نگارنده در این یادداشت بهاختصار به «ماهیتشناسی اقدامات امام حسین علیهالسلام» در مخالفت با حکومت یزید بن معاویه از منظر حقوق عمومی توجه دارد؛ درنتیجه از يكسو به مفاهیم قابلشناسايي دانش حقوق عمومی در حرکت حضرت اشاره خواهد کرد و از سوي ديگر «ترتب رتبی» آن اقدامات را نیز -كه نويسنده معتقد به وجود آن در نهضت حضرت است- بيان خواهد کرد.
1.گاهیبخشی
يكي از اصولی كه امام حسين عليهالسلام به آن توجه ويژه داشته و در مراحل مختلف نهضت پایبند آن بودند، «آگاهیبخشی به امت» برای تحقق دو هدف زیر بود:
الف. زدودن جهل مردم به ماهیت حکومت؛
ب. توجهدادن مسلمانان به مبنا، رویکرد و هدف اقدامات خویش.
میتوان گفت دلیل دیدارها و گفتوگوهای گاه عمومی و گاه خصوصی حضرت -که تا آخرین لحظات حیاتشان ادامه داشت- توجه رهبر یک نهضت، به این مهم بود که پیشنیاز ضروری «اقامه عدل به دست مردم»، «اختیار و اراده» است. اختیار و اراده مردم نیز در گروی «اشتیاق» مردم به متعلق اراده است.
حال نکته شایستة توجه اینجاست که امام حسین علیهالسلام برای ایجاد «شوق»، «اراده» و «قیام مردم برای اقامة عدل»، نه راه «تحریک عواطف» و نه «راه تعبد» بلکه «آگاهی بخشی» و «استدلال منطقی و عقلایی» را در پیش گرفت. این رویه، نه شیوة خاص امام حسین علیهالسلام بلکه سیرة همة رهبران الهی است؛ ازاینرو در همة حرکتهای ایدئولوژیک و دینی باید بهمثابه اصلی بنیادین همواره به آن توجه داشت. این مهم پیش از روی کار آمدن یزید بن معاویه تا آخرین روز حیات طیبة حضرت سیدالشهدا، سیرة عملی ایشان بود. میتوان برای نمونه به نامة اهل کوفه در دعوت از حضرت پس از شهادت امام حسن علیهالسلام برای قیام علیه معاویه اشاره کرد. حضرت با استدلالی روشن، «لزوم رعایت عهد و عقدی که تا زمان حیات معاویه پابرجاست و ایشان باید به آن پایبند باشند» را یادآوری کرده و به نامة آنها پاسخ منفی دادند. این نمونه مدتها پیش از شروع قیام بود در ادامة مسیر حضرت و در روزگار حرکت امام علیه حکومت یزید نیز پابرجا بود و ایشان با استدلالهای روشن با افراد گفتوگو میکردند تا آنها بر اساس علم و حجت الهی بین خود و خدای خود، حرکت امام را ارزیابی و تصمیمگیری کنند.
«اختیار» افراد چنان نزد حضرت جایگاه ارزشمندی داشت که حتی نسبت به افرادی که در مسیر هجرت ایشان به عراق از همراهان ایدئولوژیکی حضرت نبودند و با عقد اجاره برای ساربانی کاروان، همسفر ایشان بودند و از جانب حکومت نیز مسئولیتی متوجه آنها نبود، اصل اختیار را رعایت میکردند؛ ازاینرو ضمن عقد اجاره، به آنها این حق انتخاب را دادند که با عمل به مفاد عقد، تا مقصد حضرت را همراهی کنند یا اگر در میانة مسیر منصرف شوند، به همان میزان حقوق خود را دریافت کنند؛ درنتیجه حضرت، اختیار افراد را در این مسیر بهطریقاولی نسبت به یارانش رعایت میکرد و با تغییر شرایط در مسیر حرکت، آنها را در همراهی حضرت یا ترک ایشان مخیّر میگذاشت. بر همین اساس است که در چند برهه برخی افراد از حضرت جدا شدند. حال پس از توجه به عنصر پیشین، ماهیت اقداماتی را که حضرت سلسلهوار و بهترتیب صورت دادند، بیان میشود:
1.هجرت بهمثابه رویکردی برای بیعتنکردن
حضرت در همان ابتدای روی کار آمدن «حکومت جور» یزید بن معاویه، مبارزه علیه آن را در مراحل و سطوح مختلف مترتب بر یکدیگر آغاز کرد؛ حکومتی که با نقض معاهدة صلح امام حسن علیهالسلام دربارة تعیین تکلیف حکومت پس از معاویه از سویی و ناصالحبودن شخص یزید از سوی دیگر آغاز شده بود و امام، سکوت و امضای آن را مساوی با نابودی اساس دین میدانست.
بلافاصله پس از مرگ معاویه، نامهای با دستور اخذ بیعت از امام حسین علیهالسلام از شام به مدینه و «ولید» حاکم مدینه ارسال شد. امام بر این اساس که بیعت با یزید را جایز نمیدانستند، در قدم اول، شبانه از مدینه به مکه «هجرت» کردند و امتناع از بیعت را اعلام کردند.
باید توجه داشت که یزید بیعتنکردن افراد سرشناسی مانند حضرت را «نافرمانی مدنی» قلمداد میکرد؛ شخصیتهایی که برای مشروع جلوهدادن حکومتش، نیاز مبرم به بیعتشان داشت. هرچند یزید نقض عهدشکنی کرده و قصد پایبندی به پیمان صلح امام حسن علیهالسلام با معاویه را نداشت اما «خلافت» را بر اساس «وراثت» حق خویش میدانست؛ ازاینرو سرباززدن امام حسین علیهالسلام از بیعت را «نافرمانی مدنی» مقابل «حکومت حقانی» قلمداد میکرد و درنتیجه برای خود حق تعقیب، محاصره، حبس و قتل حضرت را قائل بود. در عمل نیز وی حقوق مختلف امام علیهالسلام را ازجمله حق تعیین سرنوشت، حق آزادی رفتوآمد (متوقف کردن حضرت در صحرا)، حق حیات (با منع دسترسی به آب و سلب جان) و حق امنیت را که از حقوق طبیعی و اولیة انسانی است سلب کرد.
2.اقدام برای تشکیل حکومت
پس از هجرت حضرت به مکه مکرمه، نامههای پرشمار کوفیان نیز با استدلال و درخواستی مشخص خدمت ایشان میرسید. متن نامهها خبر از آغاز سطوح اولیة نافرمانی و سرباززدن از پذیرش حکومت یزید میداد؛ برای نمونه در یکی از نامهها که با امضای برخی سران شیعه مانند سلیمان بن صرد خزاعی و تعداد قابل توجهی از شیعیان نگاشته شده بود، ضمن بیان ادلة درخواست خویش از حضرت برای هجرت به کوفه، تصریح کردند که تحت فرمان کسی جز امام نیستند و به رسمیت نشناختن امیر کوفه، نعمان بن بشیر را با شرکتنکردن در نماز جمعه و نماز عید اعلام کردند. کوفیان خبر دادند که با پاسخ مثبت حضرت برای هجرت به کوفه، امیر کوفه را از دارالأماره اخراج و او را روانه شام خواهند کرد.
با رسیدن نامههای متعدد حاکی از آمادگی کوفیان برای تشکیل حکومت، امام حسین علیهالسلام بر این اساس حجت را بر خویش تمام دانسته و تکلیف خود را حرکت به کوفه دانست؛ البته باید توجه داشت که پیشازاین مرحله، امام حسین رویارویی با حکومت را با «بیعتنکردن»، «هجرت» و «صحبتهای روشنگرانه» آغاز کرده بود؛ اما در سطح و رویکردی متفاوت از اقدام برای «تشکیل حکومت» بود.
این موضوع میتواند شاهدی دیگر بر مطلبی باشد که پیشتر اشاره شد و آن پیشنیاز بودن «انتخاب و اختیار جامعه» برای «تشکیل حکومت» است؛ درنتیجه حضرت با حاصلشدن این شرط، اقدام به تشکیل حکومت گرفت. گو اینکه پس از رسیدن این نامهها تکلیف الهی در اقامه حکومت عدل را بر خویش «منجز»شده میدانستند؛ درحالیکه پیش از آن، مخالفت با حکومت را به گونة دیگری نشان میداد و تکلیف «تشکیل حکومت» را بهعلت فراهم نبودن شرایط لازم، تکلیف فعلیتیافته و منجز خود نمیدانست.
3. قیام مسلحانه
اما آخرین رویکرد اباعبدالله الحسین علیهالسلام در تقابل با حکومت یزید، قیام مسلحانه بود. امام پس از مشاهدة دگرگونی شرایط یقین از بدعهدی کوفیان در یاری امام و ناممکن بودن تشکیل حکومت در کوفه، پیشنهاد «پیشگیری از جنگ» و «بازگشتش» را به سران لشکریان یزید داد؛ اما آنها دوراهی بیعت یا نبرد را پیش پای امام قرار دادند. حضرت در سخنی تاریخی آن را دوراهی «ذلت و مرگ» دانست و راه «مردن باعزت» را بر همزیستی با یزید ترجیح داد؛ بیعتی که چیزی جز سکوت برابر انحطاط همة ارزشهای الهی نبود.
درنتيجه بهاختصار ميتوان گفت در حركت امام حسين عليهالسلام از ديدگاه حقوق عمومي عناوین ذیل قابل شناسايي هستند و جز مورد نخست که حضرت در هیچ مرحلهای از آن عدول نکردند، رویکردهای حضرت در این نهضت، تقدم رتبی دارند:
1.آگاهيبخشي؛ حضرت در همة مراحل حرکتش، تحقق اهداف الهی را در گرو آگاهی عمومی میدانست؛
2.بيعتنکردن با تاکتیک هجرت؛ این رویکرد يكي از آموزههاي قرآنی براي مسلمانان در مواجهه با حكومت كفر است؛
3.تلاش برای تشكيل حكومت؛ با اعلام آمادگي كوفيان، حضرت تشکیل حکومت را تکلیفی فعلیتیافته دانست؛
4.پيشگيري از جنگ؛ حضرت با پيشنهاد بازگشتش به مدینه بدون بيعت با یزید، سعی در پیشگیری از جنگ داشت؛
5.جهاد؛ امام حسین علیهالسلام جهاد را شیوهای برتر بر سر دوراهی مرگ باعزت و حيات ذليلانه و بیعت با یزید به بهای نابودی ارزشهاي الهي برگزید.
ماهیتشناسی اقدامات امام حسین علیهالسلام در مقابله با حکومت یزید بن معاویه از منظر حقوق عمومی
محمد مهدیفر، پژوهشگر فقه و حقوق
ازآنجاکه حركت امام حسین علیهالسلام، اقدامي در تقابل و مواجهه با «حکومت» یزید بن معاویه بود، بنابراین این مسئله از دیدگاه «حقوق عمومی» بهعلت شناسایی عنصر «حکومت» در آن، قابل تحليل است و میتوان نهضت حضرت را بهمثابه مسئلهای در تاریخ حقوق عمومی واکاوی و از جهات مختلفي آن را تحلیل کرد.