حيات سياسي شيعه در عصر غيبت

  • شنبه, 20 مهر 1392 14:13
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3493 بار

مؤلف: محسن مهاجرنیا

امامت در اعتقاد شيعه جوهره سياست است و از اين رو است كه هويت سياسي مدينه فاضله شيعي با حضور امام عليه السلام شناخته مي شود تا آن جا كه شيعه را مذهب اماميه لقب داده اند. غيبت امام در عينيت جامعه، حيات سياسي شيعه را در فرآيند پرپيچ و خمي از زيست منتظرانه قرار داده است.

در تاريخِ افزون بر هزار ساله غيبت، اقليت شيعه تحت فشار و سروريِ اكثريت سني و سلطه حاكمان جور قرار داشته است. پاسداري از مرزهاي اعتقادي و هويت مكتبي در اين دوران فراز و فرودهاي رفتاري و عقيدتي زيادي داشته است.

سؤال اساسي اين است كه آيا در دوران طولاني غيبت، شيعه به حال خود رها شده است و يا با دستورالعمل ويژه و ارائه الگوي رفتاري، تكليف آنها مشخص شده است. ادعاي تحقيق حاضر آن است كه در هر دوره اي گفتمان ويژه اي كه ملهم از آموزه هاي امامان عليهم السلام است به كنش منتظرانه شيعه غنا بخشيده است. در اين ميان گفتمان هاي ذيل از اهميت ويژه برخوردار هستند و اين تحقيق بر محور آنها استوار است:

ـ گفتمان انتظار؛

ـ گفتمان تقيه؛

ـ گفتمان تعامل؛

ـ گفتمان ولايت فقيه؛

علاوه بر اين موارد، گفتمان هاي ديگري مانند «گفتمان مبارزه»، «گفتمان برائت»، «گفت وگوي جدلي» در دوران غيبت مطرح بوده است اما در هر زمان و دوره اي متناسب با شرايط سياسي ـ اجتماعي يكي از آنها پارادايم (الگو) غالب شيعه بوده است با اين توضيح كه در همه دوره ها انتظار بستر هويت ساز و سامان بخش گفتمان هاي ديگر بوده است و رويكرد غايي همه آنها حفظ مكتب علوي و مذهب شيعه است و بدين لحاظ در برخي از اهداف و انگيزه ها و ويژگي ها داراي اشتراكات و هم پوشي هايي هستند.

گفتمان انتظار

آرمان ظهور منجي براي نجات بشريت در همه اديان و مذاهب براي انسان ها نوعي اميدواري به آينده ايجاد كرده است. در اسلام كه دين خاتم است اين انتظار روشن تر و در شيعه از شفافيت بيشتري برخوردار است، زيرا بسياري از ويژگي هاي آن مصلح و منتظران او از قبل توسط پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و امامان عليهم السلام مشخص شده است.

حضور غيرمستقيم امام زمان(عج) در دوران غيبت صغري، جامعه شيعي را از فيض خود به واسطه چهار نماينده بهره مند ساخته بود و در زماني كه امر الهي به غيبت او تعلق مي گيرد خود دلايل غيبت و شرايط سياسي و فرهنگي لازم براي ظهور را بيان مي كند؛ بدين سان فراروي شيعه گفتماني شكل مي گيرد كه در آن همواره منتظر ظهور امام عليه السلام هستند به طوري كه بي توجهي و عدم معرفت امام عصر عليه السلام مرز بين اسلام و جاهليت معرفي شده است(1) در روايات، انتظار برترين اعمال(2) و منتظر به عنوان مجاهد(3) و شهيد(4) و پولادين تن(5) و قوي الايمان واليقين و برترين انسان ها در همه زمان ها وصف شده است.

در دعاي عهد، منتظر واقعي انسان خود ساخته اي است كه شمشير از نيام كشيده و نيزه در دست آماده همراهي با امام عصر(عج) معرفي شده است. او در همه لحظات بر گردن خود عهد و بيعت با حضرت را احساس مي كند و خود را در زمره ياران و هواخواهان و مدافعان او مي داند. چنين انساني معتقد است حيات بشريت و آباداني بلاد و رفع همه نابساماني ها و فساد و خرابي ها و احقاق حقوق انسان ها و ياري همه ستمديدگان و اجراي اوامر الهي و سنت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم تنها در سايه حكومت جهاني حضرت عليه السلام امكان پذير است.(6)

بنابراين انتظار باورداشت بارور به عمل است كه زيست منتظرانه دوران غيبت را پوشش داده است. به طوري كه ادبيات سياسي و انقلابي شيعه در اين دوران از مقوله انتظار تفكيك ناپذير شده است. در برهه هايي از تاريخ، انتظار معطوف به ظهور به قدري جدي بوده است كه شيعه واقعي براي فرج امام خود لحظه شماري مي كرده است و امكانات ياري به حضرت عليه السلام را فراهم مي ديده اند.

در خانه هر شيعه منتظر شمشير مخصوص و مركب جنگي وجود داشته است و فقها در احكام فقهي خود در مصرف خمس و زكات دستور مي داده اند سهم امام عليه السلام كنار گذاشته شود و يا در زير خاك دفن شود تا به دست حضرت برسد. چنين باوري در فرآيند زندگي منتظرانه شيعه را همواره در نوعي آمادگي انقلابي قرار داده است.

در ادبيات انقلابي، انتظار چهار عنصر اساسي وجود دارد:

1 - حقيقت فراموش شده؛

2 - واقعيت مسلط؛

3 - نجات بخش موعود؛

4 - شيعه انقلابي و فداكار و منتظر؛

شيعه انقلابي و فداكار و منتظر كسي است كه با خودآگاهي و معرفت به حقيقتِ منجي، به واقعيت باطل موجود اعتراض دارد و آن را نفي مي كند. گاهي با سلاح مبارزه، دوره اي با تاكتيك تقيه و زماني با تعامل و مصلحت زمينه را براي ظهور مهدي موعود(عج) فراهم مي كند تا مصلح واقعي، جهان را پر از قسط و عدل نمايد.

بنابراين، انتظار حلقه ارتباط بين سه دوره نبوت، امامت و غيبت است و انسان منتظر، به گسستِ تاريخي اين سه دوره پايان مي دهد. از اين رو انتظار فلسفه مثبتي از تاريخ است كه با آينده نگري، شرايط تحول و پويايي، مسئوليت، تعهد و آمادگي روحي و فكري را فراروي منتظران قرار مي دهد.

در اين گفتمان، اصل غيبت عارضه اي است كه فلسفه امامت بدان گرفتار آمده است و از اصالت ذاتي برخوردار نيست و در نظر منتظر واقعي، همان علل و عواملي كه سبب غيبت شده رفع آن ها سبب ظهور خواهد شد. بنابراين جهت گيري عمومي شيعه به گونه اي است كه عوامل سلبي را رفع و علل ايجادي را به وجود آورد.

در روايات و مستندات گفتمان انتظار از سه عاملِ سياسي غيبت بيشتر از ساير عوامل ياد شده است:

1. عدم بلوغ سياسي مردم

در فلسفه غيبت به اين عامل توجه شده است و يكي از شرايط ظهور را به رشد و بلوغ و آمادگي مردم احاله داده است، در روايت آمده است كه:

«ان هذا الامر لايأتيكم الاّ بعد اياس لا واللّه حتّي تميّزوا لا واللّه حتي تمحصّوا و ...؛(7)

اين امر ـ ظهور امام عصر(عج) جز پس از دوران نااميدي به شما نخواهد رسيد، نه به خدا تا اين كه شما به رشد و بلوغ برسيد و از امتحان سربلند برآئيد و تا مرزبندي شقاوت و سعادت مشخص نشود حضرت ظهور نخواهند كرد.»

خود آن حضرت عليه السلام هم فرموده اند: «اگر شيعيان ما كه خداوند آنان را بر طاعت خويش موفق بدارد با قلوبي يكپارچه و رشد و آمادگي بر عهد خويش وفادار باشند به يمن لقاي ما نائل شده و از فيض حضور ما بهره مند خواهند شد».(8)

2. تعلل خواص

كوتاهي خواص در ياري ائمه يكي از دلايل اساسي محروميت جامعه اسلامي از فيض آنان بوده است. 25 سال سكوت اميرالمؤمنين عليه السلام ناشي از خيانت خواص و كوتاهي آنان در ياري حضرت بود و بازگشت حضرت عليه السلام به صحنه سياسي بعد از آن بود كه حضرت عليه السلام فرمود:  

«لو لا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر ...؛ اگر آمادگي(9) و حضور اجتماع مردم و حاضران در صحنه نبود و حجت بر من تمام نمي شد به غيبت خود در صحنه قدرت ادامه مي دادم.»

در ادبيات سياسي نقش خواص با اصطلاح «حضور در صحنه» و «عمل» انقلابي ياد شده است و كوتاهي آنها با عبارت «تعلل» و فرو رفتن در آمال و آرزوها و خواهش هاي نفساني، بيان گرديده است.

امام رضا عليه السلام در پاسخ به اين كه چرا آن چه درباره دشمنانتان گفته شده نوعا به وقوع پيوسته است اما آن چه نسبت به شما خاندان بيان گرديده واقع نشده است، حضرت مي فرمايند:

«ان الذي خرج في اعدائنا كان من الحق فكان كما قيل و انتم علّلتم بالاماني فخرج اليكم كما خرج؛(10) آن چه درباره دشمنان ما واقع شده همان هايي بود كه به درستي بيان شده است و به همان گونه نيز اتفاق افتاد لكن شما سرگرم آرزوها و خواسته هاي نارواي خود شديد پس شد آن چه كه شد.»

امام صادق عليه السلام با اشاره به كوتاهي بني اسرائيل و عذاب هاي وارده بر آن ها و خود آگاهي و حضور مجدد آن ها در صحنه سياسي و نجات شان به وسيله حضرت موسي عليه السلام درباره مصيبت دوران غيبت و به درازا كشيدن آن مي فرمايد:

«هكذا انتم لو فعلتم لفرّج اللّه عنا...؛(11) اين چنين است كه اگر شما هم همين كردار را داشته باشيد خداوند فرج ما را مي رساند ليكن اگر اين چنين نباشيد كار بدان جا مي رسد كه اكنون در آستانه رسيدن است.»

3. حاكميت جور

فشار سياسي دستگاه ظالمانه بني عباس بر امام حسن عسكري عليه السلام را همه مورخان نقل كرده اند و لقب عسكر به جهت آن بود كه حضرت تحت الحفظ در پادگان نظامي آنها زندگي مي كرد و مهدي موعود(عج) در سن پنج سالگي از پادگان به پشت پرده غيبت رفته است. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم در پيش گويي هاي خود از حضرت با تعبير «غلام = جوان» ياد كرده است و مي فرمايد:

«لابد للغلام من غَيبة فقيل له و لِمَ يا رسول اللّه قال يخاف القتل؛(12)

براي آن جوان چاره اي جز غيبت نيست. گفته شد چرا اي رسول خدا؟ فرمودند كه از قتل مي ترسد.»

وجود حكومت جور از يك طرف و كوتاهي خواص و ناآگاهي عوام از طرف ديگر سبب شده بود كه همه امامان شيعه مجبور به بيعت با حاكمان جائر شده بودند و گويا يكي از ويژگي هاي امام زمان(عج) آن است كه با هيچ طاغوتي عهد و بيعت نكرده است. او خود در يكي از توقيعاتش فرموده اند:

«انه لم يكن احد من آبائي الا وقعت في عنقه بيعة لطاغية زمانه انّي اخرج حين اخرج و لا بيعة لاِحدٍ من الطواغيت فيِ عُنقي؛(13) هيچ كس از پدران من نبوده، مگر اين كه از سوي حاكمان ستمكار زمانش برعهده او بيعتي بوده است. اما من در زماني كه از پشت پرده غيبت ظاهر مي شوم از هيچ طاغوتي بيعت بر گردنم نيست.»

در ادبيات سياسيِ انتظار، «غيبت» حاصل جمع جبري عوامل اساسي و سلبي است يعني:

وجود طاغوت + عدم بلوغ سياسي عوام + تعلل خواص ٍغيبت و در مقابل ظهور و حضور امام عصر عليه السلام حاصل جمع ارتفاع اين عوامل و ايجاد عوامل وجودي مي باشد كه در نمودار ذيل قابل ارائه است:

فرآيند انتظار

برداشت ها و تفاسير مختلف از روايت انتظار اختلافات و انحرافاتي را در اين گفتمان به وجود آورده است به طوري كه نحله هاي انحرافي و مدعي مهدويت و حجت محوري، برداشت هاي خاصي را ارائه كرده اند.

در مجموع، گفتمان انتظار به دو بخش انتظار سازنده، مثبت، انقلابي و اصلاحي و انتظار ويرانگر، مخرّب همراه با جمود و خمود تقسيم مي شود. در ديدگاه دوم انتظار عمدتا در حد اصلاح فردي با ابزار دعا براي تعجيل فرج و صدقه دادن براي سلامتي آقا و گريه شوق در فراق مهدي(عج) خلاصه مي شود و گاهي انحراف در اين بينش به حدي است كه با تفسير بعضي روايات، ترويج فساد و ظلم و ستم را مقدمه ظهور حضرت(عج) مي دانند.(14)

گفتمان تقيه

تقيه در نزد اهل زبان به معناي خويشتن داري و مراقبت و پرهيز كردن است و در اصطلاح فقيهان پنهان نمودن اعتقاد باطني و كتمان در برابر مخالفان به خاطر گريز از زيان هاي ديني و دنيوي است.(15) و در اصطلاح سياسي آن، حكم عالمانه و تاكتيك خردمندانه اي است كه براساس قاعده عقلي دوران انتخاب بين اهم و مهم انسان آگاه و هوشمند در عرصه رفتار اجتماعي موضوع اهم را انتخاب مي كند و از زيان هاي ناشي از حكم مهم جلوگيري مي كند.

فضاي مفهومي تقيه و مفاهيم هم سو نشان دهنده آن است كه تقيه در راستاي انجام وظيفه و مسئوليت الهي انسان مسلمان است تا موانع را از سر راه بردارد و اسرار را كتمان كند و با مدارا و مسامحه با دشمن از خسارت هاي جاني و مالي اجتناب كند و با جلب نظر آنها در شرايط مناسب حق را اظهار نمايد.

تبارشناسي ادبيات به كار رفته در تقيه گفتمان انقلابي و خردمندانه اي را سامان داده است كه با عنايت به جهت گيري هاي آن تقيه از مفاهيم بسيار انقلابي است كه با آن، استعدادها و نيروها و عقده ها و دغدغه هاي متراكم ذخيره مي شود و از اتلاف فرصت ها جلوگيري و تهديدها كنترل مي شود تا در شرايط متناسب انقلاب صورت بگيرد. اين گفتمان در لسان ديني و مستندات روايي با مفاهيم زيادي بيان شده است كه در ذيل بدان ها اشاره مي شود:

1 ـ تقيه

2 ـ جُنّة

3 ـ حصن حصين

4 ـ سدّ

5 ـ ردم

6 ـ حرز

7 ـ خباء

8 ـ حجاب

9 ـ مدارا

10 ـ كتمان اسرار

11 ـ عبادت سرّي

12 ـ مجامله

13 ـ جلب مودت

14 ـ نومه

15 ـ حفظ اللسان

16 ـ توريه

17 ـ عدم اذاعه

18 ـ مماسحه

19 ـ تُرس(16)

تأمل در هركدام از مفاهيم فوق و ادبيات به كار گرفته شده در لسان روايات، نشان مي دهد كه برخلاف تصور و تلقّي رايج، تقيه به هيچ وجه فرار از مسئوليت انقلابي نيست بلكه تاكتيكي معقول و قاعده اي خردمندانه براي عبور از شرايط اجبار و اضطرار تهديدآميز است.

اين قاعده عقلي در همه اديان الهي پذيرفته شده است و داستان تقيه مؤمن آل فرعون كه قرآن از آن با عبارت «يكتم ايمانه»(17) ياد مي كند، و با تقيه خود سبب نجات و پيروزي حضرت موسي عليه السلام بر بزرگ ترين طاغوت زمان شد.

در قرآن، پنهان كاري ها و تقيه ابراهيم بت شكن در شرايط حاكميت جهل و شرك و بت پرستي از روش هاي عقلاني تبليغ و دعوت و مبارزه و هدايت معرفي شده است. او در شرايط خاصي براي جلب نظر و سپس هدايت ستاره پرستان و ماه پرستان، خورشيدپرستان تعبير به «هذا ربي»(18) دارد و به محض بسترسازي مناسب براي تبيين حقايق الهي سدّ تقيه را درهم مي شكند و با اعلام نفرت و انزجار از همه بت پرستي ها مي فرمايد: «اني لا احب الآفلين»(19) و در شرايطي كه بت پرستان، در روز جشن بت ها به خارج شهر مي روند و از او دعوت كردند كه با آن ها همراه شود اظهار كسالت و بيماري مي كند و مي فرمايد: «اني سقيم»(20) و در حركتي انقلابي و بت شكنانه همه مظاهر شرك و بت پرستي را درهم مي شكند و در نمايشي سمبليك مقدمه جلسه محاكمه پرشور و آگاهي بخشي را فراهم مي آورد و گروه هايي از آنها را به سوي خود جلب مي كند.

داستان اعزام فرستادگان و مبلغان ديني از طرف حضرت مسيح در بين مردم انطاكيه از جمله مواردي است كه در قرآن كريم از زمره الگوهاي رفتاري انبياي گذشته ذكر شده است: دو نفر مبلغ از طرف حضرت عيسي عليه السلام براي هدايت و ارشاد مردم به انطاكيه مي روند، صراحت لهجه و مخالفت آنها با بت پرستي سبب شد تا حاكم شهر آنان را به زندان بيندازد، چون خبر به حضرت عليه السلام رسيد به يكي از مبلغان خود دستور داد براي نجات و هدايت مردم اقدام كند.

او با تاكتيك خردمندانه عقيده باطني خويش را مخفي كرد و توانست با هوشمندي، رضايت دستگاه سياسي را به خود جلب و در بين آنها نفوذ كند و در فرصت مناسب هم ياران خود را نجات دهد و هم زمينه ساز يك تحول فكري و فرهنگي در ميان مردم انطاكيه شود.

داستان تاكتيك پنهان كاري انبيا الگوي حركت و روش تعامل هوشمندانه اي است كه خداوند در مكه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم يادآوري مي كند تا در چالش و مواجهه با دشمن خشن خود يعني سران قريش از آن بهره گيرد.

زماني كه سوره كافرون مرزبندي هاي اعتقادي را بدون ملاحظه و مسامحه روشن كرد و در حوزه باورهاي اعتقادي كوچك ترين نرمش و مدارا را با كفار نشان نداد و مسير مبارزه مخفي و تاكتيك حفظ نيروهاي مجاهد را از نظر دور نداشت.

از اين رو تقيه كه در متن دين پيش بيني شده است به هيچ وجه تخصيص قاعده كلي سوره كافرون نيست. لذا در همان ايام مكه ضمن آن كه به تازه مسلمانان توصيه مي شود كه به جبهه كفر برنگردند حوزه تقيه را جدا كرد و فرمود: «الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان»(21) وقتي كفار افرادي از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم مانند «عمار ياسر» و «صهيب» و «بلال» را تنها مي يافتند و تحت آزار و شكنجه قرار مي دادند و آنها را مجبور مي كردند از دين محمد صلي الله عليه و آله وسلم اعلام انزجار كنند ـ با حفظ خطوط و مرزبندي اعتقادي و اطمينان قلبي به ايمان و عقيده آنها مجاز بودند تقيه كنند و براي حفظ جان خود خواسته دشمن را بر زبان جاري كنند. مفسران اين آيه نقل كرده اند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم بعد از آن كه تقيه عمار به او گزارش شد و خبر شهادت والدينش را در اثر مقاومت و عدم تقيه شنيد خطاب به او فرمود:

