ساختار قدرت و نظام اداري در مدينه

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 14:57
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 4438 بار

مؤلف: روح الله تولايي

از همين روست که خداي متعال در قرآن کريم مي‌فرمايند: «لقد کان لکُم في رسُولِ اللهِ اُسوهٌ حسنهٌ» . پيامبر اعظم (ص) علاوه بر ماموريت هدايت انسانها، رسالت هدايت و ساختن جامعه را نيز بر عهده ‌داشتند؛ ايشان در اين امر اهتمام ويژه‌اي داشتند و پس از ورود به مدينه اقدام به تشکيل حکومت اسلامي کردند.

همچنين اينکه سيره عملي و علمي آن حضرت نشان از حضور قطعي قدرت سياسي مديريتي ايشان در اداره امور جامعه اسلامي مي‌باشد؛ لذا گرچه دوران حکومت پيامبر اعظم (ص) در مدينه محدود به 10 سال بوده است، ولي با اين وجود شيوه آن حضرت در سازماندهي و اداره ساختار قدرت در مدينه داراي جايگاه خاصي مي‌باشد.

اين مقاله درصدد است تا با بررسي سيره عملي پيامبر اعظم (ص)، تصويري از ساختار رسمي قدرت در مدينه را در 9 حوزه‌ي وزارت، دستگاه اداري، دستگاه قضايي، دستگاه دبيرخانه، دستگاه مالي، دستگاه ديپلماسي، دستگاه نظامي، دستگاه امنيتي و حسبه و دستگاه آموزشي و تعليميارائه نمايد. در نهايت اين سيره عملي پيامبر (ص) مي‌تواند سرمشق مناسبي براي تمام مديران سياسي جامعه اسلامي کنوني ما باشد.

کليد واژگان: سيره عملي پيامبر اعظم(ص) ، جامعه اسلامي ، حکومت اسلامي ، ساختار قدرت و نظام اداری مقدمه: انديشه تشکيل حکومت اسلامي، طبق آيات قرآن کريم (سوره نساء ، آيه 105 - سوره آل عمران ، آيه 22 – سوره مائده ، آيات 49 و 50) و رهنمودهاي پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله به صحابه شان، دلالت بر احساس فطري بشر در تشکيل دولت دارد. پيامبر(ص) هم به عنوان اسوه و الگو،‌ در دوران حيات خود، ‌همزمان با فراهم شدن امکانات تشکيل حکومت اقدام به تشکيل آن کرد. با امعان نظر در قرآن و در رهنمودهاي پيامبر در مي يابيم که در زمان حيات پيامبر دو نوع سلطه – يکي ديني و ديگري دنيوي – نبوده است،‌ بلکه يک سلطه و اقتدار ديني و دنيوي بوده که در اختيار شخص پيامبر قرار داشته است و او مرجع امور مادي و معنوي مسلمانان بوده است. ايشان بلافاصله پس از هجرت حکومت تشکيل دادند و در حالي که ياران و پيروان آن حضرت نسبت به بسياري از مشکلات فردي و اجتماعي از آن حضرت سئوال مي کردند، هيچگاه از اصل لزوم حکومت سئوال نمي کردند. اين امر بيانگر اين است که مسئله تشکيل حکومت به قدري واضح و بديهي بوده که نياز به سؤال نداشته است.

پس از رحلت پيامبر(ص) نيز هيچ کس در ضروري بودن حکومت شک نداشت. آنچه مورد اختلاف و بحث آنان بود اين مسئله بود که چه کسي حاکم باشد. لذا جريان هاي پس از رحلت آن حضرت نيز با تمامي فراز و نشيب، از همين احساس فطري بشر در تشکيل دولت سرچشمه مي گرفت.

همه به انگيزه فطرت احساس مي کردند که چرخ جامعه اسلامي بدون گرداننده، گردش نخواهد کرد و دين اسلام اين واقعيت را، که درجامعه اسلامي بايد حکومتي وجود داشته باشد، امضاي قطعي نموده است. عملکرد پيامبر(ص) در مدينه در تبيين مسائل سياسي و حکومتي و بسنده نکردن به مسائل عبادي، ‌اخلاقي صرف از سويي، و از سوي ديگر ارسال سفير نزد پادشاهان و سلاطين و انجام قضاوت، همه بيانگر اهميت مسئله حکومت و رهبري سياسي جامعه اسلامي بود. شايان ذکر است که احکام اسلام ويژه عصر و دوره خاص نمي باشد. نه احکام اسلام اختصاص به عصر پيامبر داشته و نياز به حکومت اختصاص به دوران خاصي ندارد؛ لذا بايد احکام اسلام تا قيامت اجرا شود. در اين راستا به نياز اجتماعي مردم و جوامع به حکومت پاسخ مقتضي داده شود.

بنابراين ولايت و حکومت از اموري نيست که زوال و سستي در آن راه يابد و پاسخي است به نياز جامعه در جهت امنيت و حاکميت قسط و عدالت و ارزش هاي الهي و انساني که نبايد از آن غفلت کرد.

طبيعي است که اسلام براي فعليت بخشيدن به اهداف عالي خويش در زمينه هاي گوناگون سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و حتي عبادي، نيازمند وجود دولت است.حضرت امام خميني(س) در کتاب ولايت فقيه خويش، وجود احکام مالي، دفاع ملي، احقاق حقوق و احکام جزايي در متن دين و شريعت را دليل بر لزوم تشکيل حکومت دانسته، مي نويسند: « اولا، خود پيامبر(ص) تشکيل حکومت داد و تاريخ گواهي مي دهد که تشکيل حکومت داده و به اجراي قوانين و برقراري نظامات اسلام پرداخته و به اداره جامعه برخاسته است : والي به اطراف مي فرستاده ؛ به قضاوت مي نشسته ، و قاضي نصب مي فرمود؛ سفرايي به خارج و نزد رؤساي قبايل و پادشاهان روانه مي کرده؛ معاهده و پيمان مي بسته؛ جنگ را فرماندهي مي کرده و خلاصه احکام حکومتي را به جريان مي انداخته است. ثانيا، براي پس از خود به فرمان خدا تعيين «حاکم» کرده است.

وقتي خداوند متعال براي جامعه پس از پيامبر اکرم (ص) تعيين حاکم مي کند، به اين معناست که حکومت پس از رحلت رسول اکرم نيز لازم است و چون رسول اکرم با وصيت خويش فرمان الهي را ابلاغ مي نمايد ، ضرورت تشکيل حکومت را نيز مي رساند.»(1)

از طرفي نامگذاري امسال به سال پيامبر اعظم(ص) از سوي مقام معظم رهبري مي تواند اين پيام را به دولتمردان تمام حکومت هاي اسلامي از جمله جمهوري اسلامي ايران بدهد که اگر به دنبال اسلام ناب محمدي و در پي ايجاد دولت اصيل اسلامي هستند، بايد به نبي اکرم (ص) اقتدا کنند؛ سيره سياسي آن حضرت را در امور داخلي و خارجي و بين المللي سرلوحه کار خود قرار دهند؛ سيره اخلاقي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و نظامي پيامبر را به عنوان سند چشم انداز نهايي دول اسلامي خويش بنگرند و هر چه مي توانند براي آن تلاش کنند و مشکلات کشورشان را در سطوح مختلف حل کنند.

نامگذاري هدايتگرايانه امسال براي دولت اسلامي يعني سال خيزش و حرکت بزرگ و رو به جلو.(2) البته ناگفته پيداست که براي تأسي به سيره سياسي و مديريتي پيامبر(ص) قدم اول پيدا کردن شناختي جامع نسبت به ابعاد مختلف مادي و معنوي حکومت اسلامي پيامبر مي باشد، لذا اين مقاله بر آن است تا ساختار قدرت و نظام اداري در مدينه را پس از هجرت رسول الله(ص) به آن شهر، مورد بررسي قرار دهد و در نگرشي جامع به بررسي مراحل شکل گيري و دستگاه هاي شکل گرفته در مدينه بپردازد اوضاع يثرب (مدينه) در آستانه هجرت پيامبر اعظم (ص) چون ساکنان شهر يثرب (عرب و يهود) قبل از اسلام فاقد پيکره اجتماعي متکامل بودند، هيچ گونه اقتدار سياسي فراگير و يا نظام اداري جامع در آن پديد نيامده بود و تشکيلات و سازماني که بتواند واحدهاي متفرق را در يک زنجيره مصالح مشترک و حياتي پيوند دهد وجود نداشت.

اما پس از آمدن اسلام به مدينه و اندکي پيش از هجرت پيامبر (ص) تکوين نظام اداري و ساختار قدرت در اين شهر آغاز شد. البته مي توان اينگونه هم بيان کرد که شالوده و زير بناي تشکيلات حکومتي شهر يثرب با انتخاب نقباي دوازده گانه، از ميان بيش از 70 نفر توسط اوس و خزرج و با کمک پيامبر(ص) گذاشته شده است.

در دومين بيعت عقبه که در سال 13 بعثت صورت گرفت، سه نفر از اوسيان و نه نفر از خزرجيان با پيامبر خدا بر اسلام و طاعت و جهاد بيعت کردند. وظيفه و مسؤوليت نقبا، مسؤوليت اداري، سياسي، فرهنگي و تبليغ و نشر اسلام در يثرب و زمينه سازي براي مهاجرت پيامبر (ص) و مسلمانان بود. پيامبر(ص) در آستانه هجرت به شهر يثرب، به چند جهت بايد با دشواري هاي فراوان در تشکيل حکومت اسلامي مقابله مي کرد.

اولا: شهر يثرب به لحاظ ناهمگوني ميان شهروندان از هرگونه نظام اداري کامل و مناسب تهي بود و اصولا افراد و اجتماع يثرب فرهنگ نظم اجتماعي و اداري نداشتند.

ثانيا: رابطه ميان قبيله اوس و خزرج و رابطه همه آنها با يهوديان بر پايه جنگ و خونريزي بود و لذا امنيت شهر هميشه نگران کننده مي نمود و مردم را بر آن داشته بود تا خانه هاي خود را در مجتمعات مسکوني، جدا از هم، به شکل پادگان هاي نظامي بنا کنند.

ثالثا: وجو گروه هاي معاند در شهر يثرب اين دشواري سه بعدي، در راه تلاش پيامبر (ص) براي سازماندهي نخستين جامعه اسلامي، بسيار مهم و حساس بود. يکي از مهمترين تدبيرهاي پيامبر براي رفع مشکلات و موانع موجود و تکوين سازمان جامعه جديد، عقد برادري و اخوت ميان مهاجر و انصار بود.

اين پيمان نامه در واقع قانون مختصري بود که وظايف اوليه مدني افراد را به عنوان شهروندهايي که بايد همکاري متقابل با يکديگر داشته باشند، بيان مي کرد. پيمان نامه چنين آغاز مي شود: «بسم الله الرحمن الرحيم، هذا کتاب من محمد النبي بين المؤمنين و المسلمين و من قريش و اليثرب و من تبعهم فلحق بهم و جاهد معهم انهم امة واحدة...» پيامبر با اين پيمان، آزادي ديني يهود را تضمين کرد و ميان مسلمانان و يهود اتحاد برقرار ساخت.

بدين ترتيب قدرت و سلطه اي عمومي ايجاد کرد که تا پيش از آن اعراب با آن آشنا نبودند. پيامبر (ص) با اجراي برنامه پيمان برادري و سازمان دادن به اين امر مهم، به قصد بناي جامعه سياسي دولت اسلامي، گام پيشرفته تري برداشت. (3 مراحل شکل گيري نظام اداري پيامبر(ص) در مدينه مرحله اول، از آغاز هجرت پيامبر اعظم(ص) تا سال چهارم (جنگ خندق) بود.

در اين مرحله اداره امور شهر مدينه و همه مسؤوليت ها زير نظر شخص پيامبر(ص) بود و جز اذان و کتابت وحي را به هيچ کس واگذار ننمود مگر زماني که به سفر و يا جنگ مي رفت. بدليل هجوم مهاجرين مکه و مهاجرت برخي از افراد قبايل عرب، جمعيت اين شهر زياد شد و در نتيجه مشکلات مسکن و اقتصادي ظاهر گشت.

مرحله دوم، بعد از جنگ خندق تا سال نهم هجري (فتح مکه) است. در اين مرحله اقبال عشاير عرب به آيين اسلام افزون شد و تب مهاجرت به شهر مدينه فرو نشست.

بسياري از سران عشايري که تازه اسلام آورده بودند از سوي پيامبر نزد قبايلشان باز مي گشتند و به حل و فصل مشکلات روزانه مردم مي پرداختند. اين نمايندگان پيامبر مسؤوليتي شبيه به مسؤوليت قضايي داشتند. مرحله سوم، پس از فتح مکه تا رحلت حضرت رسول (ص) است که در آن متصرفات حکومت اسلامي توسعه يافت و تمام شبه جزيره عربستان و عمده شهرهاي آباد جزء منطقه جغرافيايي اسلام درآمد و در نتيجه ساختار حکومت اسلامي که مرکزيت آن در مدينه بود، به لحاظ کمي و کيفي بسيار متحول گشت.(4) در ادامه مقاله به تشريح دستگاه هاي فعال در مرحله نهايي شکل گيري حکومت پيامبر(ص) خواهيم پرداخت.

ساختار حکومتي پيامبر اعظم(ص) در يک تقسيم بندي مي توان ساختار حکومتي پيامبر(ص) پس از تثبيت قدرت ايشان در مدينه را در نه دستگاه حکومتي تشريح کرد که عبارتند از(5):

1- وزارت،

2- دستگاه اداري،

3- دستگاه قضايي،

4- دستگاه دبيرخانه،

5- دستگاه مالي،

6- دستگاه ديپلماسي،

7- دستگاه نظامي،

8- دستگاه امنيتي و حسبه،

9- دستگاه آموزشي و تعليمي

1- وزارت در مورد اصل به وجود آمدن وزارت در اسلام چند نظر وجود دارد:

1- وزارت از زمان رسول خدا (ص) ظهور کرد .

2- با خلافت شروع شد .

3- از زمان سفاح اولين خليفه عباسي شروع گرديد .

طرفداران نظريه اول به احاديثي استدلال مي کنند، از جمله، آجري در کتاب اربعين خود مي نويسد: رسول خدا (ص) فرمود: «خدا مرا اختيار کرد و براي من اصحاب اختيار کرد؛ پس براي من از آنها وزرايي قرار داد.» علاوه بر احاديث نبوي، وزير در قرآن هم به کار رفته: «واجعل لي وزيرا من اهلي » و «و جعلنا معه اخاه هارون وزيرا .»

برخي معتقدند در دولت رسول خدا (ص) منصبي به نام «وزارت » وجودنداشت، اما در حکومت حضرت کسي بوده که نقش وزير داشته است. رسول اکرم (ص) با عده اي محدود از اصحابش مشورت مي کرد که اعتماد به آرا و سلامت فکرشان داشت. در راس اينان که داراي جايگاه اشاره و مشورت بودند، علي (ع) بود.

پيامبر قبل از بعثت خويش روزي عشيره خود را جمع کرد و به آنها وليمه داد که در تاريخ مشهور است و از آنها خواست او را مؤازرت و نصرت کنند. پس علي (ع) برخاست و رسول خدا (ص) فرمود: اين، برادر و وصي و خليفه بعد از من است. رسول خدا (ص) به علي (ع) گفت: «الا ترضي ان تکون مني بمنزلة هارون من موسي » در حالي که اشاره به آيه داشته است که «واجعل لي وزيرا من اهلي هارون اخي ». در طول دوران حکومت پيامبر به او وظايف يک وزير را مي سپرد بدون اينکه اين لقب از زمان رسول خدا (ص) به دست آمده باشد. در مجموع مي توان گفت که پيامبر (ص)، هم نام و هم نقش وزير را به ياران درجه اولش داده بود .

از بين نام و نقش، نقش مهمتر است، حتي اگر نام نباشد؛ يعني کليه توقعاتي که از يک «وزير» يا نخست وزير و از مرد شماره دو حکومت انتظار داريم، در ياران خصوصي ايشان عموما و در علي (ع) خصوصا وجود داشته است. برخي ديگر نيز معتقدند وزارت با خلافت ظاهر شد . بنابراين عمر وزير ابوبکر، عثمان وزير عمر، علي (ع) وزير عثمان، عمرو بن عاص و زياد وزاري معاويه بوده اند. اما اکثر مؤلفان اتفاق نظر دارند وزارت در عهد عباسي ظهور پيدا کرد . بعضي از آنها گمان مي کنند عرب از پادشاهان ساساني ايران تقليد کرده و وزارت را از آنها گرفته است.

حتي در دولت اموي اندلس عنوان وزير و وزارت رواج نداشت و عهده دار امور دولت را «حاجب » و احيانا «وزير» و گاه ذوالوزارتين مي گفتند. حاجب دولت اندلس بدان معنا که نزد عباسيان و فاطميان مصر بود که فقط کار ديدار خليفه را تنظيم مي کرد و به تعبير دوران ما در رژيمهاي سلطنتي «وزير دربار» نبود، بلکه حاجب اندلسيان وزير دولت و صاحب اختيار و همه کاره بود .

حاجب اندلس و وزير بغداد، نخست وزيران کنوني اند و مجلس حاجب اندلس، به تعبير عصر ما هيات وزيران بود. ابن خلدون اين نکته را در کتاب تاريخ خود تاييد مي کند که در اندلس، حاجب، کار وزير عباسيان و فاطميان را انجام مي داده است. وزارت به طور رسمي از آغاز حکومت عباسيان در تشکيلات اداري مسلمانان ظاهر شد. البته خلفاي قبلي در کارهاي حکومتي با کساني مشورت مي کردند اما به کار آن ها وزارت نمي گفتند. نخستين کسي که به طور رسمي جامه وزارت پوشيد، ابوسلمه حفص بن سليمان، وزير سفاح (اولين خليفه بني عباس) بود .

به اين طريق نهاد جديدي در تشکيلات اداري مسلمانان به وجود آمد که ريشه در دوران حکومت 10 ساله ي پيامبر(ص) داشت و در سرنوشت مسلمانان نقش تعيين کننده اي را ايفا مي کرد. منصب جديد به تدريج براي خود قوانين و مقررات يافت و حدود و اختيارات پيدا کرد .مسعودي (متوفي 345 ق) از کساني که تا آن زمان درباره وزرات در اسلام کتاب نوشته است. به منظور جمع بندي اقوال سه گانه فوق و اتخاذ نظريه برتر، اينگونه جمع بندي مي شود که وزارت مرحله اي طبيعي در تطور دولت است و اين مقام در حکومت هاي اسلامي ريشه در حکومت 10 ساله پيامبر در مدينه دارد.

نقش و وظيفه وزارت در زمان رسول خدا (ص) وجود داشته و افرادي همچون علي (ع) و ديگران اين نقش را داشته اند که البته نام وزير هم به آنها اطلاق شده است. از اين رو وزارت در زمان رسول خدا (ص) وجود داشته و نبويات مشهوري آن را اثبات مي کند . مقام وزارت هم بدان خاطر است که ملک يا رييس دولت به تنهايي نمي تواند به تمام شئون امور سياسي و اداري حکومت رسيدگي کند . اينان مرداني را به عنوان دستيار انتخاب مي کنند تا او را مؤازرت و مشارکت کنند .

هر که بالاترين شأن را در نزد ملک داشت، به او القابي مي دادند، از جمله وزارت . سپس ديگري مي آمد و براي خويش چنين منزلتي را طلب مي کرد . اين امر همچنان در ادوار و اطوار مختلف ادامه يافت تا تبديل به يک قاعده و يک ضابطه شد . اين جمع بندي پذيرفته شده است، چرا که به مرحله تدريجي و تکاملي وزارت اشاره کرده است که هر کسي بخواهد حکومت کند، از جمله پيامبر اعظم(ص)، بدون همکار و دستيار نمي تواند . از اين رو وقتي موسي (ع) ماموريت آسماني يافت، از خدا «وزير» خواست و خدا به او داد.

2- دستگاه اداري مراد از دستگاه اداري، همان است که در زمان کنوني وزارت کشور متکفل آن است که عبارت باشد از: اداره کشور پهناور و چند استان از طريق نصب استانداران و فرمانداران. رسول خدا(ص) در اين عزل و نصب هاي خود و انتخاب افراد و سپردن مسئوليت به آنان، رعايت اهليت و شايستگي افراد را مي کرد و نه چنانکه مرسوم و معمول بوده است رعايت خويشاوندي يا بزرگي سن يا قدرت مالي را.(6) لذا دستگاه اداري در زمان رسول اکرم (ص) به صورت رسمي تاسيس شده بود. وقتي فتح عربستان انجام گرفت، پيامبر (ص) ولايتداران و اميراني براي نواحي و شهرهاي بزرگ معين کرد و خلفا نيز اين وضع را حفظ نمودند و توسعه دادند.(7)

بعد از فتح مکه و فراغت از کار و گذراندن مراحل تسلط و تثبيت، پيامبر(ص) عتاب بن اسيد را که جواني بيست و چند ساله و در نهايت زهد و پرهيزگاري بود، فرماندار مکه قرار داد که از نظر سياسي پس از مدينه مهم ترين پايگاه مسلمين محسوب مي شد و او نخستين اميرالحاج مکه بود. اين اولين نصب يک امير بر بلاد است.

از جمله استانداراني که پيامبر(ص) به مناطق مختلف حکومت خود فرستادند مي توان به قيس بن مالک در همدان، عدي بن حاتم در منطقه طي و عمرو بن حزم در يمن و عين فروه در مراء اشاره نمود.(8) طبق يک نقل، رسول خدا (ص) يمن را به مقاطعاتي تقسيم نمود و به هر مقاطعه يکي از خانواده «لوذان » را که حاکم اصلي يمن بودند، نصب کرد .

عمرو بن حزم بن زيد لوذان، شهر بن بازام و عامر بن شهر بن بازام، سه نفر از خانواده لوذان بودند که در يمن و مقاطعات آن نصب شدند. علاوه بر آنها، پيامبر(ص) افرادي را هم به عنوان فرماندار، مانند معاذ بن جبل به يمن مي فرستادند و براي آنها احکام جداگانه اي صادر مي کردند.(9) بدين ترتيب چندين استان در نظام اداري پيامبر اعظم (ص) وجود داشت که ايشان هم استانداراني را براي آن ها نصب کرد و در واقع، دستگاه اداري کاملي را سازماندهي کرده بود .

3- دستگاه قضايي پيامبر اعظم (ص) براي شهرهاي تحت حکومت اسلامي افرادي را که صلاحيت داشتند، به عنوان قاضي مي فرستاد . مثلا علي (ع) را به يمن فرستاد و فرمود: «وقتي طرفين دعوا روبه روي تو نشستند، قضاوت مکن مگر به سخن آنها مانند دوستي گوش بده .» البته برخي از مورخان علي (ع) را قاضي مدينه از طرف پيامبر (ص) مي دانند و برخي او را قاضي خارج از مدينه مي دانند. (10) سيره ابن هشام، ابوبکر و عمر و عبدالله مسعود و ابي بن کعب و زيد بن ثابت را به عنوان قاضين منصوب از طرف رسول خدا (ص) نام مي برد. (11)

هر چند برخي با آن مخالفند، به دليل اينکه پيامبر (ص) شخصا و به آساني مي توانست قضاوت کند، زيرا دعواها، کم و ارتباط با رسول اکرم (ص) آسان بود. اما بايد گفت آن زمان در شهرهاي ديگر اگر دعوا و مخاصمه اي رخ مي داد، ارتباط با پيامبر (ص) با آن وسايل ابتدايي سفر و خطرات آن، امري مشکل بود و پيامبر (ص) به همان انگيزه که والي را نصب مي کرد، قاضي را هم نصب مي نمود . البته قاضي مدينه پيامبر (ص) بود و علي (ع) هم از طرف ايشان قضاوت مي کرد، ولي ديگران خارج از مدينه قضاوت مي کردند.

پيامبر اعظم (ص) علاوه بر نصب قاضي که نمونه اي بارز از تقسيم کار است، افرادي را بر امر ازدواج و طلاق و ثبت اسناد و املاک منصوب نمود که در عرف تشکيلات امروزي، زيرمجموعه دستگاه قضايي است.

4- دستگاه دبيرخانه مراد از دستگاه دبيرخانه، مجموعه فعاليت هاي دبيرخانه اي مرسوم و بايگاني و مجموعه اي از ديوان، کتابت، دفتر داري و غيره مي باشد .

نصوصي که به ما رسيده است اثبات مي کند دولت پيامبر (ص) داراي چنين تشکيلاتي بود . ابن عساکر در کتاب تاريخ دمشق خود مي نويسد که نويسندگان پيامبر (ص) بالغ بر 23 نفر بودند که زندگي نامه آنان در بهجة المحافل آمده است. پيامبر (ص) کارهاي نوشتاري را بين افراد تقسيم نموده بود . امام علي(ع) را مسئول نوشتن ميثاقهاي رسمي مانند صلح حديبيه و برخي ابوعمرو را به عنوان کاتب العهود والصلح نام مي برند.

زيد بن ثابت متولي نوشتن نامه ها به پادشاهان و رؤسا و عشاير بود. عبدالله بن ارقم بن ابي ارقم که دايي پيامبر (ص) بود، نامه نويسي به ملوک را بر عهده داشت و از فرط امانتداري به جايي رسيد که شخصا نامه را مي نوشت و مهر مي کرد و آنچه نوشته بود را دوباره قرائت نمي کرد . وقتي افرادي براي پيامبر (ص) نامه مي نوشتند، حضرت از او مي خواست جواب بدهد و وي جواب را به رسول خدا(ص) نشان مي داد، که پيامبر در صورت رضايت ارسال مي کرد.

در کتب تاريخي اينطور آمده است که وقتي پيامبر (ص) خواست به هرقل، امپراتور روم نامه بنويسد، به او گفتند: غير عرب ها نامه بدون مهر را نمي پذيرند، لذا براي پيامبر مهري از نقره ساختند که نقش آن محمد رسول الله بود. در مورد کيفيت عهدنامه ها و ابلاغ نامه ها و چگونگي استفاده از القاب و آداب و رسوم و تشريفات خاصي که کاتبان رعايت مي کردند، مي توان به کتاب صبح الاعشي، جلد 9 و 10 مراجعه کرد که به طور مفصل به اين مبحث پرداخته است. (12) در جمع بندي مي توان گفت که پيامبر (ص) کاتباني داشت که آموزش ديده بودند و به هر يک از آنها امري محول مي شد.

بنابراين در حکومت پيامبر(ص) تقسيم کار خوبي در بعد دبيرخانه اي و مکاتباتي وجود داشته است از جمله: کتابت نامه هاي اداري، بايگاني، کتابت وحي، آمارنويسي، گزارش نويسي و... 5- دستگاه مالي وقتي بلاد حجاز و يمن و همه جزيرة العرب و بلاد شام و عراق به فتح مسلمين درآمد، سيل دادن خمس و جزيه و صدقات به سمت رسول خدا (ص) سرازير شد .

براي جمع آوري و ثبت و ضبط و توزيع آنها دستگاهي لازم بود که از آن به دستگاه مالي ياد مي کنيم . وقتي ملوک اقاليم مختلف با رسول خدا (ص) مهادنه کردند، پيامبر (ص) از آنها درهم و دينار مي گرفت و آن را به مصارف مسلمين مي رساند و حکومت مسلمانان را با آن نيرومند مي ساخت. پيامبر (ص) در دستگاه مالي خود چند منصب را قرار داده بودند که در جلد چهارم کتاب سيره ابن هشام به طور مفصل در مورد آن بحث شده است و ما در اينجا آن را به اجمال بيان مي کنيم:

1- مصدق عاملي که صدقات و زکوات را از واجدين شرايط مي گرفت. رسول خدا (ص) افرادي را رسما منصوب کرده بود تا صدقات و ماليات را جمع آوري کنند . مثلا پدربزرگ حرب بن عبدالله بن عمر الثقفي وقتي آگاه به مباني اسلام شد و اسلام آورد رسول خدا (ص) او را مسؤول اخذ صدقه از قومش (ثقيف) کرد. وي صاحب الاعشار بود . (13) ابن اسحاق در سيره اش مي نويسد در يک جمع بندي مي توان گفت که 28 نفر به عنوان عاملان و مصدقان زکات بودند که ماليات و جزيه و خمس و زکات را جمع مي کردند و رسما منصوب و مسؤول از طرف رسول خدا (ص) بودند .

2- مستوفي مستوفي کسي بود که رسول خدا (ص) او را انتخاب مي کرد تا ماليات را از مصدقان و عاملان جمع آوري کند و به رسول خدا (ص) برساند.

3- موزع موزع کسي بود که پولي را از طرف رسول خدا (ص) بين مردم توزيع و تقسيم مي نمود. موارد مصرف اين اموال بابت ديه يا کمک به مردم و يا براي خريد سلاح و اسب بود. مثلا پيامبر(ص) اعلام کرده بود: ((هر بدهکاري که نزد والي يي از واليان مسلمين برود و براي والي يي روشن شود که او در اداي دينش ناتوان است، در اين جا بر والي مسلمين است که دين او را از اموال مسلمين ادا کند.))(14)

4- خارص کسي که کارشناس است و تخصص دارد متاعي را ببيند و قيمت آن را تشخيص دهد و تخمين بزند را خارص مي ناميدند. ابي حميد خارص نخل بود. براي مثال عبدالله رواحه که بعدها در جنگ موته به شهادت رسيد، هر سال از طرف پيامبر(ص) براي ارزيابي محصول خيبر و تنصيف آن، به آن جا سفر مي کرد و او پس از تخمين محصول، سهميه ي مسلمانان را جدا و به مدينه انتقال مي داد.(15) همچنين در جلد چهارم سيره ابن هشام آمده است که عبدالله بن رواحه خرماي اهل خيبر را خرص مي کرد و عتاب بن اسيد هم مامور خرص نخل و انگور بود.

5- کاتب صدقات کاتب صدقات کسي بود که وظيفه ثبت و ضبط آمار و ارقام و بايگاني را به عهده داشت. زبير بن عوام کاتب صدقات بود و در غياب يا مريضي او جهم بن صلت و حذيفة بن يمان اين کار را انجام مي دادند.

علاوه بر تقسيم فوق، امور ديگر و تخصصهاي ديگري نيز در دستگاه مالي پيامبر(ص) وجود داشته است مانند مسؤول جزيه، مسؤول زکات، مسئول خمس، مسؤول ديات و ... ولي همين مقدار که گفته شد، نشان مي دهد در ساختار رسمي قدرت در مدينه، براي امور مالي دستگاهي راه اندازي شده بود تا اينچنين به امور مالي حکومت اسلامي رسيدگي شود.

6- دستگاه ديپلماسي سياست خارجي حکومت اسلامي را پيامبر (ص) با ارسال نامه هايي به سران کشورها ترسيم نمود و مشخص کرد هدف پيامبر کشورگشايي نيست، بلکه ابلاغ پيام و رسالت اسلام است. ايشان در سال هفتم هجري نامه هايي را به بعضي از سران کشورها ارسال کرد و از آنها دعوت نمود اسلام را بپذيرند و تذکر داد اگر مسلمان شدند، در سلم و امان خواهند بود وگرنه مسؤوليت گمراهي مردم نيز به عهده آنهاست. اين نامه ها به عنوان اسناد سياسي اسلام در کتب تاريخ (مانند کتاب هاي «جمهرة رسائل العرب » و «مکاتيب الرسول » ) مضبوط است. در اين نامه ها خطوط کلي سياست خارجي اسلام ترسيم گرديده است. به نظر برخي، پس از آنکه دولت اسلامي شکل و پا گرفت، رسول اکرم (ص) تحرک سياسي را شروع کرد و در خلال شش سال دوم بعد از صلح حديبيه، با پادشاهان و سران ديگر ممالک مکاتبه داشت.(16)

در کتب تاريخي از افراد زير به عنوان سفراي پيامبر(ص) نامبرده شده است:

1- عبدالله بن حذافة السهمي که نزد کسري پادشاه فارس فرستاده شد

2- حاطب بن ابي بلتعه به سمت مقوقس، عظيم و بزرگ قبط ارسال شد

3- دحية بن خليفه کلبي به سمت هرقل، پادشاه روم و عظيم بصري فرستاده شد

4- جعفر بن ابي طالب، به سوي نجاشي پادشاه حبشه

5- شجاع بن وهب به سمت حارث غساني، پادشاه تخوم شام

6- سليط بن عمر به سوي هوذة بن علي حنفي، پادشاه يمامه

7- عمرو بن عاص سهمي به سمت «جعفر» و «عبد» سلطانهاي عمان

8- علاء بن حضرمي به سوي پادشاه بحرين

9- مهاجر بن ابي امية به سمت حارث، يکي از ملوک يمن

10- حارث بن عمير به سمت شام

11- واحد بن سليط عامر بن لؤي، سفير يمامه علاوه بر سفيران رسمي فوق، بعضي مواقع ماموريت ويژه خارجي به برخي افراد داده مي شد .

ابن اسحاق مي گويد پيامبر (ص) عمرو بن امية القهري را با دو کشتي به سوي نجاشي فرستاد و شانزده نفر که در راس آنها جعفر بن ابي طالب بود، آنها را تحويل گرفتند. عمده اين ماموريتها در سال نه هجري يعني اواخر حکومت رسول اکرم (ص) واقع شد که جنبه هاي جهان شمولي حکومت جلوه گر شده بود. سفيران پيامبر اعظم (ص) از نظم و سازماندهي خوبي بهره مي بردند. (17) يکي ديگر از کارهاي دستگاه ديپلماسي نظام اداري مدينه نحوه پذيرش نمايندگان و هيات ها و مسؤولاني بود که به منظور پذيرايي از فرستادگان ديگر کشورها، توسط پيامبر (ص) تعيين شده بودند.

زيد بن ثابت سمت مترجم را داشت، زيرا به زبانهاي فارسي، رومي، قبطي و حبشي آشنا بود و همه اينها را در مدينه آموخته بود، چون مدينه اقليت هايي از فارس و روم و مصر و حبشه داشت . از اين رو در گفتگو بين رسول اکرم (ص) و هيات هاي وارده ترجمه مي کرد. مغيرة بن شعبه مامور بود به ميهمانان و نمايندگان ديگر کشورها بياموزد چگونه به رسول خدا (ص) برخورد نمايند که در حقيقت يک نوع مسؤوليت تشريفات بود. گاهي مواقع پيامبر (ص) متواضعانه از اين نمايندگان ديگر کشورها پذيرايي مي کرد. اين امر در خصوص وفد نجاشي و شخص او در تاريخ ثبت است. اين امر جلوه اي کامل از تقسيم کار در بعد ديپلماسي است.

ملاحظه شد که پيامبر (ص) سفيراني را رسما به خارج اعزام و منصوب مي کرد و هيات هاي خارجي را مي پذيرفت، که براي هر دو منظور ديپلماتهايي در نظر مي گرفت و مترجم داشت . چنان که آداب ديپلماتيک را رعايت مي نمودند و مسؤول تشريفات وجود داشت . همه اين تقسيم کارها در ساختار قدرت و نظام اداري در مدينه، چگونگي دستگاه ديپلماسي پيامبر(ص) را نشان مي دهد. در مورد متن تمامي نامه هاي پيامبر(ص)‌ به سران ديگر کشورها و کيفيت برخورد آنان و آداب ديپلمات هاي حکومت اسلامي، ‌مي توان به کتاب محمد(ص) و زمامداران مراجعه کرد. (18) 7- دستگاه نظامي در بعد دستگاه نظامي، پيامبر (ص) شفاف ترين تقسيم کار را داشته است که عبارتند از:

1- جانشينان پيامبر (ص) چون حضرت امکان شرکت مستقيم در بعضي جنگها را نداشت، فرماندهاني را براي سپاه مسلمين نصب مي کرد و همچنين وقتي خود به جنگ مي رفت، جانشيني براي خود در مدينه منصوب مي نمود. در کتاب محاضرات، مرحوم ابن عربي فهرستي از خلفاي پيامبر (ص) در مدينه را نام مي برد که عبارتند از: ابولبابه، بشير بن منذر، عثمان بن عفان، عبدالله بن ام مکتوم، ابي دهم الغفاري، سباع بن عرفطة الغناري و... ؛ که وظيفه هر کدام را توضيح داده است . اينان علاوه بر غزوه ها در اعمال حج عمره هم جانشين پيامبر(ص) مي شدند. براي مثال در اين کتاب اينطور آمده است که در غزوه تبوک و خروج براي حجة الوداع و جنگ بدر ابولبابه منصوب بود. همچنين سباع بن عرفطة الغناري در غزوه خيبر و تبوک، ابي دهم الغفاري در غزوه فتح، جانشينان نبي (ص) در مدينه بودند .

2- مستنفر مستنفر کسي بود که نيروي انساني را براي جنگ جمع مي کرد و آنان را به اين امر تشويق مي نمود. بسر بن سفيان خزاعي و بديل بن ام اصرم از طرف پيامبر (ص) مردم خزاعه را براي جنگ با اهل مکه در عام الفتح استنفار مي کردند.

3- صاحب لواء (علمدار و پرچمدار) يکي ديگر از پست هايي که پيامبر(ص) براي سپاه اسلام قرار داده بود، صاحب لواء مي باشد. براي مثال بريده بعد از ملحق شدن به اسلام از طرف پيامبر (ص) ماموريت يافت وقتي وارد مدينه مي شود، پرچم داشته باشد . او عمامه اش را بر نيزه اش پيچيد و جلوي روي خويش گرفت تا وارد مدينه شد. همچنين پيامبر(ص) ابازرعه را مبعوث کرد به سمت قوم خود برود و ابلاغ کرد که هر کس زير اين پرچم جمع شود، مؤمن است. (19)

4- سازماندهي نيروهاي نظامي در آن زمان لشکر پيامبر(ص) را به عنوان خميس نيز مي شناختند زيرا بر پنج قسم تقسيم مي شد: قلب و ميمنه و ميسره و مقدمه و ساقه. در يک نقل است که وقتي پيامبر اعظم(ص) وارد مکه شد، سپاهش را به گردان هايي (کتائب) تقسيم کرد و فرماندهاني را همچون زبير بن عوام، سعد بن عباده، خالد و ابوعبيده جراح را بر آن کتائب گماشت . (20)

5- بدل کسي که براي فريب دشمن شبيه پيامبر (ص) مي شد و به جاي ايشان در قلب لشکر قرار مي گرفت. حفاظت از جان پيامبر (ص) در جنگها يک اصل مهم بود . شبيه اين کار را علي (ع) در ماجراي هجرت به مدينه انجام داد که معروف است.

6- وازع يعني کسي که به گروهان و گردان نظم و انسجام و آرايش و نظام جمع مي دهد و عقب و جلو مي کند . پيامبر(ص) گاهي با يک چوب که به دست اصحاب مي داد، آنان را براي کمک به نظم دعوت مي کرد يا خود با چوب صفوف را مرتب مي نمود.(21)

7- مسئول لجستيک در تمامي جنگ هاي سپاه اسلام، پيامبر(ص) افرادي را مسئول تهيه سلاح و امکانات مي کردند که در اصطلاح امروز، امور تدارکات يا لجستيک مي گويند .

8- مسرج (مرکب دار) کسي که مرکب رسول خدا (ص) را آماده مي کرد و زين (سرج) مي گذاشت يا رکاب آن را مي گرفت مسرج نام داشت . در کتاب سيره التراتيب الاداريه چنين آمده است که چون رسول خدا (ص) در حرکت نافله مي خواند و براي شرايط جنگ برنامه ريزي مي کرد، فردي را مسؤول مرکب خويش مي نمود و وقتي در جنگ صحبت مي فرمود، «دابه » و «ناقه » او را نگه مي داشتند که حرکت نکند. (22) اين افراد خدمات مربوط به مرکبهاي رسول خدا (ص) را انجام مي دادند، اعم از اسب، شتر و قاطر که حاکي از خدمات ويژه فرماندهي نظامي است تا او با خيال راحت بتواند فرماندهي کند و دليل بر تجمل و تکلف نمي باشد.

9- صاحب السلاح صاحب السلاح به معناي خدمت و وظيفه اي است که به اسلحه مربوط مي شد . صاحب السلاحان، شمشير زنان و خدمه سلاح رسول خدا (ص) بودند و وظايف تهيه و سازماندهي سلاح، نگهداري و جلا دادن کاربرد آن را در شکلهاي مختلف من جمله محافظت از پيامبر اعظم(ص) به عهده داشته و به اين امور منصوب بودند.

10- راهنماي جنگ کسي که اطلاعاتي در خصوص شرايط جغرافيايي و موقعيتهاي مختلف دوست و دشمن داشت و رسول خدا (ص) از اطلاعات او در جنگ استفاده مي برد . در عرف نظامي، واحد اطلاعات و عمليات يا مهندسي رزمي چنين وظيفه اي را به عهده دارد .

11- عيون و جاسوسان جنگي کساني بودند که اطلاعات مورد نياز را براي برنامه ريزي و عمليات نظامي از ميان دشمنان کسب مي کردند و به فرماندهان نظامي سپاه اسلام مي رساندند. براي مثال عباس بن عبدالمطلب عموي پيامبر (ص) که قبل از فتح خيبر مسلمان شد و اسلامش را کتمان مي کرد، بين مشرکان مي رفت و خبر مي آورد.

12- امور غنائم و اسرا در تمام جنگ ها پيامبر(ص) مکان هايي مشخص مي کردند که مخصوص نگهداري غنائم جنگي و اسراي دشمن بود و افرادي را جهت اداره اين مکان ها منصوب مي کردند. عبدالله بن کعب بن عمرو بن عوف و اباسفيان بن حرب و بديل بن ورقا مسؤول حفاظت از غنائم بودند که اعم از اسرا و اموال بود. معيقب بن فاطمه آمار غنائم را ثبت مي کرد . دو نفر به نام سعد مسؤول فروش غنائم بودند. (23)

13- تبليغات جنگ در جنگ ها پيامبر(ص) عده اي را مسئول تبليغات قرار مي داد که به دو قسم بودند. دسته اول ماموريت داشتند تا با شعار ها و اشعار حماسي خود به مسلمين بشارت پيروزي مي دادند. براي مثال گاهي رسول خدا (ص) قافله و گروهي را مسؤول مي کرد تا شعارهايي مانند «لا اله الا الله، وحده لا شريک له، له الملک و له الحمد و هو علي کل شي ء قدير» را به صورت دسته جمعي بين سپاه اسلام بخوانند تا بر خستگي هاي جنگ غالب شوند. اين کار در روحيه دوست و دشمن تاثيرات عميق داشت . دسته دوم عده اي بودند که به عنوان مخذل منصوب بودند. يعني کساني که روحيه دشمن را با تبليغات و سياست خاصي تخريب مي کردند و آنها را مهياي شکست نظامي مي نمودند و به اصطلاح جنگ رواني راه مي انداختند . از همين رو بود که رسول خدا (ص) فرمودند: «الحرب خدعه؛ جنگ فريب است» .

14- آموزش فنون نظامي از مجموعه مباحث گذشته مشخص است که حکومت اسلامي در مدينه داراي دستگاه نظامي جامع و منسجمي بوده است؛ يعني داشتن ارتش، سازماندهي آن، نصب فرمانده، دادن ماموريتهاي ويژه، اطلاعات عمليات، تهيه سلاح، نگهداري سلاح (زرادخانه)، تامين و گزينش نيرو، علمدار، فرمانده ارشد و نظام وظيفه، و علاوه بر آن همه مردم موظف به جنگ و جهاد بودند.

اگر همه مردم سرباز و مجاهد بودند، ولي حين جنگ نظمي متين و سازماني دقيق مي گرفتند. پيامبر در منابر و مواقع مختلف، مردم را به برخورداري از قوه و نيرو و تيراندازي تشويق مي نمود . پيامبر(ص) به دليل اينکه حکومت مستقل اسلامي در مدينه تشکيل داده بود، دشمنان زيادي داشت و براي دفاع از اين نظام نوپا نمي توانست غافل از يک سپاه منظم باشد، هر چند امدادهاي غيبي همواره او را نصرت مي کرد، ولي امدادات غيبي و نصرت هاي الهي هيچ گاه مانع از نظم نظامي در نظام اسلامي نيست. 8- دستگاه امنيتي و حسبه قبلا در باره تشکيلات نظامي و امور امنيتي و نظامي و جنگي بحث داشته ايم و اکنون به ابعاد غير نظامي و عمدتا سياسي مسائل امنيتي در نظام اداري مدينه مي پردازيم . اصولا خبرچيني و کارهاي اطلاعاتي، بازتاب مثبتي در افکار عمومي مردم ندارد، ولي به علت لزوم و ضرورت اجتناب ناپذير آن در حکومت، رسول خدا (ص) به آن اهتمام مي ورزيد و به شکل يک عمل منظم و مؤثر به آن نگاه مي کرد و افرادي را در اين جهت استخدام و منصوب مي نمود .

افرادي که داراي خصوصيات اطلاعاتي بودند، به امر رسول خدا به اين کار منصوب و مشغول شدند و افراد اخلالگر را شناسايي مي کردند و مسلمانان را از آنها باز مي داشتند. عباس بن عبدالمطلب قبل از فتح خيبر اسلام آورده بود، اما اسلامش را پنهان مي کرد . وي اخبار مشرکان را براي رسول خدا مي آورد .

او مي خواست از مکه به مدينه هجرت کند که پيامبر خدا فرمود: در مکه بماني بهتر است. امور حسبيه را هم مي توان جزء امور امنيتي ساختار قدرت در مدينه محسوب کرد، بدين ترتيب که پيامبر(ص) به افرادي ماموريت داده بودن که از بازار مراقبت و حفاظت نمايند و به آن نظم بخشند. 9 - دستگاه آموزشي و تعليمي الف. آموزش معارف ديني پيامبر اعظم (ص) تعليم و تعلم مسائل مذهبي و ترويج دين مبين اسلام را وظيفه اي عمومي اعلام کرد و همه افراد با سواد را به اين کار موظف ساخت.

ايشان براي آموزش قرآن از بعضي اصحاب در شهر مدينه کمک مي گرفت. در سيره ابن هشام آمده است که تعليم قرآن در اوقات معين، در خانه يکي از مسلمانان انجام مي شد و تعدادي براي اين کار گرد هم مي آمدند. حتي پيامبر (ص) خانه مخصوصي را براي تعليم قرآن آماده کرده بود. همچنين پيامبر(ص) افرادي را براي تعليم قرآن و آموزش دين به نواحي و مناطق مختلف گسيل مي داشتند اعزام معلمان به سوي قبايل، به دو صورت انجام مي گرفته است، در بعضي حالات بنا به درخواست نمايندگان قبايل و در ديگر احوال با پيش دستي شخص پيامبر(ص) بوده است. 

گاهي مواقع يک نفر از نو مسلمان هاي يک منطقه که ممتاز بود جهت تبليغ و ترويج دين اسلام مامور مي شد؛ مانند عبدالله بن سلام که از احبار يهودي بني قينقاع بود و مسلمان شد و مردمش را به اسلام دعوت کرد. همچنين بلال که مؤذن رسمي بود کاري تبليغي انجام مي داد . اذان باعث شد اسلام از يهود و نصارا متمايز شود چون آنها از بوق و ناقوس استفاده مي کردند. .(24) ب.آموزش همگاني پس از تشکيل حکومت در مدينه، پيامبر اعظم(ص) آموزش همگاني را در اولويت امور قرار داده بود و نه تنها نسبت به آموزش معارف دين توجه ويژه داشت، بلکه به آموزش خواندن و نوشتن به صحابه امي در مدينه عنايتي خاص داشت.

پيامبر (ص) شرط آزادي هر يک از اسيران بدر را، که خواندن و نوشتن مي دانستند، تعليم ده تن از صحابه و فرزندان آنان قرار داد. وي به زيد بن ثابت دستور داد سرپرستي امور ترجمه و پاسخ نامه ها را به عهده بگيرد و در اين راستا زبان سرياني و عبري را بياموزد. پيامبر (ص) راجع به تعليم حرفه و فن نيز، که در احتکار يهوديان بود، اهتمام مي ورزيد. در جاي جاي سنت شريف، پدران و مادران را به آموزش نوشتن، شنا و تيراندازي فرزندان تشويق کرده است. .(25) نتيجه آنکه پيامبر داراي سياست آموزشي ويژه بوده و به آموزش همگاني اهتمام خاص داشته است.

نتيجه گيري:

حکومت اسلامي مبتني بر مشروعيت سلطه حاکم از ناحيه حق تعالي است و پيامبر (ص) بعنوان قائد و حاکم از روز آغازين به قصد بناي اجتماع سياسي و دولت، چهارچوب کلي مسؤوليت خود را بعنوان رهبر و حاکم امت و دولت و بر اساس نبوت و رسالتي که داشت پي ريزي کرد. نتيجه اين شد که آن حضرت پس از هجرت به مدينه، بلافاصله تشکيل دولت داده و خود شخصا به رتق و فتق امور پرداختند. تشکيل دستگاه هاي متعدد حکومتي از سوي پيامبر (ص) نشان دهنده اين است که اسلام علاوه بر حکومت، سازمان هم دارد و اين سازمان به حکم تاسي بر پيامبر قابل اقتباس است و نوع اقتباس هم بدين گونه است که معيارها و ارزش هاي برگرفته شده از اين دستگاه ها و سازمان ها قابل پي گيري در هر حکومت اسلامي در هر عصر است. مهم ترين دستاورد سازمان و دولت اسلامي پيامبر(ص) ارائه اين اصل مي باشد که تشکيل حکومت اسلامي و حفظ آن در صورت وجود شرايط و رفع موانع، از اهم واجبات الهي، بلکه مقدم ترين فريضه ديني است و اين خود خط بطلاني است بر انديشه جدايي دين از سياست که در طول تاريخ وجود داشته است؛ و ما امروز مفتخريم که پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و تاسيس جمهوري اسلامي بر مبناي ولايت فقيه، طرح فرضي حکومت در اسلام را از مرحله انديشه به عرصه عمل درآورده و توانسته است به اين وسيله اهداف بلند مدت پيامبر اعظم(ص) براي امت خود را به ثمر برساند. البته اين نکته قابل توجه است که بر انقلاب اسلامي ما فرض است که با بهره گيري از معيارها و ارزش هاي ساختار قدرت و نظام اداري مدينه در زمان پيامبر(ص) که قسمتي از آن در اين مقاله بحث شد، در مسير رسيدن به حکومت صالحه اسلامي گام بردارد.

منابع و مؤاخذ:

1- الموسوي الخميني قدس سره ، روح الله ، ولايت فقيه ، تهران، انتشارات موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، چاپ پنجم، 1376، صفحه18

2- سازمان تحقيقات ومطالعات بسيج و پژوهشکده تحقيقات اسلامي ، ‌درسهايي از سيره محمد پيامبر اعظم(ص) ، انتشارات سازمان تحقيقات ومطالعات بسيج ، تهران ، ‌چاپ اول ، ‌بهار 1385، صفحه 34

3- حسن ابراهيم حسن ، تاريخ سياسي اسلام ، ترجمه ابوالقاسم پاينده ، جلد6 ، صفحات 100 و101

 

4- سعيدي ، پرويز ، مقاله «سازمان اداري و مالي در زمان رسول خدا(ص) » ، پايگاه پيامبر اعظم(ص) ، سازمان ملي جوانان

5- قوامي ، سيد صمصام الدين ، مقاله « ساختار حکومت پيامبر (ص) » ، فصلنامه حکومت اسلامي ، شماره 23

6- دلشاد تهراني ، مصطفي ، سيره نبوي(منطق عملي) دفتر سوم: سيره مديريتي ، انتشارات دريا ، پاييز1383 ، صفحه 231

7- کتاني، عبدالحي ، التراتيب الاداريه (نظام الحکومه النبويه) ، دارالکتاب العربي ، بيروت ، جلد اول ، صفحات 245-240

8- دلشاد تهراني ، مصطفي ، سيره نبوي(منطق عملي) دفتر دوم: سيره اجتماعي ، انتشارات دريا ، پاييز1383 ، صفحات 425-427

9- دلشاد تهراني ، مصطفي ، سيره نبوي(منطق عملي) دفتر سوم: سيره مديريتي ، انتشارات دريا ، پاييز1383 ، صفحه 329 10

- کتاني، عبدالحي ، التراتيب الاداريه (نظام الحکومه النبويه) ، دارالکتاب العربي ، بيروت ، جلد اول ، صفحات 256-260

11- ابو محمد عبدالملک بن هشام ، سيره رسول الله ، ترجمه و تصحيح اصغر مهدوي ، انتشارات بنياد فرهنگ ايران ، جلد چهارم

12- احمد بن علي القلشندي ، صبحي الاعشي في صناعه الانشاء ، شرح محمد حسين شمس الدين ، دارالکتب بيروت ، چاپ اول 1407ق

13- ابو محمد عبدالملک بن هشام ، سيره رسول الله ، ترجمه و تصحيح اصغر مهدوي ، انتشارات بنياد فرهنگ ايران ، جلد چهارم ، صفحه 271

14- جعفر هادي ، الشئون الاقتصاديه في نصوص الکتاب و السنه ، کتابخانه امام اميرالمومنين علي(ع) اصفهان ، صفحه 502

15- شيخ محمد حسن نجفي ، جواهر الکلام ، جلد 16 ، صفحه 116

16- ابو محمد عبدالملک بن هشام ، سيره رسول الله ، ترجمه و تصحيح اصغر مهدوي ، انتشارات بنياد فرهنگ ايران ، جلد چهارم ، صفحه 279

17- محمد بن علي بن طولون الدمشقي ، اعلام السائلين عن کتب سيد المرسلين ، موسسه الرساله بيروت ،‌چاپ دوم 1407ق ، صفحات 22-19

18- صابري همداني، احمد ، محمد(ص) و زمامداران(پيرامون نامه هاي پيامبر اسلام به زمامداران) ، انتشارات شاکر ، چاپ چهارم ، قم 1379

19- کتاني، عبدالحي ، التراتيب الاداريه (نظام الحکومه النبويه) ، دارالکتاب العربي ، بيروت ، جلد اول ، صفحات 316-314

20- آيتي ، محمد ابراهيم ، تاريخ پيامبر اسلام ، تجديد نظر و اضافات از ابوالقاسم گرجي ، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ اول 1359 ، صفحات 226-221

21- کتاني، عبدالحي ، التراتيب الاداريه (نظام الحکومه النبويه) ، دارالکتاب العربي ، بيروت ، جلد اول ، صفحه 317 22

- کتاني، عبدالحي ، التراتيب الاداريه (نظام الحکومه النبويه) ، دارالکتاب العربي ، بيروت ، جلد اول

 

23- کتاني، عبدالحي ، التراتيب الاداريه (نظام الحکومه النبويه) ، دارالکتاب العربي ، بيروت ، جلد اول ، صفحه 325

24- کتاني، عبدالحي ، التراتيب الاداريه (نظام الحکومه النبويه) ، دارالکتاب العربي ، بيروت ، جلد اول ، صفحات 42-44 25

- ابو محمد عبدالملک بن هشام ، سيره رسول الله ، ترجمه و تصحيح اصغر مهدوي ، انتشارات بنياد فرهنگ ايران ، جلد چهارم ، صفحه 253 

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

حاکمیت قانون و ضوابط
قرآن : وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ (سوره نور، آیه 2) ترجمه: اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد در [كار] دين خدا نسبت به آنها (مجرمان) دلسوزى نكنيد. حدیث: انما هم اهل الدنیا مقبلون علیها، و مهطعون الیها و قد عرفوا العدل و راوه، و سمعوه و وعده، و علموا ان الناس عندنا فی الحق فهربوا الی الاثره فبعدا لهم و سحقا. (نهج البلاغه، نامه به سهل بن حنیف استاندار مدینه) ترجمه: آنان دنیا پرستانی هستند که به آن روی آوردند و شتابان در پی آن روانند. عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به خاطر سپردند و دانستند که همه مردم نزد م...

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید