جايگاه ولايت و حاكميت فقيه از ديدگاه علماء تشيع

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 13:51
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 2920 بار

مؤلف: محمد ملك زاده

 

ورود به مسايل و موضوعات تخصصي و يا تحليل ديدگاه‎هاي يك شخصيت علمي بدون آشنايي كامل و جامع نسبت به تمام جوانب و حوزه‎هاي آن عملي ناقص خواهد بود. ارايه تحليلي درست و منطقي در اين خصوص زماني ميسر است كه فرد با احاطه علمي و دقيق نسبت به آن موضوع يا شخصيت خاص علمي به بررسي همه جوانب و ابعاد آن بپردازد. چندي پيش نويسنده‎اي به بهانه تحليل از مُدرس به انتشار مطالبي در يكي از نشريات* مدعي گرديد كه مدرس معتقد به تفكيك رسمي امور اجتماعي از حوزه شرع بود.[1] اين نويسنده همچنين با اعتقاد به سوء استفاده از جمله معروف مدرس در خصوص عينيت ديانت با سياست مي‎نويسد: 

«... به نظر مي‎رسد بخش عمده اين سوء استفاده عمدي بوده تا عده‎اي بتوانند براي قرائت شاذ و نادر خود از حكومت ديني پشتوانه‎اي از تفكر تاريخي فقهاي بزرگ گذشته پيدا كنند....»[2] 

در بررسي دو ادعاي اين نوسنده توجه به دو نكته ذيل حايز اهميت است: 

1. اهتمام مدرس به مسايل شرعي در تدوين قوانين مجلس شورا حاكي از اعتقاد وي به تفكيك‎ناپذير بودن دو حوزه دين و سياست است او كه خود در چند دوره پياپي به عنوان يك نماينده در قوه مقننه ـ مجلس شوراي مليِ وقت ـ حضور داشت، مجلس را مجموعه‎اي مي‎دانست كه مي‎بايست براي يك كشور اسلامي به تدوين قانون بپردازد. به اعتقاد وي مصلحت جامعه اسلامي در پيروي كامل آن از شريعت اسلام نهفته است. دو عنصر شريعت و مصلحت در ديدگاه مدرس از جايگاه ويژه‎اي برخوردار بودند. از اين رو وي همواره تلاش مي‎كرد موارد شريعت را در قالب‎هاي قانوني بر اساس مصالح ملي ارايه دهد. وي در نامه‎اي خطاب به نمايندگان مجلس وقت، ضمن توجه دادن آنان به حفظ قواعد ديني، موادي را متذكر گرديد كه اجمالاً به برخي از آن اشاره مي‎شود: «ماده اول ـ مدرسه حقوق كه در ان فقه ملل مسيحي و مسايل قضايي و ارثي و ساير مسايل آنها در آنجا تحصيل مي‎شود مخالف ديانت اسلام است... تدوين آنچه از جمله كتب ضلال محسوب است در شرع اسلام حرام و غير جايز است، بايد به كلي متروك آيد... 

ماده دوم ـ در اكثر دواير دولتي اشخاص متهم به فساد عقيده و ديانتي استخدام مي‎شوند... بايد مجلس شوراي ملي در ضمن قانونِ استخدام، متهم به فساد عقيده نبودن را از شرايط استخدام قرار دهد. 

ماده سوم ـ پاره‎اي از جرايد و روزنامه‎جات حقاً تعدي از حد كرده* توهين به نواميس شرعيه نموده و مردم را به انقلاب و ارتكاب خلاف ديانت سوق و بر وجه تملق پاره‎اي از منكرات شرعيه را به عنوان اعلان و غيره اشاعه داده و در اشاعه فحشا و منكر جهد دارند. بايد مجلس شورا قانون وضع كرده جلوگيري فرمايد. 

ماده چهارم ـ اوراقي كه به عنوان مجازات عرفي نوشته و طبع شده و فعلا در محاكم عدليه تداوم دارد، داخل كتب ضلال بوده و بايد ترك و محو شود...»[3] 

مطالب فوق به روشني حاكي از ميزان توجه مدرس به مسايل ديني و اعتقاد وي به تفكيك‎ناپذيري امور ديني از امور اجتماعي و دنيوي است. 

2. انديشه حكومت ديني بر مبناي ولايت فقيه هر چند در دورة معاصر، غلبه و تبلور عيني يافت اما همواره پشتوانه قوي تاريخ تشيع را با خود به همراه داشته است. اعتقاد به اصل ولايت فقيه از زمان حضور معصوم تا به امروز در دوره‎هاي مختلف تاريخ تشيع قابل شناسايي است: 

دوره نخست در عصر حضور معصوم است. اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ كه از بعد سَلبي خلافت و مراكز وابسته به آن را فاقد هرگونه مشروعيت ارزيابي مي‎كردند، از بُعد ايجابي براي اثبات حقانيت خود در «مرجعيت علمي و رهبري سياسي» به تربيت افرادي زبده در فنون مختلف فقهي و كلامي و تفسيري اقدام نموده و با اين شيوه شالوده تشكيل حوزه‎هاي علمي و فقهي را در مناطقي مانند مدينه و كوفه برپا كردند و آنان را به طور خاص و با نام و يا بدون نام و تحت عناويني كلي همچون «راويان حديث اهل بيت» به مردم معرفي مي‎كردند. اينان كه منصوب خاص امامان شيعه بودند در نواحي مختلفي حضور يافته و به ويژه از عصر امام هشتم ـ عليه السّلام ـ به بعد به صورت شبكه و سيستمي به هم پيوسته عمل مي‎كردند. فقهاي مذكور علاوه بر جمع‎آوري وجوهات شرعي به عنوان نايب خاص امامان نسبت به پاسخ‎گويي و حل مسايل حكومتي و فقهي شيعيان نيز مسؤوليت داشتند. روشن است كه اين عده تنها راوي حديث نبودند بلكه فقيهان بزرگي بودند كه به عنوان حافظ مكتب و امين امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ شناخته مي‎شدند و مردم نيز وظيفه داشتند كه تحت همين عنوان به ايشان مراجعه كنند.[4] 

مرحله دوم، از شيخ مفيد تا شيخ طوسي است. فقهاي بزرگي همچون شيخ مفيد، ابي‎الصلاح حلبي، سيد مرتضي، سلار ديلمي و شيخ طوسي در اين دوره قرار گرفته‎اند. بررسي نظريات شيخ مفيد به عنوان نخستين فقيه برجسته عصر غيبت كبري نشان مي‎دهد كه وي ولايت فقيه را امري طبيعي و همزاد تولد فقاهت در مذهب تشيع مي‎شناسد.[5] 

مرحله سوم پس از وفات شيخ طوسي است كه به دليل فشارهاي سياسي سلاطين متعصب و حاكميت انظار علمي شيخ طوسي و عدم رشد و بالندگي فقهي، از آن به عنوان دوران فترت ياد مي‎شود. تنها در اين دوره است كه به دلايل فوق فقها نسبت به نظريه ولايت فقيه سكوت اختيار كرده‎اند. 

مرحله چهارم از ابن ادريس تا محقق ثاني است كه مجدداً جوانب مختلف ولايت فقيه مورد بحث و بررسي قرار مي‎گيرد. ابوالقاسم جعفر بن حسن حلي معروف به محقق حلي (602 ـ 676 ق) از فقهاي برجسته اين عصر، فقيه را به عنوان «من اليه الحكم» و داراي «حق النيابة» معرفي و از امور مربوط به منصب امامت در فقه كه فراتر از قضاوت است با واژه حاكم ياد كرده و آن را بر شخص فقيه تطبيق مي‎نمايد.[6] حسن بن يوسف بن علي بن مطهر حلي معروف به علامه حلّي (648 ـ 726 ق) فقيه ديگر اين عصر نيز فقيه را منصوب از طرف امام مي‎شناسد و با استفاده از اين منصب علاوه بر داشتن حكم نافذ و اقامة حدود، برخي ديگر از مناصب را براي وي ثابت مي‎داند. وي واژه حاكم را كه در حديث مقبوله عمر بن حنظله براي فقيه به كار رفته است بر سه نوع منصب قضاوت و فتوا و امور ولايي فراتر از قضاوت تطبيق مي‎كند.[7] 

مرحله پنجم از محقق ثاني تا محقق نراقي است. در اين عصر به لحاظ رسميت يافتن تشيع در ايران و دعوت از فقها براي مشاركت با حكومت، ولايت و حاكميت نظر فقيه از اهميت ويژه‎اي برخوردار مي‎گردد. فقهاي برجسته اين عصر همچون محقق كَركَي، شهيد ثاني، محقق اردبيلي، صاحب مدارك، كاشف الغطاء، ميرزاي قمي و... غالباً متعرض بحث ولايت فقيه گرديده و از نيابت عامه فقها دفاع مي‎كنند. شواهد و اسناد تاريخي اين دوره گوياي آن است كه مبناي مشاركت فقها با شاهان صفوي اعتقاد به ولايت فقيه و نيابت عامه به علاوه رعايت مصالح و ضرورات اجتماعي بوده است.[8] 

مرحله ششم از محقق نراقي تا عصر امام خميني است. ملا احمد نراقي (1185 ـ 1245 ق) به عنوان آغازگر دوره جديد نظريه ولايت فقيه شناخته مي‎شود وي علاوه بر اجماع به تنقيح مناصب گوناگون فقها و استقرار ادله فقهي آن مي‎پردازد.[9] صاحب جواهر (م 1266 ق) فقيه ديگر اين عصر به صراحت ولايت انتصابي فقيه را قبول مي‎‎كند و آن را اقتضاي طعم فقاهت مي‎شناسد.[10] محقق نائيني (1277 ـ 1355 ق) نيز مبناي حمايت خود را از مشروطه اين طور مي‎داند كه چون سلطنت حق فقهاي عصر غيبت است و اين حق توسط نظام سلطنتي غصب گرديده و از سويي فعلاً امكان خلع يد غاصب از آن نيست بنابراين مي‎توان مشروطه را به عنوان دفع افسد به فاسد پذيرفت. وي در فصل نخست از كتاب تنبيه الامه حقيقت حكومت اسلامي را حكومت ولايي معرفي و تأكيد مي‎كند كه تبديل شدن حكومت ولايي به حكومت تمليكي از بدعت‎هاي ظالمان و از دستاوردهاي حكومت‎هاي طاغوتي است.[11] 

و بالاخره مرحله هفتم عصر امام خميني(ره) است كه با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و فراهم شدن زمينه تحقق ولايت مطلقه فقيه به عنوان مبناي حكومت و قانون اساسي شكل گرفت. حضرت امام كه ولايت مطلقه فقيه را مطرح نمود در حقيقت مبتكر نظريه‎اي نوين نبود پيش از او نيز فقهاي بزرگي همچون شيخ انصاري و مامقاني به صراحت از مطلقه بودن نيابت و حكومت فقيه سخن گفته بودند[12] و عده‎اي ديگر نيز بر عامه بودن ولايت فقيه تصريح داشتند. بر اين اساس مسئله ولايت و حاكميت ديني فقيه در عصر غيبت مسئلة فقهي مستحدثي نيست كه براي نخستين بار در دوران معاصر مطرح گرديده باشد بلكه بررسي پيشينه تاريخ تشيع نشان مي‎دهد كه قاطبه فقهاي برجسته شيعه اصل اين نظريه را پذيرفته و بر طبق آن فتوا داده‎اند. 

 

 

پی نوشت ها:

[1] . مجيد حاجي‎بابايي، چرا ديانت‎ ما عين سياست ما است، نشريه ياس نو، شماره 143، ص 3. 

[2] . همان. 

[3] . علي رباني خلخالي، شهداي روحانيت شيعه در يكصد سال اخير، ص 182 ـ 184. 

[4] . براي آشنايي بيشتر وكلا و وظايف آنها در عصر حضور، مرگ: رسول جعفريان، حيات فكري و سياسي امامان شيعه، ج 2، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1371، ص 132 به بعد. 

[5] . ر. ك: شيخ مفيد، المقنعه، ص 675، 810، 811 و... 

[6] . محقق حلي، شرايع الاسلام، ج 1، ص 184. 

[7] . ر. ك: كتب مختلف علامه حلي از جمله: مختلف الشيه، ج 2، ص 25، 253 ـ تذكرة الفقها، ج 1، ص 459، منتهي المطالب، ج 2، كتاب الجهاد، ص 995. 

[8] . براي آشنايي با ديدگاه علماي اين دوره در خصوص دولت مشروع در عصر غيبت، ر. ك: محمد علي حسيني‎زاده، علماء و مشروعيت دولت صفوي، انجمن معارف اسلامي، ص 111 ـ 220. 

[9] . ر. ك: ملا احمد نراقي، عوايد الايام، ص 529 ـ 581. 

[10] . محمد حسن نجفي، جواهرالكلام، ج 21، ص 397. 

[11] . ميرزاي نائيني، تنبيه الامه و تنزيه المللة، ص 40 

[12] . براي مطالعه بيشتر در خصوص اين استدلال مراجعه شود به: 

ـ احمد آذري قمي، ولايت فقيه از ديدگاه فقهاي اسلام، ج 2، 1374، ص 232 و 306. 

ـ مصطفي جعفرپيشه، نظريه ولايت فقيه، دبيرخانه مجلس خبرگان، 1380، ص 235 ـ 246. 

 

 

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

دوری از فساد
قرآن : ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ   (سوره روم ، آیه 41)ترجمه: فساد و پریشانی به کرده بد خود مردم در همه برّ و بحر زمین پدید آمد تا خدا هم کیفر بعضی اعمالشان را به آنها بچشاند، باشد که (از گنه پشیمان شده و به درگاه خدا) باز گردند.حدیث: امام صادق(ع) : سياتي علي النّاس زمان لا ينال الملك فيه الّا بالقتل و التّجبّر و لا الغني الّا بالغصب و البخل و لا المحبّه الّا باستخراج الدّين و اتباع الهوي؛... (اصول کافی ، ج2 - ص 91)ترجمه: به زودي زماني فرا مي رسد كه در آن به سلطنت رسيدن ممكن نيست، مگر با ...

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید