و در کنارش عالی قاپو که جایگاه سیاسی دارد در این فضا شکل میگیرند یا زمانی که صفویه در اردبیل بودند عمده مجامعشان در مسجد شکل میگرفت و لذا عمده کسانی که متصدی امر حاکمیتند و فقها و علما در مساجد کمک میکنند. فقها مساجد را از باب همکاری با حاکمانی که به صورت ظاهری شیعه هستند به عنوان مرکزیت به حوزهها تبدیل میکنند و اطرافش بازار و اجتماعات تشکیل میدهند. در زمان قاجار هم اجمالاً همین است؛ یعنی وقتی میخواهد اجتماع یا تحصّنی شکل بگیرد یا به قم و حرم کریمه یا به شهر ری و حرم شاه عبدالعظیم حسنی میآیند.
اگر مسجد و روحانیت و حوزه علمیه ای نباشد سه عنصر اساسی تعمیق باورها، توسعه شریعت و دین و توسعه اخلاق شکل نمیگیرد؛ یعنی نمیشود این سه را جز با محوریت مسجد شکل داد. اگر تمام دین را خلاصه کنید همین سه عنصر میشود. اگر شما هر کدام از اینها را با محوریت مسجد شکل ندهید، طبیعتاً جامعهای شکل میگیرد که باورها و حقوق و بایستهها و سبک زندگیاش غیر دینی است ؛ چون امروز ما یک اخلاق سکولار و یک اخلاق دینی داریم، چگونه میشود من اخلاق دینی داشته باشم؟ اخلاق دینی یعنی من در این دنیا برای رسیدن به ارزشها و رسیدن به خدا و آخرتم تلاش کنم، اما اخلاق غیر دینی یعنی برای اینکه لذت ببرم تلاش کنم؛ لذا اگر محوریت مسجد نباشد و اخلاق و محوریت باورها از مسجد سرازیر نشود منجر به عقاید مبتنی بر سکولاریزم میشود و اگر باز هم شریعت و بایستهها از مسجد شکل نگیرد منجر به حقوق غربی و حقوق عرفی که مبتنی بر اومانیزم است میشود.
لذا اگر تمدنی میخواهد شکل بگیرد باید این سه عرصه را ایجاد کند و باورها و بایستهها و شایستهها در آن شکل بگیرد؛ اما اگر این بایستهها، شایستهها و باورها از داخل مسجد و از منطق مسجد در نیاید، طبیعتاً رویکرد سکولار پیدا میکند.
بنابراین محوریت مسجد و نماز جماعت و بصیرت افزایی و تعمیق باورها از مسجد شکل میگیرد.
مسجد و حوزه ها شکل دهنده تعمیق باورها، توسعه اخلاق و شریعت
متن زیر حاصل گفتگوی صراط مبین با حجت الاسلام دکترایزدهی عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه است که در آن شرایط لازم جهت ارتقاء کارکردهای بصیرتی نهاد مقدس مسجد مورد بررسی قرار گرفته است .