انسانها هنوز در حسرت حاکمیت انسان کامل به سر میبرند. داشتن حکمران و حکمرانی شایسته آرزوی بشر از سپیده دمان تاریخ تا عصر (و شاید غروب) تألم بار کنونی بوده است . اگر چه چند صباحی طعم شیرین آن را چشیده اند (آن ایام که برخی از پیامبران و اولیای الهی مجال حکومت یافتند اما آن را قدر ندانستند و از کف نهادند).
ایام ربیع یادآور به امامت رسیدن مردی از جنس ظهور است که نبود زمینه و شرایط او را در پس پرده غیبت نهاده است و زمینه اعمال قدرت و تشکیل حکومت شایسته او فراهم نشده است.
سوالی که می توان مطرح نمود این است که زمینه و شرایط لازم برای ظهور حکمران شایسته چیست؟ جامعه دچار چه خلاء ها و کاستی هایی است که حجت خداوند و خلیفه او امکان ظهور و تشکیل حکومت پیدا نمی کند ؟ چه عواملی به ظهور کمک می کنند ؟
شاید یکی از آنها "طلب و خواستن " واقعی باشد،خواستنی که از درد نداشتن ها برخاسته باشند
- نداشتن امنیت ها ( امنیت حیثیت ، جان ، مال ، دین، مسکن ، شغل ، ارتباطات، و..)
- نداشتن آزادی ها (آزادی عقیده ، بیان ، دینداری ، ...)
- نداشتن عدالت (عدالت طبیعی ، توزیعی و..)
- نداشتن برابری ها (در برابر قانون ، در برابر دادگاه ، در برخورداری از فرصت ها و...)
- و نداشتن های متعدد دیگر
- شاید بتوان یکی دیگر را "صبر و تحمل " در نظر گرفت . تحمل درد ها ، رنج ها ، سختی ها و مشکلات زمان ظهور و استقرار حکومت مهدوی . صبر در مقابل فشار های دشمن حکومت شایسته آخرالزمان . تحمل فرآیند ها ، تصمیمات و اقدامات عدالت محور آخرین باز مانده و ذخیره خدا بر روی زمین . تاریخ میگوید که هر کسی را یاری تحمل عدالت علوی نبوده و حتی نزدیکان و اصحاب با سابقه تنها امیرالمومنین تاریخ از او بریده اند و به خصم پیوسته اند!
ضعف صبر و تحمل یاران بود که آن حضرت را به شکست و شهادت دچار کرد و شاید بتواند تاریخ را تکرار کند .
- شاید علل دیگر ضعف "درک عقلانیت فطری " باشد عقلانیتی برگرفته از قوانین الهی و فطرت پاک انسانی و نه حیلت های ابزاری . عقلی که قادر به تشخیص مسیر صحیح راهبردی میباشد و خوب را از خوبتر و بد را از بدتر تشخیص دهد .
- اگر عقل و بصیرت در وجود بشر بیدار شود ، تشخیص حاکم شایسته (واقعی) کار دشواری نخواهد بود . تشخیص خیر مطلق به راحتی امکان پذیر خواهد بود .
- النهایه عقل ودرک بصیرت زمینه و عامل کارسازی برای ظهور است اگر باشد .
- علی ایحال بشر باید به خویشتن خویش برگردد ، هرچند به تحمل درد دچار و ناچار شود و باید بداند راه سعادت و کمال پر تلاطم است و ناهموار و طی این طریق و مرحله جز همرهی خضر ممکن نیست.