چاپ کردن این صفحه

نامه(65)

نامه(65)

ومن كتاب له عليه السلام

إليه أيضاً



أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ آنَ لَكَ أَنْ تَنْتَفِعَ بِالَّلمْحِ الْبَاصِرِمِنْ عِيَانِ الاَُْمُورِ فَقَدْ سَلَكْتَ مَدَارِجَ أَسْلاَفِكَ بِادِّعَائِكَ الاََْباطِيلَ، وَإقْحَامِكَغُرُورَ الْمَيْنِ وَالاََْكَاذِيبِ، وَبِانْتِحَالِكَمَا قَدْ عَلاَ عَنْكَ وَابْتِزَازِكَلِمَا قَدِ اخْتُزِنَسلدُونَكَ، فِرَاراً مِنَ الْحَقِّ، وَجُحُوداً لِمَا هُوَ أَ وَدَمِكَمل، مِمَّا قَدْ وَعَاهُ سَمْعُكَ، وَمُلِیءَ بِهِ صَدْرُكَ، فَمَاذ الضَّلاَلُ، وَبَعْدَ الْبَيَانِ إِلاَّ الَّلبْسُ فَاحْذَرِ الشُّبْهَةَ وَاشْتَِمالَهَا عَلَی لَبْسَتِهَا فَإِنَّ الْفِتْنَةَ طَالَمَا أَغْدَفَتْ جَلاَبِيبَهَا وَأَغْشَتِ الاََْبْصَارَظُلْمَتُهَا.
وَقدْ أَتَانِي كِتَابٌ مِنْكَ ذُو أَفانِينَ مِنَ الْقَوْلِضَعُفَتْ قُوَاهَا عَنِ السِّلْمِ وَأَسَاطِيرَل لَمْ يَحُكْهَامِنْكَ عِلْمٌ وَلاَ حِلْمٌ أَصْبَحْتَ الدَّهَاسِل، وَالخَابِطِفِي الدِّيمَاسِ وَتَرَقَّيْتَ إِلَی مَرْقَبَةٍ نَازِحَةِ الاََْعْلاَمِ تَقْصُرُ دوُنَهَا الاََْنُوقُ وَيُحَاذَی بَهَا الْعَيُّوقُ
وَحَاشَ لله أَنْ تَلِيَ لِلْمُسْلِمِينَ بَعْدِي صَدْراً أَوْ وِرْداً أَوْ أُجْرِيَ لَكَ عَلَی أَحَدٍ مِنْهُمْ عَقْداً أَوْ عَهْداً!! فَمِنَ الاَْنَ فَتَدَارَكْ نَفْسَكَ، وَانْظُرْ لَهَا، فَإِنَّكَ إِنْ فَرَّطْتَ حَتَّی يَنْهَدَچن إِلَيْكَ عِبَادُ اللهِ أُرْتِجَتْعَلَيْكَ الاَُْمُورُ،مُنِعْتَ أَمْراً هُوَ مِنْكَ الْيَوْمَ مَقْبُولٌ

ترجمه

از نامه‏ های امام عليه السلام ‏به‏«معاويه‏» [1]

اما بعد!زمان آن فرا رسيده كه از مشاهده امور با چشم صحيح بهره‏ مندگردی،تو با ادعاهای باطل همان راه نياكان خود را می‏ پيمائی خود را در دروغ و فريب می‏ افكنی،آنچه بالاتر از شان تو است ‏ه بخود نسبت می‏دهی،و به آنچه نمی‏رسی و از تو منع شده دست می ‏افكنی،همه اين‏كارها بخاطر فرار از زير بار حق و انكار كردن آنچه از گوشت و خون برای‏ تو لازمتر است، می‏ باشد(يعنی ايمان و بيعت ‏با امام معصوم)همان چيز ‏كه گوش تو شنيده و به خوبی از آن آگاهی.آيا بعد از روشن شدن راه حق،جزگمراهی آشكار،چيزی هست؟و آيا بعد از بيان واضح، چيزی جز مغلطه‏اندازی و اشتباه كاری تصور می‏شود؟،از اشتباه‏اندازی و غلط كاريها بپرهيز!
زيرا از دير زمانی فتنه،پرده های سياه خود را گسترده و با تاريكی خود ديده‏ هائی‏ را نابينا كرده است.
نامه‏ ای از تو به من رسيده كه سراسر آن پشت هم اندازی بود،در آن ازصلح و خيرخواهی خبری نبود،در اساطير و سخنان افسانه‏ ای‏ت هيچ اثری ازدانش و بردباری به چشم نمی‏ خورد،تو همچون كسی هستی كه در زمين سست‏ و صعب العبور گام گذارده،و يا همچون كسی كه در تاريكی دخمه‏ های زير زمينی‏ راه خود را گم می‏كند.تو می‏خواهی به نقطه‏ ای برسی كه از مرتبه‏ ات بسيار برتراست،و مرغان لاشخور را يارای پرواز به آن نيست،چرا كه در اوج ستارگان‏ آسمان همچون‏«عيوق‏»است!
پناه به خدا كه تو بعد از من،سرپرست مسلمانان برای جلب منفعت‏ يا دفع‏ ضرر گردی يا من در اين باره برای تو نسبت‏ به يك تن از آنان قرار و تعهدی امضاء كنم.
از هم اكنون خود را درياب و برای خويش چاره‏ انديش زيرا اگر كوتاهی‏ كنی و برای وبيدنت‏ بندگان خدا بپاخيزند،درهای چاره برويت‏ بسته خواهدشد و چيزی كه امروز از تو مورد قبول است فردا نخواهند پذيرفت.و السلام

توضيحات

[1]اين پاسخ نامه‏ ای است كه معاويه به امام نوشته بود و پس از پايان جنگ ‏نهروان و كشته شدن خوارج بدست امام(ع)رسيد،در اين نامه ابن ابی الحديدميگويد اشاره به مطلبی است كه پيش از اين جريان هم امام آن را يادآور ميشد و آن ‏اينكه:
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم به من وعده داده كه غير از جنك جمل و صفين با طائفه ديگری‏ نبرد خواهم كرد و آنها«مارقين‏»هستند همانهائی كه از دين به سرعت‏ خارج می‏گردند.
امام با آنها در نهروان نبرد كرد و در يك روز تمام ده هزار نفری كه بودند همه را كشت.
امام ميخواهد به معاويه توجه دهد كه آنچه قبلا ميگفتم به وقوع پيوسته وتو بالعيان آن را ديده ‏ای من می‏گفتم كه پيامبر اين وعده را بمن داده و انجام‏ خواهد شد و تو استهزاء می نمودی حال وقت آن رسيده كه چشمت‏ باز كنی‏ و حقايق را ببينی(فقد ان لك ان تنتفع باللمح الباصر من عيان الامور)اين‏ جريان برای اصحاب امام(ع)نيز آموزنده بوده است.
(اقتباس از ابن ابی الحديد ج 18 ص‏27) .

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)