دموكراسي چيست؟ بخش دوم

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 14:20
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3122 بار

مؤلف: عبد الحسين خسرو پناه

 دين از سياست جدا نيست. مشاركت سياسي يك وظيفه ديني است. اسلام بنيادگرا مي‎خواهد كه در يك كشور اسلامي، رهبران سياسي، مسلمانان عامل باشند، شريعت قانون اصلي و بنيادي باشد و عملا در تنظيم سياست حكومتي و يا حداقل در تجديد اصلاح آن رأي قطعي داشته باشند.

البته هانتينگتون در ادامه تصريح مي‎كند كه اسلام، مشتمل بر اصولي است كه مي‎تواند با دموكراسي سازگار نباشد. بر اين اساس، هيچ كشور اسلامي در طول تاريخ به نظام سياسي كاملاً دموكراتيك دست نيافته است. مگر مصطفي كمال آتاتورك كه آشكارا آموزه‎هاي اسلامي دربارة سياست را به حاشيه راند.

بنابراين، از نظر هانتينگتون تنها جامعه‎اي دموكراسي است كه از ماهيت ديني خود منفك گردد و آموزه‎هاي اجتماعي دين را حذف نمايد و سكولار بينديشد در حالي كه تلازمي ميان حكومت دموكراتيك و سكولاريزم وجود ندارد. برخي ديگر بر اين باورند كه هيچ عدم امكان اساسي براي آشتي دادن پديده‎هاي سنتي و پديده‎هاي نو در بطن اسلام وجود ندارد.

نظر اسلام در خصوص دموكراسي چيست؟ و امام در اين خصوص چه ديدگاهي داشتند؟

حضرت امام خميني (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، اگرچه در برخي موارد تعبير دموكراسي اسلامي را به كار برده‎اند ولي در رفراندوم 12 فروردين ماه 1358 به صراحت فرمودند: «من فقط به جمهوري اسلامي رأي مي‎دهم نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد»

اين سخن امام در مقابل ملي مذهبيهايي بود كه با افزودن كلمه دموكراتيك تصريح و تأكيد داشتند و امام با توجه به اشتراك لفظي اين واژه و معاني گوناگون آن با چنين رويكردي مخالفت كردند.

نظر شهيد مطهري و علامه طباطبايي (ره) در خصوص اسلام و دموكراسي چه بود؟

علامه طباطبايي، به رغم پذيرش مشتركاتي ميان اسلام و دموكراسي و احكام ثابت و متغير در اين دو عنصر به فاصله فراوان اين دو مقوله نيز تصريح داشته به ويژه اينكه منشاء قانون در جوامع دموكراسي، خواست اكثريت در برابر خواست اقليت و در جوامع اسلامي قوانين الهي است كه مطابق صلاح واقعي اسلام و مسلمين و حق است.

استاد شهيد مطهري، دموكراسي را بر دو نوع دموكراسي غربي و دموكراسي اسلامي منشعب نموده و بر اين باور است كه دموكراسي‎هاي غربي امروز، در تمايلات و خواستهاي طبيعي انسان ريشه دارد نه در فطرت انسانها زيرا، مبناي وضع قوانين، خواست اكثريت است و به همين دليل، همجنس بازي به حكم همين مبنا، قانوني مي‎شود.

ولي دموكراسي اسلامي بر اساس آزادي انسان است، امّا آزادي انسان در آزادي شهوت خلاصه نمي‎شود در اسلام دموكراسي وجود دارد ولي به اين معنا كه اسلام مي‎خواهد آزادي واقعي ـ دربند كردن حيوانيت و رها ساختن انسانيت ـ را به انسان بدهد.

اسلام فكر حكومت اشراف و آريستوكراسي را از ميان مي‎برد و انديشه ديگري از حكومت دموكراسي و حكومت عامه را به وجود مي‎آورد. پس از نظر مطهري، مردمسالاري ديني ـ به اين معنا كه محتوا اسلامي باشد ـ پذيرفتني است.

با توجه به مطالب فوق روشن مي‎شود كه نزد متفكران اسلامي، اگر دموكراسي به اين معنا تلقي شود كه خواست اكثريت مردم منشاء قوانين گردد و يا احكام و قوانين اجتماعي دايرمدار رضايت مردم باشد، با اسلام منافات دارد ولي اگر مشروعيت قوانين را خداوند حكيم و دانا بدانيم امّا قوانيني كه با حكومت ديكتاتوري و استبداد مخالف و بر حقوق مردم پافشاري مي‎كند و حاكم را نسبت به ساير مردم برابر و يكسان معرفي مي‎كند و به عدالت و برابري و نفي هرگونه امتياز و رانت‎خواري تأكيد مي‎ورزد، در آن صورت با دموكراسي به معناي نفي استبداد و توجه به حقوق مردم و اصل آزادي و عدالت و برابري در چارچوب قاونين اسلام سازگار است.

برخي از نويسندگان معاصر با ارايه تفسير خاصي از دموكراسي و ابتناي آن بر اصول و مباني مانند جايزالخطا دانستن انسان، اصل انتخابگري او، ناروشن بودن حقيقت و پخش آن در ميان كل بشريت و اصل آزادي انديشه و بيان به ناسازگاري اسلام و دموكراسي فتوا داده‎اند. اين نويسنده كه دموكراسي را بر اصل پلوراليسم معرفتي استوار ساخته است.

راههاي كشف حقيقت را به روي انسانها بسته و هرگونه ابزار تميز دهنده حق و باطل را منتفي ساخته است. بر اين اساس، آزادي انديشه و بيان را مطرح مي‎سازد تا انسان نسبي‎گرا و شكاك را در ميان تكثرهاي معرفتي به انتخاب بكشاند. به همين دليل، ادياني كه خود را مظهر حق و حقيقت مي‎دانند و راه رسيدن به حقيقت را هموار مي‎سازند با حكومتهاي دموكراتيك همراهي ندارند.

پاسخ اين مطلب اين است كه البته اين تفسير از دموكراسي نه تنها با اسلام بلكه با هيچ دين و مكتب فلسفي و اجتماعي رئتليستي سازگاري ندارد و تنها با مكاتب فلسفي و اجتماعي رئتليستي سازگاري ندارد و تنها با مكاتب نسبي‎گرا و كثرت‎گرايي معرفتي همراهي مي‎كند.

ولي توجيه اين مطلب بر خوانندگان لازم است كه دموكراسي همچنان كه گذشت ـ از تفاسير گوناگوني برخوردار است. و نبايد گمان كرد كه تنها مدل دموكراسي، مدلي است كه سوسياليستها و ليبراليستها و فاشيستها از آن دم مي‎زنند و تنها مصداق حقيقي دموكراسي را در نظام سياسي خود مي‎دانند.

هر مدلي از دموكراسي، مبتني بر پيش فرضهاي خاص معرفت‎شناسي، هستي‎شناسي و انسان‎شناسي است. به همين دليل، دموكراسي را به يك ايدئولوژي سياسي بدل مي‎سازد. به ويژه در اين دوران دموكراسي از يك معناي ارزشي برخوردار است هر نظامي تلاش مي‎كند تا نظام سياسي خود را دموكراسي جلوه دهد، البته در ملتهاي گوناگون دموكراسي عناصر مشتركي وجود دارد. كه عبارت است از حاكميت قانون، سيستم نمايندگي، مشاركت شهروندان در تصميم‎گيري و درجه‎اي از برابري و آزادي در ميان شهروندان.

و پلوراليسم معرفت‎شناختي و جايزالخطا دانستن انسان، ناروشن بودن حقيقت و اعتماد به نسبي بودن حقيقت و معرفت به هيچ وجه از اصول مشترك تمام مدلهاي دموكراسي نيست، كه نويسنده گمان كرده است.

دموكراسي اعم از اينكه روشي براي توزيع قدرت سياسي و تصميم‎گيري و مشاركت مردم در امر حك تلقي شود و يا شيوة زندگي در نظر گرفته شود به هيچ وجه با مباني و اصول ذكر شده در مقاله مذكور همخواني ندارد دموكراسي كلاسيك در قرن هجدهم بر اين باور بود كه خير عمومي براي هر فرد معمولي نيز قابل تشخيص است و اراده عمومي يا توافق اكثريت افراد جامعه با خير و رفاه و خرسندي عمومي مترادف است.

در دنياي معاصر نيز چهار رويكرد اصلي نسبت به دموكراسي وجود دارد. رويكرد نخبه‎گرايي، تكثرگرايي، شركتي، و مشاركتي، كه تنها دموكراسي تكثرگرايي بر معناي پلوراليسم معرفتي و نسبيت حقيقي استوار است. بر اين اساس، سيستم سياسي مركب از گروهها و انجمنها و احزاب گوناگون با علايق مختلف را روشي جهت پرهيز از تمكرز قدرت و تشكيل حكومت توتاليتر مي‎داند ولي مدل دموكراسي نخبه‎گرايي كه مردم را در تعيين گروه نخبة حاكم توانا مي‎داند و نيز دموكراسي شركتي كه سهم دولت و حكومت را در دموكراسي مورد توجه قرار مي‎دهد يا دموكراسي مشاركتي كه تلاش مي‎كند دموكراسي نمايندگي بر دموكراسي مستقيم شباهت بيشتر پيدا كند، اصلاً بر مبناي پلوراليسم معرفتي استوار نيست.

تا اينجاي بحث روشن شد كه الزاماً دموكراسي بر مبناي فلسفي همچون پلوراليسم معرفتي و نسبيت حقيقي استوار نيست كه در اين صورت، دموكراسي نيز اسير نسبي‎گرايي مي‎شود و در نهايت در بوته ترديد قرار مي‎گيرد.

و الزامي براي حاكمان فراهم نمي‎سازد همچنان كه دموكراسي‎هاي قرن بيستم بر فاشيسم، نازيسم و كمونيسم منتهي گرديد نكته قابل توجه ديگر اينكه مي‎توان به دموكراسي به مثابه روشي براي مشاكرت سياسي مردم و دخالت آنها در توزيع قدرت سياسي و تصميم‎گيري از طريق انتخاب نمايندگان نگريست و آن را با اصول و ضوابط شريعت قانونمند ساخت. همان گونه كه ليبراليسم‎ها، دموكراسي را به معناي ارادة نامحدود اكثريت و بدون هيچ قيد و ضابطه‎اي نمي‎پذيرد. اسلام نيز با توجه به مصالح واقعي انسان، او را نسبت به پاره‎اي از تكاليف الهي، مكلف مي‎سازد. گرچه انسانها در نظام اجتماعي اسلام، نسبت به يكديگر صاحب حق‎اند.

اگر كسي يا كساني دموكراسي را روشي جهت مشروعيت بخشيدن حكومت تلقي كنند دچار چه اشكالاتي خواهند شد؟

در مباحث هفته گذشته روشن شد كه دموكراسي در مقبوليت اجتماعي كارساز است و طبق ضوابط اسلامي نيز پذيرفتني است ولي در مشروعيت فلسفي نمي‎تواند نقشي داشته باشد زيرا مشروعيت حكومت و حاكم بايد الهي و ديني باشد. حال اگر كساني دموكراسي را روشي جهت مشروعيت بخشيدن حكومت تلقي كنند، گرفتار اشكالات ذيل خواهند شد:

1. حصول اتفاق نظر تمامي مردم در امور حكومتي تقريباً محال وقوعي دارد و امكان ندارد همه مردم، در اين امور به توافق دست يابند. پس بايد به اكثريت يعني نصف به علاوه يك اكتفا كرد. حال اين سؤال پيش مي‎آيد كه با چه دليل عقلي، اقليت بايد از اكثريت تبعيت كنند؟ اگر خواسته مردم در وضع قوانين مشروعيت فلسفي دارد و خواست اقليت مطابق خواست اكثريت نباشد، تبعيت اقليت از اكثريت چه توجيه فلسفي دارد؟ در حالي كه طرفداران دموكراسي معمولاً‌در پاسخ به اين اشكال، ضرورت و ناچاري را مطرح مي‎سازند. در نظام سياسي اسلام كه مشروعيت حاكم و حكومت از خداوند متعال نشأت مي‎گيرد از اين اشكال مصون است.  

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

مصرف گرایی بلای جامعه برانداز
قرآن : وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ  (سوره سجده، آیه 21)ترجمه: به آنان از عذاب نزدیک (عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) مى چشانیم، شاید باز گردند.توضیح : مصرف گرایی بدون تولید مناسب سبب می شود تا قیمت ها در جامعه افزایش پیدا کند و گرانی (که در احادیث به عنوان یکی از عذابهای دنیوی عنوان شده) در جامعه شایع شود.حدیث: وَ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادٌ مَلاعِينُ مَنَاكِيرُ لا يَعِيشُونَ وَ لا يَعِيشُ النَّاسُ فِي أكْنَافِهِمْ وَ هُمْ فِي عِبَادِهِ بِمَنْزِلَة الْجَرَادِ لا يَقَعُونَ عَلَي شَيْ‏ءٍ إلاّ أتَوْا عَلَيْهِ. (اصول کافی،...

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید