"روی عن رسول الله _ص_ العلماء امناء الرسل علی عبادالله عزوجل ما لم يخالطوا السلطان فاذا فعلوا ذلك فقدخانوا الرسل فاحذروهم و اعتزلوهم_118_"
پيغمبر فرموده: علماء امناء پيغمبرانند بر بندگان خدا ماداميكه رفت و آمد با سلطان نداشته باشند اگر مخلوط باسلطان شدند خيانت به پيغمبران نمودهاند از آنها بپرهيزيد و دوری بجوئيد.
از پيغمبر اكرم _ص_ روايت شده است كه فرمود: "شرار العلماء الذين ياتون الامراء_119_"
بدترين علما آنهائی هستند كه بسراغ زمامداران نالايق میروند.
"عن المعصوم_ع_ العلمااحباء الله ما امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و لم يميلوا فی الدنيا و لم يختلفوا ابوابالسلاطين فاذا رايتم ما لوا الی الدنيا و اختلفوا ابواب السلاطين فلا تحملوا عنهم العلم و لا تصلوا خلفهم و لا تعودواابواب السلاطين فلا تحملوا عنهم العلم و لاتصلوا خلفهم و لاتعودوا امراضهم و لاتشيعوا جنائزهم فانهم آفة الدينوفساد الاسلام يفسدون الدين كما يفسد الخل العسل_120_"
علماء دوستان خدايند مادامی كه امربمعروف و نهی از منكر مینمايند و ميل بدنيا و ذخارف آن نمیكنند و رفت وآمد بدربار سلاطين نمینميايند و اگر ميل بدنيا نمودند و درباری شدند از آنها علم ياد نگيريد، نماز پشت سر آنهانخوانيد و اگر مريض شدند از آنها عيادت نكنيد واگر مردند تشييع جنازه آنها را ننمائيد، زيرا آن علما آفت دين هستند واسلام را فاسد میكنند به همان گونه كه سركه عسل را فاسد میكند.
عن النبی_ص_ اذا رايت العالم يخالط السلطان مخالطه كثيره فاعلم انه لص_121_
فرموده است پيغمبر _ص_ اگر ديدی عالمی با سلطانی زياد رفت و آمد میكند و وابسته دستگاه شده است بدان اودزد است و عالم نيست.
منقول است امام سجاد صلوات الله عليه نامه بيكی از علمائيكه باسلطان وقت سازش كرده بود نوشته و او راموعظه فرموده كه از مضامين آن نامه جملات زير است:
"و اعلم ان ادنی ما كتمت و اخف ما احتملت ان آنست و وحشة الظالم و سهلت له طريق الغی بدنوك منه حيندنوت و اجاتبك له حين دعيت فما اخوفنی ان تكون تبوا باثمك غدا مع الخونه و ان تسال عما اخذت باعانتك علیظلم الظلمه انك اخذت ما ليست لك ممن اعطاك دنوت ممن لم يرد علی احد حقاولم ترد باطلا حين ادناك واجبتمن حادالله او ليس بدعائه اياك حين دعاك جعلوك قطبا اداروابك رحی مظالمهم و جسرا يعبرون عليك الی بلاياهم وسلما الی ضلالتهم داعيا الی غيهم سالكا سبيلهم يدخلون بك الشك علی العلماء و يقتادون بك قلوب الجهال اليهمفلم يبلغ اخص وزرائهم ولا اقوی اعوانهم الا دون ما بلغت من اصلاح فسادهم و اختلاف الخاصه و العامه اليهم فما اقلما اعطوك فی قدرما اخذ و امنك و ما ايسر ما عمرولك فكيف ماخربوا عليك فانظر لنفسك فانه لاينظر لها غيرك وحاسبها حساب رجل مسئول_122_"
بدان كمترين كتمان حق و سبكترين باری كه بر دوش داری اين است كه وحشتی كه ظالم داشت او را از آن دوركردی و راه گمراهی را با نزديكی تو به او و اجابت دعوت او برايش هموار كردی. وه چه میترسم كه در روز جزاءهمراه خائنين گرفتار گناه خود باشی و اينكه از چيزيكه میگيری برای اعانت باستمكاران مسئول از آن باشی، تو مالیگرفتی كه مال تو نشده است از كسی كه بتو داده است، و نزديك شدی بكسی كه رد نكرده است با حدی حق او را، و توهم با نزديك شدن بآن هيچ باطلی رارد نكردی، و با كسی دوستی كردی كه دشمن خدااست آيا چنان نيست كه تو رادعوت كردند و تو را قطب آسياب مظالم و جسريكه از روی تو بسوی بلاها عبور میكنند و نردبانی كه ببام گمراهیهایخود بروند قرار دادند؟ و دعوت كردند تو را بسوی گمراهی و تو را براه خود بردند بواسطه وجود تو در دستگاه ونزديكی با آنها علماء را بشك انداختهاند و قلوب جهال را برای خود صيد كردهاند نزديكترين وزراء و نيرومندترينياران آنها باندازه تو روپوش بر فساد آنها نه نهاد و دل خاصه و عامه رابسوی آنها جل نكرد، چه بسيار كم بتودادند درمقابل آنچه از تو گرفتند؟ چه كم برای تو آباد كردند در مقابل آنچه كه خراب نمودند، خوب مواظب خودت باش كهديگری نظر بتو نميكند و چون مرد مسئول خودت را درتحت محاكمه قرار بده.
آنچه از اين روايت استفاده میشود اين است عالمی كه با حاكم جائر غاصب، همكاری میكند ضررش بدين واسلام و مملكت از دستگاه حاكم زيادتر است، زيرا حاكم جائر بر ابدان حكومت میكند و علماء بر قلوب بعبارتديگر عالمی كه از حاكم جائر تبعيت میكند و كارهای او را جنبه دينی میدهد، تملك قلوب مینمايد، همان نحو كهخود آن سلطان تملك ابدان نموده است.
مناسب است در اينجا عين كلامی كه آيه الله نائينی در "تنبيه الامه "دارند نقل شود:
"بسی ظاهر است كه چنانچه گردن نهادن بارادات دل بخواهانه سلاطين جور در سياسات ملكيه عبوديت آناناست همين طور گردن نهادن بتحكمات خود سرانه روساء مذاهب و ملل هم كه بعنوان ديانت ارائه میدهند عبوديتآنان است روايت شريفه مرويه در احتجاج كه متضمن ذم تقليد از علماء سوء و هوی پرستان رياست و دنيا طلبان استهم مفيد همين معنی است.
لكن استعباد قسم اول بقهر و تغلب مستند است و در ثانی بخدعه و تدليس مستند میباشد و اختلاف تعبير آيات واخبار كه در قسم اول - عبدت بنی اسرائيل - و اتخذتهم الفراغته عبيد او در قسم دوم اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا- فرمودهاند ناظر باين معنی میباشد و فی الحقيقه منشاء استعباد قسم اول تملك ابدان و منشا قسم دوم تملك قلوباست.
از اينجا ظاهر شد جودت استنباط و صحت مقاله بعضی از علمای فن كه استبداد را بسياسی و دينی منقسم وهر دورا مرتبط بهم و حافظ يك ديگر و با هم توام دانستهاند و معلوم شد كه قلع اين شجره خبيثه و تخلص از اين رقيت خبيثهكه وسيله آن فقط با التفات و تنبيه ملت منحصر است در قسم اول اسهل و در قسم دوم در غايت صعوبت و بالتبعموجب صعوبت علاج قسم اول هم خواهد بود.
روزگار سياه ما ايرانيان هم بهم آميختگی و حافظ و شوم همديگر بودن اين دو شعبه استبداد و استعباد را و كشفحقيقت اين بهم آميختگی و متقوم بودن اين دو شعبه و جهت صعوبت علاج شعبه ثانيه و سرايتش بشعبه اولی بعد ازاين در خاتمه در طی شرح قوای استبداد و طريق تخلص از آن خواهد آمد انشاءالله تعالی..." مرحوم آيه الله نائينیسپس چنين مینويسد:
"امت اين دسته جبابره و طواغيت امت و ماحيان احكام شريعت و رواج دهندگان انحاء فسوق و فجور در مملكتراهم خوب شناختهاند و میدانند كه در ارتكابات شنيعه چنگيزيه جز حفظ مقام مالكيت رقاب و فاعليت مايشاء وحاكميت مايريد و عدم مسئوليت عما يفعل مقصد و هم ديگری اصلا بخاطرشان نرسيده و در نظر ندارند و هم چنيناتصاف ما دسته ظالم پرستان عصر و حاملان شعبه استبداد دينی _علماء سوء_ را هم بتمام اوصافيكه در روايتاحتجاج بر علماء سوء و راه زنان دين مبين و گمراه كنندگان ضعفاء و مسلمين تعداد فرموده و در آخر همه میفرمايداولئك اضر علی ضعفاء شيعتنامن جيش يزيد لعنة الله عليه علی الحسين عليه السلام _اين دسته علماء ضررشان برضعفاء شيعه بيشتر است از سپاه يزيد بر حضرت سيدالشهداء عليه السلام_ كما ينبغی.
فهميده و میدانند كه از اين درجه همدستی با ظالمين دردمان چی است و مقصدمان چيست_123_"
سكوت عالم جائز نيست
اگر مجتهد نتوانست تشكيل حكومت دهد - آيا بر علماء فقط تبعيت نكردن از حاكم جائر كافی است بنابراين اگرمشغول به تعليم و تربيت و ارشاد و هدايت و عبادت بشوند انجام وظيفه نمودهاند؟ يا آنكه زائد بر همه اينها وظيفهمهمتری دارند و نبايد سكوت كنند؟
در چند مورد سكوت علماء حرام و قيامشان در برابر ستم و ستمكاران واجب است:
1- در صورتی كه حاكم جائر بدعت در دين بگذارد، يعنی قانونی كه مخالف قانون اسلام است، بعنوان اينكه ازقوانين اسلام است در مملكت قرار دهد در اين صورت بر عالم سكوت حرام است و واجب است آنچه میداند اظهاركند بصورت اعلاميه يا سخنرانی يا بهر طريق كه تمكن دارد و رواياتی بر اين معنی دلالت دارد. برای نمونه دوسهروايت را نقل میكنم: از پيامبر گرامی اسلام روايت شده است:
"اذا ظهرت البدع فی امتی فليظهر العالم علمه فمن لم يفعل فعليه لعنة الله_124_"
زمانی كه بدعت ظاهر شود در امت اسلام واجب است بر عالم كه اظهار علم كند اگر عالم در چنين موقعی سكوتكند لعنت خدا بر او باد.
از حضرت امير روايت شده"العالم الكاتم علمه يبعث انتن اهل القيامه ريحا تلعنه كل دابه من دواب الارضالصغار_125_"
عالمی كه كتمان علم كند روز قيامت محشور میشود در حالی كه بدبوترين اهل محشر میباشد و هر جنبنده ازجنبندههای زمين او را لعنت میكنند.
"خبر يونس عن الصادقين عليهم السلام انهم قالوا اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان يظهر علمه فان لم يفعل سلب نورالايمان_126_"
يونس كه از بزرگان اصحاب است از ائمه طاهرين_ع_ نقل میكند كه فرمودهاند اگر بدعت ظاهر شد واجب است برعالم كه اظهار علم كند و اگر سكوت كند نور ايمان از او سلب میشود. و غير اينها از روايات، در چنين وضعی احتمالتاثير هم شرط نيست، يعنی باعلم باينكه حرفش موثر نيست خود اظهار علم واجب است.
بعلاوه در صورتی كه علماء اسلام اتفاق كنند بر گفتن و اظهار علم نمودن مسلما موثر واقع خواهد شد، با چشمخود ديديم در اوائل مبارزه اخير روحانيت با دستگاه حاكمه در ايران كه علماء اسلام با وحدت كلمه اقدام نمودند وهر عالمی درهر نقطه از ايران بود يا سخنرانی كرد يا تلگراف يا با طومار اظهار علم نمود، رژيم جبار ايران تسليم شد وآن قوانين را كه خلاف بود نقض كرد و ملغی نمود.
ولی از همان وقت در صدر ايجاد اختلاف بين علماء برآمدند و بوسيله عده گمراه ايجاد اختلاف نمودند و بعدهمان قوانين را امضاء كردند و پارهای از قوانين ديگرضد دين نيز جعل نموده و بنحوی بر مردم مسلط شدند كه از حدعبوديت هم میگذرد و همچنين اموال عمومی ملت را در حكم ملك شخصی خود میدانند و همان نحو كه در آيهكريمه "ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شيعا يستضعف طائفه منهم يذبح ابنائهم_127_"
براستی فرعون در سرزمين طغيان كرد و مردم آنرا دسته دسته كرد و قطعه قطعه نمود و دسته ايراناتوان نمودهفرزندان آنها را میكشت.
قرآن نقشه فرعونی را چنين بيان میكند كه برای استعباد مردم تفرقه بين آنان ايجاد كرد و آنها را بجان هم انداخت...
و ما برای العين ديديم كه تمام اين بدبختيها ناشی از تفرقه بين علماء و بالتبع بين مردم شده است.
اساسا از آيات و روايات استفاده میشود كه منشاء تمام قلدریها و زورگوئیها و ظلمهای حكومتهای جائر همانتفرقه كلمه و تشتت اهواء و اختلاف آراء مردم و رهبران آنها است. و مرحوم آيه الله نائينی نوشته است: هر چند اصلاين قوه خبيثه و اساسش و جهات و فعليت خارجيهاش غالبا بشعبه استبداد دينی و مقداری هم به شاه پرستی مستنداست و مستقلا در عرض آنها نباشد لكن چون تمام استعبادات و اقعه در امم سابقه و اين امت بهمين تفرقه كلمه مليهمنتهی و قوای ثلاثه سابقه بمنزله مقدمات آن و نتيجه مطلوبه از آنها همين تفرق و اختلاف و فی الحقيقه جزء اخيرعلت و اصول سابقه معدات آن است _به تنبيه الامه مراجع شود._
بهر حال سكوت بر عالم جائز نيست و لو تنها بماند و لو منتهی به زجر و شكنجه و حبس و تبعيد شود.
2- در صورتی كه حاكم جائر در اموال عمومی تصرف بيجا بكند و مناصب را بغير اهل واگذار كند - مانند عثمان ومعاويه واجب است عالم اظهار علم نمايد همان نحو كه ابوذر غفاری عمل میكرد - و روايات داله بر اين زياد استاين روايت راسنی و شيعه هر دو دسته از پيغمبر اكرم _ص_ روايت كردهاند:
"افضل الجهاد كلمة العدل عند امام جائر - او سلطان جائر - او امير جائر_128_"
با فضيلتترين جهاد در راه خدا، كلمه عدل است در مقابل پيشوای جائر - سلطان جائر، يا امير جائر - كه هر سهيك مفاد است.
3- حاكم جائر اگر خلافی انجام دهد كه ضررش بمجتمع اسلامی برسد و يا كاری بايد بكند كه نفع آن عائد مجتمعاسلامی میشود وانجام ندهد - در صورت اول نهی از منكر در صورت دوم امر بمعروف بر علماء واجب است بلغمابلغ - و شاهد بر آن عمل انبياء و اولياء كه در اين باب جان خود را بخطر میانداختند.
حضرت سيدالشهداء در روايتی كه قبلا از آن حضرت نقل كرديم كه مشتمل بر مذمت علما ساكت بود، چنينفرموده: "لانهم كانوا يرون من الظلمه الذين بين اظهرهم المنكر و الفساد فلا ينهونهم عن ذلك رغبه فيما كانوا ينالونمنهم ورهبه مما يحذرون و الله يقول فلا تخشوا الناس فاخشون_129_"
علت مذمت را چنين بيان میكند كه آنها میبينند كه ستمكاران چه كارهای منكر و فاسدی انجام میدهند و آنها رااز آن نهی نمیكردند، بطمع آنچه داشتند و از ترس آنكه در محذور واقع شوند، در حالی كه خداوند فرموده است ازمردم نترسيد و از من بترسيد.
و در روايت ديگر میفرمايد: "انی لا اری الموت الاسعاده و الحياه مع الظالمين الابرما_130_"
"حقا كه من مرگ را جز سعادت و زندگی را با ستمگران جز هلاكت نمیدانم. "
چنين بود خلاصهای از آنچه كه میخواستيم در اين مختصر بيان كنيم تفصيل آن نيازمند فرصت ديگری است. ازخداوند متعال خواستاريم كه ما راجزء علماء عاملين قرار دهد و بر مردم مسلمان و جوانان با ايمان توفيق دهد كه درراه انجام وظائف دينی و اجتماعی خود همواره كوشا بوده و تنها رضای خداوند متعال را در نظر داشته باشند. انهسميع مجيب.
پايان
قم: 1396 هجری