از همین رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبهای را با آقای دکتر مهدی جمالی ریاست محترم هسته گزینش وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ترتیب داده تا از نظرات کارشناسی ایشان استفاده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.
نهادینهسازی همزیستی مسالمت آمیز در کشور
سلسله گفت گو های کارشناسی با موضوع وحدت و انسجام ملی
وحدت و انسجام ملی، از اساسیترین شروط استمرار حیات نظام سیاسی هر کشور است. انسجام ملی به علت همگرایی و همنوایی میان آحاد جامعه، سبب ثبات اجتماعی، سیاسی و بهتبع آن افزایش قدرت حاکمیتی هر کشوری میشود. ازآنجاکه ایران دارای لایه های فرهنگی گوناگون و خردهفرهنگهای قومی، مذهبی و دینی فراوان است و همچنین مؤلفهها و ابزارهای مختلفی از قبیل رسانه و آموزش در ایجاد وحدت و انسجام ملی مؤثر است؛ پرداختن به این موضوع، اهمیت بسزایی دارد.
چگونه میتوان از برجستهسازی شکافها و ایجاد احساس تبعیض توسط رسانههای داخلی و خارجی جلوگیری کرد؟
برخی از رسانهها که در برجستهسازی شکافها و ایجاد احساس تبعیض موفق میشوند به خاطر شیوههایی است که به کار میبرند و نوع خوراکهای فکری است که منطبق با نیازهای انسانها تولید میکنند. اگر ما در نقطه مقابل نتوانیم خلأ را پر کنیم، طبیعتاً آنها جایگاه خودشان را پیدا میکنند. اگر شما یک ظرف خالی را در نظر بگیرید، طبیعتاً هر مظروفی را میتواند در خودش جای دهد. برای اینکه بتوانیم به راحتی با آنها مقابله کنیم، ابزارسازی و نهادسازی برای ما خیلی مهم است. همچنین تولید محتوا و رعایت مکان، زمان و ورود و حضور به موقع برای ما بسیار مهم است. خیلی از کشورهای دنیا که صاحب رسانه هستند با نوعی آیندهنگری و با نوعی شناخت عمیق نسبت به جوامع وارد قضایا میشوند. اگر ما هم آیندهپژوهی و آیندهنگری در این حوزه داشته باشیم، به اعتقاد من میتوانیم بسیار برجسته و موفق عمل کنیم و از هرگونه ایجاد شکاف نسلی و یا احساس تبعیض در بین طبقات و آسیب های مختلف بعدی آن جلوگیری کنیم.
وحدت و انسجام ملی در بعد داخلی با چه آسیبهایی روبرو است و چه راهکارهایی را در این زمینه پیشنهاد میدهید؟
موضوع وحدت و انسجام میتواند از ابعاد مختلف قومی، ملی، دینی، اجتماعی، هویتی و سیاسی مورد بررسی قرار گیرد. در هر کدام از این ابعاد، ارتباط مستقیم رهبران جامعه با مردم در یک فرآیند ارتباطی و در یک کنش و واکنش متقابل، میتواند نقشآفرین باشد. طبیعتاً به هر میزان بتوانیم از مناقشاتی که در جامعه رخ میدهد پرهیز کنیم و چیستی این مناقشات را استخراج کنیم و عدم انطباق آنها را با هویت جامعه، برای مردم جامعه تبیین کنیم، بیشتر به سمت وحدت حرکت خواهیم کرد. همچنین اگر بتوانیم اصول روابط اجتماعی را در جامعه به درستی تبیین کنیم و الگوهایی داشته باشیم که بتوانند روابط بین آحاد مختلف جامعه را به درستی تبیین کنند و بازیگرانی را که باید در جامعه نقشآفرین باشند، به موقع وارد عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نظام کنیم و به آنها نقش واقعی بدهیم، در راستای وحدت پیش خواهیم رفت. هر چقدر ما تضاد را در سطح جامعه کم کنیم و یک عملکرد مثبت و منطبق با نیاز جامعه داشته باشیم، میتواند به وحدت و انسجام در بعد داخلی کمک کند. جامعه ما یک جامعه دینی است و به اعتقاد من علی-رغم سیاست زدگی و سیاسی بودن یک جامعه کاملاً ایدئولوژیک است. ایدئولوژیک بودن باعث میشود که همه دنیا چه در داخل و چه در خارج، نسبت به ما موضع داشته باشند و این موضعگیریها بسیاری از جاها با برنامهها و اهداف از پیش تعیینشده و با ابزارها و هزینههای بسیار هنگفت و گزافی مواجه است که کار را برای ما سخت میکند. بنابراین هر چقدر ما بتوانیم رویکردهای بنیادین را مثل رویکردهای فرهنگ گرا، دینگرا، جامعهمحور، شایستهسالارانه، محور قرار دهیم که آن محور بتواند تداوم داشته باشد و طیف وسیعی از مردم را پوشش بدهد، میشود گفت که به وحدت و انسجام درونی خیلی خوبی رسیده ایم وگرنه قطعاً و قطعاً با افتراق مواجه خواهیم شد. بنابراین پیشنهاد اصلی من این است که متولیان دینی و فرهنگی جامعه باید ابزارها، سازوکارها و نهادهای لازم را در ارتباط با رویکردهای بنیادین یعنی رویکردهایی که ذاتگرا هستند و سطحی گرا نیستند ایجاد کرده و این رویکردها را تبدیل به نماد کنند و توسعه دهند تا مردم متخلق به این نمادها شوند و بتوانیم از یک وحدت و انسجام درونی در جامعه برخوردار شویم. این موضوع توسط جامعه ما به اثبات رسیده است. به طور مثال در همین انتخابات در جامعهای که کسی فکر نمیکرد این همه همگرایی داشته باشد یکباره به یک همگرایی حداکثری میرسد. مثلاً در روز 22 بهمن یا روز قدس، همه به یک اتفاق نظر میرسند که امروز باید به صحنه بیایند. در بقیه حوزه ها هم همینطور است. اگر ما بتوانیم ذات همگرایی داشته باشیم که به ذات همه انسانها مربوط بشود طبیعتاً وحدت و انسجام هم حاصل خواهد شد. اگر این نبود، وحدت و انسجامی هم وجود نخواهد داشت. بنابراین متولیان باید بروند سراغ تولید بنیادهایی که به عامه مردم مربوط میشود. مردم هم نقش اثرپذیری دارند و وقتیکه اثر پذیرفتند، اثرات موجآفرین خواهند داشت. یعنی مثل یک دومینو میماند. وقتی میپذیرند، این موجی است که کل جامعه را فرا میگیرد و نه تنها در داخل بلکه در خارج از کشور هم تأثیرات مثبت و خاص خودش را خواهد گذاشت. مردم همواره آماده پذیرشاند. در سابقه تاریخی این ملت از قبل از اسلام از دوره هخامنشیان تا الآن در مقاطع مختلف تاریخی، میتوانید به گلوگاههایی اشاره کنید که مردم همواره تابع بنیادهای ذات گرا بودهاند چون یک خمیرمایه دینی و سالمی دارند که برگرفته از دین و سنت است. در سنت ما آموزهها بهغایت رو به اصلاح و رو به آموزههای خوب است؛ هم در سنت و فرهنگ ما و هم در دین ما. این جزء ذات مردم ما هست و کافی است که شما آن را تحریک کنید تا مردم به حرکت دربیایند. نقش عمده مردم پذیرش این آموزهها است ولی نقش مهمترشان ایجاد آن موج و ایجاد تأثیر در سطح خانواده ها، جامعه داخلی و جوامع بعدی خودشان هست. سؤال اینست که چرا الآن میگویند خانواده هویتش را از دست داده و شکاف نسلی و شکاف بین طبقات ایجاد شده است؟ اینها همه به خاطر اینست که جامعه ما به لحاظ بنیاد تئوریک آن انسجام لازم را از دست داده است! ما نتوانستیم بنیانهای تئوریک مان را کانالیزه کنیم و جزء باورهای اصلی مردم قرار دهیم. حالا این ممکن است به لحاظ عملکردی به برخی عملکردها در نظام ربط داشته باشد که اگر بخواهیم وارد آن بحث شویم، بحث کاملاً سیاسی خواهد شد. وقتی کسی دارد دزدی میکند شما دیگر نمیتوانید از مدینه فاضله صحبت کنید و دیگر باید در پستوی تاریخ با چراغقوه دنبال آن بگردیم. باید آن عملکرد درست بشود تا بعد بگوییم به مدینه فاضله عینی رسیدهایم یا به ده درصد یا 50 درصد از آن رسیده ایم.
برای مقابله با هجمه دشمنان خارجی در تضعیف وحدت و انسجام ملی چه پیشنهادهایی دارید؟ به نظر شما رسانه و آموزش چه جایگاهی در این راستا دارند؟
در ابتدا باید اصول رسانهای را شناسایی کنیم و بتوانیم بگوییم که رسانهها چه نقشی در فضای کلی ما دارند. بعد بر اساس شناختی که از این فرآیندها به دست میآوریم بیاییم عملکرد متقابل خود را ترسیم کنیم. ما الآن تا حدودی منفعل عمل میکنیم. این برخورد انفعالی میتواند به ضرر جامعه باشد. ما باید پیشدستی کرده و از جامعهمان چیزی بگوییم که آنها منفعلانه برخورد کنند. راهی طولانی را در این موضوع در پیش داریم. سواد رسانهای ما باید افزایش یابد. اگر از این فضای بستهای که اکنون در داخل کشور وجود دارد، بتوانیم خارج شویم آنگاه میتوانیم مقدمهای را ایجاد کنیم تا رسانه ما نقش فعالتری ایفا کند و بتوانیم برای مقابله با هجوم دشمنان فضای بهتری را در داخل کشور تجربه کنیم.
به اعتقاد من در مورد وحدت و انسجام ملی تا به اینجا نظام جمهوری اسلامی نشان داده است که در این زمینه مشکل زیادی ندارد. ممکن است در یک مقاطع بسیار محدود، وحدت و انسجام ملی ما خدشه کوچکی پیدا کرده باشد ولی الحمدلله هم به برکت حضور مسئولین تیزهوش و هم به برکت حضور داهیانه مقام معظم رهبری در طی سال های گذشته و حضور هوشمندانه ایشان در همه عرصهها، توانستیم این وحدت و انسجام ملی را در جامعه حفظ کنیم ولی با همه این اوصاف، اینها نباید سبب بی توجهی نسبت به این موضوع شود.
در مورد جایگاه آموزش هم باید فرآیندها را بشناسیم. اگر آموزش انجام شود و همراه آن تجهیزات رسانه ای مرتبط مانند ماهواره و ... هم نوسازی شد، میتواند خیلی کمک کند تا در یک فضای کلی انسجام و وحدت ملی از هجمه به دور باشد و رسانه ما بتواند یک رسانه پویا، نو گرا و کاملاً هجومی در مقابل هجمه دشمنان باشد.
علاوه بر آموزش های متداول کلاسیک و دانشگاهی که باید در حوزه رسانه مطرح باشد که امروزه دانشکده صداوسیما و دانشکده خبر را داریم و حوزه خبر، خبرنگاری، روابط عمومی و رشته های مرتبط در گروههای علمی ما در دانشگاهها گسترش خیلی خوبی پیدا کرده است، باید بتوانیم به سراغ تأسیس رشته هایی برویم که بهصورت میان رشته ای در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری بتواند متخصصین این حوزه را تربیت کند و اینها بتوانند در جامعه کار کنند. متناسب با تأسیس رشته های جدید دانشگاهی که وزارت علوم باید به سراغ آن برود، ما باید بتوانیم متون متناسب تولید کنیم که این متون خوراک فکری لازم را به صاحبان خرد و اندیشه در حوزه رسانه بدهد. اساتید رسانه بزرگواری را ما میتوانیم بهعنوان سر منشاء آموزش در کشور داشته باشیم. با استفاده از پایان نامه ها باید بتوانیم مدل های کاربردی و مدل های مفهومی استخراج کنیم و آنها را به سمت پژوهش در حوزه رسانه جهت بدهیم.