ما پدر و مادرت عجله كردند و به سوي بهشت شتافتند ولي تو هم كاري كردي كه در اسلام مجاز بود. اگر باز با چنين صحنه اي روبرو شدي هر چه مي خواهند بگو و جانت را حفظ كن و اين جريان لطمه اي به ايمان تو وارد نخواهد ساخت.(22)

بنابراين تقيه نه تنها منشأ عقلي دارد بلكه مستند به وحي الهي است و اقليت شيعه در قبال اكثريت مخالف خود از آن به عنوان سپر مبارزه استفاده مي كرده است اگرچه همه فرقه هاي اسلامي بدان معتقد هستند.(23) و اهل سنت گاهي از آن با عنوان «اعتزال»(24) ياد مي كنند. امام صادق عليه السلام باتمسك به سيره ابراهيم مي فرمايد:

«عليك بالتقيه فانّها سنة ابراهيم الخليل؛(25) بر تو است كه تقيه را فراموش نكني زيرا آن روش ابراهيم خليل است.» و حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام تقيه را بهترين اعمال مؤمنان معرفي كرده است، زيرا به كمك آن هم خود و هم برادران خويش را از چنگال فاجران رهايي مي بخشند.(26)

امام هشتم عليه السلام مي فرمايد: «كسي كه از گناهان پرهيز ندارد دين ندارد، هم چنين كسي كه از تقيه استفاده نكند ايمان ندارد. گرامي ترين شما در نزد خداوند داناترين شما به تقيه است» گفته شد: اي پسر رسول خدا تقيه تا چه زماني لازم است؟ فرمود: تا قيام قائم. هر آن كه پيش از خروج قائم ما تقيه را ترك كند از ما نيست.

تقيه در عصر غيبت براي شيعه در شرايط و مناطق مختلف وجود داشته است اما به طور خاص نمي توان مقطع تاريخي بين آغاز غيبت تا ظهور آل بويه در آغاز قرن پنجم را دوره تقيه دانست. در اين دوران (260 ـ 320 ه•• . ق) فشار سياسي دستگاه خلافت و به تبع آن سلطه برتري جويانه فكري اكثريت سني، عرصه فكري را بر علماي شيعه تنگ كرده بود و به ناچار براي حفظ هويت و حقانيت خويش چاره اي جز روي آوردن به تقيه نداشت، اما با ظهور حمدانيان و بويهيان شيعه توانست تا حدودي از سپرِ تقيّه خارج شده و حقانيت خود را در گستره مملكت اسلامي از شاخ آفريقا تا مناطق شامات و بحرين و عراق و ايران ابراز كند و در قسمت هايي، اكثريت را به خود اختصاص دهد.

اين وضعيت كم و بيش در مناطقي از ايران وجود داشت و با روي كار آمدن صفويان به اوج خود رسيد و گفتمان حكومت شيعي در اين مناطق به كلي جايگزين گفتمان تقيه شد.(27)

همان طوري كه گذشت تقيه صرفا براي حفظ وضع موجود نيست بلكه جهت گيري هاي غايي و انقلابي والايي را تعقيب مي كند كه به موارد ذيل مي توان اشاره كرد:

1. حفظ اسلام

شيعه در ميان فرقه هاي مختلف اسلامي خود را مذهب حقه مي داند و با اتخاذ گفتمان تقيه در دوران خفقان خلفاي جبار و فاسد عباسي نه تنها براي حفظ خود بلكه براي حفظ كيان اسلام اقدام مي كرده است و البته مرزهاي اين تقيه تا زماني بوده است كه موجب شر و فساد و يا تقويت كفر و بي ايماني و گسترش ظلم و جور و تزلزل در اصول و اركان اسلام نمودار گفتمان تقيه  نباشد و الا خروج از تقيه واجب بوده ولو بلغ ما بلغ.

2. حفظ هويت شيعه

فشار دستگاه خلافت همزمان با ولادت و غيبت، عليه شيعه به قدري شديد بود كه شيعيان حتي با يكديگر با زبان رمز و اشاره سخن مي گفتند و با تقيّه و پنهان كاري و اختفاي عقيده، با دستگاه جور نيز همكاري مي كردند؛ همان طوري كه در مورد نائب سوم امام عصر(عج) وارد شده است.

3. حفظ و ذخيره نيروها

در زماني كه صرف اعتقاد به مكتب اهل بيت عليهم السلام جرم تلقي مي شد و شناسايي وفاداران و عالمان اين مكتب موجب از بين رفتن آنها مي شد تقيه بزرگ ترين و عاقلانه ترين تاكتيك تعامل با دشمن محسوب مي شد.

4. پنهان كردن برنامه ها

اقليت صالح شيعي براي حفظ هويت خود و مقابله با فشارها و دشمني هاي مخالفان همواره از پويايي و تحرك بالايي برخوردار بود و براي وحدت داخلي نياز به طرح ها و برنامه هايي داشت كه لزوما مي بايست از چشم دشمن مخفي مي ماند و آشكار شدن آنها ممكن بود عواقب ناگواري را در پي داشته باشد؛ از اين رو تقيه سپر پولاديني بود كه از برنامه ها و طرح هاي شيعه در دوران خفقان حفاظت مي نمود.

گفتمان تعامل

در انديشه سياسي شيعه، حكومت خلفاي اموي و عباسي مصداق حكومت جور هستند و هرگونه همكاري و همراهي با آنها نامشروع است، شكسته شدن اقتدار خلفاي عباسي در آغاز قرن چهارم و ظهور جنبش هاي شيعي در مملكت اسلامي شيعه را از وضعيت تقيه خارج و در موقعيت جديدي قرار داد و تهديدهاي فزاينده سياسي تبديل به فرصت هاي طلايي براي آنها شد.

براي اولين بار به صورت آشكار در بغداد (مركز خلافت) منصب وزارت در بين خاندان هاي شيعي مانند خاندان كرخي و خاندان ابن فرات وارد شد. تهاجم(28) سهمگين آل بويه از مشرق و حمدانيان از مغرب خليفه را خوار و زبون كرده بود به گونه اي كه حاضر به هرگونه همكاري بود. آل بويه به رغم آن كه يك خليفه را عزل كردند و مي توانستند دستگاه سياسي خلافت را منقرض نمايند و خود بر كرسي خلافت تكيه زنند ولي با مصلحت سنجي بدان اقدام نكردند و با نصب جانشين براي خليفه با آن همكاري كردند. در اين دوران شرايط سياسي حاكم بر جامعه اسلامي بحث تعامل با سلطان جور را به صورت گسترده در فقه شيعه و در ديدگاه فقيهان به ميان آورد و گويا فقها درصدد حل اين مشكل برآمده اند.

شيخ طوسي (متوفاي 460) با خروج از قاعده حرمت تعامل با حكومت جور مي فرمايد:

«اما سلطان الجور فمتي علم الانسان او غلب علي ظنّه انه متي تولّي الامر من قِبَله امكنه التوصل الي اقامة الحدود والامر بالمعروف والنهي عن المنكر و قسم الاخماس والصدقات في اربابها ولا يكون في جميع ذلك مخلاًّ بواجب ولا فاعلاً لقبيح فانّه يستحب له ان يتعرّض لتولي الامر من قبلهم(29)؛

اما سلطان جائر، پس هرگاه براي انسان علم يا ظن غالب حاصل آيد كه با پذيرش ولايت از جانب وي اين امكان را مي يابد كه در اقامه حدود، امر به معروف و نهي از منكر و تقسيم خمس و صدقات بين صاحبان آنها و صِله به برادران مسلمان موفق مي شود و در اين روند مانعي به واجبات الهي وارد نشده و مرتكب فعل ناپسند و قبيحي نمي گردد، آن گاه پذيرش اين مسئوليت استحباب مي يابد.»

او در كتاب «النهايه» بر مردم شيعي لازم مي داند كه از چنين دست نشاندگاني حمايت كنند و تا زماني كه از مرز حق و تكليف خارج نشده اند آنان را تقويت كنند.(30)

شيخ در زماني كه اساس اسلام در خطر تهاجم كفار قرار گيرد همكاري با حكومت جور و جنگيدن تحت فرمان او را لازم مي داند.(31) محقق حلي (602 ـ 672) صاحب «شرايع» نيز در صورت امكان و اقامه مصالح اسلامي همكاري با سلطان جور را جايز مي داند.(32)

شيخ انصاري متفكر قرن سيزدهم با بسط نظريه تعامل با حكومت هاي جور معتقد است كه هر كجا مصلحت عامه مسلمين از طريق همكاري با حكومت جور و پذيرش مسئوليت در دستگاه سياسي آنها، امكان پذير باشد خواه پذيرش همكاري با اجبار باشد و يا اجباري در كار نباشد تعامل و همكاري مشروع مي باشد.(33)

گفتمان ولايت فقيه

زيست منتظرانه را در سه گفتمان انتظار، تقيه و تعامل تعريف بيان كرديم، اينك اين سؤال مطرح است كه در فرآيند طولاني عصر غيبت، رسالت حفظ مكتب و هدايت امت و مسئوليت سامان بخشي سياسي به چه كسي واگذار شده است؟

در ميان كساني كه بدين سؤال پاسخ داده اند فيلسوف بزرگ اسلام معلم ثاني ابونصر فارابي است، او بعد از طرح مباحث گسترده درباره رئيس اول (پيامبر صلي الله عليه و آله ) و رئيس مماثل (امامان عليهم السلام ) معتقد است بعد از آنها شريعت و جامعه اسلامي بدون رهبري رها نمي شود، زيرا در اين دوران رهبري به مراتب دشوارتر مي شود و از طرفي «رئيس المدينة الفاضله ليس يمكن ان يكون ايّ انسان اتفق»(34)

از اين رو معلم ثاني «گفتمان رئيس سنت» را مطرح مي كند و در تعريف آن مي گويد:

نوعي از رهبري است كه در زمان فقدان رئيس اول و غيبت رئيس مماثل رهبري نظام سياسي را برعهده مي گيرد و سيره و سنت و شريعت گذشته را تثبيت و تحكيم مي كند و براساس آن نيازهاي زمان خويش را استنباط و جامعه را به سوي سعادت، هدايت و ارشاد مي كند.(35)

او كه در دوره غيبت صغرا زندگي مي كند و معاصر با نايب سوم و چهارم امام زمان(عج) در بغداد مي باشد در تشريح گفتمان خود مصداق آن را در «فقيه» جامع الشرايط معرفي مي كند.

در كتاب «الملّه» مي گويد:

«بعد از ائمه ابرار يعني كساني كه رهبران حقيقي هستند همه سنت هاي رئيس اول بدون كم وكاست و تغييري حفظ مي شود و در اختيار رهبري غير مماثل گذاشته مي شود تا به آنها عمل كند و در اموري كه تكليف آن توسط رئيس اول مشخص نشده وي به اصول مقدره رئيس اول مراجعه و از طريق آن احكام امور مستحدثه و غير مصرحه را استنباط مي نمايد در اين صورت رئيس سنت به صناعات فقه نيازمند مي شود و اين صناعت است كه او را قادر مي سازد كه همه امور و احكام وضع نشده توسط واضع شريعت را استخراج و استنباط كند و تكليف امت را روشن سازد «فمن كان هكذا فهو فقيه؛ چنين كسي كه متولي اين امور است بايد فقيه باشد».(36)

چنين گفتماني در دوراني مطرح مي شود كه حضرت توسط آخرين نايب خويش به اطلاع شيعيان رسانده است كه دوران غيبت طولاني او آغاز شده و نماينده خاص معرفي نمي كند و رهبري شيعيان را در اختيار نواب عام قرار مي دهد و مي فرمايد:

«اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة احاديثنا فانهم حجتي عليكم؛(37) مردم وظيفه دارند به عالمان دين مراجعه كنند و موضع فكري و رفتاري خود را در رويدادهاي زندگي با رهنمودهاي اجتهادي اينان هماهنگ كنند، زيرا آنان حجت حضرت(عج) بر مردم هستند».

شيخ مفيد(38) و سلاّر ديلمي(39) و شيخ طوسي از علماي سده هاي چهارم و پنجم نيز خبر از تفويض مسئوليت رهبري به فقيهان مي دهند و شيخ طوسي مي فرمايد:

«و قد فوّضوا ذلك الي فقهاء شيعتهم في حال لا يتمكنون فيه من تولّيه بنفوسهم»(40) و بر فقها نيز لازم دانست كه «فمن تمكّن من انفاذ حكم او اصلاح بين الناس او فصل المختلفين فليعمل ذلك؛(41) چنان چه شرايط و زمينه هاي رهبري اعم از اجراي احكام و اصلاح بين مردم و حل و فصل مشكلات و دعاوي آنان به وجود آيد آنها بايد به اين وظيفه اقدام نمايند».

شهيد ثاني در ضرورت گفتمان ولايت فقيه مي گويد:

«در عصر غيبت بايستي فرد عارف و عادلي باشد تا مردم در مسائل شرعي و ديني خود به او مراجعه كنند و تكاليف و وظايف ديني خود را برطبق نظر او ترسيم كنند. اگر چنين نباشد احكام شرعي دگرگون گشته و حكمت و غرض خداوند كه همانا حفظ دين و ترويج دين و دنيا مي باشد به تعطيلي كشيده خواهد شد».(42)

صاحب جواهر (1200 ـ 1266) با ارائه گزارش تاريخي از انديشه گفتمان ولايت فقيه معتقد است، هيچ يك از علماي شيعه در اصل آن ترديد ندارند.

تمام اصحاب ما شيعه اماميه وحدت نظر دارند بر اين كه فقيه عادل امين كه جامع شرايط فتوي است و اصطلاحا بدان مجتهد گفته مي شود در زمان غيبت نايب و جانشين ائمه طاهرين مي باشد، نيابت وي در كليه مواردي است كه نيابت از ائمه معصومين عليهم السلام امكان پذير است.(43)

اين گفتمان در فرآيند دوران غيبت به تناسب شرايط زمان و مكان در معرض تطور و تكامل قرار داشته است؛ به طوري كه در زمان مرحوم نراقي تئوري پردازي جديدي شد.(44) و در دوران معاصر اين گفتمان توسط بزرگ ترين نماينده فكري آن يعني امام خميني سامان تازه اي؛ يافت به طوري كه بر گفتمان هاي ديگر برتري يافت و هويت شيعه معاصر در سايه آن تعريف مي شود.

سرانجام سخن

از آن چه گذشت اين نتيجه حاصل شد كه در دوران طولاني غيبت امام عصر ـ عجل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ حيات سياسي شيعه در قالب چهار گفتمان اساسي مطرح بوده است: انتظار، تقيه، تعامل و تشكيل حكومت.

انتظار اولين و گسترده ترين گفتماني است كه مي تواند ساير گفتمان ها را در درون خود جاي دهد. گفتمان تقيه در مقطع خاص آغاز غيبت تا ظهور شيعيان بويهي، بخشي از تاريخ سياسي شيعه را پوشش داده است. اگرچه به اين دوران منحصر نمي شود.

گفتمان سوم با عنوان تعامل و مصلحت در دوراني است كه اقليت شيعه در موازنه قوا خود را در رديف اكثريت سني و دستگاه سياسي خلافت احساس مي كند و براي حفظ هويت خويش به همكاري روي آورده است. در نهايت چاره جويي هاي شيعه براي به دست گرفتن قدرت و تشكيل حكومت در قالب ولايت فقيه آخرين گفتماني است كه مطرح شد و در دوران معاصر توسط بزرگ ترين نماينده فكري شيعه يعني امام خميني در ايران محقق شد و امروز شيعه با آن شناسايي مي شود.

پاورقيها:

* دانشجوي دوره دكتري و عضو هيأت علمي پژوهشكده انديشه سياسي اسلام.

19. همان.

18. انعام (6) آيه 76.

12. همان، ص 92.

11. همان، ص 132.

14. عمادالدين باقي، در شناخت حزب قاعدين زمان، ص 144.

17. غافر (40) آيه 28.

16. ر . ك به: سيد احمد طيبي شبستري، تقيه امر به معروف و نهي از منكر، (تهران: انتشارات اسلامي، 1350) ص 47.

10. بحارالانوار، ج 52، ص 111.

1. محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي،ج1،ص185.

13. همان، ص 150.

15. شيخ مفيد، تصحيح الاعتقاد، ص 66 و نيز ر . ك. رساله تقيه شيخ انصاري.

2. ابن شعبه حرّاني، تحف العقول، ص 37.

20. صافات (37) آيه 89.

22. تقيه، امر به معروف و نهي از منكر، پيشين، ص 48 - 50.

23. ر . ك به: ثامر هاشم العميدي، تقيه از ديدگاه مذاهب و فرقه هاي اسلامي غير شيعي، ترجمه سيد محمدصادق عارف (آستان قدس رضوي، 1377).

24. محمد صدر، رسالت اسلامي در عصر غيبت (انتشارات بدر، 1360)، ص 185.

26. همان، باب 28، حديث 3.

21. نحل (16) آيه 106.

29. المبسوط، ج 2، ص 356؛ و تلخيص الشافي، ج 3، ص 94.

27. محسن مهاجرنيا، انديشه سياسي فارابي،ص74.

25. وسايل الشيعه، ابواب امر به معروف، باب 24، حديث 16.

28. همان، ص 35.

35. محسن مهاجرنيا،انديشه سياسي فارابي،ص239.

30. شيخ طوسي، النهاية، ص 356.

33. محسن مهاجرنيا، انديشه سياسي شيخ انصاري (كنگره بزرگداشت شيخ اعظم، 1373)، ص 56.

34. ابونصر فارابي، آراء اهل المدينه الفاضله،ص122.

39. ر . ك به: سلاّر ديلمي، المراسم العلويّه، ص 263.

3. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 141.

37. وسايل الشيعه، ج 18، ص 101.

31. همان، ص 290.

32. روح اللّه شريعتي، انديشه سياسي محققق حلّي، (بوستان كتاب، 1380)، ص 112.

36. ابونصر فارابي، المله، ص 50.

38. ر . ك به: شيخ مفيد، المقنعه، ص 810.

44. ر. ك به: تأسيس انديشه سياسي بر مبناي اخلاق مدني از نگارنده در مجموعه مقالات كنگره فاضلين نراقين، ج 2.

43. محمدحسن نجفي، جواهرالكلام،ج21،ص396.

40. شيخ طوسي، النهايه، ص 301.

41. همان.

42. شهيد ثاني، حقايق الايمان، ص 193.

4. محمدتقي موسوي اصفهاني، مكيال المكارم، ترجمه حائري، ج 2، ص 210.

5. كمال الدين صدوق، تمام النعمة، ج 1، ص 320.

6. علي مشكيني، المصباح المنير، ص 465.

7. بحارالانوار، ج 52، ص 111.

8. همان، ج 53، ص 177.

9. نهج البلاغه، خطبه 3.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

مصرف گرایی بلای جامعه برانداز
قرآن : وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ  (سوره سجده، آیه 21)ترجمه: به آنان از عذاب نزدیک (عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) مى چشانیم، شاید باز گردند.توضیح : مصرف گرایی بدون تولید مناسب سبب می شود تا قیمت ها در جامعه افزایش پیدا کند و گرانی (که در احادیث به عنوان یکی از عذابهای دنیوی عنوان شده) در جامعه شایع شود.حدیث: وَ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادٌ مَلاعِينُ مَنَاكِيرُ لا يَعِيشُونَ وَ لا يَعِيشُ النَّاسُ فِي أكْنَافِهِمْ وَ هُمْ فِي عِبَادِهِ بِمَنْزِلَة الْجَرَادِ لا يَقَعُونَ عَلَي شَيْ‏ءٍ إلاّ أتَوْا عَلَيْهِ. (اصول کافی،...

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید