مشهور است كه در عالم اسلام، ابن خلدون از نخستين انديشمندانی است كه به مباحث اجتماع و جامعه شناسی پرداخته است، حتّی برخی علمای جامعه شناسی معتقدند آگوست كنت به كتابهای ابن خلدون دسترسی داشته و بدون ارجاع به منبع، مباحث جامعه شناسی آثار ابن خلدون را مورد استفاده قرار داده است.(1)
امّا فراتر از اينكه چه كسی آغازگر بحث از اجتماع و جامعه سياسی بوده و از چه تاريخی به آن پرداخته شده، میتوان ادّعا كرد كه كليه آثار علمای گذشته در زمينه اجتماع انسانی از جهات سياسی و اقتصادی و فرهنگی به بحث پرداخته اند، زيرا مباحثی كه در كتب گوناگون تحت عنوان تاريخ، اخلاق، سياست، حقوق و قانون مطرح شده، هركدام به قلمروی از مباحث پرداخته اند كه مجموعه آنها شكل دهنده مباحث جامعه سياسی انسان است، چون برگشت عمده اين شاخه های علوم به بحث از انسان به عنوان ركن مهم اجتماع است و در حقيقت غايت بحث از اجتماع، انسان است كه به تعبير ارسطو حيوان سياسی است و كليه مباحث اجتماعی در واقع به دنبال تحقّق اهداف و اغراض مورد نظر انسان در اجتماع سياسی است.
از گذشته های دور همزمان با شكلگيری اجتماع انسانی، بحث از اجتماع سياسی در انديشه دانشمندان مطرح شده و مباحثی نظير اوصاف جوامع، انواع آن، مدينه های فاضله و غيرفاضله، شرايط رئيس و كارگزاران و راههای اصلاح جامعه به تبع بحث از ضرورت اجتماع انسانی مورد توجه قرار گرفته است.
در رسائل اخوان الصفا علیرغم اينكه اكثر مباحث در زمينه رياضيات و طبيعيات و علوم و نظاير آن است، ولی به نظر میرسد كه اين مباحث در واقع مقدمه ای برای بحث از جامعه انسانی و اجتماع سياسی است، زيرا غايت نهايی زندگی انسانی تحقّق اجتماعی است كه استقرار سعادت در آن امكانپذير است و در انديشه اخوان الصفا، نهايت اجتماع سياسی انسان، تحقّق دولت آرمانی اخوان الصفاست كه رئيس فاضل بر آن حكومت میكند و سعادت كه غايت قصوای اجتماع انسانهاست در آن به دست خواهد آمد.(2)
اهميت بحث از ماهيت اجتماع انسانی در ديدگاه هر انديشمندی در پی بردن به اساس و مبانی فلسفه اجتماعی اوست كه با پی بردن به آن مبانی، میتوان ديدگاههای فيلسوف يا فيلسوفان سياسی را در زمينه سياست و حكومت تحليل كرد. در رسائل اخوان الصفا از فرد و اجتماع به طور ژرف و عميق ولی پراكنده بحث شده است و در آن اساس افكار و فلسفه اجتماعی خويش را در اين موضوع بيان كرده اند.
اخوان الصفا در رساله دوم و در بحث از رياضی و هندسه،(3) فصل خاصی را به نياز انسان به تعاون اختصاص داده اند. چكيده بحث آنان اين است: انسان دارای عمر كوتاهی است و نيز دارای نيازهای فراوانی كه بالطبع صنايع متعددی را در پی دارد و به تنهايی قادر به فراگيری همه صنايع و برآورده ساختن حاجات و نيازهايش نيست و در صورت زندگی فردی، زندگی سخت و طاقت فرسايی خواهد داشت. بنابراين به دليل ناتوانی انسان در اداره خويش، اجتماعات انسانی در شكل مدينه يا قريه به وجود آمده كه گروههای زيادی از مردم در آن زندگی میكنند و هدف اين اجتماعات تعاون و مددرسانی به يكديگر است. تعبير اخوان از اين اجتماعات اين است:
فمن اجل هذا اجتمع فی كل مدينة او قرية اناس كثيرون لمعاونة بعضهم بعضاً؛(4) به دليل كوتاهی عمر و زيادی صنايع، در هر مدينه و قريه مردمان زيادی اجتماع كرده اند تا هر كدام به ديگری كمك و ياری رساند.
براساس كثرت نيازها و گوناگونی صنايع، مردمان به دسته های گوناگونی تقسيم شده و هر جماعتی صنعت و تجارت خاصی را عهده دار شده است تا از طريق آن بتواند نيازهای خويش و همنوعانش را برآورده سازد. در انديشه اخوان الصفا دليل كثرت حاجات و گوناگونی صنايع، حكمت الهی و عنايت ربّانی است،(5) زيرا نتيجه آن به وجود آمدن گروههای مختلف اجتماعی است كه گروهی به تجارت و صنعت، جمعی به استقرار بنا و عده ايی به تدبير سياسات و جماعتی به تحكيم علوم و تعليم و تربيت مشغول می شوند. معاونت اهل مدينه با يكديگر در صورت ملازمت آن با شريعت، از سختیهای زندگی اجتماعی انسان كم میكند.(6)
از نتايجی كه براساس همزيستی مسالمت آميز انسانها برای رفع حاجات و نيازمندیهای آنان بهدست آمده، پيدايش قانون اجتماعی است كه عامل مهم همبستگی اجتماعی انسانها به شمار میرود.(7) از ثمرات شكلگيری قانون اجتماعی، پاداش انسانها براساس استحقاق آنهاست كه دليل استحقاق نيز ميزان تلاش و كوشش آنان است. رمز تداوم همبستگی اجتماعی جوامع، تداوم نيازهاست، تا زمانیكه انسانها به يكديگر نياز دارند زندگی اجتماعی نيز استمرار دارد، چون علّت اجتماع انسانها باقی است.
به طور كلی در انديشه اخوان الصفا اجتماع انسانها اجتماعی طبيعی و ضروری است(8) و آن به دو دليل است:
1. در نفوس انسانها جميع علوم و صنايع بالقوه وجود دارد، ولی انسانها به تنهايی نمیتوانند استعداد فراگيری علوم و صنايع را به فعليّت رسانند.
2. استعداد انسانها به دليل تفاوت درجات عقول و ويژگیهای طبيعی و نفسانی، متفاوت است كه باعث بروز افعال و كردارهای مختلف از انسانها میشود، لازمه اين تفاوت استعدادها در فراگيری علوم و صنايع، توزيع صنايع در ميان افراد مختلف است.
برای درجه بندی استعدادها و تفاوت درجات عقول مردم، اخوان الصفا به شش دليل عمده اشاره كرده اند،(9) البته تأكيد اصلی اين استدلالها بر زيست اجتماعی انسان است، اين دلايل عبارتند از:
1. كثرت فضايل و مناقب و امتناع اجتماع تمام فضايل در شخص واحد، از اين رو توقّع از انسانها اين است كه اشرف و افضل را برگزيده و به اوامر او عمل كنند، و هر انسانی كه موفّق به انجام افضل و اشرف امور شود نسبت به سايرين از امتياز برخوردار خواهد شد و اين ملاكی برای زندگی اجتماعی است.
2. تفاوت خواص و جوهر نفوس انسانها، يعنی افراد دارای طبايع و مزاجهای گوناگون هستند. در بحث از تفاوت اخلاق انسانها اشاره شد كه تفاوت طبايع از علتهای تفاوت اخلاقيات است.
3. كثرت و پيچيدگی علوم و معارف و عدم امكان احاطه انسان بر جميع علوم و پيچيدگیهای آنكه در نتيجه ساخت اجتماعی وابسته به هم به دليل نياز به علوم و معارف يكديگر به وجود می آيد.
4. گوناگونی اعمال و كردار انسانها و تفاوت سيره و روش جستجوی معيشت و تدبير و سياست امور. اين امر هم ناشی از تفاوت طبايع و درجه عقول و استعداد انسانهاست، و ضمن اينكه عاملی است برای تمايز صورتهای اجتماعی انسانها. دليلی بر همبستگی اجتماعی آنان نيز میباشد، زيرا اساس اجتماع در جامعه انسانی بر تعامل اجتماعی است، چون تعامل لازمه تعاون اجتماعی است، براساس قاعده تعامل، چون انسانها دارای منش و سيره و تدبير متفاوت برای معيشت خويش هستند، الزاماً با تدابير و سياستهای متفاوتی نيز مواجه خواهند بود و اين نتيجه تعامل است. به هر حال شكلگيری زيست اجتماعی براساس گوناگونی تدابير و سياستهاست و گوناگونی سياستها در واقع ناشی از تفاوت روشهای اداره معيشت است.
5. تفاوتهای اخلاقی انسانها، به اين معنا كه انسان مجمع شرور و خيرات است و دليل آن، ويژگی دوگانگی اخلاقی انسان است؛ صفات مادی انسان او را به اخلاقيات مادی سوق میدهد و صفات روحانی انسان او را به سوی روحانيات رهنمون میشود. شرور و خيرات نشانه سياستهای جسمانی و روحانی انسان است و تفاوت اخلاق انسانها هم ناشی از اين است كه آيا بر اعمال انسان سياست جسمانی حاكميّت دارد يا سياستهای روحانیِ او تفاوتهای اخلاقی انسانها و اعمال پسنديده و ناپسند اجتماعی را به وجود می آورد. در ديدگاه اخوان الصفا، تفاوت نگرشها درباره وجود حسن و قبح، عادات و سلوكهای زشت و زيبا، دليلی بر ضرورت شكلگيری اجتماعی انسان است، زيرا حسن و قبحها در ميان جميع افراد بشر پراكنده است و اينگونه نيست كه فردی جميع حسنات را داراباشد و فردی ديگر سيئات و بدیها را. رواج حسن و قبح در ميان افراد مختلف در واقع نياز به معاونت را شدّت میبخشد، چون افعال و كردار زشت و زيبا،نشاندهنده تعارضهاست و دليل نياز به شدّت معاونت هم رفع يا كاهش تعارض است.
6. اختلاف آداب و رسوم و سنّتها و اديان و مذاهب و راهنمايان و هدايتگران كه عامل به وجود آورنده عادتها هستند از ديگر دلايل و نشانه های تفاوتهاست، نتيجه اين اختلافها وجود گرايشها و بينشهای متفاوت در اصول زندگی و در نتيجه تفاوت تدابير و سياستهاست، زيرا نتيجه اختلاف آداب و رسوم و مذاهب، شكلگيری عادتهای پسنديده و ناپسند رفتاری است و به منزله طبع ثانی برای انسانها میشود كه جدايی از آن عادتها غير ممكن است، و راه سازگاری اجتماعی به ناچار تعاون و همكاری اجتماعی است وگرنه انسان، زندگی آرام و مسالمت آميز نخواهد داشت. صفات و ويژگیهای مذكور به طور پراكنده در ميان جميع انسانها وجود دارد، لذا نياز به سايرين را ايجاب می كند:
ثمّ اعْلَمْ هذه الخصال والمناقب كلّها لا يمكن اَنْ تجتمع فی شخص واحد، فمن اجل هذا فُرّقت فی جميع اشخاص الانسان كلّها مع كثرتها؛(10) بدانكه اين صفات و ويژگیها امكان ندارد در فرد واحد جمع شود و به اين دليل در بين تمامی افراد انسانها، با وجود كثرت آنان، پخش شده است.
با توجّه به تأكيد اخوان الصفا بر شكلگيری زندگی اجتماعی انسان بر مبنای تعاون، میتوان به اين نكته اشاره كرد كه اجتماع مورد نظر اخوان، اجتماعی طبيعی و بر مبنای ضرورت است. به دليل كثرت حاجات و ويژگیهای نفس جسدی انسان، وجود تعدّی و فقدان دادگری، امری قابل انتظار است، بنابراين نياز به تعاون و احساس سختی زندگی به صورت منفرد برای دوری از تعدّی كافی نيست و در كنار حس معاونت و همكاری به عامل ديگری نياز هست كه زندگی اجتماعی انسان را به آرامش و به تعبير اخوان الصفا «عيش هنيئ» تبديل كند، از اينرو اخوان الصفا در كنار حسّ معاونت، ملازمه شريعت را نيز لازم شمرده اند، به عبارتی لازمه زندگی اجتماعی براساس تعاون، قانون فوق بشری است كه او را در كاستن از دشواریهای زندگی كمك كند. همانگونه كه انسان نياز به زيستن در مدينه دارد، مدينه نيز نياز به قانون دارد و عالیترين قانون، قانون شريعت است: «ولا تجد عيشاً هنياً اِلّا بمعاونة اهل مدينة و ملازمة شريعة؛(11) به زندگی آرام و خوش نخواهی رسيد مگر با اهل مدينه و همراه با شريعت».
البته قوانين ضروری لازم برای زندگی براساس تعاون را خود انسان كشف و اختراع میكند، زيرا در زندگی براساس ضرورت طبيعی، قوانين طبيعی نيز لازم است و انسان برای رفع اين ضرورتها، قوانين لازم را به وجود می آورد و رواج كيل و ميزان و اجرت(12) در روابط اجتماعی گويای ابتكار انسان در جامعه ضروری برای رفع حوايج ضروری است. اجتماع طبيعی، مبنای فكری فلسفه اجتماعی يونان است كه فلاسفه بزرگ يونان نظير افلاطون و ارسطو اجتماع بشری را ناشی از ضرورت طبيعت میدانستند و علّت آن نيز ناتوانی فرد از تأمين حاجات فراوان انسانی است. تأثير اين انديشه در افكار و انديشه های دانشمندان اسلامی نظير فارابی و ابن سينا و ابن خلدون به وضوح پيداست، زيرا اينان نيز انسان را اجتماعی بالطبع میدانستند و دليل آن نيز اضطرار او برای رفع حاجات زندگی است و همچنين كمال فطری او در سايه حيات اجتماعی تحقق میيابد.
ابن سينا ضمن بيان تفاوت حيات انسان و حيات حيوان، بر اين نكته تأكيد كرده كه حيات حيوان، حياتی غريزی است و حاجتهای آن نيز محدود در غرايز طبيعی است، اما انسان علاوه بر پوشاك و خوراك و مسكن، نيازهای ديگری نيز دارد كه به تنهايی قادر به تأمين آنها نيست، لذا مسؤوليت اجتماعی مشترك لازمه زندگی اوست، بنابراين مضطر به ايجاد شهرها و اجتماعات است تا هر فردی در خدمت ديگری باشد در انديشه ابن خلدون نيز انسان مدنی بالطبع است. مفهوم عمران در انديشه او، اجتماع مدنی است كه به گفته وی تعبيری است كه حكما از اجتماع در مدينه ارائه داده اند. بنابراين اساس انديشه طبيعی بودن اجتماع ريشه در افكار يونانی دارد و اخوان الصفا نيز از آن انديشه متأثّر بودند.(13)
البته ذكر اين نكته لازم است كه متفكران مسلمان آن انديشه را با افكار اسلامی تلفيق كرده و نتيجه آن تلفيق، اين بوده كه غايت اجتماع بشری پايان طبيعی عمر نيست، بلكه در واقع غايتی فراتر از حيات طبيعی برای زندگی انسان وجود دارد. برای تطبيق اين نكته بر انديشه اخوان الصفا بايد به اعتقاد آنان در تركيب انسان از دو جوهر متضاد جسدی و روحی اشاره كرد. جوهر جسدی دارای ماهيت اين جهانی و مربوط به معيشت حيات است و جوهر روحی مربوط به حيات روحانی و آخرت است و لازمه حيات دنيوی و اخروی معاونت است و معاونت نيز بين دو نفر يا بيشتر به وجود میآيد. در اين انديشه، حيات دنيا مرتبط با حيات آخرت شمرده شده است، بر اين مبنا خاستگاه اجتماع نيز تأمين حوايج حيات طبيعی است، حياتی كه مركّب از دو ويژگی مذكور است.
تمايز انديشه اخوان از انديشه های يونان در مورد اجتماع، تلفيق حيات دنيوی و اخروی و ارتباط آن دو با يكديگر است و كمال و سعادت نيز به دو مفهوم دنيايی و اخروی در انديشه اخوان مطرح شده است، يعنی در واقع در انديشه اخوان منافع انسان در حيات اجتماعی، منافعی مادی و روحانی است و اين دو نفع با معاونت به دست می آيد. اين نكته را میتوان ويژگی مهم فلسفه اجتماعی اخوان الصفا به حساب آورد و در آرای اخوان الصفا به اين دو وجه از معاونت تأكيد شده است:
واعلم اَنَّ هذين الامرين لا يجتمعان و لا يتمان إلّا بالمعاونةِ والمعاونةُ لا تكون اِلّا بين اثنين أو اكثر من ذلك؛(14) بدان كه اين دو امر (معيشت دنيا و حيات اخروی) با معاونت و همكاری كامل میشود و معاونت بين دو نفر و يا بيشتر برقرار میشود.
نتيجه معاونت در امر دين و آخرت به دست آمدن سعادت دنيايی و اخروی است كه هركدام از آنها غايت حيات دنيا و آخرت است و مفهوم پيوند دنيا و آخرت در انديشه فلاسفه اسلامی حصول سعادت دنيوی و اخروی است كه در انديشه اخوان الصفا نيز نتيجه تلاش انسان در دنيا، نيل به سعادت كبرا(15) در آخرت است.
خلاصه انديشه اخوان الصفا در مورد اجتماع انسانی را میتوان به صورت زير بيان كرد:
حيات اجتماعی انسان به سبب ضرورت طبيعی است و علت ضرورت، نياز به تعاون و همكاری است و ضروری تعاون، نياز به قانون را ايجاب میكند؛ علت معاونت و همكاری نيز رهايی از سختی زندگی است و همكاری اهالی مدينه در صورتی كه ملازم با شريعت باشد آنان را به زندگی خوش و بیدردسری رهنمون خواهد شد؛ معاونت در دو سطح نيازهای دنيايی و اخروی انجام میگيرد و غايت نهايی همكاری، نيل به سعادت كبرا است.
فصل دوم: طبقات اجتماعی
براساس بينش اخوان الصفا، حيات اجتماعی انسانها براساس ضرورت طبيعی شكل گرفته و غرض از اجتماع انسانی رفع حوايج افراد انسانی به كمك يكديگر است. لازمه رفع حوايج اجتماعی، بهوجود آمدن مشاغل و حِرَف و صنايع و گروهها و طبقات اجتماعی متفاوت است، زيرا جامعه نيازمندیهای متفاوتی دارد و هر فردی از افراد انسانی كارويژه مخصوصی به عهده دارد و لازمه اين كارويژه، تخصصی شدن امور و تقسيم كار اجتماعی است. شكلگيری صنوف و طبقات، حكمتی است كه صورت بندیهای اجتماعی را در جامعه سبب میشود و حوايج و نيازها را برطرف میكند:
حكمت الهی و عنايت ربّانی اقتضا دارد كه جماعاتی در صنايع و جماعاتی در تجارت و بنا اشتغال داشته باشند و گروهی تدبير سياسات و جمعی علوم و تعليم آن و گروهی به خدمتگزاری جميع مردم و تلاش برای رفع حوايج آنها را به عهده گيرند(16).
در اين بينش، ملاك تمايز طبقات از يكديگر تخصص و استعداد برای انجام امور است. با توجّه به ويژگیها و صفات انسانی، انسانها از استعدادهای مادی و معنوی متفاوتی برخوردارند، لازمه تفاوت استعدادها، وجود طبقات متفاوت اجتماعی و ضرورت پرداختن هر فردی به صنعتی و حرفهای است كه با توانايی فردی و استعداد او همخوانی داشته باشد، به عبارتی طبقات مختلف، جلوه نيازهای متفاوت اجتماع است. در اين انديشه، تحقّق استعدادِ فردیِ افراد در اجتماع و در درون طبقه ای كه متكفّل نيازی از نيازهای جمع میباشد، امكانپذير است؛ رابطه فرد با اجتماع خويش رابطه ای متقابل است و در واقع مجموعه افراد در پيوندی سلسله ای با يكديگر در ارتباطند، چون هركدام نياز ديگری را برآورده میكند و متناسب با عمل خويش استحقاق پاداش دارد، اينگونه رابطه متقابل باعث تلاش افزونتر و نشاط در عمل و صنايع میشود: «استحقاق هركس به اندازه تلاش و پركاری او در عمل است»(17).
البتّه با توجّه به مبانی فكری اخوان الصفا، نمیتوان تنها عامل مادّی كار در اجتماع را ملاك تمايز و طبقهبندی اجتماعی به حساب آورد، بلكه - همانگونه كه در علل تفاوت اخلاق انسانها بيان شد - چهار دليل عمده برای تفاوت و تمايز وجود دارد و مجموعه عوامل مادی و معنوی در شكلدهی نظام اجتماعی و جايگاه فرد در آن نظام دخيل هستند. كثرت نيازها و ضرورت رفع آن با همكاری يكديگر و نيز تفاوت استعداد انسانها برای اعمال و افعال مختلف، باعث بهوجود آمدن طبقات اجتماعی گوناگون میشود كه اخوان الصفا آنان را به دسته های زير تقسيم كرده اند:(18)
1. اهل دين و شرايع و اصحاب نواميس و كسانی كه مأمور حفظ احكام دين و سنّتهای آن هستند و معروف به تعبّد به دين میباشند؛
2. اهل علم و حكما و ادبا و صاحبان تعليم و تعلّم و تأديب؛
3. ملوك و سلاطين و امرا و رؤسا و ارباب سياسات و كسانی كه در خدمت آنان هستند، نظير جنود و اعوان و انصار آنان و كاتبان و عمّال و خزانه داران و وكلا؛
4. بنّايان و زارعان و دهقانان و گوسفندداران؛
5. صنعتگران و اصحاب حِرَف و تهيه كنندگان كالا؛
6. تجّار و فروشندگان و تهيه كنندگان كالا از خارج و از طريق مسافرت؛
7. مزد بگيران كه در خدمت ديگران هستند و به كار روزانه محتاجند؛
8. ضعفا و گدايان و فقرا و مساكين.
فلسفه وجود فقرا را اخوان الصفا، رحمت برای اغنيا و موعظه ای برای مترفين و صاحبان ثروت ذكر كرده اند تا از نعمتی كه در اختيارشان هست شكرگزار باشند و نيز آنان عبرتی برای اهل دين و شريعت هستند تا يقينشان به احوال آخرت افزون گردد، زيرا فقرا با صبرشان در مصايب دنيا به جزای الهی در آخرت میرسند. اخوان برای فقرا فضايل زيادی ذكر كرده اند كه بهطور خلاصه عبارت است از: يقين به آخرت، كمی مؤونه و حوايج، رضايت كم از امور دنيا، رقّت قلب و كثرت ذكر خداوند.(19)
شايد دليل توصيف ويژه اخوان از فقرا به عنوان يك طبقه اجتماعی و فوايد آنان برای مترفين و اغنيا، توجّه آنان به اين نكته اساسی در فلسفه اجتماعیشان است كه كلّيه افراد در اجتماع از كارويژه خاصی برخوردار هستند و كارويژه فقرا نيز عبوديت اغنياست، بنابراين هيچ امر بی ثمری در اجتماع وجود ندارد.
هر كدام از اين صفوف و طبقات دارای اخلاق و طبايع و روشهای خاصی هستند كه اعمال و رفتار آنها را از ديگران متمايز میكند و هيچ كدام شبيه ديگری نيستند،(20) اما در ميان همه طبقات، رئيسی وجود دارد كه ديگران پيرو و رهرو او هستند، زيرا از ديدگاه پيروان، رئيس دارای رجحان عقلی است كه سايرين از آن برخوردار نيستند.(21)
فصل سوم: صناعت و مشاغل
لازمه صنوف مختلف اجتماعی و كثرت حاجات، وجود صنايع و حِرَف متعددی است كه پاسخگوی نيازها باشد. اخوان الصفا صنايع را كلاً به دو دسته صنايع علمی و صنايع عملی تقسيم كرده اند؛ موضوع صنايع علمی امور روحانی و نفسانی است كه مربوط به بحث از اجناس و انواع علوم است و به سه دسته علوم مربوط به معارف و آداب و رسوم، علوم شرعی و علوم فلسفی تقسيم میشود،(22) و موضوع صنايع عملی امور جسمانی است كه متكفّل نيازهای جسمانی بوده و در واقع امور يدی و صنايع جسمانی هستند. در مباحث اخوان الصفا از مشاغل و حرفه های متعددی بحث شده و ويژگی هر كدام از آنها نيز بيان گرديده است، برخی از اين صنايع و مشاغل به اختصار عبارتند از:(23)
1. صنايعی كه با آب سر و كار دارد، مانند ملّاحی، سقايی و آبرسانی؛
2. صنايعی كه با خاك سر و كار دارد، نظير حفّاری، كشف معادن و حجّاری؛
3. صنايعی كه موضوع آن آتش و حرارت است، مانند كسانی كه در جنگها مواد شعله ور و آتش زا را مورد استفاده قرار میدهند و به طور كلی صنايعی كه با آتش سر و كار دارد؛
4. صنايعی كه موضوع آن هوا و دميدن است، نظير نوازندگان و طبّالان؛
5. صنايعی كه با آب و خاك سر و كار دارد مانند فخّاری؛
6. صنايعی كه موضوع آن معادن است و با معدن سر و كار دارد، چون آهنگری، مسگری و گچكاری؛
7. صنايعی كه با چوب و درخت سر و كار دارد، مانند نجّاری و حصير بافی؛
8. صنايعی كه با خمير و شيره نباتات سر و كار دارد، نظير كتّانی و كاغذسازی؛
9. ساير صنايع مانند آرد فروشی، روغن فروشی، عصّاری، روغنكشی، دامداری، صيّادی، دلّالی، قيمتگذاری بر اجناس، مشاغلی كه در مورد بهداشت و سلامت و جسم مردم است، مانند طب و آرايشگری و بسياری از صنايع و مشاغل كه اخوان الصفا به تفصيل آنها را توضيح داده اند. هدف از ذكر اين نمونه ها اشاره به كثرت صنايع و تنوّع مشاغل است كه افراد در اجتماع به آنها اشتغال دارند.
در تقسيم بندی اخوان الصفا صنايع علمی كه موضوع آن امور نفسی و روحانيات مردم است، مشاغل و عمل معلّمان میباشد كه مفهومی است عام برای اركان ناموس كه ركنی از اركان احكام ناموس را در دست دارند و وظيفه آنها در چهارچوب احكام ناموس است كه آنها را به هشت صنف مختلف تقسيم كرده اند:
1. قاريان، كاتبان، حافظان و معلّمان آيات تنزيلی كه وظيفه آنها انتقال معارف تنزيلی به نسلهای بعدی است تا از فراموش شدن احكام ناموس جلوگيری كنند؛
2. راويان اخبار و ناقلان احاديث و حافظان سيره كه وظيفه آنان نيز جلوگيری از فراموشی سنّت است؛
3. فقها و علمای سنّت و حافظان حدود ناموس كه وظيفه آنها جلوگيری از جهل به احكام است تا به فراموشی سپرده نشود؛
4. مفسّران الفاظ تنزيل يافته كه كارشان كشف و تعبير غموض آيات است؛
5. مجاهدان و انصار آنان و جنگاوران و مرزداران كه تابع اصحاب ناموسند و وظيفه آنها جلوگيری از تجاوز دشمن و افساد در امر دين است. در اين مورد اخوان الصفا به حمله روم به مرزهای مسلمانان و حمله بُخت نصر به هيكل بنی اسرائيل در بيت المقدس اشاره كرده اند؛
6. خلفای صاحب ناموس و رؤسا و جماعات و گروهها كه نگهبان شريعت امّت هستند و از طريق امر به معروف و نهی از منكر مانع از فساد در سيره ناموس میباشند. آنان حافظ مملكت روحانی و سيره ناموس هستند تا آشكارا يا با تأثيرگذاری بر قلوب عامّه مردم و جاهلان، مانعی در سيره ناموس به وجود نيايد. اخوان در اين مورد به عمل فاسد مزدك خرّمی در مملكت قباد پارسی اشاره كرده اند؛
7. زهّاد و عابدان مساجد و راهبان در كليساها و خطبای منابر و واعظان كه با انذار به ترك احكام ناموس و موعظه و ارشاد و تذكّر به امر معاد، يادآور احكام ناموس الهی هستند؛
8. علمای تأويل كه راسخان در علوم الهی و معارف ربّانی هستند و به اسرار خفی ناموس آشنايی دارند. اينها ائمه(ع) و خلفای راشدين هستند كه به حق و با عدالت قضاوت میكردند.
اخوان الصفا برای هركدام از اين گروهها تذكرات مفصّل و دستورالعمل های مهمّی برای انجام وظايفشان داده اند كه در اينجا به دليل پرهيز از اطاله كلام از ذكر آن چشم پوشی میشود.
فصل چهارم: مراتب صناعات
در رسائل اخوان الصفا به صنايع اهتمام زيادی شده است و يك رساله را به اين موضوع اختصاص داده اند و آن را از جهت موضوع آن و آلات و ابزار و موادّی كه در آن به كار میرود مورد بحث قرار داده اند. به دليل اهميّت بحث از مراتب و شرافت صنايع نسبت به يكديگر، به اختصار به اين موضوع میپردازيم.
در ديدگاه اخوان الصفا صنايع از جهت رتبه و اهميت به دو دسته عمده ضروری و مكمّل يا تابع تقسيم میشوند. صنايع ضروری كه به قصد اوّل ضرورت در آن وجود دارد و همه به آن محتاجند، عبارتند از كشاورزی، بافندگی و خانهسازی و صنايع متممّ كه در واقع از صنايع ضروری اوّليه به وجود می آيند.
علت نياز به كشاورزی، حاجت انسان به تغذيه است و تغذيه از راه صناعت كشاورزی (از طريق كشت نباتات و گياهان) و ساير صنايع وابسته نظير طبّاخی و آسيابانی به دست می آيد. كليه صنايع وابسته به كشاورزی صنايع متمم هستند. بافندگی به دليل نياز انسان به پوشاك است، زيرا انسان عاری از پشم و مو متولد میشود و نياز به پوشش دارد و نياز به لباس، صنعت بافندگی را اقتضا دارد و از بافندگی صنايع تابع نظير خياطی و رفوگری به وجود می آيد. صنعت ضروری خانه سازی به دليل نياز به مسكن برای حفاظت از گرما و سرماست و صنايع وابسته ای مانند نجّاری و آهنگری به عنوان متمم و تكميل كننده آن صنعت اصلی به وجود می آيد.
در كنار صنايع اوّليه و ضروری و صنايع تابع، صنعتی به وجود آمده كه در واقع صنعتی ظريف و هنرمندانه و مربوط به لطافتها و ظرايف است و آنرا اخوان الصفا «صناعة الزينة والجمال»(24) نامگذاری كرده اند. صنايع تابعه ای مانند ابريشم بافی و حرير و صنايع مربوط به عطريات و خوشبوكننده ها در عين حال كه از صنايع تابعه هستند، صنعتی مستقل از آنها نيز ذكر شده اند.
بنابراين مراتب صناعات عملی در نزد اخوان الصفا را میتوان به صورت زير برشمرد:
1. صنايع ضروری؛ 2. صنايع تابع و مكمّل؛ 3. صنايع تزيينی.
ملاك شرافت و تمايز صنايع نسبت به يكديگر از جهات گوناگونی در رسائل اخوان الصفا مورد بحث قرار گرفته است. امتياز صنايع نسبت به يكديگر يا از جهت هيولا و ماده صنعت است كه هيولا و ماده صنايعی مانند رنگرزی و عطّاری دارای شرافت است، يا از جهت نياز ضروری به مصنوعات آن صنعت است كه صنايع كشاورزی و بافندگی و بنّايی از جمله آنهاست، چون نياز ضروری را برآورده میكنند، و يا به جهت منفعت عمومی آن است كه صنايعی مانند حمّامی و كنّاسی و سپوری را شامل میشود، زيرا از اين صنايع همه مردم نفع يكسان میبرند. ملاك نفع عمومی از ديدگاه اخوان اين است كه با ترك اينگونه صنايع كلّ اهالی اجتماعات و به تعبير اخوان مدينه، متضرّر میشوند، چون اگر مثلاً عطّاری تعطيل شود به كلّ اهالی ضرر نمیرسد، اما تعطيل حمّامی و كنّاسی و سپوری به همگان زيان میرساند.
همچنين گاهی شرافت صنايع به اعتبار درجه و اهميت مهارت در آن صنعت است كه صنايعی مانند نقّاشی و شعبده و موسيقی را شامل میشود. اهميت شعبده به سرعت حركت در آن است كه مهارت ويژه ای را می طلبد و اهميت نقّاشی بهسبب مهارت و دانشی است كه برای شناخت طبيعت و نيز امور نفسانی انسانها لازم است، به طوری كه میداند از چه رنگ و مناظر و ظرايفی استفاده كند كه در روح و نفس تماشاگران رسوخ و نفوذ كند و اهميت موسيقی به شناخت آن صنعت و عوامل تأثيرگذار در نفوس شنوندگان است.
امّا در ديدگاه اخوان الصفا مهمترين صنعت، حكمت و فلسفه است كه از طريق آن، تشبّه به خالق حاصل میشود و به اين مفهوم كلّيه صنايع زير مجموعه فلسفه از جمله علوم الهی كه سياسات را نيز شامل میشود صنعتی است كه حكمت در آن وجود دارد و از آن طريق به خالق میتوان تشبّه پيدا كرد.
در ديدگاه اخوان در مورد كلّيه صنايع - اعم از صنايع علمی و عملی - مهارت صنعتگر در صنعت، مهمترين ويژگی اشتغال به صنايع است. هدف از اشتغال به هر صنعتی تشبّه به صانع حكيم است و هر صنعتی تشبّهی به اوست و اين در سايه مهارت در آن صنعت است:
واعلم يا اخی ... باَنّ الحِذق فی كل صنعةٍ هو التشبّه بالصانع الحكيم الذی هو البارئ جلّ ثناؤه و يقال اِنّ اللَّه يحبّ الصانع القاره الحاذق؛(25) بدان كه مهارت در هر صنعتی تشبّه به صانع حكيم است و او صنعتگر حاذق را دوست دارد.
در تحليل ديدگاه اخوان درباره صنايع و مشاغل به يك نكته اساسی بايد توجّه داشت و آن اينكه آيا هر انسانی برای هر صنعت و حرفهای شايستگی دارد؟ با توجه به اصول انديشه آنان در مورد تفاوت انسانها به دليل تفاوت طبايع و مزاجهای آنان و اينكه اختلاف طبايع ريشه در تأثير كواكب در مولود دارد، حرفه آموزی و قبول صنايع ريشه در طبايع انسانها دارد و هر انسانی به دنبال صنعتی است كه مطبوع اوست، لذا قرايح و طبايع انسانها برای صنايع مختلف است؛ گروهی از انسانها يك صنعت يا چند صنعت را به راحتی می آموزند و با طبايع آنان سازگاری دارد و گروهی اصلاً استعداد حرفه آموزی را نداشته يا كم دارند.
علّت تفاوت استعدادها برای صنايع و مشاغل را بايد در تأثير افلاك بر افراد جستوجو كرد، اينكه گروهی به صنايع جسمانی علاقه دارند به دليل تأثير كوكبی خاص است و يا جمعی اهل زهد و توجّه به آخرتند نيز به دليل تأثير كوكب خاصی است و نيز گروهی كودن در تعليم صنايع و اهل كسالت و قلّت فهم هستند و راضی به ذلت و پستی نفس خويش میشوند، به دليل آن طبايع است،(26) مثلاً از ديدگاه اخوان زنان به دليل سستی طبع و قلّت فهم در حرفهآموزی و قبول صنايع ضعيف هستند، چون قمر بر آنان استيلا دارد يا كسی كه زحل بر او استيلا داشته باشد، دارای روحی كسل و كم تحّرك است.
بنابراين در قبول صنايع در انديشه اخوان الصفا بايد به طبع انسانها توجّه داشت، لذا اخوان الصفا گفته اند يونانيان وقتی كه میخواستند به كودكان حرفه و صنعتی را بياموزند، در روزی مشخص كودك را در معرض آزمايشهای خاصی قرار میدادند، از جمله صور كواكب را برای او ترسيم میكردند تا از ارتباط طبع او به انواع كواكب مطّلع شوند و تمايل او را به صنعتی خاص دريابند.(27) بنابراين انسانها از جهت طبع و مزاج هر كدام برای صنعتی خاص كه طبقه مشخصی به آن تعلّق دارد آفريده شده اند، از اين رو اخوان الصفا توصيه كرده اند هركس به حرفه آبا و اجدادی خويش اهتمام ورزد كه در آن حاذق تر و چيره تر خواهد بود، زيرا صنعت آبا و اجدادی با طبع او سازگاری بيشتری دارد. برای اين توصيه خويش از سياستهای اردشير بابكان مثال آورده اند كه در حكومت او هر طبقه ای بايد الزاماً صنعت و حرفه آبا و اجداد و طبقه خويش را پيشه میكرد و از آن تخطّی نمی نمود، چون آن را فرضی الهی میدانستند كه در كتاب زرتشت به آن تأكيد شده بود.(28) به دنبال اين حكايت، اخوان اين سياست را چنين تحليل كرده اند كه غرض از آن، صيانت ملك و حفظ حكومت بود، زيرا در آن صورت مدّعيان به مُلك و سياست كمتر میشوند، چون پرداختن به حرفه آبا و اجدادی طالبان حكومت را كم میكند و در نتيجه تنازع در مُلك كمتر میشود و كم شدن تنازع از فساد نظام سياسی و زوال آن جلوگيری میكند.(29)
با اين تحليل روشن میشود كه هر انسانی برای صنعتی خاص استعداد دارد، در نتيجه هميشه بايد انسانها در طبقات مخصوص خويش كه با آن تناسب دارند باقی باشند، زيرا صنعت و حرفه تعلّق به طبقه را مشخص میكند، بنابراين امكان ارتقا و انتقال از طبقه ای به طبقه ديگر و يا زوال وجود ندارد. با توجّه به تأثير فلك و گوناگونی حالات فلك، اگر فلك در شكل محمود خويش قرار گيرد و بر مولود تأثير گذارد، ارتقا و زوال پيش می آيد يعنی در اين صورت، اولاد ملوك و رؤسا ممكن است به طبقه تجار و دهقانان يا ثروتمندان نزول پيدا كند و نيز اولاد فقرا و مساكين ممكن است به مرتبه بالاتر و صنوف ديگر منتقل شوند. به هر حال با اعتقاد آنان به تأثير افلاك، ارتقا و نزول امكان دارد، ولی اين كار تحت تأثير افلاك عملی است.(30)
پی نوشت ها
________________________________________
1. محمد فريد حجاب، الفلسفة السياسية عند اخوان الصفا، ص 271.
2. ماهيت سعادت و انواع آن در بحث از انسان به تفصيل بيان شده است.
3. رسائل، ج 1، ص 123.
4. همان.
5. همان.
6. همان، ج 2، ص 129.
7. اين مسأله در بخش انسانشناسی به تفصيل مورد بحث قرار گرفته است.
8. محمد فريد حجاب، الفلسفة السياسية عند اخوان الصفا، ص 274 - 273.
9. رسائل، ج 3، ص 351.
10. همان، ص 352.
11. رسائل، ج 2، ص 129.
12. همان، ج 1، ص 123.
13. همان، ص 274 - 277.
14. همان.
15. همان، ج 5، رساله جامعه.
16. همان، ج 1، ص 123.
17. رسائل، ج 1، ص 123.
18. همان، ج 1، ص 305 و ج 3، ص 353 - 354.
19. همان.
20. همان.
21. همان، ج 3، ص 354.
22. رسائل، ج 1، ص 259.
23. همان، ص 272.
24. همان، ص 276.
25. رسائل، ج 1، ص 279.
26. همان، ص 280.
27. همان.
28. همان.
29. همان.
30. همان، ص 164.