بخش دوم؛ فصل دوم: اصول سياست اسلامى‏

  • شنبه, 16 فروردين 1393 15:19
  • منتشرشده در سياست چيست
  • بازدید 4518 بار

فصل دوم: اصول سياست اسلامى‏

منظور از اصول، قانون و ميزان و ضابطه‏اى است كه بايد راهبرى و هدايت يك رفتار را موجب گردد تا همرنگى، همسانى و يگانگى را به وجود آورد. «1» به عبارت ديگر، «مجموع عقايدى است كه در ميان پيروان يك آيين مورد تصديق و اعتقاد باشد». «2»
از مهمترين اصول مورد پذيرش سياست اسلامى مى‏توان به موارد زير اشاره كرد:

1) اصل امامت و رهبرى‏

امامت و رهبرى ضامن تحقق و تداوم اسلام ناب و آرمان‏هاى اين آيين، بلكه همه‏ى اديان راستين الهى است و از اين ديدگاه، اين مسئله از اساسى‏ترين اصول اعتقادى، سياسى و اجتماعى اسلام و رمز حيات و بالندگى همه‏ى جوامع توحيدى است.
در متون اسلامى و در انديشه ‏ى انديشمندان مسلمان، اساسا رهبرى جايگاه ويژه‏ اى دارد. بر اين اساس اصل اوليه در حاكميت، اين است كه هيچ‏كس بر ديگرى ولايت و برترى ندارد؛ زيرا خداوند انسان‏ها را آزاد آفريده و همه‏ى آنها در عبوديت با هم برابرند. پس كسى نمى‏تواند در امور مربوط به حكومت كه در حقيقت امور مربوط به زندگى ديگران است، بدون مجوز لازم دخالت و تصرف كند؛ بنابراين تمامى اقسام و مراحل ولايت، مختص خداوند متعال است.

الف) حاكميت و ولايت خداوند:

حاكميت و ولايت خداوند بر طبق اين اصل است كه خداوند خالق و آفريننده انسان است؛ پس تربيت، رشد و هدايت انسان هم با خداوند مى‏باشد.
خالق مى‏تواند در تمام شؤون مخلوقات خود تصرف كند. خداوند به مصالح دنيوى و اخروى انسان آگاه است و راه‏هاى فلاح و رستگارى و همين‏طور بدبختى و گمراهى آنها را از هر كس ديگرى بهتر مى‏داند. خداوند مى‏تواند انسان‏ها را به صلاح واقعى خودشان برساند و اطاعت انسان از فرامين و دستورهاى خداوند، با عقل و فطرت او سازگار است؛ زيرا خداوند انسان را خلق كرده و به او وجود بخشيده است. خداوند در قرآن كريم نيز بر حاكميت مطلق خود تصريح مى‏كند:
 «ان الحكم الّا اللّه يقص الحق و هو خير الفاصلين» «3» فرمان تنها از آن خداوند است به حق فرمان مى‏راند و او بهترين حكم‏فرمايان است.
با توجه به اين آيه و آيه‏ هاى ديگر، «4» مشخص مى‏شود كه حق حاكميت مخصوص ذات خداوند است و اگر غير از خداوند كسى حق حاكميت داشته باشد، اين حق بايد از طرف خداوند مشخص شود.

ب) ولايت پيامبر اسلام و ائمه‏ى معصومين (ع):

ولايت در مقام تكوين و تشريع، منحصر به خداوند است؛ مگر آنكه در مقام تشريع و قانون‏گذارى مرتبه‏اى از ولايت خود را به ديگران واگذار نموده باشد كه اين ولايت به پيامبر اسلام و امامان معصوم رسيده است. در قرآن مجيد در مورد ولايت پيامبر و ائمه‏ى معصومين (ع)، آيات متعددى وجود دارد «5» و مفسران و علما نيز در اين مورد اتفاق نظر دارند كه پيامبر در تمام امور مربوط به اداره‏ى جامعه‏ى مسلمين، ولايت داشته و بر مسلمانان واجب بوده كه در اين امر از دستورات آن حضرت پيرو كنند. «6»
علاوه بر آيات، رواياتى نيز از پيامبر (ص) نقل شده كه از آنها چنين استنباط مى‏شود كه آن حضرت، اداره‏ى امور جامعه‏ى مسلمين را حق خود دانسته و بر اين اساس از مردم خواسته است كه از دستورات وى پيروى كنند. همين طور از آيات قرآن «7» و احاديث فهميده مى‏شود كه امامت و ولايت پس از پيامبر اسلام به ائمه معصومين (ع) مى‏رسد. در دوره‏ى غيبت نيز امر ولايت و رهبرى از طريق معرفى صفات و ويژگى‏هاى رهبرى از طرف شارع مقدس انجام مى‏شود تا مردم با توجه به آن شرايط و خصوصيات، رهبر را در دوره‏ى غيبت تعيين كنند.
اهميت اين مسئله از آنجاست كه امامان شيعه در سخت‏ترين شرايط تقيه بوده‏اند و مخصوصا درباره‏ى حكومت و سياست در محدوديت كامل بوده اند. اما در عين حال امورى را كه براى هدايت و اداره‏ى جامعه از حيث سياسى لازم بوده است، بيان كرده‏ اند.
بعد از تبيين اين مسئله كه ولايت و رهبرى بر عهده‏ ى چه كسى مى‏باشد، مشخص خواهد شد كه چه كسى در سياست اسلامى مى‏تواند تدابيرى را براى اداره‏ى جامعه‏ى انسانى اتخاذ نمايد. بايد گفت كه هر انسان عاقلى پس از قبول اصل توحيد، تصديق مى‏كند كه حتما از آفرينش اين جهان پهناور هدفى در كار بوده است كه آن هدف، هدايت به سوى تعالى و سير مراحل كمال است و روشن است كه براى تحقق اين امر، خداوند بايد يك سلسله آموزه‏هاى صحيح را به انسان‏ها بياموزد و براى تربيت آنان مربيان كامل و نمونه بفرستد. علاوه بر اين، بايد براى اداره‏ى صحيح زندگى، خصوصا در بعد اجتماعى، قوانينى را كه تضمين‏كننده سعادت آن‏هاست تشريع كند. اين امور از طريق فرستادن پيامبران و تبيين امامان معصوم (ع) انجام خواهد شد. نتيجه اين كه يكى از اصول سياست اسلامى، امامت و رهبرى است كه در اتخاذ تدابير لازم براى اداره‏ى جامعه‏ى انسانى نقش عمده‏اى ايفا مى‏كند.

2) اصل بسط عدالت اجتماعى‏

عدل به معناى درستى، برابرى و ايجاد مساوات (مساوى داشتن چيزى با چيز ديگر) به كار مى‏رود «8» و در اصطلاح عبارت است از حق و حقايقى كه هر انسانى به سبب آفرينش و كار و فعاليت خودش به دست آورده است يا به او داده شده باشد. «9» عدالت گاهى درباره‏ى رفتار شخص با ديگران مطرح مى‏شود كه صفتى اخلاقى به شمار مى‏آيد و همه‏ى انسان‏ها اعم از پيامبر و غير پيامبر، قدرتمند و ضعيف ملزم به رعايت آن هستند. گاهى دايره‏ى آن گسترده‏تر از افرادى است كه اجتماع و جامعه را تشكيل مى‏دهند. بنابراين، لازمه‏ى اداره‏ى جامعه‏ ى اسلامى وجود «عدالت اجتماعى» است؛ يعنى كسانى كه به دنبال اتخاذ تدابيرى براى اداره‏ى جامعه‏ ى انسانى هستند، بايد برنامه‏ ها و قوانين را به گونه ‏اى تدوين و اجرا كنند كه حقوق همه‏ى شهروندان رعايت و تضمين شده باشد. بر اين اساس، برقرارى عدالت اجتماعى جزء اهداف اساسى پيامبران و معصومين (ع) بوده و وظيفه‏ى آنها علاوه بر دعوت به سوى خدا و مقابله با حاكمان جور، ايجاد حكومت پس از فروپاشى حكومت‏هاى جور مى‏باشد. «10» از نظر شهيد مطهرى، پيامبران دو هدف عمده داشته ‏اند:
1) دعوت به توحيد
2) دعوت به عدالت‏
هدف اول، ارتباط صحيح ميان بنده و خالق را در بر مى‏گيرد و اين كه انسان نبايد جز خدا، هيچ موجود ديگرى را بپرستد؛ اما هدف دوم، از رابطه‏ ى ميان افراد بشر با يكديگر سخن مى‏گويد و اين كه رفتارهاى اجتماعى آنها بايد عادلانه باشد؛ زيرا عدم وجود عدالت اجتماعى در جامعه، باعث به وجود آمدن نظام ناعادلانه مى‏شود و اين امر نيز سبب بدبين شدن افراد نسبت به زندگى شده و منشأ عقده‏ هاى روانى مى گردد. «11»
بنابراين يكى از اصول مهم سياست اسلامى، اصل عدالت اجتماعى است كه آرمان انسان محسوب مى‏شود و تحقق آن نيز در جامعه، به آموزه‏هاى آسمانى نياز دارد؛ زيرا حيات سياسى بايد براى رفاه عموم مردم تنظيم شود و براى برقرارى اين كار، جامعه نيازمند حاكم و قوانينى است كه عادلانه باشد. چون اگر انسان‏ها به حال خود واگذارده شوند، به دنبال منافع شخصى خود رفته و تسليم هواها و خواسته‏ هاى فردى مى‏شوند. نتيجه‏ ى اين كار هم چيزى جز بى‏نظمى و فساد در جامعه نيست. پس بدون اصل عدالت كه منشأ نظم و ثبات است، سياست وجود خارجى پيدا نمى‏كند. «12»

3) اصل دفاع از حقوق انسان‏ها

از آنجا كه بحث درباره‏ى «حق» هميشه با بحث از «عدالت» همراه است، براى روشن سدن اين مفاهيم، به طور جداگانه به بحث در مورد هريك از آنها خواهيم پرداخت.
حق عبارت از سلطه و اختيارى است كه فرد در برابر ديگران با اشياء دارد.
به بيان ديگر، حق امرى اعتبارى است كه به سبب آن فرد شايستگى بهره‏بردارى از چيزى را مى‏يابد و ديگران نيز به رعايت آن موظف هستند؛ مانند حق پدر و مادر در برابر فرزندان يا حق زوجين در برابر يكديگر. «13»
انديشمندان، حق (حقوق) را به شرح زير تقسيم كرده‏ اند:
1) حقوق اقتصادى‏
2) حقوق قضايى‏
3) حقوق سياسى «14» از مهمترين حقوق سياسى در عرصه‏ى سياست اسلامى، چه در داخل و چه در خارج، مى‏توان موارد زير را نام برد:

1- 3- حق احترام به انسان به علت كرامت و شرافت وى‏

در انديشه اسلامى انسان جانشين خدا «15» در زمين و رهرو راه طولانى و پر زحمت تكامل به سوى اللّه «16» شمرده مى‏شود و به علت اين كرامت و شرافت، كه هديه‏اى الهى بوده و از نخستين روزهاى تكوين و شروع رشد وى به او داده شده است، بايد احترام به وى در سياست اسلامى به صورت اصلى پذيرفته شده فرض گردد.

2- 3- حق برابرى انسان‏ها در احراز حق و استيفاى آن‏

اصل مساوات و برابرى از مهمترين اصول سياست اسلامى به شمار مى‏رود و از شاخص‏ه اى اين اصل مى‏توان به موارد زير اشاره كرد:
1) همه ‏ى انسان‏ها از هر نژاد و با هر نوع ويژگى مادى و معنوى، در برابر خداوند به طور يكسان مسئولند و نيز نسبت به افراد ديگر و جامعه، وظايف مشتركى به عهده دارند؛ زيرا همگى آفريده خدا و عضو جامعه هستند.
2) هيچ‏گونه معيارى جز تقوا نمى‏تواند ملاك برترى انسان‏ها بر يكديگر باشد. اين معيار را نيز خداوند تشخيص مى‏دهد تا موج برترى دنيوى و بهانه‏اى براى تبعيض نباشد.
3) اسلام امتياز طلبى‏هاى مبتنى بر ثروت و قدرت را محكوم مى‏كند. «17»
4) برابرى مردم در داشتن معيشت عادلانه و امكان استفاده از بيت المال.
5) برابرى در احراز موقعيت‏هاى مختلف اجتماعى.

3- 3- حق امنيت‏

امنيت به معنى مصونيت از تعرض و تصرف اجبارى بدون رضايت است و در مورد افراد به اين معناست كه نسبت به حقوق و آزادى‏هاى مشروع خود از جانب سياست اسلامى بيم و هراسى نداشته باشند و سياست اسلامى به هيچ وجه حقوق آنان را به خطر نيندازد و هيچ عامل ديگرى نيز حقوق مشروع آنان را تهديد نكند.

4- 3- حق آزادى‏

محور اساسى بحث آزادى، رابطه‏ى فرد و دولت و به تعبير ديگر، انسان و قانون است؛ يعنى فرد تا چه حد مى‏تواند در فكر، اعتقاد و بيان خود در فعاليت‏هاى سياسى- اجتماعى و اقتصادى از تعرض دولت و قانون مصون باشد.
در تفكر اسلامى وجود آزادى براى تكميل هدايت‏گرى الهى انسان است كه اين يك حق انسانى است.

5- 3- حق دفاع از مستضعفان در برابر مستكبران‏

مفهوم استضعاف و استكبار از ديدگاه اسلام، وجود نوعى سلطه‏گرى و سلطه‏جويى توسط اقليتى زورگو بر جمعيت بزرگ توده‏ هاى محروم مى‏باشد.
اين عمل هم مى‏تواند داخلى باشد (يعنى حاكميت يك شخص ديكتاتور و زورگو بر يك ملت) و هم مى‏تواند خارجى باشد (يعنى يك دولت، جوامع و ملت‏هاى ديگر را استثمار كند). بنابراين، يكى از اصول سياست اسلامى، مبارزه با استكبار و استبداد و حمايت از مردم مستضعف دنيا در هر مكان با هر نژاد و زبان و مذهب، چه در داخل و چه در خارج، است.

جمع بندى‏

همان‏طور كه گفتيم، «اصول» به مجموع عقايدى گفته مى‏شود كه در ميان پيروان يك آيين مورد تصديق قرار مى‏گيرد تا جامعه به هماهنگى و وحدت برسد. از نظر اسلام نيز مهمترين اصول سياست اسلامى عبارتند از:
1) اصل امامت و رهبرى‏
2) اصل بسط عدالت اجتماعى‏
3) اصل دفاع از حقوق انسان‏ها؛ مانند حق احترام به انسان‏ها، حق آزادى، حق امنيت، حق برابرى انسان‏ها در احراز حق و استيفاى آن و حق دفاع از مستضعفان در برابر مستكبران.

 

پی نوشت ها


 (1). آقابخشى، على و ديگران، فرهنگ علوم سياسى، تهران؛ مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران، 1375، ص 266.
 (2). همان، ص 114.
 (3). سوره انعام، آيه 57.
 (4). سوره كهف، آيه 26، سوره قصص، آيه 70.
 (5). سوره احزاب، آيه 6؛ سوره مائده، آيه 55.
 (6). سوره نساء، آيه 59.
 (7). همان.
 (8). فرهنگ دهخدا.
 (9). اعطاى كل ذى حق حقه.
 (10). قدردان قراملكى، محمد حسن، كاركرد دين در انسان و جامعه، پيشين، ص 167.
 (11). يادداشت‏هاى استاد مطهرى، ج 6، ص 203، به نقل از عبد الله نصرى، قبسات، شماره 28، ص 215.
 (12). فوزى مترى نجار، «سياست در فلسفه سياسى اسلام»، معارف، شماره 3، ص 89- 68، به نقل از اخوان كاظمى، بهرام، عدالت در نظام سياسى اسلام، ص 90.
 (13). عبد اللّه نصرى، پيشين، ص 203.
 (14). مطهرى، مرتضى، پيشين، ص 273، ج 3، به نقل از عبد اللّه نصرى، ص 205.
 (15). سوره بقره، آيه 30.
 (16). سوره انشقاق، آيه 6.
 (17). سوره سبا، آيات 36- 35.

 

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید