فصل اوّل: زندگى و اوضاع سياسى، اجتماعى و مذهبى

فصل اوّل: زندگی و اوضاع سياسی، اجتماعی و مذهبی

زندگی و شخصيت فيض كاشانی

محمد بن مرتضی بن محمود مشهور به «ملا محسن فيض كاشانی» از علمای بزرگ عصر صفوی است كه در سال 1007 ه.ق در كاشان در خانواده ای دانشمند و ديندار چشم به جهان گشود. پدر ايشان، شاه مرتضی، يكی از علما و فضلای برجسته كاشان بود و گنجينه ای از كتاب داشت.(1)

براساس آن چه در ذكر احوال فيض به قلم خود ايشان آمده است، وی تحصيلات ابتدايی خود را در نزد دايی خود كه ممتاز عصر خويش بود، در كاشان آغاز كرده و برای فراگيری علوم دينی از جمله تفسير، حديث، فقه، اصول دين و آن چه موقوف عليه اين علوم است، مانند عربی و منطق، همت می گمارد، ايشان در سنين بيست سالگی (حدود 1027ه.ق) برای كسب زيادتی علم به اصفهان عزيمت كرده و برخی از علوم از جمله رياضی را در آن شهر فرا گرفت و برای تحصيل حديث به شيراز رفته و از محضر فقيه عصر، سيد ماجد بن هاشم صادقی بحرانی، استفاده كرده و در اين مسير به تعبير خود، از تقليد كسان مستغنی گرديد.

وی دوباره به اصفهان بازگشته و به خدمت شيخ بهاءالدين محمد عاملی رسيد و از ايشان نيز اجازه روايت حديث گرفت و سپس راه حجاز را پيش گرفته و در آن سفر به خدمت شيخ محمد بن شيخ حسن بن شيخ زين الدين عاملی رسيده و از ايشان نيز اجازه نقل حديث گرفت.

وی پس از آن نيز، هرجا كه نشانی از بزرگان علم می يافت به خدمت آنان شتافته و از محضر آنان استفاده می كرد، از جمله وی در شهر قم به خدمت «صدر اهل عرفان و بدر سپهر ايقان، صدرالدين محمد شيرازی كه در فنون علم باطن يگانه و سرآمد عصر بود، رسيد و هشت سال از محضر وی بهره گرفت. وی در همان زمان به شرف دامادی استاد نيز نايل شد».(2)

پس از مهاجرت صدرالمتألهين به شيراز، فيض كاشانی نيز به شيراز رفته و قريب به دو سال ديگر در خدمت ايشان به سر برده و از ايشان استفاده می كند. پس از آن به كاشان برگشته و به تدريس حديث اهل بيت(ع) و تأليف كتاب ها و رسايلی مشتمل بر نصايح و فوايد دينی و ترويج جمعه و جماعات و سياسات مدنيّه می پردازد كه به اعتقاد ايشان، «تأكيدهای شديد و تشديدات وكيده» درباره آن شده است.

سرانجام آوازه فيض به گوش شاه صفوی رسيد و شاه صفی (1052-1038ه.ق.) وی را به دربار خود، فرا خواند تا با وی هم كاری كند، ولی فيض كاشانی بنا به تصريح خود، به دليل حضور جمعی از علمای ظاهر در دربار شاه و عدم امكان ترويج دين با حضور آن جماعت، مصلحت دين و دنيای خود را در دوری از دربار می بيند و از شاه تقاضا می كند تا عذر وی را از خدمت در دربار بپذيرد.

سلطان نيز عذر وی را می پذيرد، سپس وی به كاشان برگشته و در آن جا به ترويج دين می پردازد. اما بار ديگر شاه عباس دوم، جانشين شاه صفی، (1052 - 1077 ه.ق) وی را به دربار صفوی فرا می خواند تا مأمور ترويج جمعه و جماعات و نشر علوم دينی و تعليم شريعت در اصفهان شود.(3)

فيض نيز دعوت شاه عباس را پذيرفته (4) و به اصفهان رفت و او را مصمم به سياسات دينی يافت و بدين جهت در آن جا اقامت گزيد و به اقامت نماز جمعه در اصفهان برگزيده شد. ولی به دليل كارشكنی های برخی از علمای ظاهر و به وجود آمدن تفرقه و تشتت در ميان مردم و در پی آن، حصول فتور در عزم شاه، ايشان منصرف شده و به كاشان برگشت و بقيه عمر خود را در كاشان و قمصر به عبادت و تعليم و ترويج دين پرداخت.(5)

جايگاه علمی و تأليفات فيض كاشانی

فيض كاشانی از جميع علوم، بهره وافی داشته و به تأييد تصنيفات بر جای مانده از وی، جامع علوم زمان خويش بود؛ لذا او را از پيشوايان عرفان، حكمت، الهيات و حديث، و از شاگردان صدرالمتألهين شيرازی در فلسفه و تصوف و شاگرد سيد ماجد بحرينی در فقه و حديث برشمرده اند.

به تعبير علامه امينی، وی «علمدار فقه، پرچمدار حديث، مشعلدار فلسفه، گنجينه عرفان و كوه عظيم اخلاق و امواج خروشان علم و معرفت» در زمان خود بوده است.(6)

وی در فلسفه و كلام، بسيار مقتدر و توانا بود و در زمره يكی از فلاسفه بزرگ اسلامی قرار دارد، چرا كه در تحليل و تجزيه مسائل دشوار حكمت كاملاً ماهر و صاحب نظر بود.

مبنا و مشرب فلسفی او، موافق با مشرب استاد و پدرزنش، ملاصدرا بود و در بسياری از آرای فلسفی از او پيروی می كرد؛ از اين رو وی توانست به عنوان يكی از شاگردان بارز ملاصدرا انديشه های والای حكمت متعاليه را در خود، هضم كرده و با افزودن شاخ و برگ و در پاره ای از موارد با ابتكاراتی جديد، جلوه ای نو به آن ببخشد، به طوری كه در تمامی آثار فلسفی و عرفانی و حتی تفسيری و حديثی وی حضور حكمت متعاليه مشهود است.(7)

فيض، خود در اشاره به اين كه تلاش كرده تا فلسفه و حكمت را در خدمت شريعت قرار دهد، می نويسد:

يكی از دلايل نگارش اين كتاب (اصول المعارف) آن بود تا بين طريق حكماء الاوائل فی الحقائق و الاسرار و بين آن چه در شرايع آمده از معارف و انوار، جمع كنم تا برای طالب حق معلوم گردد كه منافاتی بين آن چه عقول عقلا درك می كند و بين آن چه شرايع و نبوات بيان می كنند، وجود ندارد.(8)

استاد مشكات در توضيح اين تلاش فلسفی فيض می نويسد:
الفيض ... بسط التطبيق، وأكمل مزج الفلسفة في الشريعة، و إن شئت فقلت: خطب الفلسفة للشريعة الكندي، فأجابته و عقد عليها الراغب، و زوجّها الغزالي، و استنتج منهما الملّاصدرا، و ربّاه إلی أَن بلغ الكمال ملّا محسن الفيض.(9)

يعنی، فيض تطبيق فلسفه با شريعت را بسط داده و تمزيج فلسفه با شريعت را به كمال رساند. به عبارت ديگر، كندی فلسفه را برای شريعت خواستگاری كرد، راغب عقد بين آن ها را منعقد كرد، غزالی آن ها را به تزويج هم درآورد، ملاصدرا از تزويج آن ها نتيجه گرفت و فيض نتيجه و مولود آن دو را تربيت كرده و به بلوغ و كمال رساند.

در فقه و علوم شرعی نيز، فيض كاشانی از محضر سيد ماجد بن محمد صادقی بحرانی، محدث و فقيه بزرگ، بهره فراوانی گرفت (10) و لذا در روش فقهی خود پيرو و هم مشرب استاد خويش بود و گرايش اخباری داشت.

وی با وجود داشتن مسلك اخباری و انتقادهای شديد بر اصوليين، دارای درجه ای رفيع در فقاهت و اجتهاد بود و علما و دانشمندان بر كتاب مشهور و فقهی ايشان، «مفاتيح الشرائع» شرح های مختلفی نوشته و آن را به ايجاز و عمق معنا ستوده اند.

وی در عرفان و اخلاق نيز از مقام والايی برخوردار بود، به طوری كه در ساير رشته های علمی به روش اهل عرفان و تصوف ميلی تمام يافت. طريقه او در زمينه عرفان ملهم از غزالی بود، چنان كه گفته می شود: وی در تأليفات خود بسياری از مطالب را از غزالی اقتباس كرده است.

هم چنين ايشان از محی الدين بن عربی تمجيد فراوانی كرده و از او مطالب بسياری را تحت عنوان يكی از عرفا، نقل می كند.(11)

فيض در دهه های اوّل زندگی خود، حتی تا سنين شصت سالگی، شيفتگی بسياری به عرفان و تصوف داشت. اما پس از آن تا حدودی از اين جريان دور شد. به عبارتی، اخباری گری فقهی او تأثيری معكوس بر كوشش وی در تأويل اخبار و روايات به نفع عرفان گذاشته و سرانجام، او را وادار كرد تا به ظاهر بيش تر توجه كند.

به تعبير يكی از پژوهشگران معاصر، اوضاع علمی زمانه در تحول فكری او بی تأثير نبوده؛ زيرا دو دهه اخير حيات فيض با اوج گيری نهضت ضدّ تصوف، مصادف بود كه كسانی، چون ملامحمد طاهر قمی و علامه مجلسی رهبری آن را برعهده داشتند.(12)

آثار عرفانی و اخلاقی وی عبارت اند از: المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء (1046 ه.ق)؛ رساله شرح صدر (1065 ه.ق)؛ الانصاف (1083 ه.ق).

وی در رساله اخير تا حدودی از نوشتن آثاری براساس مبانی متكلمين و متصوفين، اظهار ندامت كرده و نگارش آن ها را برحسب تمرين می داند.

البته اين بدان معنا نيست كه او تمام مبانی عرفانی خود را كنار گذاشته، بلكه وی پس از آن می كوشد تا تمسك خود را به اخبار، شدت داده و از اظهار سخنان اين گروه، و اصطلاحاتی كه در آيات و روايات نيامده، خودداری ورزد؛ بنابراين، به رغم ملامت فيض از سوی برخی علما، مانند شيخ علی نوه شهيد ثانی، محمدطاهر قمی و شيخ احمد احسائی، به سبب گرايش های متصوفانه او، بايد گفت كه عرفان و باطنی گری فيض نبايد با تصوف و صوفی گری اشتباه شود؛ زيرا آن چنان كه از سخنان خود فيض برمی آيد، او خود را عارف و متمايل به باطنی گری می داند، اما در پاره ای از تأليفات خود، از جمله الانصاف، خلاصة الأذكار و كلمات الطريفه به وضوح از صوفيه زمان خود و آداب و رسوم آنان بيزاری می جويد.

فيض در زمينه تفسير و حديث نيز مقام برجسته ای داشت، هم چنان كه مؤلف طبقات مفسّرين آورده، وی از علمای برجسته اماميه بود و به لغت، قرآن و حديث، عنايت خاصی داشت. فيض در تفسير قرآن، مسلك ويژه ای داشته كه همانا جمع بين طريقت و شريعت است. ايشان درباره حقايق قرآنی كه بر اصول فطرت، حكمت عاليه منطبق با نواميس طبيعت و عرفان صحيح ملائم با فطرت و عقل استوار شده، دو كتاب تفسيری «صافی» و «اصفی» را نوشته است.(13)

تفسير صافی وی همواره مورد توجه علما و فضلای دانش پژوه قرار گرفته و از متون درسی طلاب حوزه های علميه است.

در زمينه حديث نيزوی از پيشوايان ششگانه حديث شيعی، محسوب می شود. اين پيشوايان، با نام «محمدين الأوائل» و «محمدين الأواخر» شناخته می شوند. محمدين اوايل عبارت اند از:

1. محمد بن يعقوب كلينی؛
2.محمدبن علی بن بابويه (شيخ صدوق)
3. محمد بن الحسن الطوسی (شيخ طوسی).

و محمدين اواخر عبارت اند از:

1. محمد بن مرتضی (فيض كاشانی)؛
2.محمدباقر مجلسی؛
3. محمد بن حسن حرّ عاملی. وی در زمينه حديث، كتاب وافی را كه مشتمل بر احاديث كتب اربعه بود، به نگارش درآورده و توضيحاتی را نيز در پی برخی از احاديث افزوده است.

كتاب الشافی نيز گزيده ای از كتاب وافی است كه در آن تنها احاديثی آورده شده كه از محكمات بوده و ترديدی در آن ها وجود ندارد و از اصول و اركان اند. النوادر نيز از آثار روايی فيض و مشتمل بر احاديثی است كه در كتب اربعه نيامده است.

ايشان در زمينه شعر نيز از جايگاه والايی برخوردار بود و با توجه به گرايش های عرفانی، به خوبی توانست انديشه های عرفانی خود را در قالب طبيعی آن «شعر» ريخته و غزليات زيبايی را از خود به يادگار بگذارد. مرحوم رضا قلی خان هدايت در جلد دوم مجمع الفصحا، اشعار وی را در حدود هفت هزار بيت رقم زده است.(14)

در يك جمع بندی می توان گفت كه فيض در سال های آغازين عمر خود، بيش تر به دنبال تأليف آثار فقهی بوده و سپس به سوی عرفان گرايش می يابد؛ بنابراين در اين دوران حتی به آثار فقهی خود نيز، از قبيل كتاب النخبةوالتطهير رنگ و بوی عرفانی می دهد.

اما به تدريج پس از گذشت زمان، به حديث و اخباری گری گرايش پيدا می كند كه تأليف وافی نُمُود گرايش اخباری گری او است. به دنبال اين گرايش، تا حدودی هم از تصوف دور شده و هم بر ضد اصوليين می شورد؛

بنابراين پيش از آن كه فيض را يك فيلسوف يا فقيه بدانيم، بايد او را عارفی متمسّك به اخبار و آثار اهل بيت(ع) به حساب آوريم؛ عارفی كه كوشيده تا از هر آن چه برای تهذيب نفس و اصلاح اخلاق به كار می آيد بهره گيرد؛ لذا وی حتی به فقه نيز از زاويه اخلاق می نگرد.(15)

بيش از صد مورد، كتاب و رساله از فيض بر جای مانده كه برای استخراج انديشه های سياسی ايشان می توان به كتاب ها و رسايل زير مراجعه كرد:
1. رساله شرح صدر
2. رساله الانصاف
3. رساله الاعتذار
4. رساله ضياء القلب
5. رساله آيينه شاهی
6. المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء
7. علم اليقين
8. عين اليقين 17. الفت نامه.
9. مفاتيح الشرائع
10. الوافي
11. الصافي
12. أصول المعارف
13. الحقائق في أسرارالدين
14. قرّة العيون في أهم الفنون
15. الكلمات المكنونه
16. الشهاب الثاقب

اوضاع سياسی عصر فيض كاشانی

مولی محسن فيض كاشانی از علمای دوره دوم حاكميت صفويه (1077-996 ه.ق) كه با سلطنت شاه عباس اوّل، آغاز می گردد، به شمار می آيد. دوران سلطنت شاه عباس اوّل، اوج قدرت سياسی دولت صفوی است.

در زمان وی، عثمانی ها از آذربايجان رانده شدند و سلطه ايرانيان بر بخش شرقی قفقاز و خليج فارس تقويت شد، روابط سياسی با اروپا برقرار گرديد و ارتباطات بازرگانی و فرهنگی، توسعه يافت.

وی در داخل كشور نيز برای خنثی كردن نفوذ سياسی افراد قزلباش، عده ای از مسلمانان گرجی و چركسی را به خدمت گرفت و سپاه محافظی از آن ها تشكيل داد و به تركمانانی كه تابع شخص وی بودند، نه تابع رؤسای طوايف بزرگ تركمان، پرو بال داد،(16) و بدين وسيله، تعادل ظريفی را در ميان عناصر مختلف نظام (ترك ها، ايرانيان و قفقازی ها) ايجاد كرد.

پس از شاه عباس اوّل، نوه او سام ميرزا كه فرزند پسر ارشد شاه عباس، يعنی محمد باقر بود، به نام شاه صفی در 20 جمادی الآخر سال 1038 جانشين وی شد. در دوران سلطنت وی، سيستم جديد نظامی ايران كه شاه عباس آن را بنيان نهاده بود، رو به ضعف نهاد و در نتيجه، دستگاه های مملكتی به مرور، انسجام دوران شاه عباس را از دست دادند.

هم چنين در زمان حكومت او بسياری از نواحی غربی ايران، مانند عراق، آذربايجان و ارمنستان به تصرف مراد چهارم شاه عثمانی درآمد و با وجود كوشش های وی در پس گرفتن آن ولايات، بغداد، كماكان در تصرف عثمانی ها باقی ماند.

پس از درگذشت شاه صفی در سال 1052 ه.ق پسر او عباس دوم جانشين وی گرديد. وی سن كمی داشت، ولی فرمان روايی قدرتمند و پرتوان بود و عزم و اراده خود را، به خصوص با فتح قندهار برای جلوگيری از انحطاط قدرت صفويه نشان داد و تلاش كرد تا از انحطاط و ضعفی كه دامنگير دولت صفوی شده بود، جلوگيری كند.(17)

ولی با وجود تلاش های او به منظور حفظ مرزهای كشور از دستبرد دشمنان خارجی و پی گيری سياست های نيای همنام خود در داخل، موفقيت چندانی به دست نياورد.

صفی ميرزا يا شاه سليمان، پس از مرگ شاه عباس در سال 1077 ه.ق بر تخت نشست و قريب سی سال در اين مسند باقی ماند. وی در امر كشورداری، كفايت نداشت و در نتيجه، كنترل امور به دست اطرافيان وی افتاد و زوال و انحطاط صفويه كه پس از شاه عباس كبير آغاز شده بود، در اين زمان شدت بيش تری يافت.

پس از درگذشت شاه سليمان در سال 1106 ه.ق فرزند او حسين ميرزا به حكومت رسيد كه به دليل هم عصر نبودن با فيض از بررسی حكومت وی صرف نظر می كنيم.

سياست های مذهبی دولت صفوی و رابطه فيض با پادشاهان آن

پادشاهان معاصر فيض نيز مانند اسلاف خويش در حمايت از مذهب و علمای مذهب كوشا بودند. شاه عباس اوّل كه فيض كاشانی حدود سی سال اوّل زندگی خود را در دوران پادشاهی او گذرانده است، به سياست مذهبی نياكان خود پای بند بود و با علاقه به ترويج و تقويت مذهب تشيع می پرداخت.

وی برخلاف اسلاف خويش، سعی داشت تا بر همه امور مملكتی نظارت كند؛ لذا تلاش می نمود برخی از اموری را كه پيش تر در اختيار علمای مذهبی قرار داشت، از دست آنان خارج ساخته و نهادهای مذهبی را تابع نهادهای سياسی قرار دهد و به تعبير مؤلف عالم آرای عباسی، «صدر» را به «نيابت نفس نفيس اشرف در رتق و فتق» امور تبديل كند.(18)

ولی در عين حال برای آنان احترام فراوانی قائل می شد؛ بنابراين آن ها را به تأليف كتاب هايی در مسائل مذهبی تشويق كرده و به ديدنشان می رفت و برخی از آنان را در موكب خود هم سفر می ساخت.(19)

شاه صفی (1038 - 1052 ه.ق) نيز مانند جد خود، نظر مساعدی نسبت به مذهب و علمای مذهب داشت. وی دستورهايی را در منع برخی محرمات، مانند مسكرات و ريش تراشی صادر نمود، و در احترام عالمان دينی كوشا بود؛ از جمله اين كه مرحوم فيض كاشانی را مورد احترام و عنايت قرار داد و به دربار فرا خوانده و مكلف كرد تا در دربار بماند، ولی آن چنان كه فيض خود بيان می كند، وی مصلحت دين و دنيای خود را در دوری از دربار، ديده و از خدمت او عذر خواست كه به اجابت شاه صفی نيز مقرون گرديد.(20)

شاه عباس دوم (1052 - 1077 ه.ق) نيز در پيروی از سيرت نيای همنام خود در بزرگداشت آيين شريعت و علمای مذهب اهتمام بسيار داشت و در ترفيه حال علمای دينی كوشش بسياری كرد و در تعيين وظيفه و راتبه از محل اوقاف برای آنان غفلت نمی ورزيد. فيض كاشانی نيز مورد توجه خاص ايشان قرار گرفت و براساس گزارش مؤلف «تاريخ كاشان» به نقل از «نوادر المواعظ»، شاه عباس با صدور فرمانی خطاب به فيض، وی را به اصفهان فراخوانده و او را به اقامه نماز جمعه در آن شهر و تصدی امور مذهبی مأمور می كند.(21) فيض نيز در اشاره به اين فرمان شاه عباس ثانی می نويسد:

... از درگاه شاه كامكار، مستعبد سلاطين ذوی الاقتدار، خورشيد سپهر سلطنت و مشتری برج سعادت، برازنده تاج و تخت كيانی، طرازنده چتر شاهی و عَلَم جهانبانی، شاه عباس ثانی - خلداللَّه ملكه فی مراضيه و جعل اقبال آتيه اضعاف ماضيه - رقمی رسيد كه متضمن امر بود به توجه به وجهت آن قبله و شتافتن به سوی حريم آن كعبه آمال، اگرچه عنوان، طلب ترويج جمعه و جماعات و نشر علوم دينيه و تعليم شريعت بود، اما از مطاوی آن بوی استغراق در بحر بی ساحل و گرفتار شدن به جنگ نهنگ مقاسات اكفا به مشام حدس می رسيد.(22)

به دنبال اين فرمان شاه، فيض به اصفهان رفت و امامت جمعه و جماعات را از سوی ايشان پذيرفت. ايشان پس از بيان ترديد خود در پذيرش اين فرمان در نهايت، دليل هم كاری خود را با شاه عباس دوم چنين می گويد:

رابطه روان بخش ايمان به شرع مطهر محمدی(ص) وقتی صورت استحكام می پذيرد كه مؤمن با هر يك از كاينات كه در مراتب عوالم و حضرات، عقد مقابله و مماثله بسته باشد، در اين جمعيت آباد نشأت انسانی، بدان عهد وفا فرمايد و به مقتضای هر يك قيام نمايد تا امتثال فرموده قرآن، همگی نموده باشد ... و اين معنی جز به اختلاط با اهل زمان و مقاسات حوادث دوران، صورت نبندد؛ پس بايد كه در بازار آميزش و اختلاط، پای سرش به سنگ حادثه برآيد.

ايشان با اين استدلال، وظيفه خود را در آن می داند كه «چون در معرض سايه درخت دولتی افتاده كه با وجود كمالِ عظمت و وفورِ حشمت به مقتضای «الملك والدين توأمان» استقرار قواعد ملك را به استمرار دين منوط ساخته و اطراد امور ملت را به اتساق اعمال دولت، شريك العنان ساخته، و از اين جا است كه استقامت احوال مملكت و استيصال اعدای دولت بی سفارت گُرز و تيرو وساطت رمح و شمشير به وجهی منتظم است كه مزيدی بر آن متصور نيست»،(23) بايد به دستياری آن بشتابد.

شاه عباس ثانی پس از حضور فيض كاشانی در اصفهان، به نظر التفات به ايشان نگريسته و او را برای ترويج مبانی دينی و اقامه جمعه و جماعات منصوب كرد، و در مدت اقامت ايشان در اصفهان - به تصريح خود فيض - او را مورد اكرام و احترام قرار داد.

مطلب خاصی درباره ارتباط فيض كاشانی با جانشينان شاه عباس ثانی، از قبيل شاه سليمان در منابع تاريخی نيامده است. احتمالاً ايشان پس از شاه عباس دوم آن چنان كه در تذكره نصرآبادی آمده است، به كاشان برگشته و در كاشان و قمصر به افادت و عبادت عمر گذرانده است.(24)

پی نوشت ها:

1. محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج 6، ص 79.

2. فيض كاشانی، رساله شرح صدر، ده رساله فيض كاشانی، صص 60-58.
3. اصل فرمان شاه عباس در ضميمه شماره يك آورده شده است.
4. البته چنان كه در ضميمه شماره يك آمده، فيض دعوت شاه عباس را نپذيرفته، ولی براساس آن چه در رساله شرح صدر آمده، وی پس از ترديد اوليه، فرمان شاه را می پذيرد.
5. ر. ك: فيض كاشانی، «رساله شرح صدر» صص 61 - 70؛ همان، رساله «اعتذار»، صص 281 و 282؛ و تذكره نصرآبادی، به تصحيح وحيد دستگردی، ص 155.
6. علامه امينی، الغدير، ج 11، ص 362.
7. سيدعلی شفيعی، مقدّمه ديوان فيض كاشانی، ص 5.
8. فيض كاشانی، اصول المعارف، ص 5.
9. سيدمحمد مشكات، مقدّمه المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء، ص 23.
10. محمدباقر، خوانساری، روضات الجنات، ج 6، ص 86.
11. شيخ عبداللَّه نعمه، فلاسفه شيعه، ترجمه سيد جعفر غضبان، ص 498.
12. رسول جعفريان، فيض و تصوف، كيهان انديشه، ش 35، 1370، صص 163 - 166.
13. مرتضی مدرسی چهاردهی، طبقات المفسرين، به نقل از علی اكبر غفاری، مقدّمه المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء.
14. سيدعلی شفيعی، ديوان كامل فيض كاشانی، صص 7 و 8.
15. رسول جعفريان، ده رساله للحكيم العارف الكامل محمدمحسن المشتهر بالفيض الكاشاني، صص 14 و 15.
16. ر.ك: ادموند بوسورث كيلفورد، سلسله های اسلامی، ترجمه فريدون بدره ای، صص 257 و 258.
17. ر.ك: راجر سيوری، ايران عصر صفوی، ترجمه كامبيز عزيزی، صص 230 و231.
18. اسكندر بيگ تركمان، عالم آرای عباسی، ج 2، ص 761.
19. محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج 1، ص 32؛ و ج 2، ص 62.
20. رساله شرح صدر، صص 63 و 64.
21. عبدالرحيم كلانتر ضرابی، تاريخ كاشان، به كوشش ايرج افشار، صص 500 - 504.
22. رساله شرح صدر، ص 65.
23. همان، صص 65 - 67.
24. ميرزا محمدطاهر نصرآبادی، تذكره نصرآبادی، ص 155.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید