ختم ولايت و خاتم الاولياء

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 14:16
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3374 بار

مؤلف: مهين عرب

يكي از مهمترين مباحث در ولايت بويژه از ديدگاه عرفاني مبحث "ختم ولايت" است كه هنوز هم معركه آراي اهل ذوق و صاحبنظران در عرفان مي باشد. جهت روشن شدن بحث مقدمتا به بررسي اجمالي ولايت و معناي آن پرداخته و سپس خاتم ولايت و اقسام آن، ختم و اقسام آن و صفات هر يك را مورد تامل قرار مي دهيم:

ولايت از معدود كلماتي است كه در قرآن و احاديث در معاني مختلفي بكار رفته است.

با توجه به موارد استعمال قرآني ، ولايت را مي توان چنين معنا كرد:

ولايت عبارت است از سرپرستي و مالكيتي كه باعث نوع خاصي از تصرف و تدبير مي شود. برترين مرتبه اين ولايت از آن حق - "جل جلاله" - است كه مالك حقيقي و مدبر واقعي هر چيزي است (1) ;بلكه صاحب مطلق چنين ولايتي همانا پروردگار متعال است و ساير ولايات در واقع از تجليات آن ولايت مطلقه الهي مي باشد كه به اذن او، بر صاحبان آن افاضه شده است.

از اين رو در نزد شيعه ولايتي معتبر است كه به اذن حق و منسوب به او باشد; زيرا همانطور كه گفته شد، فقط حق تعالي ما لك واقعي و حاكم بر جهان هستي است و فقط او شايسته خطاب ولي، حاكم ، سلطان و مالك است و احدي در عرض او حتي بر نفس خود، ولايت و سلطنت ندارد. چون حق تعالي مبرا از مجانست مخلوقات است، خلفا و نمايندگاني را براي تربيت مملوكان و عبيدش منصوب فرموده و اطاعت ايشان را واجب گردانيده است. لذا ولايت به اذن او براي رسول الله «صلي الله عليه وآله » و برخي از مومنان نيز ثابت گرديد; چنانكه در آيه شريفه قرآن بدان اشاره شده است:

"انما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون. (2) در اين آيه ولايت الهي به ترتيب منحصر به سه فرد است:

الف - حضرت حق (جل جلاله)

ب - حضرت رسول اكرم «صلي الله عليه وآله »

ج - مؤمنان

در عرفان نيز ولايت بعنوان يكي از اركان و محورهاي اصلي، مورد بحث و بررسي عرفاي بزرگ از جمله ابن عربي قرار گرفته است. بعقيده او ولايت كمالي است ازلي و ابدي كه سرآغاز جمله كمالات است; زيرا در نظر وي غايت كمالات انساني رسالت و بعد نبوت است كه آنها نيز خود مرتبه اي از مراتب ولايتند و بدين جهت او ولايت را ملك عام و محيطي مي داند كه شامل نبوت و رسالت مي باشد.

اما اينها خود دو امانت الهي و وظيفه اجتماعي براي شخص رسول و نبي هستند كه محدوده آن همين عالم عين و شهادت است; در حالي كه ولايت كه باطن اين دوست همواره باقي است و در واقع رسول و نبي بواسطه اين جنبه است كه در دنيا و آخرت داراي كمال و برتري بر ساير انسانها مي باشند.

صاحب واقعي تمامي ولايتها و نبوتها و رسالتها در نظر ابن عربي و ساير مشايخ عرفا تنها يك حقيقت است; همان كه آغاز و غايت آفرينش است، حقيقتي كه كاملترين مظهر و مجلاي حضرت حق، متحقق به جميع اسماء الهي و واسطه در فيض به ماسواست يعني همان حقيقت محمدي «صلي الله عليه وآله ».

توضيح اينكه در صحف كريمه اهل تحقيق محقق است كه صادر نخستين نفس رحماني است و آن اصل اصول و هيولاي عوالم غير متناهي و ماده تعينات است و از آن تعبير به تجلي ساري و رق منشور و وجود منبسط و نور مرشوش نيز مي كنند.

نفس رحماني را حقيقت محمدي نيز گويند; زيرا نفس اعدل امزجه كه نفس مكتفيه است به حسب صعود و ارتفاع درجات و اعتلاي مقامات عديل صادر اول مي گردد. بلكه فراتر از عديل مذكور، اتحاد وجودي با وجود منبسط مي يابد و در اين مقام جميع كلمات وجوديه، شؤون حقيقت او مي گردند.

ابن عربي در باب يكصد و نود و هشتم فتوحات مكيه كه در معرفت نفس و اسرار آن است در اين مطلب مي فرمايد:

"الموجودات هي كلمات الله التي لا تنفد كما في قوله تعالي "قل لو كان البحر " و قال تعالي في حق عيسي "و كلمته القاها الي مريم (4) " و هو عيسي فلهذا قلنا ان الموجودات كلمات الله الي ان قال: و جعل النطق في الانسان علي اتم الوجوه، فجعل ثمانية و عشرين مقطعا للنفس يظهر في كل مقطع حرفا معينا هو غير الآخر، ما هو عينه مع كونه ليس غير النفس. فالعين واحدة من حيث انما نفس، و كثيرة من حيث المقاطع."

مراد از سريان ولايت در السنه اهل تحقيق، همين سريان وجود منبسط و نفس رحماني و فيض مقدس است; چنان كه فرموده اند: وجود و حيات جميع موجودات به مقتضاي قوله تعالي: "و من الماء كل شي ء حي (5) " سريان ماء ولايت يعني نفس رحماني است كه به منزلت هيولي و به مثابت ماده ساري در جميع موجودات است.

اهل تحقيق همگي بر مبناي وحدت شخصي وجود بر اين عقيده راسخند كه مراتب تمامي موجودات در قوس نزول از تعينات نفس رحماني و حقيقت ولايت است و در قوس صعود حقيقت انسان كامل داراي جميع مظاهر و جامع جميع مراتب است.

حقيقت محمديه كه اولين تعين و نخستين مظهر حق است، در مراتب غيب و شهادت نزول كرده و در هر مرتبه اي بنابر مقتضيات آن مرتبه ظهور نموده و ولايت خود را تحقق مي دهد; در مرتبه اسما و صفات الهي با انبا از غيب و رفع تخاصم در قالب حقيقت اسم اعظم، در عالم ارواح بواسطه روح محمدي «صلي الله عليه وآله » و در مرتبه شهادت نيز در صورت نبيي از انبيا، از آدم تا عيسي «عليه السلام »، و بالاخره در چهره كاملترين مظهر خود يعني حضرت ختمي مرتبت «صلي الله عليه وآله » ظهور نموده و بدين ترتيب ختم تمامي اين نبوات و ولايات را مي نمايد; اما عليرغم آنكه خود صاحب تمامي اين ولايات است چون به كسوت نبوت و رسالت در اين عالم ظاهر مي گردد و اينها مانع از ظهور جنبه ولايت وي مي باشند بدين جهت ظهور ولايت او در قالب اولياي امتش محقق مي گردد. (6)

خاتم و ختم:

مقصود از خاتم كسي است كه به نهايت كمال رسيده و جامع تمامي مقامات گرديده است (7) .اين اصطلاح در شرع و عرفان در مورد دو امر نبوت و ولايت بكار رفته است. خاتم نبوت كسي است كه حق تعالي نبوت را به او ختم نموده و آن پيامبر اكرم «صلي الله عليه وآله » است، كه آيه 40 سوره احزاب "ولكن رسول الله و خاتم النبيين (8) نيز تصريح بر همين معنا دارد; اما خاتم ولايت كسي است كه صلاح دين و آخرت توسط او به نهايت كمال رسيده و نظام جهان به مرگ او مختل مي گردد. (9) همانطور كه ولايت بر دو قسم است، ختم نيز بر دو قسم مي باشد:

1- ختم ولايت عامه يا مطلقه

2- ختم ولايت خاصه

چون نبوت ظهور ولايت است پس هر چه دايره نبوت عامتر باشد، دليل بر شمول دايره ولايت خواهد بود و چون نبوت مطلقه از آن حضرت رسول «صلي الله عليه وآله » بود پس ولايت مطلقه نيز از آن حضرتش است و همانطور كه نبوت جميع انبيا، از آدم تا عيسي «عليه السلام » از مراتب و شؤون نبوت محمدي «صلي الله عليه وآله » بود پس ولايت ايشان كه باطن نبوتشان مي باشد نيز از مراتب و شؤون ولايت محمدي «صلي الله عليه وآله » است، و چون نبوت ايشان مانع از ظهور ولايتشان بود و ظهور اين ولايت آنها در امت محمدي «صلي الله عليه وآله » است پس ختم آن نيز بدست وليي از اولياي اين امت خواهد بود.

مقصود از ختم خاص همان ختم ولايت محمدي «صلي الله عليه وآله » است و خاتم ولايت محمدي «صلي الله عليه وآله »- همانطوركه ازنام آن مشخص است - ولايت اولياي محمدي را ختم مي نمايد و او كسي است كه بر قلب حضرت رسول اكرم «صلي الله عليه وآله » مي باشد.

مرحوم آقا محمد رضا قمشه اي ختم خاص را چنين تعريف مي نمايد:

"مراد از خاتم الاولياء كسي است كه صاحب عالي ترين مراتب ولايت و نهايت درجه قرب باشد به گونه اي كه نزديك تر از او به خداوند متعال كسي نباشد. (10) حال با توجه به اين مطلب كه نزديكترين مظهر به حقيقت مقدس محمدي همانا حقيقت مظهر علوي است كه در وجود مقدس حضرت علي «عليه السلام » و فرزندان مطهرش - كه قدوه و پيشواي آدم عالم هستند - تبلور يافته است، لذا كسي جز حضرت امير مؤمنان علي «عليه السلام » شايستگي آن را ندارد كه خاتم ولايت مطلقه محمديه باشد خصوصا با توجه به اين كه اين معنا در احاديث نبوي حتي از طريق اهل سنت، نيز وارد شده است كه تعداد آنها كم هم نيست و ما در اينجا به حسب اختصار به ذكر فقط چند نمونه از آنها اكتفا مي كنيم:

1- قال رسول الله «صلي الله عليه وآله »: "كنت انا و علي نورا بين يدي الله عز و جل قبل ان يخلق آدم باربعة عشر الف عام فلما خلق آدم قسم ذلك فيه و جعله جزئين فجزء انا و جزء علي". (11)

حضرت رسول «صلي الله عليه وآله » فرمودند: "من و علي نوري در برابر حضرت حق "عزوجل " بوديم چهارده هزار سال قبل از آن كه آدم آفريده شود پس چون آدم خلق شد خداوند اين نور را قسمت كرد و آن را دو جزء نمود جزئي را من و جزئي را علي قرار داد .

2- قال رسول الله «صلي الله عليه وآله »: "خلقت انا و علي من نور واحد قبل ان يخلق الله آدم باربعة الالف عام فلما خلق الله آدم ركب ذلك النور في صلبه فلم يزل شيئا واحدا حتي افترقنا في صلب عبدالمطلب، ففي النبوة و في علي الوصية (12) ."

از حضرت رسول «صلي الله عليه وآله » مروي است كه فرمود: من و علي از يك نور و يك حقيقت آفريده شديم چهار هزار سال قبل از آنكه خداوند آدم «عليه السلام » را بيافريند. چون خداوند آدم «عليه السلام » را آفريد آن نور را در صلب وي قرار داد و پيوسته اين نور در اصلاب گذشته همينطور يگانه بود تا آنكه در صلب عبدالمطلب از هم جدا شديم پس نبوت در من و وصايت در علي قرار گرفت.

3- عن علي «عليه السلام » قال: قال رسول الله «صلي الله عليه وآله » يا علي خلقني الله و خلقك من نوره، فلما خلق آدم «عليه السلام » اودع ذلك النور في صلبه فلم نزل انا و انت شيئا واحدا، ثم افترقنا في صلب عبدالمطلب، ففي النبوة و الرسالة، وفيك الوصية و الامامة (13) .حديث فوق از حضرت علي «عليه السلام » است كه از قول حضرت رسول «صلي الله عليه وآله » مي فرمايد:

"اي علي خداوند من و تو را از نور خود آفريد و چون آدم «عليه السلام » را آفريد اين نور را در صلب او به وديعه قرار داد و پيوسته من و تو نور واحدي بوديم تا اينكه در صلب عبدالمطلب از يكديگر جدا شديم، پس در من نبوت و رسالت و در تو وصايت و امامت نهاده شد."

احاديث فوق بوضوح علاوه بر نزديكي اين دو حقيقت مقدس از اتحاد آن دو حكايت مي كند و اگر دقت شود هر يك از آنها به ترتيب از حيث مدلول بر ديگري برتري دارند; زيرا حديث اول يگانگي اين دو حقيقت را تا ظهور آدم بيان مي نمايد كه پس از خلق آن حضرت اين دو حقيقت مقدس از يكديگر جدا مي شوند; اما حديث دوم اتحاد نوري اين دو بزرگوار را تا حضرت عبدالمطلب بيان مي كند و اين بدين معناست كه همانطور كه حقيقت محمدي «صلي الله عليه وآله » داراي ولايت و نبوت مطلقه بود - به گونه اي كه ولايت و نبوت جميع انبيا و اوليا جلوه اي از انوار ولايت آن حقيقت مقدس بود - به جهت اتحاد مذكور نيز آن حضرت داراي مقام ولايت و نبوت مطلقه است; بطوري كه ولايت و نبوت تمامي انبيا و اوليا، شعاعي از خورشيد تابناك ولايت آن حقيقت مطهر است، همچنانكه در روايت آمده است: "بعث علي مع كل نبي سرا و معي جهرا."

اين دو حقيقت مقدس همواره در جميع كمالات شريك بوده اند تا آنكه پس از افتراق در صلب عبدالمطلب يكي صاحب مقام نبوت و ديگري داراي مرتبه وصايت گرديده است و شاهد بر اين معنا قول رسول اكرم «صلي الله عليه وآله » است كه فرمود:

"لولا اني خاتم الانبياء لكنت شريكا في النبوة، فان لم تكن نبيا فانك وصي نبي و وارثه، بل انت سيد الاوصياء و امام الاتقياء." (14) جالب توجه است كه اين سخنان در كتب اهل سنت هم نقل شده است:

"قال رسول الله «صلي الله عليه وآله »: علي مني بمنزلة راسي من بدني." (15) " قال النبي «صلي الله عليه وآله » لعلي: انت مني وانا منك." (16) پس مطابق آنچه بيان شد صاحب ولايت مطلقه الهي، حقيقت علوي «عليه السلام » است، همانگونه كه صاحب مقام نبوت مطلقه الهي حقيقت محمدي است. اين معنا با بيان قبلي ما كه خاتم ولايت مطلقه الهي خود حقيقت محمدي «صلي الله عليه وآله » است منافاتي ندارد; زيرا همانطور كه در احاديث نور مشاهده شد ايشان حقيقت واحدي بوده اند كه در هنگام ظهور در اين عالم كه عالم ظاهر و شهادت است از يكديگر جدا و در دو قالب متفاوت ظاهر گرديده اند.

ائمه اطهار«عليهم السلام » نور واحد هستند كه در راس (17) ايشان حضرت علي «عليه السلام » وصي و ولي حضرت رسول اكرم «صلي الله عليه وآله » و بعد از ايشان ساير ائمه «عليهم السلام » داراي اين مقام مي باشند، تا حضرت مهدي «عجل الله تعالي فرجه الشريف » كه آخرين ايشان و خاتم ولايت جزئيه (خاصه) آن حضرت است. در انتها به ذكر دو روايت جهت تاييد ولايت باقي ائمه «عليهم السلام » تبرك مي جوييم:

1) اتحاد نوري ائمه «عليهم السلام » با حقيقت محمدي «صلي الله عليه وآله » به تصريح روايات بسياري كه از سني و شيعه وارد شده است: قال الله تعالي : "يا محمد اني خلقتك و خلقت عليا و فاطمة و الحسن و الحسين و الائمة من ولده نورا من نوري و عرضت ولايتكم علي اهل السماوات و الارض، فمن قبلها كان عندي من المؤمنين و جحدها كان عندي من الكافرين. يامحمد لوان عبدا من عبيدي عبدني حتي ينقطع و يصير كالشن البالي ثم اتاني جاحدا لولايتكم ما غفرت له حتي يقرب بولايتكم... ." (18)

حديث فوق از احاديث معراجي است كه حق تعالي خطاب به حضرت رسول «صلي الله عليه وآله » مي فرمايد: اي محمد! من تو و علي، فاطمه، حسن، حسين و ائمه نسل حسين را از نور خود آفريدم و ولايت شما را بر اهل آسمانها و زمين عرضه داشتم; پس هر كس آن را بپذيرد، در پيشگاه من از مومنان بشمار مي آيد و هر كس آن را انكار كند، نزد من از كافران محسوب مي گردد. اي محمد! اگر بنده اي از بندگانم سر برآستان عبوديت من بسايد تا بدانجا كه جسمش فرسوده و نزار شود سپس در حالتي نزد من آيد كه منكر ولايت شما باشد، هرگز او را نخواهم آمرزيد تا آنكه به ولايت شما اقرار كند...

همانطور كه در حديث مذكور مشاهده مي شود حضرت حق - جلت عظمته - نه تنها حقيقت محمدي و حقيقت علوي، بلكه جميع ائمه «عليهم السلام » را از نور خود آفريده و ولايت ايشان را نيز در عرض ولايت آن دو حقيقت مقدس قرار داده است و آن را چنان ارج مي نهد كه ايمان و كفر را داير مدار آن مي داند.

بنابر اين ايشان نيز مانند حقيقت علوي به حكم اتحاد نوري كه با حقيقت محمدي «صلي الله عليه وآله » دارند در تمامي فضايل جز نبوت، با آن حضرت شريك هستند، يعني مانند او صاحب اسم اعظم الهي و داراي "جوامع الكلم" و ساير مناقب مي باشند. بدين لحاظ ايشان تنها شايستگان منصب ختم ولايتند كه در وجود مبارك حضرت بقية الله الاعظم «عجل الله تعالي فرجه الشريف » ظهور و بروزي تام دارد.

2) اطلاق وصي بر ايشان كه به حكم "كل وصي ولي و لا عكس" ولايتشان نيز ثابت مي شود:

قال رسول الله «صلي الله عليه وآله »: "قلت يا رب و من اوصيائي؟ فنوديت: يا محمد اوصياؤك المكتوبون علي ساق عرشي، فنظرت و انابين يدي ربي جل جلاله الي ساق العرش فرايت اثني عشر نورا، في كل نور سطر اخضر عليه اسم وصي من اوصيائي، اولهم علي بن ابي طالب، و اخرهم مهدي امتي. فقلت: يا رب هولاء اوصيائي من بعدي؟ فنوديت: يا محمد هولاء اوليائي و اوصيائي و اصفيائي و حججي بعدك علي بريتي و هم اوصياؤك و خلفاؤك و خير خلقي بعدك... (19)

حديث فوق نيز از احاديث معراجي است و همانطور كه ملاحظه مي شود تعداد اوصياي حضرت ختمي مرتبت «صلي الله عليه وآله » را دوازده تن ذكر نموده است كه اول ايشان حضرت علي ابن ابي طالب «عليه السلام » و آخرين ايشان حضرت مهدي «عجل الله تعالي فرجه الشريف » است و وقتي حضرت رسول «صلي الله عليه وآله » سؤال مي كنند كه آيا ايشان اوصياي بعد از من هستند؟ از جانب حق ندا مي رسد كه اي محمد اينها اوليا، اوصيا، برگزيدگان و حجتهاي من بعد از تو براي مردمند. همچنين آنها اوصيا و جانشينان تو و بهترين مخلوقات من بعد از تو مي باشند.

پي نوشتها:

1) مرحوم علامه طباطبايي در الميزان ذيل آيه "انت ولي في الدنيا و الآخرة (يوسف ،101)، ولايت الهي را چنين معنا مي كند: ولايت حق يعني قائم بودن او بر هر چيز و به ذات و صفات و افعال هر چيز كه خود ناشي است از اينكه او هر چيزي را ايجاد كرده و از كتم عدم به ظهور وجود آورده است..."

2) مائده، 55

3) كهف ، 109

4) نساء، 171

5) انبياء،30

6) حسن زاده آملي: انسان كامل در نهج البلاغه، ص 201-206

7) ر.ك: كاشاني : الاصطلاحات الصوفيه، ص 159

8) خاتم (به فتح تاء و كسر آن) غير از معاني ديگري كه دارند، هر دو به معناي آخر هر چيز و پايان آن نيز مي باشند. در اقرب و قاموس خاتم (به فتح و كسر) به معناي انگشتر، آخر قوم، عاقبت شي و غيره و در كشاف و تفسير بيضاوي به معناي آخر الانبياء آمده است. (قاموس قرآن 2/226)

علامه طباطبايي در ذيل آيه شريفه فوق مي فرمايد: مراد از خاتم النبيين بودن آن حضرت اين است كه نبوت به او ختم شده و بعد او ديگر نبيي نخواهد بود... رسول عبارت از كسي است كه حامل رسالتي از خدا به سوي مردم باشد و نبي آن كسي است كه حامل خبري از غيب باشد و آن غيب عبارت از دين و حقايق آن است و لازمه اين حرف آن است كه وقتي نبوتي بعد از رسول خدا«صلي الله عليه وآله » نباشد، رسالتي هم وجود نداشته باشد; چون رسالت خود يكي از اخبار و انباء غيب است. وقتي بنا باشد انباء غيب منقطع شود و ديگر نبوت و نبيي نباشد، قهرا رسالتي هم نخواهد بود. از اينجا معلوم مي شود كه چون رسول خدا«صلي الله عليه وآله » خاتم النبيين است پس خاتم الرسل هم خواهد بود.(الميزان ج 32، ص 200)

9) كاشاني : همان منبع ، ص 159

10) قمشه اي: تعليقات بر فصوص، ص 64

11) ابن ابي الحديد: شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 450 و نيز با كمي تغيير در خوارزمي: مناقب ص 88; قندوزي: ينابيع المؤدة، ص 314; هبة الله شافعي: تاريخ ابن عساكر، ج 1، ص 152; احمد بن حنبل: مناقب، ج 1، ص 479

12) قندوزي: ينابيع المودة، ص 256

13) همان منبع، ص 256-314 ; ابن مغازلي: مناقب ص 88; ابن ابي الحديد: شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 171

14) قندوزي : همان منبع، ص 80

15) محب الدين طبري شافعي: الرياض النضره، ص 162; قندوزي: ينابيع المودة، ص 235; ابن حجر هيثمي: الصواعق المحرقه، ص 75

16) صحيح بخاري، ك 62 ب 9; صحيح ترمذي، ك 46 ب 19و 20; مسند احمد، ج 3، ص 483; ابن ماجه: مقدمه، ب 11

17) از امام محمدباقر«عليه السلام » نقل شده است: "... علي افضلنا و اولنا و خيرنا بعد النبي «صلي الله عليه وآله »";ر.ك: تفسيرمجمع البيان،ج 3، ص 301

18) حموي: فرائد السمطين،ج 2، ص 319-320 ; الجواهر السنيه، ص 312 - 313; شيخ طوسي: الغيبة، ص 95; ابن طاووس: طرائف ، ص 3171; مجلسي: بحارالانوار ، ج 36، ص 261-263; بحراني: غايه المرام، ص 194; اصفهاني - محمدتقي: مكيال المكارم ، ج 1، 566; صافي: منتخب الاثر، ص 116-117; ابن عياش: مقتضب الاثر، ص 77

19) قندوزي: همان منبع، ص 486; صدوق كمال الدين: ج 1، ص 254; مجلسي: همان منبع، ج 26، ص 337

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

مصرف گرایی بلای جامعه برانداز
قرآن : وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ  (سوره سجده، آیه 21)ترجمه: به آنان از عذاب نزدیک (عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) مى چشانیم، شاید باز گردند.توضیح : مصرف گرایی بدون تولید مناسب سبب می شود تا قیمت ها در جامعه افزایش پیدا کند و گرانی (که در احادیث به عنوان یکی از عذابهای دنیوی عنوان شده) در جامعه شایع شود.حدیث: وَ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادٌ مَلاعِينُ مَنَاكِيرُ لا يَعِيشُونَ وَ لا يَعِيشُ النَّاسُ فِي أكْنَافِهِمْ وَ هُمْ فِي عِبَادِهِ بِمَنْزِلَة الْجَرَادِ لا يَقَعُونَ عَلَي شَيْ‏ءٍ إلاّ أتَوْا عَلَيْهِ. (اصول کافی،...

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید