طرح موضوع

طرح موضوع

معمولاً برای همه دانش پژوهان و اهل نظر در هر رشته ای شناخت شخصيت و افكار متفكران بزرگ و بنيان گذاران آن رشته نه تنها امری مطلوب است، بلكه فهم درست آن علم و منشأ تاريخی آن به درك صحيح از انديشه بنيادی بنيان گذاران آن بستگی دارد.

بر اين اساس همه محققانی كه در حوزه انديشه سياسی اسلام قلم زده اند به گونه ای با انديشه سياسی مؤسس فلسفه سياسی آن برخورد كرده و با نام فارابی آشنايی دارند كه آن چه در اين ميان به روشنی مشاهده می شود فقدان پژوهشی جامع در انديشه اين متفكر به شمار می آيد.

نگارنده با اين رويكرد كه بتواند نگاهی جامع و بنيادين به تفكر سياسی فارابی داشته باشد به توصيف و تحليل انديشه سياسی او همت گماشت. در ابتدا سئوال ها و ابهام های زيادی فراروی وی پديدار شد كه به تدريج برخی از آن ها مرتفع گرديد.

اما در اين ميان سه سؤال اساسی هم چنان باقی است و در سرتاسر اين تحقيق مطرح می شود، به طوری كه پاسخ بدان ها فرضيه تحقيق حاضر را شكل می دهد و آن، عبارت است از:

- اوضاع سياسی - فرهنگی قرن های سوم و چهارم چه تأثيری در انديشه و شخصيت سياسی فارابی داشت؟
- اصول و مبانی فلسفه سياسی معلم ثانی كدام اند؟
- سازمان سياسی و حكومت در انديشه فارابی چه جايگاهی دارد؟

در گام نخست، نگارنده بر آن بود تا برای پاسخ گويی به اين سئوال ها توصيف جامعی از كليت نظام فلسفه سياسی او به عمل آورد و ساختار انديشه او را به همراه اصول و بنيادهای فلسفی اش ارائه دهد، بدين منظور به تحقيق و كنكاش در مورد نصوص و رساله های كمياب، و تصحيح و ترجمه آن ها پرداخت و برای كشف مسائل غامض فلسفه سياسی او، مجموعه ای از اصطلاحات و نمايه های موضوعی او را از درون 52 كتاب و رساله استخراج نمود و تحقيقات پيرامون انديشه او را جمع آوری كرد؛

بنابراين در گام بعدی بايد به تحليل و تبيين مناسبات ساختاری انديشه او توجه شود و انديشه او را بازسازی و بازخوانی نماييم. اما گستره اين پژوهش مجالی برای تحقق مرحله بندی پروژه به محقق نمی داد، هم به زمانی بيش تر از تصور اوليه نياز داشت و هم همتی والاتر از بضاعت نگارنده می طلبيد.

تنها راه ادامه كار در آن بود كه هر دو گام در يك مرحله به سامان برسد؛ آن جا كه شأن توصيف دارد بدان بسنده شود و آن جا كه نياز به تحليل و تبيين است به قدر ميسور در آن سخن رانده شود.

از اين رو نگارنده از نسخه شناسی و اصطلاحات صرف نظر كرده و برای كشف فلسفه مدنی به درون منظومه فكری او فرو رفت و نگرش نخست را به توصيف جايگاه محوری معرفت هستی، انسان، الهيات، ناموس، جامعه، دولت، فضيلت، غايات، سعادت، شريعت، رياست و ... اختصاص داد، و در مواجهه با بسياری از آثار ايشان، به ويژه دو اثر گرانسنگ «السياسةالمدينه» و «آراء اهل المدينه الفاضله»(1)

اين سؤال مطرح شد كه در آثار او فلسفه سياسی، فرع بر متافيزيك است و يا بيان متافيزيك تنها برای تبيين سياست می باشد.

برخلاف برخی از محققان به اين نتيجه رسيديم كه فارابی برای ترسيم مدينه فاضله و سياست مدينه خويش به معرفت هستی و انسان شناسی پرداخته و مباحث سبب اول موجودات، اسباب ثوانی و مباحث عقول را مطرح كرده است تا جايگاه عقل فعال را مشخص كند و آن را با «جبرئيل» و «روح القدس» كه مفيض فيوضات وحيانی است، منطبق سازد و با ايجاد رابطه آن با «انسان كامل» محور مدينه فاضله خويش را در قالب «نبی»، «امام»، «رئيس اول»، «واضع نواميس»، «ملك»، «فيلسوف» و «مدبر مدينه» ارائه دهد؛

بنابراين قرائت از انديشه معلم ثانی، طبيعی است وقتی وی معتقد است كه حاكم مدينه بايد فيلسوف باشد به ناچار سياست اش را نيز بايد با متافيزيك هم آهنگ كند.

در اين كتاب، اهميت نوآوری های معلم ثانی به نمايش گذاشته شده و بيان اين كه او چگونه فلسفه را از يونان اخذ كرد و بی آن كه مقلدی محض باشد آن را با دين اسلام آشتی داد، ديده می شود. فارابی «عقل فعالش» را بر «فرشته وحی»، و «فيلسوف شاه»اش را بر «امام» در فلسفه سياسی شيعه، و «علت فاعلی»اش را بر «خداوند»، و «مدينه فاضله»اش را بر «مدينة النبی»، و «ملّة فاضله»اش را بر «اسلام»، و «سعادت قصوا»يش را بر «بهشت»، و «مكافات عمل»اش را بر «قانون شريعت»، و «رفتار شهروندی»اش را بر «فضيلت» منطبق كرد و «حادث» و «قديم»اش را به «واجب الوجود» و «ممكن الوجود» مبدل ساخت و بر ذات مقدس الهی و ماسوای آن تطبيق كرد، و با اين نوآوری ها توانست در طول تاريخ اسلام مقبوليت عمومی پيدا كند و لقب «مؤسس فلسفه اسلامی» را به خود اختصاص دهد.

او به بازسازی فلسفه در جهان اسلام بسنده نكرد، بلكه به سراغ مصالحه تاريخی بين انديشه «امام الفلاسفه» و «معلم اول» در يونان باستان شتافت و منبع دست اول مواريث يونان باستان برای همه متفكران جهان در قرون وسطی شد.

او در طبقه بندی علوم، بنايی را پی ريزی كرد كه تا امروز كم و بيش اساس كار است، و در صناعات شعر، منطق و موسيقی خلاقيت هايی را به منصه ظهور گذاشت كه بعد از حدود يازده قرن هنوز آثارش در عرصه علمی محل ارجاع محققان است.

نگارنده در اين كتاب به اين نتيجه رسيد كه معماری فارابی در ترسيم مدينه و امت فاضله و مضادات آن ها كه به 72 نوع نظام غيرفاضله (2) می رسند، اولاً: از ابداعات فكری خود او است و ثانياً: ناظر به واقعيت های خارجی است و برخلاف تصور نادرست برخی از پژوهشگران، ايده های خيالی نيست.

وی نظام سياسی فاضله ای را ترسيم می كند كه هيچ گاه با خلأ رهبری، قانون و فضايل مواجه نمی شود، بلكه سطوح رهبری او كه از «رئيس اول»، «رئيس تابعه مماثل»، «رئيس سنت»، «رؤسای سنت» و «رؤسای افاضل» تشكيل شده، به تناسبْ در همه زمان ها قابل دسترسی است.

تلاش نگارنده بر آن بود تا به جنبه های مختلف مدينه فاضله فارابی اشاره كند؛ بنابراين مسائلی، چون خاستگاه قدرت و مشروعيت، شكل های حكومت، نهادهای حكومتی، ساختار قدرت و جايگاه گروه های مخالف، نقش رهبری و وظايف دولت، به اجمال بيان شده است.

البته بيش تر از هر موضوعی نگارنده كوشيد تا منظومه فكری فارابی را كه با عناوين مختلفی؛ چون «علم مدنی»، «فلسفه سياسی» و «ايده مدينه فاضله» مطرح بود در قالب «مكتب فكری» بازخوانی و احيا شود.

سازمان دهی تحقيق

در اثنای تحقيق، انبوهی از مطالبْ نگارنده را با مشكل گزينش و پيرايش مواجه ساخت. اما با عنايت به رعايت روشمندی و نظم منطقی و انسجام درونی، بخش هايی از مطالبْ حذف، تلخيص و يا ادغام گرديد، و در نهايت تحقيق در سه بخش كه هر بخشی شامل چند فصل است، سامان يافت.

بخش اول: زندگی و زمانه فارابی

فصل اول: اوضاع سياسی - اجتماعی عصر فارابی

در اين فصل به وضعيت سياسی جامعه اسلامی، به ويژه بحران خلافت از خليفه شانزدهم عباسی (معتضد باللَّه 279 - 289 ه.ق) تا خليفه بيست و سوم (مطيع للَّه 334- 363 ه.ق)، و رابطه دين و دولت و تأثير اختلافات مذهبی در اوضاع سياسی، و هم چنين اوضاع بين المللی خلافت عباسی اشاره شده است.

فصل دوم: اوضاع فرهنگی عصر فارابی

در اين فصل ابتدا به اهميت علوم و فنون در قرن سوم و چهارم و موقعيت «دارالحكمه بغداد» اشاره شده و با معرفی مراكز انتقال علوم از يونان، روم، ايران و هند به جهان اسلام، چگونگی توجه مسلمين به دانش زمانه و نقش نهضت ترجمه و فيلسوفان و شارحان و مترجمان مسلمان، به ويژه معلم ثانی مطرح شده است و در پايان، وضعيت فرهنگی بغداد - مركز خلافت - بررسی شده است.

فصل سوم: زندگی علمی، سياسی و فرهنگی فارابی

بعد از شرح اوضاع سياسی و فرهنگی قرون ميانه، شخصيت علمی، سياسی و فرهنگی و مذهب و نقش او در فلسفه سياسی اسلام بيان شده است.

بخش دوم: اصول و مبانی فلسفه سياسی فارابی

اين بخش شامل چهار فصل به شرح ذيل است كه از فصل چهارم شروع می شود:

فصل چهارم: روش شناسی

در اين فصل با تأكيد بر روشمندی و انسجام درونی در منظومه فكری فارابی به مباحثی، چون ترتيب، فضايل و احصاء علوم توجه شده است.

فصل پنجم: معرفت شناسی

اين فصل به انواع قوای ادراكی انسان در مراحل معرفت با توجه به نقش ادراكات حسی و حواس باطنی پرداخته و سپس معرفت عقلی، اقسام عقل و ادراكات عقلی را بيان كرده است و در ادامه، رابطه ذات شناسنده و موضوع شناسايی را از منظر فارابی مطرح كرده و در مرحله سوم به معرفت اشراقی و اهميت «فصول الحكم» از منظر شناخت شناسی پرداخته است.

فصل ششم: معرفت هستی و انسان شناسی

در اين فصل ابتدا بحث وجود و مراتب هستی، و سپس جايگاه افلاك و عقول و نفس انسانی، با تشريح عالم مافوق و مادون قمر بيان شده است و براساس نظريه فيض، به چگونگی ارتباط انسان كامل با عقل فعال و نحوه دريافت فيض الهی در عرصه حيات اجتماعی اشاره شده است.

فصل هفتم: غايت شناسی

در اين فصل با اشاره به اين كه منظومه فكری معلم ثانی براساس غايات فاضله جهت گيری شده و اصولاً وی فيلسوفی غايت گرا است، چهار مقوله غايی كمال، سعادت، خير و فضيلت بررسی شده است.

بخش سوم: فلسفه و نظام سياسی فارابی

اين بخش شامل هفت فصل است كه از فصل هشتم شروع می شود:

فصل هشتم: فلسفه سياسی فارابی

در اين فصل جايگاه فلسفه سياسی و مدنی معلم ثانی بررسی شده و با توجه به اين كه فارابی علم مدنی را متصدی بيان فلسفه سياسی خويش می داند، به تفصيلْ اين علم موشكافی شده و كارويژه های سه گانه آن؛ يعنی مبادی شناسی، غايت شناسی و دولت شناسی تشريح گرديده است.

فصل نهم: فرد و اجتماع مدنی

بحث از منشأ حيات اجتماعی و ماهيت اجتماع و انواع اجتماعات از منظر جغرافيايی و ارزشی، مباحث اين فصل را تشكيل می دهد.

فصل دهم: نظام سياسی

در اين فصل مفهوم نظام سياسی و خاستگاه مشروعيت و شكل های حكومت از منظر فارابی مطرح شده است.

فصل يازدهم: ساختار نظام سياسی - رهبری

اين فصل به بيان ساختار حكومت و جايگاه رهبران و رؤسا و هم چنين نهادهای حكومتی و نخبگان فكری و توده مردم و گروه های مخالف پرداخته است. عمده بحث در اين فصل به رهبری و سطوح مختلف آن؛ يعنی رئيس اول، رئيس مماثل، رئيس سنت، رؤسای سنت و رؤسای افاضل و شرايط و كارويژه های هركدام اختصاص يافته است.

فصل دوازدهم: نهادهای حكومتی

اين فصل به بررسی نهادهای پنجگانه فرهنگی، كارگزاران، اقتصادی، نظامی و علمی در ساختار حكومت پرداخته است.

فصل سيزدهم: گروه های مخالف در حكومت فاضله

ماهيت و عملكرد ده گروه نوابت و هشت گروه بهيميون و وظايف دولت فاضله در قبال آن ها مباحث اين فصل است.

فصل چهاردهم: نظام های سياسی غيرفاضله

فارابی با الهام از معارف اسلامی، نظام های غيرفاضله را به چهار نوع فاسقه، جاهله، مبدله و ضاله تقسيم می كند و با بيان اصول و مبانی آرای آن ها، هركدام از اين حكومت ها را نيز به شش نوع تقسيم می نمايد كه در مجموع 24 نوع حكومت می شوند.

هر حكومتی ممكن است در يكی از سه سطوح ملی، منطقه ای و جهانی به وجود آيد؛ بنابراين شكل های حكومتی به 72 نوع می رسد كه اين فصل به آن ها پرداخته است.

خاتمه: نتيجه گيری

اين قسمت به نتيجه گيری از سه بخش كتاب پرداخته و در حقيقت، پاسخ سه سؤالی را كه در آغاز سخن مطرح شد، آورده است.

پی نوشت ها:

1. كتاب «آراء اهل المدينة الفاضله» 37 فصل دارد كه 25 فصل آن در مورد الهيات است، و بخش اعظم كتاب«السياسةالمدنيه» نيز به مباحث الهيات اختصاص يافته است.

2. ر.ك: فصل چهاردهم همين كتاب.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید