تعریف شما از افراطگرایی در تشیع چیست؟ و چه شاخصها و عللی را برای آن مدنظر دارید؟
قرآن کریم میفرماید که: «كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ» یعنی شما را امت وسط قرار دادیم تا اینکه الگوی عدالت برای مردم باشید. معمولاً دو نفر که با هم اختلاف پیدا میکنند و نمیتوانند همدیگر را قانع کنند، پیش شاهد عادل میروند. شاهد عادل کسی هست که همه او را قبول دارند و نه افراط دارد و نه تفریط. اسلام هم از مؤمنین میخواهد که برای جهانیان الگوی عدالت باشند. متأسفانه برخیها روحیه افراطی دارند و از روی جهالت و بیاطلاعی، از حالت اعتدال خارج میشوند. درصورتیکه در هر چیزی، حدّ اعتدال آن خوب است. اگر در غذایی که میپزید، همهچیز در حد اعتدال و مقدار معین باشد، غذای خیلی خوبی پخته میشود و همه از آن استفاده میکنند ولی اگر عنصری مثل نمک که چیز خوبی هم هست بیشازحد استفاده شود، غذا شور میشود و کسی نمیتواند آن را میل کند و یا فقط عده خاصی میتوانند از آن استفاده کنند. در مسائل دینی هم همینطور است و نهتنها در میان شیعیان بلکه در میان مسلمانان و تمام ادیان جهان، این مسائل هست. در همهجا یک عده هستند که دنبال افراطیگری یا تفریط هستند. برخی هم بدون اینکه درس خوانده باشند و هنری داشته باشند برای اینکه خود را برتر از دیگران نشان دهند، بیشازحد، از مخالفین اظهار تنفر میکنند یا در مورد ائمه غلو میکنند.
قرآن از ابتدا با افراطگرایی مبارزه کرده است. باید حدّ هر چیزی را نگه داشت و البته این حدود هم باید حدود الهی باشد نه حدودی که افراد تعیین میکنند. قرآن میفرماید: «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» یعنی کسانی که از حدّ و حدود الهی تجاوز میکنند، ظالم هستند. درهرحال بایستی توجه داشت که اسلام، دین عدالت و اعتدال هست و برای هر چیزی حدّ و حدودی معین کرده که باید این حدّ و حدود را شناخت و پا را از آن فراتر نگذاشت.
از مصادیق افراطگرایی میتوان رفتار افرادی را نام برد که دنبال یک دین بدون تکلیف و راحت هستند و دنبال دین اصیل نیستند. جنس خوب را در بازار همه میخرند ولی چیزی نمیگذرد که نسخههای بدلی آنهم وارد بازار میشود. درواقع کالای بدلی با همان شکل، جعبه و وضعیت جنس اصلی با نصف قیمت وارد بازار میشود و مردم خوشحال میشوند که کالایی را که دیگران با قیمت دو برابر میخرند، با قیمت نصف خریدهاند! کمکم، همه به همدیگر میگویند و بهیکباره میبینید که همه دنبال جنس بدلی رفتهاند! درصورتیکه جنس بدلی به زوی خراب خواهد شد و مجبور هستند که دوباره هزینه کنند.
در مورد ادیان هم همینطور است و دین اصیل، دینی است که خدا از طریق پیامبران فرستاده و آن چیزی نیست جز اسلام. «انّ الدین عندالله الاسلام» وقتی زمان پیغمبران تمام میشود افرادی پیدا میشوند که از روی خیرخواهی یا مسائل دیگر، میگویند اگر فلان چیز را به آن اضافه کنید، بهتر میشود؛ یعنی شروع به کم و زیاد کردن دین، مطابق ذوق و سلیقه خود میکنند. آن وقت این دین به مذاهب و فرقهها تبدیل میشود. حال این فرقهها بایستی ثابت کنند که چیزی که میگویند، درست است و چون خیلی چیزها را از خود به دین اضافه کردهاند، نمیتوانند این را اثبات کنند؛ بنابراین مجبور میشوند که با دلیل نقضی، خود را اثبات کنند. نتیجه این است که در مجالس، محافل و ماهوارهها عیوب فرَق دیگر را میگویند و به دیگران برچسب مشرک، کافر، باطل و ... میزنند. درواقع خود را با رد دیگران اثبات میکنند. به این ترتیب، دینی که عامل وحدت، اعتدال و میانهروی بود، اسیر افراطگرایی میشود. متأسفانه بعدازاین است که افراطگران به رقابت و ستیزهجویی با همدیگر میافتند. حتی گاهی اوقات از برخی از کلمات متشابه هم به نفع افکار و عقاید افراطی یا تفریطی خود سوءاستفاده میکنند. کارشان بهجایی میرسد که هر کاری را که طرف مقابل میکند، برعکس انجام میدهند. مثلاً اگر اهل سنت پای خود را میشورند، برخی از شیعیان میگویند که نباید پای خود را شستشو کنند و متأسفانه میبینید که با پا و جوراب آلوده، درجایی که مسلمانان بینی و پیشانی خود را میگذارند، حضور پیدا میکنند و تنفر بقیه نمازگزاران و مخصوصاً جوانان را برمیانگیزند. البته قرآن فرموده است که «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ» و فقهای شیعه فتوا دادهاند که در وضو باید مسح کرد اما فقها نگفتهاند که اگر دست، صورت یا پای افراد کثیف است، با همان کثافت به مسجد داخل شوند. اگر کسی چنین وضعیتی دارد، حتماً اول باید نظافت کند. نظافت هم باید در کنار طهارت باشد و نیمی از دین است ولی توسط برخی از شیعیان فراموش میشود تا در برابر سایر فِرَق خود را جلوه دهند. پیشنهاد این است که طبق بیان فقها، شیعیان پای خود را مسح کنند اما قبل یا بعد آن پای خود را شستشو کنند. ولی متأسفانه برخی مخالفت میکنند و میگویند که باید فرق بین شیعه و سنی آشکار شود! متأسفانه فرق شیعه و سنی را میخواهند با بوی گند عرق پا آشکار کنند!
یکی دیگر از عوامل افراطیگری و تفریط گری، حبّ و بغض افراطی است. برای اینکه افراد را کور و کر کنند تا هر چه به آنها گفته شد، قبول کنند حب و بغض افراطی را در آنها ایجاد میکنند. با وجود حب و بغض، هر چه به افراد گفته شود، بهراحتی میپذیرند. همچنان که مسیحیان آنقدر محبت حضرت عیسی (ع) را بالا بردند که بعداً گفتند: حضرت عیسی پسر خداست و بعد کمکم گفتند: ایشان خود خداست و مردم قبول کردند. درصورتیکه حضرت عیسی (ع) هیچگاه نگفتند که خدا هستند و در هیچ جای انجیل، مردم به پرستش ایشان دعوت نشدهاند! متأسفانه وقتی میپرسید که به چه دلیل میگویید که اعتقاد شما عین توحید است؟ میگویند: این دیگر سر و راز است. این طرز تفکر نتیجه حب افراطی است.
متأسفانه در تمام ادیان بعد از رفتن پیغمبران چنین افکاری بهصورت فرقهها وارد میشود. عجیب است که این فرقهها را کمکم بهجای اصل دین مینشانند و مذهب و فرقه را پررنگ میکنند. البته گاهی وقتها هم دستهای سیاست کار میکنند. مثلاً تا قبل از صفویه اینطور که سبّ و لعن در میان شیعیان رایج شد، رایج نبود. صفویان چون میخواستند با دولت عثمانی جنگ کنند برای بسیج کردن مردم، سب و لعن را توسط فرقه سبّیه ترویج کردند و از آن طرف هم در دولت عثمانی برای اینکه مردم را علیه دولت صفوی بسیج کنند، تکفیر را ترویج کردند. بدین ترتیب صفویه، سب و لعن را بهشدت در تمام نقاطی که در سلطه آنها بود توسعه دادند بهطوریکه هنوز ایران و جهان اسلام، گرفتار مسئله سبّ، لعن و تکفیر است. البته استدلال میکنند که در قرآن هم بارها از لعن استفاده شده است اما هیچکدام نمیگویند که لعنهایی که در قرآن آمده است، کلی هست و از مقدسات کسی نام برده نشده است. قرآن حتی به مؤمنین میگوید از خدایان کفار هم بدگویی نکنید تا آنها هم به خدای شما توهین نکنند. قرآن میگوید که هر کس کار بدی را انجام دهد، لعنت خدا بر او میآید مثل: «الا لعنة الله علی القوم الظالمین»، «فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ» و ... اما به فردی نمیگوید که لعنت خدا بر تو! در هیچ جای قرآن چنین چیزی نیست و پیغمبر آنهم این کار را نکردهاند. متأسفانه وقتی این استدلال برای آنها بیان میشود، متوسل به روایت ضعیف میشوند. از روایت ضعیف هم که ناامید میشوند، متوسل به خواب میشوند. مثلاینکه میگویند ائمه به خواب کسی آمدهاند و گفتهاند که چون سب و لعن نمیکند، از او ناراحت هستند!
اسلام بهشدت تمام با فرقهگرایی به این معنا که چیزی را که خود بشر ساخته است، در دین وارد کند، مبارزه کرده و آن را شرک میداند. قرآن میفرماید: «وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» یعنی از مشرکین که کسانی هستند که در دین خود فرقه شدند و هر حزبی به آنچه دارد، شادمان است، نباشید. در حال حاضر سراغ هر فرقهای روید، از اینکه در آن فرقه هست، خوشحال است و آنقدر که خوشحالی برای فرقه خود میکند برای مسلمان بودن خود نمیکند. هیچکدام نمیگویند که باید بررسی کرد که آیا فرقه آنها منطبق با اسلام و دستورات خدا و پیغمبر هست یا نیست؟ اینها اصلاً کار به این موضوع ندارند و مسائل را خیلی راحت تحریف میکنند و برای خود تفسیر به رأی میکنند. مثلاً افراطگرایان اخباری، هر آیهای که در آن معنای مثبتی هست را به ائمه نسبت میدهند و هر آیهای که جنبه منفی، نفاق و کفر دارد، مربوط به دشمنان اهلبیت میدانند. آنها تفسیر را مدام به این صورت معنا میکنند که یک نوع افراطگرایی است. ولی سؤال این است که مگر قرآن فقط برای همین نازل شده است؟ به تعبیر مرحوم علامه مطهری افراط گران اخباری محترمانه قرآن را کنار گذاشتهاند به این ترتیب که معتقدند قرآن بالاتر از آن است که در فهم انسان باشد و آن را فقط ائمه میفهمند. آنها در تفاسیر خود فقط آیاتی را که در ذیلش خبری بود، میآوردند و فقط به آن خبر توجه میکردند و کاری با بقیه آیات قرآن نداشتند و آنها را فقط برای ثواب قرائت میدانستند. یکی از گرفتاریهای افراطگرایان این است که از آن زمان تابهحال، فقط الفاظ قرآن را برای ثواب قرائت میخوانند. آنها خیال میکنند از الفاظ، کاری ساخته است. سالیان بسیاری است که مردم بدون توجه به معانی قرآن، آن را تلاوت میکنند و به هیچ جا نرسیدهاند. به همین جهت میبینید که خروجی افراد در جامعه، افراد مقید به اسلام نیستند؛ یعنی این جامعه در دروغگویی، در طلاق، در اختلاس، در بدقولی، در بیتقوایی و ... حرف اول را میزند، درعینحال که به ظواهر و ظروف دین هم کاملاً عمل میکنند. اگر یک نفر نماز را بهجا آورد ولی تمام توجه او در بازار و کارش باشد، میگویند نماز درست است. دین باید خروجی داشته باشد که همان اخلاق نیک، ایثار، فتوت، جوانمردی، وفای به عهد، راستگویی، درستکرداری و ... است.
پیامبر عظیمالشأن اسلام فرمودند: امت من هم مانند امت یهود و نصاری به هفتادوسه فرقه تبدیل میشوند و فقط یکی از آنها درست است. سؤال کردند که کدام درست است؟ فرمودند آنکه مطابقت با دین و اسلام دارد و من به آن عمل میکنم. متأسفانه سراغ هر فرقهای روید، میگوید آنیک فرقه مورداشاره پیامبر (ص)، آنها هستند و فقط خودشان هستند که به بهشت میروند. یکی از مشکلات این است که فرَق مختلف بهجای اینکه خودشان را با دین پیغمبر و اهلبیت منطبق کنند، پیغمبر و اهلبیت را با خود منطبق میکنند. میگویند اهلبیت (ع) مثل ما بودند و چون جای آنها در بهشت است، پس جای پیروان این فرَق هم در بهشت است! متأسفانه اغلب افراد هم هیچ اطلاعی نه از مذهب و فرقه دیگران و نه از مذهب و فرقه خود دارند و نه اطلاع از قرآن و اسلام! همین مسئله در یهود و نصاری هم پیدا شد؛ یعنی عده بسیاری از مسیحیان گفتند که دین حضرت ابراهیم (ع) همان دین ماست؛ قرآن جواب داد: «مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا» حضرت ابراهیم (ع) نه یهودی بود و نه مسیحی، بلکه دین او اسلام حنیف بود؛ بنابراین اگر افراد، دین حضرت ابراهیم (ع) را شناختند و خروجی آنها نیکوکاری بود، مسلماً جای آنها در بهشت است. بسیاری از یهودیها و مسیحیها میگفتند که فقط و فقط آنها به بهشت میروند ولی قرآن میفرماید که این حرفها را افراد جاهل میزنند. خداوند میفرماید: «بَلَی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» هر کس که تسلیم فرمان خدا باشد و نیکوکار باشد یعنی به دستورات خدا عمل کند، جایگاهش در بهشت است. امام باقر (ع) میفرمایند که اسلام بر پنج پایه بنا شده است؛ نماز، روزه، حج، زکات و ولایت. از ایشان میپرسند که کدامیک از اینها مقدم است؟ میفرمایند که ولایت مهمتر است. میگویند چرا؟ میفرماید چونکه مردم بهوسیله ولایت خدا و پیغمبر و ائمه، دین را میشناسند. بعد میفرمایند که کسانی که اعمال را بدون ولایت بهجا میآورند یا ظالم هستند و یا نیکوکار؛ و کسی که نیکوکار است به فضل خدا وارد بهشت میشود. متأسفانه قسمت آخر این روایت را هیچکس نمیخواند با اینکه در کتاب اصول کافی هست.
شیعیان و اهل سنت باید توجه کنند که سب و لعن یا تکفیر در زمان رقابت سیاسی صفویان با عثمانی برای ایجاد روحیه جهادی از دو طرف، برجسته و باب شده است و ریشه آن سیاسی است. در مورد این موضوع باید اطلاعرسانی و پژوهش تاریخی انجام شود
یعنی یک مسیحی یا یک زرتشتی نیکوکار هم میتواند بهشتی باشد!
بله! هر کسی که واقعاً مطیع فرمان خدا باشد و ایمان به خدا و آخرت داشته باشد و خروجی اعمالش، نیکوکاری باشد، هیچ خوف و نگرانی برای او نیست. متأسفانه افراطگرایان فوراً از بخش اول این روایت، نتیجه میگیرند که هر کسی که محبت اهلبیت را داشته باشد جایش در بهشت است و بر سر در بهشت نوشته شده است که غیر از شیعه، کسی وارد بهشت نمیشود! مسیحیها، یهودیها و تمام فرقهها هم همین را میگویند. درحالیکه خداوند و امام باقر (ع) طور دیگری فرمودهاند!
از مصادیق تفریط گری میتوان به رفتار همین افرادی که بهصورت افراطی میگویند، محب اهلبیت هستند، اشاره کرد. این افراد خیلی از اوقات روی یک امام متمرکز میشوند و بقیه ائمه را فراموش میکنند! بعضی روی حضرت مهدی (عج) و بعضی هم روی امام حسین (ع) یا حضرت فاطمه زهرا (س) متمرکز میشوند. امام حسین (ع) را به عرش و امام حسن (ع) را به فرش می برند! درست است که امام حسین (ع) انقلاب کردند و به شهادت رسیدند و باید بیشتر برای ایشان مراسم گرفته شود اما نباید اینطور باشد که به یکی اعتنا نشود و به دیگری بسیار توجه شود. هر چیزی باید در جای خودش باشد. حتی قرآن در مورد پیغمبران میفرماید «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» یعنی یک مسلمان واقعی نباید فرقی بین پیغمبران گذارد. متأسفانه در خیلی از مراسمات آنچنان روی یکی از ائمه متمرکز میشوند که حتی پیغمبر خدا و گاهی خود خدا هم فراموش میشود! در هر چیزی باید اعتدال باشد؛ اول خدا، بعد پیغمبر و بعد ائمه (ع) هستند.
گاهی سادات حسنی مدینه بر شیعیان ایران خرده میگیرند که چرا فقط میگویند «یا حسین»! و یکبار هم «یا حسن» نمیگویند! همچنین خرده میگیرند که چرا در ایران هزاران حسینیه ساختهاید ولی یک حسنیه هم نمیسازید! باید از افراطوتفریط دوری کرد چون شاید با این کارها، یک فرقه جدید و یک دین جدید درستشده باشد! خدا یکی هست، دین هم یکی است و در قرآن کلمه ادیان هم وجود ندارد بلکه قرآن بهشدت با فرقهگرایی مبارزه کرده است. متأسفانه نهتنها شیعهها بلکه اهل سنت هم گوش نمیدهند.
دین باید خروجی توحید داشته باشد و باید مایه وحدت میان امت باشد. در عربستان که از کلمه توحید بدترین تفرقه را ایجاد کردهاند، میگویند فقط آنها موحد هستند و بقیه همه مشرکاند. در مسئله امامت هم با اینکه فاطمه زهرا (س) میفرماید: فلسفه امامت، ایجاد نظام امت واحد و وحدت میان مردم است، افراط-گران از آن شدیدترین تفرقهها را ایجاد کردهاند. تنها راه نجات این است که همه به دین اصیل و الهی بازگردند مانند همان چیزی که پدر ادیان، حضرت ابراهیم (ع) تأکید داشتند و همان چیزی که امام خمینی (ره) بارها با اسلام ناب از آن یاد میکردند. متأسفانه استعمارگران از وضعیت حاضر نهایت سوءاستفاده را میکنند و روزبهروز به تفرقه موجود دامن میزنند.
نهادهای دینی بهویژه روحانیت و حوزه علمیه چه جایگاهی در توجه به اصول و پایش نظام معرفتی شیعه دارد؟
خوشبختانه اوضاع در حوزهها نسبت به گذشته بسیار متحول شده است اما هنوز باید کار کرد. در حوزهها بیشازحد در فقه و اصول کار میکنند و تمام عمر خود را به اجتهاد و کار در فقه و اصول میگذرانند اما در سایر مباحث مانند تاریخ و عقاید، کار نمیشود و بلکه به قول بعضی از مراجع، گاهی همین مجتهدین در اصول دین از دیگران تقلید میکنند.
امام خمینی در صفحه 125 کتاب مکاسب خود میفرمایند که اغلب پیروان ادیان در جهل خود یا معذور هستند و یا قاصر. معذور به این معناست که آنچه را که از کودکی به آنها گفته شده است، برای همیشه دین خود قرار میدهند و تصور آنها بر این است که غیر از چیزی که شنیدهاند، صد در صد باطل است. ایشان میگویند حتی بسیاری از علما هم همینطور هستند و آنچه را که در کودکی شنیدهاند، وحی منزل میدانند و غیر از آن را باطل میدانند. حتی وقتی به حوزه میروند، هر چه میخوانند در تأیید همان افکار گذشته خود محسوب میکنند. تقلید کورکورانه مشکلی است که قرآن بهشدت با آن مبارزه کرده است. افراد نباید از پدر و مادر و محیط خود بهصورت کورکورانه تقلید کنند. افراد باید بررسی کنند که آیا آنچه را که در کودکی به او گفتهاند درست هست یا نه؟ و آیا مطابق با قرآن هست یا نه؟ متأسفانه به خود این زحمت را نمیدهند. یکی از افکاری که متأسفانه در بسیاری از حوزهها وجود دارد این است که همه ائمه خانهنشین، کشته، مسموم و یا شهید شدهاند و به آنها انواع و اقسام ظلمها را کردهاند لذا باید شبانهروز برای آنها گریست و حتی در اعیاد و تولدها هم گریه کرد! درحالیکه باید به کلام حضرت زینب (س) در مورد واقعه کربلا که فرمود: «ما رأیت الا جمیلا» توجه کنند. این حرف به این معناست که هیچکدام از پیغمبران و ائمه شکست نخوردند و همه در اوج قله پیروزی بودند. متأسفانه افراد راجع به پیروزیهای پیامبران و ائمه (ع) هیچچیز نمیدانند و فقط از اینکه اینها خانهنشین شدند و کتک خوردند، مطلع هستند. البته خداوند فرموده است: «وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ» یعنی در برابر هر پیغمبری، شیاطین انس و جن قرار داده شده است و همه پیامبران و ائمه، دشمن داشتهاند ولی این مایه پیروزی آنها بوده است چون تهدیدها را تبدیل به فرصت میکردند. افراطیان فقط میخواهند کاری کنند که مردم گریه کنند و مردم هم به دلیل گریهای که میکنند، از ائمه طلبکار میشوند و حاجت دنیوی خود را میطلبند. اسم این کار هم توسل گذاشته میشود که به تعبیر علامه طباطبائی یک نوع پارتیبازی است ولی این معنای توسل نیست. آنها به بخشی از آیه 35 سوره مائده که میفرماید: «وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَه» استدلال میکنند به این نحو که «الیه» را به حاجات برمیگردانند؛ یعنی برای رسیدن به حاجات، وسیلهتراشی کنید که به معنی پارتی بازی است. سرچشمه پارتی بازی در جامعه هم مقداری از همینجا نشئت میگیرد. درحالیکه «الیه» به خدا برمیگردد و معنای درست این است که برای رسیدن به خدا، دنبال وسیله باشید. پیامبران و ائمه وسیله هستند و عملاً نشان میدهند که چگونه باید یک مسلمان واقعی بود. اگر اینها را برای رسیدن به خدا و کمالات وسیله قرار دادید، آنگاه به آیه قرآن عمل کردهاید! البته اگر به دستورات خدا و پیغمبر عمل شود افراد، مستحق شفاعت هم هستند. ولی اینکه بدون زحمت و بدون عمل به دستورات خدا و پیغمبر (ص) و ائمه (ع) آنها را برای رسیدن به نیازهای دنیوی پارتی خود قرار دهند، به معنای توسل نیست و منظور آیه، این نیست.
در گذشته اگر کسی میخواست روایات پیغمبر و اهلبیت را بیان کند، حتماً باید پیش یک شخصیت بزرگ، اجازه میگرفت. متأسفانه در حال حاضر چنین چیزی نیست و هر کس میرود از هر کتابی، حدیث نقل میکند و عجیب است که همه هم گوش میدهند. توجیه خیلی از افراد هم حدیث «من بلغ» است. طبق این حدیث، اگر در روایتی به کسی گفته شود که در صورت انجام کاری، به ثواب خواهد رسید حتی اگر این روایت درست هم نباشد و این شخص به آن کار عمل کرده باشد، به آن ثواب میرسد و کارش هم درست است. متأسفانه این حرف، بهانهای برای جاعلان حدیث است که متأسفانه هم در میان شیعه و هم در میان اهل سنت رواج دارد و توسط افراطگرایان باب شده است. معنای این حدیث این نیست که اگر حتی از افرادی که اجازه روایت ندارند، حدیثی را شنیدید، آن حدیث درست است.
مشکل دیگر این است که برخی برای پذیرش احادیث ضعیف، به تسامح در ادله سنن استناد میکنند. میگویند در مستحبات نیاز نیست که دنبال دلیل قطعی باشید. چون عملی مستحب است، اگر روایتش هم ضعیف باشد، اشکال ندارد. ولی مسئله این است که آنقدر روایات ضعیف، انحرافی و خرافاتی فراوان هست که اگر بنا شود که با تسامح در ادله سنن اجرا شوند، همین انحرافات موجود رخ خواهد داد. همه دستورات خدا اعم از واجب، مستحب، مکروه یا حرام، باید مستند باشد. نمیتوان گفت که یک روایت ضعیف جزء گفته-های خدا و پیغمبر است. اگر این حرف گفته شود، طبق فتوای مراجع روزه انسان باطل میشود چون دروغ بستن به خداست. اینها مسائلی است که باید در برابر آنها ایستاد. خوشبختانه برخی از مراجع در قم در برابر این موضوعات ایستادهاند و تسامح در ادله سنن و حدیث «من بلغ» را قبول ندارند. ولی باید قاطعانه ایستادگی کنند و کسانی که میخواهند روایات اهلبیت (ع) را نقل کنند، باید مجوز و سواد داشته باشند. متأسفانه امروزه به هر کسی اجازه داده میشود تا منبر رود و مدام با خواب و روایت ضعیف مردم را به افراطیگری و تفریط گری کشاند. البته این افراد اندکاند ولی مقدار کم آنهم زیاد است و در ماهوارهها، مجالس و محافل، سروصدای آنها بسیار است. متأسفانه به تعبیر حضرت امیر (ع) عالمها مُلجَم و جاهلها مُکرَم هستند یعنی دهان عالم را بستهاند یا خودش سکوت میکند و آدم جاهل، مورد اکرام است.
یکی از مصادیق افراطیگری قمهزنی است که یک کار بسیار عوامانه و تقلید کورکورانه از مسیحیان افراطی است. مسیحیان افراطی هم خودزنی میکنند و مرتب به سر و سینه میزنند. متأسفانه برخی از افراد هم در برابر این رفتارها سکوت میکنند که مقصرند و فردای قیامت باید جواب دهند. به تعبیر امام حسین (ع) هیبت عالم به خاطر امربهمعروف و نهی از منکر است و اگر امربهمعروف و نهی از منکر نکند، هیبتش از میان مردم میرود. قرآن بارها علمای یهودی را نکوهش کرده است که از منکراتی که در جامعه یهود انجام میگرفت، مردم را نهی نمیکردند. قمهزنی در دین نیست و جزء دستورات خدا، پیغمبر و ائمه نیست. این بزرگترین گناه است که از خود چیزی در دین وارد کنند چون تمام زحمات مجتهدین برای این است که مبادا از خود حرفی بیان کنند! در کنار این زحمات، نباید هر کسی اجازه داشته باشد که هر چیز می-خواهد، روایت کند. در مورد قمهزنی معروف است که طرفداران این کار خدمت آیتالله بروجردی رفتند و ایشان، آنها را نهی کردند و آنها هم گفتند که آقا! در تمام سال از شما تقلید میکنیم جز ماه محرم و صفر. اینگونه افکار و حرفها عامیانه است و باید جلوی آن گرفته شود.
چگونه میتوان از توطئههای دشمنان نظام شیعی در ترویج افراطگرایی ممانعت کرد؟
حیات دشمنان یعنی استعمار گران در ایجاد تفرقه است. به همان اندازه که حکومت اسلامی بر پایه توحید و وحدت امت است، به همان اندازه هم حکومتهای طاغوتی و استعماری، بر اساس شرک و تفرقه است؛ یعنی اگر روزی مردم با هم متحد باشند، روز مرگ استعمار فرارسیده است. لذا آنها شبانهروز برای ایجاد تفرقه تلاش میکنند. در همین لندن و آمریکا دهها ماهواره در اختیار افراطگران گذاشتهاند و همه آنها هم با عصبانیت، سب و لعن میگویند که فقط و فقط فرقه آنها بر حق است و سایر فرَق باطلاند.
خیلی جالب است که وقتی برخی از مراجع تقلید به افرادی که پشت برخی از این شبکههای ماهوارهای هستند، نهیب میزنند آنها در مقابل میگویند که این مراجع بیسوادند و انواع و اقسام تهمتها را وارد میکنند. در همین لندن یک محوطه حفاظتشده برای برخی از این ماهوارهها درست کردهاند. طوری که یک بالن بسیار بزرگی در آسمان لندن پیداست که روی آن با خط درشت نوشته است: «عایشه، فاحشه». معلوم است که اینها کاری به دین، خدا و پیغمبر ندارند و در خدمت استعمار هستند.
باید با این افراطگرایی مبارزه نمود. حضرت امیر (ع) با کسانی که ایشان را خدا میدانستند، بهشدت مبارزه کردند. پیغمبر اکرم (ص) مرتب میفرماید: «أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ یوحی إلَی» یعنی من بشری مثل شما هستم که فقط به من وحی میشود. متأسفانه در برخی هیئات اینقدر که اسم ائمه را می برند اسم خدا را نمیبرند. این کارها درواقع، بد تعریف کردن از دین و جابجا کردن حرفهای دین است! همین برای تحریف دین کافی است. ظاهراً تحریف نیست ولی بزرگترین تحریف، همین است. باید یک شبکه تلویزیونی راهاندازی شود تا پیروان ادیان و مذاهب با هم صحبت کنند. همانطور که پیغمبر اکرم (ص) با علمای مسیحی نجران گفتگو کردند و هشتادودو آیه از سوره آلعمران در مورد این گفتگو آمده است و امام رضا (ع) نیز با علمای ادیان گفتگو داشتند. این کار با ادبِ اختلاف و جدال احسن انجام شد نه با خشونت و جدال شیطانی. متأسفانه در حال حاضر در تلویزیون در جمهوری اسلامی همچنین گفتگوهایی وجود ندارد.
عادتی هم که در مردم وجود دارد و به این روند دامن زده است، این است که دوست دارند دو نفر از دو فرقه با هم جدال داشته باشند و مثل مسابقات ورزشی یک طرف زمین افتد و سوت و کف برای پیروز زده شود! خیلی از کسانی که این ماهوارهها را دایر میکنند برای این است که درآمد خیلی خوبی برای آنها دارد؛ یعنی هم از استعمار، انواع و اقسام کمکها را میگیرند و هم از متعصبین.
اگر این کارها تاکنون واقعاً نتایجش بود باید از وقتیکه مردم این کارها را کردند، اخلاق خوب، دروغگویی کمتر، دزدی کمتر، بدقولی کمتر و ... باب میشد ولی میبینید که جز نفاق و کینه و لجنمال کردن مقدسین سایر مذاهب، چیزی عاید مردم نشده است. در ایران بسیار متداول شده است که یکدیگر را لجنمال میکنند که این از باورهای دینی افراطی یا تفریطی نشئت میگیرد.
هدف این نباید باشد که فرقهها و مذاهب کوبانده شوند بلکه نباید این فرقهها و مذاهب پررنگتر شده و از یکدیگر دورتر شوند. تقریبی که در آن پررنگ کردن فرقهها باشد تابهحال بهجایی نرسیده است اما اگر بهجای پررنگ کردن فرقهها، هرکدام اسلام و قرآن را پررنگ کنند، مسلمین به وحدت میرسند و تبدیل به امت واحده میشوند.
اسلام سه بخش دارد: مسائل اعتقادی، مسائل اخلاقی و مسائل شرعی و عملی. در مسائل اعتقادی هیچیک از مسلمانان جهان حق ندارند از کسی تقلید کنند. دلایل صریحی برای اثبات توحید، معاد، عدالت، نبوت و امامت در قرآن آمده است که همه باید کاوش کنند و خودشان بهیقین رسند. در مسائل اخلاقی هم مسلمانان از کسی تقلید نمیکنند البته باید از پیامبران و ائمه الگو گیری میکنند اما از مجتهدین تقلید نمیکنند.
بخش سوم هم که مسائل شرعی و عملی هست شامل دو بخش است؛ یک بخش چیزهای مثل نماز، روزه، حج و ... است که برای همه یکسان است و از کسی تقلید نمیکنند. اجتهاد و تقلید فقط در مسائلی است که نص صریح از شارع نیست و مسائل مستحدثه هست که قبلاً نبوده است. درواقع در مورد آنچه درباره آن نص صریح در قرآن و روایات متواتر هست، مسلمانان حق تقلید از کسی را ندارند. این قاعده فقهی در تمام مذاهب اسلامی هست که «لا اجتهاد فی مقابل نص» یعنی در برابر نص، اجتهاد نیست. ائمه هم فرمودهاند: «علینا القاء الاصول و علیکم بالتفریق» یعنی ما اصول را برای شما بیان داشتهایم و شما از این اصول، فروعات را به دست آورید؛ بنابراین اجتهاد به مواردی که نص صریح از شارع نیست، مربوط است و در مسائل دیگر نباید از کسی پیروی کرد. متأسفانه مردم افکار و اعمال مجتهدین را بهصورت یک دین و فرقه درآوردهاند. این غلط است وگرنه اینکه باید اجتهاد کرد، هیچ اشکالی ندارد. اشکال بر سر این هست که این مذهب را بهجای دین مینشانند. البته خوشبختانه در مذهب امامیه گفته میشود که تقلید ابتدائی از میت جایز نیست؛ یعنی وقتی یک مجتهد و مرجعی فوت کرد، دیگر ابتدائاً نمیشود از او تقلید کرد. این کار خیلی جالب است و باعث میشود که او را تبدیل به بت و یک مذهب و دین نکنند.
در صورت ادامه روال فعلی، چشمانداز وضعیت افراطگرایی در میان شیعیان را در بازه زمانی 10 ساله چگونه میبینید؟
اگر همچنان از افراطگران و تفریط گران پیروی نموده و دین جامعه را دست یک مشت عوام دهید، با رشد فکری که جوانان دارند، این مسائل برایشان قابل قبول نیست و دین را کنار میگذارند. مردم با دینی که برنامههای اخلاقی، اعتقادی و عملی آن مطابق با فطرت هست، مخالف نیستند. کسی نیست که با راستگویی، عدالت و مهربانی مخالف باشد. اسلام دین عدالت، اعتدال و علم است و بیشتر از هر چیز به علم توجه کرده است. اغلب کسانی که مخالف با دین هستند، از خرافات گریزان هستند که جزء دین شمرده شدهاند! با این روند ممکن است مردم خیال کنند که دین اصیل هم همین است و لذا از خود اسلام هم دور شوند. همچنان که وقتی کلیساها در اروپا با علم مبارزه کردند، مردم آنچنان از کلیسا متنفر شدند که از تمام ادیان بری شدند و دین را کنار گذاشتند.
خلاصه راهکارها:
1- نباید اجازه داد که در هیئات بیشازحد در مورد مخالفین اظهار تنفر و کینه شود.
2- باید به طرفداران فرَق آموزش داد که نمیتوانند از روش نقضی در اثبات حقانیت خود استفاده کنند و از روشهای سلبی برای اثبات حقانیت خود استفاده نکنند.
3- باید تا جایی که میتوان اختلافات ظاهری در احکام را بین شیعه و سنی کاهش داد و احکام را به هم نزدیک کرد تا اختلافات ظاهری برجسته نشود. مثلاً در مورد اختلاف با اهل سنت در شستن پا در وضو، میتوان شستن پا را به شیعیان در بعد از گرفتن وضو، توصیه کرد.
4- شیعیان و اهل سنت باید توجه کنند که سب و لعن یا تکفیر در زمان رقابت سیاسی صفویان با عثمانی برای ایجاد روحیه جهادی از دو طرف، برجسته و باب شده است و ریشه آن سیاسی است. در مورد این موضوع باید اطلاعرسانی و پژوهش تاریخی انجام شود.
5- در قرآن، لعن بهصورت کلی انجام شده است و به مصادیق اشارهای نشده است. باید به افرادی که مرتب دیگران را با اسم لعن میکنند، این تذکر را داد که به بهانه انجام لعن در قرآن، نفرت پراکنی نکنند.
6- باید به فرَق مختلف تذکر داد که بهجای اینکه پیامبر (ص) را شبیه خود فرض کنند، خود را شبیه ایشان کنند.
7- حدیث امام باقر (ع) که ولایت را ستون اعمال دیگر در اسلام میداند باید در مجامع شیعی بهطور کامل خوانده شود. در انتهای این حدیث، افراد نیکوکار که با عذر موجه معتقد به ولایت نیستند، به فضل خدا اهل بهشت دانسته شدهاند.
8- این جمله که «بر سر در بهشت نوشته شده است که غیر از شیعه، کسی وارد بهشت نمیشود» غلط است و باید در مورد آن روشنگری شود.
9- این اندیشه اخباریها که برخی آیات در حد فهم انسان نیست و فقط برای ثواب قرائت است باید کنار گذاشته شود چون به قول شهید مطهری، با این روش قرآن بهطور محترمانه کنار میرود.
10- در هیئات نباید با توجه و محبت افراطی به اهلبیت (ع)، خداوند یا پیامبر (ص) فراموش شوند.
11- بهطورکلی باید در هیئات علاوه بر امام حسین (ع)، امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) به بقیه ائمه و شخص حضرت رسول هم پرداخته شود و از توجه افراطی به آن سه بزرگوار، بر حذر بود.
12- باید در همشناسی فرَق در بین مردم کار بیشتری صورت گیرد تا با شناخت بیشتر از یکدیگر، از افراطگرایی در رفتار آنها با هم کاسته شود.
13-حوزویان باید علاوه بر فقه و اصول در حوزه تاریخ، عقاید و ... هم کار کنند و از افراط در حوزه فقه و اصول خودداری کنند.
14- مسلمانان و شیعیان نباید بین پیامبران فرق گذارند.
15-باید به شیعیان اطلاعرسانی نمود که اغلب پیروان سایر مذاهب و ادیان از روی شناخت و مطالعه، مذهب و فرقه خود را انتخاب نکردهاند بلکه شرایط زندگی و محل به دنیا آمدن آنها، موجب وضعیت حاضر آنها شده است.
16-باید از گریه و اندوه افراطی شیعیان برای اهلبیت در مراسمات مختلف جلوگیری نمود و شادی و عزا باید بهصورت متناسب وجود داشته باشد.
17-باید مردم را متوجه نمود که نسبت به مرجع تقلید، تقلید افراطی نداشته باشند و متوجه باشند که تقلید در عقاید، اخلاق و در بخشهایی از دین که نص صریح قرآن در آن وجود دارد، معنا ندارد. باید به مردم آموزش داد که تقلید فقط باید در مسائل مستحدثه است و نباید مرجع تقلید را بت کرد.
18-افراد برای نقل حدیث مانند گذشته باید از مراجع تقلید و علما مجوز داشته باشند و روایاتی مانند «من بلغ» و استدلال «تسامح به ادله سنن» نباید موجب رواج احادیث ضعیف توسط افراد بدون مجوز نقل حدیث شود.
19- یک شبکه تلویزیونی باید راهاندازی شود تا پیروان ادیان و مذاهب بهراحتی با یکدیگر گفتگو کنند.
20-«ادبِ اختلاف» و «جدال احسن» باید در گفتگوهای بین پیروان ادیان و مذاهب رواج یابد.
21- این راهبرد در تقریب که فرَق پررنگ شوند باید کنار گذاشته شود و همه قرآن و اسلام را پررنگ کنند.
22-این عادت و طرز تفکر مردم که دوست دارند در اختلافات، یک نفر با هیاهو پیروز شود باید کنار گذاشته شود و اجازه داده شود که گفتگوهای عاقلانه بین پیروان مذاهب انجام شود.