ولایت فقیه 2

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 17:26
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 4139 بار

مؤلف: محسن قرائتی

انتخاب انسان هم قابل اعتماد نيست. چون اگر انتخاب انسان درست بود، ديگر هيچ همسري از همسرش طلاق نمي‌گرفت. پس آمار طلاق مثلاً اگر سه ميليون طلاق در دنيا داريم، حالا كه بيشتر داريم. اگر ميليون‌ها طلاق هست، پس پيداست انتخاب انسان درست نيست. ميلياردها پشيمان شديم، شش ميليارد جمعيت است هركدام صد بار در عمرشان پشيمان شده باشند، مي‌شود ششصد ميليارد پشيماني.

پشيماني و طلاق دليل بر اين است كه عقل ما كامل نيست. وگرنه نه پشيمان مي‌شديم و نه همسر طلاق مي‌داديم. خوب پس حالا كه اينطور است نياز به وحي داريم. خوب پيغمبر كه رفت چه؟ پيغمبر كه رفت عقل ما كامل مي‌شود؟ به همان دليلي كه عقل ناقص پيغمبر مي‌خواهد، به همان دليل عقل ناقص امام مي‌خواهد، بعد از امام هم به همان دليل عقل ناقص فقيه مي‌خواهد. آقاي قرائتي! فقيه پشيمان نمي‌شود؟ بله فقيه ممكن است پشيمان شود، ممكن است فقيه اشتباه هم بكند، اما ضريب اشتباهش از ديگران كمتر است.

توجه كنيد انسان از چهار راه آسيب مي‌پذيرد:

7- راههاي آسيب‌پذيري افراد عادي

1- از راه هوس‌هاي دروني، من اين بحث را در ده، بيست تا دانشگاه گفتم. منتهي نمي‌دانم در تلويزيون هم گفتم يا نگفتم؟ ولي وقتي گفتم تمام دانشجوها و اساتيد دانشگاه تحسين كردند. چون همينطور فرمول رياضي است. از چهارراه انسان گزيده مي‌شود. يا از هوس‌هاي دروني است. هوسش است دست به يك كاري مي‌زند بعد مي‌بيند بد شد. دنبال هوسش رفت. يا از راه فشار بيروني است. تحريكات بيروني، پولش مي‌دهند، رشوه‌اش مي‌دهند، با پول، تهديد، فحشش مي‌دهند، طومار مي‌نويسند، راهپيمايي مي‌كنند، يك موجي راه مي‌اندازند و او را هل مي‌دهند. يا از بيرون او را تحريك مي‌كنند. يا از هوس است. يا بي‌خبري است.

جهل، از راه جهل است. جاده را نمي‌داند مي‌رود در دره مي‌افتد. اين غذا را نمي‌داند مسموم است مي‌خورد مريض مي‌شود. فقيه از اين سه راه بيمه است. فقيه از راه جهل بيمه است. اين راه بسته است چرا؟ براي اينكه فقيه بايد اعلم باشد. باسواد ترين! يا واقعاً اعلم اعلم باشد، يا بين چند نفر كه يكي از اين چند نفر اعلم هستند. پس جهل نيست، از راه جهل گول نمي‌خورد. از راه هوس‌هاي دروني هم بيمه است. چرا؟ چون در روايات مرجعيت مي‌نويسند، اينكه مي نويسم حديث است. مي‌نويسند «مخالفاً لهواء» شرط مرجع تقليد و فقيه اين است كه هوا پرست نباشد. از راه تحريكات بيروني هم مصون است. چرا؟ براي اينكه شرط فقيه اين است كه عادل باشد. عادل يعني چه؟ من عادل را به چربي مثال مي‌زنم. دست شما كه چرب است آب مي‌ريزي اين چربي پس مي‌زند. عادل يعني انسان يك حالتي دارد به گناه كه مي‌رسد گناه را پس مي‌زند. يعني نمي‌شود در روحش اثر گذاشت. بله فقيه از يك راه ممكن است اشتباه كند. و آن اين است كه تجديد نظر، امروز يك مطالعه مي‌كند، نظرش برمي‌گردد. تجديد نظر در عمرش چند بار؟ مثلاً يك مرجع تقليد كه رساله‌اش پنج هزار تا مسأله دارد با كم و زيادش، ممكن است پنج تا از اين مسائل را تجديد نظر كند. خوب وقتي دست ما به امام معصوم نمي‌رسد، دنبال چه كسي برويم؟ لااقل فقيه از سه راه بيمه است. ممكن است اطلاعاتش، تجربه‌اش به مرور اضافه شود، ولذا همه‌ي پروفسورهاي دنيا علمي‌ترين كتاب‌ها را هم كه نوشتند، مثلاً مي‌نويسند چاپ هفدهم با تجديد نظر! يعني تجديد نظر قابل پذيرش است در دنياي علم.

همين مهندسي كه اينجا را ساخته اگر خراب كند، دوباره خواسته باشد بسازد، ممكن است يك جاي اين ساختمان را تجديد نظر كند. نقشش را عوض كند. و لذا نگاه مي‌كنيم مهندس‌هاي درجه يك ساختمان‌هايي كه در يك خيابان مي‌سازند، ساختمان شانزدهم با پانزدهم فرق مي‌كند. پانزدهم با سيزدهم فرق مي‌كند. اين تجديد نظر در دنيا قابل قبول است. ببينيد دليل ولايت فقيه چيست؟ انسان زندگي‌اش اجتماعي است. در زندگي اجتماعي درگيري مي‌شود، در درگيري قانون مي‌خواهيم، قانون‌گذار بايد كسي باشد كه تحت تأثير هوس‌ها نباشد، اطلاعاتش هم جامع و كامل باشد. و او فقط خداست. قانون فقط خداست. «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ» خداوند قانونش را از طريق انبياء گفته، وقتي پيغمبر و امام نيست اگر مردم رها شود اين خلاف حكمت خداست. يعني خداوند نعوذ بالله، نعوذ بالله، نعوذ بالله، نعوذ بالله، نعوذ بالله، نعوذ بالله عادل نيست. كه براي يك گروهي پيغمبر بفرستد، براي يك گروهي امام بفرستد ما هم همينطور به اميد خدا رها كند! بگويد: برويد دنبال كارتان!

آن خدايي كه به خاطر حكمت دست بشر را در دست پيغمبر گذاشته بعد هم در دست اهل بيت گذاشته، بعد از اهل بيت در زمان غيبت اهل بيت، بايد دست ما را در دست يك كسي بگذارد. رها كردن بشر حكيمانه نيست. عقل قبول نمي‌كند. يك چوپان بزغاله‌هايش را رها نمي‌كند، يك مدير كارخانه، كارخانه را رها نمي‌كند. يك ماشين راننده‌اش را... آخر مگر مي‌شود بشر رها شود؟ بعد از غيبت هيچي به هيچي! دستمان را در دست خدا نگذاريم «لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطان ». دنبال كساني مي‌رويم كه پر از هوس هستند. پر از جهل هستند، پر از گناه هستند. دستمان را در دست چه كسي بگذاريم؟

8- اوامر و نواهي قرآن درباره پذيرش حاكمان

اصلاً اگر حكومت نباشد قرآن يك مشت آيه دارد، اين آيه‌ها ارشادي است. يعني اگر قرآن هم نبود، عقلمان مي‌فهميد. مثلاً چهار تا كلمه مي‌نويسم منتها خيلي آيه‌هايش شايد به بيست تا برسد، مي‌گويد: «لا تُطِع » (احزاب/1) يعني از اينها اطاعت نكن. در يك سري از آيات مي‌گويد: «لا تُطيعُوا» (شعرا/151) اطاعت نكنيد، يكسري از آيات مي‌گويد: «لا تَتَّبِع » (مائده/48) تبعيت نكن، يك سري از آيات مي‌گويد: «لا تَتَّبِعُوا» (بقره/168) تبعيت نكن، وقتي مي‌گويد: نه، نه، نه، نه، پس چه؟ وقتي مي‌گويد: به طاغوت مراجعه نكن، پس به چه كسي مراجعه كنم؟ وقتي مي‌گويد «لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً» (انسان/24) گناهكار را پيروي نكن. «أَوْ كَفُوراً» از كافر پيروي نكن. «وَ لا تُطيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفينَ» (شعرا/151) گوش به حرف اين ولخرج و اسراف‌كار نده. «لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ» (اعراف/142) گوش به حرف آدم‌هاي مفسد نده. «لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ» (جاثيه/18) گوش به حرف آدم‌هاي جاهل نده. «وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» (كهف/28) آدم هاي افراطي را به حرفش گوش نده. آخر وقتي مي‌گويي نه نه نه، پس چه؟ پس چه؟ ما وقتي به جوان‌ها مي‌گوييم: اين كار خلاف است، اين كار خلاف است، اين كار خلاف است، پس بايد راه ازدواج را باز كرد. نمي‌شود بگوييم: آقا ازدواج نكن، همه‌ي راهها را هم ببنديم. خوب پس چه كند؟ پس چه كند؟

در قرآن صدها آيه داريم راجع به امور سياسي، قضايي، اجتماعي، حقوقي. كتابي را يكي از دوستان از تفسير نور جمع‌آوري كرده، دو هزار و هفتصد نكته‌ي حقوقي. من خودم باور نمي‌كردم قرآن اينقدر مسائل حقوقي دارد؟ داديم به دكترهاي حقوق تحسين كردند حالاچاپ شده است. تازه من حقوقدان هم نبودم. به عنوان يك طلبه تفسير نوشتم، منتهي او چون دكتراي حقوق بوده، برداشته آيات حقوقي را درآورده است. حقوق بين‌الملل در قرآن، حقوق كيفري، حقوق جزايي، حقوق خانواده، حقوق جنگ، حقوق عمومي، حقوق خصوصي، اوه... وقتي قرآن اين همه آيه‌ي حقوقي، سياسي، قضايي، چه و چه دارد، آنوقت اينها بدون حكومت، بدون ولايت فقيه قابل اجرا است؟ ولايت فقيه مي‌خواهند وگرنه قابل اجرا نيست.

اصلاً تمام عقلاي دنيا از مسلماني هم بيرون برويم. تمام كره‌ي زمين به كارشناس مراجعه مي‌كنند. لباسش خياط است، ساختمانش مهندس است. مريض مي‌شود پزشك، تمام عقلا به كارشناس مراجعه مي‌كنند، زنده باد اسلام! زنده باد شيعه! چرا؟ براي اينكه اسلام مي‌گويد آن كارشناس بايد دو تا شرط اضافه داشته باشد. 1- بايد عادل باشد. فقط كارشناس باشد كافي نيست. بايد عادل باشد. بايد اعلم هم باشد. باسواد ترين باشد، پس اگر، عقلاي دنيا به كارشناس مراجعه مي‌كنند، ما از همه‌ي عقلا عاقل‌تر هستيم. چون هم به كارشناس مراجعه مي‌كنيم، هم كارشناس ما دو تا شرط دارد. عادل بايد باشد، و بايد اعلم باشد.

9- نصب هارون در غيبت حضرت موسي

موسي سي روز رفت مناجات كند در  كوه طور تا تورات را بگيرد. «وَ واعَدْنا مُوسي ثَلاثينَ لَيْلَة» (اعراف/142) اين سي روزي كه حضرت موسي مي‌خواست كوه طور برود، يك كسي را جاي خودش گذاشت. به هارون گفت: هارون تو برادر من هستي، برادر بزرگ‌تر من هستي، خليفه‌ي من باش. «هارُونَ اخْلُفْني » (اعراف/142) يعني خليفه‌ي من باش. من مي‌گويم عقل قبول مي‌كند موسي براي سي روز جانشين گذاشت. آنوقت پيغمبر از دنيا برود، دست ما را در دست كسي نگذارد؟ امام زمان غايب شود دست امت را در دست كسي نگذارد. اين با لطف خدا سازگار است؟ اگر مادري، پدري، بچه‌هايش را به كسي نسپارد اين پدر خوبي است؟ اين مادر خوبي است؟ اين پدر و مادر بي عاطفه نيست؟ چطور براي سي روز كه موسي از شهر بيرون مي‌رود، سي روز «اخْلُفْني » به هارون گفت: تو خليفه‌ي من باش. آنوقت پيغمبر رفت و علي را معرفي نكرد؟ مي‌شود اين را قبول كنيم؟ چطور مي‌توانيم بگوييم: ابوبكر دلش به حال مردم بيش از پيغمبر سوخت؟ ابوبكر وقتي مي‌خواست برود عمر را تعيين كرد. ولي پيغمبر از دنيا رفت هيچ كس را تعيين نكرد. مي‌تواند كسي، مسلمان مي‌تواند اين حرف را بزند؟ بگويد: سوز ابي‌بكر نسبت به امت بيش از سوز پيغمبر بود. پيغمبر امت را رها كرد، ابوبكر گفت: بعد از من عمر!

قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: مسلمان‌ها بايد عزيز باشند. بدون ولايت فقيه مسلمان‌ها ذليل هستند. ما زماني كه ولايت فقيه در مملكتمان مطرح نبود، همه‌جا بر سر ما مي‌زدند. تحقير مي‌شديم. الآن به بركت ولايت فقيه در دنيا عزيز هستيم. در دنيا عزيز هستيم. هركس سفرهاي خارج برود، اين عزت اسلام را مي‌فهمد. يعني الآن دنيا مي‌گويند: مي‌شود در مقابل آمريكا ايستاد. و اين به خاطر اين است كه امام خميني فرمود: آمريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند. الآن هم شب‌ها كه تلويزيون كلمات امام را پخش مي‌كند، شما حساب كنيد بعد از ولايت فقيه، اين ايران به كجا رسيد. البته نمي‌گوييم مسأله نداريم. هرجاي ايران را دست بگذاري، مسأله هست. اما با همه‌ي مسائل، با همه‌ي توسري‌هايي كه شرق و غرب زدند، باز هم روي پا هستيم و روز به روز قوي‌تر هم مي‌شويم.

مي‌گويند يك كسي اسمش مخفي بود، خيلي لاغر بود. گفتند: مخفي خان چقدر لاغري؟ گفت: من بايد مرده باشم. باز خوب است ماندم! گفتند: چطور؟ گفت: مگر نمي‌بيني هركس به رفيقش نامه مي‌نويسد در نامه‌اش مي‌نويسد مخفي نماند... همه مي‌نويسند مخفي نماند... من ماندم. جمهوري اسلامي كه درست شد، شرق و غرب از طريق صدام گفتند: جمهوري اسلامي نماند. ما نه اينكه مانديم، روز به روز قوي هم شديم. اين به بركت ولايت فقيه است. يك بچه دستش در دست پدرش نباشد، هر لاتي نگاهش كند، بچه مي‌ترسد. اما وقتي دستش در دست پدرش است، مي‌بيند يك آدم هرزه نگاهش مي‌كند، به هرزه مي‌گويد: ... (خنده حضار) عقل مي‌گويد: خداي حكيم مردم را رها نكرده است. به همان دليلي كه پيغمبر دارد و امام دارد بعد از امام هم بايد يك كسي باشد. اگر به عصمت مطلقه نمي‌رسيم لا‌اقل به عدالت. اگر به علم بي‌نهايت پيغمبر و امام دستمان نيست لا‌اقل به اعلم! اگر دستمان به معصوم نمي‌رسد، به كسي كه نزديك‌ترين فرد است به معصوم. اگر بگوييم: ولايت فقيه نباشد، يعني كفار ما را ذليل كنند. يعني هرج و مرج شود. يعني قانون ما را كساني وضع كنند كه پر از هوس و كج‌فهمي هستند. سلام و صلوات خدا بر امام خميني كه اين مسأله ي ولايت فقيه را از درون كتاب‌ها آورد و مطرح كرد.

خدايا روح امام، روح شهدا، روح همه‌ي كساني را كه براي انقلاب زحمت كشيدند، و از دنيا رفتند را روحشان را از ما راضي و ما را پاسدار خون‌ها و خدماتشان قرار بده.

من وقتي اينجا آمدم متوجه شدم كه تولد امام باقر(ع) هم هست. امام خميني جرقه‌اي از امام باقر است. گوشه‌اي از  علم امام باقر را دارد. ما كه امام‌ها را درك نكرديم.

خدايا امنيت كامل را بر بلاد اسلامي حاكم و توفيق معرفت، مودت، اطاعت به اهل بيت را روز به روز زياد بفرما. 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید