به طور كلی در انديشه اخوان الصفا درباره هستی و نظام طبيعتْ عدد، كليد اصلی بيان رمز و رموز است و عدد نقش هادی و نور دهنده اصلی جهان طبيعت را دارد. جايگاه عدد در عالم هستی به منزله وجود خورشيد در كل نظام هستی است كه نوردهنده به كل هستی میباشد. علّت تأكيد اخوان بر بهرهگيری از عدد و مفهوم آن، همان تمثيلی بودن جهان از عالم غيب است كه با بهرهگيری از عدد میتوان به اين رمز پی برد و به مثالی بودن صور جسمانی از عالم ارواح علم پيدا كرد. اساساً جهان كه صورت جسمانی عالم بالاست با عدد قابل فهم است. بنابراين در انديشه اخوان، جهان يك نظام به هم پيوسته و هماهنگی است كه ناشی از اصول هماهنگ حاكم بر رابطه اعداد با يكديگر و برگرفته از نظام موجود در عالم رياضی و اصول موسيقی است.(1) به طور كلی هستی از دو عالم جسمانی و روحانی تشكيل يافته است.(2)
از منظری ديگر در نظر اخوان الصفا ما با دو عالم صغير و كبير روبه رو هستيم، عالم كبير كره واحدی مشتمل بر يازده طبقه است(3) و نظام حاكم بر گردش آنها نظم عددی است كه موجودات تحت القمری نيز تابع اين نوع حركت و گردش هستند، به عبارت ديگر نظام و ترتيب موجود در موجودات تحت القمری به نوع نظام موجود در ترتيب و نظم اعداد و نيز وجود همان نظم و ترتيب در ميان افلاك بستگی دارد.(4) در اين نظام، كواكب به عنوان ملائكة اللَّه و ملوك آسمانها عمل میكنند.(5)
به دليل اهميّت جايگاه عدد و نظم عددی در انديشه اخوان الصفا، آنان خلقت عالم را به پيدايش اعداد از عدد واحد تشبيه كرده اند. آنها كليه موجودات را به جزئی و كلی تقسيم كرده و در اين تقسيمبندی نفس كلی، مبدأ و اصل جهان است و كلّيه موجودات از آن منشأ میگيرند. مراتب وجودی موجودات از خالق يكتا شروع شده و به نفوس جزئی كه انسان هم از نفوس جزئيه است تقسيم میشود؛ در يك تقسيم بندی عمومی مراتب موجودات به قرار زير است:(6)
1. خالق؛ 2. عقل؛ 3. نفس؛ 4. هيولا كه چهار قسم است (ماده صناعت، ماده طبيعت، مادّه كلّ و ماده اوّليه)؛ 5. طبيعت؛ 6. جسم كه دارای جهات ششگانه است؛ 7.فلك؛ 8. عناصر چهارگانه؛ 9.موجودات ارضی كه دارای سه قسم جماد و نبات و حيوان است.
در بيانی ديگر، اخوان الصفا مراتب وجود را به چهار دسته تقسيم كرده اند كه به ترتيب: باری تعالی، عقل كلی، نفس كلّيه و هيولا كه همه اينها جسم نيستند.(7) و ساير موجودات از اين موجودات كلّيه چهارگانه ناشی میشوند. البته دليل اينكه اخوان الصفا اين بيان ديگر را برای سلسله مراتب وجود به كار برده اند آن است كه اعداد اصلی از يك تا چهار هستند و ساير اعداد از آنها تركيب میشود، لذا در اين تقسيم، ساير موجودات از موجودات اصلی چهارگانه تركيب میشوند.(8) در ديدگاه اخوان الصفا خداوند اين موجودات چهارگانه را كه مراتب اصلی وجودندبه يك باره آفريده است و سپس ساير خلايق با اذن خداوند متعال آفريده شده اند. در عباراتی اخوان الصفا خلقت و گردش امور موجودات را به ملائكه و نفس كلی نسبت داده اند كه با اذن پروردگار و به وكالت از او انجام میدهند.
در اين مباحث از مراتب وجود به اختصار بحث میشود:
1. خالق هستی
جهان دارای يك مبدأ اصلی است كه آن خالق يكتاست. او دارای تمام صفات و نعمتها و كمالمطلق است و عالم هستی در وجود و بقا به آن محتاج میباشد.(9) خداوند خالق عالم روحانی و جسمانی است. به طور كلی جهان به دو عالم علوی و سفلی تقسيم شده كه عالم علوی شامل فلك محيط است و عالم سفلی از فلك قمر شروع میشود و موجودات تحت القمری و زمين را در بر میگيرد. عالم در انديشه اخوان به منزله مدينهای است كه دارای بخشها و قلمروهای مختلف و در عين حال از يك نوع يگانگی و انسجام در بين اجزا برخوردار است.(10) و جايگاه باری تعالی در اين مدينه متمايز و جداست:
وَ اَنّ جملة جسم العالم يجري مجری جسم حيوان واحد، و إنسان واحد، و مدينة واحدة، و اَنّ مدبّرها و مركّبها و مؤلّفها و مبدعها و مخترعها واحد، لا شريك له(11)؛جملگی جسم عالم به منزله جسم حيوان واحد و انسان واحد و مدينه واحد است و مدبّر و به وجودآورنده و تركيب كننده آن واحدی است كه شريكی ندارد.
خداوند متعال مبدع عقل فعّال است كه از ذات باری تعالی نشأت گرفته و اين مبدع بودن افاضه فيض است. خداوند در ديدگاه اخوانْ، قديم و عالم حادث است. آنها قديم بودن عالم را ردّ كرده و هستی و بقای جهان را به وجود خداوند پيوسته میدانستند.
خداوند عالم را هدفمند و غايتمند آفريده و ميزان حركت و هدفمندی جهان خلقت براساس نوع هدفمندی خالق جهان رقم خورده است، يعنی جهان در حركت به سوی هدف مشخصی است كه خالق عالم آن را بنا گذاشته است. مفهوم هدفمندی در خلقت عالم در مفهومی به نام «ناموس الهی» تجلّی يافته است كه گويای قانون نظام و ملاك و محور حركت آن است. اخوان الصفا هدفمندی برگرفته از خالقيت خدا را در موارد گوناگون بيان كرده و تبيين نموده اند.
خلاصه اينكه نظام آفرينش، نظامی هدفمند و برگرفته از ويژگیهای خالقيكتاست كه نوع حركت، توازن، تناسب، تأثير و تأثّرات ميان موجودات عالم هستی - اعمّ از جسمانی و روحانی - برگرفته از اين ويژگیهاست.
مضمون اصلی اين هدفمندی، از خدا به سوی خدا بودن است.(12) و از نشانه های اين هدفمندی وجود حكمت و ترتيب نيكو در ميان موجودات عالم است.(13) اينغايتمداری ويژه در كلّيه امور اعمّ از عالم علوی و سفلی جريان دارد.
در نگرش اخوان الصفا نفوس كلّيه و نفوس جزئيه در محور حركت خالق يكتا در گردشند. حركت عالم هستی با هدفی واحد شروع شده و قوام و دوام و بقای آن نيز براساس آن هدف است. اين وحدتِ هدف در پيوستگی موجودات عالم با يكديگر تجلّی میيابد و هر موجودی در هر شأنی از شؤون به اين پيوستگی متّصل است و در واقع توحيد، ملاك اساسی هر فكر و عمل و عقيده است.
2. عقل كلی
مرتبه وجودی عقل در رتبه دوم از مراتب وجود قرار دارد. عقل فعّال، گوهر و عنصر و فيض يا چيز ديگری است كه با فيض باری تعالی اختراع و ابداع شده است و تمام فعل و انفعالات عالم هستی ريشه در عقل دارد. ماهيت و جوهر عقل برگرفته از نور وحدانيت خداست و تجلّی افاضه خير از سوی آن وجود يگانه است. عقل فعّال در واقع منشأ پيدايش كثرت در عالم وجود است و در مقام تمثيل به مانند عدد واحد است كه با تكرار آن عدد دو و سه و چهار و ... بهوجود میآيد، يعنی منشأ كثرت و تكرار است. از اين تكرار و كثرت مراحل بعدی وجود تحقّق میيابد همانطور كه نفس كلّيه و هيولا از اين تكرار و كثرت به وجود می آيد.
به طور كلی عقل نخستين ابزاری است كه خداوند خلق كرده و نزديكترين موجودات به خداوند است. عقل اوّلين تمثال خلقت الهی است كه در مرتبه دوم وجود پس از خالق است.(14) نكته ديگر در مورد عقل اين است كه همانگونه كه علّت وجود عقل خداوند است، علّت بقای آن نيز امداد باری تعالی است و كمال عقل به قبول فيض و تداوم فيضگيری از خداوند است، پس عقل در مرحله وجود و در بقای وجودش محتاج خداوند است.
3. نفس
نفس كلی دومين موجودی است كه خداوند خلق كرده است. نفس كلی منفعل از عقل كلی است، لذا در مرتبه وجودی پس از عقل كلی قرار دارد. نفس كلی فيضی است از فيوض الهی، زيرا از نور عقل وجود يافته كه آن هم نوری است از نور وحدانيت خداوند: «ثمّ أنشأ النفس الكلّية الفلكيّة من نور العقل».(15) بنابراين انتقال نفس كلی در برابر عقل به دليل تأخّر وجودی آن از عقل است. نفس كلی قوّهای روحانی است كه از عقل كسب فيض میكند و دارای دو قوّه علّامه و فعّاله است. اين دو قوّه در جميع اجسام - از اجسام فلكی گرفته تا اجسام موجود در زمين و مركز آن - ساری و جاری است. نقش قوّه علّامه در نفس كلی تكميل و تتميم صور و اشكال و هيئات و الوان و زينتها و جمال و زيبايی است و كار قوّه فعّاله به فعلّيت درآوردن شؤون اجسام است،(16) در مورد انسان كه يكی از نفوس جزئی است، به فعليّت درآوردن شؤون موردنظر، كسب علوم حقيقی و اخلاق و فضايل و اعمال صالح است.
از نظر رتبه وجودی، نفس كلی بر فلك احاطه دارد.(17) در واقع فلك در برابر آن نفس جزئی است و انسان هم يكی از نفوس جزئی منفعل از نفس كلّيه است كه در تعبير اخوان الصفا نفس جزئيه در فيض گيری تدريجی و دايمی از نفس كلّيه است.(18) از تجليّات ارتباط بين نفس جزئی و نفس كلی، نقش نفس كلّيه در طبيعت و دخالت آن در تغييرات نظام طبيعت است، البته دخالت نفس كلی در نظام طبيعت با اذن پروردگار صورت میگيرد.(19) اخوان الصفا در تعبيری ديگر، نفس كلّيه را روح عالم دانسته اند.(20) در اينكه چرا نفس، روح عالم است میتوان اين دليل را اقامه كرد كه در طبيعت، تمام افعال آن در ارتباط با نفس كلی است، در واقع طبيعت، فعلی از افعال نفس كلّيه و اركان چهارگانه طبيعت، يعنی آتش و هوا و آب و زمين، حاصل فعل نفس كلّيه است و افلاك و ادوات به منزله ابزاری برای به فعليّت در آوردن جريان امور در نظام هستی است كه منشأ آن نفس كلی است. در عالم تحت القمری، معادن و نباتات و حيوانات، مصنوعات نفس كلی هستند. البتّه همانگونه كه قبلاً نيز از رسائل اخوان متذكر شديم، صانع بودن نفس كلّيه با اذن پروردگار و وكالتی از جانب پروردگار است.(21) بايد توجه داشت كه اساساً در انديشه اخوان، خالق هستی خداوند است و تدبير امور به موكّلين خداوند واگذار شده و گاهی در رسائل حفظ طبيعت و تدبير خلايق به ملائكه نسبت داده شده است.(22)
مطلب مهمّ و قابل ذكر اينكه در مرتبه وجود هر چه فاصله موجودات از خداوند بيشتر شود از ميزان فيضگيری آنان از خالق كاسته میشود و همين، سبب نقص آن موجود نسبت به موجود قبل خود است، لذا عقل نسبت به نفس از شرافت و فضيلت برخوردار است و علّت شرافت آن، فيضگيری مستقيم است، به عبارت ديگر عقل واسطه فيض بين خداوند و نفس است(23)، از اينرو رتبه نفس پايينتر از عقل قرار دارد. و به ميزان فاصله موجود در قبول فضايل، ناقص است، اين مفهوم انفعال نفس در مقابل عقل است كه قبلاً به آن اشاره شد.
در نگرش اخوان الصفا، بقای عقل علّت وجودی نفس و بقای نفس به وجود عقل است. اين رابطه كمال و نقص موجودات، در مقايسه با قرب و بُعد به خداوند در كلّيه موجودات جاری است. به عبارت ديگر، عامل فضيلت و شرافت موجودات، ميزان قرب و بُعد آنان از خالق يكتاست و چون عقل اولين موجود قريب به خداوند است، لذا واسطه فيض است كه به ساير موجودات از جمله نفس كلّيه، فيض میدهد و بدين جهت شرافت دارد - اخوان در مباحث مختلف به اين نكته اشاره دارند - لذا نفس در صورتی در كمال خواهد بود كه از عقل استمداد كامل گيرد وگرنه در مسير نقصان خواهد بود. ملاك اين كمال و نقص نفوس در نفوس جزئيه از جمله انسانها نيز ميزان استمداد آنها از عقل است، همچنين تفاوت نفوس حيوان و نبات و معادن در تفاوت استمداد آنها از واسطه فيض است كه عقل باشد و شرافت انسان به ساير نفوس جزئی از ميزان بهره وری آن از واسطه فيض است. به هر حال مرتبه نفوس پايينتر از مرتبه عقل است و عقل واسطه فيض میباشد.(24)
بين نفوس جزئی و نفس كلّيه رابطه تابع و متبوعی وجود دارد و سريان و جريان امور در نفوس جزئی در ارتباط با قوانين كلی حاكم بر نفس كلی است و كمال و نقص نفوس جزئی در ميزان تبعيت آن از قوانين نفس كلی است، مثلاً در مورد انسان كه يكی از افراد و اجزای نفس كلی است ارتقا و تكامل از طريق مشابهت به نفس كلّيه تحقق می يابد كه همانا هماهنگی حركات و سكنات آن با قوانين حاكم بر نفس كلی است و نقص آن، عدم تطبيق با حركات و سكنات آن است. امكان مشابهت نفس جزئی (انسان) از طريق كسب علوم و معارف و سياست و تدبير و تهذيب و اخلاق نيكو است.(25)
اين بيان، مفهوم عامی است از آموزههای اخوان الصفا در امكان تشبّه نفوس جزئی بهويژه انسان به «اله» در حد امكان و ميزان طاقتش، كه فعليّت يابی تشبّه از طريق حكمت امكانپذير است. به عبارت ديگر بين نفوس جزئی و نفس كليه بايد يك ارتباط دايمی و پا برجا باشد كه دراين صورت فضايل نفوس جزئی از قوّه به فعل درمیآيد و فعليّتيابی را اخوان الصفا از طريق سياست و تدبير و تهذيب و معارف حقيقی امكانپذير میدانند.(26)
4. هيولا
ذكر شد كه اوّلين مرتبه وجود، خالق يكتاست كه علت وجود عقل نيز میباشد و عقل فيض الهی است كه در بقای خويش به امداد باری محتاج است. از سويی عقل برای كمال خويش به رتبه سوم وجود كه نفس است افاضه فيض میكند، پس علت كمال و بقای نفس است. در چنين ترسيمی نفس نيز علّت وجود هيولا است.(27) بنابراين در ترتب موجودات، هيولا در چهارمين مرتبه وجود قرار دارد.
در مبانی فكری اخوان الصفا گفته شد كه شرافت و فضيلت وجودات به اعتبار نزديكی و دوری و نيز استعداد وجودات در بهرهگيری از فيض باری است، لذا عقل بر نفس شرافت دارد و فوق آناست و باری تعالی كه منشأ فيض است بر هر دو شرافت دارد. در اين تفسير، هيولا به علت دوری از باریتعالی در مرتبه نازلترِ وجود قرار دارد و نزول رتبه هيولا، آنرا از نفس و عقل متمايز كرده است كه اين تمايز همانا قرار گرفتن در قوس نزولی است كه فی نفسه متمايل به كسب كمال نيست، برخلاف عقل و نفس كه راغب به كسب فيض از مراتب قبلی خويش هستند.
اين ويژگی هيولا، آنرا در قوس نزول قرار داده است و به اعتباری در قوس نزول، اوّلين مرتبه وجود، هيولاست كه ميلی به كسب كمال ندارد و اين مفهوم بهمعنای دوری جستن هيولا از صور معنوی نفس كلی است. علّت آن هم اين است كه هيولا برخلاف نفس، جوهری روحانی نيست و فاقد قوای نفسانی فعّاله و علّامه است، پس ميلی به كمال كه همانا رغبت به فضيلت فيّاض باشد ندارد و اين سبب رنج و مشقّت نفس میشود كه بقايش به وجود هيولا بسته است.(28) به هر حال در تعريف اخوان الصفا، هيولا عبارتند از جوهری كه قبول صورت میكند و صورت هم هرگونه شكل و نقشی است كه جوهر به خود میگيرد، و صورت سبب اختلاف موجودات از يكديگر است نه هيولا.
اخوان الصفا هيولا را به چهار نوع تقسيم كرده اند: 1. هيولای مصنوعات؛ 2. هيولای طبيعت؛ 3.هيولای كل؛ 4. هيولای اولی.(29)
1. هيولای مصنوعات، موادّ اجسام است كه میتوان به آن شكل داد و بر روی آن نقش و صورت ايجاد كرد مانند چوب برای نجّار و آهن برای آهنگر.
2. هيولای طبيعت، عبارت از اركان و عناصر چهارگانه است كه مادّه به وجود آورنده كليه موجودات تحت القمری است، لذا فساد و زوال در آن راه دارد.
3. هيولای كل، جسم مطلق است كه شامل افلاك و كواكب و اركان و كلّيه كائنات است. ويژگی تمام آنها جسم بودن است كه صورتهای مختلف جسمانی دارند. اهميّت بحث هيولا در مباحث فلسفه سياسی به دليل همين جنبه جسمانيت موجودات به ويژه موجودات و اجسام تحت القمری است كه جايگاهی ويژه در ارتباط نفس و هيولا برای آن ايجاد كرده است، اين جايگاه ويژه، وجود صورتهای مختلف جسمانی است كه قواعد و اصول ويژه را در روابط امور و موجودات ايجاد میكند. به عبارت ديگر عالم هيولا عالمی است بين ماده و معنا، كه از يك طرف با ويژگی جسمانی و مادّی به طرف نزول تمايل دارد و از طرف ديگر به دليل ارتباط نفس كلی با آن، تمايل به كسب فضايل نفسانی دارد، گرچه رغبت به آن كم است، ولی قوای موجود در نفس در تلاشند موجودات مادی را از بحر هيولا نجات دهند و اين يعنی شكلگيری قواعد و اصول كه ريشه در اختلاف صور دارد، به بيانی ساده، اصول ويژه برای عالم جسمانی، ناشی از اختلاف صورتهاست كه هيولا سبب آن است.
همچنين با اين نگرش، بحث از هيولا در واقع ورود به بحث از مرتبهای از وجود است كه مرتبط به عالم جسمانيت است و انسان هم كه جايگاه مهمّی در عالم جسمانيت دارد، در اين مرتبه قوس نزولی قرار میگيرد.
4. هيولای اولی، جوهری بسيط است كه در آن صرفاً بحث وجود است بدون توجّه به كيفيّت و كميّت، به عبارت روشنتر هيولای اولی بحث از جوهر بدون تركيب و غيرمحسوس است.
اين چهار نوع مادّه و هيولا را اخوان الصفا در چند جای رسائل به تفصيل بيان كرده اند. تلخيص اين تفصيل را سيدحسين نصر به صورت زير آورده است:(30) ماده طبيعی - آتش و هوا و خاك و هرچه در عالم در تحت القمر قرار گرفته است، اعم از حيوانات و نباتات و جمادات، از اين عناصر پديد آمده اند و پس از فساد به آنها باز میگردند. فاعل اين موجودات، طبيعت است كه خود قوّه ای از قوای نفس كلی است. مادّه كلی همان جسم مطلق است كه از آن، سراسر عالم يعنی افلاك و ستارگان و عناصر و كلّيه موجودات ديگر به وجود آمده است. اين موجودات همگی جسمند و امتياز آنان از يكديگر فقط در صورتهای مختلف آنهاست.
مادّه اولی، جوهری است بسيط و معقول كه حواس قادر به ادراك آن نيست، زيرا اين مادّه جز صورت وجود واحد چيزی نيست و آن پايه اوّليه است. اگر قبول كميّت كند جسم مطلق میشود كه دارای سه بُعد طول و عرض و عمق است و اگر كسب كيفيّت كند مانند صورت دايره يا مثلث يا مستطيل، جسم خاصی میشود كه دارای تعيّنات مشخصی است، پس كيفيّت مانند عدد سه است و كميّت مانند دو واصل و اساس، يك است، همچنانكه (در سلسله اعداد) سه بعد از دو و دو بعد از يك آمده است، كميّت بعد از مرتبه اوّليه هويّت پديد میآيد و در وجود، مرتبه اوّليه بر كميّت و كيفيّت متقدم است همانطور كه عدد يك بر دو و سه و جميع اعداد تقدم دارد.
مرتبه اوّليه و كميّت و كيفيّت صورتهايی بسيط و معقول و غيرمحسوس هستند. هنگامی كه يكی از ديگری جدا شود، يكی را هيولا و در عين حال ديگری را صورت خوانند. كيفيّت نسبت به پايه كميّت، صورت است و كميّت، مادّه كيفيّت محسوب میشود. كميّت نيز صورت است نسبت به پايه اوّليه و پايه اوّليه، هيولا از برای كميّت.(31)
حاصل كلام اينكه بحث از هيولا، آغاز ورود به مباحث عالم جسمانيت و جايگاه آن در عالم وجود است. هيولا از منبع فيض دور است و به نسبتِ دوری از فضيلت و شرافت آن كاسته شده است. در واقع هيولا قلمرو بحث از اجسام است، امّا بايد توجه داشت كه اجسام هم در عالم جسمانيت دارای مراتب گوناگون هستند و برخی بر بعضی ديگر شرافت و فضيلت دارند گرچه مادّه و هيولای اجسام واحد و جنس آنها از جوهر واحد است.(32)
اشرف بودن طلا و نقره و بلور و ... به دليل عنصر آن است و همچنين اشرفيت حيوان و نبات و انسان بر ساير موجودات به دليل عنصر تركيبی آنهاست. پس در مرتبه عالم جسمانی، انسان اشرف است، چون عنصر تركيبی آن شريف و صورت آن متفاوت از ديگر موجودات است، گرچه اجسام همه در هيولا واحد(33) و يكسانند و در صورت و ماده تفاوت دارند.
با اين تفسير، اهميّت بحث از هيولا در فلسفه سياسی برای پی بردن به مبدأ تمايزات د ر عالم هستی است، آغاز تمايز، دور شدن هيولا از باری تعالی و فيض آن است. زيرا عالم هيولا و نفس ميدان نزاع و كشمكش است، چون علت غايی نفس هيولاست و تمايل نفس به فضيلت و كمال است و تمايل هيولا به جسمانيت؛ نفس در تلاش از غرق شدن در بحر هيولاست و نزديك كردن اجسام به فضايل و اين نزاع هيولا و نفس، در روابط موجودات مادی تجلّی میيابد. نجات از بحر هيولا در گرايش به فضايل نفسانی است و سريان يا عدم سريان فضايل در عالم تحت القمر، عامل ملايمات يا ناملايمات اين عالم است و انسان به عنوان نفسی جزئی از نفوس جزئيه، موضوع مطالعه و بررسی اين عالم جسمانی است.
پس در مبانی فكری اخوان الصفا، هيولا نماد جسم و معناست و روابط حاكم بر امور عالم و افلاك ناشی از اين رابطه مادی و معنوی است. هيولا به عنوان اوّلين مرتبه قوس نزول، عامل تمايز و نيز پيوند عالم تحتالقمر با عالم فيض است كه نفس و عقل هر كدام مراتبی از فيض را برخوردارند. مطالعه و فهم اين عامل تمايز و پيوند موجودات افلاكی با ماورای افلاك، سبب شناخت مبانی فكری - فلسفی در روابط موجودات تحت القمری است و چون فضيلت و شرافت موجودات و اجسام از يكديگر - اعمّ از طبقات مختلف افلاك تا زمين و نيز حيوانات و نباتات و معادن - ريشه در اين وجه تمايز دارد، از اينرو پرداختن به آن، در واقع شناخت علت تمايزات در عالم طبيعت است و انسان نماد اين تمايز در ارتباطش با يكديگر و ساير موجودات است كه در مبانی فلسفه سياسی از جايگاه مهمّی برخوردار است.
5. طبيعت
گفته شد كه نفس كلّيه با اذن خداوند متعال علت فاعلی اجناس جزئی در عالم هستی است(34) و عناصر چهارگانه هيولای اجسام و نفوس جزئی است مادّه و هيولای اجسام قابليت تغيير و تبديل دارند و در عالم اجسام حركت و تغيير به وجود می آورند. در ديدگاه اخوان الصفا اين فعل و انفعالات، تغيير اركان ماده طبيعت را عهدهدار است، يعنی مواد موجود در عالم هستی با كمك ابزار و ادوات لازم تغيير شكل يافته و مصنوعاتی به وجود میآيد كه اين مصنوعات به دست طبيعت انجام میگيرد.(35) به تعبير رسائل مصنوعات فعل طبيعت است كه ابزار اين افعال، افلاك و كواكب هستند، البته فعل و تغيير و تبديل در عالم تحت القمر را طبيعت در ارتباط با نفس كلی و تأثيرپذير از آن انجام میدهد، به عبارتی نفس كلّيه است كه در طبيعت نقش دارد، لذا گاهی رسائل فعل طبيعت را به ملائكة اللَّه و گاهی به نفس كلّيه نسبت داده اند. بيان آنها اين است كه در زبان شرعی تغييرات را به ملائكه نسبت میدهند و در زبان فلسفی عامل تغييرات قوای طبيعت است.(36)
در اينكه آيا طبيعت میتواند عامل تغيير و انجام فعل باشد يا نه، اخوان الصفا در رسائل خويش به آن پرداخته و استدلال آورده اند و منكران، سببيت طبيعت را تخطئه نموده اند. اساس استدلال اخوان الصفا اين است كه طبيعت به واسطه میتواند عامل انجام فعل باشد و اين جسم نيست كه عامل انجام فعل است، بلكه عامل، مافوق جسم است كه نفس كلّيه باشد، البته آن هم به اذن باری تعالی مسبّب فعل است، چون طبيعت يكی از قوای نفس كلی است.(37)
اخوان الصفا در رسائل خود به جدل دهريون و ماديون در مورد سببيت طبيعت اشاره كرده اند و ضمن انتقاد از آنان، خطای آنها را در ابزار معرفتی آنان میدانسته اند كه همانا حس است و حس از درك قوّه مافوق طبيعی كه همان نفس كلی باشد عاجز است. دهريون جسم را عامل فعل میدانند كه اين خطاست و در واقع نفس كلی عامل و سبب انجام فعل است كه آن طبيعت ناميده میشود. اين عمل گويای ارتباط و پيوستگی عالم سفلی با عالم علوی است كه دهريون به آن قائلند، لذا اخوان الصفا با بيان اينكه طبيعت ملائكةاللَّه هستند كه به اذن باری تعالی فعلی را در عالم اجسام انجام میدهند، به اين نكته اشاره كرده اند كه درك عالم مافوق طبيعی با ابزار حسی امكانپذير نيست و درك اين ارتباط با قوّه روحانی كه نفس است امكانپذير میباشد.
اين آموزه از اعتقادات اخوان الصفا گويای مبانی فكری آنان است كه در عالم وجود، وجودات به هم پيوسته و در ارتباط با يكديگرند، لذا طبيعت از اركان مافوق طبيعی كه خالق، نفس و هيولا هستند، جدا نيست و اين، مفهوم ارتباط داشتن عالم جسمانی با عالم روحانی است. پس عالم جسم از مادّه بیروحی كه بر آن حركت و حيات عارض شده باشد، تركيب نيافته است، بلكه خود به منزله موجود زندهای است كه نيروی حيات يعنی همان قوه طبيعت سراسر آنرا فراگرفته و منشأ آثار و افعال گوناگونی است كه در اجسام ديده میشود و روحانيات در آن دخيل هستند.
دليل اهميّت اين بحث در مباحث فلسفه سياسی پی بردن به رابطه عالم جسم با عالم فوق طبيعی است كه پی بردن به اين رابطه مستلزم كشف رمز و راز و اسرار طبيعت و ارتباط آن با فوق طبيعت است. درك يا عدم درك آن رابطه خاص، نگرشهای متفاوتی را در مورد ارتباط عالم تحت القمری با عالم فوق طبيعی به وجود میآورد و براساس اين نگرشها انديشههای دهری گرايانه و يا غير آن به وجود میآيد. آثار اين تفاوت انديشه ها در تبيين و تفسير روابط اجتماعی انسانها كه تجلی آن حكومت و نوع قوانين است ديده میشود.
6. افلاك
محور اساسی مباحث اخوان الصفا در سلسله مراتب موجودات مبتنی بر ارتباط پيوسته موجودات با يكديگر است، به ويژه پيوستگی موجوداتی كه از مبدأ اوّل فاصله گرفته و به نسبت از مبدأ اوّل دور هستند، با وجود دوری از مبدأ فيض، آنها در يك ربط منطقی با يكديگر ارتباط متقابل دارند. آنگونه كه بيان شد، اوّلين موجودی كه در غايت كمال و فضل تامّ آفريده شده، عقل فعّال است كه صورت جميع اشيا در آن متجلّی است(38) و نفس كلّيه در رتبه بعدیِ وجود است كه آنهم جوهر روحانی است و سپس هيولا قرار دارد كه در واقع ورود بهمباحث موجوداتی است كه طول و عرض و عمق دارند و به اجسام مطلق موسوم هستند. اجسام شكل پذيرند و يكی از شكلهايی كه جسم به خود میگيرد شكل كروی است، رسائل شكل دايرهای را «افضل اشكال»(39) ذكر كرده اند و افلاك و كواكب يكی از اين اشكال است كه دارای حركت دايرهای بوده و امتداد آنها از فلك محيط تا انتهای فلك قمر و تا مركز زمين است.(40) جسم، شكل كروی را كه افضل اشكال است به خود میگيرد و عالم افلاك و ستارگان از اين نوع اشكال هستند.
همانطور كه بيان شد، سلسله مراتب موجودات براساس پيوستگی موجودات با يكديگر است، ريشه اين پيوستگی در مبدأ اوّل است و تداوم فيض، عامل بقای پيوستگی است. نظام و حركت و صور و قوانين حاكم بر افلاك نيز ناشی از تداوم فيض كلّيه موجودات با يكديگر است، زيرا دوام فيض باری تعالی باعث حلول فيض در عقل و از دوام فيض عقل، نفس از فيض برخوردار میشود.(41) نفس بر جسم اثر گذاشته و يكی از اين اثرگذاریها موجب ترسيم صور و اشكال و رنگها میشود و علت اين نوع تأثيرگذاری نيز اتمام و اكمال فضايل موجود در موجودات است.
در عقيده اخوان الصفا، اوّلين تأثيری كه نفس در جسم میگذارد، ايجاد شكل كروی در آن است. اين شكلپذيری باعث شده است افلاك در صور مختلف و با روابط منسجم با يكديگر بهوجود بيايند. نوع حركت افلاك دوری است و افلاك كه به صورت طبقات كروی يازدهگانه(42) هستند در كل به منزله عالم واحدی هستند كه دارای نظام كلی واحد میباشند(43) و امتداد اين حركت از فلك محيط تا مركز زمين است. مفهوم پيوستگی و وحدت نظام در مورد موجودات تحت القمری وجود ترتيب در اجزای عالم است به اين صورت كه طبقه ای بر طبقه ديگر محيط است و بر آن اشراف دارد و نيز ابتدا و انتهای عالم افلاك بايكديگر در ارتباط هستند، مانند ترتيب اعداد كه عدد واحد با عدد نُه درارتباط است، زيرا عدد نُه از اجزای عدد يك است و بدون ارتباط با آن، مفهوم «عددی» در آن معنا ندارد.
نكتهای كه بايد به آن توجه داشت حركت دوری تمام افلاك است كه نمود آن حركت دوری، گردش دوری افلاك و كواكب به گرد زمين در 24 ساعت است، و كليه ستارگان نيز در فلك ويژه خود از حركت دوری برخوردارند و نماد اين حركت دوری، در كليه مصنوعات كره زمين مشهود است، زيرا شكل درختان و دانه نباتات و... و نيز دوران زمان از زمستان به بهار و از بهار به تابستان و نيز پاييز، براساس گردش دوری فصول است. همچنين تبديل جسم حيوانی به خاك و سپس برگشت آن به نبات و از نبات مجدداً به حيوان، شكلی از اشكال حركت دوری است كه در عالم افلاك و تحتالقمر جريان دارد. اخوان الصفا اين حركت دورانی را تشبيه به دوران سنگ آسياب كرده اند: «فاِذا تؤمّل ذلك أيضاً وُجِدَ كأنّه دُولابٌ يدور». نماد اين حركت دوری در مورد انسان و در بُعد جسمانيّت او، نشأت او از نطفه و سپس تولّد و رشد و پس از آن پيری و انحطاط اوست كه برگشتی دوباره است به حالت ضعف اوّليه اش.(44)
در رسائل اخوان الصفا از افلاك به تفصيل و از جوانب مختلف بحث شده است كه طرح همه مسائل آن در اينجا ضرورت ندارد، ولی بر اين نكته بايد تأكيد كرد كه بحث از افلاك و كواكب و ارتباط موجودات عالم تحت القمر با عالم بالا و تأثيری كه افلاك در روند حركت طبيعی موجودات تحت القمری دارد امری لازم و ضروری است، زيرا آنگونه كه قبلاً نيز بيان شد، افلاك و همه سلسله مراتب موجودات در ارتباطی پيوسته با يكديگر هستند و در مورد موجودات تحت الفلكی با بيان ساده و روان میتوان اذعان كرد كه همه امور اين موجودات در ارتباط با افلاك و كواكب است و حركت و قانون حاكم بر افلاك به مفهوم كلی آن در جزء جزء امور اين جهانی تأثير دارد، به عبارت روشن و روان، افلاك و موجودات آن در ارتباطی متقابل و تأثيرپذير از حركت افلاك هستند و تأثير آن در انديشه اخوان الصفا به گونه ای است كه حتّی سعادت و شقاوت انسان، عمر دولتها، خرابی و آبادانی بلاد و ... را در ارتباط با عالم افلاك میدانند.
در مباحث فلسفه سياسی اين نگرش به رابطه عالم تحتالقمر با مجموعه نظام افلاكی، دارای اهميّت ويژه ای است، زيرا بيانگر نگرش فيلسوف سياسی به نوع رابطه محيط محسوس و قانون حاكم بر آن با عالمی كه در حسّ و تجربه نمیگنجد است، چون اين عالم مادی در سيطره و احاطه عالمی روحانی است كه روحانيّت خود را از رابطه با نفس كلّيه میگيرد و بر عالم ماده تأثير میگذارد. شناخت اين رابطه تأثيرگذار و تأثيرپذير بهويژه از جنبه تأثيرات آن بر امور انسانها امری مهمّ است كه اخوان الصفا به افلاك و كواكب از اين منظر توجهی ويژه كرده اند.
در اينجا به ذكر نمونه هايی از تأثيرات افلاك بر امور اين جهان از ديدگاه اخوان الصفا اشاره میشود تا اهميّت طرح بحث افلاك در ارتباط با موضوع انديشه و فلسفه سياسی آشكار شود. اخوان الصفا حصول سعادت را برای بندگان خدا در سايه ايجاد رابطه موسيقی گونه با كواكب میدانستند،(45) منظور آنان از رابطه موسيقی، هماهنگی حركات و سكنات انسانها با قانون موسيقی است كه تناسب و توازن در آنرا نمادی از توازن عالم افلاك با عالم فوق طبيعی در نظر گرفته اند و نيز اعتدال طبايع و نيكويی سيرت انسانی را مرتبط با عالم افلاك میدانستند مباحث آنان در تأثير نوع خاصی از اخلاق و كردار و صفات اخلاقی با تأثير ستارهای خاص به هنگام تولّد بر مواليد نشانی از اين نگرش است.
همچنين اعضا و جوارح انسان را به عنوان عالم صغير، مثالی از موجودات در افلاك میدانستند كه مثلاً قلب به منزله خورشيد و ... در نظر گرفته میشد،(46) حتی يكی از دلايل اختلاف زبانها را متولی بودن ستارهای خاص بر امور انسانها ذكر كرده اند. و همچنين تأثير حركات و اختلاف حالات كواكب بر طبقات مختلف مردم، وجود صلاح و خير در عالم، زوال و ظهور دولتها، ضعف و قوّت سلاطين، وقوع جنگها(47) و نيز تبديل دولتها و حكومت از امّتی به امّت ديگر و از شهری به شهری و از گروهی به گروهی ديگر و ... از نمونه های ايدههای آنان در مورد افلاك و تأثير آن بر امور انسانهاست كه جايگاه اصلی اين بحث در مباحث دولت و به طور كلی سياسات و اجتماعيات است.
برای نمونه در انديشه اخوان الصفا ستارگان، ملائك الهی و ملوك او در آسمانها هستند و خلقت آنها برای عمارت عالم و تدبير و سياست خلايق است و آنها خلفای الهی در زمينند برای راهبرد امور بندگان و حفظ شرايع انبيا.(48) مفهوم خلافت كواكب و ملوك بودن آنان، رمزی است از نوع خاص برای ارتباط زمين و آسمان كه گويای وجود نفوسی است كه حس از درك آنها عاجز است. بر اين نفوس آثاری عملی مترتّب است كه نحوس و سعود بندگان و فقر و غنا و تبديل دولت و ... از جمله آن امور است.(49)
اهتمام اخوان الصفا به بحث از افلاك، دارای مبنای فلسفی و فكری است كه در فلسفه ارسطو و حكمت مشايی نيز به آن تأكيد شده است،(50) زيرا بحث از عناصر تركيبی عالم تحتالقمر مبنی بر اينكه از طبايع چهارگانه (برودت، حرارت، رطوبت و يبوست) تركيب يافته و يا فقدان اين طبايع در آن و علاوه بر طبايع چهارگانه، نقش عناصر نيز در تركيب افلاك، مبحثی فلسفی است كه از گذشته بين فلاسفه در عالم اسلامی و قبل از آن در ميان پيروان افلاطون و ارسطو وجود داشته است.
در انديشه اخوان الصفا عناصر چهارگانه، پايه و اساس تركيب موجودات است و كليه حيوانات و جمادات از تركيب اين عناصر به وجود آمده اند كه نوع و ميزان تركيب در موجودات گوناگون، متفاوت و دارای اثر گوناگون است، لذا شناخت اركان و عناصر و طبايع و اعتدال موجودات و ... و اعتدال طبايع انسانی و رفتار و سلوك و نقش محيط و جغرافيا كه در انديشه های اخوان به آن توجّه شده است، ريشه در نگرش فلسفی آنان به رابطه موجودات و ارتباط آنها با عالم افلاك دارد.
7. اركان چهارگانه
اخوان الصفا در سلسله مراتب موجودات بعد از فلك به اركان اشاره كرده اند كه تركيب اصلی موجودات در عالم تحتالقمر از اين اركان اربعه يعنی آتش و هوا و آب و زمين است. اين عناصر چهارگانه دو به دو با يكديگر تركيب يافته و هشت طبع يا مزاج مختلف به وجود میآيد كه مزاج هشتگانه عبارتند از: زمين كه دارای مزاج سردی و خشكی و آب دارای مزاج سردی و تری و هوا دارای مزاج گرمی وتری و آتش دارای مزاج گرمی و خشكی است.(51) در واقع تركيب اين عناصر و شكلگيری مزاجهای گوناگون، سبب تشكيل اجسام تحت القمری هستند، زيرا عالم در نگرش اخوان الصفا مجموعه اجسام موجود در عالم افلاك و عالم تحتالقمر است كه از وحدت و يكسانی و همگونگی برخوردار است، به تعبير اخوان الصفا عالم اجسام، مانند مدينه واحد يا حيوان واحد است: «و هو عالمٌ واحدٌ كمدينةٍ واحدةٍ أَوْ حيوان واحد».(52)
اجسام تحت القمری از تركيب عناصر چهارگانه به وجود آمده اند كه ويژگی آنها، زوال و فساد و تبديل و تغيير است. از زوال و فساد، اشيا ديگری بهوجود میآيند كه اخوان الصفا از آن به «مكوّنات» تعبير كرده اند، آن اشيا عبارتند از: معادن و نبات و حيوان كه مرتبه بعدی موجودات را تشكيل میدهند. به هر حال عناصر، ركن و پايه موجودات در عالم تحتالقمر هستند و تركيب عناصر با يكديگر سبب ظهور طبيعت به انحای گوناگون و با صفات و ويژگیهای متفاوت است. البتّه در بحث از اركان بايد توجّه داشت كه در تركيب و امتزاج عناصر، نفس كليه نيز تأثير دارد، زيرا در مجموعه فكری اخوان الصفا هيچكدام از موجودات به خودی خود قادر به تركيب و ايجاد فعل و خلق آثار نيست، بلكه اركان و كلاً عالم تحتالقمر در مقابل نفس كليه منفعل هستند.
8. موجودات مركّب يا موجودات سه گانه
از تركيب عناصر چهارگانه با يكديگر، موجودات سه گانه معادن و نبات و حيوان به وجود می آيد كه اين موجودات سه گانه را اخوان الصفا در رسائل خويش به نام مولّدات و مكوّنات نامگذاری كرده اند. هركدام از اين موجودات نيز به سه دسته تقسيم میشوند، اقسام معادن عبارتند از: معادن خاكی كه قابل ذوب و احتراق نيستند، مانند زاج، سرمه، طلا، نقره و مس و معادن آبی كه قابليت ذوب و احتراق دارند، مانند قير و كبريت و معادنی كه ويژگی دو معدن قبلی را ندارند.
حيوان نيز به سه نوعِ پستاندار، تخمگذار و حشرات تقسيم میشود و گياهان به دسته گياهان نشاندنی، كاشتنی و گياهان خودرو و هرزه تقسيم میشوند.(53)
در توصيفی ديگر معادن عبارتند از آنچه كه در عمق زمين است و در معرض زوال و فساد قرار دارد و صفت غالب آن، تعلق خاكی است و نبات چيزی است كه بر روی زمين میرويد و حيوان جسم متحرّك حساس است كه دارای نفس حيوانی و بدنی و در معرض زوال و فساد است و صفت غالب بر آن «ناری بودن» است.(54)
كلّيه عالم تحت القمر به ويژه انسان به حال خود رها نشده است و بر اين عالم، امور مادّی و معنوی احاطه و سلطه دارند كه حركت او را در جهت و هدف خاصی هدايت میكنند. در رسائلاخوان الصفا از اين روابط حاكم بر عالم هستی به سلطه و حكومت و از عوامل سلطه به حكّام تعبير شده است كه انسان بهويژه در دايره زيست خود، محدود و محصور و مجبور به حركت براساس آن قانون است.
عوامل سلطه پنج دسته هستند:(55) اوّلين عامل مسلط بر انسان فلك دوّار است كه انسان در متن حركت آن افلاك محبوس میباشد و با گردش شب و روز و فصول متعدد آن، در حركت دايمی و مطابق با سير آن است؛
دومين عامل، طبيعت مادّی است كه قوانين آن در سرشت انسان و عالم جسمانی جاری و ساری است. اموری مانند گرسنگی و تشنگی و آلام و امراض و ساير نيازهای مادّی، مظاهر اين سلطنت طبيعت است؛
سومين عامل، ناموس است كه احكام و قوانين و اوامر و نواهيی دارد كه البته صلاح و سعادت انسان در آن نهفته است و برای انسان هيچ گريزی از آن نيست؛
چهارمين عامل، وجود سلاطين جور در عرصه اجتماع و امور اجتماعی انسانهاست كه از راه قهر و غلبه بر انسانها حاكم میشوند و آسايش و سعادت را در عالم وجود از اين انسانها میگيرند. عامل وجودی اين سلاطين در عرصه اجتماعی انسان در ارتباط با قوانين حاكم بر عالم جسمانی است، برای مثال يك عامل آن گريز از احكام ناموس است كه ريشه در نفس كلّيه و عقل فعّال دارد و نيز وجود حاكم عادل در ارتباط با حركت مطابق با امور ناموس است كه بازهم ريشه در نفس كلّيه و عوالم مافوق طبيعی دارد؛
پنجمين عامل سلطه، نياز انسان به حاجات مادّی نظير خوردنیها و نوشيدنی هاست.
اين ناگزيریها و جبر حركت بر محوری خاص گويای نوعی ارتباط و پيوستگی است كه عالم هستی را با عالم فوق هستی به هم وابسته و پيوسته میكند. اين پيوستگی، به دليل ارتباط همه سلسله وجودات با يكديگر است، از خالق يگانه تا آخرين سلسله موجودات (حيوان و نبات و معادن) با هم در ارتباطند و دارای تأثير و تأثّر متقابل هستند، از اينرو در انديشه اخوان انسان، عالم صغير و عالم، انسان كبير است، زيرا دارای جسم، نفس، حيات و علم است و بين مرتبه نبات و حيوان و انسان با ملائكه كه نماد روحانيات هستند ارتباط و پيوستگی وجود دارد،(56) و صور و اشكال و هياكل و صفات عالم اجسام، مثالی است از عالم ارواح كه گويای ارتباط عالم ارواح با عالم اجسام است.
جايگاه اين مباحث در فلسفه و انديشه سياسی، شناخت اين ارتباط و پيوستگی است، زيرا آگاهی از اين روابط و پيوستگی، سبب شناخت مبانی فكری انديشمند و فيلسوف سياسی موردنظر است. گام اوّل در تبيين انديشه های يك فيلسوف سياسی، آشنايی به نگرش او به عالم هستی و قوانين و احكام حاكم بر روابط موجودات است، زيرا پايه و اساس انديشه های اجتماعی هر متفكری ريشه در قالب فكری او نسبت به عالم هستی و موجودات آن و روابط بين آنها دارد و با شناخت اين قالب فكری، نوع پاسخ او به اجتماع و روابط اجتماعی و علّت آن پاسخ را میتوان دريافت.
با توجّه به تبيين و تفسيرهای ذكر شده میتوان قالب فكری اخوان الصفا را در يك كلام چنين تفسير كرد: عالم به دو عالم علوی و سفلی تقسيم میشود و همواره عالم فوق طبيعی بر عالم طبيعی تأثير میگذارد، زيرا عالم فوق طبيعی، عالم روحانيات است و بر عالم طبيعی كه عالم جسمانيات است اشراف و برتری دارد. روابط حاكم بر عالم جسمانی برگرفته از روابط عالم فوق طبيعی است و امور عالم تحتالقمر مثالی از امور و روابط عالم فوق طبيعی است. اين مثالی بودن ارتباط، نمادی از پيوستگی و همبستگی بين دو عالم است و شناخت اين پيوستگی بين موجودات جسمانی و روحانی، اوّلين گام در تبيين مبانی فكری انديشمند و فيلسوف سياسی است، لذا اصول سياسی و اجتماعی در انديشه اخوان الصفا را بايد با توجّه به آن نگرش منسجم و پيوسته حاكم بر روابط موجودات تبيين و تفسير كرد، تبيين مبانی فكری آنان نسبت به جهان هستی و نيز مبانی معرفتشناسی آنان اوّلين گام در شناخت اصول سياسی حاكم بر بينش آنهاست و اين دو بخش درصدد دستيابی به اين غرض بوده است.
پی نوشت ها
________________________________________
1. اصول نظام هندسی و رياضی و موسيقی و نسب آنها در انديشه اخوان از جايگاه مهمّی برخوردار است كه به برخی از آنها اشاره شده است.
2. رسائل، ج 3، ص 27.
3. رسائل، ج 4، ص 228 و 229.
4. همان، ص 230.
5. همان، ص 240 - 241.
6. همان، ج 3، ص 165.
7. همان، ج 1، ص 84.
8. همان، ص 84 و 85.
9. همان، ج 3، ص 147.
10. همان، ج 1، ص 218.
11. همان، ص 218.
12. رسائل، ج 3، ص 195.
13. همان، ص 152.
14. رسائل، ج 5، رساله جامعه.
15. همان، ج 1، ص 85.
16. همان، ج 3، ص 153.
17. همان، ص 153 و 154.
18. همان، ج 2، ص 18.
19. همان، ص 124.
20. همان.
21. همان، ص 321.
22. همان، ص 66.
23. همان، ج 3، ص 150.
24. همان، ص 15.
25. رسائل، ج 3، ص 36.
26. همان.
27. رسائل، ج 3، ص 150.
28. همان.
29. همان.
30. سيدحسين نصر، همان.
31. رسائل، ج 2، ص 4.
32. همان، ص 17.
33. همان.
34. همان، ص 124.
35. همان، با تلخيص و نقل به معنا.
36. همان، ص 66.
37. همان.
38. رسائل، ج 3، ص 151.
39. همان، ص 171.
40. همان، ص 151.
41. همان، ص 159.
42. همان، ص 159 و 182.
43. همان.
44. رسائل، ج 3، ص 183.
45. رسائل، ج 3، ص 241.
46. همان، ص 218.
47. همان، ص 92.
48. همان، ج 4، ص 241.
49. اين نوشتار درصدد تأييد گفتار اخوان نيست و تنها مبانی فكری آنانرا بيان كرده است.
50. رسائل، ج 1، ص 161.
51. سيدحسين نصر، متفكران اسلامی درباره طبيعت؛ رسائل، ج 1، ص 166.
52. رسائل، ج 1، ص 162.
53. همان، ج 3، ص 165 - 167.
54. همان، ص 320 - 323.
55. رسائل، ج 3، ص 251 - 253.
56. همان، ج 2، ص 88 - 138 - 224 - 292.