104. با توجّه به تشكيكي بودن حكومت ديني (بالاترين نوع حكومت ديني و مراتب پايينتر از آن)، آيا رژيم گذشته را - كه قانون حاكم در آن و مذهب رسمي كشور شيعه بوده - ميتوان حكومت ديني و اسلامي دانست؟
مرتبه نازل و بدل اضطراري حكومت ديني، آن است كه در روند سياستگذاري، اعمال قدرت و در فعاليتهاي سياسي و اجتماعي، قوانين ديني را رعايت كند. چنين چيزي هر چند در قانون اساسي پس از مشروطيت، به گونهاي پيشبيني شده است؛ اما كساني كه در عمل قدرت سياسي را در دست داشتند؛ نه تنها هيچگونه وفاداري به احكام ديني نداشتند؛ بلكه عملاً برنامههاي ضداسلامي ديكته شده از سوي غرب را اعمال ميكردند. بنابراين نميتوان آن رژيمهاي فاسد را «ديني» به حساب آورد. بلي اگر بتوان با تعيين شاخصهاي دقيق، به مطالعه ميزان رعايت قوانين اسلامي در حكومتهاي پيشين پرداخت؛ آن گاه ميتوان گفت كه چند درصد هماهنگ با اسلام و چند درصد غيراسلامي بودهاند.
105. دولت فدرال به چه دولتي گفته ميشود؟
واحد يا سازمان سياسي كه متشكل از چند واحد سياسي كوچكتر است و داراي حكومتي به نام حكومت فدرال است. در حكومتهاي فدرال هر يك از واحدهاي كوچك كه معمولا ايالت ناميده ميشود، پاره اي از اختيارات خويش را از قبيل روابط خارجي، به حكومت مركزي واگذار ميكنند. معمولا واحدهاي عضو در حكومت فدرال، حق حاكميت خود را در امور داخلي حفظ كرده و اموري از قبيل روابط خارجي، ضرب سكه، اعلان جنگ و صلح را به حكومت فدرال واگذار ميكنند. ايالات متحده آمريكا، استراليا، كانادا، سويس و برخي كشورهاي ديگر داراي چنين مدلي هستند. 102
106. آيا ولايت فقيه، نظريهاي عقلاني است؟
انقلاب اسلامي و حاكميت ولايت فقيه كه يك نوع عقلانيت بنيادي در ذات خود دارد و به شدت برخلاف عقلانيت غربي است.
چارچوب انقلاب اسلامي براساس يك نوع عقلانيت زندگي محور استوار است؛ شوراي نگهبان مجلس خبرگان، تشخيص مصلحت، مجلس شوراي اسلامي و ساير اركان نظام، همگي به اين معناست كه زندگي مردم همواره با انتخاب همراه بوده و هست و پايه انتخاب مردم، عقلانيت است. انتخاب، هميشه با زندگي همراه است. پس حكومت، خود را برمردم تحميل نميكند و مشاركت ميليوني مردم در انتخابات يك تجديد بيعت مجدد با آرمانهاي انقلابيست كه برپايه عقلانيت طراحي شده است.
حكومت اسلامي اگر در جهات مثبت، همه اختيارات را به مردم واگذار كرده، در جهات منفي نيز جلوي خواستههاي نابهجاي آنها را گرفته است. حال، كه دانستيم پيشرفت انقلاب يك پيشرفت اخلاقي - عقلاني است خواهيم دانست كه عدالت، يكي از بنيانهاي آن است. عدالت يعني آنكه هر چيز در جاي خود واقع شود و اينكه جاي هر چيز كجاست، مستلزم دانش و اينكه چگونه هر چيز در جاي خود قرار بگيرد، مستلزم داشتن حكمت است. 103
107. آيا نظام امامت با پايان يافتن غيبت صغري پايان يافته و پس از ظهور حضرت مهدي(عج) از نو برقرار ميشود و يا اينكه نظام امامت استمرار دارد؟
امامت، نظامي است الهي و انقطاع ناپذير و دورة فترت ندارد و در هر زمان و هر عصر وجود دارد؛ از عصر حضرت رسول اعظم(ص) تشكيل شده و تا به حال برقرار بوده و هست و تا دنيا باقي است، برقرار خواهد ماند؛ چنانكه اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «لا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قائِمٍ لِلّهِ بِحُجَّةٍ؛ إِمّا ظاهِراً مَشْهُوراً، وَ اِمّا خائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللهِ وَ بَيِّناتُهُ؛ 104 زمين از قائمي كه براي خدا حجت باشد خالي نخواهد ماند (و اين حجت) يا ظاهر و مشهور است و يا بيمناك و مستور، براي اينكه حجتهاي خدا و بينات او باطل نگردد و از بين نرود». 105
108. بعضي شبهه وارد ميكنند و با چند حديث از باب خروج در علايم آخر الزمان قيام حضرت امام(ره) را زير سؤال ميبرند. . . مثلا در مقدمه صحيفه سجاديه آمده كه هر كس كه در زمان غيبت قيام كند غير از آزار و اذيت ما. . .
بيشتر روايات به سه قيام اشاره دارند نه نفي تشكيل حكومت پيش از ظهور. پاسخي كه ميتوان در مقابل اين روايات داده چنين است:1- اين روايات چنانچه از محتوا و علتهايي كه در روايات آمده است روشن ميشود، نظر به خلافت بني اميه و بني عباس و ديگر فتنهها و مصيبتهايي كه در آن زمان اتفاق ميافتاده دارند. 2- در آن زمان - و حتي زمانهاي بعدي - افرادي در مقابل حكومتهاي ظالم و باطل مردم را به اطاعت خويش فرا ميخوانند، ائمه شيعيان را از پيوستن به اين گروه نهي فرمودند تا به ظلم كمك نشود. اما در مقابل كساني كه مردم را به اقامه حق و بازگرداندن حكومت به اهلش دعوت ميكردند مورد حمايت ائمه بودهاند. 3- بسياري از روايات در قضاياي مشخص و شخصي بيان شده است و فرد يا افراد خاصي را از قيام منع ميكردند كه نشان ميدهد كه در آن زمان خصوصيت و ويژگي اي بوده است كه قيام آن افراد به ثمر نميرسيده با اين كه قيام او دعوت به خود بوده نه حق. در مقابل دليل عقلي و نقلي قائم است كه قيام و تشكيل حكومت در هر زماني مطلوب است. اما دليل عقلي: احكام اسلام، براي يك زماني خاص نيست. اسلام دين جهاني است كه در همه زمانها و مكانها - برنامه براي هدايت و رستگاري و اقامه عدل دارد. در عين حال از ضروري ترين امور زندگاني بشر، وجود نظام اجتماعي و حكومتي است كه پاسدار حقوق جامعه باشد.
اما دليل نقلي: روايات متعددي درباره آخر الزمان و علائم ظهور است كه اشاره دارد پيش از قيام و ظهور مقدس حضرت مهدي(عج) در ايران و يمن حكومتهاي شيعي و مورد تأييد امام تشكيل ميشود و در دنياي پر از ظلم و جور آن زمان، مردم را به حق و عدالت دعوت ميكنند. 106-107
109. نظريه جمهوري اسلامي و ولايت فقيه نظريهاي بشري است يعني حاصل فهم بشري است كه در طول زمان پرورش يافته؛ زيرا اگر حاصل فهم بشري نبوده و نظريهاي الهي است، بايد كامل و پاسخگوي همه مسائل باشد و هيچگونه . . .
يكم. نظريه الهی به اين معنا نيست كه نيازمند فهم بشری نيست. اگر چيزی ريشه در معارف و آموزههای دينی نداشته باشد، میتوان آن را بشری دانست؛ اما اگر ريشه در آموزههای دينی داشته باشد و فهم انسانها نقش استخراج آن از منابع دينی را ايفا كند؛ نمیتوان آن را بشری -به معنای غيرالهی و بیارتباط با دين و خدا انگاشت. مسأله ولايت فقيه از گونه دوم؛ يعنی، آموزهای فرابشری است. اما به معنای اين نيست كه جمهوری اسلامی نيز در تمام ويژگیهايش مستقيماً از نصوص دينی برآمده است.
دوم- بين كامل بودن نظريهای با نبود هر نوع مشكلی در صحنه عمل و در سطح جامعه، پيوستگی قطعی وجود ندارد؛ زيرا چه بسا نظريهای از هر حيث كامل باشد، ولی به دلايل ديگری -از جمله مساعد نبودن ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در حلّ كامل مشكلات جامعه ناموفق باشد. میتوان در ردّ اين پيوستگی، شواهد متعددی ارائه كرد. اميرمؤمنان(ع) و امام حسن مجتبی(ع) معصوم بودند و ژرفكاوی عقلی نشان میدهد كه حكومت معصوم، بهترين حكومت است. بنابراين آنان از هر حيث برای اداره و رهبری جامعه كامل بودند؛ ولی به علت مشكلات ناشی از ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و. . . با مشكلات عديدهای روبرو شدند. بنابراين كامل بودن نظريه و يا نخبگان سياسی حاكم، شرط لازم برای حلّ اساسی و ريشهای مشكلات و رهنمون ساختن جامعه به تعالی و تكامل در تمام ابعاد وجودی انسان است؛ ولی اين شرط به هيچ وجه كافی نيست. 108
110. ولايت فقيه و دست آوردهاي آن از اول انقلاب تا به امروز(در عرصه داخلي)؟
1 ـ تبلور حاکميت الهي؛ ولايت فقيه تداوم حاکميت پيامبر(ص) و ائمه معصومين(ع) در عصر غيبت بوده.
2 ـ اثبات توانايي دين در اداره جامعه و پاسخگويي به نيازهاي بشر معاصر.
3 ـ نمايش عملي پيوند دين و سياست؛ نظريه ولايت فقيه ، پيوند دين و سياست را در عمل به اثبات رساند و گسست ناپذيري ميان دين و سياست و آميختگي آن دو را به نمايش گذارد.
4 ـ حفظ اسلاميت نظام؛ ولي فقيه در راس جامعه اسلامي به دليل برخورداري از فقاهت و آشنايي دقيق و کامل با مباني و اصول اسلامي و برخورداري از عدالت و تقوا، حافظ اسلاميت نظام و جهت گيري کلي آن بوده.
5 ـ هدايت و رهبري نظام جمهوري اسلامي؛ رهبري در هر جامعه اي نقش مهمي را در هدايت و رهبري آن جامعه بر عهده دارد اما اين نقش آنگاه اهميت بيشتري پيدا ميکند که رهبر در جامعه در کنار رهبري و هدايت مادي جامعه، هدايت معنوي جامعه را نيز بر عهده داشته باشد.
6 ـ تعيين سياستهاي کلي نظام و نظارت بر حسن اجراي آن.
7 ـ عامل وحدت بخش و نقطه اميد گستر نظام؛ ولي فقيه در نظام جمهوري اسلامي به عنوان رهبر اختلاف ميان قوا و نهادهاي مختلف را برطرف نموده و ميان آنها همدلي، هماهنگي اميد و وحدت ايجاد مينمايد.
8 ـ تضمين استقلال کشور؛ از دستاوردهاي بزرگ ولايت فقيه در عرصه داخلي تضمين استقلال کشور است.
9 ـ مردم سالاري ديني؛ نظام ولايت فقيه پايه گذار الگوي بي بديلي از مردم سالاري تحت عنوان مردم سالاري ديني است که جايگزين مناسبي براي الگوهاي غربي ميباشد.
10 ـ جلوگيري از بحرانها و خيل عظيم موانع و دشمنيها. 109
111. در دورهاي كه ولي فقيه مشخص نيست چه بايد كرد مثل دوران خلافت خلفاي سه گانه كه خيلي از جوانان اميرالمؤمنين(ع) را نميشناختند و در زماني كه خلافت دست ولي فقيه نيست چه نسبتي با حكومت بايد داشت؟ مثلا خمس
به نظر ميرسد منظور پرسشگر از ولي فقيه در اين پرسش، مطلق حاكم مشروع اسلامي است و الا بايد به اين نكته مهم توجه داشت كه جايگاه امام معصوم(ع) با وليفقيه متفاوت است. در عين حال صرف نظر از مطلب فوق در پاسخ به موضوع پرسش گفتني است :يكم. بر اساس آموزههاي اسلامي شناخت امام معصوم(ع) به عنوان حاكم الهي در هر عصري بر مسلمانان آن زمان واجب است. چنانكه پيامبر اكرم (ص) ميفرمايند: «من مات و هو لايعرف امامه، مات ميتةً جاهليه» يعني هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد، مانند كسي است كه در دوره جاهليت (قبل از اسلام) مرده باشد. 110 دوم. در زمينه زعامت سياسی و رهبری جامعه اسلامی، شيعه با استناد به آيات متعدد قرآن نظير آيات: «إِنَّما وَلِيكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا»111، «النَّبِي أَوْلی بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»112 و «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»113، و دلايل قطعی عقيده داردمنشأ و سرچشمه ولايت، خداوند است، او پيامبر(ص) و ائمه معصومين را به اين مقام منصوب كرده است. حضرت علی(ع) نيز از سوی پيامبر اكرم(ص) و خداوند متعال براساس آيه مباركه «يا اَيهَا الرَّسوُلُ بَلِّغ مَا اُنزِلَ اِلَيكَ مِنْ رَبِّك وَ اِن لَّمْ تَفْعَل فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»114، در روز عيد غدير به مقامامامت و ولايت جامعه منصوب گرديد. در احاديث زيادی وارد شده است كه پيامبر اكرم(ص) امامان بعد از خود را يكی بعد از ديگری مشخص نموده و علاوه بر آن، هر امامی نيز از امامت امام بعد از خود خبر داده است. و هر كدام از اين بزرگواران نيز در زمان حكومت خود و با توجه به فراهم بودن شرايط و نياز جامعه اسلامی، برخی اشخاص معين - نظير مالك اشتر از سوی امام علی(ع)- را برای اداره برخی شهرها يا ايالتها منصوب كردند. يا اينكه امام مهدي (عج) چهار نائب را براي رهبري شيعيان در دوران غيبت صغري منصوب نمودند. بنابراين تنها راه شناخت امام معصوم(ع) آگاهي به نصوصي است كه از خدا و پيامبر (ص) و ائمه قبل از هر امام رسيده است. و همچنين شناخت نائبان خاص آنها نيز مبتني بر نص ميباشد. 115
112. لطفا مفهوم ولايت مطلقه فقيه را از منظر قانون اساسی و امام(ره) توضيح دهيد؟
پاسخ :تبيين و تحليل «ولايت مطلقه فقيه» از منظر امام خمينی(ره) و قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران، به دو شيوه ممكن است:1. رجوع به منابع و متون اسلامی و آرای حضرت امام(ره) و ديگر فقيهان و انديشمندان اسلامی؛ 2. مراجعه به مشروح مذاكرات شورای بازنگری قانون اساسی برای فهم مقصود قانونگذاران از اين عبارت. در اين رابطه ابتدا به بازخوانی معنای اين اصطلاح از منظر حضرت امام(ره) با تكيه بر متون اسلامی میپردازيم. سپس ضمن مراجعه مختصر به مذاكرات شورای بازنگری قانون اساسی، تلاش میكنيم تا مقصود قانونگذاران از اين اصطلاح را بيابيم. يك. ولايت فقيه در متون اسلامینظريه حضرت امام(ره) درباره حوزه اختيارات ولی فقيه -كه مورد قبول اكثريت فقهای شيعه میباشد اين است كه فقيه همه اختيارات لازم حكومتی امام معصوم(ع) را دارد و هر نوع ولايتی كه در حوزه رهبری جامعه برای امام ثابت شده، برای فقيه نيز ثابت است؛ به جز آنچه كه به دليل خاص از مختصات امام معصوم(ع) شمرده شده است (از قبيل پارهای از اختياراتی كه پيامبر(ص) در حوزه مسائل خصوصی افراد داشتهاند). از اختيارات حكومتی ياد شده، به «ولايت مطلقه» تعبير میشود كه به اختصار به توضيح آن میپردازيم:كلمه «مطلق» يا «مطلقه» در لغت به معنای آزادی، رهايی و ارسال در برابر «مشروط» (Conditional) و يا در برابر «نسبی» (Relative) است. كاربرد اين واژه در علوم اعتباری از نظر دايره «وسعت اطلاق» بسيار متفاوت است. به عبارت ديگر هر كجا كه اين واژه به كار میرود، بايد به دقت در نظر داشت كه مراد از آن اطلاق در برابر كدامين قيد است؛ مثلاً «مطلقه» (Absolutist) در نظامهای سياسی غالباً به رژيمهای فاقد قانون اساسی يا نامقيد به قانون، گفته میشود؛ ولی در نظام «ولايت فقيه» معانی ديگری دارد:1. يكی از معانی «ولايت مطلقه فقيه» اين است كه حوزه اختيارات فقيه محدود و مقيد به عرصه خاصی مانند امر قضاوت و امور حسبه نيست؛ بلكه شامل همه امور اجتماعی میشود و در واقع رهبری سياسی و اجتماعی را در بر میگيرد. در اين معنا «ولايت مطلقه» همان معنايی را دارد كه امروزه از «ولايت فقيه» فهميده میشود و افزوده شدن كلمه «مطلقه» چيزی بر آن نمیافزايد؛ بلكه صرفاً نقش توضيحی و تأكيدی دارد. 2. معنای ديگر، آن است كه اگر «مصالح اهم اجتماعی» مسلمانان، با يكی از احكام اوليه شرعی -كه از نظر اهميت در رتبه پايينتری قرار دارد در تزاحم قرار گيرد، ولی فقيه -كه موظف به حفظ مصالح عالی جامعه اسلامی است با جهت حفظ مصالح اهمّ آن، میتواند؛ بلكه بايد به طور موقّت آن حكم شرعی اولی را تعطيل كند و مصالح اهم جامعه را بر آن مقدم بدارد. 116
از منظر قانون اساسی
«ولی فقيه» به عنوان عالیترين مقام حكومتی، ضمن آنكه در برابر قانون با آحاد ملت يكسان است و دارای هيچ گونه امتياز شخصی و برتری ذاتی نيست؛ در عين حال دارای اختيارات فرا دستوری است. احكام فرادستوری، قواعد و مقرراتی است كه حاكم بر ساير اصول قانون اساسی و قوانين و مقررات ديگر است؛ مثل برتری احكام شريعت مقدس اسلام بر ساير قوانين و مقررات. همچنين ولی فقيه در مسائلی كه حل آنها از طرق قانون مصوب ممكن نباشد و راهحلی در قانون برای آن پيشبينی نشده باشد. 117
113. آيا ولايت فقيه، يك مسأله كلامی است يا مسأله فقهی و تقليدی؟
پاسخ: ولايت فقيه دارای جنبههای مختلف است: از جهتی مسألهای كلامی و از جنبه ديگر جزء فقه است:يكم. مسائل علم كلام از دو ويژگی برخوردار است:1. مربوط به خدا و افعال و صفات او میشود. 2. دفاع از دين در برابر شبهات به شمار میآيد. مسأله ولايت فقيه هر دو ويژگی را دارا است: از يك طرف مربوط به فعل خداوند است و آن اينكه آيا خدا همانگونه كه پس از رحلت پيامبر اكرم(ص)، جانشينی در امر حكومت نصب كرده، در زمان غيبت امام معصوم(ع) نيز جانشينی برگزيده است؟ از طرف ديگر مسأله ولايت فقيه، مورد شبهات كلامی فراوانی است؛ مانند اينكه آيا حكومت فقيه در عصر حاضر میتواند كارا باشد؟ آيا ولايت فقيه با آزادی سازگار است و. . . كه پاسخ به آن از وظايف علم كلام است. دوم. هر آنچه به رفتار انسان و وظيفه عملی او ارتباط پيدا میكند، جزء فقه است و مسأله ولايت فقيه، دارای اين ويژگی نيز میباشد. مانند اينكه آيا تصدّی ولايت بر فقيه واجب است؟ حيطه وظايف او چيست؟ وظيفه مردم در برابر ولايت او چيست؟118
114. زعامت و رهبری سیاسی
پاسخ آن است كه وجود عصمت برای رهبر و پيشوای سياسی، بسيار خوب و مفيد است و با وجود شخص معصوم، هيچ فرد ديگری، حق حكمرانی و ولايت ندارد. حال اگر شخص معصوم وجود نداشت و يا در غيبت به سر میبرد، چه بايد كرد؟ آيا امت اسلامی بايد بدون رهبر باشد؟ يا بايد به رهبری و ولايت طاغوت تن دهند؟ و يا بايد بهترين كسی كه از نظر علم، زهد، تقوا و مديريت سياسی، كمترين فاصله را با معصوم دارد، به رهبری برگزينند؟ در واقع با وجود معصوم، بايد خود او رهبری كند و در عصر غيبت به نيابت از امام زمان(عج)، ولی فقيه رهبری و زمام امور جامعه را به دست گيرد تا امت گرفتار هرج و مرج و آنارشيسم و يا ناچار به پيروی از طاغوت نشود. 119
115. حكومت ولايي فقيه از چند ناحيه نظارت ميشود؟
سه ناحيهاي كه در نظامهاي استبدادي وجود ندارد:1. نظارت دروني؛ ولي فقيه بايد داراي سه شرط باشد: فقاهت، عدالت و درايت. هر يك از اين سه شرط، او را از درون نظارت ميكند. «فقاهت» او را از اتكا به غير قانون الهي باز ميدارد؛ «عدالت» او را از اعمال خواستههاي شخصي و نفساني باز ميدارد و «درايت» او را از خودرأيي و ترك مشورت با انديشمندان و متخصصان حفظ ميكند. اين سه شرط از شرايط ثبوتي ولايت فقيه است؛ يعني، اگر شخصي يكي از اين سه شرط را نداشته باشد، واقعاً ولايت ندارد و مرجع تشخيص اين شرايط در جمهوري اسلامي ايران -چه در حدوث ولايت و چه در بقاي آن مجلس خبرگان است. 2. نظارت مستمر نمايندگان مجلس خبرگان؛ مجلس خبرگان، علاوه بر وظيفه انتخاب رهبري -كه داراي شرايط سهگانه مذكور است وظيفه نظارت بر استمرار اين شرايط و نظارت بر چگونگي اعمال قدرت و رعايت شرايط اسلامي و قانوني در آن را نيز بر عهده دارد. 3. نظارت مردم بر رهبري؛ در جمهوري اسلامي مردم از دو طريق اعمال نظارت ميكنند:الف. با انتخاب نمايندگان مجلس خبرگان، به صورت غيرمستقيم، از طريق مجلس خبرگان بر رهبر نظارت دارند. ب. آزادي بيان -كه در قانون اساسي فضاي سالمي براي مطبوعات فراهم ميكند نظارت افكار عمومي را بر حكومت تشكيل ميدهد. هر گاه مطبوعات، به راستي برخاسته از افكار عمومي مردم باشد؛ ميتواند اين وظيفه را به صورت مستقيم در توجه دادن ولي فقيه به خواست مردم و به صورت غيرمستقيم در جهت دهي عمومي مردم در انتخاب نمايندگان مجلس خبرگان، به خوبي انجام دهد. 120
116. آيا آيتالله خامنهای نائب بر حق امام زمان(عج) هستند و شرايط رهبری نظام مقدس جمهوری اسلامی ايران را دارا میباشند؟
ابتدا بايد شرايط و ويژگیهای لازم برای نيابت از معصومين(ع) و رهبری در نظام اسلامی را به طور دقيق، مورد شناسايی قرار داد. شرايطی كه در متون و منابع اسلامی مورد تأكيد قرار گرفته، عبارت است از:1. صلاحيت علمی لازم برای افتا در ابواب مختلف فقه (فقاهت و اجتهاد)؛ 2. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلامی؛ 3. بينش صحيح سياسی و اجتماعی، تدبير، شجاعت و مديريت و قدرت كافی برای رهبری. در مرحله بعد نوبت به تطبيق هر يك از اين شرايط بر رهبر معظم انقلاب میرسد. در اينجا به صورت خلاصه به پارهای از ويژگیها و صلاحيتهای حضرت آيتاللّه خامنهای برای احراز منصب رهبری نظام، به نيابت از امام زمان(عج) اشاره شود:يك. صلاحيت علمیيكم. اجتهاد آيتاللَّهخامنهای از سوی بسياری از مراجع و بزرگان -از جمله حضرت امام(ره) از قبل تصديق شده بوده است. دوّم. همه رسالههای عمليه نوشتهاند كه اگر دو نفر عادل خبره به اجتهاد كسی شهادت دهند، اجتهاد او قابل قبول است؛ اين در حالی است كه جامعه مدرسين حوزه علميه قم -كه مركب از دهها مجتهد مطلق و چندين مرجع تقليد است ايشان را به مرجعيت پذيرفتند. همچنين در اساسنامه جامعه مدرسين آمده است: چيزی به عنوان نظر آن جامعه معتبر است كه حداقل شانزده تن از اعضا آن را امضا كرده باشند. بنابراين اعلاميه جامعه مدرسين به اين معنا است كه حداقل شانزده تن از مجتهدان و خبرگان در فقه، ايشان را مرجع میدانند. سوّم. درس خارج مقام معظم رهبری -كه در آن بسياری از فضلا شركت كرده و همگی به وزانت علمی آن شهادت میدهند دليل بر بنيه علمی نيرومند و ملكه اجتهاد ايشان است. اين توان علمی سابق بر رهبری و حتی رياست جمهوری ايشان است؛ نه اينكه ايشان پس از رهبری، درس خوانده و به اين رتبه از دانش رسيده باشند. دو. صلاحيت اخلاقی (عدالت و تقوای لازم)صلاحيت اخلاقی مقام معظم رهبری نيز از اموری است كه در رفتار و عملكردهای فردی و اجتماعی ايشان -از زمان كودكی، جوانی و مبارزات سياسی و نيز مسؤوليتهای متعددی كه در بعد از انقلاب در شرايط حساس داشتهاند به روشنی قابل اثبات بوده و تمام اشخاصی كه از نزديك با معظمله در ارتباطاند، گواه بر اين مدعا هستند. سه. توانايیهای شخصیدر بند سوم اصل يكصد و نهم «بينش صحيح سياسی و اجتماعی، تدبير، شجاعت، مديريت و قدرت كافی برای رهبری» از جمله شرايط و صفات رهبر دانسته شده است. يكم. مقصود از «بينش صحيح سياسی و اجتماعی» آن است كه رهبر، آن چنان از مسائل و موضوعات و قضايای سياسی آگاه باشد كه بر آن اساس، هم قادر به اداره امور جامعه باشد و هم در جهتگيریهای ظريف بينالمللی، تصميمات بجا، شايسته و مفيد به حال جامعه اتخاذ كند. دوّم. «مديريت و تدبير» عبارت از مجموعه استعدادهايی است كه در شرايط خاص، در رهبری بارز و ظاهر میشود و او را در اجرای وظايف سنگين خود ياری میكند. كشف اين استعدادها از جمله مواردی است كه در تعيين رهبر، به يقين بايد مورد توجه خاص قرار گيرد. سوّم. «قدرت و شجاعت» نيز از جمله شرايطی است كه يا از برجستگیهای علمی و اخلاقی ناشی میشود و يا آنكه در زمره استعدادهای درونی رهبر به شمار میرود. به هر حال مقام شامخ رهبری چنين مراتبی را میطلبد و به هنگام تعيين و انتخاب رهبری، بايد به اين موضوع توجه جدی داشت. مقام معظم رهبری تاكنون توانايیهای فوقالعادهای در راستای رهبری و مديريت جامعه -خصوصاً در مواقع بحرانی و سرنوشتساز از خود بروز دادهاند. از ديگر سو ايشان از بينش صحيح سياسی و اجتماعی و قدرت و شجاعت بالايی برخوردار میباشند. اين مهم با مروری بر پيشينه مديريتی ايشان -در شورای انقلاب، دوران رياست جمهوری، سختترين شرايط ناشی از جنگ و محاصرههای بينالمللی، بيش از يك دهه رهبری نظام و با موفقيت بيرون آمدن از فراز و نشيبها و مشكلات متعدد داخلی و بينالمللی به خوبی قابل اثبات است. آخرين مرحلهای كه شايسته است مورد توجه قرار گيرد، انتخاب قانونی ايشان از سوی خبرگان رهبری است. اين انگاره خود متأثر از دو عامل است كه هر كدام به تنهايی، مهمترين دليل بر شايستگی ايشان برای رهبری نظام اسلامی است:1. دارا بودن شرايط لازم برای رهبری در حضرت آيت الله خامنهای و احراز اين شرايط از سوی خبرگان، به عنوان بهترين و شايستهترين فردی كه قدرت و توانايی رهبری نظام را دارد. اين مسأله از سوی اكثريت قاطع اعضای مجلس خبرگان تأييد شد. 2. تأكيد امام خمينی(ره) بر شايستگی آيتالله خامنهای برای رهبری نظام؛ حضرت امام در موارد متعددی به شايستگی ايشان تصريح كردهاند. حجتالاسلام و المسلمين هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان رهبری در سال 68 در حضور شاهدان اين قضيه را نقل كرد: در قضايای مهدی هاشمی همراه با آقايان خامنهای، موسوی اردبيلی و ميرحسين موسوی خدمت امام راحل رسيديم و سيد احمد خمينی نيز حضور داشت. در آنجا به امام گفتيم: شما با اقدامات خود ما را درباره رهبری آينده در بنبست قرار میدهيد. امام با اشاره به آقای خامنهای فرمود: «در ميان شما كسی است كه شايسته رهبری است و شما در بن بست قرار نخواهيد گرفت». مرحوم حجتالاسلام سيداحمد خمينی نيز نقل نموده كه امام راحل فرمود: «آقای خامنهای شايسته رهبری است». 121
______________________________________
102-121