در مورد نقش حوزه علمیه در وحدت بین شیعه و سنی چه نظری دارید؟
باید به جرئت بگویم در هر دو گروه، افراط و تفریط وجود دارد. یعنی همینطور که در شیعه گاهی وقتها افراط وجود دارد در اهل سنت هم افراط وجود دارد. در برخی از مناطق ایران ممکن است اهل سنت بیایند خط و خطوط خود را از جماعت تبلیغی پاکستان و عربستان بگیرند و بیایند علیه نظام یک حرکتی را انجام دهند. طبیعتاً اگر ما بخواهیم یکجانبه حرکت کنیم، آسیب جدی به وحدت و انسجام جامعه وارد خواهد شد. چارهای نداریم که بگوییم به حکم اسلام، شیعه و سنی باید با یک نوع همزیستی مسالمتآمیز در کنار هم زندگی کنند. در عین حال که باید یک فضایی ایجاد کنیم که اصول و مبانی مذهب خود را داشته باشیم، زندگی مسالمتآمیز خودمان را باید در کنار هم بدون جنگ، دعوا و خونریزی داشته باشیم. ما در بسیاری از استانهای ایران در مقاطعی ممکن است که درگیریهایی داشتیم ولی در مقاطع بسیاری و همین الآن همزیستی مسالمتآمیز را در سیستان و بلوچستان، کردستان و استانهای جنوبی داریم ولی باید مواظب توطئه دشمنان هم باشیم. باید مواظب اهل سنتی که محارب هستند و عمدتاً از خارج از مرزها از وهابیت و از گروههای حربی و اخیراً هم از داعش خط میگیرند، باشیم تا تحرکاتشان موجب افتراق بیشتر جامعه نشود. هم دستگاههای امنیتی باید مواظبت کنند و هم هوشیاری لازم باید در بین عالمان دینی، اساتید دانشگاه، ساختارها، سازمانها و نهادهای ما باشد تا اسیر جوی نشویم که آنها ما را به ورطه افتراق بیندازند.
انقلاب اسلامی ایران با ایجاد نظامی اسلامی توانسته است فضای جدیدی در مناسبات میان دین و دولت به وجود آورد که تأثیر شگرفی بر نمودهای هویتی در ایران داشته است، به نظر شما چگونه میتوان از تعامل میان دین و دولت برای تقویت وحدت و انسجام ملی بهره برد؟
ما باید این ظرفیت را در اجتماع ایجاد کنیم که آدمها مجاز باشند بدون اینکه به دین و مقدسات دینی ضربه بزنند و توهین کنند، اعتقاداتشان را بیان کنند و در نقطه مقابل هم دیگران بیایند و نقد کنند و بعد در واقع «فیتبعون احسنه» رخ دهد. اگر این رخ داد، جامعه به سمت رشد و پیشرفت میرود و اگر این نشد جامعه به سمت دگماتیسمی خواهد رفت که این دگماتیسم، هم نقاب دارد و هم قابل شکستن نیست و جامعه روی پیشرفت را نخواهد دید. مجبور هست بسیار کانالیزه و رادیکال عمل کند و رادیکالیسم همیشه در جامعه مشکلساز بوده است. بنابراین ما از تکثر برداشتها و از آزادی بیان و اندیشه نباید بترسیم. درمان جامعه ما آزادی بیان و آزادی اندیشه است.
رسانه چگونه میتواند با بهرهگیری از برنامههای مذهبی به تقویت انسجام ملی بپردازد؟
شما اینجا وقتی میگویید رسانه، احساس من اینست که منظور شما صداوسیما یا یکی دو تا خبرگزاری که ما در کشور داریم، هست. چون در کشور ما این محدودیت وجود دارد، چارهای نداریم که کانالیزه عمل کنیم. ولی باید در رسانه هم این فضا ایجاد بشود که حرفهای مختلف گفته شود. متأسفانه رسانه ما یک مقدار خیلی زیادی رادیکال عمل میکند و این عملکرد رادیکال هم به اندیشه آسیب میزند و هم به جامعه. یعنی در هر حوزهای از حوزههای اندیشه مانند فلسفه، منطق، جامعهشناسی، روانشناسی، تاریخ تا علوم و معارف دینی و اخلاق، هر چقدر ما بتوانیم تنوع دیدگاهها را در رسانه داشته باشیم این به پویایی جامعه ما کمک میکند. هرچقدر بسته عمل کنیم که الآن به اعتقاد من رسانه از روی یک سری ضرورتها و از روی ناچاری، خیلی بسته عمل میکند، به جامعه ضربه میزند و موجب میشود یک عده خیلی زیادی از رسانه ما گریزان شوند و اصلاً رسانه ما را نبینند. این ندیدنِ رسانه ما، خودش آفت بزرگی است. چرا باید بگوییم که یک درصد بالایی مثلاً حدود 70 یا 80 درصد، رسانه ما را نمیبینند و میروند رسانههای دیگر را میبینند. اگر رسانه ملی را به عنوان دانشگاه برای عموم مردم در نظر بگیریم، آموزشهایش هم باید برای عموم مردم باشد و این دانشگاه باید از همه اساتید استفاده بکند. اگر رسانه ملی دانشگاه است باید از همه اساتید دانشگاه و از همه صداها استفاده کند تا بتواند یک رسانه جامع به دور از آسیب باشد و به انسجام ملی کمک کند. گریزان کردن مردم هنر نیست. کانالیزه کردن صحبت ها موجب میشود که برنامه ها مخاطب خاص پیدا کند و تأثیرگذاری خودش را از دست بدهد. بنابراین به یک معنا، رسانه ملی و برنامه هایش هم میتواند به انسجام ملی کمک کند و هم میتواند ضربه بزند. رسانه باید به سراغ تنوع دیدگاهها و حتی تنوع رسانه برود. کشور ما با خیلی از کشورهای دنیا متفاوت است. ما یک رسانه داریم و آن هم رسانه دولتی است و هیچ رسانه دیگری غیر از فضای مجازی که آن را هم الآن همه میگویند که غیرمجاز است، نداریم. یعنی الآن تلگرام، اینستاگرام و ... اینها فضای غیرمجاز مجازی است. اگر این فضای غیرمجاز مجازی نباشد ما رسانه دیگری نداریم. همین صداوسیما می ماند. رادیو را هم که الآن دیگر کسی گوش نمیدهد، می ماند فقط تلویزیون!
منظور از غیرمجاز، غیررسمی است؟
خیر. الآن مرکز ملی فضای مجازی میگوید که بیایید تلگرام ایرانی استفاده کنید. این تلگرام سروش که مثلاً در انگلستان است. این گوشی که الآن شما میبینید و اندرویدی که نصب میکنید تمام سرورهایش خارج از کشور است، گوگل و یاهو خارج از کشور است و بزرگترین مسنجر همین یاهو و گوگل است. اصلاً در موبایل از شما اول اجازه میگیرد که تمام ایمیلهای شما را میخواهم ببرم آنجا ذخیره کنم، اجازه میدهید یا نه؟ و اگر اجازه ندهید اجازه استفاده از ایمیل را هم ندارید. یعنی اینقدر این ابزار شما را به خودش وابسته کرده است. از این جهت میگویم غیرمجاز که قوانین کشور ما میگوید که اینها باید مجوز داشته باشند که مجوز ندارند. ولی ما میتوانیم قانونی وضع کنیم و بگوییم همه کسانی که می خواهند در شبکههای مجازی کار کنند و همه کسانی که میخواهند شبکه ماهوارهای، اینترانت، اینترنت، تلویزیون کابلی و ... داشته باشند با استفاده از این قانون این کار را بکنند تا تنوع و گستردگی مباحث را در کشور داشته باشیم. اگر این شد، رسانه میتواند به انسجام ملی و داخلی کمک بکند ولی اگر این نشد، روزبهروز بیشتر ضربه خواهد زد.
به عنوان آخرین سخن اگر مطلبی باقی است، بفرمایید.
اعتقاد دارم که موضوع وحدت با توجه به نوع دیدگاههایی که در کشور ما در ارتباط با بحث وحدت مطرح شده، موضوعی است که مقداری باید آن را تغییر دهیم. نوع نگاه ما در مورد موضوع وحدت که بگوییم دو گروهی که یکی به یمین میرود و یکی هم به یسار، باید بیایند دست همدیگر را بگیرند و دعای وحدت بخوانند، درست نیست. متأسفانه دعای وحدت را هم میخوانند و همیشه نمیتوانند دستشان را با هم نگه دارند. هر از گاهی در هفته وحدت، یک عده آدم را از داخل و خارج کشور جمع می کنیم و سمینار، حرف، حدیث، سخنرانی، جزوه، کتاب و باز میروند دنبال کار و زندگی خودشان. کتابهای زیادی مانند «سیمای علی علیهالسلام از منظر اهل سنت» به نوشته آقای فیضآبادی نوشته شده است. ایشان در مورد امام حسن (ع)، امام حسین(ع)، امام علی (ع)، حضرت فاطمه زهرا (س) کتاب نوشته است و یک آدم سنی مذهب است. جامعهشناسی خوانده و پدرش امامجمعه است. ایشان از همکاران ما بود و چون در مجامع شیعی مانند سازمان تبلیغات کار کرده است، گرایشات مثبت دارد. ایشان هم مثل ابوالاعلی مودودی است که الآن بین اهل سنت کسی کتابش را قبول ندارد و ببینند آتش میزنند. او را هم از جامعه طرد کردند و در خانه راهش ندادند. ما با این واژهها نمیتوانیم وحدت بین اقوام و مذاهب ایجاد کنیم. ممکن است بتوانیم وحدت ملی ایجاد کنیم که آنهم آموزه ملی دارد. آموزه ملی مثل مقاومت در برابر تجاوز به سرزمین، این دیگر به دین ربطی ندارد و همه میخواهند سرزمینشان را حفظ کنند. این میشود منشأ وحدت. یا اینکه اسرائیل غده سرطانی برای همه در همه جای دنیا است، میشود عامل وحدت. انرژی هستهای؛ میشود عامل وحدت. رهبری؛ میشود عامل وحدت. ولی وقتی بگویید وحدت دینی، وحدت دینی دیگر مثل قبلی ها نیست. همچنین وقتی میگویید وحدت قومی، آموزههای خاص خودش را دارد. این روستا با روستای کنار با هم فرق دارند. به جای وحدت ما باید بیاییم سراغ واژهای به نام همزیستی مسالمتآمیز. واژه همزیستی مسالمتآمیز امروزه واژه ای در جهان است که همه می فهمند. یعنی در سطح سازمان ملل اگر شما بروید و بگویید ما میخواهیم همزیستی مسالمتآمیز داشته باشیم، همه می پذیرند! سابقا گفتگوی تمدنها مطرح شد. مبنا واژهای قرار داده شد که شأنیت جهانی شدن داشت. ما اگر واژه همزیستی مسالمتآمیز را به کار ببریم آن وقت در دین اسلام، در سنت پیامبر(ص) و ائمه ما، در سنت علمای دینی و رهبران دینی، در فرهنگ و سنت بومیمان، در ادبیات خودمان و در تاریخمان، هزاران هزار آموزه در مورد آن پیدا میکنیم. اصلاً پیامبر(ص) سراسر زندگیاش مسالمتآمیز و صلح و آرامش بود. این همه یهودیها و کعب الاحبارها اخبار درست میکنند که پیامبر خشونت کرد! ولی خشونتی وجود نداشت که این اثبات شده است.
ما باید بیاییم واژه همزیستی مسالمتآمیز را بهعنوان یک موضوع مطرح کنیم. حول همزیستی مسالمتآمیز هم از آموزههای دینی، سنتی و فرهنگی خودمان استفاده کنیم تا بگوییم جامعه ما میتواند یک همزیستی مسالمتآمیز در کنار همه ادیان و اقوام و با دنیا داشته باشد. متقابلاً میتوانیم بر اساس آموزههای دینی و سنتی خود، یک الگویی به جهان عرضه کنیم که حالا این الگو میتواند مثلاً گفتگوی تمدنها یا همزیستی مسالمتآمیز باشد. قابلیت پذیرش همزیستی مسالمتآمیز بیشتر از بحث وحدت است.
در واقع در نظر شما وحدت سعی میکند نظرات را به هم نزدیک کند درحالیکه همزیستی مسالمتآمیز این کار را نمیخواهد بکند!
بله! هر کسی سر جای خودش هست و روی شاخصها با هم زندگی میکنند. عارضه وحدت همین است که شما از یک بخشی از اعتقاداتت باید دل بکنی. که یا امکانپذیر نیست یا پایدار نیست. اوایل انقلاب، سر صف نماز همه دست همدیگر را میگرفتند، دعای وحدت را میخواندند و بعد از آن دستها پایین می آمد و هر کس سراغ کار خودش می رفت. میخواهم بگویم که این وحدت پایدار نیست ولی در همزیستی مسالمتآمیز اوضاع فرق دارد. مثل اینست که بگوییم یک اکسیژنی در این اتاق وجود دارد و همه ما باید از این اکسیژن نفس بکشیم. نه شما میتوانید به من زور بگویید و نه من. طبیعتِ من میگوید نفس بکش تا جایی که اکسیژن هست. اگر خدایی نکرده خواستیم بمیریم، همه با هم میمیریم. میخواهم بگویم زندگی مسالمتآمیز یعنی آقای کافر شما هم بیا یک جزیه ای به من بده ولی اینجا نفس بکش. مادامیکه به من آسیب نرسانی، در خیابان من راه برو، برو به مغازه، خرید کن و زندگی خودت را داشته باش. این همزیستی مسالمتآمیز این فضا را برای من ایجاد میکند که من بتوانم بعداً آن کافر یا اهل سنت را به شیعه تبدیلش کنم. کما اینکه زمان پیامبر(ص) خیلی از کفار بر اثر همین همزیستی مسالمتآمیز مسلمان شدند و آمدند از جزیه هم معاف شدند و جزئی از جامعه مسلمان شدند.
در وحدت، آن افتراق همیشه وجود دارد ولی همزیستی مسالمتآمیز فضا را برای ما ایجاد میکند که هم سالم و هم بدون دغدغه و تنش زندگی کنیم و هم امکان جذب حداکثری برای ما به وجود بیاید.
خلاصه راهکارها:
1- باید از مناقشات مضر در جامعه پرهیز و چیستی این مناقشات را استخراج کرده و عدم انطباق آنها با هویت جامعه، برای مردم تبیین شود.
2- برای رسیدن به وحدت و انسجام ملی باید اصول روابط اجتماعی را در جامعه بهدرستی تبیین و بازیگران نقشآفرین جامعه را، بهموقع وارد عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نظام نمود.
3- متولیان فرهنگی جامعه باید ابزارها و سازوکارهای لازم را در ارتباط با رویکردهای بنیادین مثل رویکردهای فرهنگ گرا، دینگرا، جامعهمحور، شایستهسالارانه و ... ایجاد کنند و این رویکردها را تبدیل به نماد کرده و توسعه دهند.
4- در حوزه رسانه نباید منفعل عمل کرده و فقط پاسخگو به هجمههای دشمن باشیم، بلکه با طرحهای پیشدستانه در خصوص مسائل کشور باید فعالانه، رقیب را دچار انفعال رسانهای کنیم.
5- برای مقابله با هجمه دشمنان خارجی در موضوع وحدت و انسجام، افزایش سواد رسانه ای آحاد جامعه ضروری است.
6- طلاب برای حفظ هویت دینی به علوم روز و علوم دینی مسلح شده و همچنین بودجه مساجد و حوزه های علمیه برای ایفای نقش فعال، افزایش یابد.
7- بیان دیدگاههای متنوع از رسانهها بهخصوص رسانه ملی با تصویب قانون آزادی تأسیس رسانه، در جهت ابراز عقیده همه سلایق و دیدگاهها، کمک شایانی به مقوله وحدت ملی میکند.
8- استفاده از واژه «همزیستی مسالمت آمیز» بهجای «وحدت» کاربرد بیشتری در انسجام ملی دارد.