جايگاه و نقش سازنده ولايت(2)

  • یکشنبه, 03 آذر 1392 13:42
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 4376 بار

مؤلف: نبی الله ابراهيم زاده آملي

 

زمين از حجت خدا خالي نيست

به دليل اين كه ولايت و رهبري در اسلام از اهميت فوق العاده اي برخوردار است و از مهم ترين و سرنوشت سازترين مسايل اسلامي به شمار مي رود، ضرورت دارد در اين زمينه مطالب بيش تري ارائه شود.

اينك برخي از روايات دال بر ضرورت وجود حجت خدا و امام در زمين و ميان مردم، تقديم مي شود.

امام علي (ع) در نهج البلاغه مي فرمايد:

لا تَخْلُوا الاَْرْضُ مِنْ قائِمٍ لِلّهِ بِحُجَّةٍ اِمّا ظاهِراً مَشْهُوراً وَ اِمّا خائِفاً مَغْموراً لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَيِّناتُهُ...؛39

زمين هيچ گاه از حجت الهي خالي نيست، كه براي خدا با برهان روشن قيام كند. وي يا آشكار و شناخته است و يا بيمناك و پنهان، تا حجت خدا باطل نشود و نشانه هايش از ميان نرود.

امام جعفر صادق(ع) مي فرمايد:

ما زالَتِ الاْرْضُ اِلاّ وَ لِلّهِ فيهَا الْحُجَّةُ، يُعَرِّفُ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ يَدْعُو النّاسَ اِلي سَبيلِ اللّهِ؛40

زمين هميشه نپايد جز آن كه براي خداوند در آن حجتي بايد، تا حلال و حرام را به مردم بفهماند و مردم را به راه خدا فرا خواند.

باز امام مي فرمايد:

لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الاْرْضِ اِلاّ اِثْنانِ لَكانَ اَحَدُهُمَا الْحُجَّةَ؛41

اگر در زمين جز دو نفر باقي نمانند حتماً يكي حجت و امام خواهد بود!

ولايت پذيري، اجتناب ناپذير است

به همان اندازه كه در تفكر ديني ـ اسلامي وجود «ولي الله» و «حجت الله» در زمين و ميان توده مردم به عنوان رهبر ديني و الهي، مقتدا و اسوه مردم دين دار و ولايت مدار ضرورت دارد، پذيرش ولايت ولي و رهبري ديني توسط مردم نيز ضروري و اجتناب ناپذير است؛ زيرا بنا به تصريح قرآن كريم، انسان ها از دو حال خارج نيستند: يا مسلمانِ مؤمن اند و تحت ولايت الهي اند، در نتيجه، قرين سعادتمندي و رستگاري حقيقي اند و يا فاسق كافرند و تحت ولايت شيطان و طاغوت مي باشند و دچار بدفرجامي و گمراهي اند؛ چنان كه در آية الكرسي آمده است:

اَلّلهُ وَليُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَي النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا اَوْلِياءُهُمُ الطّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ اِلَي الظُّلُماتِ اُولئِكَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فيها خالِدونَ؛42

خداوند، ولي و سرپرست كساني است كه ايمان آورده اند؛ آنها را از ظلمت ها به سوي نور بيرون مي برد. (اما) كساني كه كافر شدند، اولياي آنها طاغوت هستند، كه آنها را از نور به سوي ظلمت ها بيرون مي برند؛ آنها اهل آتشند و هميشه در آن خواهند ماند.

در آيه 55 مائده مشهور به «آيه ولايت» نيز خداوند ولايت و رهبري واليان راستين را معرفي كرده است؛43 كه خودش و رسول و مؤمنان نمازگزار و صدقه دهنده در حال نماز(=علي(ع)) مي باشند و در آيه «اولي الأمر» مي فرمايد:

يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا اَطيعُوا اللّهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِي الاْمْرِ مِنْكُمْ؛44 اي كساني كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و صاحبان او را.

در اين آيه نكات تفسيري ـ كلامي مهمي وجود دارد؛ از جمله: وجوب پيروي بي قيد و شرط از اولي الامر همسان و همانند خدا و پيامبر؛ فراگير بودن حاكميت و فرمانروايي اولي الامر در همه شؤون مادي، معنوي، ديني و دنيوي؛ ضرورت عصمت ولي امر، تا اين كه فرمان خدا به اطاعت از او، فرمان به اطاعت از گناهكار و فاسق نشود؛ هم چنين ضرورت نصب ولي امر توسط خدا. مفسران سني و شيعه در اين زمينه بحث هاي زيادي را مطرح كرده اند.45

تكرار كلمه «اطيعوا» در باره خدا و رسولش و عدم تكرار آن در باره رسول اكرم و اولي الامر نشان مي دهد محور اطاعت از خدا، پيروي از احكام كلي است كه توسط پيامبر، به امت اسلامي مي رسد، ولي مدار اطاعت از رسول اكرم، علاوه بر آن، پيروي در احكام ولايي و حكومتي و كشورداري است.

هم چنان كه لزوم پيروي از اولي الامر، لزوم پيروي كامل از ولي امر معصوم در جميع جهات و شؤون ديني و دنيوي است. اين آيه بر وجوب پيروي مطلق از ولي امر معصوم يانمايندگان و نواب خاص و عام او در امور ديني و دنيوي و سياسي ـ اجتماعي دلالت دارد.

از نظر رواياتِ پيشوايان ديني، گردن نهادن به ولايتِ و رهبري الهي، ضروري است تا آن جا كه التزام قلبي و عملي به رهبري الهي، شرط قطعي پذيرش كارهاي نيك و عبادت خدا شمرده شده است به اين معنا كه اعمال صالح و عبادت و بندگي خدا بدون التزام به رهبري الهي، كم ترين اثري در تكامل انسان و جامعه انساني ندارد. چند نمونه از اين احاديث ارائه مي شود.

طبراني در المعجم الاوسط از رسول اكرم روايت مي كند:

الْزمُوا مَوَدَّتَنا اَهْلَ الْبَيْتِ فَاِنَّهُ مَنْ لَقَي اللّهَ عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ يَوَدُّنا دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفاعَتِنا وَ الَّذي نَفْسي بِيَدِهِ لا يَنْفَعُ عَبْداً عَمَلُهُ اِلاّ بِمَعْرِفَةِ حَقِّنا؛46

در دوستي (التزام و اعتقاد قلبي) با ما اهل بيت پايدار و استوار باشيد. هر كس خداوند ـ عزّوجل ـ را ملاقات كند در حالي كه ما را دوست بدارد، با شفاعت ما به بهشت داخل مي شود. سوگند به آن كه جانم در دست اوست، عمل هيچ كس برايش سود نمي بخشد مگر با شناخت حق (ولايت).

خوارزمي در كتاب مناقب از پيامبر اكرم(ص) روايت مي كند كه خطاب به اميرمؤمنان(ع) فرمود:

يا عَلِيُّ! لَوْ اَنَّ عَبْداً عَبَدَاللّهَ عَزَّوَجَلَّ مِثْلَ ما قامَ نُوح في قَوْمِهِ وَ كانَ لَهُ مِثْلُ اُحُدٍ ذَهَباً فَاَنْفَقَهُ في سَبيلِ اللهِ وَ مُدَّ لَهُ في عُمْرِهِ حَتّي حَجَّ اَلْفَ عامٍ عَلي قَدَمَيْهِ ثُمَّ قُتِلَ بَيْنَ الصَّفا وَ الْمَرْوَةِ مَظْلُوماً ثُمَّ لَمْ يُوالِكَ يا عَلِيُّ لَمْ يَشُمَّ رائِحَة الْجَنَّةِ وَ لَمْ يَدْخُلْها؛47

يا علي! اگر بنده اي خدا را به اندازه اي كه نوح(پيامبر) ميان قومش عمر كرد، پرستش كند و هم وزن كوه احد در راه خدا طلا انفاق نمايد و عمرش به قدري طولاني شود كه هزار حج پياده به جاي آورد، سپس بين صفا و مروه مظلومانه كشته شود، ولي ولايت تو را نپذيرفته باشد، بوي بهشت به مشامش نخواهد رسيد و وارد آن نخواهد شد.

اين احاديث بيان ديگري از حديث متواتر ثقلين، و از جهتي تبيين و تفسير آن است؛ كه هيچ گاه عترت و قرآن جدايي پذير نيستند و شرط اساسي بهره گيري درست از قرآن و پيام هاي آن، پيروي از امامت رهبران الهي است. بدون اين شرط، عقايد و اخلاق و اعمال صالحي كه قرآن، جامعه بشري را بدان دعوت مي كند، نمي تواند در تكامل انسان نقشي ايفا نمايد.

با ملاحظه اين گونه تأكيدات در آيات و روايات، فهميده مي شود همه شؤون اسلام بر دوش وليّ امر است و بدون راهنمايي او مردم از نماز، زكات و...بهره اي نمي برند و هدايتي نمي يابند. احياگر فرائض و سنن ديني، رهبرو ولي امر است.

نياز جامعه به رهبرِ رشد دهنده در هيچ مرحله اي مرتفع نشده و قابل اغماض نيست. چه اين كه رهبري صحيح و كارساز صرف «ارائه طريق» نيست بلكه «ايصال الي المطلوب» هم لازم و ضروري است.

براي آگاهي بيش تر از فلسفه رهبري در اسلام، برخي از نقش هاي رهبر بيان مي شود.

نقش ولايت و رهبري در هدايت باطني

يكي از مهم ترين رسالت هاي اولياي خاص الهي (پيامبران و امامان) دستگيري معنوي و پشتيباني روحي و باطني از سالكان طريق هدايت و معنويت است. اين شأن از مهم ترين شؤون و رسالت هاي انسان كامل و وليّ الله اعظم است، چرا كه او به دليل قرب خاص الهي و جايگاه رفيع معنوي، از چنان ولايت و قدرت روحي يا «ولاء تصرف» برخوردار است كه مي تواند در جسم و جان رهروان حق و تشنگان كوي عشق و جويندگان وصال محبوب حقيقي، تأثير به سزايي بگذارد و آنها را به قرب حق واصل كند.

از اين رو، نقش امامِ حاملِ لوايِ ولايت معنوي و باطني، در تكامل انسان تنها نشان دادن راه نيست بلكه روح انسان هاي مستعد به طور تكويني در پرتو انوار باطني امام پرورش مي يابد و به سوي كمال مطلق رهسپار مي شود. بر اساس رواياتي كه مرحوم كليني در اصول كافي در بابي به عنوان: «انّ الائمة نور الله» نقل مي كند، امامت در موقعيت ولايت تكويني بسان مهري تابان است كه فروزنده تر از خورشيد محسوس، باطن نامحسوس جهان را نورافشاني مي كند و به ملكوت آسمان ها و زمين وبه ضمير انسان هاي با ايمان روشنايي مي بخشد. مؤمنان راستين در پرتو اين نور، نه تنها راه رسيدن به مقصد اعلاي انسانيت را به تماشا مي نشينند بلكه به چنين مقصد و مقصودي نيز دست مي يابند.

به ديگر سخن، چنان كه خورشيد محسوس و مادي در آسمان، افزون بر روشني بخشيدن، به طور تكويني در تكامل مادي آدميان و موجودات مؤثر است، خورشيد معنوي «امام» نيز افزون بر نشان دادن راه تكامل معنوي، به طور تكويني در تكامل معنوي انسان تأثير دارد؛48

علامه طباطبايي در باره نقش تكويني امام در هدايت انسان مي نويسد:

امام آن شخص هادي است كه از نظر جنبه ملكوتي موجودات، آنها را رهبري مي كند و مقام «امامت» يك نوع ولايت بر اعمال مردم است. از نظر باطن كه توأم با هدايت مي باشد. هدايت به معناي رساندن به مقصد است، نه تنها راهنمايي و ارائه طريق، كه كار پيغمبران و رسولان بلكه عموم مؤمناني است كه از راه موعظه و نصيحت مردم را به سوي خدا دعوت مي كنند.49

بنابراين، بدون سايه رهبري محال است كسي به آفتاب حق و حقيقت برسد.

مولوي گويد: سايه رهبر به است از ذكر حق يك عنايت به كه صد لوت و طبق

از جمله شؤون ولايت و رهبري معنوي و باطني امام ارائه اعمال امت به امام و نظارت او بر كردار امت است، چرا كه طبق روايات، روزانه اعمال مؤمنان به محضر حضرت ولي عصر(عج) عرضه مي شود.50

نقش رهبري علمي امام در هدايت جامعه اسلامي

يكي از شؤون ولايت و رهبري امام، رهبري علمي و يا به تعبير استاد شهيد مطهري، مرجعيت ديني است كه به ولايت تشريعي امام بر مي گردد. به رغم شعار انحرافي كه پس از پيامبر طرح گرديد (حسبنا كتاب الله)، هم به دلايل عقلي و نقلي و هم به دليل تجربه تاريخي اثبات شد كه قانون به تنهايي كارساز و رهگشا نيست، بلكه وجود كارشناس مسايل علمي ـ اسلامي و مفسّر رسميِ دين كه مصون از گناه و خطا باشد و همچون پيامبر بتواند مفاهيم ديني و معارف قرآني را به خوبي بشناسد و به اجرا بگذارد، لازم و ضروري است؛51 زيرا اگر مسلمانان همگي به مرجعيت ديني و كارشناسي علمي معصومانه ائمه اهل بيت تن مي دادند و از تفسيرهاي غلط و مختلف از متون ديني و قرآني پرهيز مي كردند، دچار تشتت آرا و اختلاف مذاهب و مباني ديني نمي شدند و به عقايد باطل روي نمي آوردند؛ در نتيجه، از اسلام ناب و اصيل فاصله نمي گرفتند.

رهبري و مرجعيت علمي معصوم در حلّ مشكلات اجتماعي و معضلات علمي و تشخيص حقايقي كه وحي ارائه نموده، از مسايلي بوده است كه امامان معصوم و اصحاب براي ثابت كردن ضرورت رهبري معصوم، به آن استناد مي كردند و بر آن پاي مي فشردند.52

نقش ولايت و رهبري سياسي در سرنوشت جامعه اسلامي

ديگر از ابعاد و شؤون ولايت و امامت، كه به ولايت تشريعي ولي معصوم(ع) بر مي گردد، «ولاء زعامت و رهبري سياسي» است. وقتي پيامبر از دنيا رفت، يكي از شؤون و مناصب او، رهبري اجتماع و سرپرستي امور ديني و دنيوي مسلمانان است؛ چون اجتماع، زعيم و رهبر مي خواهد. هيچ كس چه مسلمان و چه غير مسلمان در اين جهت ترديد ندارد. ترديد و اختلاف در اين جهت است كه چه كسي شايسته رهبري بوده و داراي چه شرايط و ويژگي هايي بايد باشد؟

ديدگاه هاي شيعه نسبت به زعامت و رهبري، اصولي و همراه با منطق و برهان مي باشد، به ويژه كه علماي شيعه به اتفاق آرا ويژگي هايي را براي امام و رهبر جامعه اسلامي قايلند كه اين ويژگي ها در غير علي و يازده فرزند معصوم(ع) او يافت نمي شود. شخصيت هايي كه به اعتراف علماي شيعه و سني، در علوم و ديگر فضايل انساني و اسلامي، به ويژه در طهارت روحي و اخلاقي (عصمت همه جانبه) كسي به پاي آنان نمي رسد و در اوج كمالات روحي و معنوي مي باشند.

اين ديدگاه هاي اصولي و برخوردار از منطق و برهان موجب شده مكتب تشيع و شيعيان و پيروان راستين ائمه، از انحرافات عقيدتي و سياسي مصون بمانند و در مسير اسلام ناب و سيره و سنت راستين پيامبر گرامي اسلام باقي بمانند و به حركت و حيات سياسي ـ فرهنگي دست يابند و به تعالي خود ادامه دهند.

براي آگاهي بيش تر از نقش تعيين كننده و سرنوشت ساز ولايت و رهبري، كافي است به جريان غدير خم نظري بيفكنيم؛ زيرا به تصريح خداوند در آيه تبليغ (مائده/67)، پيامبر اكرم مأمور مي شود رهبر و زعيم سياسي ـ اسلامي را در اجتماع كم نظير مسلمانان، تعيين و منصوب و معرفي نمايد و از همه آنان براي جانشين خود بيعت بگيرد.

به حدي اين فرمان الهي صريح و قاطع و جدّي بود كه ابلاغ نكردن آن به مردم، برابر با ابلاغ نشدن رسالت پيامبر است. هم چنان كه ابلاغ آن، به تصريح قرآن(مائده/3)، موجب اكمال دينِ و اتمام نعمت بر مسلمانان شده و خداوند از آن پس راضي شد اسلام به عنوان دين كامل، جاويد و جهاني رسميت يابد!

زماني به اهميت و نقش تعيين كننده و سرنوشت ساز امامت و رهبري، بيش تر پي خواهيم برد كه به آنچه بر سر مسلمانان توسط حكام جور و فاسد گذشته و حال آمده، توجه كنيم؛ زيرا از دست رفتن عظمت و عزت اسلاميِ دوران پيامبر و عقب ماندگي و سرخوردگي امروز مسلمانان و جوامع اسلامي به دليل محروميت از رهبري صحيح و پيامبر گونه ائمه اهل بيت پيامبر است كه مورد انكار اهل سنت واقع شده و راه را براي حاكميت حكام جائر و فاسد در طول تاريخ اسلام باز كرده و زمينه رابراي دور ماندن آنان از اسلام ناب محمدي فراهم كرده است.

حادثه خونين كربلا، پيامبد تلخ انحراف رهبري

اگر بخواهيم به نقش حساس رهبري در سرنوشت جامعه اسلامي و مسلمانان، بيش از پيش آگاه شويم، بايد به بررسي نهضت عاشورا و زمينه هاي پيدايش آن بپردازيم و به ويژه سخنان پيشواي شهيدان امام حسين(ع) را در باره انگيزه هاي قيام خونبارش مطالعه نماييم، چرا كه حادثه خونين كربلا پيامد انحراف رهبري از خاستگاه اصلي و اصيل آن مي باشد.

در نتيجه دوري مسلمانان از رهبران راستين اسلامي يعني امامان اهل بيت و در برابر، پيروي از حكومت ها و حاكميت هاي جور و فاسد، ارزش هاي اصيل اسلامي تحريف شد؛ حدود الهي تعطيل گشت؛ هر نوع كار خلاف و زشتي با رنگ و لعاب ديني مشروعيت و رسميت يافت؛ تفسير قرآن كريم ممنوع شد؛ ذكر احاديث پيامبر نيز ممنوع و جرم شمرده شد؛ (حكّام فاسد و فاجر اموي و عباسي، بر منابر پيامبر نشستند و احكام الهي و معارف ديني ـ اسلامي را به ميل و خواست خود تفسير و تعريف كردند و از صورت حقيقي اش تغيير دادند.

امام حسين(ع) در پاسخ استاندار مدينه (وليد بن عتبه) مبني بر بيعت با يزيد مي فرمايد:

...وَ يَزيدُ رَجُلٌ شارِبُ الْخَمْرِ وَ قاتِلُ النَّفْس الْمُحْتَرَمةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلي لا يُبايِعُ مِثْلَهُ؛53

يزيد (مردي كه تو از من توقع بيت با او را داري) شرابخوار است كه دستش به خون افراد بي گناه آلوده است. حريم و دستور الهي را در هم شكسته و آشكارا به فسق و فجور مي پردازد. روا نيست كه شخصيتي چون من (با آن سوابق درخشان و اصالت خانوادگي) با شخصي چون او (با آن سابقه سوء و پستي) بيعت كند.

نيز در پاسخ مروان بن حكم مبني بر بيعت با يزيد مي فرمايد:

اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَي الاِْسْلامِ السَّلامُ اِذ بُلِيَتِ الاُْمَّةُ بِراعٍ مِثْلِ يَزيد وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدّي رَسُول اللّهِ(ص) يَقُولُ: «الْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلي آلِ اَبي سُفْيانَ فَاِذا رَأَيْتُمْ مُعاوِيَةَ عَلي مِنْبَري فَابْقِرُوا بَطْنَهُ» وَ قَدْ رآه اَهْلُ الْمَدينةِ عَلَي الْمِنْبَرِ فَلَمْ يَبْقَرُوا فَابْتلاهُمُ اللّهُ بِيَزيد الْفَاسِقِ؛54 انا لله...

اينك بايد فاتحه اسلام را خواند كه مسلمانان به فرمانروايي چون يزيد گرفتار شده اند. من از جدم رسول خدا شنيدم كه فرمود: «خلافت براي خاندان ابوسفيان حرام است و اگر روزي معاويه را بر منبر من ديديد شكمش را بدريد»، ولي مردم مدينه او را بر عرشه منبر پيامبر ديدند و نكشتند و اينك خداوند آنان را به يزيد فاسق(و بدتر از معاويه) دچار ساخته است!

ولايت فقيه، تداوم رهبري معصومان

چنان كه اشارت رفت و بر كسي هم پوشيده نيست، ولايت و رهبري، از مسايلي است كه هيچ اجتماعي در هيچ شرايطي نمي تواند از آن بي نياز باشد و هر انساني نيازمندي جامعه را ـ هر چه كوچك باشد ـ به ولايت و رهبري درك مي كند. از اين رو، حكم ولايت، ثابت و غير قابل تغيير است و موضوعي فطري است كه هر روش اجتماعي، استبدادي و قانوني، غير متمدن و متمدن، بزرگ و كوچك و حتي جامعه خانوادگي در بقا و بر پا بودن، به آن نيازمند و متكي است.

اسلام كه پايه و اساس خود را بر «فطرت پاك انساني» نهاده، در اعتبار و مشروعيت ولايت و رهبري، مسامحه و ترديد روا نداشته است.

راز آن همه اصرار و تأكيد پيامبر اكرم بر تعيين و معرفي رهبر و جانشين، از نخستين ساعات اعلان رسالت و نبوتش تا واپسين لحظات زندگي اش را در همين ضرورت بايد دانست.55

در دوران حضور و حيات پيامبر(ص) و امام(ع) كه رهبري سياسي جامعه اسلامي به عنوان شأني از رهبريِ همه جانبه پيامبر و امام، به عهده خودشان بود و آن بزرگواران مستقيماً بر اداره و سرپرستي امور ديني و دنيوي، سياسي و اجتماعي مسلمانان نظارت و رهبري كردند، جاي ترديد و اختلافي ـ حداقل در نظر و باور شيعيان ـ نيست.

اما سخن در دوران عدم حضور و غيبت پيشوايان معصوم يعني دوراني است كه در آن به سر مي بريم؛ زيرا در اين دوران بحث و اختلاف است مبني بر اين كه چه كسي و با چه ويژگي هايي بايد رهبري جامعه يا جوامع اسلامي را بر عهده گيرد؟

با نگاه دقيق به فلسفه رهبري در اسلام روشن مي شود گرچه اسلام نيازمندي جامعه به رهبري را تأييد مي كند، ولي هرگز بدان معنا نيست كه مطلق رهبري را براي تكامل جامعه كافي بداند. از آنجا كه رشد و تكامل جامعه و شهروندان مسلمان جز ازطريق تحقق دين اسلام در متن زندگي فردي و اجتماعي ميسر نيست، تنها كسي توان رهبري در جامعه اسلامي را دارد كه داراي ويژگي هاي علمي ـ اخلاقي لازم باشد.

امام رضا(ع) در بيان فلسفه رهبري جامعه اسلامي مي فرمايد:

اگر خداوند رهبر اميني را براي سرپرستي و حفظ امانت امامت قرار ندهد، مذهب و دين به تدريج از بين خواهد رفت و سنت پيامبر(ص) و احكام الهي دستخوش دگرگوني مي گردد، و بدعت گزاران چيزهايي بر دين بيفزايند و ملحدان چيزهايي از دين بكاهند و در نتيجه حقيقت را بر مسلمانان دگرگون سازند.56

فلسفه امامت و رهبري در سخنان امام رضا به طور خلاصه عبارت است از: پاسداري از دين و پيشگيري از تحريف احكام الهي.

ترديدي نيست كه براي تأمين اين هدف كه سعادتمندي و كمال معنوي مسلمانان در گرو آن است، رهبر سياسي بايد در مسايل اسلامي، كارشناس و متخصّص و «فقيه» باشد.

بنابراين، فلسفه ولايت و رهبري در عصر غيبت، در ولايت فقيه واجد شرايط تحقق مي يابد كه بر دو پايه استوار است:

1 ـ تكامل مادي و معنوي انسان كه فلسفه و هدف آفرينش اوست. اسلام براي تحقق اين آرمان متعالي و نهايي بشر ارسال و تشريع شده است؛ زيرا اين مهم جز از راه پياده كردن برنامه هاي ديني و الهي ممكن و ميسر نيست.

2 ـ شايسته ترين فرد براي رهبري كسي است كه هم اسلام و برنامه هاي فكري ـ تربيتي آن را خوب بشناسد و هم داراي ويژگي اخلاقي و صفات كمالي لازم براي رهبري اسلامي باشد تا بتواند برنامه هاي اسلامي را در جامعه پياده كند و زمينه نيل به آن هدف را براي همگان فراهم كند. چنين كسي، جز ولي فقيه واجد شرايط نيست.

 

 

پاورقيها:

ر.ك: ميراث جاويدان، شماره6، سال دوم، تابستان 73، شرحي بر رسالة الولاية، ص93.

15. نور(24)52.

12. شوري(42)9.

1. در آنجا ثابت شد كه ولايت(و قدرت) از آنِ خداوند بر حق است.كهف(18)44.

16. نور(24)51.

13. كهف(18)44.

17- انسان شناسي، محمود رجبي، ص222 ـ 230، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.

14. مصباح الشريعه، منسوب به امام جعفر صادق(ع)، ص7، مؤسسه اعلمي للمطبوعات.

18. ق(50)16.

10. آنها (كساني هستند كه گويي) از راه دور صدا زده مي شوند! فصلت(41)44.

19- «انما يتقبل الله من المتقين؛ خداوند (اعمال) را تنها از انسان هاي با تقوا مي پذيرد».مائده(5)27.

11. ولايت در قرآن، ج1، عبدالله جوادي آملي، ص27 ـ 42، مركز نشر فرهنگي رجاء.

23. انعام(6)132.

20-اين حديث از پيامبر اكرم(ص) و ساير معصومان(ع) آمده: «انّما الاعمال بالنيّات؛ ارزش اعمال به نيّات است». بحارالانوار، ج76، ص212.

26- تحرير تمهيد القواعد، ص83 ـ 85؛ مُمِدّ الهِمَم در شرح فصوص الحكم، حسن حسن زاده آملي، ص18 ـ 19 و 628، چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1378. عرفا در تقسيم بندي انواع مقربات و مقرّبان، سالكان را به چهارگروه تقسيم مي كنند و هر گروه را در رتبه اي جاي مي دهند.

25- بحارالانوار، ج59، ص163 و ج63، ص332، چاپ ايران؛ الميزان، ج5، ص270، بيروت؛ البته در الميزان به جاي «لنظروا الي...» آمده است: «لرأوا في...».

27. انفال(8)17.

28. توبه(9)14.

22- هر كس خويشتن را بشناسد، به مقام تجرد مي رسد. هر كس خود را شناخت، به طور حتم پروردگارش را شناخته است. ر.ك: معجم الفاظ غرر الحكم و درر الكلم، مصطفي درايتي، ص707، مركز نشر مكتب الاعلام الاسلامي؛ بحارالانوار، ج2، ص32.

24. اين كه راه كسب ايمان كامل و يقين و نيل به مقام «انسان كامل» و مرحله بالاي قرب الهي براي عموم باز و مهيا است، از آيات بسياري به دست مي آيد؛ از جمله: انفال(8)29؛ عنكبوت(29)69؛ صف(61)11 ـ 12، قمر(54)54 ـ 55.

29- مثنوي، دفتر اوّل، بيت 619 و دفتر چهارم، بيت 762 و دفتر دوم، بيت 1307.

2. (در آن روز) سيطره و قهّاريت خداوند (برهمگان) آشكار مي شود. ابراهيم(14)48.

21- «اِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ و الْعَمَلُ الصّالِحُ يَرْفَعُهُ؛ سخنان پاكيزه (اعتقادات درست و نيّات خالص) به سوي او صعود مي كند و عمل صالح را بالا مي برد». فاطر(35)10.

36- شوري(42)11.

34- خداوند آگاه تر است كه رسالت خويش را كجا قرار دهد. انعام(6)124.

38- برگرفته از: شيعه، مجموعه مذاكرات علامه طباطبايي با پرفسور هانري كربن، علي احمدي و هادي خسروشاهي، ص184 ـ 186، انتشارات هجرت، قم؛ امامت و رهبري، شهيد مطهري، ص73، 81 ـ 82؛ صهباي حج، عبدالله جوادي آملي، ص495 ـ 496، مركز نشر اسراء؛ فصلنامه حكومت اسلامي، سال دوم، شماره اوّل، بهار 76، ص200 ـ 205، نيز بيانات استاد آية الله جوادي آملي.

37-اصول كافي، ج1، ص201، بيروت.

30- انسان كامل از ديدگاه نهج البلاغه، حسن زاده آملي، ص41 ـ 43، بنياد نهج البلاغه، اسفند 1361.

33- (موسي به برادرش هارون گفت:) هارون! جانشين من ميان قومم باش و (آنها را) اصلاح كن؛ و از روش مفسدان، پيروي منما. اعراف(7)142.

35- حكما و متكلمان اسلامي ـ شيعي در اين راه كتاب هاي فراواني تدوين و تأليف نموده و ولاء زعامت و رهبري بر جامعه اسلامي را براي ائمه و ولايت فقيه در زمان غيبت را، با استناد به دلايل و شواهد عقلي و نقلي به اثبات رسانيده اند. در اين جا مجال پرداختن و ارائه تفصيلي دلايل عقلي و نقلي نيست. از جمله دلايل عقلي: نياز فطري به وجود امام در اهرم رهبري سياسي ـ حكومتي جامعه اسلامي، ضرورت وجود كارشناس ديني پس از پيامبر و برهان «حكمت و لطف» است. از دلايل نقلي ـ قرآني آيات: 55 و 67مائده و 59 نساء مي باشد.

31-ويژگي هاي كامل حقيقت ولايت و ولايت حقيقي، نزد ائمه اهل بيت است. ر.ك: نهج البلاغه صبحي صالح، خ دوم، ص47، بيروت.

32- رهبري در اسلام، محمدي ري شهري، ص66، دارالحديث، 1376، به نقل از رساله خلافت و ولايت، علامه طباطبايي. براي آگاهي از ديدگاه هاي مرحوم علامه طباطبايي به رساله ولايت نامه، ترجمه همايون همتي رجوع كنيد. در اهميت اين رساله، استاد آية الله جوادي آملي فرمود:

39- نهج البلاغه صبحي صالح، قصار 147، ص497.

3. وحي و رهبري، عبدالله جوادي آملي، ص13، انتشارات الزهرا، تهران.

42. بقره(2)257.

43. اين آيه طبق روايات معتبر سنّي و شيعه در شأن حضرت علي(ع) نازل شد كه در حال ركوع انگشترش را به فقير انفاق كرد. ر.ك: تفسير كشّاف، زمخشري خوارزمي، ج1، ص624، انتشارات آفتاب، تهران؛ روح المعاني، آلوسي بغدادي، ج6، ص186، احياء تراث عربي، بيروت؛ كبير، فخر رازي، ج12، ص26 ـ 27، نشر صحافي ناصر، قم؛ الميزان، علامه طباطبايي، ج6، ص12 ـ 14 و...

48. نهج البلاغه صبحي صالح، نامه 147، ص497 و خطبه 87، ص118 ـ 119.

44. نساء/59.

40- اين حديث از اصول كافي، كتاب الحجة، باب: «انّ الارض لا تخلو من حجة» نقل شده است.

41- همان، باب «انه لو لم يبق في الارض الا رجلان لكان احدهما الحجة».

4. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، ج7، ص245، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران.

47. الغدير، علامه اميني، ج2، ص302، نشر مؤسسه اعلمي.

46. معجم الاوسط، طبراني، ج2، ص2230، مكتبه المعارف؛ بحارالانوار، ج27، ص170

45. كبير، ج10، ص143 ـ 144؛ الميزان، ج4، ص391 ـ 393.

49. الميزان، ج1، ص272.

52. نهج البلاغه صبحي صالح، خ18، ص60 ـ 61؛ امامت و رهبري، ص50 ـ 54.

51. در كتاب قرارداد اجتماعي «ژان ژاك روسو»، ترجمه آقاي «غلامحسين زيرك زاده»، ص182 اين مضمون آمده است: براي كشف بهترين قوانين كه به درد ملل بخورد، يك عقل كل لازم است كه همه احساسات و شهوات انساني را بداند، ولي خود دست به آن آلوده نكند؛ طبيعت انساني را بشناسد، ولي تحت تأثير آن قرار نگيرد؛ سعادت او مربوط به جامعه نباشد، ولي به سعادت جامعه كمك كند. بنابراين، بهترين قوانين را خدايان مي توانند بياورند.

50. من لا يحضره الفقيه، ج1، ص191 و 582؛ بحارالانوار، ج23، ص339 و 349؛ امامت و رهبري، ص92 ـ 136.

56. علل الشرايع، شيخ صدوق، ص253، مؤسسه اعلمي؛ عيون اخبار الرضا(ع)، شيخ صدوق، ج2، ص101، مؤسسه اعلمي.

54. لهوف، ص20؛ مثير الاحزان، ص10؛ مقتل خوارزمي، ص185.

53. سخنان امام حسين(ع)، محمد صادق نجمي، ص11، انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين، قم، به نقل از تاريخ طبري، ج7، ص216 ـ 218؛ كامل، ابن اثير، ج3، ص263 ـ 264؛ مقتل خوارزمي، ص182.

55. معنويت تشيع، علامه سيد محمد حسين طباطبايي، ص73 ـ 75، انتشارات تشيع، قم، 1354.

5. مفردات راغب، ص533، ماده ولي.

6. مجمع البيان، ج2(ده جلدي)، ص365 ـ 366، نشر كتابفروشي اسلاميه، تهران.

7. و ما به او(انسان) از رگ قلبش نزديك تريم. ق(50) 16.

8. خدا ولي كساني است كه ايمان آوردند.بقره(2)257.

9. و او همه صالحان و نيكوكاران را سرپرستي مي كند. اعراف(7)196.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

مصرف گرایی بلای جامعه برانداز
قرآن : وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ  (سوره سجده، آیه 21)ترجمه: به آنان از عذاب نزدیک (عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) مى چشانیم، شاید باز گردند.توضیح : مصرف گرایی بدون تولید مناسب سبب می شود تا قیمت ها در جامعه افزایش پیدا کند و گرانی (که در احادیث به عنوان یکی از عذابهای دنیوی عنوان شده) در جامعه شایع شود.حدیث: وَ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادٌ مَلاعِينُ مَنَاكِيرُ لا يَعِيشُونَ وَ لا يَعِيشُ النَّاسُ فِي أكْنَافِهِمْ وَ هُمْ فِي عِبَادِهِ بِمَنْزِلَة الْجَرَادِ لا يَقَعُونَ عَلَي شَيْ‏ءٍ إلاّ أتَوْا عَلَيْهِ. (اصول کافی،...

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید