ولايت فقيه در انديشه روح الله

  • چهارشنبه, 09 مهر 1393 17:26
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 4664 بار

مؤلف: اشرف آشوری

1 ـ خيال مي كنند كه اگر حكومت فقيه باشد، حكومت ديكتاتوري است و اگر چنانچه فقيه در كار نباشد، ديگر هر كه مي خواهد باشد. اگر شمر هم باشد اين آقايان اشكالي به آن ندارند فقط فقيه را بهش اشكال دارند. اشكال هم براي اين است كه از اسلام مي ترسند.(1)

2 ـ اينهايي كه مي گويند؛ «ديكتاتوري»، اسلام را نمي فهمند چي هست. فقيه اسلام را نمي دانند، خيال مي كنند ما هر فقيه، هر فقيه هرچه فاسد باشد، اين حكومت، فقيه اگر پايش را اين طور بگذارد. اگر يك گناه صغيره هم بكند، از ولايت ساقط است.(2)

3 ـ ما مي خواهيم كه فقيه باشد كه جلوي ديكتاتورها را بگيرد، نگذارد نخست وزير ديكتاوري كند، نگذارد رئيس مثلاً لشگر ديكتاتوري بكند، ... نه اينكه بخواهيم ديكتاتوري درست كنيم.(3)

4 ـ اين كه در قانون اساسي يك مطلبي ولو به نظر من يك قدري ناقص است و روحانيت بيشتر از اينها در اسلام اختيارات دارد و آقايان براي اينكه خوب ديگر خيلي با اين روشنفكرها مخالفت نكنن، يك مقداري كوتاه آمدند اينكه در قانون اساسي هست، اين بعض شئون ولايت فقيه هست نه همه شئون ولايت فقيه.(4)

5 ـ از ولايت فقيه آن طوري كه اسلام قرار داده است، به آن شرايطي كه اسلام قرار داده است هيچ كس ضرر نمي بيند؛ يعني آن اوصافي كه در ولي است، در فقيه است كه به آن اوصاف خدا او را ولي امر قرار داده است و اسلام او را ولي امر قرار داده است، با آن اوصاف كه نمي شود كه يك پايش را كنار يك قدر غلط بگذارد، اگر يك كلمه دروغ بگويد، يك كلمه، يك قدم برخلاف بگذارد، آن ولايت را ديگر ندارد.(5)

6 ـ با همين ماده اي كه در قانون اساسي است كه ولايت فقيه را درست كرده ، اين استبداد را جلويش را مي گيرند. آنهايي كه مخالف با اساس بودند، مي گفتند كه: «اين استبداد مي آورد.» ... فقيه مستبد نمي شود، فقيهي كه اين اوصاف را دارد، عادل است.(6)

7 ـ بهترين اصل در قانون اساسي اين «اصل ولايت فقيه» است و غفلت دارند بعضي از آن. يك اصلي است كه اصل يك مملكت را اصلاح مي كند. اين يك اصل شريفي است كه اگر چنانچه انشاءاللّه تحقق پيدا بكند، همه امور ملت اصلاح مي شود.(7)

8 ـ اشخاصي كه كانديدا مي شوند براي رياست جمهوري شما توجه كنيد و كسي كه از همه متعهدتر باشد نه غربي باشد نه غربزده باشد. نه شرق زده باشد ... اعتقاد به قوانين اسلام دارد و در مقابل قانون اساسي خاضع است و اصل صد و دهم ظاهرا كه راجع به ولايت فقيه است متعقد است و وفادار نسبت به او يك همچو شخصي را شماها خودتان انتخاب كنيد. (8)

9 ـ قضيه ولايت فقيه يك چيزي نيست كه مجلس خبرگان ايجاد كرده باشد. ولايت فقيه يك چيزي است كه خداي تبارك وتعالي درست كرده است. همان ولايت رسول اللّه است و اينها از ولايت رسول اللّه هم مي ترسند. (9)

10 ـ مگر شما مي توانيد كه مجلس خبرگاني كه ملت با آن آراء زياد آن مجلس را درست كرده، با يك كلمه اي كه شما مي گوييد: «ما مي گوييم كه منحل باشد.» مگر با اين حرف ها، شما مي توانيد، مگر شما قابل آدم هستيد «اگر چنانچه ولايت فقيه بشود، ديگر همه قدرتها دست فقيه مي آيد» پس بنابراين عزا بايد بگيريد.(10)

11 ـ در اسلام قانون حكومت مي كند. پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله هم تابع قانون بود، قانون الهي ... ولايت فقيه، ولايت بر امور است كه نگذارد اين امور از مجاري خودش بيرون برود. نظارت كند بر مجلس، بر رئيس جمهور ... ولايت فقيه ضد ديكتاتوري است نه طرفدار ديكتاتوري.(11)

12 ـ اسلام اطاعت فقيه را واجب دانسته است و من امر مي كنم به شما كه اطاعت كنيد از مافوق هاي خود و حفظ نظام را بكنيد.(12)

13 ـ اگر رئيس جمهور، بايد با تصويب فقيه باشد ... نمي گذارد اين رئيس جمهور يك كار خطا بكند، اينها اين را نمي خواهند، اينها اگر يك رئيس جمهور غربي باشد، همه اختيارات دستش بدهند، هيچ مضايقه اي ندارند و اشكالي نمي كنند.(13)

ولايت فقيه يك چيزي است كه خداي تبارك وتعالي درست كرده است. همان ولايت رسول اللّه است و اينها از ولايت رسول اللّه هم مي ترسند.

14 ـ غير از قانون الهي كسي حكومت ندارد. براي هيچ كسي حكومت نيست؛ نه فقيه و نه غير فقيه. همه تحت قانون عمل مي كنند. مجري قانون هستند همه، هم فقيه و هم غير فقيه همه مجري قانونند. فقيه ناظر بر اين است كه اينها اجراي قانون بكنند، خلاف نكنند نه اينكه مي خواهد خودش يك حكومتي بكند.(14)

15 ـ ولايت فقيه براي مسلمين يك هديه اي است كه خداي تبارك و تعالي داده است.(15)

16 ـ يكي از چيزهايي كه مترتب بر ولايت فقيه است و مع الاسف اين روشنفكرهاي ما نمي فهمند كه ولايت فقيه يعني چه. يكي اش هم تحديد اين امور است. مالكيت را در عين حال كه شارع مقدس محترم شمرده است، لكن ولي امر مي تواند همين مالكيت محدودي كه ببيند خلاف مصالح مسلمين و اسلام است، همين مالكيت مشروع را محدودش كند به يك حد معيني و با حكم فقيه از او مصادره بشود.(16)

17 ـ يكي از اموري كه توطئه در آن هست اين است كه ... دست مي گذارند روي ولايت فقيه. اول دست آنجا مي گذارند براي اينكه اين، يك طرح اسلامي است و آنها از اسلامي مي ترسند.(17)

18 ـ آنقدر به ولايت فقيه اثر مترقي بار است كه در ساير اين موارد كه شما ملاحظه مي كنيد، معلوم نيست مثل آنجا باشد. يك نفر آدمي كه همه جهات «اخلاقيش و ديني اش و ملي بودنش و علم و عملش» ثابت است، پيش ملت و خود ملت اين را تعيين مي كنند، اين، نظارت مي كند بر اين كه مبادا خيانت بشود...(18)

19 ـ پيغمبر اكرم كه از دنيا مي خواست تشريف ببرد، تعيين جانشين و جانشين ها را تا زمان غيبت كرد. تا ائمه هدي بودند آنها بودند و بعد فقها. آنهايي كه معتقدند، آنهايي كه اسلام شناسند، آنهايي كه زهد دارند، زاهدند. آنهايي كه اعراض از دنيا دارند، آنهايي كه توجه به زرق و برق دنيا ندارند و آنهايي كه دلسوز براي ملت، آنهايي كه ملت را مثل فرزندان خودشان مي دانند، آنها را تعيين كردند براي پاسداري از اين امت.(19)

20 ـ آن فقيهي كه براي امت تعيين شده است و امام امت قرار داده شده است، آن است كه مي خواهد ... همه را به زير بيرق اسلام و حكومت قانون بياورد.(20)

21 ـ من به همه ملت، به همه قواي انتظامي اطمينان مي دهم كه امر دولت اسلامي اگر با نظارت فقيه و ولايت فقيه باشد، آسيبي بر اين مملكت نخواهد وارد شد.(21)

22 ـ نگوييد: «ما ولايت فقيه را قبول داريم، لكن با ولايت فقيه، اسلام تباه مي شود.» اين معنايش تكذيب ائمه است، تكذيب اسلام است و شما «من حيث لا يشعر» اين حرف را مي زنيد؛ بياييد دنبال ملت كه همه با هم به جمهوري اسلامي رأي داده اند.(22)

23 ـ اگر چنانچه ولايت فقيه در كار نباشد... طاغوت است. يا خدا يا طاغوت يا خداست يا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئيس جمهور با نصب فقيه نباشد، غير مشروع است. وقتي غير مشروع شد، طاغوت است. اطاعت او، اطاعت طاغوت است. وارد شدن در حوزه او، وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتي از بين مي رود كه به امر خداي تبارك و تعالي يك كسي نصب بشود.(23)

24 ـ آقايان بعضي شان مي گويند: «مسأله ولايت فقيه يك مسأله تشريفاتي باشد مضايقه نداريم اما اگر بخواهد ولي دخالت بكند، در امور، نه ما آن را قبول نداريم حتما بايد كسي از غرب بيايد. ما قبول نداريم كه يك كسي اسلام تعيين كرده، او دخالت بكند.» اگر متوجه به لازم اين معنا باشند، مرتد مي شوند؛ لكن متوجه نيستند.(24)

25 ـ شما فرض بكنيد كه [ولايت فقيه [يك فاجعه است ما فرض مي كنيم كه فاجعه است، ملت مي خواهد، شما چه مي گوييد؟ اين فاجعه ولايت فقيه را ـ شما مي گوييد. ـ اين فاجعه را ملت ما مي خواهند، شما چه مي گوييد؟ بياييد سؤال بكنيم. به رفراندم مي گذاريم كه آقا ولايت فقيه را ـ آقايان مي فرمايند فاجعه است. ـ شما مي خواهيد يا نمي خواهيد؟ برويد آري اش را چقدر نه اش چقدر ... (25)

26 ـ من بايد يك تنبّه ديگري هم بدهم و آن اينكه من كه ايشان را حاكم كردم، يك نفر آدمي هستم كه به واسطه ولايتي كه از طرف شارع مقدس دارم ايشان را قرار دادم. ايشان را كه من قرار دادم واجب الاتباع است ملت بايد از او اتباع كند. يك حكومت عادي نيست يك حكومت شرعي است.(26)

27 ـ در معاني الاخبار شيخ صدوق و كتاب «فقيه» كه يكي از بزرگترين كتابهاي شيعه است از اميرالمؤمنين نقل مي كند: «... پيغمبر گفت: خدايا! رحمت كن جانشين هاي مرا. پرسيدند: كيانند جانشين هاي شما؟ گفت: آنهايي كه پس از من مي آيند و حديث و سنت مرا روايت مي كنند.» پس معلوم شد آنهايي كه روايت سنت و حديث پيغمبر مي كنند جانشين پيغمبرند و هرچه براي پيغمبر از لازم بودن اطاعت و ولايت و حكومت ثابت است، براي آنها هم ثابت است.(27)

28 ـ مقبوله عمر بن حنظله ... در اين روايت مجتهد را حاكم قرار داده و ردّ او را ردّ امام و ردّ امام را ردّ خدا و ردّ خدا را در حد شرك به خدا دانسته.(28)

29 ـ روايت تحف العقول از سيدالشهداء ... از اين روايت ظاهر مي شود اجراء همه امور به دست علماء شريعت است كه امين بر حلال و حرامند.(29)

30 ـ از سوي معصومان عليهم السلام براي فقيهان ولايت ثابت است، در هر آنچه كه براي خود آنان ولايت ثابت بوده است از آن جهت كه آنان سلطان بر امت بوده اند اگر موردي را بخواهيم از اين قاعده كلي خارج كنيم نياز به دليلي داريم كه بر ويژگي آن به امام معصوم عليه السلام دلالت كند...(30)

31 ـ البته فضايل حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله بيش از همه عالم است و بعد از ايشان فضائل حضرت امير عليه السلام از همه بيشتر است لكن زيادي فضايل معنوي، اختيارات حكومتي را افزايش نمي دهد.(31)

32 ـ همان اختيارات و ولايتي كه حضرت رسول و ديگر ائمه صلوات اللّه عليهم در تدارك سپاه و بسيج سپاه، تعيين ولات و استانداران، گرفتن ماليات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختيارات را براي حكومت فعلي قرار داده است.(32)

33 ـ اختيارهايي كه از جهت ولايت و سلطنت براي پيامبر و امام ثابت شده براي فقيه نيز ثابت است ولي اگر اختيارهايي كه از سوي ديگر داشته باشد كه مربوط به رياست و شئون اجتماعي آنان نباشد، اين گونه ولايت را براي فقيه نمي توان ثابت كرد. بنابراين اگر گفتيم معصوم عليه السلام اختيار دارد همسر كسي را طلاق دهد و يا مال شخصي را بفروشد و يا از او بگيرد بدون آن كه مصلحتي عمومي در آن باشد، اين گونه ولايت براي فقيه ثابت نيست.(33)

34 ـ براي هيچ كس اين توهّم نبايد پيدا شود كه مقام فقها، همان مقام ائمه عليهم السلام و رسول اكرم صلي الله عليه و آله است زيرا اينجا صحبت از مقام نيست، بلكه صحبت از وظيفه است، ولايت يعني حكومت و اداره كشور و اجراي قوانين شرع مقدس.(34)

35 ـ ممكن است در اين كه مي گوييم حكومت حق فقهاي عادل است، اشكال شود كه فقها توانايي اداره سياسي و نظامي كشور و مانند آن را ندارند ولي اين اشكال وارد نيست زيرا اداره كشور در هر حكومتي با همكاري و شركت شمار زيادي از خبرگان و كارشناسان انجام مي گيرد و همه حاكمان و رؤساي جمهور از گذشته تا هم اكنون ـ مگر گروهي اندك از آنان ـ آشنا به فن سياست و رهبري و امور نظامي نبودند، بلكه امور حكومتي به دست متخصصان هر فن اداره مي شود...(35)

36 ـ فقه، تئوري واقعي و كامل اداره انساني و اجتماع از گهواره تا گور است.(36)

37 ـ اگر مردم به خبرگان رأي دادند تا مجتهد عادلي را براي رهبري حكومتشان تعيين كنند، وقتي آنها هم فردي را تعيين كردند، تا رهبري را به عهده بگيرد، قهري او مورد قبول مردم است در اين صورت او ولي منتخب مردم مي شود و حكمش نافذ است.(37)

38 ـ [رئيس مجلس خبرگان درباره شرايط رهبر از امام پرسيد، فرمود: [من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم كه شرط مرجعيت لازم نيست؛ مجتهد عادل مورد تأييد خبرگان سراسر كشور كفايت مي كند.(38)

39 ـ اجتهاد مصطلح در حوزه ها كافي نمي باشد بلكه يك فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد ولي نتواند مصلحت جامعه را تشخيص دهد و يا نتواند افراد صالح و مفيد را از افراد ناصالح تشخيص دهد و به طور كلي در زمينه اجتماعي و سياسي فاقد بينش صحيح و قدرت تصميم گيري باشد، اين فرد در مسائل اجتماعي و حكومتي مجتهد نيست و نمي تواند زمام جامعه را به دست بگيرد.(39)

40 ـ پاسداري از نظام و مرزباني از حدود اسلام و پيش گيري از انحراف جوانان از اسلام و خنثي سازي تبليغات دشمنان عليه اسلام و مانند آن از روشن ترين مصاديق امور حسبيه است كه دستيابي به آنها بدون تشكيل حكومت عادلانه اسلامي ممكن نيست. بنابراين صرف نظر از دليلهاي ولايت فقيه از اين زاويه نيز فقهاي عادل مقدّم هستند.(40)

پاورقيها:

10 ـ ص 28.

11 ـ ص 29.

9 ـ ج 10، ص 27.

3 تا 1 ـ صحفيه نور، ج 11، ص 38

12 ـ ص 44.

26 ـ ج 5، ص 31.

34 ـ ولايت فقيه، ص 40.

13 و 14 ـ ص 53.

15 ـ ص 78.

31 و 32 ـ ولايت فقيه، امام خميني، ص 40، مؤسّسه تنظيم و نشر آثار امام.

39 ـ ج 21، ص 47.

7 ـ ص 134.

6 تا 4 ـ ص 133.

16 ـ ص 138.

36 ـ صحفيه نور، ج 21، ص 98.

8 ـ ص 152.

38 ـ ج 2، ص 129.

37 ـ ص 149.

17 و 18 ـ ص 155.

19 و 20 ـ ص 174.

21 و 22 ـ ج 9، ص 170.

27 تا 29 ـ كشف الاسرار، امام خميني، ص 188، نشر ظفر.

23 ـ ص 251.

24 ـ ص 252.

25 ـ ص 253.

30 ـ كتاب البيع، امام خميني، ج 2، ص 488، مؤسّسه مطبوعاتي اسماعيليان.

33 ـ كتاب البيع، ج 2، ص 489.

35 ـ كتاب البيع، ج 2، ص 498.

40 ـ كتاب البيع، ج 2، ص 497.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید