فصل ششم؛‏ آزادى عقيده ‏و دستاويزى به نام ارتداد

 فصل ششم‏؛ آزادى عقيده ‏و دستاويزى به نام ارتداد

يكى از مباحث مهمّ مطبوعات و رسانه‏هاى معاصر، مسأله‏ى آزادى عقيده است. گروهى از نويسندگان، عقيده را در حدّ گزينش شغل، همسر، مسكن، لباس، و آرايش و عضويت در حزب قرار داده و مى‏گويند: همان‏طوركه انسان در انتخاب اين امور حرّ و آزاد است، همچنين در انتخاب عقيده نيز آزاد مى‏باشد.

 آنان، برای تأييد گفتار خود، هيجدهمين مادّه‏ ی اعلاميه ‏ی جهانی حقوق بشر را پيش می‏كشند كه می‏گويد:

 «هركس حق دارد كه از آزادی فكر، وجدان و مذهب بهره‏مند شود. اين حق متضمّن آزادی تغيير مذهب يا عقيده و هم‏چنين متضمّن آزادی اظهار عقيده و ايمان می‏باشد و نيز شامل تعليمات‏

مذهبی و اجرای مراسم دينی است. هركس می‏تواند از اين حقوق، منفردا و مجتمعا به طور خصوصی يا عمومی برخوردار باشد.»

از آنجا كه بحث ما يك بحث علمی و حقوقی، و دور از مسايل جاری سياسی است، از پرداختن به مسايل جانبی خودداری می‏كنيم؛ ولی از بازگويی نكته‏ای ناگزيريم و آن اين‏كه اين مادّه، و مادّه‏های مشابه آن‏كه در اعلاميه‏ی حقوق بشر آمده است، بر فرض صحّت، مركبی بر روی كاغذ است، و پايه‏گذاران حقوق بشر، هرگز به اين مادّه عمل نكرده، بلكه پيوسته در حدّ مصالح خود از آن استفاده‏ی ابزاری می‏كنند. در همين مهد آزادی دينی كشور فرانسه، همگان ديديم و شنيديم در مورد يك روسری بر سر چند دختر بچه‏ی مسلمان چه جنجالی به‏پا كردند، و آنان را در مهد آزادی از آزادی در نحوه‏ی پوشش محروم و از مدرسه اخراج نمودند.

آيا آزادی به طور مطلق مقدس است؟

اصولا بايد ديد آيا آزادی به طور مطلق امر مقدّسی است و هيچ نوع قيد و بندی برای آن نيست؟ يا قداست آن با چارچوبی همراه است و در همان موارد ياد شده در اعلاميه حقوق بشر در هيچ نقطه‏ی دنيا آزادی مطلق وجود ندارد، مثلا در مورد آزادی شغل، برای تجارت مواد مخدر، و سلاح و خريد و فروش كالاهای قاچاق و اموری كه‏ مصالح عمومی را تهديد می‏كند، آزادی وجود ندارد.

درباره‏ ی آزادی مسكن، مسلما هر شهروندی در كشور خود در گزينش محل سكونت آزاد است، ولی هرگز حق اسكان در ديگر كشورها، بدون مجوّز ندارد، و حتی در كشور خود در مراكز ممنوع مانند مناطق نظامی يا املاك ملّی نمی‏تواند سكنی گزيند.

شگفت اينجاست كه آزادی عقيده، در حدّ آزادی در آرايش سر و صورت تنزّل داده شده درحالی‏كه خوشبختی و بدبختی انسان در گرو اصل آرايش و نوع آن نيست.

بر فرض اين‏كه در اين امور برای آزادی، حدّ و مرزی نباشد، ولی نبايد مسأله‏ی عقيده را با اين امور يكسان دانست و در هر دو مورد بر آزادی مطلق صحّه نهاد، زيرا رفتارهای فردی انسان نيز بر دو گروه است:

1. كارهايی كه مربوط به سليقه و زندگی مادّی اوست. به طور مسلّم هر انسانی برای خود ذوق و سليقه‏ای دارد مثلا نوع معيّنی از لباس و آرايش و تحصيل و كار را می‏پسندد. دراين‏صورت نبايد مزاحم او شد، زيرا اين نوع امور به هر نحوی صورت پذيرد در خوشبختی و بدبختی انسان مؤثّر نيست.

2. كارهايی كه با سعادت و خوشبختی او ارتباط دارد و جز يك راه معيّن، ديگر راه‏ها مايه‏ی بدبختی او است. آزادی مطلق در اين‏

قسمت خردمندانه نيست و نمی‏توان دست افراد جاهل و نادان را در اين قسمت باز گذارد؛ مثلا در مسايلی مانند اعتياد به مواد مخدّر از هروئين و ال. اس. دی و شراب كه از سعادت بشر جلوگيری می‏كنند؛ آزادی در عقيده و عمل مايه بدبختی است و نبايد انسان را به حال خود رها ساخت و لذا در جامعه‏ای كه ميكرب «وبا» پيدا شود مجبور ساختن افراد ناآگاه از خطر بيماری‏های مهلك به واكسينه شدن، نه تنها بد نيست، بلكه يك عمل زيبا و صددرصد انسانی است و در جهان هيچ مأمور بهداشتی را به خاطر چنين عملی متجاوز به حريم آزادی افراد، نمی‏شناسند.

امروزه نيز بيماری «سارس» كه در شرق آسيا پديد آمده و بيماری مهلك و مسری اعلام شده، تمام كشورهای جهان، را به وحشت انداخته و لذا برای جلوگيری از سرايت اين بيماری هر نوع مسافرت به نقاطی كه اين بيماری در آنجا شايع است ممنوع گرديده، و مسافران آن مناطق را بالاجبار راهی قرنطينه می‏كنند، تا از گسترش اين بيماری جلوگيری كنند.

عقيده مايه سعادت است، نه يك مسلك‏

اكنون بايد ديد عقيده چيست؟ اگر مقصود از عقيده مسلكی است كه ارتباطی با خدا و جهان فراتر ندارد، و در زندگی دنيوی و اخروی انسان هيچ نوع تأثيری نمی‏گذارد، آزادی چنين مسلكی بلامانع است و اصولا نبايد نام آن را عقيده نهاد، بلكه بايد آن را مسلك خواند، ولی بحث در عقيده‏ای است كه سعادت انسان در دو جهان به آن بستگی دارد. و فرض اين است كه فقط يك عقيده می‏تواند سعادت‏آفرين و كارساز باشد. در اين مورد، چگونه می‏شود بر آزادی عقيده صحّه نهاد درحالی‏كه همه‏ی افراد در اتخاذ عقيده‏ی صحيح، شرايط لازم را ندارند و از طرفی تبليغات زهرآگين برضدّ حق و حقيقت فراوان است. آيا در چنين شرايطی بگوييم بشر در انتخاب عقيده آزاد است و نمی‏توان فردی را به خاطر عقيده‏ اش نكوهش كرد؟

فرض كنيد گروهی در فكر احيای نازيسم، نژادپرستی، يا تبعيض نژادی در جامعه باشند، و به اين اصل، اعتقاد راسخ دارند، آيا نويسندگان اعلاميه‏ی حقوق بشر بر چنين عقيده‏ای نيز صحّه می‏گذارند درحالی‏كه عقيده در درون انسان پنهان نمی‏ماند، و در رفتار اثر می‏گذارد، و حركت‏هايی برضدّ مصالح عمومی پشت سر می‏آورد.

تروريسم نيز برای خود مكتبی است. اين گروه كه مردم بی‏گناه را به خاك‏وخون می‏كشند نيز خواهان آزادی هستند. آيا می‏توان چنين عقايدی را نيز آزاد گذاشت؟

گاهی تصوّر می‏شود هر نوع عقيده‏ای گرچه خطرناك باشد؛ آزاد است مادامی كه صاحب آن دست به اقدام عملی نزند و شورش نكند. ولی اين نوع تبعيض در تصحيح آزادی، خيالی بيش نيست، عقيده هيچگاه بی‏واكنش نبوده و اثر خود را در شرايط خاصی نشان می‏دهد.

گروه‏های گانگستر و جانيان بالفطره و مافيايی كه بر اثر يك رشته آموزش‏های حرفه‏ای به صورت عنصر خطرناكی درمی‏آيند، آيا اين‏گونه آزادی عقيده، برای آنها نيز معتبر است؟

از اين بيان نتيجه می‏گيريم كه آزادی يكی از مواهب الهی است، و بشر به صورت فطری، به آن گرايش دارد، و هر نوع قيد و بند را برخلاف آفرينش خود می‏انديشد، ولی آزادی مطلق، مقدّس نيست، بايد در حدّ سعادت فرد و جامعه محدود شود، و اگر با اين دو، در تزاحم شد، عقل و خردهای بزرگ، اين نوع آزادی را مقدّس نمی‏شمارند.

فرض كنيد ملّتی، نظامی را پديد آورده و در سايه يك قانون اساسی كه اكثريت ملّت بر آن صحّه نهاده، مشغول خدمت به كشور و ملت می‏باشند، ولی گروهی در دل اين جامعه روی عقايد خاصّی، با نظام مخالفند و پيوسته عليه نظام تبليغ لفظی و قلمی می‏كنند؛ آيا نظام‏های جهان كه طرفدار اعلاميه‏ی حقوق بشرند، اين نوع گروه‏ها و اجتماعات را می‏پذيرند و به آنها اجازه می‏دهند تا مرز براندازی پيش‏

بروند؟

سخن گفتن درباره‏ی آزادی بسيار آسان و شيوا و جذّاب است، ولی پياده كردن آن، بسيار مشكل و با محدوديّت‏های فراوان همراه می‏باشد. محدوديّت‏هايی كه عقل و خرد آنها را تصويب كرده، و آزادی فراتر آن را نمی‏پذيرد.

دستاويزی به نام ارتداد

يكی از شبهات و پرسش‏ها درباره‏ی آزادی عقيده، مسأله‏ی ارتداد است. می‏گويند: مرتد كسی است كه از عقيده‏ی اسلامی خود بازگردد يا دين ديگری را انتخاب كند، چنين فردی اگر از پدر يا مادر مسلمانی متولّد شده باشد، محكوم به اعدام است، و اگر پدر و مادر او مسلمان نباشند و خود او اسلام را برگزيند و سپس به آن پشت كرده باشد، محكوم به حبس می‏گردد.

درهرحال، امروز بيشتر روی اين مسأله سخن می‏گويند و يادآور می‏شوند كه اگر اسلام طرفدار آزادی است و شعار آن لا إكراه فی الدين است، چرا با مرتد چنين معامله‏ی خشنی را انجام می‏دهد؟

ما قبل از آن‏كه به تبيين فلسفه‏ی حكم مرتد بپردازيم، نكاتی را يادآور می‏شويم:

1. شكی نيست كه در آيين اسلام، آزادی‏های فردی و اجتماعی بيش از آن است كه در اين برگ بازگو شود. مطالعه‏ی يك دوره فقه نمايانگر آزادی‏های فزون از حدّ انسان در زندگی است، البته مشروط به آن‏كه به سعادت او لطمه‏ای وارد نكند يا حقوق ديگران را پايمال نسازد.

2. عقيده و مذهب چيزی نيست كه بازور و فشار پديد آيد، زيرا بايد بين تسليم ظاهری و تسليم باطنی فرق نهاد. تسليم ظاهری با جبر و زور صورت می‏پذيرد و دشمن خونی در مقابل دشمن خود، سر فرود می‏آورد، ولی دين، تسليم قلبی است، و تسليم قلبی برای خود مبادی و مقدّماتی دارد. تا آن مبادی فراهم نشود، تسليم باطنی تحقق نمی‏پذيرد. حتی شما با دادن ميلياردها دلار به يك فرد، نمی‏توانيد از او بخواهيد كه در دل شب معتقد شود كه اكنون روز روشن است و بالعكس. و آيه‏ی مباركه‏ی لا إكراه فی الدين «1» ناظر به همين است. يعنی دين، اكره‏پذير نيست، و بايد از طريق تبليغ و ترويج و روشنگری مردم را به آيين حق دعوت كرد تا با آگاهی كامل به آن دل ببندند.

3. تفتيش عقايد در اسلام ممنوع است، و لذا هر فردی شهادتين را بر زبان جاری كند، جزيی از جامعه‏ی اسلامی می‏گردد. ديگر در اين فكر نبايد بود كه او حقيقتا نيز به اسلام‏ روی آورده است يا نه؟

4. ابزار مهم برای پيشرفت اسلام، كتاب آسمانی و گفتارهای پيامبر صلی اللّه عليه و اله و سلم و ديگر پيشوايان بود، و در جهان امروز نقاط عظيمی در پوشش آيين اسلام قرار گرفته كه هرگز پای سربازان اسلام به آنجا نرسيده است. كشورهای شرق آسيا و اندونزی با آن عظمت، بر اثر تبليغ بازرگانان مسلمان، به آيين اسلام گرويده‏اند.

امروز وجود ميليون‏ها مسلمان در آمريكا نتيجه‏ی تبليغ مردی به نام «فرات» است كه در سال 1929 از يكی از كشورهای عربی به آن سرزمين سفر كرده و با منطق گرم مردم را به آيين اسلام دعوت كرده است. و شعار او آيه‏ای بود كه اكنون يادآور می‏شويم:

ادع إلی سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی أحسن إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله و هو أعلم بالمهتدين. «2»

 «باحكمت و اندرز نيكو به سوی پروردگارت دعوت كن و با آنان به نيكوترين شيوه مناظره كن، پروردگار تو از هر كسی بهتر می‏داند كه چه كسانی از راه او منحرف شده‏اند و چه كسانی هدايت يافته‏ اند».

5. در طول تاريخ اسلام، هرگز دادگاه‏هايی شبيه دادگاه‏های‏ انگيزيسيون وجود نداشته است، و آيه پيشين روشن‏ترين گواه بر گفتار ماست.

باتوجه به اين اصول، اگر با «مرتد» با شدت عمل برخورد می‏كند، خواه جامعه‏های باز و نظام‏های آزاديخواه باشند، و خواه جامعه‏ های بسته و نظام‏های استبدادی.

هرگاه نظامی روی اصول غير دينی تأسيس شود، و اكثريت مردم، آن را بپذيرند، هر نوع عملی كه سبب فروپاشی نظام و براندازی آن بشود به شدّت با آن مقابله می‏شود و اين مسأله‏ای نيست كه بر كسی پنهان باشد.

تفاوتی كه هست اين‏كه نظام‏های غير الهی بر اساس اصول مادّی تنظيم می‏شوند، و «سكولاريسم» يكی از اصول مهم عقيدتی نظام است، درحالی‏كه در نظام دينی، عقيده‏ی به خدا اساس نظام سياسی را تشكيل می‏دهد. حالا اگر در نظام‏های مادی گروهی با ترويج بنيادگرايی، اساس نظام را متزلزل كنند، هرگز آنها را به حال خود رها نمی‏كنند و باشدّت با آنها برخورد می‏شود، و سكولاريسم برای آنها به قدری ارزشمند است كه كشتن افراد و ويران كردن لانه ‏ها و خانه‏ها در مقابل آن چيز مهمّی نيست.

در همين كشور همسايه، تركيه، درحالی‏كه بدنه‏ی جامعه، مسلمان متعهد است، امّا نظام آن «سكولار» (لائيك) است، و دين نبايد در نظام، دخالت كند. حال، اگر گروهی بنيادگرا از طريق عقل و منطق، افكاری را پديد آورند كه سكولاريسم را به خطر بيفكند، مسلّما دولت نگران می‏شود و ارتش بايورش، هسته‏ی مركزی را از بين می‏برد، زيرا نظام، برای آنان از همه‏چيز مهم‏تر است.

تظاهر به ارتداد، توطئه‏ ای برضد نظام است‏

حال اگر فرض كنيم نظامی براساس دين و اعتقاد به خدا و ماورای طبيعت پديد آمده باشد و مردم نيز روی عقيده به اين نظام رأی دهند، ولی گروهی با ترويج سكولاريسم درصدد متزلزل كردن و نابودی نظام برآيند، آيا دراين‏صورت، مسأله‏ی آزادی عقيده كارساز است؟ يا اين‏كه آزادی عقيده بهانه‏ای برای واژگون كردن نظام به شمار می‏ آيد؟

مسأله مرتدّ، نمونه‏ای از اين كارهای براندازانه است، هرگاه فردی، در عقيده‏ی دينی خود، متزلزل گردد، يا آن را نپذيرد، در اين مورد مشكلی برای او پيش نمی‏آيد، تنها چيزی كه هست، افراد آشنا با اين فرد، بايد سعی كنند كه شبهات و مشكلات او را حل كنند، هر چند بحث و گفتگو به طول انجامد، و اگر هم قانع نشد، تاوقتی‏كه در دادگاه، ارتداد او ثابت نشود، كيفر و پيگردی برای او نيست.

ولی هرگاه او گام از اين فراتر نهد و با افراد و يا در مجامع عمومی از بازگشت خود از اسلام و گرايش به آيين ديگر سخن بگويد، به طور مسلّم، نظام در برابر آن ساكت نخواهد بود، زيرا چنين عملی، مايه‏ی ايجاد فتنه و اغتشاش در جامعه‏ی اسلامی می‏گردد و چه‏بسا، پيروانی هم پيدا كند، و قهرا كا به درگيری و فتنه می‏انجامد. آيا صحيح است، نظام در برابر چنين فردی كه نتيجه‏ی كارش، درگيری‏ها و فتنه‏ها و چه‏بسا خونريزی‏های بسيار باشد، ساكت بنشيند؟

مسأله‏ی بابيگری و بهايی‏گری كه در قرن سيزدهم از سال‏های 1260 آغاز شد، در اثر ارتداد فردی بود كه بابيان و ترفندهای خاصّ خود، گروهی را فريب داد و جنگ‏ها و خونريزی‏هايی پديد آورد كه هنوز هم جامعه‏ی اسلامی با مشكلات آن، دست به گريبان است. يكی از ترفندهای دشمنان در صدر اسلام اين بود كه به عوامل خود می‏گفتند: شما بامدادان تظاهر به اسلام كنيد، و شامگاهان، از اسلام بازگرديد و با اين عمل، شك و ترديد را در دل ديگر مسلمانان پديد آوريد. قرآن می‏فرمايد:

و قالت طائفة من أهل الكتاب آمنوا بالّذی أنزل علی الّذين آمنوا وجه النّهار و اكفروا آخره لعلّهم‏ يرجعون. «3»

 «گروهی از اهل كتاب، گفتند: بامدادان به حضور پيامبر برسيد و ايمان بياوريد و شامگاهان از اسلام دست برداريد، تا از اين طريق، مسلمانان دچار شك و ترديد شوند و از آيين حق بازگردند».

مرحوم علّامه طباطبايی در تفسير آيه می‏نويسد:

آنان برای توجيه كار خودشان می‏گفتند ما فكر می‏كرديم اسلام، بر حقانيت و درستی خود دلايلی دارد، ولی وقتی مسلمان شديم، مشاهده كرديم كه چنين نيست و شواهدی بر بطلان آن برای ما آشكار گشت و به همين‏خاطر از اسلام، دست كشيديم و اين توطئه‏ای بود برای ايجاد ترديد در مؤمنان.» «4»

مسلّما پيامدهای ارتداد در ايجاد شك و ترديد خلاصه نمی‏شد، بلكه پشت سر آن، اغتشاشات، فتنه‏گری‏ها و جنگ و نبرد پيش می‏آمد كه هزينه‏ی آن بيش از آن می‏باشد كه يك فرد كشته شود.

بنابراين، اعدام مرتدّ سبب آن می‏شود كه چنين خونريزی‏های عظيمی به راه نيفتد.

اصولا كسانی كه مسأله‏ی مرتد را بزرگ می‏شمارند، از پيامدهای اين ارتداد كاملا غافلند، كه اين ارتداد به دنبال خود فرقه‏بازيها و جنگهای فرقه ‏ای كه خواسته‏ ی دشمنان هر ملّتی است، پديد می‏آورد. در حقيقت ارتداد، يك نوع توطئه براندازی نظامی است كه هر نوع مدارا و نرمش و تسامح در حق آن زمينه‏ساز توطئه‏های بزرگ‏تر و ضربات سنگين‏تر است.

تظاهر به ارتداد تجاوز به حقوق عمومی است‏

مسأله‏ ی ارتداد يك مسأله‏ی مربوط به محيط كتاب و درس و انديشه و فكر تنها نيست، بلكه مرحله‏ی تظاهر بر عقيده‏ای است كه، امنيّت و استقلال جامعه و حفظ جان‏ها و اموال مردمی به آن بستگی دارد.

كسانی كه حكم اسلام را درباره‏ی مرتدّ به دور از آزادی می‏دانند، به مرتد از ديدگاه يك فرد می‏نگرند، كه فرد بايد آزاد باشد، ولی هرگاه اين فرد را در ضمن حقوق جامعه بنگريم، مسلّما ارتداد با آن شرايطی كه يادآور شديم نوعی خيانت به جامعه و سبب سلب حقوق افراد بسيار و سلب حقوق جامعه می‏گردد، و در چنين جايی بايد فرد، فدای مصالح عمومی گردد. و در اينجا مسأله‏ی تعارض حقوق فرد با مصالح جامعه پيش می‏آيد كه در همه‏ی مكاتب حقوقی، دومی بر اوّلی مقدّم است.

بازگشت يك فرد از دين به سان تغيير عقيده در يك فرضيه‏ی علمی نيست. فرض كنيد گاليله روزگاری زمين را ساكن می‏دانست، ولی بعدا به دلايلی به حركت زمين معتقد شد. اين نوع بازگشت از عقيده‏ی ديرين، ضرر به جايی نمی‏زند، و اگر جلوی اين نوع دگرانديشی‏ها را بگيريم، علم از پويايی می‏ايستد، و نظير اين مطلب، بازگشت يك فرد از عقيده‏ی دينی در محيط كتابخانه و انديشه‏ی فردی است. اين نوع ارتداد، محكوم به حكمی نيست، ولی سخن در جايی است كه فرد مرتد پس از جدايی از گروه دينداران، كم‏كم به سمت مخالفان دين و اپوزيسيون می‏رود و از اين‏طريق، گروهی را تضعيف و گروه ديگر را تقويت می‏كند. چيزی نمی‏گذرد كه مخالفان دين از اين فرد به عنوان ابزار بهره می‏گيرند. ستون پنجم از همين افراد تشكيل می‏شود، و جنگ ميان دو ملّت آغاز می‏گردد.

نويسنده‏ ای برای انتقاد از حكم ارتداد، پيش‏فرض‏هايی را تصور كرده و همه را به باد انتقاد گرفته، ولی غافل از آن‏كه هيچ‏يك از آن پيش‏فرض‏ها مورد نظر اسلام نبوده، و نظام اسلامی مانند نظام‏های مادّی نيست كه در آن، دگرگونی‏هايی ايجاد شود، و ايجاد حساسيت نكند، بلكه نظام مقدّسی است كه آفريننده‏ی جهان، اساس آن را پی‏ريزی نموده و فرد مرتد در درون اين نظام، پايه‏ ها را متزلزل می‏كند و گرايش‏های ضدّ دينی و ضدّ نظام را اشاعه می‏دهد، تا نظام را فرو ريزد. و به حقوق عمومی تجاوز می‏نمايد.

تفاوت ارتدادهای امروز با گذشته‏

آنچه گفته شد مربوط به ارتدادهای دوران گذشته بود كه غالبا از يك رشته مسايل جانبی پيراسته بودند، ولی ارتداد رايج در اين قرن، حسابش، با ارتدادهای پيشين، جداست، ارتدادهای امروز دارای ويژگی‏ هايی است كه هيچ ليبراليستی بر آن صحّه نمی‏گذارد:

1. ارتدادهای امروز با به كار گرفتن ادبيات خاص، عقايد دينی را مورد هتاكی قرار داده و در نتيجه پيروان آنها را تحقير و بی‏شخصيت می‏كنند. آيا معنی آزادی در عقيده اين است كه فردی به هر علّتی باشد، به توده‏های عظيم انسان‏ها اهانت كرده، و در سايه‏ی اصل آزادی عقيده، ارزش‏های ديگران را مورد هجوم و بی‏حرمتی قرار دهد و با ايجاد نفرت مذهبی مايه جنگ‏افروزی و فتنه‏انگيزی شود؟

2. ارتدادهای امروز يك ارتداد ساده نيست كه فردی كتابی را خوانده و شبهه و يا شبهه‏هايی برايش رخ داده است، بلكه غالبا قدرت‏های بزرگ از اين افراد به عنوان وسيله‏ای برای تفرقه‏افكنی و ايجاد جبهه روانی داخلی، در برابر ملّت‏ها استفاده نموده و آن‏ها را پيشقراول حملات نظامی و اشغالگری‏های متجاوزانه قرار می‏دهند.

3. غالبا ارتدادهای امروز در پوشش تبليغات سياسی و رسانه‏ای قرار گرفته و هرگز اجازه نمی‏دهند در فضای علمی و فكری محض و به دور از جنجال و بهره‏برداری سياسی، مشكلات آنان، حل‏ وفصل شود.

4. امروزه در غالب نقاط جهان مظلومان و ستمديدگان با سرنيزه‏ی مستبدان كشته شده و روی زمين با خون پاك مظلومان رنگين است، باوجوداين، دولت‏هايی كه از فتوای امام درباره‏ی سلمان رشدی انتقاد می‏كردند، يكبار هم درباره‏ی آن خونريزی‏ها سخنی نگفتند و انتقادی نكردند. اين گواه بر آن است كه مسأله، مسأله شخص سلمان رشدی نيست، بلكه به خاطر آن است كه از آن ارتداد، بهره‏ی سياسی ببرند و مسلمانان را به گروههايی تقسيم كنند تا در سايه‏ی ضعف و تفرقه‏ها بر آنها حكومت كنند.

همان‏طور كه يادآور شديم خرده‏گيران به موضوع ارتداد و سنگينی مجازات، از زاويه‏ی مصلحت فردی نگريسته‏اند، نه از ديدگاه مصالح عمومی كه يكی از آنها حفظ عقايد و مقدّسات مردم و حفظ حرمت معتقدان به آنها است، و در حال تعارض، حفظ مصالح همگانی مقدّم بر مصلحت فردی است.

ما اين موضوع را با مثالی روشن‏تر می‏سازيم. در تمام كشورها جاسوس را به سخت‏ترين مجازات محكوم می‏كنند. چرا؟ در اين مورد فكر كرده‏ايد؟ علّت آن اين است كه وی به حقوق عمومی ملّت، تجاوز نموده و مصالح جامعه را به خطر افكنده است.

اگر جاسوس، اسناد طبقه ‏بندی شده را در اختيار دشمن‏ بگذارد، مصالح ملّی را زير پا می‏گذارد. درحالی‏كه مرتدّ با تظاهر به ارتداد، خرمن ايمان و معنويت ملّت را آتش می‏زند.

گاهی گفته می‏شود اگر حفظ عقيده‏ی مردم يكی از حقوق آنهاست، ولی مردم حقوق ديگری نيز دارند، و آن حق تحقيق و انتقاد و اتخاذ عقيده يا تغيير عقيده است.

يادآور می‏شويم هيچگاه اسلام، حق تحقيق و انتخاب را از كسی سلب نكرده، و پيوسته به تفكّر و تعقّل دعوت نموده است، ولی در كنار آن از خرافه‏گرايی، جلوگيری كرده و اجازه نمی‏دهد بشر كه گل سرسبد جهان آفرينش است، در برابر سنگ و گل يا گاو و آتش زبون و خوار گردد. جلوگيری از خرافه‏گرايی به معنی منع تفكّر و تعقل نيست، بلكه نوعی گشودن راه بر تفكّر صحيح است.

هرگاه فرد مرتدّ از حق انتخاب بهره‏گيری كند، ولی عملا به عقيده‏ی عمومی احترام نهاده و باورهای مردم را ويران نسازد، نظام اسلامی با او كاری ندارد.

سخن در يك جامعه‏ی اسلامی است كه اكثريت آن با كمال آزادی به اسلام و مقدّسات رأی مثبت داده و خواهان حفظ آن هستند، ولی مرتدّ، با تظاهر به بازگشت از اصول به نوعی به ملت دهن‏كجی می‏كند.

حاصل سخن اين‏كه، نظام اسلامی، در سايه‏ ی دو اصل‏ عقلايی با انحرافات فكری مبارزه كرده و اجازه‏ی تظاهر برخلاف نظام را نمی‏دهد به دو دليل:

1. ارتداد، نوعی تجاوز به حقوق عمومی ملّت است، باورها را به تدريج می‏سوزاند و زمينه‏ی براندازی را فراهم می‏سازد.

2. بسياری از ارتدادها نوعی از رويكرد به سوی خرافه‏پرستی است، زيرا در نتيجه، مرتد به بت‏پرستی و ماده‏پرستی گرويده و يا لااقل يكی از آيين‏هايی را كه از نظر كمال در درجه‏ی پايين‏تر است، جايگزين عقايد اسلامی می‏سازد. و احيانا به خلأ فكری و عقيدتی دچار شده و برای جهان و آفرينش انسان مبدأ و معادی معتقد نبوده، و هيچ‏نوع حساب و كتابی برای آفرينش قايل نمی‏شود.

همه‏ ی اينها نوعی رويكرد به جاهليّت است، و عقب‏گردی است از كمال.

پايان‏

پاورقی


(1). سوره‏ی بقره، آيه‏ی 256.
(2). سوره‏ی نحل، آيه‏ی 125.
(3). سوره‏ی آل عمران، آيه‏ی 72.
(4). تفسير الميزان، ج 3، ص 257.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
محتوای بیشتر در این بخش: « فصل پنجم؛‏ آزادى بيان و عقيده‏

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید