ضرورت برنامهریزی و مشارکت همگانی در ترویج اوقات فراغت دینی
سلسله گفتگو های کارشناسی با موضوع اوقات فراغت -
اوقات فراغت در جوامع امروزی بهعنوان یک نیاز خاص در نظر گرفته میشود تا جایی که برخی تمدن امروزی را «تمدن فراغت» لقب دادند. از همین رو گذران اوقات فراغت بازندگی و فرهنگ هر جامعه پيوند نزديکي دارد و همين ارتباط تنگاتنگ، جوامع آگاه را بر آن داشته، با اجراي سیاستهای مناسب اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، از هدر رفتن اوقات فراغت جلوگيري کنند.
ازهمینرو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبهای را با دکتر محمد سعید ذکایی عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی انجام داده تا نظرات کارشناسی ایشان را جویا شده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.
گذران اوقات فراغت با الگوی دینی چه تفاوتی با الگوی غیردینی دارد؟
بحث الگوی دینی فراغت، به معنی تجویز مجموعهای مشخص و محدود از انتخابهای فراغتی نیست. افراد دیندار اولویتها و گرایشهایی را در زمان فراغت ممکن است ترجیح دهند. برای مثال به زیارت و سفرهای مذهبی بیشتر توجه دارند و یا در جلسات مذهبی بیشتر شرکت میکنند. بااینهمه تنوع زیادی در سبکهای فراغتی افراد مذهبی نیز دیده میشود و در بسیاری موارد مرز فراغت دینی و غیردینی ممکن است بهروشنی قابلتعریف نباشد.
دین بهمثابه مجموعهای از آموزههای اخلاقی اولویتها و توصیههایی در خصوص انتخاب فراغت دارد. برای مثال توجه به اینکه فعالیت، انگیزه و البته شیوهای که فراغت بر اساس آن انجام میشود نمیبایست تعارضی با فعالیتهای دینی داشته باشد و یا این اصل که فعالیتها و انتخابهای فراغتی مؤمن را از توجه به خداوند و مسئولیتهای دینی او نباید دور سازد ازجمله این توصیههاست. توصیهها و دستورات دینی در خصوص فراغت، به ارزیابی انگیزه، ماهیت و استراتژیها و ابزارها مربوط است. فضای هنجاری و کنشی که دین برای فراغت مهیا میسازد، در نگاهی کلی مؤمنان را ترغیب به جستجوی انتخابها و فعالیتهایی میسازد که با وظایف و مسئولیتهای مسلمان بودن تعارضی نداشته باشند و در خدمت تزکیه، آرامش و تجدیدقوا و تقویت روحیه آنها قرار گیرند.
الگوی دین فرد را مقید به این میسازد تا زمان فراغت تداخلی با زمان سوگ نداشته و تقویم مذهبی در انجام گونههای جمعی مفرح در نظر گرفته شود. به همانسان انتظار بر این است که شادیها و سرخوشیهای جستجو شده در الگوی دینی مؤمن را تشویق و تحریک به بیخبری از وظایف و منش دینی نسازد و انجام آن نشانی از سبکسری و بیقیدی نداشته باشد.
شاید بهترین واژه و توصیف برای تفکیک مرزبندی الگوی دینی و غیردینی تفکیک فعالیتهای فراغتی به حلال و حرام باشد. در این صورت، فراغت حلال فراغتی است که زمان، مکان، انگیزهها و آثار آن موجه و همسو با دستورات و اصول کلی دینی باشد. و فراغت حرام فراغتی است که در وجوه یادشده همخوانی با توصیهای دینی ندارد. طبیعی است که انتخابها و فعالیتهایی نیز ممکن است دقیقاً در این مرزبندی دوگانه قرار نگیرند و تابع تفسیرها و اجتهادهای فردی و جمعی قرار گیرند.
از الگوی دین برای اوقات فراغت چه نوع معیارهایی قابلبرداشت است ؟
از الگوی دینی تنها معیارها و چهارچوبهای کلی قابلاستخراج است. معیار فراغت حلال و حرام و نیز آیات و روایات و سیره ائمه اطهار. لذا دین بیشتر سیاستها و جهتگیری کلی فرد و یا نهادها و ساختارها را نسبت به فراغت تعیین میکند. بدیهی است پیچیدگیها، تفکیک و دستاوردهای صنعت فراغت با همه مزایا و مشکلاتی که با خود دارد، تابع گفتگو و ارزیابی متخصصان و افراد صاحب صلاحیت است
الگوی دینی فراغت را مشروط به عدم اختلال با وظایف و دستورات دینی میداند، اما الگوی غیردینی این ملاحظه و مرزبندیها را غیرضروری و زائد میپندارد و با منطق عرضه و تقاضا، نیاز، دسترسی به حس خوب و هیجان، بازار و فرصت، به حوزه فراغت مینگرد.
لذا ترکیب عناصر و یا ملاحظات دینی و غیردینی عملاً در زندگی روزمره بسیاری از افراد در میدانهای مختلف زندگی به چشم میخورد. بنابراین بحث در اینجا بر سر درجه و یا غلبه و اولویت نگاه دینی در فراغت است.
از سوی دیگر، خیلی از هنجارها و ملاحظات حاکم بر سیاستها و یا کنشهای (فردی و یا جمعی) فراغتی در متن غیردینی ممکن است انطباق زیادی با الگوی دینی بیابند و مرز مشترک زیادی داشته باشند. برای مثال مراقبت از اینکه شادیهای فردی و یا سازمانیافته جمعی مزاحمتی برای همسایگان و دیگر افراد برقرار نسازد تقریباًهمهجا حاضر است و یا حساسیتهای زیستمحیطی که در بسیاری کشورها وجود دارد کاملاً با توصیههای دینی ما در خصوص احترام به محیطزیست سازگار است. بااینحال اصول راهبر در معیار غیردینی ممکن است فراغت را فینفسه بهعنوان هدف تجویز کند و تأکید لازم را بر رسالت افراد در جهان زندگی، توجه به آخرت و مهار کردن خواستهها و تمنیات فردی اعمال نکنند. لذا این موارد معیارهایی است که در اوقات فراغت دینی بهصورت کلی باید لحاظ گردد.
چگونه میتوان میان آموزههای دینی و اوقات فراغت ارتباط برقرار کرد؟
واقعیت این است که این ارتباط در حال حاضر به شکلی وجود دارد. بسیاری از سیاستها و مقررات تدوینشده در حوزه فرهنگ (موسیقی، ورزش، هنر و مانند آن) در جامعه ایران از مبانی دینی الهام گرفته و همچنین در سطح فردی نیز بسیاری از مردم به درجاتی دستورات و ارزشهای دینی را در انتخابهای فراغتی موردتوجه دارند. ازاینرو بحث بر سر ارتباط عمیقتر و گستردهتر دین در فراغت است. من فکر میکنم از دین نباید انتظارات حداکثری و جزئی نگرانه داشت. بهبیاندیگر انتظار نداشته باشیم دین برای همه جزییات فراغتی به ما نسخه دهد و همه بتوانند از این نسخهها استفاده یکسان ببرند. انتخاب فراغت مردم تابع موقعیت، فرصتها، محدودیتها، شرایط و اقتضائات محیطی، سرمایههای مادی و غیرمادی و بسیاری ملاحظات دیگر است و دینداری بیشتر و یا کمتر تنها یکی از مؤلفههای تأثیرگذار بر فرآیند انتخاب آنهاست. آموزههای دینی باید از منظری ارتقایی به شیوهای ظریف به دنبال آگاهی بخشی باشند و به شیوهای مستمر ارائه شوند. اینکه با الهام از تعالیم دینی و مثلاً در تبلیغات عمومی شهری مردم را به اهمیت فعالیت داوطلبانه و خیر خواهانه و یا تلاش برای ورزش و تحرک ترغیب کنیم، منطقی و البته مؤثر است. اما تجویزهای ریزنگر در قالب بسته و یا برنامه بینتیجه است. از سوی دیگر درگیر شدن عملی افراد متنفذ و شناختهشده و بهنوعی مشاهیر دینی در فعالیتهای فراغتی اولویتدار و سازگار با فرهنگ دینی میتواند مؤثر باشد. برای نمونه فعالیت داوطلبانه در زمینه محیطزیست و یا همراهی با مردم در فعالیتهای فراغتی جمعی و عمومی میتواند سرمشقهای مناسبی را برای دستهای که در شرایط دیگر مقاومت میکنند فراهم سازد. آنچه از این ارتباط قابلانتظار است، دعوت، تبلیغ و درگیر شدن مستقیم چهرههای موجه و محترم دینی در برانگیختن مردم به عرصههای مغفول و بسیار حیاتی است که فعالیتهای فراغتی جمعی میتوانند با توجه دادن به آن درترمیم مشکلات موجود مؤثر باشند. تردیدی نیست که جامعه ایرانی در حال حاضر با تنشهای زیادی مواجه است و نشاط لازم را ندارد. در این صورت دغدغه اصلی باید این باشد تا از ظرفیتهای بر زمین مانده و ناشناخته دینی برای ترویج فراغتهای مولد، اخلاقی و البته جمعی سود برد. تفسیر آموزههای دینی در مسیری که مقاومتها، حساسیتها و منعهای غیرضروری را که به نام دین مردم بر خود تحمیل میکنند و یا نهادها بر پیش روی مردم قرار میدهند از کارهای اصلی است که ارتباط دین و فراغت را به مسیر صحیح میکشاند.
همچنین برای بهرهبرداری بیشتر از الگوی دینی در ترویج فراغت مناسب لازم است برخی استنباطهای نادرست از دین را شناسایی و تصحیح کرد. لازم است مردم از زندگی روزمره علما و چهرههای دینی و توجه آنها به نشاط جسمی و روحی بیشتر بدانند و بشنوند. لازم است بیشتر آنها را در مناسبتهای شادی ببینند، لازم است بیشتر تلاش آنها را برای بهکارگیری ظرفیتهای دینی در شادیهای جمعی، ملی و عمومی را شاهد باشند. تصحیح بازنماییها از نسبت دین و فراغت و یا دین و شادی لازم است. در سطح نهادین میتوان استفاده بیشتری از ظرفیت نهاد مسجد در انتقال و آموزش مهارتهای فراغتی برد. نقشآفرینی بیشتر مساجد در حوزه فراغت، علاوه بر دمکراتیک ساختن دسترسی طیف عظیمی از جوانان و بزرگسالان که توانایی اقتصادی بهرهگیری از فراغت خصوصی را ندارند، در نزدیک ساختن بیشتر مسجد به زندگی روزمره جوانان و احساس تعلق بیشتر به آن مؤثر باشد. در سالهای اولیه انقلاب مساجد به این کارکرد نزدیک شدند و تا حدودی در ارتقای سرمایه اجتماعی و ایجاد حس اجتماع در ساکنان محلات شهر تهران مؤثر بودند. فضای کالبدی و نمادین مساجد میتواند مشروط به دعوت عام و پرهیز از سلیقههای کنار گذارانه احتمالی در خدمت انتقال مهارتها و ترویج فعالیتهایی قرار گیرند که با الگوی فراغت دینی همخوانی بیشتری مییابند. بهغیراز ورزشهای توصیهشده در اسلام (شنا، تیراندازی، سوارکاری و احتمالاً رزمی) برگزاری کلاسهایی که به شرکتکنندگان مهارتهای فعال گری در اجتماع و کارهای داوطلبانه (خیرخواهانه، محیطزیست، حقوق کودکان) را بدهد، آموزش شیوههای مدیریت عواطف (خشم، حسد، خودبزرگبینی و ..)، آموزش شیوههای تأمل، استدلال و گفتگو، آموزش آنچه اصطلاحاً از آن به مهارتهای زندگی یاد میشود، بهکارگیری مناسبتهای دینی و آیینی برای برگزاری جشن و سرور در سطح محلات و همسایگیها تنها نمونههای کوچکی از امکانی است که نهاد مسجد فراهم میسازد. در حقیقت مسجد باید علاوه بر کارکردهای منظم روزانه خود بتواند به مرکزی برای تجمع و فراغت سالم اهالی محله تبدیل شود. البته در حال حاضر بسیاری از مساجد چه به شیوههای انتفاعی و یا در مقیاسی محدود عهدهدار بسیاری از این فعالیتها هستند، بااینهمه آموزشها و مهارتهای ارائهشده باید تنوع بیشتری یافته و گروه هدف بزرگتری را جلب کنند و در تدوین برنامه آن جوانان و افراد محله نقش بیشتری بیابند.
چه راهکاری برای برطرف کردن موانع استقرار نظام صحیح گذران اوقات فراغت دینی پیشنهاد میدهید؟
درمجموع برای استقرار آنچه آن را "نظام صحیح گذران فراغت" میخوانید لازم است نگاهی همهجانبه، چند سطحی، منعطف و مشارکتی داشت. چنانکه اشاره شد از مدیریت فراغت و الگوسازی دینی نمیتوان انتظارات سریع و حداکثر گرایانه داشت. حوزه فرهنگ بهطورکلی و فراغت بهعنوان بخشی از آن را نمیتوان با شیوههای استاندارد و مهندسیشده مورد مداخله زیاد و سریع قرار داد. ایجاد زمینه، فرصت، فضا، تبلیغ، ترویج، فعال شدن الگوهای نقش، تصحیح بازنمایی و نگاه ارشادی و حداکثری میتوانند تأثیرگذار باشند. واقعیت زندگی روزمره مردم با همه فرصتها و محدودیتهای تجربهشده، تعیینکننده اصلی ارجحیتهای فراغتی آنهاست. در وجه منفی، فقر، بیکاری، مسکن و محیطزیست ناامن و نامناسب، آموزش کم، خانواده ازهمگسیخته، احساس محرومیت، دسترسیهای محدود به خدمات فراغتی و ورزشی، مولد فراغتهای مخرب هستند که بهطور یقین با آموزههای دینی نیز ناسازگارند. در سویه دیگر رفاه و برخورداری بیشتر، از سرمایهها و زندگی در امنیت و آسایش بیشتر و اجتماعی شدن صحیح در خانواده حتماً میتواند مروج فراغتهای مولد و مفیدتری باشند که مورد تائید اخلاق دینی هم هستند. ازاینرو اتخاذ هر راهکاری باید در مسیر ایجاد فرصت عادلانه و برابر برای مشارکت در فعالیتهای سالم (ورزش، فعالیتهای جمعی و عامالمنفعه، فراغتهای داوطلبانه، تقویت مهارتهای زندگی، گردشگری و موارد مشابه) و رفع تبعیض و احساس محرومیت قرار گیرد.
خلاصه راهکارها:
1- حوزه علمیه و نهادهای دینی با کمک رسانهها، مردم را آگاه سازند مبنی بر اینکه نباید انتظارات حداکثری و جزیینگرانه از دین در همه مسائل داشته باشند.
2- رسانه و مبلغان اوقات فراغت، باید با الهام از تعالیم دینی، آموزههای دین را به شیوهای ظریف در خصوص اوقات فراغت، تبیین و پیادهسازی نمایند.
3- شرکت افراد شاخص و بزرگان دینی در فعالیتهای فراغتی اولویتدار و سازگار با فرهنگ دینی، در الگوسازی دینی اوقات فراغت بسیار مؤثر است.
4- حوزه علمیه باید استنباطهای نادرست از دین در بحث اوقات فراغت را شناسایی و تصحیح کند.
5- رسانهها باید مردم را بازندگی روزمره علما و چهرههای دینی و توجه آنها به نشاط جسمی و روحی، بیشتر آشنا کنند.
6- مساجد با برنامهریزی صحیح میتوانند طیف عظیمی از نوجوانان و جوانان را به مسجد نزدیک نموده و آنها را با اوقات فراغت دینی، آشنا نمایند.
7- نهادهای حاکمیتی و مردمنهاد در اجرای برنامههای فراغتی، به واقعیت زندگی روزمره مردم ازلحاظ فرهنگی، اقتصادی، اقلیمی و با رعایت استانداردهای ملی- دینی توجه داشته باشند.